پرش به محتوا

ظلم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ذکر' به 'ذکر'
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{نبوت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233);...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'ذکر' به 'ذکر')
خط ۳۰: خط ۳۰:
#{{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«پس ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد و راستی را چون به او برسد دروغ شمارد کیست؟ آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«پس ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد و راستی را چون به او برسد دروغ شمارد کیست؟ آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۲.</ref>.


'''نتیجه''': در چند [[آیه]] فوق با تعبیرهای مختلفی، ستمکارترین [[مردم]] افترازنندگان به [[خدا]] وند و [[تکذیب‌کنندگان]] [[آیات الهی]] معرفی شده‌اند، {{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ}}، {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا}}، {{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ}}ولی صفاتی که برای آنها بیان شده همه به یک ریشه باز می‌گردد و آن [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] و [[تکذیب]] [[آیات]] [[پروردگار]] است، در [[آیات]] مورد بحث، علاوه بر [[تکذیب]] [[آیات الهی]]، [[تهمت]] و [[افتراء]] بر [[خدا]] به عنوان صفت بارز آنان، [[ذکر]] شده است. با توجه به اینکه از دیدگاه [[قرآن]]، ریشه تمام [[بدبختی‌ها]] [[شرک]]، و [[سرمایه]] همه [[سعادت‌ها]] [[توحید]] است، روشن می‌شود که چرا این افراد [[گمراه]] و [[گمراه کننده]]، ستمکارترین مردمند، اینها هم به خویشتن [[ظلم]] می‌کنند، هم به جامعه‌ای که به آن تعلق دارند، بذر [[نفاق]] و پراکندگی را در همه جا می‌پاشند و [[مانع]] بزرگی بر سر راه [[وحدت]] صفوف و پیشرفت‌ها و [[اصلاحات]] واقعی هستند سپس [[خداوند]] بر [[عاقبت]] عمل آنان در این [[دنیا]] که دوری از [[هدایت الهی]] و [[رستگاری]] {{متن قرآن|وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}، {{متن قرآن|إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ}} و مورد [[لعن]] [[خداوند]] و دوری از [[رحمت]] او قرار گرفته‌اند {{متن قرآن|...أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ}} تأکید کرده و وضع آنها را به هنگام [[مرگ]] چنین توصیف می‌کند آنان چند روزی بهره خود را از آن‌چه برایشان مقدر شده است می‌برند و از نعمت‌های مختلف سهم خود را می‌گیرند، تا پیمانه عمرشان لبریز گردد و به [[اجل]] نهایی برسد، در این هنگام [[فرشتگان]] ما که [[مأمور]] گرفتن ارواحند به سراغ آنها می‌آیند {{متن قرآن|... حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ...}} به هر حال از لحظه [[مرگ]] مجازات‌های آنها شروع می‌شود، نخستین بار با [[توبیخ]] و [[سرزنش]] [[فرشتگان]] [[پروردگار]] که [[مأمور]] گرفتن جانشان هستند روبه‌رو می‌شوند، “آنها می‌پرسند کجا هستند معبودهایی که غیر از [[خدا]] می‌پرستیدید” و یک [[عمر]] از آنها دم می‌زدید و همه چیز خود را نابخردانه در پای آنها می‌ریختید؟! {{متن قرآن|...قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ...}} آنها چون دست خود را از همه چیز کوتاه می‌بینند و پندارهایی را که درباره معبودهای ساختگی داشتند همچون نقش بر [[آب]] [[مشاهده]] می‌کنند، در پاسخ می‌گویند: “آنها همه گم شدند و از ما دور گشتند” اثری از آنها نمی‌بینیم و هیچ‌گونه قدرتی بر [[دفاع]] از ما ندارند، و تمام [[عبادات]] ما برای آنها [[بیهوده]] بود {{متن قرآن|...قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا...}} و به این ترتیب خودشان بر ضد خود [[گواهی]] می‌دهند که [[کافر]] بودند {{متن قرآن|وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ}} (گرچه ظاهر مسأله این است که [[فرشتگان]] سؤالی می‌کنند و آنها نیز پاسخ می‌گویند، ولی در واقع این یکی از مجازات‌های [[روانی]] برای آنها است که آنها را متوجه ‌وضع ناگواری که بر اثر اعمالشان دامن آنها را گرفته است می‌نمایند و به آنها نشان می‌دهند که چگونه یک [[عمر]] در بیراهه‌ها سرگردان بوده و تمام سرمایه‌های وجود خود را از دست داده‌اند و هیچ چیز نیندوخته‌اند، در حالی که راه بازگشت به روی آنها بسته است و این نخستین تازیانه آتشین مجازات [[الهی]] است که بر [[روح]] آنها نواخته می‌شود<ref>تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۶۵.</ref>. و سرانجام [[خداوند]] [[جایگاه]] آنان را که نتیجه و جزای اعمالشان است را [[جهنم]] معرفی می‌‌کند {{متن قرآن|... أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ...}}.
