عصمت پیامبر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
*برخی [[گمان]] کردهاند [[عصمت پیامبران]] با [[اختیار]] آنان منافات دارد، زیرا زمانی که مصون بودن [[پیامبران]] از هر [[گناه]] و خطایی به سبب ملکه یا قوۀ خدادای باشد میتوان نتیجه گرفت که آنان مجبورند در برابر [[گناه]] و [[اشتباه]]، [[معصوم]] یا مصون بمانند، و فرض [[اختیار]] در برابر این ملکه و قوۀ [[الهی]]، فرض بی موردی است. این عده بر همین مبنا [[مدح]] کردن [[پیامبران]] برای دوری از گناهانشان را امری [[بیهوده]] و لغو دانسته و معتقدند [[پیامبران]] در [[روز قیامت]] در برابر [[پرهیز]] از گناهانشان [[مستحق]] هیچگونه جزای خیری نیستند. ریشه این اشکال به عدم [[تبیین]] درست ملکه و قوۀ [[نفسانی]] است<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص ۹۰-۹۲. </ref>. | *برخی [[گمان]] کردهاند [[عصمت پیامبران]] با [[اختیار]] آنان منافات دارد، زیرا زمانی که مصون بودن [[پیامبران]] از هر [[گناه]] و خطایی به سبب ملکه یا قوۀ خدادای باشد میتوان نتیجه گرفت که آنان مجبورند در برابر [[گناه]] و [[اشتباه]]، [[معصوم]] یا مصون بمانند، و فرض [[اختیار]] در برابر این ملکه و قوۀ [[الهی]]، فرض بی موردی است. این عده بر همین مبنا [[مدح]] کردن [[پیامبران]] برای دوری از گناهانشان را امری [[بیهوده]] و لغو دانسته و معتقدند [[پیامبران]] در [[روز قیامت]] در برابر [[پرهیز]] از گناهانشان [[مستحق]] هیچگونه جزای خیری نیستند. ریشه این اشکال به عدم [[تبیین]] درست ملکه و قوۀ [[نفسانی]] است<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص ۹۰-۹۲. </ref>. | ||
*اما عده ای منظور از ملکۀ [[نفسانی]] را [[علم]] داشتن [[پیامبر]] به تمام موضوعات [[دینی]] از جمله دریافت و [[ابلاغ]] [[کلام]] [[وحی]] میدانند و دلیلشان بر [[آگاهی]] [[پیامبران]] نسبت به مسائل [[دینی]] که مقدمۀ [[عصمت]] است اینکه اگر [[پیامبران]] نسبت به دریافت و [[ابلاغ وحی]] دچار [[خطا]] و [[اشتباه]] شوند، [[نقض غرض]] و مایۀ [[انحراف]] [[انسانها]] خواهد شد، زیرا معنا ندارد [[خدای حکیم]] راه [[سعادت]] و [[هدایت]] [[انسانها]] را در [[اختیار]] کسی قرار دهد که اطمینانی برای دریافت و [[ابلاغ وحی]] در وجود او نمیبیند. بنابراین عصمتی که زاییدۀ [[علم]] و [[آگاهی]] باشد، نمیتواند منافاتی با مقولۀ [[اختیار]] داشته باشد، چراکه [[پیامبر]] باید از ارادهای [[قوی]] برخوردار باشد تا در انتقال [[پیام الهی]] تحت تأثیر [[هوای نفس]] و [[شیطان]] قرار نگیرد و این مطلب [[اثبات]] کنندۀ [[اختیار]] و ارادۀ [[پیامبران]] همراه با عصمتشان است<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۱۲۸.</ref>. | *اما عده ای منظور از ملکۀ [[نفسانی]] را [[علم]] داشتن [[پیامبر]] به تمام موضوعات [[دینی]] از جمله دریافت و [[ابلاغ]] [[کلام]] [[وحی]] میدانند و دلیلشان بر [[آگاهی]] [[پیامبران]] نسبت به مسائل [[دینی]] که مقدمۀ [[عصمت]] است اینکه اگر [[پیامبران]] نسبت به دریافت و [[ابلاغ وحی]] دچار [[خطا]] و [[اشتباه]] شوند، [[نقض غرض]] و مایۀ [[انحراف]] [[انسانها]] خواهد شد، زیرا معنا ندارد [[خدای حکیم]] راه [[سعادت]] و [[هدایت]] [[انسانها]] را در [[اختیار]] کسی قرار دهد که اطمینانی برای دریافت و [[ابلاغ وحی]] در وجود او نمیبیند. بنابراین عصمتی که زاییدۀ [[علم]] و [[آگاهی]] باشد، نمیتواند منافاتی با مقولۀ [[اختیار]] داشته باشد، چراکه [[پیامبر]] باید از ارادهای [[قوی]] برخوردار باشد تا در انتقال [[پیام الهی]] تحت تأثیر [[هوای نفس]] و [[شیطان]] قرار نگیرد و این مطلب [[اثبات]] کنندۀ [[اختیار]] و ارادۀ [[پیامبران]] همراه با عصمتشان است<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۱۲۸.</ref>. | ||
== | ==عصمت پیامبر مرکب از [[موهبت]] و اکتساب== | ||
*باید توجه داشت [[عصمت پیامبران]] مرکب از امر اکتسابی و امر موهبتی است؛ موهبتی است به این [[دلیل]] که [[حکما]] و [[فلاسفه]] | *باید توجه داشت [[عصمت پیامبران]] مرکب از امر اکتسابی و امر موهبتی است؛ موهبتی است به این [[دلیل]] که [[حکما]] و [[فلاسفه]] عصمت پیامبر را چنین [[تفسیر]] کردند، ملکه [[عصمت]] محصول صفای [[فطرت]] و [[علم ویژه]] [[پیامبر]] به [[صفات خداوند]] و پیامدهای [[اعمال]] است که هرگز [[میل به گناه]] در او پدیدار نخواهد شد. با توجه به این نگاه بخش موهبتی [[عصمت پیامبران]] یعنی [[علم]] و [[فطرت]] در تعریف عصمت پیامبر نشان داده میشود؛ اما بخش دیگر [[عصمت پیامبران]] [[امر]] اکتسابی است، چرا که وقتی [[پیامبران]] با توجه به علمشان، نزدیک به [[گناه]] و [[خطا]] نمیشوند، به خاطر امر اکتسابی یعنی [[اراده]] و اختیارشان برای مقابله با [[گناه]] است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۷. </ref>. | ||
*البته برخی هم قایل شدهاند [[عصمت]] ترکیبی از عناصر چهارگانه است: | *البته برخی هم قایل شدهاند [[عصمت]] ترکیبی از عناصر چهارگانه است: | ||
#در نفس یا [[بدن]] خاصیت و ملکهای است که [[مانع]] [[گناه]] شود. | #در نفس یا [[بدن]] خاصیت و ملکهای است که [[مانع]] [[گناه]] شود. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
# [[معصوم]] در ترک اولی یا [[نسیان]]، [[عقاب]] میشود. اجتماع این عوامل چهارگانه، [[صدور گناه]] از [[معصوم]] را معدوم و محال میکند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۴-۱۳۶. </ref>. | # [[معصوم]] در ترک اولی یا [[نسیان]]، [[عقاب]] میشود. اجتماع این عوامل چهارگانه، [[صدور گناه]] از [[معصوم]] را معدوم و محال میکند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۴-۱۳۶. </ref>. | ||
==تقسیمبندی [[عصمت پیامبران]]== | ==تقسیمبندی [[عصمت پیامبران]]== | ||
* | *عصمت پیامبر در دو حوزه [[عام و خاص]] تقسیمبندی میشود: | ||
# [[عصمت]] عام: یعنی [[عصمت]] از [[ارتکاب گناه]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] در امور فردی و [[اجتماعی]]: در روایتی [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: «[[انبیا]] [[گناه]] نمیکنند؛ زیر آنها پاکشدگان و معصومند، [[گناه]] نمیکنند و راه کج نمیروند و مرتکب هیچ گناهی، چه صغیره و چه کبیره نمیشوند»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً}}؛ الخصال، ص ۳۹۹. </ref>.<ref>انسانشناسی، ص ۱۲۹.