حدیث غدیر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ماه' به 'ماه') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
* بیش از یکصد [[صحابه پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] کردهاند که [[پیامبر]]{{صل}} در سفر [[حجة الوداع]]، پس از انجام [[مناسک]] [[حج]] و هنگام بازگشت از [[مکه]] به [[مدینه]]، در سرزمین [[جحفه]] و در کنار [[غدیر خم]]، حاجیان را که حدود یکصدهزار نفر بودند، متوقف ساخت و با این که هوا به شدت گرم و سوزان بود [[نماز ظهر]] و عصر را به [[جماعت]] اقامه کرد، آن گاه برای آنان [[سخنرانی]] کرد، و پس از توجه دادن [[مردم]] به [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] و یادآوری این که او به زودی از [[دنیا]] خواهد رفت، و پس از گرفتن [[اقرار]] از آنان که او از جانب [[خداوند]] بر [[مسلمانان]] [[ولایت]] دارد، و زمام [[امور دینی]] و [[دنیوی]] آنان به دست اوست، دست [[علی]]{{ع}} را که در کنار او [[ایستاده]] بود بلند کرد و فرمود: "هر کس من مولای او هستم این [[علی]] مولای اوست"<ref>{{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}</ref>. اگر چه کلمه [[مولی]]، علاوه بر [[امامت]] و [[رهبری]] کاربردهای دیگری چون [[محبت]] و [[نصرت]] نیز دارد، ولی با توجه به قراین لفظی و غیر لفظی مقصود از آن در | * بیش از یکصد [[صحابه پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] کردهاند که [[پیامبر]]{{صل}} در سفر [[حجة الوداع]]، پس از انجام [[مناسک]] [[حج]] و هنگام بازگشت از [[مکه]] به [[مدینه]]، در سرزمین [[جحفه]] و در کنار [[غدیر خم]]، حاجیان را که حدود یکصدهزار نفر بودند، متوقف ساخت و با این که هوا به شدت گرم و سوزان بود [[نماز ظهر]] و عصر را به [[جماعت]] اقامه کرد، آن گاه برای آنان [[سخنرانی]] کرد، و پس از توجه دادن [[مردم]] به [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] و یادآوری این که او به زودی از [[دنیا]] خواهد رفت، و پس از گرفتن [[اقرار]] از آنان که او از جانب [[خداوند]] بر [[مسلمانان]] [[ولایت]] دارد، و زمام [[امور دینی]] و [[دنیوی]] آنان به دست اوست، دست [[علی]]{{ع}} را که در کنار او [[ایستاده]] بود بلند کرد و فرمود: "هر کس من مولای او هستم این [[علی]] مولای اوست"<ref>{{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}</ref>. اگر چه کلمه [[مولی]]، علاوه بر [[امامت]] و [[رهبری]] کاربردهای دیگری چون [[محبت]] و [[نصرت]] نیز دارد، ولی با توجه به قراین لفظی و غیر لفظی مقصود از آن در حدیث غدیر، [[امامت]] و [[رهبری]] است. روشنترین قرینه لفظی آن این است که [[پیامبر]]{{صل}} قبل از بیان جمله یاد شده، با تأکید [[اولویت]] خود در تصمیم گیری نسبت به امور [[مسلمانان]] را یادآور شد و از آنان در این باره [[اقرار]] گرفت، آن گاه بدون فاصله فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} و گویاترین قرینه غیر لفظی این است که متوقف کردن حاجیان در آن سرزمین و در آن هوای بسیار گرم و سوزان که [[مسلمانان]] را در [[مشقت]] و زحمت بسیار قرار داد، آن هم از جانب [[پیامبر]] که در [[رحمت]] و [[مهربانی]] و [[حکمت]] سرآمد همه افراد [[بشر]] به شمار میرود، برای بیان مطلب روشنی چون [[محبت]] و [[نصرت]]، معقول و منطقی به نظر نمیرسد، بر خلاف مسئله [[امامت]] که [[پایداری]] و [[استواری]] [[آیین اسلام]] را پس از [[پیامبر]]{{صل}} تضمین میکرد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۴-۴۵۵.</ref>. | ||
