شیخیه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[شیخیه]]، فرقهای جدا شده از [[شیعیان دوازده امامی]] هستند که بر اساس آموزههای [[شیخ]] [[احمد احسایی]]، در نیمه اول [[قرن سیزدهم]] به وجود آمد. اساس این [[اندیشه]]، بر ترکیب برخی از [[افکار]] [[عرفانی]] و [[عقاید]] [[غالیان]] با [[اخبار]] [[آل محمد]]{{صل}} پایهگذاری شده است. این [[فرقه]] دارای نامهای دیگری مانند "کشفیه" و "پایین سری" بوده و عمده [[پیروان]] آن، در [[کربلا]]، [[قطیف]]، [[بحرین]] و بعضی شهرهای [[ایران]] بودند. آموزههای ویژه بنیانگذار این [[فرقه]]، مایۀ انشعاب داخلی [[فرقه]] و زمینهساز پیدایش دو [[فرقه]] [[منحرف]] [[بابیت]] و [[بهائیت]] گردید<ref>ر.ک: محدثی، | *[[شیخیه]]، فرقهای جدا شده از [[شیعیان دوازده امامی]] هستند که بر اساس آموزههای [[شیخ]] [[احمد احسایی]]، در نیمه اول [[قرن سیزدهم]] به وجود آمد. اساس این [[اندیشه]]، بر ترکیب برخی از [[افکار]] [[عرفانی]] و [[عقاید]] [[غالیان]] با [[اخبار]] [[آل محمد]]{{صل}} پایهگذاری شده است. این [[فرقه]] دارای نامهای دیگری مانند "کشفیه" و "پایین سری" بوده و عمده [[پیروان]] آن، در [[کربلا]]، [[قطیف]]، [[بحرین]] و بعضی شهرهای [[ایران]] بودند. آموزههای ویژه بنیانگذار این [[فرقه]]، مایۀ انشعاب داخلی [[فرقه]] و زمینهساز پیدایش دو [[فرقه]] [[منحرف]] [[بابیت]] و [[بهائیت]] گردید<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۱۸۴؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۴.</ref>. | ||
==شرح حال بنیانگذار [[فرقه]]== | ==شرح حال بنیانگذار [[فرقه]]== | ||
*[[شیخ]] [[احمد احسایی]]، در سال ۱۱۶۶ ق. در منطقه [[احساء]] در [[شرق]] [[عربستان]] به [[دنیا]] آمد و جهت تحصیل [[علوم دینی]] به [[عراق]] رفت. در [[کربلا]] و [[نجف]] در محضر علمایی چون آقا [[باقر]] [[وحید]] بهبهانی و آقا [[سید مهدی بحرالعلوم]] و کاشفالغطاء و [[سید علی طباطبایی]] معروف به [[صاحب]] ریاض، به تحصیل پرداخت<ref>ر.ک: سلیمیان، | *[[شیخ]] [[احمد احسایی]]، در سال ۱۱۶۶ ق. در منطقه [[احساء]] در [[شرق]] [[عربستان]] به [[دنیا]] آمد و جهت تحصیل [[علوم دینی]] به [[عراق]] رفت. در [[کربلا]] و [[نجف]] در محضر علمایی چون آقا [[باقر]] [[وحید]] بهبهانی و آقا [[سید مهدی بحرالعلوم]] و کاشفالغطاء و [[سید علی طباطبایی]] معروف به [[صاحب]] ریاض، به تحصیل پرداخت<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | ||
*وی پس از مدتی به وطنش بازگشت و پس از اقامتی چهار ساله، در سال ۱۲۱۲ رهسپار [[عتبات]] و از آنجا عازم [[ایران]] شد. ابتدا به سمت [[مشهد]] حرکت کرد، بین راه، در یزد توقفی نمود. اهل یزد از او استقبال گرمی به عمل آوردند و وی به [[اصرار]] ایشان، پس از بازگشت از [[مشهد]]، در یزد مقیم شد. چندی بعد به [[دعوت]] فتحعلیشاه قاجار، عازم [[تهران]] شد که نهایت [[احترام]] و استقبال را در [[حق]] او روا داشتند؛ اما بهرغم [[اصرار]] شاه، مبنی بر مقیم شدن در [[تهران]] به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ در راه [[زیارت]] [[عتبات]]، وارد [[کرمانشاه]] شد و با استقبال [[مردم]] و [[حاکم]] [[کرمانشاه]] روبهرو گشت که وی را به اقامت ده ساله در آن دیار [[راضی]] کردند. [[شیخ]] [[احمد احسایی]] پس از [[مرگ]] [[حاکم]] [[کرمانشاه]] به [[قزوین]] رفت و مورد استقبال علمای این [[شهر]] قرار گرفت و به [[تدریس]] و [[امامت]] [[جماعت]] در این [[شهر]] مشغول شد<ref>ر.ک: سلیمیان، | *وی پس از مدتی به وطنش بازگشت و پس از اقامتی چهار ساله، در سال ۱۲۱۲ رهسپار [[عتبات]] و از آنجا عازم [[ایران]] شد. ابتدا به سمت [[مشهد]] حرکت کرد، بین راه، در یزد توقفی نمود. اهل یزد از او استقبال گرمی به عمل آوردند و وی به [[اصرار]] ایشان، پس از بازگشت از [[مشهد]]، در یزد مقیم شد. چندی بعد به [[دعوت]] فتحعلیشاه قاجار، عازم [[تهران]] شد که نهایت [[احترام]] و استقبال را در [[حق]] او روا داشتند؛ اما بهرغم [[اصرار]] شاه، مبنی بر مقیم شدن در [[تهران]] به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ در راه [[زیارت]] [[عتبات]]، وارد [[کرمانشاه]] شد و با استقبال [[مردم]] و [[حاکم]] [[کرمانشاه]] روبهرو گشت که وی را به اقامت ده ساله در آن دیار [[راضی]] کردند. [[شیخ]] [[احمد احسایی]] پس از [[مرگ]] [[حاکم]] [[کرمانشاه]] به [[قزوین]] رفت و مورد استقبال علمای این [[شهر]] قرار گرفت و به [[تدریس]] و [[امامت]] [[جماعت]] در این [[شهر]] مشغول شد<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۱۸۵-۱۸۷؛ احسائی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسائی، ص۲۳؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۵.</ref>. | ||
