پرش به محتوا

زبان دین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ آوریل ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'حوزه' به 'حوزه'
جز (جایگزینی متن - 'رده:مدخل‌' به 'رده:مدخل')
جز (جایگزینی متن - 'حوزه' به 'حوزه')
خط ۵: خط ۵:


==مقدمه==
==مقدمه==
*آیا [[دین]]، زبان ویژه‌ای برای بیان اهداف و مقاصد خود دارد؟ [[خدا]] با بندگانش به چه زبانی سخن می‌‌گوید؟ [[بندگان]] چگونه با [[خدا]] و درباره [[خدا]] می‌‌توانند سخن بگویند و چگونه [[خواسته‌ها]] یا علاقه خود را به او اظهار کنند؟ زبان [[دین]] نمادین است یا واقعی؟ آیا در [[تفسیر]] گزاره‌های [[دینی]] به [[تأویل]] [[نیاز]] است؟ اسما و [[صفات خدا]] را بر چه محملی باید توجیه و [[تبیین]] کرد؟ گزاره‌های [[دینی]] با روش‌های تجربی قابل [[آزمون]] است، یا خیر؟ تعارضات [[علم]] و [[دین]] در [[حوزه]] مفاهیم [[دینی]]، مانند بحث [[جن]] یا [[آسمان‌ها]] و زمین‌های هفت‌گانه چگونه قابل حل است؟
*آیا [[دین]]، زبان ویژه‌ای برای بیان اهداف و مقاصد خود دارد؟ [[خدا]] با بندگانش به چه زبانی سخن می‌‌گوید؟ [[بندگان]] چگونه با [[خدا]] و درباره [[خدا]] می‌‌توانند سخن بگویند و چگونه [[خواسته‌ها]] یا علاقه خود را به او اظهار کنند؟ زبان [[دین]] نمادین است یا واقعی؟ آیا در [[تفسیر]] گزاره‌های [[دینی]] به [[تأویل]] [[نیاز]] است؟ اسما و [[صفات خدا]] را بر چه محملی باید توجیه و [[تبیین]] کرد؟ گزاره‌های [[دینی]] با روش‌های تجربی قابل [[آزمون]] است، یا خیر؟ تعارضات [[علم]] و [[دین]] در حوزه مفاهیم [[دینی]]، مانند بحث [[جن]] یا [[آسمان‌ها]] و زمین‌های هفت‌گانه چگونه قابل حل است؟
*اینها از جمله سؤالات اساسی در [[حوزه]] [[فهم]] گزاره‌های [[دینی]]، به صورت عام و به صورت خاص درباره اسما و [[صفات الهی]] است که موجب پیدا شدن نگرشی به نام "زبان [[دین]]" یا "زبان [[دینی]]" نزد دین‌پژوهان غربی شده است.
*اینها از جمله سؤالات اساسی در حوزه [[فهم]] گزاره‌های [[دینی]]، به صورت عام و به صورت خاص درباره اسما و [[صفات الهی]] است که موجب پیدا شدن نگرشی به نام "زبان [[دین]]" یا "زبان [[دینی]]" نزد دین‌پژوهان غربی شده است.
*در [[حقیقت]] زبان [[دینی]]، به مثابه روش‌شناسی بوده که راه [[فهم]] گزاره‌های [[الهی]] و وحیانی را از طریق [[علوم]] و قواعد موجود در میان [[بشر]] ارائه می‌دهد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۲۸-۲۲۹.</ref>.
*در [[حقیقت]] زبان [[دینی]]، به مثابه روش‌شناسی بوده که راه [[فهم]] گزاره‌های [[الهی]] و وحیانی را از طریق [[علوم]] و قواعد موجود در میان [[بشر]] ارائه می‌دهد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۲۸-۲۲۹.</ref>.