*[[ولایت]] که به معناى "اولى به تصرّف"، سرپرستى، [[زعامت]] و پیشوایى است، در [[قرآن]] و [[حدیث]] براى [[امام علی|حضرت على]]{{ع}} و [[امامان]] قرار داده شده است. عنوان ولىّ، مولى و [[ولایت]] بارها از زبان [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} دربارۀ [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} اطلاق شده و او را ولىّ [[مؤمنین]] و مولاى [[مسلمین]] قرار داده است. آنچه در [[غدیر خم]] مطرح شده، یکى از آن موارد است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۱.</ref>. [[قرآن کریم]] هم در آیۀ [[ولایت]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>سوره مائده آیه ۵۵</ref> آن را [[بیان]] کرده و [[اطاعت]] اولى الأمر هم در آیۀ دیگرى [[واجب]] شمرده شده است. | *[[ولایت]] که به معناى "اولى به تصرّف"، سرپرستى، [[زعامت]] و پیشوایى است، در [[قرآن]] و [[حدیث]] براى [[امام علی|حضرت على]]{{ع}} و [[امامان]] قرار داده شده است. عنوان ولىّ، مولى و [[ولایت]] بارها از زبان [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} دربارۀ [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} اطلاق شده و او را ولىّ [[مؤمنین]] و مولاى [[مسلمین]] قرار داده است. آنچه در [[غدیر خم]] مطرح شده، یکى از آن موارد است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۱.</ref>. [[قرآن کریم]] هم در آیۀ [[ولایت]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>سوره مائده آیه ۵۵</ref> آن را [[بیان]] کرده و [[اطاعت]] اولى الأمر هم در آیۀ دیگرى [[واجب]] شمرده شده است. | ||
*در [[حدیث ولایت]] که با تعابیر مختلف [[بیان]] شده است، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} به عنوان ولى [[مؤمنین]] پس از [[پیامبر]] و برخوردار از [[اطاعت]] [[واجب]] و اینکه [[ولایت]] او [[ولایت]] [[پیامبر]] است و [[تصدیق]] به [[ولایت]] او [[تصدیق]] [[ولایت]] [[رسول]] است و شرط درستى [[ایمان]] به [[خدا]] [[پذیرش]] [[ولایت]] علوى است مطرح گشته است. مورد روشن آنکه به [[تواتر]] [[نقل]] شده، در روز [[غدیر خم]] و در بازگشت از حجّة [[الوداع]] بود که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} در جمع انبوه [[مسلمانان]] پس از ایراد خطبهاى مفصّل، فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ }}<ref>بر هرکس که من مولا بودم، [[امام علی|على]]{{ع}} مولاى اوست، خداوندا، هرکه با او دوستى کند دوستش بدار و هرکه با او دشمنى کند دشمنش باش؛ اصول کافى، ج ۱ ص ۲۹۴ و ۲۹۵، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج ۱ ص ۳۴۹</ref>. در جاى دیگر فرمود: {{متن حدیث| يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَلِيُّ النَّاسِ بَعْدِي فَمَنْ أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاكَ فَقَدْ عَصَانِي}}،<ref>«یا على، تو سرپرست مردم پس از منى، هرکس تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هرکه تو را نافرمانى کند، مرا نافرمانى کرده است». امالى مفید، ص ۱۱۳</ref> و فرمود: {{متن حدیث| عَلِيٌّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ بَعْدِي}}<ref>[[امام علی|على]]{{ع}} سزاوارترین [[مؤمنان]] به [[مؤمنین]] پس از من است؛ موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج ۲ ص ۲۲۱</ref>. اشاره شد که این [[حدیث]] ([[من کنت مولاه]]...) از [[احادیث]] [[متواتر]] است و در کتب [[شیعه]] و [[اهل سنت]] از [[اصحاب]] و [[تابعین]] بسیارى [[روایت]] شده و جاى هیچ [[انکار]] نیست، هرچند برخى از مورّخان در [[نقل]] [[تاریخ]] [[واقعۀ غدیر]]، با بىمهرى یا عناد از کنار موضوع گذشته یا آن را [[تکذیب]] کردهاند. دربارۀ این [[حدیث]]، از جهات گوناگونى بحث شده است، هم از نظر [[راویان]] و سلسله [[سند]] [[حدیث]]، هم از نظر معناى [[ولایت]] و مولى، هم استدلالى که به این [[حدیث]] شده، هم احتجاجاتى که [[أئمه]]{{عم}} و [[اصحاب]] و [[متکلمین]] براى مسأله [[امامت]] به [[حدیث]] [[ولایت]] کردهاند، هم عبارتها و نقلهاى مختلفى که از متن [[حدیث]] در منابع مختلف وجود دارد.