پرش به محتوا

همسرداری: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'حضرت خدیجه' به 'حضرت خدیجه'
جز (جایگزینی متن - 'رده:مدخل‌' به 'رده:مدخل')
جز (جایگزینی متن - 'حضرت خدیجه' به 'حضرت خدیجه')
خط ۲۹: خط ۲۹:


==قدردانی از [[همسر]]==
==قدردانی از [[همسر]]==
*[[رسول خدا]]{{صل}} علاقه و [[محبت]] خاصی به [[حضرت]] [[خدیجه]]{{س}} داشت؛ به گونه‌ای که تا وقتی [[حضرت]] [[خدیجه]]{{س}} زنده بود، به [[احترام]] او [[همسر]] دیگری [[اختیار]] نکرد. [[پیامبر]]{{صل}} پس از [[وفات]] [[حضرت]] [[خدیجه]]{{س}} نیز با تمام وجود به او اظهار [[عشق]] و علاقه می‌کرد و لحظه‌ای از یاد آوری ارزش‌های وجودی‌اش غافل نمی‌شد و [[حق]] شناسانه، زحمات خدمات او را یادآوری و از او قدردانی می‌کرد. [[نقل]] شده است، این کار [[پیامبر]]{{صل}} موجب [[حسد]] بعضی [[زنان]] آن [[حضرت]] شده بود<ref>نویری، نهایة الأرب، ص ۱۷۲؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۶، ص۸۴-۸۵؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۳، ص ۹ و ۱ ۱۲ و محمد بن احمد دولابی، ص۶۵.</ref> و آنها گاهی به آن [[حضرت]]{{صل}} [[اعتراض]] می‌کردند. [[عایشه]] [[روایت]] می‌کند که [[رسول خدا]]{{صل}} به گونه‌ای از [[خدیجه]]{{س}} یاد می‌کرد که گویی در [[دنیا]] [[زن]] دیگری جز [[خدیجه]]{{س}} نیست<ref>سید بن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۲۹۱؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۲۸؛ تقی الدین مقریزی، امتناع الاسماع، ج۲، ص۲۲۶ و العینی، عمدة القاری، ج ۱۶، ص ۲۸۰.</ref>؛ او همواره از [[خدیجه]]{{س}} یاد می‌کرد و از خانه خارج نمی‌شد؛ مگر آنکه از او یاد می‌کرد؛ روزی [[غیرت]] زنانگی‌ام بر من مسلط شد و گفتم: او پیرزنی بیش نبود که [[خدا]] [بعد از مرگش] بهترش را نصیب تو کرد؛ پس آن [[حضرت]]{{صل}} به شدت برآشفت و فرمود: "نه! به [[خدا]] قسم [[خدا]] بهتر از او را نصیبم نکرد. او زمانی به من [[ایمان]] آورد که [[مردم]] [[کافر]] بودند و زمانی تصدیقم کردند کرد که و [[مردم]] تکذیبم می‌کردند و زمانی با مالش به من [[یاری]] رساند که [[مردم]] مرا [[تحریم]] کردند و [[خدا]] از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر [[زنان]] نصیبم نکرد"<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ص ۱۰۳؛ نهایة الأرب، ص ۱۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۲۳ و الذریة الطاهره، ص ۵۳.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۸۸-۶۸۹.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} علاقه و [[محبت]] خاصی به [[حضرت خدیجه]]{{س}} داشت؛ به گونه‌ای که تا وقتی [[حضرت خدیجه]]{{س}} زنده بود، به [[احترام]] او [[همسر]] دیگری [[اختیار]] نکرد. [[پیامبر]]{{صل}} پس از [[وفات]] [[حضرت خدیجه]]{{س}} نیز با تمام وجود به او اظهار [[عشق]] و علاقه می‌کرد و لحظه‌ای از یاد آوری ارزش‌های وجودی‌اش غافل نمی‌شد و [[حق]] شناسانه، زحمات خدمات او را یادآوری و از او قدردانی می‌کرد. [[نقل]] شده است، این کار [[پیامبر]]{{صل}} موجب [[حسد]] بعضی [[زنان]] آن [[حضرت]] شده بود<ref>نویری، نهایة الأرب، ص ۱۷۲؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۶، ص۸۴-۸۵؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۳، ص ۹ و ۱ ۱۲ و محمد بن احمد دولابی، ص۶۵.</ref> و آنها گاهی به آن [[حضرت]]{{صل}} [[اعتراض]] می‌کردند. [[عایشه]] [[روایت]] می‌کند که [[رسول خدا]]{{صل}} به گونه‌ای از [[خدیجه]]{{س}} یاد می‌کرد که گویی در [[دنیا]] [[زن]] دیگری جز [[خدیجه]]{{س}} نیست<ref>سید بن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۲۹۱؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۲۸؛ تقی الدین مقریزی، امتناع الاسماع، ج۲، ص۲۲۶ و العینی، عمدة القاری، ج ۱۶، ص ۲۸۰.</ref>؛ او همواره از [[خدیجه]]{{س}} یاد می‌کرد و از خانه خارج نمی‌شد؛ مگر آنکه از او یاد می‌کرد؛ روزی [[غیرت]] زنانگی‌ام بر من مسلط شد و گفتم: او پیرزنی بیش نبود که [[خدا]] [بعد از مرگش] بهترش را نصیب تو کرد؛ پس آن [[حضرت]]{{صل}} به شدت برآشفت و فرمود: "نه! به [[خدا]] قسم [[خدا]] بهتر از او را نصیبم نکرد. او زمانی به من [[ایمان]] آورد که [[مردم]] [[کافر]] بودند و زمانی تصدیقم کردند کرد که و [[مردم]] تکذیبم می‌کردند و زمانی با مالش به من [[یاری]] رساند که [[مردم]] مرا [[تحریم]] کردند و [[خدا]] از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر [[زنان]] نصیبم نکرد"<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ص ۱۰۳؛ نهایة الأرب، ص ۱۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۲۳ و الذریة الطاهره، ص ۵۳.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۸۸-۶۸۹.</ref>.
*یاد و نام [[خدیجه]]{{س}} برای [[حضرت]]، چندان [[عزیز]] بود که [[عایشه]] نیز برای [[تقرب]] به [[رسول خدا]]{{صل}} از نام و یادش [[بهره]] می‌جست<ref>علی بن عیسی، اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۸.</ref>. [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} بارها به یاد [[خدیجه]]{{س}} می‌گریستند و می‌فرمودند:  {{متن حدیث| أَيْنَ‌ مِثْلُ‌ خَدِيجَة{{س}}؟}}"<ref>بحارالانوار، ج ۳۴، ص ۱۳۱.</ref> نهایت [[عشق]] و علاقه [[حضرت]]{{صل}} به [[خدیجه]]{{س}} را می‌توان در روز [[فتح مکه]] دریافت. در آن روز ایشان مسیر حرکت خود را به گونه‌ای تعیین فرمود که از کنار [[مزار]] [[خدیجه]]{{س}} عبور کند. ایشان در ‌حجون، در کنار [[قبر]] [[خدیجه]]{{س}} [[خیمه]] زد و از آنجا [[لشکر]] [[مسلمانان]] را [[فرماندهی]] کرد<ref>محمد الطبری بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص ۵۶ و البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۲۹۰.</ref>. علاقه [[پیامبر]]{{صل}} به [[خدیجه]] به حدی بود که از هر چیز و هر کسی که به نوعی یاد و نام [[خدیجه]]{{س}} را برایش تداعی می‌کرد، به [[شایستگی]] استقبال می‌کرد. [[نقل]] شده است، زمانی که [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[همسر]] [[زینب]]، دختر [[رسول خدا]]{{صل}} در [[بدر]] به [[اسارت]] [[سپاه اسلام]] در آمد، [[زینب]] برای فدیه او اموالی که گردنبند یادگاری مادرش نیز در آن بود، برای [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] فرستاد. [[حضرت]] با دیدن این گردنبند، [[اشک]] در چشمانش حلقه بست و از [[مسلمانان]] خواست که اگر [[صلاح]] بدانند [[اسیر]] [[زینب]] را به [[احترام]] [[خدیجه]]{{س}} رها سازند و اموالی را هم که برای فدیه او فرستاده شده بود، به خودش برگردانند. [[مسلمانان]] نیز پذیرفتند و چنین کردند<ref>تاریخ الطبری، ج ۱۱، ص ۴۹۹؛ الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۶ و الذریة الطاهره، ص ۲۸.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۸۹.</ref>.
*یاد و نام [[خدیجه]]{{س}} برای [[حضرت]]، چندان [[عزیز]] بود که [[عایشه]] نیز برای [[تقرب]] به [[رسول خدا]]{{صل}} از نام و یادش [[بهره]] می‌جست<ref>علی بن عیسی، اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۸.</ref>. [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} بارها به یاد [[خدیجه]]{{س}} می‌گریستند و می‌فرمودند:  {{متن حدیث| أَيْنَ‌ مِثْلُ‌ خَدِيجَة{{س}}؟}}"<ref>بحارالانوار، ج ۳۴، ص ۱۳۱.</ref> نهایت [[عشق]] و علاقه [[حضرت]]{{صل}} به [[خدیجه]]{{س}} را می‌توان در روز [[فتح مکه]] دریافت. در آن روز ایشان مسیر حرکت خود را به گونه‌ای تعیین فرمود که از کنار [[مزار]] [[خدیجه]]{{س}} عبور کند. ایشان در ‌حجون، در کنار [[قبر]] [[خدیجه]]{{س}} [[خیمه]] زد و از آنجا [[لشکر]] [[مسلمانان]] را [[فرماندهی]] کرد<ref>محمد الطبری بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص ۵۶ و البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۲۹۰.</ref>. علاقه [[پیامبر]]{{صل}} به [[خدیجه]] به حدی بود که از هر چیز و هر کسی که به نوعی یاد و نام [[خدیجه]]{{س}} را برایش تداعی می‌کرد، به [[شایستگی]] استقبال می‌کرد. [[نقل]] شده است، زمانی که [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[همسر]] [[زینب]]، دختر [[رسول خدا]]{{صل}} در [[بدر]] به [[اسارت]] [[سپاه اسلام]] در آمد، [[زینب]] برای فدیه او اموالی که گردنبند یادگاری مادرش نیز در آن بود، برای [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] فرستاد. [[حضرت]] با دیدن این گردنبند، [[اشک]] در چشمانش حلقه بست و از [[مسلمانان]] خواست که اگر [[صلاح]] بدانند [[اسیر]] [[زینب]] را به [[احترام]] [[خدیجه]]{{س}} رها سازند و اموالی را هم که برای فدیه او فرستاده شده بود، به خودش برگردانند. [[مسلمانان]] نیز پذیرفتند و چنین کردند<ref>تاریخ الطبری، ج ۱۱، ص ۴۹۹؛ الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۶ و الذریة الطاهره، ص ۲۸.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۸۹.</ref>.
*[[عشق]] به [[خدیجه]]{{س}} باعث شده بود که [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}} نیز نزد [[پیامبر]]{{صل}} [[محبوب]] باشند<ref>محمد بن حسن فتال نیشابوری؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۹ و کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۸.</ref>. ایشان هر گاه گوسفندی را سر می‌برید، قسمتی از آن را برای [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}} می‌فرستاد<ref>نهایة الأرب، ص۱۷۲؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ اسدالغابه، ج ۶، ص ۸۴ - ۸۵، المعجم الکبیر، ج ۲۳، ص۱۲ و الذریعة الطاهره، ص۶۵.</ref> و می‌فرمود: "من هم [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}} را [[دوست]] می‌دارم"<ref>الاصابه، ج۸، ص۱۰۳.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۸۹.</ref>.
*[[عشق]] به [[خدیجه]]{{س}} باعث شده بود که [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}} نیز نزد [[پیامبر]]{{صل}} [[محبوب]] باشند<ref>محمد بن حسن فتال نیشابوری؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۹ و کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۸.</ref>. ایشان هر گاه گوسفندی را سر می‌برید، قسمتی از آن را برای [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}} می‌فرستاد<ref>نهایة الأرب، ص۱۷۲؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ اسدالغابه، ج ۶، ص ۸۴ - ۸۵، المعجم الکبیر، ج ۲۳، ص۱۲ و الذریعة الطاهره، ص۶۵.</ref> و می‌فرمود: "من هم [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}} را [[دوست]] می‌دارم"<ref>الاصابه، ج۸، ص۱۰۳.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۸۹.</ref>.
۲۱۸٬۰۹۰

ویرایش