'''نتیجه''': در چند [[آیه]] فوق با تعبیرهای مختلفی، ستمکارترین [[مردم]] افترازنندگان به [[خدا]] وند و [[تکذیب‌کنندگان]] [[آیات الهی]] معرفی شده‌اند، {{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ}}، {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا}}، {{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ}}ولی صفاتی که برای آنها بیان شده همه به یک ریشه باز می‌گردد و آن [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] و [[تکذیب]] [[آیات]] [[پروردگار]] است، در [[آیات]] مورد بحث، علاوه بر [[تکذیب]] [[آیات الهی]]، [[تهمت]] و [[افتراء]] بر [[خدا]] به عنوان صفت بارز آنان، ذکر شده است. با توجه به اینکه از دیدگاه [[قرآن]]، ریشه تمام [[بدبختی‌ها]] [[شرک]]، و [[سرمایه]] همه [[سعادت‌ها]] [[توحید]] است، روشن می‌شود که چرا این افراد [[گمراه]] و [[گمراه کننده]]، ستمکارترین مردمند، اینها هم به خویشتن [[ظلم]] می‌کنند، هم به جامعه‌ای که به آن تعلق دارند، بذر [[نفاق]] و پراکندگی را در همه جا می‌پاشند و [[مانع]] بزرگی بر سر راه [[وحدت]] صفوف و پیشرفت‌ها و [[اصلاحات]] واقعی هستند سپس [[خداوند]] بر [[عاقبت]] عمل آنان در این [[دنیا]] که دوری از [[هدایت الهی]] و [[رستگاری]] {{متن قرآن|وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}، {{متن قرآن|إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ}} و مورد [[لعن]] [[خداوند]] و دوری از [[رحمت]] او قرار گرفته‌اند {{متن قرآن|...أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ}} تأکید کرده و وضع آنها را به هنگام [[مرگ]] چنین توصیف می‌کند آنان چند روزی بهره خود را از آن‌چه برایشان مقدر شده است می‌برند و از نعمت‌های مختلف سهم خود را می‌گیرند، تا پیمانه عمرشان لبریز گردد و به [[اجل]] نهایی برسد، در این هنگام [[فرشتگان]] ما که [[مأمور]] گرفتن ارواحند به سراغ آنها می‌آیند {{متن قرآن|... حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ...}} به هر حال از لحظه [[مرگ]] مجازات‌های آنها شروع می‌شود، نخستین بار با [[توبیخ]] و [[سرزنش]] [[فرشتگان]] [[پروردگار]] که [[مأمور]] گرفتن جانشان هستند روبه‌رو می‌شوند، “آنها می‌پرسند کجا هستند معبودهایی که غیر از [[خدا]] می‌پرستیدید” و یک [[عمر]] از آنها دم می‌زدید و همه چیز خود را نابخردانه در پای آنها می‌ریختید؟! {{متن قرآن|...قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ...}} آنها چون دست خود را از همه چیز کوتاه می‌بینند و پندارهایی را که درباره معبودهای ساختگی داشتند همچون نقش بر [[آب]] [[مشاهده]] می‌کنند، در پاسخ می‌گویند: “آنها همه گم شدند و از ما دور گشتند” اثری از آنها نمی‌بینیم و هیچ‌گونه قدرتی بر [[دفاع]] از ما ندارند، و تمام [[عبادات]] ما برای آنها [[بیهوده]] بود {{متن قرآن|...قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا...}} و به این ترتیب خودشان بر ضد خود [[گواهی]] می‌دهند که [[کافر]] بودند {{متن قرآن|وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ}} (گرچه ظاهر مسأله این است که [[فرشتگان]] سؤالی می‌کنند و آنها نیز پاسخ می‌گویند، ولی در واقع این یکی از مجازات‌های [[روانی]] برای آنها است که آنها را متوجه ‌وضع ناگواری که بر اثر اعمالشان دامن آنها را گرفته است می‌نمایند و به آنها نشان می‌دهند که چگونه یک [[عمر]] در بیراهه‌ها سرگردان بوده و تمام سرمایه‌های وجود خود را از دست داده‌اند و هیچ چیز نیندوخته‌اند، در حالی که راه بازگشت به روی آنها بسته است و این نخستین تازیانه آتشین مجازات [[الهی]] است که بر [[روح]] آنها نواخته می‌شود<ref>تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۶۵.</ref>. و سرانجام [[خداوند]] [[جایگاه]] آنان را که نتیجه و جزای اعمالشان است را [[جهنم]] معرفی می‌‌کند {{متن قرآن|... أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ...}}.


==[[ظلم به نفس]]==
==[[ظلم به نفس]]==
خط ۵۷: خط ۵۷:


'''نکات''': در [[آیات]] فوق این موضوع‌ها پیرامون آثار [[ظلم]] مطرح گردیده است:
'''نکات''': در [[آیات]] فوق این موضوع‌ها پیرامون آثار [[ظلم]] مطرح گردیده است:
# [[خداوند]] در مقابل مهلت‌طلبی و تقاضای [[فرصت]] برای جبران، [[ستمگران]] به هنگام نازل شدن عذابی که نتیجه و آثار [[ستم]] آنان است {{متن قرآن|وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ...}} می‌‌گوید مگر شما نبودید که قبل از این، [[سوگند]] می‌خوردید - و یا به ‌طور [[قطع]] می‌گفتید - ما هرگز زایل شدنی نیستیم، و این نیروی [[دفاعی]] و این قدرتی که داریم ما را از هر حادثه نابودکننده [[نجات]] می‌بخشد، {{متن قرآن|...أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ}} پس چطور امروز به التماس افتاده چند روزی مهلت می‌خواهید؟. و مگر شما همان‌ها نبودید که در کاخ‌ها و منازل و مساکن کسانی که به خویشتن [[ستم]] کرده بودند سکونت جستید {{متن قرآن|وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ}} “و برای شما این واقعیت به خوبی [[آشکار]] شده بود که بر اثر نتیجه [[ستم]] آنان ما بر سر آنها چه آوردیم” {{متن قرآن|وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ}} “و برای شما آن‌قدر مثال‌های تکان دهنده از حالات [[امت‌های پیشین]] [[ذکر]] کردیم” {{متن قرآن|وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ}}.
# [[خداوند]] در مقابل مهلت‌طلبی و تقاضای [[فرصت]] برای جبران، [[ستمگران]] به هنگام نازل شدن عذابی که نتیجه و آثار [[ستم]] آنان است {{متن قرآن|وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ...}} می‌‌گوید مگر شما نبودید که قبل از این، [[سوگند]] می‌خوردید - و یا به ‌طور [[قطع]] می‌گفتید - ما هرگز زایل شدنی نیستیم، و این نیروی [[دفاعی]] و این قدرتی که داریم ما را از هر حادثه نابودکننده [[نجات]] می‌بخشد، {{متن قرآن|...أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ}} پس چطور امروز به التماس افتاده چند روزی مهلت می‌خواهید؟. و مگر شما همان‌ها نبودید که در کاخ‌ها و منازل و مساکن کسانی که به خویشتن [[ستم]] کرده بودند سکونت جستید {{متن قرآن|وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ}} “و برای شما این واقعیت به خوبی [[آشکار]] شده بود که بر اثر نتیجه [[ستم]] آنان ما بر سر آنها چه آوردیم” {{متن قرآن|وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ}} “و برای شما آن‌قدر مثال‌های تکان دهنده از حالات [[امت‌های پیشین]] ذکر کردیم” {{متن قرآن|وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ}}.
# [[خداوند]] در پاسخ به [[ثروتمندان]] [[غافل]] و هواپرست که از [[پیامبر]]{{صل}} می‌خواستند [[مؤمنان]] [[فقیر]] را از اطراف خود براند. پس از این که او را امر به [[صبر]] و ماندن درکنار [[مؤمنان]] [[فقیر]] می‌‌کند {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا...}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی.».. سوره کهف، آیه ۲۸.</ref> می‌‌گوید به آنها بگو. این برنامه من است و این حقیقتی است از سوی پروردگارتان، هر کس می‌خواهد [[ایمان]] بیاورد و این [[حقیقت]] را پذیرا شود، و هر کس می‌خواهد [[کافر]] گردد {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ}} اما بدانید این [[ستمگران]] دنیاپرست که با [[زندگی]] مرفه و زرق و برق و زینت‌هایشان لبخند [[تمسخر]] به [[لباس]] پشمینه [[مؤمنان]] [[فقیر]] [[اصحاب پیامبر]] می‌‌زنند [[عاقبت]] شوم و [[تاریکی]] دارند چرا که: “ما برای این [[ستمگران]] آتشی فراهم کرده‌ایم که سراپرده‌اش آنها را از هر سو احاطه کرده است {{متن قرآن|إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا}} آری آنها در این [[زندگی]] [[دنیا]] هر گاه [[تشنه]] می‌شدند صدا می‌زدند، و خدمتکاران انواع آشامیدنی‌ها را در برابرشان حاضر می‌کردند، ولی در [[جهنم]] ‌هنگامی که تقاضای [[آب]] می‌کنند آبی برای آنها می‌آورند همچون فلز گداخته! که اگر نزدیک صورت شود صورت‌ها را بریان می‌کند {{متن قرآن|وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ}} چه بد نوشیدنی بسیار قریه‌ها که ما اهل آنها را به خاطر اینکه [[ظالم]] بودند و در حالی که مشغول [[ظلم]] بودند است {{متن قرآن|بِئْسَ الشَّرَابُ}} و [[دوزخ]] چه بد [[جایگاه]] محل [[اجتماعی]] است {{متن قرآن|وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}.
# [[خداوند]] در پاسخ به [[ثروتمندان]] [[غافل]] و هواپرست که از [[پیامبر]]{{صل}} می‌خواستند [[مؤمنان]] [[فقیر]] را از اطراف خود براند. پس از این که او را امر به [[صبر]] و ماندن درکنار [[مؤمنان]] [[فقیر]] می‌‌کند {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا...}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی.».. سوره کهف، آیه ۲۸.</ref> می‌‌گوید به آنها بگو. این برنامه من است و این حقیقتی است از سوی پروردگارتان، هر کس می‌خواهد [[ایمان]] بیاورد و این [[حقیقت]] را پذیرا شود، و هر کس می‌خواهد [[کافر]] گردد {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ}} اما بدانید این [[ستمگران]] دنیاپرست که با [[زندگی]] مرفه و زرق و برق و زینت‌هایشان لبخند [[تمسخر]] به [[لباس]] پشمینه [[مؤمنان]] [[فقیر]] [[اصحاب پیامبر]] می‌‌زنند [[عاقبت]] شوم و [[تاریکی]] دارند چرا که: “ما برای این [[ستمگران]] آتشی فراهم کرده‌ایم که سراپرده‌اش آنها را از هر سو احاطه کرده است {{متن قرآن|إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا}} آری آنها در این [[زندگی]] [[دنیا]] هر گاه [[تشنه]] می‌شدند صدا می‌زدند، و خدمتکاران انواع آشامیدنی‌ها را در برابرشان حاضر می‌کردند، ولی در [[جهنم]] ‌هنگامی که تقاضای [[آب]] می‌کنند آبی برای آنها می‌آورند همچون فلز گداخته! که اگر نزدیک صورت شود صورت‌ها را بریان می‌کند {{متن قرآن|وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ}} چه بد نوشیدنی بسیار قریه‌ها که ما اهل آنها را به خاطر اینکه [[ظالم]] بودند و در حالی که مشغول [[ظلم]] بودند است {{متن قرآن|بِئْسَ الشَّرَابُ}} و [[دوزخ]] چه بد [[جایگاه]] محل [[اجتماعی]] است {{متن قرآن|وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}.
# [[خداوند]] می‌‌گوید از پیشینیان چه [[اقوام]] [[ستمگری]] را هلاک کردیم {{متن قرآن|فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ}} و محل زیست آنها ویران شد و دیوار ساختمان‌های “آنها بر سقف‌های خود فرو ریختند” {{متن قرآن|فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا}} و چه بسا چاه‌های [[آب]] که تعطیل شد چون آیندگان کنار [[چاه]] برای برداشتن [[آب]] همه هلاک شدند دیگر کسی نیست که از [[آب]] آنها بنوشد {{متن قرآن|وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ}} و چه بسیار قصرهای با گچ ساخته شده {{متن قرآن|وَقَصْرٍ مَشِيدٍ}} که ساکنانش هلاک شدند حتی نشانه‌ای از آنها نمانده و صدایی از آنها به گوش نمی‌رسد. و مقصود از اهل چاه‌ها ده‌نشین‌ها و مقصود از کاخ‌نشین‌ها شهری‌ها هستند. سپس [[مردم]] را [[دعوت]] می‌‌کند در [[زمین]] سیر کنند {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ}} که [[سیر در زمین]] چه بسا [[آدمی]] را وادار به [[تفکر]] کند که چه شد که این امم نابود شدند {{متن قرآن|فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا}} و در جستجوی [[دلیل]] آن متوجه این [[دلیل]] شوند که [[هلاکت]] آنان به خاطر [[شرک]] به [[خدا]] و [[اعراض]] از [[آیات]] او و [[استکبار]] در مقابل [[حق]] و [[تکذیب]] [[رسولان]] بوده، آن وقت است که صاحب [[قلبی]] می‌شوند که با آن [[تعقل]] می‌کنند و همان [[عقل]] و [[قلب]] ایشان را [[مانع]] از [[شرک]] و [[کفر]] شود. در بسیاری از [[آیات قرآن]]، [[دستور]] جهانگردی داده شده است، اما جهانگردی [[الهی]] و [[اخلاقی]] که [[دل]] عبرت‌بین از دیده بیرون آید و ایوان [[مدائن]] و قصرهای فراعنه را آیینه [[عبرت]] بداند، از دندانه‌های قصرهای ویران شده شاهان جبار پندهایی نو بشنود، و این که [[خداوند]] در [[آیه]] مورد بحث هیچ متعرض “چشم” نشد، {{متن قرآن|فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا}} چون [[آیه]] در این [[مقام]] است که [[مردم]] را از نظر [[قوت]] [[عقل]] به دو قسم تقسیم کند یکی آنهایی که خودشان مستقل در تعقلند و خودشان خیر را از [[شر]] و [[نافع]] را از ضار تمیز می‌دهند و دوم آنهایی که از راه [[پیروی]] پیشوایانی که پیرویشان جایز است خیر و شرشان را مشخص می‌کنند و این دو قسم اعتبار کار [[قلب]] و گوش است و ربطی به چشم ندارد و چون این دو معنا - یعنی [[تعقل]] و [[سمع]] - در [[حقیقت]] کار [[قلب]]، یعنی نفس مدرک است که [[آدمی]] را وادار می‌کند به اینکه آنچه خودش [[تعقل]] می‌کند و یا از [[پیشوای هدایت]] می‌شنود بپذیرد لذا این [[درک]] را [[رؤیت]] [[قلب]] و [[مشاهده]] آن خواند و فرمود: دیدگان کور نمی‌شوند بلکه کور [[حقیقی]] دل‌هایی می‌شوند که در سینه‌ها است<ref>ترجمه تفسیر المیزان ج۱۴، ص۵۴۸.</ref>.  
# [[خداوند]] می‌‌گوید از پیشینیان چه [[اقوام]] [[ستمگری]] را هلاک کردیم {{متن قرآن|فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ}} و محل زیست آنها ویران شد و دیوار ساختمان‌های “آنها بر سقف‌های خود فرو ریختند” {{متن قرآن|فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا}} و چه بسا چاه‌های [[آب]] که تعطیل شد چون آیندگان کنار [[چاه]] برای برداشتن [[آب]] همه هلاک شدند دیگر کسی نیست که از [[آب]] آنها بنوشد {{متن قرآن|وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ}} و چه بسیار قصرهای با گچ ساخته شده {{متن قرآن|وَقَصْرٍ مَشِيدٍ}} که ساکنانش هلاک شدند حتی نشانه‌ای از آنها نمانده و صدایی از آنها به گوش نمی‌رسد. و مقصود از اهل چاه‌ها ده‌نشین‌ها و مقصود از کاخ‌نشین‌ها شهری‌ها هستند. سپس [[مردم]] را [[دعوت]] می‌‌کند در [[زمین]] سیر کنند {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ}} که [[سیر در زمین]] چه بسا [[آدمی]] را وادار به [[تفکر]] کند که چه شد که این امم نابود شدند {{متن قرآن|فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا}} و در جستجوی [[دلیل]] آن متوجه این [[دلیل]] شوند که [[هلاکت]] آنان به خاطر [[شرک]] به [[خدا]] و [[اعراض]] از [[آیات]] او و [[استکبار]] در مقابل [[حق]] و [[تکذیب]] [[رسولان]] بوده، آن وقت است که صاحب [[قلبی]] می‌شوند که با آن [[تعقل]] می‌کنند و همان [[عقل]] و [[قلب]] ایشان را [[مانع]] از [[شرک]] و [[کفر]] شود. در بسیاری از [[آیات قرآن]]، [[دستور]] جهانگردی داده شده است، اما جهانگردی [[الهی]] و [[اخلاقی]] که [[دل]] عبرت‌بین از دیده بیرون آید و ایوان [[مدائن]] و قصرهای فراعنه را آیینه [[عبرت]] بداند، از دندانه‌های قصرهای ویران شده شاهان جبار پندهایی نو بشنود، و این که [[خداوند]] در [[آیه]] مورد بحث هیچ متعرض “چشم” نشد، {{متن قرآن|فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا}} چون [[آیه]] در این [[مقام]] است که [[مردم]] را از نظر [[قوت]] [[عقل]] به دو قسم تقسیم کند یکی آنهایی که خودشان مستقل در تعقلند و خودشان خیر را از [[شر]] و [[نافع]] را از ضار تمیز می‌دهند و دوم آنهایی که از راه [[پیروی]] پیشوایانی که پیرویشان جایز است خیر و شرشان را مشخص می‌کنند و این دو قسم اعتبار کار [[قلب]] و گوش است و ربطی به چشم ندارد و چون این دو معنا - یعنی [[تعقل]] و [[سمع]] - در [[حقیقت]] کار [[قلب]]، یعنی نفس مدرک است که [[آدمی]] را وادار می‌کند به اینکه آنچه خودش [[تعقل]] می‌کند و یا از [[پیشوای هدایت]] می‌شنود بپذیرد لذا این [[درک]] را [[رؤیت]] [[قلب]] و [[مشاهده]] آن خواند و فرمود: دیدگان کور نمی‌شوند بلکه کور [[حقیقی]] دل‌هایی می‌شوند که در سینه‌ها است<ref>ترجمه تفسیر المیزان ج۱۴، ص۵۴۸.</ref>.  
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش