پرش به محتوا

محبت حضرت حق: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶٬۴۴۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۰
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
*حال اگر کسی سخن ما را نپذیرد، باز بدون تردید می‌توان معنای [[آیه]] را مشتمل بر هردو نوع از نعمت‌های مادّی و غیر مادّی دانست، و آن را تنها حکایتگر از نعمت‌های مادّی‌ای همچون خوردن و نوشیدن و از حضور حوریان در قصرهای باشکوه بهره‌مند شدن، ندانست؛ چه این امور مادّی [[سازگاری]] کاملی با [[نعمت]] اصلی [[بهشتیان]] -: {{متن قرآن|سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ}}<ref>«"درود" سخنی است (که) از (سوی) پروردگاری بخشاینده (می‌شنوند)» سوره یس، آیه ۵۸.</ref> - نخواهد داشت؛ چه این [[سلام]] در شمار همان مناجات‌هایی است که در قطعه منقول از [[مناجات]] شعبانیّه بدان اشاره شد: {{متن حدیث|إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ‌...}}: "خدایا مرا از آنان قرار ده که خواندیشان و آنان تو را [[اجابت]] کردند..."<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۲۶.</ref>.
*حال اگر کسی سخن ما را نپذیرد، باز بدون تردید می‌توان معنای [[آیه]] را مشتمل بر هردو نوع از نعمت‌های مادّی و غیر مادّی دانست، و آن را تنها حکایتگر از نعمت‌های مادّی‌ای همچون خوردن و نوشیدن و از حضور حوریان در قصرهای باشکوه بهره‌مند شدن، ندانست؛ چه این امور مادّی [[سازگاری]] کاملی با [[نعمت]] اصلی [[بهشتیان]] -: {{متن قرآن|سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ}}<ref>«"درود" سخنی است (که) از (سوی) پروردگاری بخشاینده (می‌شنوند)» سوره یس، آیه ۵۸.</ref> - نخواهد داشت؛ چه این [[سلام]] در شمار همان مناجات‌هایی است که در قطعه منقول از [[مناجات]] شعبانیّه بدان اشاره شد: {{متن حدیث|إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ‌...}}: "خدایا مرا از آنان قرار ده که خواندیشان و آنان تو را [[اجابت]] کردند..."<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۲۶.</ref>.
*واضح است که آن کس که به نعمت‌های مادّی [[بهشت]] مشغول شده، نمی‌تواند به حالت سکر فرورفته [[خداوند]] با او به [[مناجات]] پنهانی بپردازد؛ چه [[مقام]] [[مناجات]] تنها مخصوص کسانی است که هیچ نعمتی را در نمی‌یابند، و تنها او - جلَّ وعلا - را می‌نگرند. این مرتبه نیز تنها با رسیدن به [[مقام]] فناء در دو سرا حاصل می‌شود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۲۷.</ref>.
*واضح است که آن کس که به نعمت‌های مادّی [[بهشت]] مشغول شده، نمی‌تواند به حالت سکر فرورفته [[خداوند]] با او به [[مناجات]] پنهانی بپردازد؛ چه [[مقام]] [[مناجات]] تنها مخصوص کسانی است که هیچ نعمتی را در نمی‌یابند، و تنها او - جلَّ وعلا - را می‌نگرند. این مرتبه نیز تنها با رسیدن به [[مقام]] فناء در دو سرا حاصل می‌شود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۲۷.</ref>.
==فواید [[محبت]] [[الهی]]==
*[[محبّت]] [[الهی]] را فوایدی بی‌شمار است، که بدون اغراق هیچ‌کس نمی‌تواند از عهده شمارش آن برآید؛ بلکه هیچ‌یک از نعمت‌های دیگر [[الهی]] همچون این [[نعمت]] نبوده از فواید بی‌شمار آن برخوردار نیست؛ در اینجا به شماری از این فواید اشاره می‌کنیم.
===فایده نخست===
*[[محبّان]] به [[مقام]] [[رضا]] و [[تسلیم]] - که خود در شمار هدایای ویژه [[الهی]] است به دست می‌یابند. در اینجا [[رضایت]] مُحب تابع [[رضایت]] [[محبوب]] شده، بلکه می‌توان گفت که [[رضایت]] او تماماً در [[رضایت]] [[حضرت]] [[حق]] فانی می‌شود. سخن سیّد [[شهداء]] تمامی روزگاران [[حضرت]] [[امام حسین]]{{ع}} به هنگامی که از [[مکّه]] به سوی [[عراق]] حرکت فرمود، نشان از همین [[مقام]] دارد: "[[رضایت]] ما [[اهل‌بیت]] همان [[رضایت]] [[خدا]] است"<ref>{{متن حدیث|رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ}}؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۶۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۲۷.</ref>.
*[[قرآن کریم]] [[سیره]] [[حضرت]] [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} را [[نقل]]، و بر اساس آن صفحاتی از [[تسلیم]] و رضای مطلق را به نمایش در می‌آورَد. آیا آنکه ایشان یگانه [[فرزند]] شیرخوار و [[همسر]] خود را در بیابانی بی‌آب مسکن داد، و در آن تنها به [[پروردگار]] بزرگ [[اعتماد]] و تکیه نمود تا [[خداوند]] بدین وسیله خانه خود و [[نماز]] را بر پای دارد، چیزی جز از [[تسلیم]] کامل او در مقابل [[اراده الهی]] بود؟: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار می‌داریم می‌دانی» سوره ابراهیم، آیه ۳۷-۳۸.</ref>.
*پس از آن، چون سرزمین [[وحی]] [[آبادانی]] گرفت و [[اسماعیل]] به [[بلوغ]] رسید، باز [[راضی]] شد تا در نتیجه [[دستور]] [[حضرت]] [[حق]] [[فرزند]] را به دست خویش [[ذبح]] کند: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref>.
*این مسأله در [[سیره]] [[خلیل]] الرحمن{{ع}} سخت تأمل برانگیز است و درس‌آموزه [[برتر]] از آن امّا [[سیره]] [[خلیل]] عاشوراء است، که با [[یقین]] به [[شهادت]]، تمامی [[فرزندان]] و [[خاندان]] خود حتّی [[کودک]] شیرخوارش را به پیشگاه [[محبوب]] هدیت فرمود: "آیا نمی‌نگرید که چگونه [[حق]] ترک شده و [[باطل]] مورد [[نهی]] قرار نمی‌گیرد، تا [[انسان]] [[مؤمن]] در لقاء پروردگارش رغبتی بی‌تردید یابد؟!"<ref>{{متن حدیث|أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً}}بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۸۱.</ref>.
*کوتاه سخن آن که [[دوستدار]] پرودگار [[متعال]] تابع اوست، [[تسلیم]] امر اوست و [[راضی]] به رضای او. آورده‌اند که [[سلطان]] بزرگ محمود غزنوی، مرواریدی سخت درشت که همچون [[خورشید]] می‌درخشید را به دست گرفت، در آن نگاهی افکند آن گاه آن را به یکی از [[نزدیکان]] خود سپرد و [[فرمان]] داد تا آن را شکسته و خُرد نماید!. آن فرد از انجام [[دستور]] [[سلطان]] سرباز زد و آن گوهر درخشان بیش بها را نشکست؛ [[سلطان]] مروارید را به [[یاری]] دیگر داد و او را به همان [[فرمان]] [[مأمور]] کرد، آن [[یار]] امّا همچون [[یار]] نخستین از شکستنش امتناع کرد؛ این مسأله در تمامی دربار [[سلطان]] ادامه یافت و یکایک کسان از شکستن آن گوهر درخشان سر باز زدند؛ تا سرانجام نوبت به ایاز [[غلام]] کم‌بهای [[سلطان]] رسید، [[سلطان]] مروارید را به دست ایاز داد و چون اَمرش کرد که آن را بشکند، ایاز بدون لحظه‌ای درنگ آن جواهر را خُرد نمود!. [[یاران]] حاضر در مجلس ایاز را به ملامت گرفتند که چنان گوهر نایابی را چنین نمی‌شکنند؛ او امّا پاسخشان داد که: گوهر واقعی [[دستور]] [[سلطان]] بود که شما با امتناع از آن نابودش ساختید، نه این تکّه سنگ درخشان!، جواهر فرموده [[سلطان]] است نه این مروارید!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۲۹.</ref>.
