ضرورت بحث از امامت: تفاوت میان نسخهها
←دیدگاه امامیه
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
ثانیاً قرار دادن بحث [[امامت]] در کتابهای [[کلامی]] خود حاکی از آن است که [[متکلمان]] [[اهل سنت]] بحث [[امامت]] را یک بحث فرعی نمیدانند. بلکه بعضی از محققان [[اهل سنت]] مانند [[قاضی]] بیضاوی (م ۶۸۲) در کتاب "المنهاج فی الوصول الی [[علم]] الاصول" صریحاً [[امامت]] را از اصول دانستهاند<ref>الابهاج فی شرح المنهاج، ج ۲، ص ۲۹۶، و نیز ر.ک: شرح اصول الکافی، ج ۵- پاورقی، ص ۲۴۰.</ref>. | ثانیاً قرار دادن بحث [[امامت]] در کتابهای [[کلامی]] خود حاکی از آن است که [[متکلمان]] [[اهل سنت]] بحث [[امامت]] را یک بحث فرعی نمیدانند. بلکه بعضی از محققان [[اهل سنت]] مانند [[قاضی]] بیضاوی (م ۶۸۲) در کتاب "المنهاج فی الوصول الی [[علم]] الاصول" صریحاً [[امامت]] را از اصول دانستهاند<ref>الابهاج فی شرح المنهاج، ج ۲، ص ۲۹۶، و نیز ر.ک: شرح اصول الکافی، ج ۵- پاورقی، ص ۲۴۰.</ref>. | ||
==دیدگاه [[امامیه]]== | ==دیدگاه [[امامیه]]== | ||
با | با تأمل و توجّه به آنچه [[گذشت]] پاسخ این پرسش روشن است که بحث از [[مقام]] و [[جایگاه]] رفیع و مهمی که نازل منزله [[نبوت]] است و در [[هدایت]] [[مسلمانان]] بعد از [[رحلت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} نقش و تاثیر اساسی دارد با [[علم کلام]] که از [[اعتقادات]] سخن میگوید تناسب دارد نه با [[علم]] [[فقه]] که از [[افعال]] [[مکلفان]] بحث میکند. برخلاف گروهی که- با فروکاستن از [[مقام]] رفیع [[امامت]] و تنزل دادن آن به [[امارت]] و [[حکومت]] معمول و رایج بر [[مردم]]- [[نصب امام]] را [[وظیفه]] [[مردم]] دانسته و بالتبع [[جایگاه]] آن را [[علم]] [[فقه]] و [[فروع]] [[علمی]] میدانند نه [[علم کلام]] و [[اعتقادات]]. | ||
به [[بیان]] دیگر تامّل در [[حقیقت امامت]] و [[منزلت]] [[عظیم]] آن، سوال از روش [[نصب]] و [[جایگاه]] بحث از آن را هم جواب میدهد. [[میزان]] سنجش در این مسأله، [[قرآن کریم]] و [[سنّت]] [[قطعیه ]][[نبی اکرم]]{{صل}} است و ما با عرضه آراء بر این [[میزان]] مورد قبول طرفین میتوانیم پاسخ این پرسش مقدماتی و بلکه پرسشهای دیگری را هم در مسائل [[امامت]] به دست آوریم. | به [[بیان]] دیگر تامّل در [[حقیقت امامت]] و [[منزلت]] [[عظیم]] آن، سوال از روش [[نصب]] و [[جایگاه]] بحث از آن را هم جواب میدهد. [[میزان]] سنجش در این مسأله، [[قرآن کریم]] و [[سنّت]] [[قطعیه ]][[نبی اکرم]]{{صل}} است و ما با عرضه آراء بر این [[میزان]] مورد قبول طرفین میتوانیم پاسخ این پرسش مقدماتی و بلکه پرسشهای دیگری را هم در مسائل [[امامت]] به دست آوریم. | ||
در اینجا توجه به یک سخن [[رسول خدا]]{{صل}} میتواند راهگشای این معضل باشد که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. این [[حدیث]] که با نقلهای گوناگون و محتوای [[واحد]] مورد قبول [[فریقین]] است<ref>برای آگاهی بیشتر از وحدت مضمون و محتوای احادیث من مات ر.ک: راز رهائی از مرگ جاهلی و بررسی حدیث معرفت امام از منظر فریقین.</ref>، [[جایگاه]] رفیع بحث [[امامت]] را روشن میسازد. [[دانشمندان]] [[امامیه]] برای [[بیان]] [[جایگاه]] بحث از [[امامت]] و اینکه از اصول است نه از [[فروع]] به دلایلی استناد کردهاند<ref>ر.ک: الاصول العامه لمسائل الامامه، ص ۸۷ و امامت پژوهی، ص ۶۱.</ref>. از جمله مستندات آنان این [[حدیث]] است زیرا لازمه [[وجوب]] [[معرفت امام]] به گونهای که تخلف از او مستوجب [[مرگ جاهلی]] باشد و عذری از متخلف پذیرفته نخواهد شد، آن است که [[امامت]] را مانند [[نبوت]] از اصول [[عقائد]] بدانیم نه از [[فروع]] و مسائل [[فقهی]]. در [[فرهنگ دینی]] [[مرگ جاهلی]] مردن در [[بی دینی]] و [[شرک]] و [[کفر]] است بنابراین تخلف از [[امام]] همانند تخلف از [[رسول خدا]]{{صل}} و عدم پذیرش او موجب [[کفر]] است و این با اصلی بودن [[امامت]] سازگار است نه فرعی بودن آن<ref>شیخ طوسی (م ۴۶۰) میگوید: {{عربی|وَ دَفعُ الْإِمَامَةِ عِنْدَهُمْ وَ جَحدُهَا كَدَفْعِ النُّبُوَّةِ وَ جَحدُهَا سَوَاءُ، بِدَلَالَةِ قَوْلِهِ{{صل}}:}} {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. الاقتصاد، ص ۲۲۶. و قاضی نورالله در کتاب الصوارم المهرقه: {{عربی|انَّ النبی{{صل}} قَالَ:}} {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}} {{عربی|فَإِنَّهُ صریحٌ في أَنَّ الْإِمَامَةَ فی الإصولِ ضَرُورَةً إِنَّ الْجَاهِلَ بشیءٍ مِنَ الْفُرُوعِ وَ إِنْ کان وَاجِباً لایکون میتَتُه میتَةً جاهلیةً وَ لَا یَقدَحُ ذلک في إِسْلَامِهِ}} و ر.ک: احقاق الحق، ص ۲۹۴، و گوهر مراد، ص ۴۶۷ و مراة العقول، ج ۱۱، ص ۱۹۱ و بحارالأنوار، ج ۸، ص ۳۶۸. برای آگاهی بیشتر درباره نقلهای گوناگون و دلالت حدیث من مات ر.ک: بررسی معرفت امام از منظر فریقین.</ref>. | در اینجا توجه به یک سخن [[رسول خدا]]{{صل}} میتواند راهگشای این معضل باشد که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. این [[حدیث]] که با نقلهای گوناگون و محتوای [[واحد]] مورد قبول [[فریقین]] است<ref>برای آگاهی بیشتر از وحدت مضمون و محتوای احادیث من مات ر.ک: راز رهائی از مرگ جاهلی و بررسی حدیث معرفت امام از منظر فریقین.</ref>، [[جایگاه]] رفیع بحث [[امامت]] را روشن میسازد. [[دانشمندان]] [[امامیه]] برای [[بیان]] [[جایگاه]] بحث از [[امامت]] و اینکه از اصول است نه از [[فروع]] به دلایلی استناد کردهاند<ref>ر.ک: الاصول العامه لمسائل الامامه، ص ۸۷ و امامت پژوهی، ص ۶۱.</ref>. از جمله مستندات آنان این [[حدیث]] است زیرا لازمه [[وجوب]] [[معرفت امام]] به گونهای که تخلف از او مستوجب [[مرگ جاهلی]] باشد و عذری از متخلف پذیرفته نخواهد شد، آن است که [[امامت]] را مانند [[نبوت]] از اصول [[عقائد]] بدانیم نه از [[فروع]] و مسائل [[فقهی]]. در [[فرهنگ دینی]] [[مرگ جاهلی]] مردن در [[بی دینی]] و [[شرک]] و [[کفر]] است بنابراین تخلف از [[امام]] همانند تخلف از [[رسول خدا]]{{صل}} و عدم پذیرش او موجب [[کفر]] است و این با اصلی بودن [[امامت]] سازگار است نه فرعی بودن آن<ref>شیخ طوسی (م ۴۶۰) میگوید: {{عربی|وَ دَفعُ الْإِمَامَةِ عِنْدَهُمْ وَ جَحدُهَا كَدَفْعِ النُّبُوَّةِ وَ جَحدُهَا سَوَاءُ، بِدَلَالَةِ قَوْلِهِ{{صل}}:}} {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. الاقتصاد، ص ۲۲۶. و قاضی نورالله در کتاب الصوارم المهرقه: {{عربی|انَّ النبی{{صل}} قَالَ:}} {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}} {{عربی|فَإِنَّهُ صریحٌ في أَنَّ الْإِمَامَةَ فی الإصولِ ضَرُورَةً إِنَّ الْجَاهِلَ بشیءٍ مِنَ الْفُرُوعِ وَ إِنْ کان وَاجِباً لایکون میتَتُه میتَةً جاهلیةً وَ لَا یَقدَحُ ذلک في إِسْلَامِهِ}} و ر.ک: احقاق الحق، ص ۲۹۴، و گوهر مراد، ص ۴۶۷ و مراة العقول، ج ۱۱، ص ۱۹۱ و بحارالأنوار، ج ۸، ص ۳۶۸. برای آگاهی بیشتر درباره نقلهای گوناگون و دلالت حدیث من مات ر.ک: بررسی معرفت امام از منظر فریقین.</ref>. |