*از مهمترین آثار او [[جوامع]] الکلام است که حاوی پاسخهای او به سؤالات و قصایدی در رثای [[امام حسین]]{{ع}} است. [[شرح زیارت جامعه کبیره]] بزرگترین و معروفترین اثر [[شیخ]] [[احمد احسایی]] است. از آثار دیگر او میشود از حیاة النفس فی حضیرة القدس، شرح المشاعر، العصمة و الرجعة، الفوائد، مجموعه الرسائل و... نام برد. او همچنین از علمای [[عراق]]، [[قطیف]] و [[بحرین]] دارای اجازاتی است که این اجازات به زمانی مربوط است که [[شیخ]] [[احمد]]، [[انحراف فکری]] پیدا نکرده و به [[تأویل]] و [[کشف]] روی نیاورده بود<ref>ر.ک: سلیمیان، | *از مهمترین آثار او [[جوامع]] الکلام است که حاوی پاسخهای او به سؤالات و قصایدی در رثای [[امام حسین]]{{ع}} است. [[شرح زیارت جامعه کبیره]] بزرگترین و معروفترین اثر [[شیخ]] [[احمد احسایی]] است. از آثار دیگر او میشود از حیاة النفس فی حضیرة القدس، شرح المشاعر، العصمة و الرجعة، الفوائد، مجموعه الرسائل و... نام برد. او همچنین از علمای [[عراق]]، [[قطیف]] و [[بحرین]] دارای اجازاتی است که این اجازات به زمانی مربوط است که [[شیخ]] [[احمد]]، [[انحراف فکری]] پیدا نکرده و به [[تأویل]] و [[کشف]] روی نیاورده بود<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | ||
==[[تکفیر]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]]== | ==[[تکفیر]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]]== | ||
*با ورود [[شیخ]] [[احمد احسایی]] به [[قزوین]]، فصل جدیدی در [[زندگی]] او باز شد و با ابراز [[عقیده]] [[شیخ]] در بعضی مسائل، عدهای به [[مخالفت]] او پرداختند، تا جایی که او را به خاطر [[بیان]] عقایدش [[تکفیر]] کردند؛ چنانکه مؤلف کتاب روضات الجنات چنین گزارش میکند: "[[احسایی]] پس از فوت اساتید و [[مشایخ]] اجازات خود، ادعای [[کشف]] و [[الهام]] و [[تفویض]] و [[غلو]] و موهومات نمود و این، در مراکز [[شیعه]] و محافل [[علمی]] قیل و قال به راه انداخت و به ویژه هنگام [[مسافرت]] به [[قزوین]] این مسئله به اوج خود رسید و هنگام سفر به [[قزوین]] نامههای متعددی از مراکز [[علمی]] [[شیعه]] به [[بیت]] [[شهید]] ثالث و برادرش، ملا محمدصالح برغانی رسید که حاکی از سؤال و [[دادخواهی]] بود"<ref>ر.ک: سلیمیان، | *با ورود [[شیخ]] [[احمد احسایی]] به [[قزوین]]، فصل جدیدی در [[زندگی]] او باز شد و با ابراز [[عقیده]] [[شیخ]] در بعضی مسائل، عدهای به [[مخالفت]] او پرداختند، تا جایی که او را به خاطر [[بیان]] عقایدش [[تکفیر]] کردند؛ چنانکه مؤلف کتاب روضات الجنات چنین گزارش میکند: "[[احسایی]] پس از فوت اساتید و [[مشایخ]] اجازات خود، ادعای [[کشف]] و [[الهام]] و [[تفویض]] و [[غلو]] و موهومات نمود و این، در مراکز [[شیعه]] و محافل [[علمی]] قیل و قال به راه انداخت و به ویژه هنگام [[مسافرت]] به [[قزوین]] این مسئله به اوج خود رسید و هنگام سفر به [[قزوین]] نامههای متعددی از مراکز [[علمی]] [[شیعه]] به [[بیت]] [[شهید]] ثالث و برادرش، ملا محمدصالح برغانی رسید که حاکی از سؤال و [[دادخواهی]] بود"<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | ||
*[[شهید]] ثالث [[علما]] را به منزل خود [[دعوت]] کرد که در این میان، عدهای از [[علما]] و متخصصین [[فلسفه]] [[الهی]] و [[حدیث]] و [[فقه]] به [[رهبری]] [[شهید]] ثالث کوشیدند، [[شیخ]] [[احمد]] را مجاب کنند، ولی [[اصرار]] او به [[رأی]] خویش باعث [[تکفیر]] او شد و علمای [[امامیه]] در [[ایران]] و [[عراق]] و سایر مراکز [[شیعه]] از این [[حکم]] [[تبعیت]] کردند. از [[علما]] و فقهایی که او را [[تکفیر]] نمودند، میتوان از حاج [[محمدتقی]] قزوینی، معروف به [[شهید]] ثالث؛ آقاسید [[مهدی]] [[فرزند]] [[صاحب]] ریاض؛ ملاجعفر استرآبادی؛ ملا آخوند دربندی؛ شریفالعلمای مازندرانی (استاد [[شیخ]] [[انصاری]])؛ [[صاحب]] کتاب جواهر و تعداد کثیر دیگری از علمای [[ایران]] و [[عراق]] نام برد<ref>ر.ک: سلیمیان، | *[[شهید]] ثالث [[علما]] را به منزل خود [[دعوت]] کرد که در این میان، عدهای از [[علما]] و متخصصین [[فلسفه]] [[الهی]] و [[حدیث]] و [[فقه]] به [[رهبری]] [[شهید]] ثالث کوشیدند، [[شیخ]] [[احمد]] را مجاب کنند، ولی [[اصرار]] او به [[رأی]] خویش باعث [[تکفیر]] او شد و علمای [[امامیه]] در [[ایران]] و [[عراق]] و سایر مراکز [[شیعه]] از این [[حکم]] [[تبعیت]] کردند. از [[علما]] و فقهایی که او را [[تکفیر]] نمودند، میتوان از حاج [[محمدتقی]] قزوینی، معروف به [[شهید]] ثالث؛ آقاسید [[مهدی]] [[فرزند]] [[صاحب]] ریاض؛ ملاجعفر استرآبادی؛ ملا آخوند دربندی؛ شریفالعلمای مازندرانی (استاد [[شیخ]] [[انصاری]])؛ [[صاحب]] کتاب جواهر و تعداد کثیر دیگری از علمای [[ایران]] و [[عراق]] نام برد<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | ||
