ترس از خدا: تفاوت میان نسخهها
←پانویس
(←پانویس) |
|||
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ولایت}} | {{ولایت}} | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = ترس | |||
| عنوان مدخل = [[ترس از خدا]] | |||
| مداخل مرتبط = [[ترس از خدا در قرآن]] - [[ترس از خدا در حدیث]] - [[ترس از خدا در نهج البلاغه]] - [[ترس از خدا در اخلاق اسلامی]] - [[ترس از خدا در معارف و سیره نبوی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*[[خوف]] از [[خداوند متعال]]، در شمار بالاترین نعمتها و از [[برترین]] صفات نیکوی انسانی است. این صفت موجب میشود، تا [[نفس]] [[انسان]] از [[مخالفت]] [[الهی]] بازمانده خویشتن را از [[نواهی]] او باز دارد. از اینرو، کلمه "[[تقوی]]" و مشتقّات گوناگون آن، بمعنای [[خوف]] از [[خدا]] نیز استعمال شده؛ تا آنجا که اگر نگوئیم [[تقوی]] بواسطه استعمال غالب در این معنا، از معنای [[حقیقی]] خود خارج و [[لباس]] این معنی را به تن کرده است، لااقل میتوان گفت که معنای مجازی مشهور آن، تنها و تنها همین معناست و بس<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۲.</ref>. | * [[خوف]] از [[خداوند متعال]]، در شمار بالاترین نعمتها و از [[برترین]] صفات نیکوی انسانی است. این صفت موجب میشود، تا [[نفس]] [[انسان]] از [[مخالفت]] [[الهی]] بازمانده خویشتن را از [[نواهی]] او باز دارد. از اینرو، کلمه "[[تقوی]]" و مشتقّات گوناگون آن، بمعنای [[خوف]] از [[خدا]] نیز استعمال شده؛ تا آنجا که اگر نگوئیم [[تقوی]] بواسطه استعمال غالب در این معنا، از معنای [[حقیقی]] خود خارج و [[لباس]] این معنی را به تن کرده است، لااقل میتوان گفت که معنای مجازی مشهور آن، تنها و تنها همین معناست و بس<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۲.</ref>. | ||
*[[تقوی]]، بیش از یکصد مرتبه در [[قرآن کریم]] به معنی [[خوف]] [[الهی]] بکار رفته؛ از اینرو میتوان به اهمیّت بسیار آن در مسیر [[سلوک]] به سوی کمال [[آگاهی]] یافت. بر این اساس میتوان گفت که هر آنچه در [[قرآن کریم]] برای متّقیان بیان شده، بهرههائی است که خائفان | * [[تقوی]]، بیش از یکصد مرتبه در [[قرآن کریم]] به معنی [[خوف]] [[الهی]] بکار رفته؛ از اینرو میتوان به اهمیّت بسیار آن در مسیر [[سلوک]] به سوی کمال [[آگاهی]] یافت. بر این اساس میتوان گفت که هر آنچه در [[قرآن کریم]] برای متّقیان بیان شده، بهرههائی است که خائفان بهدست میآورند؛ چه متّقی نخست خائف است، و زان پس [[خوف]] او را به [[تقوی]] رهنمون میشود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۲.</ref>. | ||
*کوتاه سخن آنکه این صفت، [[آدمی]] را به نمایش را به نیکبختی دو [[جهان]] رهنمون میشود. به این دو [[آیه]] که مرتبه خائفان در [[آخرت]] را به نمایش گذارده است بنگرید: {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى}}<ref>«و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ * تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ}}<ref>«و برای آن کس که از ایستادن در برابر پروردگار خویش هراسیده است دو بهشت خواهد بود» سوره الرحمن، آیه ۴۶.</ref>. مراد از "دو [[بهشت]]" در این [[آیه]]، "[[بهشت]] عوام" و "[[بهشت]] [[خواص]]" است؛ [[بهشت]] عوام سرشار از حور است و [[قصور]]، و [[بهشت]] [[خواص]] مملوّ است از [[رضوان]] [[الهی]]: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي}}<ref>«ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! آنگاه، در جرگه بندگان من درآی!؛ سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۲.