پرش به محتوا

زهد در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خوردن' به 'خوردن'
جز (جایگزینی متن - 'خوردن' به 'خوردن')
خط ۵۳: خط ۵۳:
#به [[نقل]] از [[عایشه]]: برای [[پیامبر خدا]]{{صل}} دو تشک درست کردم که با الیاف خرما و کاه خوش بوی [[مکّه]] پر شده بود. به من فرمود: "ای [[عایشه]]! مرا با [[دنیا]] چه کارا مثال من و [[دنیا]]، مانند مردی است که زیر سایه درختی فرود می‌آید و چون سایه می‌رود، او هم کوچ می‌کند و هیچ‌گاه به آن باز نمی‌گردد"<ref>{{عربی|عن عائشه: اتخذت لرسول اللَّه{{صل}} فراشين حشوهما ليف وإذخر فقال: يا عائشة! ما لي وللدنيا؟ أنا والدنيا بمنزلة رجل نزل تحت شجرة فی ظلها، حتى إذا فاء الفيء ارتحل فلم يرجع إليها أبدا}}؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۷، ص۸۰ نقلاً عن ابن حبّان؛ إمتاع الأسماع، ج۲، ص۲۸۸.</ref>.
#به [[نقل]] از [[عایشه]]: برای [[پیامبر خدا]]{{صل}} دو تشک درست کردم که با الیاف خرما و کاه خوش بوی [[مکّه]] پر شده بود. به من فرمود: "ای [[عایشه]]! مرا با [[دنیا]] چه کارا مثال من و [[دنیا]]، مانند مردی است که زیر سایه درختی فرود می‌آید و چون سایه می‌رود، او هم کوچ می‌کند و هیچ‌گاه به آن باز نمی‌گردد"<ref>{{عربی|عن عائشه: اتخذت لرسول اللَّه{{صل}} فراشين حشوهما ليف وإذخر فقال: يا عائشة! ما لي وللدنيا؟ أنا والدنيا بمنزلة رجل نزل تحت شجرة فی ظلها، حتى إذا فاء الفيء ارتحل فلم يرجع إليها أبدا}}؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۷، ص۸۰ نقلاً عن ابن حبّان؛ إمتاع الأسماع، ج۲، ص۲۸۸.</ref>.
#به [[نقل]] از مسروق، از [[عایشه]]: زنی از [[انصار]] بر من وارد شد و دید که بستر [[پیامبر]]{{صل}}، عبایی دولا شده است. رفت و برایم بستری فرستاد که با پشم پر شده [و نرم‌تر] بود. [[پیامبر خدا]]{{صل}} بر من وارد شد و فرمود: "این چیست، ای [[عایشه]]؟". گفتم: ای [[پیامبر خدا]]! فلان خانم [[انصاری]] بر من وارد شد و بسترت را که دید، رفت و این را برایم فرستاد. [[پیامبر]] فرمود: "آن را به او باز گردانید"؛ ولی من آن را باز نگرداندم و خوشم آمد که در اتاقم باشد، تا آن‌گاه که آن را سه بار به من فرمود. در پایان نیز فرمود: آن را باز گردان، ای [[عایشه]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر می‌خواستم، [[خداوند]]، همراهم کوه‌های طلا و نقره روانه می‌کرد"<ref>{{عربی|عن مسروق عن عائشه: دخلت على امرأة من الانصار فرأت فراش رسول الله{{صل}} عباءة مثنية فانطلقت فبعثت إلي بفراش حشوة صوف فدخل علي رسول الله{{صل}} فقال ما هذا يا عائشة قالت قلت يا رسول الله فلانة الانصارية دخلت علي فرأت فراشك فذهبت فبعثت الي بهذا. فقال رديه قالت فلم أرده وأعجبني أن يكون في بيتي حتى قال ذاك لي ثلاث مرات قالت فقال رديه يا عائشة فوالله لو شئت لاجرى الله معي جبال الذهب والفضة}}؛ تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۱۰۲، الرقم۵۷۹۸؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص ۴۶۵؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۱۰۵، ح۹۳۳؛ کنز العمّال، ج۷، ص۱۸۸،‌ح ۱۸۶۱۲.</ref>.