*بهدنبال این اتفاقات، [[شیخ]] [[احمد احسایی]] از [[قزوین]] به [[مشهد]] عزیمت کرد و پس از [[زیارت]] به یزد رفت و از آنجا به [[اصفهان]] و بعد به [[کرمانشاه]] روی آورد. در تمام این [[شهرها]] با سردی از او استقبال شد. حتی [[شاگردان]] و برخی از اهل [[علم]] که قبلاً نسبت به او اظهار ارادت میکردند و از وی [[ستایش]] میکردند، [[تغییر]] روش دادند. فتحعلیشاه و جمعی از شاهزادگان در وهله اول سعی کردند که این حادثه را به ترتیبی تدارک نمایند؛ ولی از [[خشم]] [[علما]] و [[مردم]] کناره گرفتند. [[احسایی]] [[ایران]] را به قصد [[عراق]] ترک گفت، ولی در [[عراق]] نیز با همان روش [[مردم ایران]] روبهرو شده و ناچار از [[کربلا]] به [[مکه]] رفت و پس از [[مکه]]، عازم موطن خود گردید. در این سفر، در نزدیکیهای [[شهر مدینه]] در سال ۱۲۴۱ ق. در ۷۵ سالگی درگذشت و در [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد<ref>ر.ک: سلیمیان، | *بهدنبال این اتفاقات، [[شیخ]] [[احمد احسایی]] از [[قزوین]] به [[مشهد]] عزیمت کرد و پس از [[زیارت]] به یزد رفت و از آنجا به [[اصفهان]] و بعد به [[کرمانشاه]] روی آورد. در تمام این [[شهرها]] با سردی از او استقبال شد. حتی [[شاگردان]] و برخی از اهل [[علم]] که قبلاً نسبت به او اظهار ارادت میکردند و از وی [[ستایش]] میکردند، [[تغییر]] روش دادند. فتحعلیشاه و جمعی از شاهزادگان در وهله اول سعی کردند که این حادثه را به ترتیبی تدارک نمایند؛ ولی از [[خشم]] [[علما]] و [[مردم]] کناره گرفتند. [[احسایی]] [[ایران]] را به قصد [[عراق]] ترک گفت، ولی در [[عراق]] نیز با همان روش [[مردم ایران]] روبهرو شده و ناچار از [[کربلا]] به [[مکه]] رفت و پس از [[مکه]]، عازم موطن خود گردید. در این سفر، در نزدیکیهای [[شهر مدینه]] در سال ۱۲۴۱ ق. در ۷۵ سالگی درگذشت و در [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | ||
==[[جانشینی]] [[سید کاظم رشتی]]== | ==[[جانشینی]] [[سید کاظم رشتی]]== | ||
*پس از [[شیخ]] [[احمد احسایی]]، راه او توسط یکی از از شاگردانش به نام [[سید کاظم رشتی]] تداوم یافت. [[سید]] کاظم در یزد به [[شیخ]] [[احمد احسایی]] ملحق شد و از محضر او استفاده کرد و نزد [[شیخ]]، به مقامی رسید که تا او در مجلس درس حاضر نمیشد، درس را شروع نمیکرد<ref>ر.ک: سلیمیان، | *پس از [[شیخ]] [[احمد احسایی]]، راه او توسط یکی از از شاگردانش به نام [[سید کاظم رشتی]] تداوم یافت. [[سید]] کاظم در یزد به [[شیخ]] [[احمد احسایی]] ملحق شد و از محضر او استفاده کرد و نزد [[شیخ]]، به مقامی رسید که تا او در مجلس درس حاضر نمیشد، درس را شروع نمیکرد<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۷.</ref>. | ||
*پس از [[وفات]] [[احسایی]]، [[پیروان]] وی بدون [[اختلاف]]، [[سید]] رشتی را [[نایب]] مناسب او دانستند. از آن پس، حوزه درس و [[ریاست]] [[شرعی]] او [[قوت]] گرفت و به سبب نطق و قلم و تصنیف و تألیف کتاب، عهدهدار انتشار [[افکار]] استاد خود شد. از این رو [[طایفه]] [[شیخیه]] در همهجا از روی تعلیمات [[شیخ]] [[احمد]] و [[سید]] کاظم [[معالم دین]] خود را به جای میآوردند. کتابها و رسائلی که [[سید]] نوشته و تألیف کرده بیش از صد جلد است که معروفترین این آثار [[دلیل]] المتحیرین است <ref>ر.ک: سلیمیان، | *پس از [[وفات]] [[احسایی]]، [[پیروان]] وی بدون [[اختلاف]]، [[سید]] رشتی را [[نایب]] مناسب او دانستند. از آن پس، حوزه درس و [[ریاست]] [[شرعی]] او [[قوت]] گرفت و به سبب نطق و قلم و تصنیف و تألیف کتاب، عهدهدار انتشار [[افکار]] استاد خود شد. از این رو [[طایفه]] [[شیخیه]] در همهجا از روی تعلیمات [[شیخ]] [[احمد]] و [[سید]] کاظم [[معالم دین]] خود را به جای میآوردند. کتابها و رسائلی که [[سید]] نوشته و تألیف کرده بیش از صد جلد است که معروفترین این آثار [[دلیل]] المتحیرین است <ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۱۸۷، ۱۸۸؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۷.</ref>. [[سید]] [[کاظم رشتی]]، در سال ۱۲۵۹ توسط نجیب پاشا [[عثمانی]]، [[والی]] [[بغداد]] [[مسموم]] و [[وفات]] نمود و در [[حرم]] اباعبدالله{{ع}} [[دفن]] شد. | ||
*پس از درگذشت [[سید]] کاظم، [[میرزا]] علیمحمد شیرازی ادعای [[جانشینی]] او نمود، که برخی از [[عالمان]] شیخیه و [[شاگردان]] [[سید]]، از او اعلام [[حمایت]] کردند. این رویه همچنان ادامه یافت تا به پیدایش [[فرقه بهائیت]] انجامید، هر چند همواره [[فرقه شیخیه]] [[مخالفان]] جدی [[بابیت]] و [[بهائیت]] بودند<ref>ر.ک: محمدی، | *پس از درگذشت [[سید]] کاظم، [[میرزا]] علیمحمد شیرازی ادعای [[جانشینی]] او نمود، که برخی از [[عالمان]] شیخیه و [[شاگردان]] [[سید]]، از او اعلام [[حمایت]] کردند. این رویه همچنان ادامه یافت تا به پیدایش [[فرقه بهائیت]] انجامید، هر چند همواره [[فرقه شیخیه]] [[مخالفان]] جدی [[بابیت]] و [[بهائیت]] بودند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۷.</ref>. | ||
==[[عقاید]] [[شیخیه]]== | ==[[عقاید]] [[شیخیه]]== | ||
*[[شیخیه]] به جای پنج اصل [[مورد اتفاق]] [[شیعیان]] [[امامیه]]، [[اصول دین]] را در چهار اصل [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و [[رکن رابع]] منحصر میدانند. به [[عقیده]] آنها رکن چهارم [[دین]]، شناختن [[شیعه]] کامل است که واسطۀ بین [[شیعیان]] و [[امام غایب]] است. آنان، [[معاد]] و [[عدل]] را از [[اصول عقاید]] نمیشمارند؛ زیرا [[اعتقاد به توحید]] و [[نبوت]]، خود مستلزم [[اعتقاد]] به [[قرآن]] است و چون در [[قرآن]] [[عدالت خدا]] و [[معاد]] ذکر شده است، لزومی ندارد این دو اصل را کنار [[توحید]] و [[نبوت]] قرار دهیم. این [[عقیده]]، بر خلاف [[عقاید شیعه]] است و [[مسلمانان]]، به طور عموم، [[معاد]] را از [[اصول دین]] میدانند<ref>ر.ک: سلیمیان، | *[[شیخیه]] به جای پنج اصل [[مورد اتفاق]] [[شیعیان]] [[امامیه]]، [[اصول دین]] را در چهار اصل [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و [[رکن رابع]] منحصر میدانند. به [[عقیده]] آنها رکن چهارم [[دین]]، شناختن [[شیعه]] کامل است که واسطۀ بین [[شیعیان]] و [[امام غایب]] است. آنان، [[معاد]] و [[عدل]] را از [[اصول عقاید]] نمیشمارند؛ زیرا [[اعتقاد به توحید]] و [[نبوت]]، خود مستلزم [[اعتقاد]] به [[قرآن]] است و چون در [[قرآن]] [[عدالت خدا]] و [[معاد]] ذکر شده است، لزومی ندارد این دو اصل را کنار [[توحید]] و [[نبوت]] قرار دهیم. این [[عقیده]]، بر خلاف [[عقاید شیعه]] است و [[مسلمانان]]، به طور عموم، [[معاد]] را از [[اصول دین]] میدانند<ref>ر.ک: [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۷۶ - ۲۸۰. </ref>. | ||
*در کنار موارد مذکور، که [[اعتقاد]] غالب [[پیروان]] [[فرقه شیخیه]] است، به دیگر [[عقاید]] این [[فرقه]] که برگرفته و متأثر از آثار [[شیخ]] [[احمد]] هستند اشاره میشود: | *در کنار موارد مذکور، که [[اعتقاد]] غالب [[پیروان]] [[فرقه شیخیه]] است، به دیگر [[عقاید]] این [[فرقه]] که برگرفته و متأثر از آثار [[شیخ]] [[احمد]] هستند اشاره میشود: | ||
#'''[[معاد]] و [[بدن]] هورقلیایی''': معروفترین [[رأی]] [[احسایی]] و به تبع او [[فرقه شیخیه]]، به کیفیت "[[معاد جسمانی]]" مربوط است. این نظریه باعث [[تکفیر]] او توسط برخی [[علما]]، از جمله [[محمد تقی برغانی]] ([[شهید]] ثالث) شد. [[احسایی]] اصل [[معاد جسمانی]] را که در [[آیات]] و [[احادیث]] بر آن تأکید شده است، میپذیرد؛ اما [[تفسیر]] ویژهای از [[جسم]] ارائه میدهد که با [[نص]] [[آموزههای دینی]] مناسب نیست. به [[عقیده]] او، [[انسان]] دارای یک [[بدن]] عنصری است و یک [[بدن]] هورقلیایی. همانگونه که شیشه در میان سنگ است و بعد از ذوب شدن سنگ، شیشه استخراج میشود، [[جسم]] هورقلیایی هم در [[جسم]] عنصری است و به هنگام [[معاد]] تنها همین [[جسم]] هورقلیایی باز میگردد، نه [[جسم]] عنصری. بر این اساس، میگوید: "[[آدمی]] دارای دو [[جسد]] است: [[جسد]] اول، کالبد ظاهری ماست که از عناصر زمانی تشکیل یافته و از عوارض [[حیات دنیوی]] است. پیداست این [[جسد]] دربردارنده [[حقیقت]] [[انسانی]] نیست؛ زیرا در عین کاهش و افزایشی که در آن روی میدهد، [[حقیقت]] فرد و [[صحیفه اعمال]] او کاهش و افزایش نمییابد. [[جسد]] اول در واقع به منزله جامهای است که بر تن داریم. این [[جسد]] در [[قبر]] تجزیه و زوال میپذیرد و سرانجام به عناصر تشکیلدهنده خود در [[طبیعت]] بازمیگردد"<ref>ر.ک: محمدی، | #'''[[معاد]] و [[بدن]] هورقلیایی''': معروفترین [[رأی]] [[احسایی]] و به تبع او [[فرقه شیخیه]]، به کیفیت "[[معاد جسمانی]]" مربوط است. این نظریه باعث [[تکفیر]] او توسط برخی [[علما]]، از جمله [[محمد تقی برغانی]] ([[شهید]] ثالث) شد. [[احسایی]] اصل [[معاد جسمانی]] را که در [[آیات]] و [[احادیث]] بر آن تأکید شده است، میپذیرد؛ اما [[تفسیر]] ویژهای از [[جسم]] ارائه میدهد که با [[نص]] [[آموزههای دینی]] مناسب نیست. به [[عقیده]] او، [[انسان]] دارای یک [[بدن]] عنصری است و یک [[بدن]] هورقلیایی. همانگونه که شیشه در میان سنگ است و بعد از ذوب شدن سنگ، شیشه استخراج میشود، [[جسم]] هورقلیایی هم در [[جسم]] عنصری است و به هنگام [[معاد]] تنها همین [[جسم]] هورقلیایی باز میگردد، نه [[جسم]] عنصری. بر این اساس، میگوید: "[[آدمی]] دارای دو [[جسد]] است: [[جسد]] اول، کالبد ظاهری ماست که از عناصر زمانی تشکیل یافته و از عوارض [[حیات دنیوی]] است. پیداست این [[جسد]] دربردارنده [[حقیقت]] [[انسانی]] نیست؛ زیرا در عین کاهش و افزایشی که در آن روی میدهد، [[حقیقت]] فرد و [[صحیفه اعمال]] او کاهش و افزایش نمییابد. [[جسد]] اول در واقع به منزله جامهای است که بر تن داریم. این [[جسد]] در [[قبر]] تجزیه و زوال میپذیرد و سرانجام به عناصر تشکیلدهنده خود در [[طبیعت]] بازمیگردد"<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۹.</ref>. [[مرگ]] [[آدمی]] که مفارقت [[روح]] در [[عالم برزخ]] است، با [[جسم]] اول صورت میگیرد که حامل [[روح]] در [[عالم برزخ]] است. [[جسم]] اول جسمی است [[لطیف]] و اثیری که صورت دهنده آثار و قوای [[روح]] در [[حیات برزخی]] [[انسان]] است؛ همچنانکه [[جسد]] مادی صورت دهندۀ آثار [[حیات دنیوی]] اوست. آنچه در همه این نشئات، [[هویت]] شخص را ثابت میدارد، [[جسم]] اصلی و [[حقیقی]] اوست ([[جسم]] دوم) که جز در فاصلۀ دو نفخه صور، از [[روح]] جدا نیست. با دمیدن نفخه نخست (نفخه صعق) [[جسم]] اول، از [[روح]] جدا میگردد و از میان میرود و آنچه پس از نفخه دوم (نفخه [[بعثت]])[[حشر]] مییابد، [[جسم]] دوم به همراه [[جسد]] دوم است. [[احسایی]] تأکید میکند که [[بدن]] [[اخروی]] [[انسان]]، همان [[بدن]] [[دنیوی]] [[انسان]] است، با این تفاوت که [[بدن]] [[دنیوی]] کثیف و متراکم است؛ اما [[بدن]] [[اخروی]]، از تصفیههای متعدد عبور کرده و [[لطیف]] و [[خالص]] شده است. بههمین [[دلیل]]، قابل لمس و دیگر آثار مادی در [[دنیا]] نیست. این نظریه، خود مبنای [[فکری]] برخی دیگر از اندیشههای [[شیخ]] [[احمد]] شد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۹.</ref>. | ||
#'''[[جسم]] ظاهری [[معصومین]]{{ع}}''': براساس مبنایی که [[شیخ]] [[احمد]] درباره [[جسم]] و [[جسد]] [[اختیار]] کرده است، میگوید:[[حکم]] [[تباهی]] کالبد در [[قبر]]، درباره [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} صادق است. اما این کالبد از [[جسم]] اصلی ایشان که در قالب [[لطافت]] است، جداست و امری است عارضی که [[دیدار]] و استفاده [[خلق]] را از ایشان امکانپذیر ساخته است. زمانی که [[خداوند]] در ابقای صورت ملموس آنان مصلحتی ببیند، قالب خاکی با [[مرگ]] تجزیه میشود و از میان میرود. پس، اگر در [[احادیث]] از بقایای اجساد [[امامان]] در [[قبر]] سخن رفته، مقصود جسدی است بدون صورت عنصری؛ یعنی همان [[جسد]] هورقلیایی که آن [[جسد]] تنها برای [[امامان]] دیگر قابل مشاهده است<ref>ر.ک: محمدی، | #'''[[جسم]] ظاهری [[معصومین]]{{ع}}''': براساس مبنایی که [[شیخ]] [[احمد]] درباره [[جسم]] و [[جسد]] [[اختیار]] کرده است، میگوید:[[حکم]] [[تباهی]] کالبد در [[قبر]]، درباره [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} صادق است. اما این کالبد از [[جسم]] اصلی ایشان که در قالب [[لطافت]] است، جداست و امری است عارضی که [[دیدار]] و استفاده [[خلق]] را از ایشان امکانپذیر ساخته است. زمانی که [[خداوند]] در ابقای صورت ملموس آنان مصلحتی ببیند، قالب خاکی با [[مرگ]] تجزیه میشود و از میان میرود. پس، اگر در [[احادیث]] از بقایای اجساد [[امامان]] در [[قبر]] سخن رفته، مقصود جسدی است بدون صورت عنصری؛ یعنی همان [[جسد]] هورقلیایی که آن [[جسد]] تنها برای [[امامان]] دیگر قابل مشاهده است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۹-۳۱۰.</ref>. | ||
#'''[[معراج]] [[پیامبر]]{{صل}}''': [[اعتقاد]] به [[جسد]] هورقلیایی در [[تفکر]] [[احسایی]]، مبنای [[تبیین]] خیلی از [[عقاید]] گردید که از جمله آنها جسمی است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} با آن به [[معراج]] رفته است. [[احسایی]] [[معتقد]] بود [[معراج جسمانی]] طبق برداشت از [[ظاهر قرآن]] و [[روایات]] و [[فهم]] متعارف [[مسلمانان]]، مستلزم خرق و التیام است و خرق و التیام هم محال است. در نتیجه [[پیامبر]]{{صل}} در هر فلکی، جسمی متناسب با آن را داشتند<ref>ر.ک: محمدی، | #'''[[معراج]] [[پیامبر]]{{صل}}''': [[اعتقاد]] به [[جسد]] هورقلیایی در [[تفکر]] [[احسایی]]، مبنای [[تبیین]] خیلی از [[عقاید]] گردید که از جمله آنها جسمی است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} با آن به [[معراج]] رفته است. [[احسایی]] [[معتقد]] بود [[معراج جسمانی]] طبق برداشت از [[ظاهر قرآن]] و [[روایات]] و [[فهم]] متعارف [[مسلمانان]]، مستلزم خرق و التیام است و خرق و التیام هم محال است. در نتیجه [[پیامبر]]{{صل}} در هر فلکی، جسمی متناسب با آن را داشتند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۰.</ref>. | ||
#'''[[زندگی]] هورقلیایی [[امام زمان]]{{ع}}''': از دیگر آرای ویژه [[احسایی]] مترتب بر [[تفکر]] هورقلیایی، آن است که [[امام دوازدهم]]{{ع}} در عالم هورقلیا به سر میبرند و هرگاه بخواهند به اقالیم سبعه تشریف بیاورند، صورتی از صورتهای اهل این اقلیم را میپوشند. [[جسم]] و زمان و مکان ایشان، لطیفتر از عالم اجسام و از [[عالم مثال]] است و به جهت آنکه نفس ایشان [[حقیقت]] هرچیز را میبیند و از تجلیات و تصورات به دور است، [[بهشت]] را بنفسه نه آن [[بهشت]] میبیند<ref>ر.ک: محمدی، | #'''[[زندگی]] هورقلیایی [[امام زمان]]{{ع}}''': از دیگر آرای ویژه [[احسایی]] مترتب بر [[تفکر]] هورقلیایی، آن است که [[امام دوازدهم]]{{ع}} در عالم هورقلیا به سر میبرند و هرگاه بخواهند به اقالیم سبعه تشریف بیاورند، صورتی از صورتهای اهل این اقلیم را میپوشند. [[جسم]] و زمان و مکان ایشان، لطیفتر از عالم اجسام و از [[عالم مثال]] است و به جهت آنکه نفس ایشان [[حقیقت]] هرچیز را میبیند و از تجلیات و تصورات به دور است، [[بهشت]] را بنفسه نه آن [[بهشت]] میبیند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۰-۳۱۱.</ref>. [[شیخ]] [[احمد احسایی]] در مورد [[زندگی]] [[امام زمان]]{{ع}} قائل است که [[امام]] در کالبد هورقلیائی است؛ عالمی که بین [[معاد جسمانی]] و [[روحانی]] است. او هورقلیا را [[ملک]] دیگری میداند که دارای دو [[شهر]] است: [[جابلسا]] که در [[مغرب]] قرار دارد و [[جابلقا]] که در [[مشرق]] است. پس، [[حضرت قائم]]{{ع}} در [[دنیا]] در [[عالم مثال]] نیست، اما تصرفش بهگونهای است که به صورت هیکل عضوی است و با مثالش در مثال و با جسدش در اجساد و جسمش در اجسام و با نفسش در [[نفوس]] و با روحش در [[ارواح]] است. او [[معتقد]] است، [[امام]]{{ع}} [[هنگام غیبت]] در عالم هورقلیاست و هرگاه بخواهد به اقالیم تشریف بیاورد، صورتی از صورتهای اهل این اقالیم را میپوشد و کسی او را نمیشناسد. [[جسم]] و زمان و مکان ایشان از عالم اجسام لطیفتر بوده و از [[عالم مثال]] است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۰-۳۱۱.</ref>. | ||
#'''[[غلو]] درباره [[اهل بیت]]{{ع}}''': [[شیخ]] [[احمد احسایی]] در مورد [[امامان]]{{ع}} [[غلو]] میکرد و چیزهایی را به آنان نسبت میداد که مختص [[خداوند]] است؛ مثلاً [[معتقد]] بود [[خداوند]] هرچه را در هستی هست، از قبیل [[خلق]]، [[رزق]]، [[حیات]]، [[مرگ]]، به [[ائمه]]{{ع}} [[تفویض]] کرده و به دست آنها سپرده است. همچنین [[باور]] داشت [[علم ائمه]]{{ع}} به آنچه واقع شده و آنچه واقع خواهد شد، [[علم حضوری]] است، نه حصولی<ref>ر.ک: محمدی، | #'''[[غلو]] درباره [[اهل بیت]]{{ع}}''': [[شیخ]] [[احمد احسایی]] در مورد [[امامان]]{{ع}} [[غلو]] میکرد و چیزهایی را به آنان نسبت میداد که مختص [[خداوند]] است؛ مثلاً [[معتقد]] بود [[خداوند]] هرچه را در هستی هست، از قبیل [[خلق]]، [[رزق]]، [[حیات]]، [[مرگ]]، به [[ائمه]]{{ع}} [[تفویض]] کرده و به دست آنها سپرده است. همچنین [[باور]] داشت [[علم ائمه]]{{ع}} به آنچه واقع شده و آنچه واقع خواهد شد، [[علم حضوری]] است، نه حصولی<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۱.</ref>. | ||
#'''[[رکن رابع]] یا [[شیعه]] کامل''': بنیادیترین [[اعتقاد]] [[فرقه شیخیه]] و فصل ممیز آن با دیگر [[فرقهها]] و مهمترین موضوع جنجالبرانگیز در [[عقاید]] آنان، مسئله "[[رکن رابع]]" بوده است؛ به خصوص که رویکرد اصلی ادعاهای [[علی محمد باب]] از مسئلۀ [[رکن رابع]] و [[شیعه]] کامل شروع شد. مقصود از [[رکن رابع]]، از نظر آنها این است که در میان [[شیعیان]]، [[شیعه]] کاملی وجود دارد که [[واسطه فیض]] میان [[امام عصر]]{{ع}} و [[مردم]] است و معتقدند در تمام دوران چنین واسطهای در عالم وجود داشته است. بهبیان دیگر، [[رکن رابع]]، [[انسان کامل]] و [[مقرب]] [[درگاه الهی]] است که در [[حقیقت]] جلوه و تجسم [[خداوند]] در [[زمین]] است<ref>ر.ک: محمدی، | #'''[[رکن رابع]] یا [[شیعه]] کامل''': بنیادیترین [[اعتقاد]] [[فرقه شیخیه]] و فصل ممیز آن با دیگر [[فرقهها]] و مهمترین موضوع جنجالبرانگیز در [[عقاید]] آنان، مسئله "[[رکن رابع]]" بوده است؛ به خصوص که رویکرد اصلی ادعاهای [[علی محمد باب]] از مسئلۀ [[رکن رابع]] و [[شیعه]] کامل شروع شد. مقصود از [[رکن رابع]]، از نظر آنها این است که در میان [[شیعیان]]، [[شیعه]] کاملی وجود دارد که [[واسطه فیض]] میان [[امام عصر]]{{ع}} و [[مردم]] است و معتقدند در تمام دوران چنین واسطهای در عالم وجود داشته است. بهبیان دیگر، [[رکن رابع]]، [[انسان کامل]] و [[مقرب]] [[درگاه الهی]] است که در [[حقیقت]] جلوه و تجسم [[خداوند]] در [[زمین]] است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۱-۳۱۲.</ref>. سه [[شخصیت]] معروف شیحیه که [[نظریه]] [[رکن رابع]] تا حد زیادی به آنها منسوب است، عبارتند از: [[شیخ]] [[احمد احسایی]]، [[سید کاظم رشتی]] و [[محمد]] کریمخان کرمانی<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۱-۳۱۲.</ref>. | ||
==فرقههای [[شیخیه]]== | ==فرقههای [[شیخیه]]== | ||
*با [[مرگ]] [[سید کاظم رشتی]]، بر سر [[جانشینی]] او [[اختلاف]] شد و این [[فرقه]] به گروههایی منشعب شدند: | *با [[مرگ]] [[سید کاظم رشتی]]، بر سر [[جانشینی]] او [[اختلاف]] شد و این [[فرقه]] به گروههایی منشعب شدند: | ||
#'''[[شیخیه]] کریمخانیه''': بعد از [[مرگ]] [[سید]] کاظم، بر سر [[جانشینی]] او [[اختلاف]] به وجود آمد. در این میان، یکی از [[شاگردان]] وی به نام [[محمد]] کریمخان کرمانی با توجه به [[موقعیت]] ویژهای که داشت، مدعی [[رهبری]] این [[فرقه]] شد و برخی نیز دور او جمع شدند. او سومین [[رهبر]] این [[فرقه]] است و در واقع، او، هم [[شاگرد]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]] بوده و هم [[شاگرد]] [[سید]] کاظم. از ویژگیهای برجسته او در میان [[شاگردان]] [[سید]] کاظم، نزدیکی او به دربار قاجار بوده است؛ زیرا [[پدر]] او، ظهیرالدوله [[پسر عمو]] و داماد فتحعلیشاه و [[حاکم]] [[خراسان]] و کرمان بوده است. ظهیرالدوله از [[دوستداران]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]] بود و در [[ترغیب]] شاه برای [[ملاقات]] با [[شیخ]] [[احمد احسایی]] نقش مهمی داشته است. از اینرو، [[محمد]] کریمخان، با [[عنایت]] به این [[موقعیت]] ویژه، توانست برای این [[فرقه]]، [[جایگاه]] محکمی فراهم کند و به [[تبلیغ]] آن بپردازد<ref>ر.ک: محمدی، | #'''[[شیخیه]] کریمخانیه''': بعد از [[مرگ]] [[سید]] کاظم، بر سر [[جانشینی]] او [[اختلاف]] به وجود آمد. در این میان، یکی از [[شاگردان]] وی به نام [[محمد]] کریمخان کرمانی با توجه به [[موقعیت]] ویژهای که داشت، مدعی [[رهبری]] این [[فرقه]] شد و برخی نیز دور او جمع شدند. او سومین [[رهبر]] این [[فرقه]] است و در واقع، او، هم [[شاگرد]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]] بوده و هم [[شاگرد]] [[سید]] کاظم. از ویژگیهای برجسته او در میان [[شاگردان]] [[سید]] کاظم، نزدیکی او به دربار قاجار بوده است؛ زیرا [[پدر]] او، ظهیرالدوله [[پسر عمو]] و داماد فتحعلیشاه و [[حاکم]] [[خراسان]] و کرمان بوده است. ظهیرالدوله از [[دوستداران]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]] بود و در [[ترغیب]] شاه برای [[ملاقات]] با [[شیخ]] [[احمد احسایی]] نقش مهمی داشته است. از اینرو، [[محمد]] کریمخان، با [[عنایت]] به این [[موقعیت]] ویژه، توانست برای این [[فرقه]]، [[جایگاه]] محکمی فراهم کند و به [[تبلیغ]] آن بپردازد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۴-۳۱۵.</ref>. طرفداران [[محمد]] کریمخان، به "[[شیخیه کرمانیه]]" معروفند و به [[فرقه]] "کریمخانیه" نیز خوانده میشوند. اکثر [[شیخیه کرمانیه]]، پس از [[مرگ]] محمدخان، برادرش زینالعابدینخان را به [[رهبری]] خویش برگزیدند. پس از او، [[ابوالقاسم]] خان و سپس عبدالرضاخان به [[ریاست]] [[شیخیه]] [[برگزیده]] شدند. عبدالرضاخان در سال ۱۳۵۸ ق.[[ترور]] شد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۴-۳۱۵.</ref>. | ||
#'''[[شیخیه]] [[آذربایجان]]''': در [[آذربایجان]] [[ایران]]، علمای زیادی به [[تبلیغ]] و [[ترویج]] آرای [[شیخ]] [[احمد]] پرداختند. مهمترین گروههای آنان عبارتند از: | #'''[[شیخیه]] [[آذربایجان]]''': در [[آذربایجان]] [[ایران]]، علمای زیادی به [[تبلیغ]] و [[ترویج]] آرای [[شیخ]] [[احمد]] پرداختند. مهمترین گروههای آنان عبارتند از: | ||
##'''[[خاندان]] حجتالاسلام''': بزرگ این [[خاندان]]، [[میرزا]] [[محمد]] مامقانی، معروف به [[حجت الاسلام]] است. او، نخستین عالم و [[مجتهد]] [[شیخی]] [[آذربایجان]] است. وی مدتی [[شاگرد]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]] بود و از او اجازه [[روایت]] و [[اجتهاد]] دریافت کرد و [[نماینده]] وی در تبریز شد. او همان شخصی است که [[حکم]] [[تکفیر]] و اعدام علیمحمد باب را در تبریز صادر کرد و بدینوسیله، ضمن [[باطل]] [[خواندن]] ادعاهای یکی از [[شاگردان]] [[سید]] کاظم، [[برائت]] [[فرقه شیخیه]] [[آذربایجان]] را از [[بدعت]] به وجود آمده به دست علیمحمد باب اعلام کرده است<ref>ر.ک: محمدی، | ##'''[[خاندان]] حجتالاسلام''': بزرگ این [[خاندان]]، [[میرزا]] [[محمد]] مامقانی، معروف به [[حجت الاسلام]] است. او، نخستین عالم و [[مجتهد]] [[شیخی]] [[آذربایجان]] است. وی مدتی [[شاگرد]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]] بود و از او اجازه [[روایت]] و [[اجتهاد]] دریافت کرد و [[نماینده]] وی در تبریز شد. او همان شخصی است که [[حکم]] [[تکفیر]] و اعدام علیمحمد باب را در تبریز صادر کرد و بدینوسیله، ضمن [[باطل]] [[خواندن]] ادعاهای یکی از [[شاگردان]] [[سید]] کاظم، [[برائت]] [[فرقه شیخیه]] [[آذربایجان]] را از [[بدعت]] به وجود آمده به دست علیمحمد باب اعلام کرده است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۵-۳۱۶.</ref>. | ||
##'''[[خاندان]] ثقةالاسلام''': [[میرزا]] شفیع تبریزی، معروف به ثقةالاسلام، بزرگ این [[خاندان]]، از [[شاگردان]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]] بوده است<ref>ر.ک: محمدی، | ##'''[[خاندان]] ثقةالاسلام''': [[میرزا]] شفیع تبریزی، معروف به ثقةالاسلام، بزرگ این [[خاندان]]، از [[شاگردان]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]] بوده است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۶.</ref>. | ||
##'''[[خاندان]] احقاقی''': بزرگ این [[خاندان]]، [[میرزا]] [[محمد باقر]] اسکویی، از [[شاگردان]] [[میرزا]] [[حسن]]، مشهور به گوهر، از [[شاگردان]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]] و [[سید کاظم رشتی]] بود. او استاد پسران [[سید کاظم رشتی]] در [[کربلا]] بود که پس از درگذشت [[سید]] کاظم [[جانشینی]] او را ادعا کرده است. [[فرزند]] [[میرزا]] [[محمد باقر]]، [[میرزا]] [[موسی]] احقاقی از [[علما]] و [[مراجع]] [[شیخیه]] است و کتابی دارد به نام احقاق الحق و ابطال الباطل که در آن، [[عقاید]] [[شیخیه]] را به تفصیل [[بیان]] میکند. پس از این [[تاریخ]]، او و خاندانش به احقاقی مشهور شدند. هماینک مرکز این گروه [[کشور]] [[کویت]] است که [[ریاست]] آن را تا چندی پیش [[میرزا]] [[حسن]] احقاقی برعهده داشت که [[مرجع]] [[فقهی]] [[شیخیه]] [[آذربایجان]] و اُسکو بهشمار میرفت و پس از درگذشت وی، فرزندش عهدهدار مسائل [[شرعی]] پدرش گردید<ref>ر.ک: محمدی، | ##'''[[خاندان]] احقاقی''': بزرگ این [[خاندان]]، [[میرزا]] [[محمد باقر]] اسکویی، از [[شاگردان]] [[میرزا]] [[حسن]]، مشهور به گوهر، از [[شاگردان]] [[شیخ]] [[احمد احسایی]] و [[سید کاظم رشتی]] بود. او استاد پسران [[سید کاظم رشتی]] در [[کربلا]] بود که پس از درگذشت [[سید]] کاظم [[جانشینی]] او را ادعا کرده است. [[فرزند]] [[میرزا]] [[محمد باقر]]، [[میرزا]] [[موسی]] احقاقی از [[علما]] و [[مراجع]] [[شیخیه]] است و کتابی دارد به نام احقاق الحق و ابطال الباطل که در آن، [[عقاید]] [[شیخیه]] را به تفصیل [[بیان]] میکند. پس از این [[تاریخ]]، او و خاندانش به احقاقی مشهور شدند. هماینک مرکز این گروه [[کشور]] [[کویت]] است که [[ریاست]] آن را تا چندی پیش [[میرزا]] [[حسن]] احقاقی برعهده داشت که [[مرجع]] [[فقهی]] [[شیخیه]] [[آذربایجان]] و اُسکو بهشمار میرفت و پس از درگذشت وی، فرزندش عهدهدار مسائل [[شرعی]] پدرش گردید<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۶-۳۱۷.</ref>. | ||
#'''[[شیخیه]] [[باقریه]]''': [[فرقه]] "[[باقریه]]" به [[پیروان]] [[میرزا]] [[محمد باقر]] خندقآبادی دُرچهای گفته میشود که بعداً به [[میرزا]] [[باقر]] [[همدانی]] معروف شد. وی [[نماینده]] حاج [[محمد]] کریمخان در [[همدان]] بود و پس از وی، [[جانشینی]] او را ادعا کرد و [[جنگ]] میان "شیخی" و "بالاسری" را در [[همدان]] به راه انداخت. [[میرزا]] [[محمد باقر]] دارای تألیفات چندی است. او با [[میرزا]] [[ابوتراب]]، [[مجتهد]] [[شیخیه]] کرمان [[وعده]] دیگر [[مهاجرت]] کردند و در نایین و [[اصفهان]] و بیابانک و جندق و [[همدان]] دارای پیروانی شدند و سلسله [[باقریه]] را در [[همدان]] تأسیس کردند<ref>ر.ک: محمدی، | #'''[[شیخیه]] [[باقریه]]''': [[فرقه]] "[[باقریه]]" به [[پیروان]] [[میرزا]] [[محمد باقر]] خندقآبادی دُرچهای گفته میشود که بعداً به [[میرزا]] [[باقر]] [[همدانی]] معروف شد. وی [[نماینده]] حاج [[محمد]] کریمخان در [[همدان]] بود و پس از وی، [[جانشینی]] او را ادعا کرد و [[جنگ]] میان "شیخی" و "بالاسری" را در [[همدان]] به راه انداخت. [[میرزا]] [[محمد باقر]] دارای تألیفات چندی است. او با [[میرزا]] [[ابوتراب]]، [[مجتهد]] [[شیخیه]] کرمان [[وعده]] دیگر [[مهاجرت]] کردند و در نایین و [[اصفهان]] و بیابانک و جندق و [[همدان]] دارای پیروانی شدند و سلسله [[باقریه]] را در [[همدان]] تأسیس کردند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱۶-۳۱۷.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{فهرست اثر}} | |||
{{ستون-شروع|2}} | |||
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | |||
# [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگنامه مهدویت''']] | |||
# [[پرونده:136864.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|'''درسنامه مهدویت ج۲''']] | |||
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | |||
{{پایان}} | |||
{{پایان}} | |||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== | ||