خط ۳۲: خط ۳۲:
*در میان [[علمای اسلامی]]، [[شیخ صدوق]] پیش از همه، این نظر را مطرح کرد. او [[معتقد]] بود برای [[دفاع]] از عینیت ذات و صفات، بعد از متصف کردن [[خدا]] به صفات ثبوتی، باید صفات ضد را از آن نفی کنیم؛ زیرا در غیر این صورت، موجب می‌‌شود امور ازلی‌ای را اثبات کنیم که غیر اویند، ولی همواره با او بوده‌اند<ref>صدوق، توحید، ص۱۴۸ و ۲۲۳.</ref>.
*در میان [[علمای اسلامی]]، [[شیخ صدوق]] پیش از همه، این نظر را مطرح کرد. او [[معتقد]] بود برای [[دفاع]] از عینیت ذات و صفات، بعد از متصف کردن [[خدا]] به صفات ثبوتی، باید صفات ضد را از آن نفی کنیم؛ زیرا در غیر این صورت، موجب می‌‌شود امور ازلی‌ای را اثبات کنیم که غیر اویند، ولی همواره با او بوده‌اند<ref>صدوق، توحید، ص۱۴۸ و ۲۲۳.</ref>.
*اما بیش از همه، مدافع و مؤسس این نظریه در میان علمای [[شیعه]]، [[قاضی]] سعید [[قمی]] است؛ زیرا [[شیخ صدوق]]، بیان سلبی اوصاف [[الهی]] را در [[دفاع]] از عینیت ذات و صفات می‌دانست، اما ایشان نظریه عینیت ذات و صفات را قولی غیر معقول و بی‌معنا می‌‌داند. دیدگاه الهیات سلبی ایشان را در دو کتاب شرح [[توحید]] [[صدوق]] و کلید [[بهشت]] که به [[زبان فارسی]] نگاشته است، می‌توان جستجو کرد. او در کتاب کلید [[بهشت]] دراین‌باره می‌‌گوید: مبنای همه اوصافی که [[خداوند]] به آنها متصف می‌‌شود، آن است که او به نقیض آن متصف نیست؛ مثلاً اینکه می‌‌گویند: "عالم است"؛ دارای این معناست که [[جاهل]] نیست، و "[[قادر]] است"؛ یعنی عاجز نیست<ref>قمی، کلید بهشت، ص۷۱.</ref>. نیز [[صدوق]] در شرح [[توحید]] تأکید می‌‌کند اثبات هرگونه صفت برای [[خداوند]] مستلزم نوعی [[تشبیه]] خواهد بود و چون [[خداوند]]، شبیه و نظیر ندارد، اثبات صفت نیز برای او امکان‌پذیر نخواهد بود<ref>قمی، شرح توحید صدوق، ص۱۷۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۳۲.</ref>.
*اما بیش از همه، مدافع و مؤسس این نظریه در میان علمای [[شیعه]]، [[قاضی]] سعید [[قمی]] است؛ زیرا [[شیخ صدوق]]، بیان سلبی اوصاف [[الهی]] را در [[دفاع]] از عینیت ذات و صفات می‌دانست، اما ایشان نظریه عینیت ذات و صفات را قولی غیر معقول و بی‌معنا می‌‌داند. دیدگاه الهیات سلبی ایشان را در دو کتاب شرح [[توحید]] [[صدوق]] و کلید [[بهشت]] که به [[زبان فارسی]] نگاشته است، می‌توان جستجو کرد. او در کتاب کلید [[بهشت]] دراین‌باره می‌‌گوید: مبنای همه اوصافی که [[خداوند]] به آنها متصف می‌‌شود، آن است که او به نقیض آن متصف نیست؛ مثلاً اینکه می‌‌گویند: "عالم است"؛ دارای این معناست که [[جاهل]] نیست، و "[[قادر]] است"؛ یعنی عاجز نیست<ref>قمی، کلید بهشت، ص۷۱.</ref>. نیز [[صدوق]] در شرح [[توحید]] تأکید می‌‌کند اثبات هرگونه صفت برای [[خداوند]] مستلزم نوعی [[تشبیه]] خواهد بود و چون [[خداوند]]، شبیه و نظیر ندارد، اثبات صفت نیز برای او امکان‌پذیر نخواهد بود<ref>قمی، شرح توحید صدوق، ص۱۷۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۳۲.</ref>.