<ref>دربارۀ این حدیث، ر. ک: نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۱۵ و ۱۶، الغدیر ج ۱، المراجعات، نامۀ ۳۶،۳۸، ۴۰،۵۴،۵۶ و ۵۸ احقاق الحق، ج۶ ص ۲۲۵، فیض القدیر محدث قمى، بحار الأنوار، ج ۳۷ ص ۱۰۸ به بعد، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج ۲ ص ۱۹۷</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۱.</ref>. | *در [[حدیث ولایت]] که با تعابیر مختلف [[بیان]] شده است، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} به عنوان ولى [[مؤمنین]] پس از [[پیامبر]] و برخوردار از [[اطاعت]] [[واجب]] و اینکه [[ولایت]] او [[ولایت]] [[پیامبر]] است و [[تصدیق]] به [[ولایت]] او [[تصدیق]] [[ولایت]] [[رسول]] است و شرط درستى [[ایمان]] به [[خدا]] [[پذیرش]] [[ولایت]] علوى است مطرح گشته است. مورد روشن آنکه به [[تواتر]] [[نقل]] شده، در روز [[غدیر خم]] و در بازگشت از حجّة [[الوداع]] بود که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} در جمع انبوه [[مسلمانان]] پس از ایراد خطبهاى مفصّل، فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ }}<ref>بر هرکس که من مولا بودم، [[امام علی|على]]{{ع}} مولاى اوست، خداوندا، هرکه با او دوستى کند دوستش بدار و هرکه با او دشمنى کند دشمنش باش؛ اصول کافى، ج ۱ ص ۲۹۴ و ۲۹۵، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج ۱ ص ۳۴۹</ref>. در جاى دیگر فرمود: {{متن حدیث| يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَلِيُّ النَّاسِ بَعْدِي فَمَنْ أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاكَ فَقَدْ عَصَانِي}}،<ref>«یا على، تو سرپرست مردم پس از منى، هرکس تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هرکه تو را نافرمانى کند، مرا نافرمانى کرده است». امالى مفید، ص ۱۱۳</ref> و فرمود: {{متن حدیث| عَلِيٌّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ بَعْدِي}}<ref>[[امام علی|على]]{{ع}} سزاوارترین [[مؤمنان]] به [[مؤمنین]] پس از من است؛ موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج ۲ ص ۲۲۱</ref>. اشاره شد که این [[حدیث]] ([[من کنت مولاه]]...) از [[احادیث]] [[متواتر]] است و در کتب [[شیعه]] و [[اهل سنت]] از [[اصحاب]] و [[تابعین]] بسیارى [[روایت]] شده و جاى هیچ [[انکار]] نیست، هرچند برخى از مورّخان در [[نقل]] [[تاریخ]] [[واقعۀ غدیر]]، با بىمهرى یا عناد از کنار موضوع گذشته یا آن را [[تکذیب]] کردهاند. دربارۀ این [[حدیث]]، از جهات گوناگونى بحث شده است، هم از نظر [[راویان]] و سلسله [[سند]] [[حدیث]]، هم از نظر معناى [[ولایت]] و مولى، هم استدلالى که به این [[حدیث]] شده، هم احتجاجاتى که [[أئمه]]{{عم}} و [[اصحاب]] و [[متکلمین]] براى مسأله [[امامت]] به [[حدیث]] [[ولایت]] کردهاند، هم عبارتها و نقلهاى مختلفى که از متن [[حدیث]] در منابع مختلف وجود دارد.<ref>دربارۀ این حدیث، ر. ک: نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۱۵ و ۱۶، الغدیر ج ۱، المراجعات، نامۀ ۳۶،۳۸، ۴۰،۵۴،۵۶ و ۵۸ احقاق الحق، ج۶ ص ۲۲۵، فیض القدیر محدث قمى، بحار الأنوار، ج ۳۷ ص ۱۰۸ به بعد، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج ۲ ص ۱۹۷</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۱.</ref>. | ||
