پرش به محتوا

افضلیت امام باقر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'این درس ' به 'اینجا '
جز (جایگزینی متن - '{{امامت شناسی}} ==پانویس== {{یادآوری پانویس}} {{پانویس2}} ' به '==پانویس== {{یادآوری پانویس}} {{پانویس2}} {{امامت شناسی}}')
جز (جایگزینی متن - 'این درس ' به 'اینجا ')
خط ۱۲: خط ۱۲:
[[برتری امام]] [[باقر]] {{ع}} بر دیگران در [[فضیلت‌ها]] و صفات و ویژگی‌هایی که در [[امامت]] لازم است از سخنان [[پیامبر]] {{صل}} و دیگر [[امامان]] و حتی از کلمات سایر [[دانشمندان]] [[مسلمان]] نیز قابل استفاده است:
[[برتری امام]] [[باقر]] {{ع}} بر دیگران در [[فضیلت‌ها]] و صفات و ویژگی‌هایی که در [[امامت]] لازم است از سخنان [[پیامبر]] {{صل}} و دیگر [[امامان]] و حتی از کلمات سایر [[دانشمندان]] [[مسلمان]] نیز قابل استفاده است:


'''[[بشارت پیامبر]]''': [[روایت]] [[جابر]] از [[رسول خدا]] {{صل}} در [[بشارت]] به آمدن [[امام باقر]] {{ع}} در منابع [[فریقین]] ثبت شده است: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: [[جابر بن عبدالله انصاری]] آخرین [[اصحاب]] [[پیغمبر]] {{صل}} بود که زنده مانده بود و او مری بود که تنها به ما [[اهل بیت]] توجه داشت. در [[مسجد]] [[پیغمبر]] می‌نشست و [[عمامه]] سیاهی دور سر می‌بست و فریاد می‌زد: یا باقرالعلوم، یا باقرالعلوم. اهل [[مدینه]] می‌گفتند [[جابر]] هذیان می‌گوید، می‌گفت: نه به [[خدا]] من هذیان نمی‌گویم، بلکه من از [[پیغمبر]] {{صل}} شنیدم می‌فرمود: {{عربی|"إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلاً مِنِّي اِسْمُهُ اِسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ اَلْعِلْمَ بَقْراً"}}<ref>کافی، ج ۱، ص ۴۶۹. سخن پیامبر به جابر را سایر منابع نیز ذکر کرده‌اند و با عبارت‌های گوناگون در درس‌های گذشته و ابتدای این درس گذشت.</ref>. تو به مردی از [[خاندان]] من می‌رسی که هم‌نام و هم‌شمائل من است و [[علم]] را می‌شکافد و توضیح و تشریح می‌کند، این است سبب آنچه می‌گویم. [[راوی]] گوید: روزی [[جابر]] از یکی از کوچه‌های [[مدینه]] می‌گذشت و [[محمد بن علی]] {{ع}} آنجا بود چون [[جابر]] نگاهش به او افتاد، گفت: ای پسر پیش بیا، او پیش آمد، سپس گفت: برگرد، او برگشت، [[جابر]] گفت: [[سوگند]] به آن که جانم در دست اوست که شمائل این پسر شمائل [[پیغمبر]] است، ای پسر اسم تو چیست؟ گفت اسمم [[محمد]] بن [[علی بن الحسین]] است، [[جابر]] به سویش رفت و سرش را بوسید و می‌گفت: پدر و مادرم به قربانت، پدرت [[رسول خدا]] {{صل}} [[سلامت]] می‌رسانید و چنین گفت.
'''[[بشارت پیامبر]]''': [[روایت]] [[جابر]] از [[رسول خدا]] {{صل}} در [[بشارت]] به آمدن [[امام باقر]] {{ع}} در منابع [[فریقین]] ثبت شده است: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: [[جابر بن عبدالله انصاری]] آخرین [[اصحاب]] [[پیغمبر]] {{صل}} بود که زنده مانده بود و او مری بود که تنها به ما [[اهل بیت]] توجه داشت. در [[مسجد]] [[پیغمبر]] می‌نشست و [[عمامه]] سیاهی دور سر می‌بست و فریاد می‌زد: یا باقرالعلوم، یا باقرالعلوم. اهل [[مدینه]] می‌گفتند [[جابر]] هذیان می‌گوید، می‌گفت: نه به [[خدا]] من هذیان نمی‌گویم، بلکه من از [[پیغمبر]] {{صل}} شنیدم می‌فرمود: {{عربی|"إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلاً مِنِّي اِسْمُهُ اِسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ اَلْعِلْمَ بَقْراً"}}<ref>کافی، ج ۱، ص ۴۶۹. سخن پیامبر به جابر را سایر منابع نیز ذکر کرده‌اند و با عبارت‌های گوناگون در درس‌های گذشته و ابتدای اینجا گذشت.</ref>. تو به مردی از [[خاندان]] من می‌رسی که هم‌نام و هم‌شمائل من است و [[علم]] را می‌شکافد و توضیح و تشریح می‌کند، این است سبب آنچه می‌گویم. [[راوی]] گوید: روزی [[جابر]] از یکی از کوچه‌های [[مدینه]] می‌گذشت و [[محمد بن علی]] {{ع}} آنجا بود چون [[جابر]] نگاهش به او افتاد، گفت: ای پسر پیش بیا، او پیش آمد، سپس گفت: برگرد، او برگشت، [[جابر]] گفت: [[سوگند]] به آن که جانم در دست اوست که شمائل این پسر شمائل [[پیغمبر]] است، ای پسر اسم تو چیست؟ گفت اسمم [[محمد]] بن [[علی بن الحسین]] است، [[جابر]] به سویش رفت و سرش را بوسید و می‌گفت: پدر و مادرم به قربانت، پدرت [[رسول خدا]] {{صل}} [[سلامت]] می‌رسانید و چنین گفت.


'''[[امام باقر]] {{ع}} در سخن دیگران''': [[بشارت پیامبر]] {{صل}} به [[نقل]] از [[جابر]] [[مورد اتفاق]] [[فریقین]] می‌باشد به طوری که ابن شهر آشوب مازندرانی می‌نویسد: {{عربی|"و حدیث جابر مشهور معروف رواه فقهاء المدینة و العراق کلهم"}}<ref>مناقب آل أبی طالب {{عم}} (لابن شهر آشوب)، ج ۴، ص ۱۹۶.</ref>.
'''[[امام باقر]] {{ع}} در سخن دیگران''': [[بشارت پیامبر]] {{صل}} به [[نقل]] از [[جابر]] [[مورد اتفاق]] [[فریقین]] می‌باشد به طوری که ابن شهر آشوب مازندرانی می‌نویسد: {{عربی|"و حدیث جابر مشهور معروف رواه فقهاء المدینة و العراق کلهم"}}<ref>مناقب آل أبی طالب {{عم}} (لابن شهر آشوب)، ج ۴، ص ۱۹۶.</ref>.
۲۱۸٬۶۶۰

ویرایش