</ref>. | * کوتاه سخن آنکه این صفت، [[آدمی]] را به نمایش را به نیکبختی دو [[جهان]] رهنمون میشود. به این دو [[آیه]] که مرتبه خائفان در [[آخرت]] را به نمایش گذارده است بنگرید: {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى}}<ref>«و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ * تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ}}<ref>«و برای آن کس که از ایستادن در برابر پروردگار خویش هراسیده است دو بهشت خواهد بود» سوره الرحمن، آیه ۴۶.</ref>. مراد از "دو [[بهشت]]" در این [[آیه]]، "[[بهشت]] عوام" و "[[بهشت]] [[خواص]]" است؛ [[بهشت]] عوام سرشار از حور است و [[قصور]]، و [[بهشت]] [[خواص]] مملوّ است از [[رضوان]] [[الهی]]: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي}}<ref>«ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! آنگاه، در جرگه بندگان من درآی!؛ سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۲.</ref>. | ||
*این دو [[آیه]] نیز، به خوبی مرتبه [[تقواپیشگان]] و خائفان در [[دنیا]] را نشان میدهد؛ و آثار [[خوف]] و را در همین عالم به نمایش میگذارد: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>. | * این دو [[آیه]] نیز، به خوبی مرتبه [[تقواپیشگان]] و خائفان در [[دنیا]] را نشان میدهد؛ و آثار [[خوف]] و را در همین عالم به نمایش میگذارد: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>. | ||
*با این همه امّا، اگر هیچ آیهای در [[شأن]] [[خوف]] [[الهی]] و تقوای او، جز از این [[آیه]] نازل نشده بود، کافی بود تا [[مرتبت]] والای [[خوف]] در میان دیگر [[صفات ]][[شایسته]] نشان داده شود: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد» سوره مائده، آیه ۲۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۲.</ref>. | * با این همه امّا، اگر هیچ آیهای در [[شأن]] [[خوف]] [[الهی]] و تقوای او، جز از این [[آیه]] نازل نشده بود، کافی بود تا [[مرتبت]] والای [[خوف]] در میان دیگر [[صفات]] [[شایسته]] نشان داده شود: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد» سوره مائده، آیه ۲۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۲.</ref>. | ||
==مراتب [[خوف]]== | == مراتب [[خوف]] == | ||
*[[خوف]] را چندین درجه و مرتبه است: | * [[خوف]] را چندین درجه و مرتبه است: | ||
===مرتبه عوام=== | === مرتبه عوام === | ||
*این مرتبه، [[آدمی]] را از ارتکاب محرّمات بازداشته؛ چون اندکی [[قوّت]] گیرد او را از انجام [[شبهات]] و سرانجام از پرداختن به مکروهات نیز باز میدارد. رسیدن به این مرتبه از [[خوف]] عوام، تنها برای برخی از اینان ممکن است. | * این مرتبه، [[آدمی]] را از ارتکاب محرّمات بازداشته؛ چون اندکی [[قوّت]] گیرد او را از انجام [[شبهات]] و سرانجام از پرداختن به مکروهات نیز باز میدارد. رسیدن به این مرتبه از [[خوف]] عوام، تنها برای برخی از اینان ممکن است. | ||
*[[حضرت حق]] درباره این [[خوف]] عام میفرماید: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref> و باز میفرماید: {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ}}<ref>«هر چه میتوانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره تغابن، آیه ۱۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۳.</ref>. | * [[حضرت حق]] درباره این [[خوف]] عام میفرماید: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref> و باز میفرماید: {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ}}<ref>«هر چه میتوانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره تغابن، آیه ۱۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۳.</ref>. | ||
===مرتبه [[خواص]]=== | === مرتبه [[خواص]] === | ||
*این [[خوف]]، موجب میشود تا [[صاحب]] آن از ترک اولی بپرهیزد؛ و در هر عملی منتهای [[رضایت الهی]] را مدّ نظر آورد. | * این [[خوف]]، موجب میشود تا [[صاحب]] آن از ترک اولی بپرهیزد؛ و در هر عملی منتهای [[رضایت الهی]] را مدّ نظر آورد. | ||
*این [[خوف]] تنها در خور [[انبیاء]] عظام و | * این [[خوف]] تنها در خور [[انبیاء]] عظام و بهویژه مرسلین {{عم}} است. [[حضرت حق]] خود میفرماید: {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}}<ref>«و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref>. | ||
*آیا نمینگری که چون [[حضرت یوسف]] [[صدیق]]{{ع}} به آنکس که میدانست از زندان رهائی مییابد و به دربار [[عزیز]] میرود، سفارش کرد که مرا نزد [[عزیز]] یاد کن، [[خداوند متعال]] او را - بدین سبب - چند سالی به زندان [[مبتلا]] ساخت، تا در کنار او از دیگران یاد نکند؟!: {{متن قرآن|وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ}}<ref>«و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان میبرد رهایی مییابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.</ref>. | * آیا نمینگری که چون [[حضرت یوسف]] [[صدیق]] {{ع}} به آنکس که میدانست از زندان رهائی مییابد و به دربار [[عزیز]] میرود، سفارش کرد که مرا نزد [[عزیز]] یاد کن، [[خداوند متعال]] او را - بدین سبب - چند سالی به زندان [[مبتلا]] ساخت، تا در کنار او از دیگران یاد نکند؟!: {{متن قرآن|وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ}}<ref>«و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان میبرد رهایی مییابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.</ref>. | ||
*و نیز [[حضرت حق]] میفرماید: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«(این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیدهدمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی میستایند مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۳-۴۱۴.</ref>. | * و نیز [[حضرت حق]] میفرماید: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«(این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیدهدمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی میستایند مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۳-۴۱۴.</ref>. | ||
==انواع [[خوف]]== | == انواع [[خوف]] == | ||
*[[خوف]] بر دو نوع است: | * [[خوف]] بر دو نوع است: | ||
# '''[[خوف رهبت]]''': [[خوف]] از [[قهر]] و [[غضب | # '''[[خوف رهبت]]''': [[خوف]] از [[قهر]] و [[غضب الهی]] است؛ و به عبارت دیگر [[خوف]] از [[عدل]] او؛ و یا به تعبیر [[قرآن کریم]]، [[خوف]] از [[مقام]] ربوبی: {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى}}<ref>«و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.</ref>. | ||
# '''[[خوف خشیت]]''': عبارت است از [[خوف]] از [[عظمت]] و جبروت و اُبّهت [[الهی]]. این [[خوف]]، متوقّف بر [[معرفت الهی]] است؛ از اینرو بهر مقدار [[معرفت]] [[انسان]] افزایش یابد، [[خوف]] او نیز افزایش مییابد؛ بر این اساس میتوان گفت که این [[خوف]]، تنها ویژه [[عارفان]] است. [[قرآن کریم]] در این رابطه میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگهای گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند، بیگمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۶-۴۱۷.</ref>. | # '''[[خوف خشیت]]''': عبارت است از [[خوف]] از [[عظمت]] و جبروت و اُبّهت [[الهی]]. این [[خوف]]، متوقّف بر [[معرفت الهی]] است؛ از اینرو بهر مقدار [[معرفت]] [[انسان]] افزایش یابد، [[خوف]] او نیز افزایش مییابد؛ بر این اساس میتوان گفت که این [[خوف]]، تنها ویژه [[عارفان]] است. [[قرآن کریم]] در این رابطه میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگهای گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند، بیگمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۶-۴۱۷.</ref>. | ||
*تفاوت میان این دو نوع از [[خوف]]، آنست که [[خوف]] رهبت در [[حقیقت]] از [[سخط]] [[الهی]]، و به تعبیر دیگر از گناهانی که خود [[بنده]] مرتکب شده است سرچشمه میگیرد؛ از همین روست که در برخی [[روایات]] چنین میخوانیم: [۲۰۸] {{متن حدیث| وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۸۲.</ref>: "تنها باید از [[گناهان]] خویشتن بهراسد"؛ [[خوف]] [[خشیت]] امّا، از حبّ [[بنده]] نسبت به [[حضرت حق]] سرچشمه میگیرد. از اینرو [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در دعای [[خضر]] - نامبردار به [[دعای کمیل]] - | * تفاوت میان این دو نوع از [[خوف]]، آنست که [[خوف]] رهبت در [[حقیقت]] از [[سخط]] [[الهی]]، و به تعبیر دیگر از گناهانی که خود [[بنده]] مرتکب شده است سرچشمه میگیرد؛ از همین روست که در برخی [[روایات]] چنین میخوانیم: [۲۰۸] {{متن حدیث| وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۸۲.</ref>: "تنها باید از [[گناهان]] خویشتن بهراسد"؛ [[خوف]] [[خشیت]] امّا، از حبّ [[بنده]] نسبت به [[حضرت حق]] سرچشمه میگیرد. از اینرو [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در دعای [[خضر]] - نامبردار به [[دعای کمیل]] - میفرمایند:"[[پروردگار]] من و آقای من و مولای من! گوئی بر [[عذاب]] تو [[صبر]] کردم امّا چگونه بر دوری از تو [[صبر]] کنم؟ و گوئی بر [[آتش]] سوزان تو [[صبر]] کردم امّا چگونه بر نظر ندوختن بر [[بزرگواری]] تو [[صبر]] نمایم؟" <ref>{{متن حدیث| يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ، وَ هَبْنِي يَا إِلَهِي صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى كَرَامَتِكَ}}</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۷.</ref>. | ||
*پس این دو [[خوف]]، کاملاً از هم دور و ناهمسان هستند، با این وجود امّا در [[بندگان]] [[شایسته]] جمع میشوند؛ از اینروست که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در همین [[دعا]] باز میفرماید: "پروردگارا! برای [[گناهان]] خود بخشندهای نمییابم، و برای زشتیهای خود پوشندهای و برای تبدیل هیچیک از [[اعمال]] ناشایستم با [[اعمال شایسته]] و [[صالح]]، جز تو تبدیل کنندهای نمییابم"<ref>{{متن حدیث| اللَّهُمَّ لَا أَجِدُ لِذُنُوبِي غَافِراً وَ لَا لِقَبَائِحِي سَاتِراً، وَ لَا لِشَيْءٍ مِنْ عَمَلِيَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلًا غَيْرَكَ}}.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۷.</ref>. | * پس این دو [[خوف]]، کاملاً از هم دور و ناهمسان هستند، با این وجود امّا در [[بندگان]] [[شایسته]] جمع میشوند؛ از اینروست که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در همین [[دعا]] باز میفرماید: "پروردگارا! برای [[گناهان]] خود بخشندهای نمییابم، و برای زشتیهای خود پوشندهای و برای تبدیل هیچیک از [[اعمال]] ناشایستم با [[اعمال شایسته]] و [[صالح]]، جز تو تبدیل کنندهای نمییابم"<ref>{{متن حدیث| اللَّهُمَّ لَا أَجِدُ لِذُنُوبِي غَافِراً وَ لَا لِقَبَائِحِي سَاتِراً، وَ لَا لِشَيْءٍ مِنْ عَمَلِيَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلًا غَيْرَكَ}}.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۷.</ref>. | ||
==مراتب [[خوف]]== | == مراتب [[خوف]] == | ||
*از آنچه گذشت، دانستیم که هر دو نوع [[خوف]] دارای مراتبی چند است. | * از آنچه گذشت، دانستیم که هر دو نوع [[خوف]] دارای مراتبی چند است. | ||
*حال اضافه میکنیم که همان مرتبه نخستین ضعیف آن، مطلوب بوده در کمال [[انسان]] مؤثّر است. این مرتبه چون تقویت شود و درخت پرثمر [[خوف]] را در [[قلب]] [[انسان]] بنشاند، از مطلوبیّتی بیشتر برخوردار شده سیر در [[مسیر کمال]] را برای سالک بیشتر فراهم میسازد؛ و به همین ترتیب هرمقدار این مرتبه شدیدتر و قویتر شود، مطلوبیّت او بیشتر خواهد شد. از اینرو، در این صفت [[نیکو]] نیز - چون دیگر صفات حسنه - [[افراط و تفریط]] راه نداشته، نمیتوان [[زیادهروی]] در آن را قبیح دانست. | * حال اضافه میکنیم که همان مرتبه نخستین ضعیف آن، مطلوب بوده در کمال [[انسان]] مؤثّر است. این مرتبه چون تقویت شود و درخت پرثمر [[خوف]] را در [[قلب]] [[انسان]] بنشاند، از مطلوبیّتی بیشتر برخوردار شده سیر در [[مسیر کمال]] را برای سالک بیشتر فراهم میسازد؛ و به همین ترتیب هرمقدار این مرتبه شدیدتر و قویتر شود، مطلوبیّت او بیشتر خواهد شد. از اینرو، در این صفت [[نیکو]] نیز - چون دیگر صفات حسنه - [[افراط]] و [[تفریط]] راه نداشته، نمیتوان [[زیادهروی]] در آن را قبیح دانست. | ||
*بنا بر این آنچه در کتب [[اخلاق]] مشهور شده و بسیاری از اخلاقیان آن را پذیرفتهاند- که [[خوف]] را دو سویه [[افراط و تفریط]] است، و این دو سویه ناصواب بوده از حُسن [[خوف]] بی بهره است -؛ صحیح نمیباشد؛ چرا که اینان حدّ اعلای [[خوف]] را [[ناامیدی]] از [[رحمت]] [[حضرت حق]] دانسته آن را به شدّت مذموم شمردهاند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۸.</ref>. | * بنا بر این آنچه در کتب [[اخلاق]] مشهور شده و بسیاری از اخلاقیان آن را پذیرفتهاند- که [[خوف]] را دو سویه [[افراط]] و [[تفریط]] است، و این دو سویه ناصواب بوده از حُسن [[خوف]] بی بهره است -؛ صحیح نمیباشد؛ چرا که اینان حدّ اعلای [[خوف]] را [[ناامیدی]] از [[رحمت]] [[حضرت حق]] دانسته آن را به شدّت مذموم شمردهاند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۸.</ref>. | ||
*بنظر ما - همانگونه که به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت- | * بنظر ما - همانگونه که به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت- [[ناامیدی]] از [[رحمت]] [[حضرت حق]]، نه تنها مذموم که [[حرام]] است؛ امّا تمامی سخن در آنست که [[ناامیدی]] صفتی است و شدّت [[خوف]] از [[حضرت حق]]، صفتی دیگر!؛ آن نخستین مذموم است، و این دوّمین ممدوح؛ و نه چنین است که این صفت [[پسندیده]] در مراتب اعلای خود، به صفتی [[ناپسند]] تبدیل شود. اضافه میکنم که [[عصمت]]، چیزی جز از [[خوف]] شدید نیست که از [[علم]] [[معصومین]] {{عم}} به اسماء و [[صفات الهی]] و [[معرفت]] کامل ایشان به [[عظمت]] او، حاصل میشود. این [[معرفت]] و [[خوف]] حاصل از آن، در ادعیة ایشان - همچون [[دعای کمیل]]، دعای ابوحمزة ثمالی و دعای [[عرفه]] - به خوبی نمایان است؛ و جلوهای از [[خوف]] کامل - در هر دو نوع آن را - به نمایش در آورده است. [[ناامیدی]] از [[رحمت الهی]] امّا، نه از [[خوف]] شدید که از عدم [[رجاء]] و چشمبستن از صفت [[رحمت الهی]] نشأت گرفته است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۴۱۸-۴۱۹.</ref>. | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
* [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']] | * [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
{{ | |||
{{فضایل اخلاقی}} | |||
[[رده:فضایل اخلاقی]] | [[رده:فضایل اخلاقی]] | ||
[[رده:مدخل دانش اخلاق اسلامی]] | [[رده:مدخل دانش اخلاق اسلامی]] |