وقتی او بیاید (کتاب): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'روزی' به 'روزی'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'روزی' به 'روزی') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
==دربارهٔ کتاب== | ==دربارهٔ کتاب== | ||
در معرفی این کتاب آمده است: «کتاب حاضر، با زبانی [[لطیف]] و زیبا روایتگر گفتگوی میان گل سرخ، درخت بید و جویبار است که از درد مشترکشان صحبت میکنند. در این میان، آهویی را میبینند که زخمی شده و به سمت آنان میآید. جویبار زخمش را میشوید و گل سرخ چند گلبرگ روی زخمش میگذارد و درخت بید با چند شاخه، آن را میبندد. آهو بعد از این که کمی حالش جا آمد، زبان به سخن میگشاید و او نیز از دردش میگوید. آنها که میبینند هر چهارتایشان یک درد دارند، میخواهند از پیرمردی [[دانا]] بپرسند این درد چیست؟ آهو و جویبار به راه میافتند ولی درخت بید و گل سرخ که پا در [[زمین]] دارند همان جا میمانند و منتظرشان میشوند. آنان میروند و از پیرمرد [[سؤال]] میپرسند و از وی میشنوند که درد آن ها، درد [[انتظار]] است. [[انتظار]] مردی را میکشند که | در معرفی این کتاب آمده است: «کتاب حاضر، با زبانی [[لطیف]] و زیبا روایتگر گفتگوی میان گل سرخ، درخت بید و جویبار است که از درد مشترکشان صحبت میکنند. در این میان، آهویی را میبینند که زخمی شده و به سمت آنان میآید. جویبار زخمش را میشوید و گل سرخ چند گلبرگ روی زخمش میگذارد و درخت بید با چند شاخه، آن را میبندد. آهو بعد از این که کمی حالش جا آمد، زبان به سخن میگشاید و او نیز از دردش میگوید. آنها که میبینند هر چهارتایشان یک درد دارند، میخواهند از پیرمردی [[دانا]] بپرسند این درد چیست؟ آهو و جویبار به راه میافتند ولی درخت بید و گل سرخ که پا در [[زمین]] دارند همان جا میمانند و منتظرشان میشوند. آنان میروند و از پیرمرد [[سؤال]] میپرسند و از وی میشنوند که درد آن ها، درد [[انتظار]] است. [[انتظار]] مردی را میکشند که روزی خواهد آمد و [[جهان]] را پر از [[عدل]] و [[مهربانی]] میکند. وقتی او بیاید، دیگر شکارچی پای آهویی را زخمی نمیکند، هیچ کس گرسنه به [[خواب]] نمیرود و هیچ درختی تشنه نمیماند.»<ref name=p1></ref>. | ||
==فهرست کتاب== | ==فهرست کتاب== |