===فایده دوّم===
*از دیگر فواید [[محبّت]] آن است، که [[محب]] در تمامی صحنه وجود هیچ [[مصیبت]] و بلایی را در نمی‌یابد؛ چه هر آنچه در [[عالم هستی]] وجود دارد، یا در شمار [[الطاف]] [[آشکار]] اوست و یا در شمار [[الطاف]] نهانش؛ سِرّ سخنی که عقیله [[بنی‌هاشم]] دخت بزرگ [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در مجلس ابن‌زیاد پس از مکالمه‌ای تند بر زبان جاری ساخت نیز، در همین نکته نهفته است: "چیزی جز از [[زیبایی]] ندیدم!" <ref>{{متن حدیث|مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا}}؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۱۶-۱۱۵.</ref>؛ چه در آن منظر تنها خداست و الطافش، نه مصیبتی دیده می‌شود و نه سختی‌ای احساس می‌گردد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۳۰.</ref>.
===فایده سوم===
*از دیگر فواید این [[نعمت]] بزرگ، آن است که [[محبّان]] را هیچ [[غم]] و [[اندوه]] و [[اضطراب]] خاطر و ترسی پدید نخواهد آمد؛ چه قلبی که شیرینی [[محبّت]] را چشیده باشد به [[اطمینان]] می‌رسد، از این رو نه ترسی و نه غمی او را نه در [[دنیا]] و نه در [[آخرت]] شکار نمی‌کند: {{متن قرآن|أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}}<ref>«آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره یونس، آیه ۶۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ}}<ref>«ای بندگان من! امروز نه بیمی شما راست و نه اندوهگین می‌گردید» سوره زخرف، آیه ۶۸.</ref>.
*از [[آیه]] نخست چنین برداشت می‌شود، که [[اطمینان قلبی]] تنها در پی یاد [[حضرت]] [[حق]] به دست می‌آید، چه در این [[آیه]] جار و مجرور بر متعلَّق خود مقدّم شده است. از این [[آیات]]، همچنین می‌توان دریافت که حبّ [[الهی]] موجب رفع [[ناراحتی‌ها]] و اضطراب‌های [[فکری]] می‌شود، چرا که [[محبّان]] او هرچند در میان [[مردمان]] به سر برند و یا در [[قیامت]] در مواقف گوناگون ره سپرند، امّا در هرحال [[نور]] او را به همراه خواهند داشت؛ از این رو هیچ‌گاه تنها نشده احساس تنهایی نخواهند کرد تا [[وحشت]] و [[اندوه]] بر آنان [[هجوم]] آورَد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۳۱.</ref>.
*در مقابل امّا، قلبی که در سبزه‌زار پرطراوت [[محبّت]] او گردش نکرده است، همیشه در [[ظلمت]] بوده به [[اضطراب]]، [[ترس]]، [[اندوه]] و پریشان خاطری از تمامی موضوعات کوچک و بزرگ [[مبتلا]] می‌گردد؛ [[حضرت]] [[حق]] خود در این رابطه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ}}<ref>«اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۳۱-۴۳۲.</ref>.
===فایده چهارم===
*از دیگر فواید [[محبّت]] [[الهی]]، دوری نمودن و پرهیز کردن از [[گناهان]] است، چه- همان‌گونه که در سرآغاز این مطلب بدان اشاره کردیم - محبّانْ [[خداوند]] را یا به [[نور]] [[عقل]]، یا به [[نور]] [[قلب]] و یا به [[نور]] [[فطرت]] به [[شهود]] می‌گیرند؛ از این رو دائماً خود را در پیشگاه او می‌یابند، بلکه بالاتر از آن تمامی پهنه هستی را در محضر او جلَّ وعلا!- می‌انگارند. حال بر این اساس چگونه می‌توانند به [[عصیان]] آن کس که خود را در محضر او می‌یابند، بپردازند؟!.
*حال هر اندازه [[محبّت]] در [[قلب]] کسی فزونی پذیرد، این [[اعتقاد]] نیز فزونی می‌یابد؛ به گونه‌ای که سرانجام به مرتبه [[عصمت]] از خطاها دست می‌یابد. سخن مشهور در میان [[دانشمندان]] که "[[عصمت]] یکی از [[مراتب علم]] است"، اشاره به همین مطلب دارد؛ چه منظور اینان از این سخن، آن است که [[عصمت]] یکی از درجات حقُّ الیقین است، که چون کسی بدان دست یافت به [[یقین]] کامل رسیده [[حضرت]] [[حق]] را در تمامی لحظات ناظر بر پهنه [[گیتی]] می‌داند؛ از این رو گرد هیچ گناهی نمی‌گردد و زنگار هیچ خطایی را بر [[قلب]] خود نمی‌نشاند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۳۲.</ref>.
*کوتاه سخن آنکه [[محبّت]] [[الهی]] هرچند در مراتب ضعیف خود باشد، باز [[آدمی]] را از [[گناه]] باز می‌دارد. در این رابطه دو بیت زیبا به [[امام صادق]]{{ع}} منسوب شده است؛ ما با [[نقل]] این دو بیت این مبحث را به پایان می‌بریم:"[[خداوند]] را [[نافرمانی]] می‌کنی در حالی که خود را محبّ او می‌دانی، این امری محال و کاری بی‌سابقه است!؛ اگر [[دوستی]] و [[عشق]] تو راست و [[صادق]] بود بدون تردید او را [[اطاعت]] می‌کردی، چه هر محبّی [[مطیع]] [[محبوب]] خود است"<ref>{{متن حدیث|تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ ... هَذَا لَعَمْرُكَ فِي الْفِعَالِ بَدِيعٌ ...لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ ... إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطِیعٌ }}؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۱۵.</ref>.
*این مبحث سخت دراز دامن است، چه فواید این [[نعمت]] ویژه [[الهی]] بسیار است، به گونه‌ای که نمی‌توان آن را به تقریر کشید. فراوانی نگاشته‌های [[عارفان]] و [[شاعران]] متألِّه در این زمنیه، خود مدرکی است که می‌تواند [[مشتاقان]] این‌گونه مباحث را [[یاری]] رساند؛ ما به همین اندازه اکتفا می‌کنیم و از [[اهل دل]] اعتذار می‌جوییم، چه پرنده [[روح]] در مرغزاری به پرواز در آمد که تنها ویژۀ آنان است و بس.
*با این همه، به [[گمان]] من [[بهترین]] سخن در این زمینه همان سخنانی است که از اهل [[عصمت]] کبری{{عم}} صادر شده است؛ از این رو به روشنی می‌توان [[مفاتیح الجنان]] را کتاب حُبّ [[الهی]] خواند، و دعاهای [[کمیل]]، [[عرفه]] و [[مناجات]] شعبانیّه را بی‌نیاز کننده سالکان از تمامی کتب دانست؛ چه گزیده [[معرفت]] و [[معارف الهی]] در این [[ادعیه]] به خوبی به نمایش گذارده شده است. از این رو تمامی سالکان کمال را توصیه می‌کنیم، که مداومت بر [[ادعیه]] منقول از [[اهل‌بیت]]{{عم}} را پیشه خود و وجهه همّت خود سازند؛ چه این [[ادعیه]] و سخنان چشمه‌ای گوارا برای همه تشنگان، و خوانی گسترده برای همه گرسنگان است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۳۳.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش