پرش به محتوا

سخن گفتن: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*یکی از روابط مهمی که [[انسان‌ها]] با هم دارند، تبادل اطلاعات و معلومات است که تماس بیشتری با ویژگی‌های انسانی و بعد [[عقلانی]] آن‌ها دارد. از این‌رو می‌توان گفت نسبت به دیگر [[روابط اجتماعی]]، از اهمیت بیشتری برخوردار است. بهره‌هایی که [[انسان‌ها]] از یکدیگر می‌برند واز بزرگ‌ترین [[منافع]] [[زندگی اجتماعی]] است، بهره‌های [[علمی]] و اطلاعاتی است؛ که مهم‌ترین ابزار [[نقل]] و انتقال آن رابطه گفت و شنود است. [[سخن گفتن]] یک پدیده [[اجتماعی]] است و اگر [[انسان]] به تنهایی [[زندگی]] می‌کرد، نه [[نیاز]] به حرف زدن داشت و نه انگیزه‌ای که او را به [[سخن گفتن]] وادار کند<ref> محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۳۲۷.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۱۷۰.</ref>.
*یکی از روابط مهمی که [[انسان‌ها]] با هم دارند، تبادل اطلاعات و معلومات است که تماس بیشتری با ویژگی‌های انسانی و بعد [[عقلانی]] آن‌ها دارد. از این‌رو می‌توان گفت نسبت به دیگر [[روابط اجتماعی]]، از اهمیت بیشتری برخوردار است. بهره‌هایی که [[انسان‌ها]] از یکدیگر می‌برند واز بزرگ‌ترین [[منافع]] [[زندگی اجتماعی]] است، بهره‌های [[علمی]] و اطلاعاتی است؛ که مهم‌ترین ابزار [[نقل]] و انتقال آن رابطه گفت و شنود است. سخن گفتن یک پدیده [[اجتماعی]] است و اگر [[انسان]] به تنهایی [[زندگی]] می‌کرد، نه [[نیاز]] به حرف زدن داشت و نه انگیزه‌ای که او را به سخن گفتن وادار کند<ref> محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۳۲۷.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۱۷۰.</ref>.
*[[سخن گفتن]] یکی از نعمت‌های بزرگی است که [[خداوند متعال]] به [[انسان]] [[مرحمت]] کرده است و گویا به همین مناسبت "[[ناطق]]" را به عنوان نشانه خاص و فصل ممیز [[انسان]] قرار داده‌اند و آن را مساوی [[عاقل]] بودن می‌دانند<ref> محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۳۲۸.</ref>.
*سخن گفتن یکی از نعمت‌های بزرگی است که [[خداوند متعال]] به [[انسان]] [[مرحمت]] کرده است و گویا به همین مناسبت "[[ناطق]]" را به عنوان نشانه خاص و فصل ممیز [[انسان]] قرار داده‌اند و آن را مساوی [[عاقل]] بودن می‌دانند<ref> محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۳۲۸.</ref>.
*زبان عضوی کوچک است و از عدم و وجود و اثبات و نفی خبر می‌دهد<ref> ملامحسن فیض کاشانی، اخلاق حسنه، ترجمه محمد باقر ساعدی، ص۴۲.</ref>.
*زبان عضوی کوچک است و از عدم و وجود و اثبات و نفی خبر می‌دهد<ref> ملامحسن فیض کاشانی، اخلاق حسنه، ترجمه محمد باقر ساعدی، ص۴۲.</ref>.
*و اگر کسی بخواهد از [[شر]] زبان ایمنی یابد بایستی آن را به زمام [[شرع]] مهار کند<ref> ملامحسن فیض کاشانی، اخلاق حسنه، ترجمه محمد باقر ساعدی، ص۴۳.</ref>.
*و اگر کسی بخواهد از [[شر]] زبان ایمنی یابد بایستی آن را به زمام [[شرع]] مهار کند<ref> ملامحسن فیض کاشانی، اخلاق حسنه، ترجمه محمد باقر ساعدی، ص۴۳.</ref>.
*وقتی [[آفریدگار]] [[حکیم]] مقرر فرمود که [[انسان]] در این [[جهان]] پر از [[نیاز]] [[زندگی]] کند، اسباب و ابزار رفع [[نیاز]] را نیز در [[اختیار]] او قرار داد. یکی از چیزهایی که [[انسان]] در این [[جهان]] بدان [[نیاز]] دارد، وسیله تفهیم مقاصد درونی به دیگران یعنی زبان است.
*وقتی [[آفریدگار]] [[حکیم]] مقرر فرمود که [[انسان]] در این [[جهان]] پر از [[نیاز]] [[زندگی]] کند، اسباب و ابزار رفع [[نیاز]] را نیز در [[اختیار]] او قرار داد. یکی از چیزهایی که [[انسان]] در این [[جهان]] بدان [[نیاز]] دارد، وسیله تفهیم مقاصد درونی به دیگران یعنی زبان است.
*لازمه [[سخن گفتن]] این است که شنونده‌ای هم آن را بشنود، یعنی سخن باید رسا و قابلیت شنیده شدن را داشته باشد، براساس [[آموزه‌های دینی]] سخن در گوشی گفتن مجاز نیست مگر به هنگام [[اصلاح]] بین [[مردم]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]]<ref> محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۲۷۵.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۱۷۱.</ref>.
*لازمه سخن گفتن این است که شنونده‌ای هم آن را بشنود، یعنی سخن باید رسا و قابلیت شنیده شدن را داشته باشد، براساس [[آموزه‌های دینی]] سخن در گوشی گفتن مجاز نیست مگر به هنگام [[اصلاح]] بین [[مردم]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]]<ref> محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۲۷۵.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۱۷۱.</ref>.
*براساس تحقیقی که توسط رالف نیکولز و لئونارد استیونس انجام شده بیشترین وقت [[انسان‌ها]] در ارتباطات، صرف ارتباطات گفتاری می‌شود تا ارتباطات نوشتاری، گوش دادن ۴۲٪ از وقت روزانه، [[سخن گفتن]] ۳۲٪ [[خواندن]] ۱۵٪ و [[نوشتن]] ۱۱٪ را پر می‌کند<ref> سید مصطفی احمدزاده، اصول حاکم بر ارتباطات کلامی میان فردی از دیدگاه قرآن، پژوهش‌های قرآنی، ۴۷ و ۴۶ (تابستان و پائیز ۸۵)، ص۳۰۹.</ref>.
*براساس تحقیقی که توسط رالف نیکولز و لئونارد استیونس انجام شده بیشترین وقت [[انسان‌ها]] در ارتباطات، صرف ارتباطات گفتاری می‌شود تا ارتباطات نوشتاری، گوش دادن ۴۲٪ از وقت روزانه، سخن گفتن ۳۲٪ [[خواندن]] ۱۵٪ و [[نوشتن]] ۱۱٪ را پر می‌کند<ref> سید مصطفی احمدزاده، اصول حاکم بر ارتباطات کلامی میان فردی از دیدگاه قرآن، پژوهش‌های قرآنی، ۴۷ و ۴۶ (تابستان و پائیز ۸۵)، ص۳۰۹.</ref>.
*بدان که چون آفت زبان بسیار است و خویشتن از آن نگاه داشتن دشوار است، هیچ [[تدبیر]] نیکوتر از [[خاموشی]] نیست، چندان که بتوان... از جمله [[آفات زبان]] [[غیبت]]، جدال کردن، سخن در [[باطل]] گفتن، فحش، مزاح، [[استهزاء]]، [[دروغ]]، [[سخن‌چینی]] و... ([[امام]] [[محمد غزالی]] ۱۵ آفت بر زبان برشمرده است)<ref> محمد، غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۶۴ – ۱۰۵.</ref> [[فیض کاشانی]] در محجة البیضاء ۲۰ آفت از [[آفات زبان]] را برمی‌شمارد<ref> محسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۵، ص۲۷۳ - ۳۹۲.</ref>.
*بدان که چون آفت زبان بسیار است و خویشتن از آن نگاه داشتن دشوار است، هیچ [[تدبیر]] نیکوتر از [[خاموشی]] نیست، چندان که بتوان... از جمله [[آفات زبان]] [[غیبت]]، جدال کردن، سخن در [[باطل]] گفتن، فحش، مزاح، [[استهزاء]]، [[دروغ]]، [[سخن‌چینی]] و... ([[امام]] [[محمد غزالی]] ۱۵ آفت بر زبان برشمرده است)<ref> محمد، غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۶۴ – ۱۰۵.</ref> [[فیض کاشانی]] در محجة البیضاء ۲۰ آفت از [[آفات زبان]] را برمی‌شمارد<ref> محسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۵، ص۲۷۳ - ۳۹۲.</ref>.
*[[سخن گفتن]] دارای آدابی است که در کتب [[اخلاقی]] بحث‌های فراوانی در این خصوص توسط [[علما]] و [[دانشمندان]] [[اسلامی]] مطرح شده است<ref> جهت کسب اطلاعات بیشتر به کتاب‌های، [[اخلاق]] ناصری [[خواجه نصیر]]، کیمیایی [[سعادت]] غزالی، محجة البیضاء [[فیض کاشانی]] [[رجوع]] شود. یکی از اصول مربوط به [[سخن گفتن]] «اصل [[حرمت]] جمع» است. رعایت [[احترام]] افرادی که در مجلس نشسته‌اند، از اولین [[آداب]] مجالس [[اسلامی]] است. [[عفت]] [[کلام]]، شیوه صحبت، شکل نشستن و [[احترام]] به [[اندیشه]] و گفتار دیگران، بلند شدن به [[احترام]] دیگران... از جلوه‌های [[احترام]] به هم‌نشینان در مجلس می‌باشد. از دیگر جلوه‌های [[احترام]] در مجالس، قطع نکردن [[کلام]] دیگران است. [[اسلام]] از ما خواسته است که نسبت به [[مردم]] رعایت [[احترام]] و [[ادب]] را بنماییم و در این امر حتی توصیه شده که در [[حق]] غیر [[مسلمان]] هم این جنبه را مراعات نماییم. [[خواجه نصیر]] در کتاب [[اخلاق]] ناصری در این‌باره می‌نویسید: «باید که بسیار نگویید و سخن دیگری به سخن خود قطع نکنید و هر که حکایتی یا روایتی کند که او بر آن واقف باشد، وقوف خود بر آن‌ها اظهار نکند تا آن کس آن سخن به اتمام رساند. و چیزی را که از غیر او پرسند جواب نگوید و اگر سؤال از جماعتی کنند که او داخل آن [[جماعت]] بود، بر ایشان [[سبقت]] ننماید. استراق سمع ننماید، پس از پرسش پاسخ دهد، سخن مکرر نگوید...». [[امام سجاد]]{{ع}} در دعای بیست و چهارم و در عبارت ششم آن می‌فرمایند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُمَا صَوْتِي، وَ أَطِبْ لَهُمَا كَلَامِي، وَ أَلِنْ لَهُمَا عَرِيكَتِي، وَ اعْطِفْ عَلَيْهِمَا قَلْبِي، وَ صَيِّرْنِي بِهِمَا رَفِيقاً، وَ عَلَيْهِمَا شَفِيقاً}}؛ «بارخدایا صدایم را در برابر ایشان آهسته و سخنم را خوشایند و خویم را نرم نما؛ و دلم را بر آن‌ها [[مهربان]] کن؛ و مرا به ایشان سازگار و بر آنان [[رحیم]] گردان». اگرچه این عبارت مربوط به نحوه [[سخن گفتن]] در برابر [[والدین]] آمده است لکن [[مسلم]] است که در برابر جمع نیز باید چنین باشد.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۱۷۲.</ref>
*سخن گفتن دارای آدابی است که در کتب [[اخلاقی]] بحث‌های فراوانی در این خصوص توسط [[علما]] و [[دانشمندان]] [[اسلامی]] مطرح شده است<ref> جهت کسب اطلاعات بیشتر به کتاب‌های، [[اخلاق]] ناصری [[خواجه نصیر]]، کیمیایی [[سعادت]] غزالی، محجة البیضاء [[فیض کاشانی]] [[رجوع]] شود. یکی از اصول مربوط به سخن گفتن «اصل [[حرمت]] جمع» است. رعایت [[احترام]] افرادی که در مجلس نشسته‌اند، از اولین [[آداب]] مجالس [[اسلامی]] است. [[عفت]] [[کلام]]، شیوه صحبت، شکل نشستن و [[احترام]] به [[اندیشه]] و گفتار دیگران، بلند شدن به [[احترام]] دیگران... از جلوه‌های [[احترام]] به هم‌نشینان در مجلس می‌باشد. از دیگر جلوه‌های [[احترام]] در مجالس، قطع نکردن [[کلام]] دیگران است. [[اسلام]] از ما خواسته است که نسبت به [[مردم]] رعایت [[احترام]] و [[ادب]] را بنماییم و در این امر حتی توصیه شده که در [[حق]] غیر [[مسلمان]] هم این جنبه را مراعات نماییم. [[خواجه نصیر]] در کتاب [[اخلاق]] ناصری در این‌باره می‌نویسید: «باید که بسیار نگویید و سخن دیگری به سخن خود قطع نکنید و هر که حکایتی یا روایتی کند که او بر آن واقف باشد، وقوف خود بر آن‌ها اظهار نکند تا آن کس آن سخن به اتمام رساند. و چیزی را که از غیر او پرسند جواب نگوید و اگر سؤال از جماعتی کنند که او داخل آن [[جماعت]] بود، بر ایشان [[سبقت]] ننماید. استراق سمع ننماید، پس از پرسش پاسخ دهد، سخن مکرر نگوید...». [[امام سجاد]]{{ع}} در دعای بیست و چهارم و در عبارت ششم آن می‌فرمایند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُمَا صَوْتِي، وَ أَطِبْ لَهُمَا كَلَامِي، وَ أَلِنْ لَهُمَا عَرِيكَتِي، وَ اعْطِفْ عَلَيْهِمَا قَلْبِي، وَ صَيِّرْنِي بِهِمَا رَفِيقاً، وَ عَلَيْهِمَا شَفِيقاً}}؛ «بارخدایا صدایم را در برابر ایشان آهسته و سخنم را خوشایند و خویم را نرم نما؛ و دلم را بر آن‌ها [[مهربان]] کن؛ و مرا به ایشان سازگار و بر آنان [[رحیم]] گردان». اگرچه این عبارت مربوط به نحوه سخن گفتن در برابر [[والدین]] آمده است لکن [[مسلم]] است که در برابر جمع نیز باید چنین باشد.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۱۷۲.</ref>
*از [[امام سجاد]]{{ع}} پرسیدند [[کلام]] و [[سکوت]] کدام [[افضل]] است؟ فرمود: هریک که از آن‌ها دارای آفاتی است که اگر شخص از آن‌ها سالم بماند [[کلام]] [[افضل]] از [[سکوت]] خواهد بود. کسی پرسید سبب این معنی چیست؟ فرمود: "برای اینکه [[خدای متعال]] [[انبیاء]] و [[اولیاء]] را امر نفرمود تا در میان [[مردم]] با [[سکوت]] و [[آرامش]] به‌سر برند بلکه به آنان فرمود تا با [[مردم]] سخن گویند و حقایق را برای آن‌ها [[آشکار]] سازند و نیز می‌دانیم که هیچ فردی از راه [[سکوت]] [[مستحق]] [[محبت]] و [[دوستی]] [[خدا]] نمی‌شود..."<ref> محسن فیض کاشانی، اخلاق حسنه، ص۴۷.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۱۷۳.</ref>
*از [[امام سجاد]]{{ع}} پرسیدند [[کلام]] و [[سکوت]] کدام [[افضل]] است؟ فرمود: هریک که از آن‌ها دارای آفاتی است که اگر شخص از آن‌ها سالم بماند [[کلام]] [[افضل]] از [[سکوت]] خواهد بود. کسی پرسید سبب این معنی چیست؟ فرمود: "برای اینکه [[خدای متعال]] [[انبیاء]] و [[اولیاء]] را امر نفرمود تا در میان [[مردم]] با [[سکوت]] و [[آرامش]] به‌سر برند بلکه به آنان فرمود تا با [[مردم]] سخن گویند و حقایق را برای آن‌ها [[آشکار]] سازند و نیز می‌دانیم که هیچ فردی از راه [[سکوت]] [[مستحق]] [[محبت]] و [[دوستی]] [[خدا]] نمی‌شود..."<ref> محسن فیض کاشانی، اخلاق حسنه، ص۴۷.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۱۷۳.</ref>


خط ۶۸: خط ۶۸:
*[[سید هاشم رسولی محلاتی]] می‌نویسد: "به دست آوردن روزی در این [[جهان]] غالباً به [[تملق]] و [[چاپلوسی]] کردن به درگاه نااهلان بستگی دارد و شخص خردمند حاضر نیست تن به [[پستی]] دهد و به درگاه این و آن روی [[نیاز]] برد و از دنیاپرستان از [[خدا]] بی‌خبر [[تملق]] گوید از این‌رو غالباً در [[سختی]] و فشار [[زندگی]] به سر می‌برد و این نابخردان و احمقانند که برای کسب تحصیل [[مال]] به هر [[پستی]] تن دهند و به [[تملق]] هر کس و ناکس حاضر شوند و همین سبب تحصیل [[مال]] فراوان گردد..."<ref> محمد بن یعقوب کلینی رازی، روضه من الکافی، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۲۳.</ref>.
*[[سید هاشم رسولی محلاتی]] می‌نویسد: "به دست آوردن روزی در این [[جهان]] غالباً به [[تملق]] و [[چاپلوسی]] کردن به درگاه نااهلان بستگی دارد و شخص خردمند حاضر نیست تن به [[پستی]] دهد و به درگاه این و آن روی [[نیاز]] برد و از دنیاپرستان از [[خدا]] بی‌خبر [[تملق]] گوید از این‌رو غالباً در [[سختی]] و فشار [[زندگی]] به سر می‌برد و این نابخردان و احمقانند که برای کسب تحصیل [[مال]] به هر [[پستی]] تن دهند و به [[تملق]] هر کس و ناکس حاضر شوند و همین سبب تحصیل [[مال]] فراوان گردد..."<ref> محمد بن یعقوب کلینی رازی، روضه من الکافی، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۲۳.</ref>.
*[[امام سجاد]]{{ع}} درباره [[چاپلوسی]] در دعای [[چهل]] و نهم و در عبارت هفتم آن می‌فرمایند: "و چه بسیار [[ستمگری]] که با [[مکر]] و فریب‌هایش به من [[ستم]] کرد؛ و دام شکارهایش را برایم برپا نمود؛ و جستجوی [[مراقبت]] و نگهبانی‌اش را بر من گماشت (مراقب بود ببیند چه می‌کنم و کجا هستم و به کجا می‌روم)؛ و در کمین من نشست مانند در کمین نشستن درنده و [[چشم به راه]] بودنش برای به دست آوردن [[فرصت]] و وقت مناسبی برای شکارش درحالی‌که خوش‌رویی و [[چاپلوسی]] را برایم [[آشکار]] ساخت؛ و با [[خشم]] سخت به من می‌نگریست"<ref>{{متن حدیث|وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ}}.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۱۸۳.</ref>.
*[[امام سجاد]]{{ع}} درباره [[چاپلوسی]] در دعای [[چهل]] و نهم و در عبارت هفتم آن می‌فرمایند: "و چه بسیار [[ستمگری]] که با [[مکر]] و فریب‌هایش به من [[ستم]] کرد؛ و دام شکارهایش را برایم برپا نمود؛ و جستجوی [[مراقبت]] و نگهبانی‌اش را بر من گماشت (مراقب بود ببیند چه می‌کنم و کجا هستم و به کجا می‌روم)؛ و در کمین من نشست مانند در کمین نشستن درنده و [[چشم به راه]] بودنش برای به دست آوردن [[فرصت]] و وقت مناسبی برای شکارش درحالی‌که خوش‌رویی و [[چاپلوسی]] را برایم [[آشکار]] ساخت؛ و با [[خشم]] سخت به من می‌نگریست"<ref>{{متن حدیث|وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ}}.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۱۸۳.</ref>.
*نکته آخر در بحث [[سخن گفتن]] که چندین [[رذایل]] آن را برشمردیم به یکی از اوصاف مثبت و مهم آن که "[[قاطعیت]]" است اشاره می‌نماییم.
*نکته آخر در بحث سخن گفتن که چندین [[رذایل]] آن را برشمردیم به یکی از اوصاف مثبت و مهم آن که "[[قاطعیت]]" است اشاره می‌نماییم.
*هرچند که [[قاطعیت]] به [[رفتار]] و عمل [[آدمی]] مربوط می‌شود، لکن یکی از جلوه‌های مهم آن "[[قاطعیت]] در سخن" است.
*هرچند که [[قاطعیت]] به [[رفتار]] و عمل [[آدمی]] مربوط می‌شود، لکن یکی از جلوه‌های مهم آن "[[قاطعیت]] در سخن" است.
*[[قاطعیت]] مناسب‌ترین الگوی روابط بین اشخاص از میان پرخاشگری، سلطه‌گری و [[کم‌رویی]] است. یک برخورد [[قاطع]] دارای ویژگی‌هایی از قبیل برقراری روابط صادقانه، صریح و همراه با [[احترام]] متقابل است. تنها [[قاطعیت]] می‌تواند ارتباطات را سازنده کند و روابط و نزاع‌ها را به حالت برد - برد ([[رضایت]] طرفین) تبدیل کند<ref> محمد حسین قدیری، مدیریت خشم، معرفت، ۹۷ (دی ۸۴)، ص۹۸.</ref>.
*[[قاطعیت]] مناسب‌ترین الگوی روابط بین اشخاص از میان پرخاشگری، سلطه‌گری و [[کم‌رویی]] است. یک برخورد [[قاطع]] دارای ویژگی‌هایی از قبیل برقراری روابط صادقانه، صریح و همراه با [[احترام]] متقابل است. تنها [[قاطعیت]] می‌تواند ارتباطات را سازنده کند و روابط و نزاع‌ها را به حالت برد - برد ([[رضایت]] طرفین) تبدیل کند<ref> محمد حسین قدیری، مدیریت خشم، معرفت، ۹۷ (دی ۸۴)، ص۹۸.</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش