تعقل در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
==[[جایگاه]] [[عقل]]== | |||
*[[قوه]] [[عقل]] در وجود [[انسان]]، اصلیترین وجه تمایز او با سایر موجودات است. [[قرآن کریم]] در فرازهایی چند بر مسئلۀ [[عقل]] و [[تعقل]] تأکید کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}«در آفرينش آسمانها و زمين، و در آمد و شد شب و روز، و در كشتيهايى كه در دريا مىروند و مايه سود مردمند، و در بارانى كه خدا از آسمان فرو مىفرستد تا زمين مرده را بدان زنده سازد و جنبندگان را در آن پراكنده كند، و در حركت بادها، و ابرهاى مسخّر ميان زمين و آسمان براى خردمندانى كه در مىيابند نشانه هاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴ و ... .</ref>. [[آدمی]] با [[بهکارگیری عقل]] ([[تعقل]]) به [[شناخت]] و [[معرفت]] دست مییابد و در مفهوم کلی، هر گونه دانستن را "[[خردورزی]]" یا "[[تعقل]]" گویند. دانستنی گاه از راه [[تدبر]] و تأمل به دست میآید و گاه از گذر تحقیق. از این رو، معنای مقابل آن، [[جهل]] و [[نادانی]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۴؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۷.</ref>. | *[[قوه]] [[عقل]] در وجود [[انسان]]، اصلیترین وجه تمایز او با سایر موجودات است. [[قرآن کریم]] در فرازهایی چند بر مسئلۀ [[عقل]] و [[تعقل]] تأکید کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}«در آفرينش آسمانها و زمين، و در آمد و شد شب و روز، و در كشتيهايى كه در دريا مىروند و مايه سود مردمند، و در بارانى كه خدا از آسمان فرو مىفرستد تا زمين مرده را بدان زنده سازد و جنبندگان را در آن پراكنده كند، و در حركت بادها، و ابرهاى مسخّر ميان زمين و آسمان براى خردمندانى كه در مىيابند نشانه هاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴ و ... .</ref>. [[آدمی]] با [[بهکارگیری عقل]] ([[تعقل]]) به [[شناخت]] و [[معرفت]] دست مییابد و در مفهوم کلی، هر گونه دانستن را "[[خردورزی]]" یا "[[تعقل]]" گویند. دانستنی گاه از راه [[تدبر]] و تأمل به دست میآید و گاه از گذر تحقیق. از این رو، معنای مقابل آن، [[جهل]] و [[نادانی]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۴؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۷.</ref>. | ||
*ارج و [[قدر]] [[تعقل]] و [[تدبر]] در [[اسلام]] چنان است که [[عقل]] را "[[پیامبر باطنی]]" خوانده و کنار [[پیامبران]] ظاهری جای داده است. در دیدگاه [[اسلام]] اگر [[خردورزی]] پیشزمینۀ [[رفتار]] و [[کردار]] [[انسان]] شود، او را در مسیر رشد و تعالی قرار میدهد. بدینسان، [[آموزههای اسلامی]] ـ برخلاف آموزههای [[ادیان]] دیگر ـ راه [[شکوفایی]] و بالندگی [[پیروان]] خویش را در [[پیروی]] از [[عقل]] میداند. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«پس به بندگان من مژده بده! آنان همان کسانیاند که خداوند راهشان نموده است؛ زیرا آنان صاحبان خردند» سوره زمر، آیه ۱۷ و ۱۸</ref>. این پافشاری بر خردگرایی چنین بر زبان [[پیامبر]] {{صل}} آمده است: «من از [[نداری]] و [[تنگدستی]] بر [[امت]] خویش نمیترسم. از این میترسم که کژاندیشی و بیتدبیری کنند»<ref>{{متن حدیث|مَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی الْفَقْرَ وَ لَکِنْ أَخَافُ عَلَیْهِمْ سُوءَ التَّدْبِیر}}؛ عوالی اللئالی،ج ۴، ص۳۹.</ref>. از میان [[مذاهب اسلامی]]، [[تشیع]] بیشتر بر [[خردورزی]] اهتمام دارد. [[دانشمندان شیعه]] برآناند که هر مسلمانی باید با [[تعقل]] و [[تدبر]] [[اصول دین]] را بپذیرد نه با [[تقلید]] و [[عقل]] در کنار [[قرآن]]، [[سنت]] و [[اجماع]]، یکی از منابع [[استنباط]] [[احکام دینی]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۴-۲۳۵.</ref>. | *ارج و [[قدر]] [[تعقل]] و [[تدبر]] در [[اسلام]] چنان است که [[عقل]] را "[[پیامبر باطنی]]" خوانده و کنار [[پیامبران]] ظاهری جای داده است. در دیدگاه [[اسلام]] اگر [[خردورزی]] پیشزمینۀ [[رفتار]] و [[کردار]] [[انسان]] شود، او را در مسیر رشد و تعالی قرار میدهد. بدینسان، [[آموزههای اسلامی]] ـ برخلاف آموزههای [[ادیان]] دیگر ـ راه [[شکوفایی]] و بالندگی [[پیروان]] خویش را در [[پیروی]] از [[عقل]] میداند. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«پس به بندگان من مژده بده! آنان همان کسانیاند که خداوند راهشان نموده است؛ زیرا آنان صاحبان خردند» سوره زمر، آیه ۱۷ و ۱۸</ref>. این پافشاری بر خردگرایی چنین بر زبان [[پیامبر]] {{صل}} آمده است: «من از [[نداری]] و [[تنگدستی]] بر [[امت]] خویش نمیترسم. از این میترسم که کژاندیشی و بیتدبیری کنند»<ref>{{متن حدیث|مَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی الْفَقْرَ وَ لَکِنْ أَخَافُ عَلَیْهِمْ سُوءَ التَّدْبِیر}}؛ عوالی اللئالی،ج ۴، ص۳۹.</ref>. از میان [[مذاهب اسلامی]]، [[تشیع]] بیشتر بر [[خردورزی]] اهتمام دارد. [[دانشمندان شیعه]] برآناند که هر مسلمانی باید با [[تعقل]] و [[تدبر]] [[اصول دین]] را بپذیرد نه با [[تقلید]] و [[عقل]] در کنار [[قرآن]]، [[سنت]] و [[اجماع]]، یکی از منابع [[استنباط]] [[احکام دینی]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۴-۲۳۵.</ref>. | ||
==[[عقل]] [[رسول باطنی]]== | |||
*در تعابیر [[دینی]] و [[روایات]] از [[عقل]] به [[رسول باطنی]] یا [[حجت باطنی]] (در کنار [[رسول]] ظاهری) یاد شده است. [[عقل]] همان [[نور]] و [[نیروی درونی]] است که [[خداپرستان]]، [[خدا]] را به واسطه آن میپرستند و میشناسند. طبق این تعریف، [[عقل]] نوری است از [[درون انسان]] که مبنای [[شناخت]] و [[پرستش]] [[خداوند]] است، یعنی شناختی بر پایۀ [[فطرت]] [[آدمی]]. بر این اساس، [[عقل]]، [[حجت]] میان [[خدا]] و [[بندگان]] است. از اینرو [[رجوع]] به [[عقل]] در مسائل گوناگون و بهکارگیری و [[استنتاج]] از آن امری اساسی و بنیادین است و [[مکتب اسلام]] [[آدمی]] را از ترک [[عقل]] و گوش ندادن به ندای درونی آن بهشدت برحذر میدارد<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۷.</ref>. | *در تعابیر [[دینی]] و [[روایات]] از [[عقل]] به [[رسول باطنی]] یا [[حجت باطنی]] (در کنار [[رسول]] ظاهری) یاد شده است. [[عقل]] همان [[نور]] و [[نیروی درونی]] است که [[خداپرستان]]، [[خدا]] را به واسطه آن میپرستند و میشناسند. طبق این تعریف، [[عقل]] نوری است از [[درون انسان]] که مبنای [[شناخت]] و [[پرستش]] [[خداوند]] است، یعنی شناختی بر پایۀ [[فطرت]] [[آدمی]]. بر این اساس، [[عقل]]، [[حجت]] میان [[خدا]] و [[بندگان]] است. از اینرو [[رجوع]] به [[عقل]] در مسائل گوناگون و بهکارگیری و [[استنتاج]] از آن امری اساسی و بنیادین است و [[مکتب اسلام]] [[آدمی]] را از ترک [[عقل]] و گوش ندادن به ندای درونی آن بهشدت برحذر میدارد<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۷.</ref>. | ||
*به خاطر لغزشها و غفلتهایی که در طول [[زندگی]] فراروی [[انسان]] قرار میگیرند و از دلالت [[عقل]] میکاهند، فعالسازی [[عقل]] [[نیازمند]] [[رسول]] ظاهری ([[الهی]]) است. [[خداوند]] اولیای خاص خود را در مسیر [[زندگی]] [[انسانها]] قرار داده است تا [[آدمی]] بر اساس آموزههای آنها با [[تعقل]] [[فطری]] خویش آشنا شود و مسیر اندیشۀ خود را مطابق با [[حقیقت]] هستی برگزیند. از اینرو [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] بر این نکته اشاره داشته است: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«اگر نمیدانید از دانشمندان بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>. در [[روایات]] [[امامان معصوم]] {{ع}} نیز با اشاره به آیۀ شریفه، از [[اهل بیت]] {{ع}} به عنوان [[اهل ذکر]] که باید همواره از آنان پاسخ [[علوم]] و حقایق عالم را پرسید، یاد شده است. [[امام علی]] {{ع}} نیز نقش [[پیامبران]] را زدودن [[غفلت]] از [[عقل]] [[آدمیان]] برمیشمرد: «پس [[پیامبران]] را به میانشان فرستاد. [[پیامبران]] از پی یکدیگر آمدند تا از [[مردم]] بخواهند آن [[عهد]] را که خلقتشان بر آن سرشته شده، به جای آورند و [[نعمت]] او را که از یاد بردهاند، یاد آورند و از آنان [[حجت]] گیرند که [[رسالت]] [[حق]] به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده [[غفلت]] مستور گشته، برانگیزند»<ref>{{متن حدیث|فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. تعبیر [[امام]] از فعالسازی خردی که در پرده [[غفلت]] [[پنهان]] شده، استخراج گنجینههای [[پنهان]] است. از چنین [[عقلی]] تعبیر به "[[عقل دفائنی]]" میشود<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۷- ۵۶۸.</ref>. | *به خاطر لغزشها و غفلتهایی که در طول [[زندگی]] فراروی [[انسان]] قرار میگیرند و از دلالت [[عقل]] میکاهند، فعالسازی [[عقل]] [[نیازمند]] [[رسول]] ظاهری ([[الهی]]) است. [[خداوند]] اولیای خاص خود را در مسیر [[زندگی]] [[انسانها]] قرار داده است تا [[آدمی]] بر اساس آموزههای آنها با [[تعقل]] [[فطری]] خویش آشنا شود و مسیر اندیشۀ خود را مطابق با [[حقیقت]] هستی برگزیند. از اینرو [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] بر این نکته اشاره داشته است: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«اگر نمیدانید از دانشمندان بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>. در [[روایات]] [[امامان معصوم]] {{ع}} نیز با اشاره به آیۀ شریفه، از [[اهل بیت]] {{ع}} به عنوان [[اهل ذکر]] که باید همواره از آنان پاسخ [[علوم]] و حقایق عالم را پرسید، یاد شده است. [[امام علی]] {{ع}} نیز نقش [[پیامبران]] را زدودن [[غفلت]] از [[عقل]] [[آدمیان]] برمیشمرد: «پس [[پیامبران]] را به میانشان فرستاد. [[پیامبران]] از پی یکدیگر آمدند تا از [[مردم]] بخواهند آن [[عهد]] را که خلقتشان بر آن سرشته شده، به جای آورند و [[نعمت]] او را که از یاد بردهاند، یاد آورند و از آنان [[حجت]] گیرند که [[رسالت]] [[حق]] به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده [[غفلت]] مستور گشته، برانگیزند»<ref>{{متن حدیث|فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. تعبیر [[امام]] از فعالسازی خردی که در پرده [[غفلت]] [[پنهان]] شده، استخراج گنجینههای [[پنهان]] است. از چنین [[عقلی]] تعبیر به "[[عقل دفائنی]]" میشود<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۷- ۵۶۸.</ref>. | ||
==عوامل رشد [[تعقل]]== | |||
*در [[آموزههای اسلامی]] از عواملی یاد شده است که [[خرد]] را میپرورانند و به [[خردورزی]] [[انسان]] جهت میبخشند. از آن جمله است: [[دل]] سپردن به [[کلام الهی]] و تن دادن به فرمانهای آسمانی؛ دانشجویی و تجربهآموزی؛ همنشینی با [[خردمندان]]؛ سیر در آفاق و نظر کردن در [[سرنوشت]] گذشتگان؛ سیر در انفس و اندیشیدن دربارۀ خود<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۵.</ref>. | *در [[آموزههای اسلامی]] از عواملی یاد شده است که [[خرد]] را میپرورانند و به [[خردورزی]] [[انسان]] جهت میبخشند. از آن جمله است: [[دل]] سپردن به [[کلام الهی]] و تن دادن به فرمانهای آسمانی؛ دانشجویی و تجربهآموزی؛ همنشینی با [[خردمندان]]؛ سیر در آفاق و نظر کردن در [[سرنوشت]] گذشتگان؛ سیر در انفس و اندیشیدن دربارۀ خود<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۵.</ref>. | ||
==موانع [[تعقل]]== | |||
*از [[آیات قرآنی]] و [[روایات]] [[شیعی]] بر میآید که گاه موانعی پیش راه [[خردورزی]] قد بلند میکنند و [[انسان]] را از این [[نعمت]] بس بزرگ، بینصیب میسازند. مهمترین آنها عبارتند از: [[خواهشهای نفسانی]]؛ عادات و سنتهای [[نادرست]]؛ [[خودپسندی]] و بینیاز پنداشتن خویش از [[عقل]]؛ همنشینی با نادانان و رویگردانی از [[خردمندان]]<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۵.</ref>. | *از [[آیات قرآنی]] و [[روایات]] [[شیعی]] بر میآید که گاه موانعی پیش راه [[خردورزی]] قد بلند میکنند و [[انسان]] را از این [[نعمت]] بس بزرگ، بینصیب میسازند. مهمترین آنها عبارتند از: [[خواهشهای نفسانی]]؛ عادات و سنتهای [[نادرست]]؛ [[خودپسندی]] و بینیاز پنداشتن خویش از [[عقل]]؛ همنشینی با نادانان و رویگردانی از [[خردمندان]]<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۵.</ref>. | ||
==فواید [[تعقل]]== | |||
*همچنین [[خردورزی]] و [[بهکارگیری عقل]] در [[زندگی]] [[آدمی]] فوایدی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: [[عدالت]]؛ [[دینداری]]؛ [[ادبورزی]]؛ [[حقورزی]]؛ [[حقگرایی]]؛ [[عمل صالح]]؛ [[رفق و مدارا]]؛ [[بخشش]] و [[گذشت]]؛ [[تدبیر در امور]]؛ [[راستی]] و [[صداقت]]؛ [[فهم]] و [[درک]] مواضع و مسائل؛ [[دوری از دنیا]]؛ [[آخرتگرایی]]؛ [[پاکدامنی]]؛ [[تجربهاندوزی]] و [[عبرتپذیری]]<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۸.</ref>. | *همچنین [[خردورزی]] و [[بهکارگیری عقل]] در [[زندگی]] [[آدمی]] فوایدی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: [[عدالت]]؛ [[دینداری]]؛ [[ادبورزی]]؛ [[حقورزی]]؛ [[حقگرایی]]؛ [[عمل صالح]]؛ [[رفق و مدارا]]؛ [[بخشش]] و [[گذشت]]؛ [[تدبیر در امور]]؛ [[راستی]] و [[صداقت]]؛ [[فهم]] و [[درک]] مواضع و مسائل؛ [[دوری از دنیا]]؛ [[آخرتگرایی]]؛ [[پاکدامنی]]؛ [[تجربهاندوزی]] و [[عبرتپذیری]]<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۸.</ref>. | ||