پرش به محتوا

عدی بن حاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۷۸۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ آوریل ۲۰۲۰
جز (جایگزینی متن - 'رده:اتمام لینک داخلی' به '')
خط ۵: خط ۵:
==مقدمه==
==مقدمه==
ابو طریف عَدی بن حاتم بن عبد الله طایی، [[فرزند]] سخاوتمند مشهور [[عرب]]، [[حاتم طایی]]، و از [[یاران پیامبر]] خداست. عَدی، [[ریاست]] [[قبیله]] خود (طَی) را به عهده داشت و به سال هفتم هجری به [[خدمت]] [[پیامبر]] رسید و [[اسلام]] آورد. [[پیامبر]]{{صل}} او را گرامی داشت و به وی [[حرمت]] نهاد. عدی، در دگرگونی‌های پس از [[پیامبر خدا]]، به [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} [[وفادار]] ماند و از [[حریم]] [[حق]] و [[ولایت]]، [[دفاع]] کرد. او در نبردهای [[علی]]{{ع}} همراه وی بود و چون یکی از فرزندانش به [[معاویه]] پیوست، از آن [[فرزند]]، [[برائت]] جست. سخنان او در برابر فتنه‌آفرینان، نشانی از [[درک عمیق]] او از وقایع و موضع [[علی]]{{ع}} و نیز [[استوار]] گامی وی در [[صراط]] [[حق]] است، از جمله این [[کلام]] ارجمند او که: ای [[مردم]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر کس دیگری جز [[علی]]{{ع}} ما را به [[جنگ]] با نمازگزاران فرا می‌خواند، پاسخ مثبت نمی‌دادیم.... او در صِفین، از کسانی بود که با توجه به [[منطق]] استوارش از سوی [[علی]]{{ع}} برای [[گفتگو]] با دشمنْ [[برگزیده]] شد. همچنین یکی از فرزندانش را در یکی از [[نبردها]] از دست داد و یک چشمش نیز [[نابینا]] گشت. [[معاویه]]، عَدی را بزرگ می‌داشت و به وی [[حرمت]] می‌نهاد؛ اما او در مناسبت‌های مختلف، از [[امام علی]]{{ع}} یاد می‌کرد و آن بزرگوار را می‌ستود و در مقابل [[معاویه]]، موضع حق‌مدارانه‌اش را از دست نمی‌داد. او در حدود سال ۶۸ هجری در ۱۲۰ سالگی درگذشت<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۹.</ref>.
ابو طریف عَدی بن حاتم بن عبد الله طایی، [[فرزند]] سخاوتمند مشهور [[عرب]]، [[حاتم طایی]]، و از [[یاران پیامبر]] خداست. عَدی، [[ریاست]] [[قبیله]] خود (طَی) را به عهده داشت و به سال هفتم هجری به [[خدمت]] [[پیامبر]] رسید و [[اسلام]] آورد. [[پیامبر]]{{صل}} او را گرامی داشت و به وی [[حرمت]] نهاد. عدی، در دگرگونی‌های پس از [[پیامبر خدا]]، به [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} [[وفادار]] ماند و از [[حریم]] [[حق]] و [[ولایت]]، [[دفاع]] کرد. او در نبردهای [[علی]]{{ع}} همراه وی بود و چون یکی از فرزندانش به [[معاویه]] پیوست، از آن [[فرزند]]، [[برائت]] جست. سخنان او در برابر فتنه‌آفرینان، نشانی از [[درک عمیق]] او از وقایع و موضع [[علی]]{{ع}} و نیز [[استوار]] گامی وی در [[صراط]] [[حق]] است، از جمله این [[کلام]] ارجمند او که: ای [[مردم]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر کس دیگری جز [[علی]]{{ع}} ما را به [[جنگ]] با نمازگزاران فرا می‌خواند، پاسخ مثبت نمی‌دادیم.... او در صِفین، از کسانی بود که با توجه به [[منطق]] استوارش از سوی [[علی]]{{ع}} برای [[گفتگو]] با دشمنْ [[برگزیده]] شد. همچنین یکی از فرزندانش را در یکی از [[نبردها]] از دست داد و یک چشمش نیز [[نابینا]] گشت. [[معاویه]]، عَدی را بزرگ می‌داشت و به وی [[حرمت]] می‌نهاد؛ اما او در مناسبت‌های مختلف، از [[امام علی]]{{ع}} یاد می‌کرد و آن بزرگوار را می‌ستود و در مقابل [[معاویه]]، موضع حق‌مدارانه‌اش را از دست نمی‌داد. او در حدود سال ۶۸ هجری در ۱۲۰ سالگی درگذشت<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۹.</ref>.
==[[عدی بن حاتم]]==
عدی پسر حاتم طایی، رئیس قبیلۀ طی و نصرانی‌مذهب بود. در جریان حملۀ لشکر اسلام فرار کرد. خواهرش سفانه به دست مسلمانان اسیر شد. سفانه با کرامت و محبت پیامبر {{صل}} مواجه شد. رسول خدا {{صل}} او را با لباسی نو و پول و مرکب به قبیله‌اش باز گرداند. رفتار کریمانۀ رسول اکرم {{صل}} با سفانه، عدی را کنجکاو ساخت تا به دیدن پیامبر {{صل}} بیاید. او کرامت و رفتار پیامبرانه را در ایشان دید و ایمان آورد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[داستان راستان (کتاب)|داستان راستان]]، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۳۵۳.</ref>
عدی با [[امام علی|علی]] {{ع}} در صفین شرکت کرد و سه فرزندش در آن جنگ به شهادت رسیدند. سال‌ها بعد معاویه او را دید و به کنایه گفت: علی {{ع}} انصاف را درباره تو رعایت نکرد؛ چون پسران خود را در پشت جبهه نگه داشت و پسران تو را به کشتن داد. عدی پاسخ داد: من انصاف را درباره [[امام علی|علی]] {{ع}} رعایت نکردم، چرا که او کشته شد و من هنوز زنده هستم. سپس شروع به بیان فضایل علی {{ع}} کرد:
به خدا قسم، [[امام علی|علی]] {{ع}} بسیار دوراندیش و نیرومند بود. به عدالت سخن می‌گفت و با قاطعیت فیصله می‌داد. علم و حکمت از اطرافش می‌جوشید. از زرق و برق دنیا متنفر بود و با شب و تنهایی شب مأنوس بود. زیاد اشک می‌ریخت و بسیار فکر می‌کرد. در میان ما که بود یکی از ما بود. اگر چیزی از او می‌خواستیم می‌پذیرفت و از ما فاصله نمی‌گرفت. با این همه این‌قدر عظمت داشت که نمی‌توانستیم به او خیره شویم و ... در اینجا اشک معاویه سرازیر شد و گفت: خداوند او را رحمت کند، همین‌طور بود که گفتی. حالت تو نسبت به او چگونه است؟ عدی پاسخ داد: شبیه مادری که عزیزش را در دامنش سر بریده باشند. روزگار نمی‌گذارد فراموشش کنم.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[داستان راستان (کتاب)|داستان راستان]]، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۴۶۲.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۱٬۹۹۷

ویرایش