</ref> درباره این نوع از [[عصمت]] بین [[مذاهب]] مختلف [[اختلاف]] نظر وجود دارد: | # [[عصمت]] عام: یعنی [[عصمت]] از [[ارتکاب گناه]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] در امور فردی و [[اجتماعی]]: در روایتی [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: «[[انبیا]] [[گناه]] نمیکنند؛ زیر آنها پاکشدگان و معصومند، [[گناه]] نمیکنند و راه کج نمیروند و مرتکب هیچ گناهی، چه صغیره و چه کبیره نمیشوند»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً}}؛ الخصال، ص ۳۹۹. </ref>.<ref>انسانشناسی، ص ۱۲۹.</ref> درباره این نوع از [[عصمت]] بین [[مذاهب]] مختلف [[اختلاف]] نظر وجود دارد: | ||
##برخی قائلند [[ارتکاب گناهان]] کبیره از سوی [[پیامبران]]، قبل از [[بعثت]] آنان، ممکن است. | ##برخی قائلند [[ارتکاب گناهان]] کبیره از سوی [[پیامبران]]، قبل از [[بعثت]] آنان، ممکن است. | ||
##برخی دیگر میگویند: [[ارتکاب گناهان]] صغیرهای که سبب [[نفرت]] [[مردم]] نشود ممکن است چه قبل از [[بعثت]] و چه بعد از آن. | ##برخی دیگر میگویند: [[ارتکاب گناهان]] صغیرهای که سبب [[نفرت]] [[مردم]] نشود ممکن است چه قبل از [[بعثت]] و چه بعد از آن. | ||
##عده ای مانند [[امامیه]] معتقدند [[انبیاء الهی]] [[عصمت]] مطلق در تمام زمینهها دارند. در بین [[مذاهب]] مختلف، عصمتی که مورد [[پذیرش]] تمامی [[مذاهب]] است [[عصمت پیامبران]] از [[گناهان کبیره]] از جمله [[شرک]]، [[کفر]]، [[کذب]] و [[تحریف]] عمدی پس از [[نبوت]] است. [[امامیه]] و [[معتزله]] معتقدند [[پیامبران]] به صورت سهوی در زمان نبوتشان [[مبتلا]] به [[گناهان کبیره]] نمیشوند؛ عده ای از [[معتزله]] و [[اشاعره]]، [[عصمت]] از [[گناهان]] صغیره را حتی به صورت سهوی، پس از [[نبوت]]، برای [[پیامبران]] لازم میدانند و چنین [[استدلال]] کردهاند: اولاً: در حقیقتِ [[گناه صغیره]] و کبیره اختلافی وجود ندارد، ثانیاً: [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] به تمام [[اعمال]] [[پیامبر]] اعم از کبیره و صغیره، عمدی و سهوی [[احتجاج]] میکردند با این حساب چگونه میشود تمامی [[اعمال]] [[پیامبر]] [[معصومانه]] نباشد؛ اما برخی از [[اشاعره]] و [[معتزله]] [[عصمت]] از [[گناه]] را قبل از [[نبوت]] خواه عمدی باشد یا سهوی، کبیره باشد یا صغیره، لازم نمیدانند<ref>کلام تطبیقی، ص ۹۵-۹۷. </ref>. همچنین [[عصمت از خطا]] و [[سهو]] و [[نسیان]] در انجام [[تکالیف دینی]] و [[اجرای احکام]] فردی و [[اجتماعی]]، نوع دیگری از [[عصمت]] است که وجودش ضروری است؛ زیرا رسیدن [[پیامبران]] به [[هدف بعثت]]، مستلزم این است که [[پیامبران]] در تمام جهات، مورد [[اطمینان]] و [[اعتماد]] [[مردم]] باشند و اگر این [[اعتماد]] به [[دلیل]] عدم | ##عده ای مانند [[امامیه]] معتقدند [[انبیاء الهی]] [[عصمت]] مطلق در تمام زمینهها دارند. در بین [[مذاهب]] مختلف، عصمتی که مورد [[پذیرش]] تمامی [[مذاهب]] است [[عصمت پیامبران]] از [[گناهان کبیره]] از جمله [[شرک]]، [[کفر]]، [[کذب]] و [[تحریف]] عمدی پس از [[نبوت]] است. [[امامیه]] و [[معتزله]] معتقدند [[پیامبران]] به صورت سهوی در زمان نبوتشان [[مبتلا]] به [[گناهان کبیره]] نمیشوند؛ عده ای از [[معتزله]] و [[اشاعره]]، [[عصمت]] از [[گناهان]] صغیره را حتی به صورت سهوی، پس از [[نبوت]]، برای [[پیامبران]] لازم میدانند و چنین [[استدلال]] کردهاند: اولاً: در حقیقتِ [[گناه صغیره]] و کبیره اختلافی وجود ندارد، ثانیاً: [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] به تمام [[اعمال]] [[پیامبر]] اعم از کبیره و صغیره، عمدی و سهوی [[احتجاج]] میکردند با این حساب چگونه میشود تمامی [[اعمال]] [[پیامبر]] [[معصومانه]] نباشد؛ اما برخی از [[اشاعره]] و [[معتزله]] [[عصمت]] از [[گناه]] را قبل از [[نبوت]] خواه عمدی باشد یا سهوی، کبیره باشد یا صغیره، لازم نمیدانند<ref>کلام تطبیقی، ص ۹۵-۹۷. </ref>. همچنین [[عصمت از خطا]] و [[سهو]] و [[نسیان]] در انجام [[تکالیف دینی]] و [[اجرای احکام]] فردی و [[اجتماعی]]، نوع دیگری از [[عصمت]] است که وجودش ضروری است؛ زیرا رسیدن [[پیامبران]] به [[هدف بعثت]]، مستلزم این است که [[پیامبران]] در تمام جهات، مورد [[اطمینان]] و [[اعتماد]] [[مردم]] باشند و اگر این [[اعتماد]] به [[دلیل]] عدم عصمت پیامبر در یک حوزه از [[مردم]] سلب شود در حوزههای دیگر هم [[مردم]] به پیامبرانشان [[اعتماد]] نمیکنند و این امر موجب [[نقض]] [[هدف بعثت]] [[انبیاء]] خواهد شد. بنابراین [[پیامبران]] در تمام موارد، اعم از موادی که موجب [[خطا]] و [[سهو]] و [[نسیان]] میشود و همچنین در موارد [[اجرای احکام الهی]] و امور فردی و [[اجتماعی]] که منوط به [[عصمت]] آنان است باید [[معصوم]] باشند<ref>آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰ </ref>. | ||
# [[عصمت]] خاص: یعنی [[عصمت از خطا]] و [[فراموشی]] در دریافت و [[ابلاغ وحی]]؛ در این امور [[پیامبر]] باید [[معارف]] را به طور صحیح دریافت و ضبط کند تا بتواند [[احکام الهی]] را در امور فردی و [[اجتماعی]] جاری کند<ref>ر.ک: احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۲۰۱-۲۰۳. </ref>. به اینگونه [[عصمت]]، [[عصمت]] در امور [[وحیانی]] میگویند. این نوع [[عصمت]] به دو بخش تقسیم میشود: | # [[عصمت]] خاص: یعنی [[عصمت از خطا]] و [[فراموشی]] در دریافت و [[ابلاغ وحی]]؛ در این امور [[پیامبر]] باید [[معارف]] را به طور صحیح دریافت و ضبط کند تا بتواند [[احکام الهی]] را در امور فردی و [[اجتماعی]] جاری کند<ref>ر.ک: احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۲۰۱-۲۰۳. </ref>. به اینگونه [[عصمت]]، [[عصمت]] در امور [[وحیانی]] میگویند. این نوع [[عصمت]] به دو بخش تقسیم میشود: | ||
## [[عصمت در تلقی وحی]]: یعنی خود [[پیامبر]] باید [[وحی]] را بدون [[خطا]] اخذ کند و این مربوط به [[قوای ادراکی]] [[پیامبر]] است که [[وحی]] را درست متوجه بشود. | ## [[عصمت در تلقی وحی]]: یعنی خود [[پیامبر]] باید [[وحی]] را بدون [[خطا]] اخذ کند و این مربوط به [[قوای ادراکی]] [[پیامبر]] است که [[وحی]] را درست متوجه بشود. | ||
## [[عصمت در تبلیغ وحی]]: به زبان [[پیامبر]] مربوط است و باید [[وحی]] را به گونۀ صحیح به دیگران انتقال دهد، این دو مرحله از [[عصمت]]، به خود [[وحی]] و [[عصمت]] [[وحیانی]] [[پیامبران]] مربوط میشود<ref>آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۸۰؛ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰. </ref>. | ## [[عصمت در تبلیغ وحی]]: به زبان [[پیامبر]] مربوط است و باید [[وحی]] را به گونۀ صحیح به دیگران انتقال دهد، این دو مرحله از [[عصمت]]، به خود [[وحی]] و [[عصمت]] [[وحیانی]] [[پیامبران]] مربوط میشود<ref>آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۸۰؛ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰. </ref>. | ||
== | ==عصمت پیامبر از نگاه [[قرآن]]== | ||
*با ضمیمه کردن برخی از [[آیات]] به یکدیگر، میتوان دلالت [[قرآن]] را بر [[عصمت انبیا]] دریافت: | *با ضمیمه کردن برخی از [[آیات]] به یکدیگر، میتوان دلالت [[قرآن]] را بر [[عصمت انبیا]] دریافت: | ||
#بر اساس آیۀ {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳</ref> [[شیطان]] در [[بندگان]] [[مخلص]] نمیتواند نفوذ کند، از طرفی، [[پیامبران الهی]] با توجه به این [[آیه]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] [[الهی]] اند: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>، بنابراین ترکیب دو [[آیه]] میتواند بیانگر [[عصمت پیامبران]] باشد. نکته ای که در این [[آیه]] وجود دارد اینکه منظور از نفوذناپذیری [[پیامبران]] توسط [[شیاطین]] این نیست که آنان ([[شیاطین]]) هیچگونه عملی را برای [[گمراهی]] [[پیامبران]] انجام نداند، بلکه منظور این است که تمام نقشههای [[شیطانی]] برای [[گمراهی]] [[پیامبران]] با توجه به ارادۀ [[قوی]] آنها [[شکست]] خورد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳. </ref>. | #بر اساس آیۀ {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳</ref> [[شیطان]] در [[بندگان]] [[مخلص]] نمیتواند نفوذ کند، از طرفی، [[پیامبران الهی]] با توجه به این [[آیه]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] [[الهی]] اند: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>، بنابراین ترکیب دو [[آیه]] میتواند بیانگر [[عصمت پیامبران]] باشد. نکته ای که در این [[آیه]] وجود دارد اینکه منظور از نفوذناپذیری [[پیامبران]] توسط [[شیاطین]] این نیست که آنان ([[شیاطین]]) هیچگونه عملی را برای [[گمراهی]] [[پیامبران]] انجام نداند، بلکه منظور این است که تمام نقشههای [[شیطانی]] برای [[گمراهی]] [[پیامبران]] با توجه به ارادۀ [[قوی]] آنها [[شکست]] خورد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳. </ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت داوود]]: عدهای نسبت به [[عصمت]] [[حضرت داوود]] در مورد داستان صاحبان گوسفند، اشکال گرفتند که چرا [[حضرت]] بدون شنیدن سخن هر دو طرف دعوا، [[حکم]] غیرعادلانه صادر کرده است. در جواب میگوییم این دعوا واقعیت خارجی نداشته و برای [[امتحان]] [[داوود]]{{ع}} از سوی [[فرشتگان]] طراحی شده بود. | # [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت داوود]]: عدهای نسبت به [[عصمت]] [[حضرت داوود]] در مورد داستان صاحبان گوسفند، اشکال گرفتند که چرا [[حضرت]] بدون شنیدن سخن هر دو طرف دعوا، [[حکم]] غیرعادلانه صادر کرده است. در جواب میگوییم این دعوا واقعیت خارجی نداشته و برای [[امتحان]] [[داوود]]{{ع}} از سوی [[فرشتگان]] طراحی شده بود. | ||
# [[شبهه]] به [[عصمت]] [[حضرت ایوب]]: عدهای درباره مس [[شیطان]] توسط [[حضرت ایوب]] با توجه به آیۀ {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.</ref>، [[عصمت]] ایشان را زیر سوال بردند. جواب این [[شبهه]] روشن است، چراکه مراد [[حضرت ایوب]] از مس [[شیطان]] این است که [[مردم]] به وسیلۀ [[وسوسه]] [[شیطان]] به ایوب توهین و [[استهزاء]] میکنند و این موضوع ارتباطی با [[عصمت]] [[حضرت]] ندارد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.</ref>. | # [[شبهه]] به [[عصمت]] [[حضرت ایوب]]: عدهای درباره مس [[شیطان]] توسط [[حضرت ایوب]] با توجه به آیۀ {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.</ref>، [[عصمت]] ایشان را زیر سوال بردند. جواب این [[شبهه]] روشن است، چراکه مراد [[حضرت ایوب]] از مس [[شیطان]] این است که [[مردم]] به وسیلۀ [[وسوسه]] [[شیطان]] به ایوب توهین و [[استهزاء]] میکنند و این موضوع ارتباطی با [[عصمت]] [[حضرت]] ندارد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.</ref>. | ||
# [[شبهه]] | # [[شبهه]] عصمت پیامبر خاتم: عده ای براساس آیۀ {{متن قرآن|لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}}<ref>«تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد» سوره فتح، آیه ۲.</ref> به عصمت پیامبر اشکال گرفتهاند. منتها اشکال به عصمت پیامبر وارد نیست زیرا [[آیه]] درصدد بیان [[گناه]] [[پیامبر]] نیست، چراکه در [[آیه]] پیشین میفرماید: إِ{{متن قرآن|نَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا}}<ref>«بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم» سوره فتح، آیه ۱.</ref> و به فرموده [[امام رضا]]{{ع}}، [[آیه]] از زبان [[مشرکان]] [[مکه]] سخن میگوید، یعنی از نظر [[مشرکان]] [[مکه]]، [[پیامبر]] فردی [[گناهکار]] شمرده میشد. | ||
*در یک جواب کلی، گناهانی که در [[آیات]] و [[روایات]] به [[پیامبران]] نسبت داده شده است، از قبیل [[گناه]] کردن انسانهای عادی نیست، بلکه این [[گناهان]] به این معناست که ارتکاب کارهایی که برای افراد عادی مجاز شناخته شده، از [[انبیا]] مورد توقع نیست و به همین [[دلیل]] آنان در برابر [[خداوند]] اظهار [[قصور]] و [[تقصیر]] میکنند، لذا یا ترک اولی بوده و یا اینکه خواستهاند در پیشگاه الهی [[شکسته نفسی]] کنند تا [[رحمت الهی]] را جلب نمایند<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۱۰۱-۱۰۳. </ref>. | *در یک جواب کلی، گناهانی که در [[آیات]] و [[روایات]] به [[پیامبران]] نسبت داده شده است، از قبیل [[گناه]] کردن انسانهای عادی نیست، بلکه این [[گناهان]] به این معناست که ارتکاب کارهایی که برای افراد عادی مجاز شناخته شده، از [[انبیا]] مورد توقع نیست و به همین [[دلیل]] آنان در برابر [[خداوند]] اظهار [[قصور]] و [[تقصیر]] میکنند، لذا یا ترک اولی بوده و یا اینکه خواستهاند در پیشگاه الهی [[شکسته نفسی]] کنند تا [[رحمت الهی]] را جلب نمایند<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۱۰۱-۱۰۳. </ref>. | ||