#به [[نقل]] از مسروق، از [[عایشه]]: زنی از [[انصار]] بر من وارد شد و دید که بستر [[پیامبر]]{{صل}}، عبایی دولا شده است. رفت و برایم بستری فرستاد که با پشم پر شده [و نرم‌تر] بود. [[پیامبر خدا]]{{صل}} بر من وارد شد و فرمود: "این چیست، ای [[عایشه]]؟". گفتم: ای [[پیامبر خدا]]! فلان خانم [[انصاری]] بر من وارد شد و بسترت را که دید، رفت و این را برایم فرستاد. [[پیامبر]] فرمود: "آن را به او باز گردانید"؛ ولی من آن را باز نگرداندم و خوشم آمد که در اتاقم باشد، تا آن‌گاه که آن را سه بار به من فرمود. در پایان نیز فرمود: آن را باز گردان، ای [[عایشه]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر می‌خواستم، [[خداوند]]، همراهم کوه‌های طلا و نقره روانه می‌کرد"<ref>{{عربی|عن مسروق عن عائشه: دخلت على امرأة من الانصار فرأت فراش رسول الله{{صل}} عباءة مثنية فانطلقت فبعثت إلي بفراش حشوة صوف فدخل علي رسول الله{{صل}} فقال ما هذا يا عائشة قالت قلت يا رسول الله فلانة الانصارية دخلت علي فرأت فراشك فذهبت فبعثت الي بهذا. فقال رديه قالت فلم أرده وأعجبني أن يكون في بيتي حتى قال ذاك لي ثلاث مرات قالت فقال رديه يا عائشة فوالله لو شئت لاجرى الله معي جبال الذهب والفضة}}؛ تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۱۰۲، الرقم۵۷۹۸؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص ۴۶۵؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۱۰۵، ح۹۳۳؛ کنز العمّال، ج۷، ص۱۸۸،‌ح ۱۸۶۱۲.</ref>.
#[[ابن خَوَلی]]، ظرفی از شیر و عسل برای [[پیامبر]]{{صل}} آورد. [[پیامبر خدا]]{{صل}} از [[خوردن]] آن [[امتناع]] ورزید و فرمود: "دو نوشیدنی، در یک [[وعده]] و دو ظرف، در یک ظرف!؟" [[پیامبر]]{{صل}} آن را نخورد و فرمود: "من [[خوردن]] این را [[حرام]] نمی‌دارم؛ امّا خوش ندارم که [[فخر]] بفروشم و فردای [[قیامت]] به خاطر چیزهای زیادی [[دنیا]]، [[حسابرسی]] شوم. من [[فروتنی]] را [[دوست]] دارم؛ زیرا هر که برای [[خدا]] [[فروتنی]] کند، [[خداوند]]، او را رفعت می‌بخشد"<ref>{{عربی|جَاءَهُ{{صل}} ابْنُ خَوَلِيٍّ بِإِنَاءٍ فِيهِ عَسَلٌ وَ لَبَنٌ فَأَبَى أَنْ يَشْرَبَهُ فَقَالَ شَرْبَتَانِ فِي شَرْبَةٍ وَ إِنَاءَانِ فِي إِنَاءٍ وَاحِدٍ فَأَبَى أَنْ يَشْرَبَهُ. ثُمَّ قَالَ مَا أُحَرِّمُهُ وَ لَكِنِّي أَكْرَهُ الْفَخْرَ وَ الْحِسَابَ بِفُضُولِ الدُّنْيَا غَداً وَ أُحِبُّ التَّوَاضُعَ فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ}}؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۷۹، ح۱۲۴؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۴۷، ح۳۵ وراجع؛ التواضع و الخمول لابن أبي الدنیا، ص۱۰۱، ح۱۷ و کتنز العمّال، ج۳، ص۲۴۱، ح۶۳۵۰.</ref>.
#[[ابن خَوَلی]]، ظرفی از شیر و عسل برای [[پیامبر]]{{صل}} آورد. [[پیامبر خدا]]{{صل}} از خوردن آن [[امتناع]] ورزید و فرمود: "دو نوشیدنی، در یک [[وعده]] و دو ظرف، در یک ظرف!؟" [[پیامبر]]{{صل}} آن را نخورد و فرمود: "من خوردن این را [[حرام]] نمی‌دارم؛ امّا خوش ندارم که [[فخر]] بفروشم و فردای [[قیامت]] به خاطر چیزهای زیادی [[دنیا]]، [[حسابرسی]] شوم. من [[فروتنی]] را [[دوست]] دارم؛ زیرا هر که برای [[خدا]] [[فروتنی]] کند، [[خداوند]]، او را رفعت می‌بخشد"<ref>{{عربی|جَاءَهُ{{صل}} ابْنُ خَوَلِيٍّ بِإِنَاءٍ فِيهِ عَسَلٌ وَ لَبَنٌ فَأَبَى أَنْ يَشْرَبَهُ فَقَالَ شَرْبَتَانِ فِي شَرْبَةٍ وَ إِنَاءَانِ فِي إِنَاءٍ وَاحِدٍ فَأَبَى أَنْ يَشْرَبَهُ. ثُمَّ قَالَ مَا أُحَرِّمُهُ وَ لَكِنِّي أَكْرَهُ الْفَخْرَ وَ الْحِسَابَ بِفُضُولِ الدُّنْيَا غَداً وَ أُحِبُّ التَّوَاضُعَ فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ}}؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۷۹، ح۱۲۴؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۴۷، ح۳۵ وراجع؛ التواضع و الخمول لابن أبي الدنیا، ص۱۰۱، ح۱۷ و کتنز العمّال، ج۳، ص۲۴۱، ح۶۳۵۰.</ref>.
#[[امام حسین]]{{ع}} در [[بیان]] [[حدیثی]] از [[امام علی]]{{ع}} در پاسخ پرسش‌های یکی از رؤسای [[یهودیان]]: مرد [[یهودی]] به ایشان گفت: ادّعا می‌کنند که [[عیسی]]{{ع}} [[زاهد]] بوده است. [[علی]]{{ع}} به او فرمود: "او ([[عیسی]]{{ع}}) چنین بوده است؛ ولی [[محمّد]]، زاهدترینِ [[پیامبران]] بوده است. او افزون بر کنیزانی که با آنها هم بستر می‌شد، سیزده [[همسر]] داشت؛ اما هرگز سفره‌ای پر از [[غذا]] برایش گسترده نشد و هیچ‌گاه نان گندم نخورد و از نان جو نیز سه شبِ پی در پی سیر نخورد. [[پیامبر خدا]]{{صل}} در [[گذشت]]، درحالی‌ که زره‌اش در برابر چهار درهم در گروی مردی [[یهودی]] بود، با آن که سرزمین‌ها و [[شهرها]] به تصرفش و غنیمت‌های [[بندگان]] به اختیارش در آمده بودند. طلا و نقره‌ای بر جای ننهاد و گاه در یک روز، سیصد هزار و چهارصد هزار درهم قسمت می‌کرد و شب که گدا به نزدش می‌آمد، می‌گفت: "[[سوگند]] به آن که [[محمّد]] را به [[حق]] برانگیخت، در [[خاندان]] [[محمّد]]، یک من جو یا گندم و یا یک درهم و [[دینار]] نمانده است"<ref>{{متن حدیث|الإمام الحسین{{ع}} – فی حدیث عن الإمام علی{{ع}} فی جواب أسئلة یهودیّ من رؤساء الیهود-: قَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَإِنَّ عِيسَى يَزْعُمُونَ أَنَّهُ كَانَ زَاهِداً؟ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ{{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ{{صل}} أَزْهَدُ الْأَنْبِيَاءِ{{عم}} كَانَ لَهُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ زَوْجَةً سِوَى مَنْ يُطِيفُ بِهِ مِنَ الْإِمَاءِ مَا رُفِعَتْ لَهُ مَائِدَةٌ قَطُّ وَ عَلَيْهَا طَعَامٌ وَ لَا أَكَلَ خُبْزَ بُرٍّ قَطُّ وَ لَا شَبِعَ مِنْ خُبْزِ شَعِيرٍ ثَلَاثَ لَيَالٍ مُتَوَالِيَاتٍ قَطُّ. تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ دِرْعُهُ مَرْهُونَةٌ عِنْدَ يَهُودِيٍّ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ مَا تَرَكَ صَفْرَاءَ وَ لَا بَيْضَاءَ مَعَ مَا وُطِّئَ لَهُ مِنَ الْبِلَادِ وَ مُكِّنَ لَهُ مِنْ غَنَائِمِ الْعِبَادِ- وَ لَقَدْ كَانَ يَقْسِمُ فِي الْيَوْمِ الْوَاحِدِ الثَّلَاثَمِائَةِ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَمِائَةِ أَلْفٍ وَ يَأْتِيهِ السَّائِلُ بِالْعَشِيِّ فَيَقُولُ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ مَا أَمْسَى فِي آلِ مُحَمَّدٍ صَاعٌ مِنْ شَعِيرٍ وَ لَا صَاعٌ مِنْ بُرٍّ وَ لَا دِرْهَمٌ وَ لَا دِينَارٌ}}؛ الاحتجاج، ج۱، ص۵۳۵، ح۱۲۷ عن الإمام الکاظم عن آبائه{{عم}}؛ بحار الأنوار، ج۱۷، ص۲۹۷، ح۷.</ref>.
#[[امام حسین]]{{ع}} در [[بیان]] [[حدیثی]] از [[امام علی]]{{ع}} در پاسخ پرسش‌های یکی از رؤسای [[یهودیان]]: مرد [[یهودی]] به ایشان گفت: ادّعا می‌کنند که [[عیسی]]{{ع}} [[زاهد]] بوده است. [[علی]]{{ع}} به او فرمود: "او ([[عیسی]]{{ع}}) چنین بوده است؛ ولی [[محمّد]]، زاهدترینِ [[پیامبران]] بوده است. او افزون بر کنیزانی که با آنها هم بستر می‌شد، سیزده [[همسر]] داشت؛ اما هرگز سفره‌ای پر از [[غذا]] برایش گسترده نشد و هیچ‌گاه نان گندم نخورد و از نان جو نیز سه شبِ پی در پی سیر نخورد. [[پیامبر خدا]]{{صل}} در [[گذشت]]، درحالی‌ که زره‌اش در برابر چهار درهم در گروی مردی [[یهودی]] بود، با آن که سرزمین‌ها و [[شهرها]] به تصرفش و غنیمت‌های [[بندگان]] به اختیارش در آمده بودند. طلا و نقره‌ای بر جای ننهاد و گاه در یک روز، سیصد هزار و چهارصد هزار درهم قسمت می‌کرد و شب که گدا به نزدش می‌آمد، می‌گفت: "[[سوگند]] به آن که [[محمّد]] را به [[حق]] برانگیخت، در [[خاندان]] [[محمّد]]، یک من جو یا گندم و یا یک درهم و [[دینار]] نمانده است"<ref>{{متن حدیث|الإمام الحسین{{ع}} – فی حدیث عن الإمام علی{{ع}} فی جواب أسئلة یهودیّ من رؤساء الیهود-: قَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَإِنَّ عِيسَى يَزْعُمُونَ أَنَّهُ كَانَ زَاهِداً؟ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ{{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ{{صل}} أَزْهَدُ الْأَنْبِيَاءِ{{عم}} كَانَ لَهُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ زَوْجَةً سِوَى مَنْ يُطِيفُ بِهِ مِنَ الْإِمَاءِ مَا رُفِعَتْ لَهُ مَائِدَةٌ قَطُّ وَ عَلَيْهَا طَعَامٌ وَ لَا أَكَلَ خُبْزَ بُرٍّ قَطُّ وَ لَا شَبِعَ مِنْ خُبْزِ شَعِيرٍ ثَلَاثَ لَيَالٍ مُتَوَالِيَاتٍ قَطُّ. تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ دِرْعُهُ مَرْهُونَةٌ عِنْدَ يَهُودِيٍّ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ مَا تَرَكَ صَفْرَاءَ وَ لَا بَيْضَاءَ مَعَ مَا وُطِّئَ لَهُ مِنَ الْبِلَادِ وَ مُكِّنَ لَهُ مِنْ غَنَائِمِ الْعِبَادِ- وَ لَقَدْ كَانَ يَقْسِمُ فِي الْيَوْمِ الْوَاحِدِ الثَّلَاثَمِائَةِ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَمِائَةِ أَلْفٍ وَ يَأْتِيهِ السَّائِلُ بِالْعَشِيِّ فَيَقُولُ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ مَا أَمْسَى فِي آلِ مُحَمَّدٍ صَاعٌ مِنْ شَعِيرٍ وَ لَا صَاعٌ مِنْ بُرٍّ وَ لَا دِرْهَمٌ وَ لَا دِينَارٌ}}؛ الاحتجاج، ج۱، ص۵۳۵، ح۱۲۷ عن الإمام الکاظم عن آبائه{{عم}}؛ بحار الأنوار، ج۱۷، ص۲۹۷، ح۷.</ref>.
#به [[نقل]] از [[عقبة بن حارث]]: [[نماز عصر]] را با [[پیامبر]]{{صل}} خواندم. هنگامی که [[سلام]] داد، سریع برخاست و بر یکی از همسرانش وارد شد و سپس بیرون آمد و چون تعجّب حاضران را از سرعتش در چهره‌هایشان دید، فرمود: "در [[نماز]]، یادم آمد که مقداری طلای غیر مسکوک نزدم هست. خوش نداشتم که تا پایان روز و در طول شب، پیشم باشد. از این رو به قسمت کردنش [[فرمان]] دادم"<ref>{{عربی|عَنْ عُقْبَةَ بْنِ الحَارِثِ: صَلَّيْتُ مَعَ النَّبِيِّ{{صل}} العَصْرَ، فَلَمَّا سَلَّمَ قَامَ سَرِيعًا دَخَلَ عَلَى بَعْضِ نِسَائِهِ، ثُمَّ خَرَجَ وَرَأَى مَا فِي وُجُوهِ القَوْمِ مِنْ تَعَجُّبِهِمْ لِسُرْعَتِهِ. فَقَالَ: ذَكَرْتُ وَأَنَا فِي الصَّلاَةِ تِبْرًا عِنْدَنَا، فَكَرِهْتُ أَنْ يُمْسِيَ - أَوْ يَبِيتَ عِنْدَنَا - فَأَمَرْتُ بِقِسْمَتِهِ}}؛ صحیح البخاري، ج۱، ص۴۰۸، ح۱۱۶۳، مسند ابن حنبل، ج۵، ص۴۶۰، ح۱۶۱۵۱؛ السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۱، ح۳۸۷۰؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۸، ص۱۸۶؛ کنزالعمّال، ج۳، ص۲۴۳، ح۶۳۶۰.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۱۴-۴۲۵.</ref>.
#به [[نقل]] از [[عقبة بن حارث]]: [[نماز عصر]] را با [[پیامبر]]{{صل}} خواندم. هنگامی که [[سلام]] داد، سریع برخاست و بر یکی از همسرانش وارد شد و سپس بیرون آمد و چون تعجّب حاضران را از سرعتش در چهره‌هایشان دید، فرمود: "در [[نماز]]، یادم آمد که مقداری طلای غیر مسکوک نزدم هست. خوش نداشتم که تا پایان روز و در طول شب، پیشم باشد. از این رو به قسمت کردنش [[فرمان]] دادم"<ref>{{عربی|عَنْ عُقْبَةَ بْنِ الحَارِثِ: صَلَّيْتُ مَعَ النَّبِيِّ{{صل}} العَصْرَ، فَلَمَّا سَلَّمَ قَامَ سَرِيعًا دَخَلَ عَلَى بَعْضِ نِسَائِهِ، ثُمَّ خَرَجَ وَرَأَى مَا فِي وُجُوهِ القَوْمِ مِنْ تَعَجُّبِهِمْ لِسُرْعَتِهِ. فَقَالَ: ذَكَرْتُ وَأَنَا فِي الصَّلاَةِ تِبْرًا عِنْدَنَا، فَكَرِهْتُ أَنْ يُمْسِيَ - أَوْ يَبِيتَ عِنْدَنَا - فَأَمَرْتُ بِقِسْمَتِهِ}}؛ صحیح البخاري، ج۱، ص۴۰۸، ح۱۱۶۳، مسند ابن حنبل، ج۵، ص۴۶۰، ح۱۶۱۵۱؛ السنن الکبری، ج۲، ص۴۹۱، ح۳۸۷۰؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۸، ص۱۸۶؛ کنزالعمّال، ج۳، ص۲۴۳، ح۶۳۶۰.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۱۴-۴۲۵.</ref>.
۲۱۸٬۹۱۲

ویرایش