*نظریه [[قاضی]] سعید [[قمی]] در مورد الهیات سلبی، با توجه به اینکه دیدگاه نادر و خلاف [[اجماع]] [[عالمان]] [[اسلامی]] در این [[حوزه]] است، از جهات مختلف معرفت‌شناختی و معناشناختی جای بررسی دارد<ref>جهت مطالعه بیشتر، بنگرید به: ابراهیمی دینانی، اسماء و صفات حق، ص۱۹۱ - ۱۵۶.</ref>.
*نظریه [[قاضی]] سعید [[قمی]] در مورد الهیات سلبی، با توجه به اینکه دیدگاه نادر و خلاف [[اجماع]] [[عالمان]] [[اسلامی]] در این حوزه است، از جهات مختلف معرفت‌شناختی و معناشناختی جای بررسی دارد<ref>جهت مطالعه بیشتر، بنگرید به: ابراهیمی دینانی، اسماء و صفات حق، ص۱۹۱ - ۱۵۶.</ref>.
*در میان فرقه‌های [[اسلامی]]، می‌‌توان گفت [[اسماعیلیه]] تا حدی همین روش را [[برگزیده]] است؛ با این بیان که لازمه [[وحدانیت]] تنزیه مطلق [[خداوند]]، نفی مضاعف است؛ یعنی [[خدا]] نه به اوصاف کمال [[وصف]] می‌‌شود و نه به عدم اوصاف کمال؛ او نه [[حی]] است و نه لا [[حی]]؛ نه [[قادر]] است و نه لاقادر؛ او از اسم و رسم و [[وصف]] بالاتر است؛ حتی لفظ "[[الله]]" بر [[خدا]] جایز نیست؛ و به ناچار او را با الفاظ یاد می‌‌کنیم.
*در میان فرقه‌های [[اسلامی]]، می‌‌توان گفت [[اسماعیلیه]] تا حدی همین روش را [[برگزیده]] است؛ با این بیان که لازمه [[وحدانیت]] تنزیه مطلق [[خداوند]]، نفی مضاعف است؛ یعنی [[خدا]] نه به اوصاف کمال [[وصف]] می‌‌شود و نه به عدم اوصاف کمال؛ او نه [[حی]] است و نه لا [[حی]]؛ نه [[قادر]] است و نه لاقادر؛ او از اسم و رسم و [[وصف]] بالاتر است؛ حتی لفظ "[[الله]]" بر [[خدا]] جایز نیست؛ و به ناچار او را با الفاظ یاد می‌‌کنیم.
*البته [[معتزله]] هرچند صفات خبری را [[تأویل]] می‌‌کنند، درباره رابطه ذات و صفات نیز از اینکه مبادا توالی منفی، مانند تعدد قدما پیش آید، روش [[سکوت]] را برگزیدند. آنان صفات را به ذات برگردانده، به اینکه جز [[ذات خدا]] هیچ‌یک از صفات او دارای [[حقیقت]] مستقلی نیست و [[خدا]] [[نائب]] مناب صفات خویش است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۳۳.</ref>.
*البته [[معتزله]] هرچند صفات خبری را [[تأویل]] می‌‌کنند، درباره رابطه ذات و صفات نیز از اینکه مبادا توالی منفی، مانند تعدد قدما پیش آید، روش [[سکوت]] را برگزیدند. آنان صفات را به ذات برگردانده، به اینکه جز [[ذات خدا]] هیچ‌یک از صفات او دارای [[حقیقت]] مستقلی نیست و [[خدا]] [[نائب]] مناب صفات خویش است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۳۳.</ref>.
۲۱۸٬۹۲۳

ویرایش