==حدیث غدیر == | ==حدیث غدیر == | ||
* | *حدیث غدیر، مهمترین، مؤثرترین و ممتازترین [[حدیثی]] است که در [[جوامع]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است و هیچ [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} مانند حدیث غدیر در [[اثبات]] [[ولایت]] و [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} جلوه ندارد، بهگونهای که ۱۱۰ نفر از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}}، ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۶۰ نفر از [[عالمان اهل سنت]] نیز، این [[حدیث]] را [[نقل]] کردهاند<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱، ص۷؛ نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۱، ص۳۵؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۲۲؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۱.</ref>. | ||
*۲۶ نفر از علمای [[اهل سنت]]، پیرامون | *۲۶ نفر از علمای [[اهل سنت]]، پیرامون حدیث غدیر کتاب نوشتهاند<ref>ر.ک: همان، ص۱۴۵.</ref> که میتوان به [[کتاب ]]"[[الولایة فی طرق حدیث الغدیر (کتاب)|الولایة فی طرق حدیث الغدیر]]" نوشته [[محمد بن جریر طبری]]، [[من روی حدیث غدیر خم (کتاب)|من روی حدیث غدیر خم]]"، تألیف [[ابوبکر جعابی]]، "[[طرق حدیث من کنت مولاه (کتاب)|طرق حدیث من کنت مولاه]]" نوشته [[شمسالدین ذهبی]] و "[[الداریة فی حدیث الولایة (کتاب)|الداریة فی حدیث الولایة]]" تألیف [[حافظ سجستانی]] اشاره نمود<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۲۸.</ref>. | ||
*[[پیامبر خدا]]، به سال دهم [[هجرت]]، آهنگ [[حج]] کرد و [[مردمان]] را از این قصد، آگاهانْد. بدینسان، کسان بسیاری برای حجگزاری راهی [[مکه]] شدند تا با [[پیامبر خدا]] [[حج]] بگزارند و مناسک [[حج]] را از آن بزرگوار بیاموزند. [[پیامبر]]{{صل}} با [[مسلمانان]]، [[حج]] گزارد و به سوی [[مدینه]] حرکت کرد. | *[[پیامبر خدا]]، به سال دهم [[هجرت]]، آهنگ [[حج]] کرد و [[مردمان]] را از این قصد، آگاهانْد. بدینسان، کسان بسیاری برای حجگزاری راهی [[مکه]] شدند تا با [[پیامبر خدا]] [[حج]] بگزارند و مناسک [[حج]] را از آن بزرگوار بیاموزند. [[پیامبر]]{{صل}} با [[مسلمانان]]، [[حج]] گزارد و به سوی [[مدینه]] حرکت کرد. | ||
*در روز هجدهم [[ذی حجه]]، [[پیامبر]]{{صل}} در حالی که کسان بسیاری پیشتر از او و قافلههای بسیاری نیز پس از وی حرکت میکردند، به سرزمینی با نام "[[غدیر خم]]"، در وادی جُحفه (محل جدا شدن راه اهل [[مدینه]] و مصریها و...) رسید، در شرایطی که [[آفتاب]]، اوج گرفته بود و بیامان، بر زمینْ حرارت میریخت. [[پیامبر]]{{صل}} به [[فرمان الهی]]، [[دستور]] داد که سواران و پیادگان توقف کنند و رفتگان باز آیند و آیندگان برسند. [[پیامبر]]{{صل}} بر انبوهی از [[جهاز شتران]]، فراز رفت و [[خطبه]] آغاز کرد. خدای را [[سپاس]] گفت و از اینکه به زودی از میان آنان خواهد رفت، پرده برگرفت و از آنان خواست که درباره چگونگی رسالتگزاری وی، گواهی دهند. [[مردمان]]، یکسر فریاد برآوردند: گواهی میدهیم که تو [[ابلاغ]] کردی و [[خیرخواهی]] و [[مجاهده]] نمودی. پس [[خدا]] به تو جزای خیر دهاد! آن گاه، برای [[آمادهسازی]] [[مردمان]] برای شنیدن [[پیام]] آخرین، بارها از [[صداقت]] خویش در [[ابلاغ]] و از "[[ثقلین]]" سخن گفت و [[جایگاه]] والای خود را در میان [[امت]]، برنمود و بر [[اولویت]] خود بر آنان، گواهی خواست که پاسخهای بلند و یک صدا شنید.آن گاه، دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فراز آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه}}<ref>هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} و دوستداران و [[یاوران]] او [[دعا]] کرد. | *در روز هجدهم [[ذی حجه]]، [[پیامبر]]{{صل}} در حالی که کسان بسیاری پیشتر از او و قافلههای بسیاری نیز پس از وی حرکت میکردند، به سرزمینی با نام "[[غدیر خم]]"، در وادی جُحفه (محل جدا شدن راه اهل [[مدینه]] و مصریها و...) رسید، در شرایطی که [[آفتاب]]، اوج گرفته بود و بیامان، بر زمینْ حرارت میریخت. [[پیامبر]]{{صل}} به [[فرمان الهی]]، [[دستور]] داد که سواران و پیادگان توقف کنند و رفتگان باز آیند و آیندگان برسند. [[پیامبر]]{{صل}} بر انبوهی از [[جهاز شتران]]، فراز رفت و [[خطبه]] آغاز کرد. خدای را [[سپاس]] گفت و از اینکه به زودی از میان آنان خواهد رفت، پرده برگرفت و از آنان خواست که درباره چگونگی رسالتگزاری وی، گواهی دهند. [[مردمان]]، یکسر فریاد برآوردند: گواهی میدهیم که تو [[ابلاغ]] کردی و [[خیرخواهی]] و [[مجاهده]] نمودی. پس [[خدا]] به تو جزای خیر دهاد! آن گاه، برای [[آمادهسازی]] [[مردمان]] برای شنیدن [[پیام]] آخرین، بارها از [[صداقت]] خویش در [[ابلاغ]] و از "[[ثقلین]]" سخن گفت و [[جایگاه]] والای خود را در میان [[امت]]، برنمود و بر [[اولویت]] خود بر آنان، گواهی خواست که پاسخهای بلند و یک صدا شنید.آن گاه، دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فراز آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه}}<ref>هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} و دوستداران و [[یاوران]] او [[دعا]] کرد. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
*در روز ۱۸ ذیالحجه، وسط روز، پیک [[الهی]] بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده و [[دستور]] [[ابلاغ]] عمومی [[رسالت]] را از سوی [[خداوند]] به [[پیامبر]]{{صل}} رسانید. در همان سرزمین، با نبود هیچگونه امکاناتی [[پیامبر]]{{صل}} کاروان را باز نگه داشت. همه حاضران از این کار شگفتزده شدند. پس از توقف، از [[جهاز شتران]] منبری ساخته شد و [[رسول خدا]]{{صل}} بر فراز آن قرار گرفته و خطبهای را ایراد نمودند. این [[خطبه]] به گونههای مختلف [[روایت]] شده است؛ از ده صفحه تا یک جمله. | *در روز ۱۸ ذیالحجه، وسط روز، پیک [[الهی]] بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده و [[دستور]] [[ابلاغ]] عمومی [[رسالت]] را از سوی [[خداوند]] به [[پیامبر]]{{صل}} رسانید. در همان سرزمین، با نبود هیچگونه امکاناتی [[پیامبر]]{{صل}} کاروان را باز نگه داشت. همه حاضران از این کار شگفتزده شدند. پس از توقف، از [[جهاز شتران]] منبری ساخته شد و [[رسول خدا]]{{صل}} بر فراز آن قرار گرفته و خطبهای را ایراد نمودند. این [[خطبه]] به گونههای مختلف [[روایت]] شده است؛ از ده صفحه تا یک جمله. | ||
*متن این [[حدیث]]، چنان تقطیع شده است که در هیچ [[روایت نبوی]] پیشینه ندارد. مفصلترین [[نقل]] این [[خطبه]]، در جلد نخست [[کتاب]] [[احتجاج]] [[شیخ طبرسی]] آمده است که در آن، [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] را با خطاب "معاشر الناس" ۵۴ بار خطاب کرده است. کوتاهترین متن نیز، در کتب [[عامه]] آمده است، که لفظ {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را در بر گرفته است. حتی دعای {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}} را پس از جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ}} نیاوردهاند. این تقطیع در فن [[حدیث]]، بسیار شگفتانگیز است؛ زیرا بسیار روشن است که توقف در آن بیابان، فقط با [[بیان]] یک جمله پایان نیافته و دستکم، باید [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و مقدمهای کوتاه همراه با مؤخّرهای نیز، داشته باشد، ولی [[تعصب مذهبی]] سبب شده است که [[حدیث]]، اینچنین پارهپاره گردد، در حالی که عامّه، بسیار مقیدند که همه گفتههای [[رسول خدا]]{{صل}} را [[نقل]] نمایند. | *متن این [[حدیث]]، چنان تقطیع شده است که در هیچ [[روایت نبوی]] پیشینه ندارد. مفصلترین [[نقل]] این [[خطبه]]، در جلد نخست [[کتاب]] [[احتجاج]] [[شیخ طبرسی]] آمده است که در آن، [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] را با خطاب "معاشر الناس" ۵۴ بار خطاب کرده است. کوتاهترین متن نیز، در کتب [[عامه]] آمده است، که لفظ {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را در بر گرفته است. حتی دعای {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}} را پس از جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ}} نیاوردهاند. این تقطیع در فن [[حدیث]]، بسیار شگفتانگیز است؛ زیرا بسیار روشن است که توقف در آن بیابان، فقط با [[بیان]] یک جمله پایان نیافته و دستکم، باید [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و مقدمهای کوتاه همراه با مؤخّرهای نیز، داشته باشد، ولی [[تعصب مذهبی]] سبب شده است که [[حدیث]]، اینچنین پارهپاره گردد، در حالی که عامّه، بسیار مقیدند که همه گفتههای [[رسول خدا]]{{صل}} را [[نقل]] نمایند. | ||
*آنچه در این بررسی به دست میآید آن است که، قطعاً متن | *آنچه در این بررسی به دست میآید آن است که، قطعاً متن حدیث غدیر، بسیار بیشتر از یک جمله، ولی گرفتار حذف شده است. البته احتمال بسیاری میرود که این حذف، از سانسور [[فرهنگی]] در زمان [[حکومت]] [[بنی امیه]] ناشی باشد که توسط [[معاویه]] و سپس [[خلفا]] بنیمروان، به شدّت [[اعمال]] شده است، ولی محل استشهاد نیز، همان جمله باقی مانده است و تقطیع، در استفاده [[نصب]]، خللی وارد نمیسازد، گرچه جملات حذف شده، خود قرائن روشنی بودند که منظور از "مولا"، [[امامت]] و [[ولایت]] است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۲۹.</ref>. | ||
==دلالت حدیث == | ==دلالت حدیث == | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
*برای [[اثبات امامت امیرمؤمنان]]{{ع}} از چهار راه دستیافتنی است: | *برای [[اثبات امامت امیرمؤمنان]]{{ع}} از چهار راه دستیافتنی است: | ||
====از راه اشتراک لفظی مولا==== | ====از راه اشتراک لفظی مولا==== | ||
*'''تقریر [[استدلال]]:''' لفظ [[مولی]] مشترک لفظی میان ۲۷ معنا است<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۶۴۰.</ref>. مانند: [[رب]]، ولی، اولی، [[سید]]، [[محب]]، [[ناصر]]، [[متصرف]] در امر، متولی در امر و... درباره عدم [[صدق]] ۲۰ معنا بر | *'''تقریر [[استدلال]]:''' لفظ [[مولی]] مشترک لفظی میان ۲۷ معنا است<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۶۴۰.</ref>. مانند: [[رب]]، ولی، اولی، [[سید]]، [[محب]]، [[ناصر]]، [[متصرف]] در امر، متولی در امر و... درباره عدم [[صدق]] ۲۰ معنا بر حدیث غدیر، میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] اختلافی نیست. آنچه [[اختلاف]] شده، حمل واژه مولا بر [[محب]] و [[ناصر]] است که مدّعای [[اهل سنت]] است، ولی نگاه [[شیعه]]، این دو معنا نمیتواند معنای حدیث غدیر باشد. | ||
*توضیح آنکه، اگر مفاد [[حدیث]]، [[محبت]] و [[نصرت]] باشد از دو احتمال بیرون نیست. | *توضیح آنکه، اگر مفاد [[حدیث]]، [[محبت]] و [[نصرت]] باشد از دو احتمال بیرون نیست. | ||
*'''احتمال نخست: [[محبت]] [[مردم]] به [[حضرت علی]]{{ع}} و یاری کردن آن [[حضرت]]:''' بدین معنا که [[رسول خدا]]{{صل}}، [[مردم]] را مخاطب ساخته و به آنها [[دستور]] یا خبر میدهند که شما باید [[محبّ]] [[حضرت علی]]{{ع}} و [[یاور]] او باشید. این معنا و مفاد را همه [[اهل سنت]] میپذیرند و | *'''احتمال نخست: [[محبت]] [[مردم]] به [[حضرت علی]]{{ع}} و یاری کردن آن [[حضرت]]:''' بدین معنا که [[رسول خدا]]{{صل}}، [[مردم]] را مخاطب ساخته و به آنها [[دستور]] یا خبر میدهند که شما باید [[محبّ]] [[حضرت علی]]{{ع}} و [[یاور]] او باشید. این معنا و مفاد را همه [[اهل سنت]] میپذیرند و حدیث غدیر را همینگونه معنا میکنند. | ||
*این احتمال سه اشکال دارد: | *این احتمال سه اشکال دارد: | ||
#'''این معنا، با لفظ [[حدیث]] سازگار نیست؛''' زیرا اگر [[مردم]] باید [[حضرت علی]]{{ع}} را [[دوست]] داشته باشند، همانگونه که [[رسول خدا]]{{صل}} را [[دوست]] دارند، باید چنین میفرمود: هر کس من را [[دوست]] دارد و [[یاور]] من است، [[علی]] را [[دوست]] بدارد و [[یاور]] او باشد: {{عربی|من کان مولای فهو مولی علی}} نه اینکه "هر کسی من [[دوست]] او و [[یاور]] اویم، [[علی]] [[یاور]] او است": {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}}<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۰-۱۳۱.</ref>. | #'''این معنا، با لفظ [[حدیث]] سازگار نیست؛''' زیرا اگر [[مردم]] باید [[حضرت علی]]{{ع}} را [[دوست]] داشته باشند، همانگونه که [[رسول خدا]]{{صل}} را [[دوست]] دارند، باید چنین میفرمود: هر کس من را [[دوست]] دارد و [[یاور]] من است، [[علی]] را [[دوست]] بدارد و [[یاور]] او باشد: {{عربی|من کان مولای فهو مولی علی}} نه اینکه "هر کسی من [[دوست]] او و [[یاور]] اویم، [[علی]] [[یاور]] او است": {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}}<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۰-۱۳۱.</ref>. | ||
#'''عدم [[نیاز]] به چنین [[تبلیغی]]، در چنان [[مجلسی]]:''' [[وجوب]] [[محبت نسبت به امام]] [[علی]]{{ع}} نه تنها در [[امامت]]، بلکه، از اصول اوّلیهای [[ایمان]] است که در [[صدر اسلام]] [[بیان]] شده است و [[مؤمنان]] باید یکدیگر را [[دوست]] داشته باشند بلکه در [[صدر اسلام]]، قویتر از این مسئله نیز، [[تبلیغ]] شده بود، به گونهای که [[قرآن]]، [[مؤمنان]] را [[برادر]] یکدیگر معرّفی نموده است، اگر چه [[ارتباط]] نسبی نداشته باشند؛ از این رو، موضوع تازهای نبود که به [[تبلیغ]] [[نیاز]] داشته باشد و یا اگر [[نیازمند]] [[تبلیغ]] بود، به چنان محفلی، در بیابان گرم و سوزان [[نیاز]] نداشت<ref>برخی از اهل سنت گفتهاند: علت این اجتماع آن بوده که شکایتهای متعددی از حضرت علی{{ع}} به گوش رسول خدا{{صل}} رسیده بود و آن حضرت میخواستند علاوه بر پاسخ آن شکایات، جایگاه امام علی{{ع}} را نیز مشخص نمایند، از اینرو، چنان مجلسی را تشکیل دادند. در پاسخ گفته میشود: شکایتهای افراد، فقط درباره حضرت علی{{ع}} شود و از افراد دیگری نیز نزد پیامبر شکایت میکردند. چرا رسول خدا{{صل}} برای آنها چنین محفلی را تشکیل ندادند؟ پس این مسئله، دلیل جایگاه عظیم حضرت علی{{ع}} میان مؤمنان به شمار میآید که هیچکس همانند او نیست. علاوه بر این، اگر پاسخ به شکایات مقصود بود، به چنین خطبه طولانی در جریان غدیر نیاز نبود، بلکه آن حضرت، با یک جمله میتوانستند، پاسخ دهند. همانگونه که در موارد مشابه چنین کردند. این الفاظ، با محتوای بلند خود بسیار فراتر از پاسخ به یک شکایت معمولی است.</ref>. | #'''عدم [[نیاز]] به چنین [[تبلیغی]]، در چنان [[مجلسی]]:''' [[وجوب]] [[محبت نسبت به امام]] [[علی]]{{ع}} نه تنها در [[امامت]]، بلکه، از اصول اوّلیهای [[ایمان]] است که در [[صدر اسلام]] [[بیان]] شده است و [[مؤمنان]] باید یکدیگر را [[دوست]] داشته باشند بلکه در [[صدر اسلام]]، قویتر از این مسئله نیز، [[تبلیغ]] شده بود، به گونهای که [[قرآن]]، [[مؤمنان]] را [[برادر]] یکدیگر معرّفی نموده است، اگر چه [[ارتباط]] نسبی نداشته باشند؛ از این رو، موضوع تازهای نبود که به [[تبلیغ]] [[نیاز]] داشته باشد و یا اگر [[نیازمند]] [[تبلیغ]] بود، به چنان محفلی، در بیابان گرم و سوزان [[نیاز]] نداشت<ref>برخی از اهل سنت گفتهاند: علت این اجتماع آن بوده که شکایتهای متعددی از حضرت علی{{ع}} به گوش رسول خدا{{صل}} رسیده بود و آن حضرت میخواستند علاوه بر پاسخ آن شکایات، جایگاه امام علی{{ع}} را نیز مشخص نمایند، از اینرو، چنان مجلسی را تشکیل دادند. در پاسخ گفته میشود: شکایتهای افراد، فقط درباره حضرت علی{{ع}} شود و از افراد دیگری نیز نزد پیامبر شکایت میکردند. چرا رسول خدا{{صل}} برای آنها چنین محفلی را تشکیل ندادند؟ پس این مسئله، دلیل جایگاه عظیم حضرت علی{{ع}} میان مؤمنان به شمار میآید که هیچکس همانند او نیست. علاوه بر این، اگر پاسخ به شکایات مقصود بود، به چنین خطبه طولانی در جریان غدیر نیاز نبود، بلکه آن حضرت، با یک جمله میتوانستند، پاسخ دهند. همانگونه که در موارد مشابه چنین کردند. این الفاظ، با محتوای بلند خود بسیار فراتر از پاسخ به یک شکایت معمولی است.</ref>. | ||
#'''اختصاص ندادن [[وجوب محبت]] به [[حضرت علی]]{{ع}}:''' اگر مفاد | #'''اختصاص ندادن [[وجوب محبت]] به [[حضرت علی]]{{ع}}:''' اگر مفاد حدیث غدیر، [[وجوب محبت]] ایمانی باشد نه ولایی، این [[محبت]] هیچ اختصاصی به آن [[حضرت]] ندارد، بلکه همه [[مؤمنان]] باید یکدیگر را [[دوست]] داشته باشند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۱.</ref>. | ||
*'''احتمال دوم: [[وجوب محبت]] و [[یاری]] [[مردم]] بر [[حضرت علی]]{{ع}}:''' [[رسول خدا]]{{صل}} به [[حضرت علی]]{{ع}} [[دستور]] یا خبر میدهند که [[مردم]] را [[دوست]] داشته و آنها را [[یاری]] کنند؛ از اینرو، | *'''احتمال دوم: [[وجوب محبت]] و [[یاری]] [[مردم]] بر [[حضرت علی]]{{ع}}:''' [[رسول خدا]]{{صل}} به [[حضرت علی]]{{ع}} [[دستور]] یا خبر میدهند که [[مردم]] را [[دوست]] داشته و آنها را [[یاری]] کنند؛ از اینرو، حدیث غدیر، بیانکننده [[وظیفه]] [[مردم]] نیست، بلکه مبیِّن [[وظیفه]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[مردم]] است. | ||
*این احتمال نیز، پذیرفته نیست؛ زیرا [[نیاز]] نبود [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] را خطاب کنند، بلکه کافی بود تا به [[حضرت علی]]{{ع}} این [[وظیفه]] را [[ابلاغ]] کنند. با چنین فرضی، اجتماع [[مردم]] [[بیهوده]] است و از [[پیامبر]]{{صل}} [[حکیم]] صادر نمیشود. | *این احتمال نیز، پذیرفته نیست؛ زیرا [[نیاز]] نبود [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] را خطاب کنند، بلکه کافی بود تا به [[حضرت علی]]{{ع}} این [[وظیفه]] را [[ابلاغ]] کنند. با چنین فرضی، اجتماع [[مردم]] [[بیهوده]] است و از [[پیامبر]]{{صل}} [[حکیم]] صادر نمیشود. | ||
*مگر آنکه بگوییم، این [[محبت]] و [[نصرت]]، آنچنان مهم است که باید در حضور جمع، از آن [[حضرت]] [[عهد]] و [[میثاق]] گرفته شود تا [[مردم]] [[آگاه]] شوند. با این برداشت، [[محبت]] و [[نصرت]] دیگر ایمانی نیست، بلکه ولایی است. مانند اینکه رئیسجمهور در زمان ما، در حضور [[نمایندگان]] [[مردم]] [[سوگند]] یاد میکند تا [[تعهد]] خود را به [[محبت]] و [[یاری]] [[مردم]] رسماً اعلام نماید. | *مگر آنکه بگوییم، این [[محبت]] و [[نصرت]]، آنچنان مهم است که باید در حضور جمع، از آن [[حضرت]] [[عهد]] و [[میثاق]] گرفته شود تا [[مردم]] [[آگاه]] شوند. با این برداشت، [[محبت]] و [[نصرت]] دیگر ایمانی نیست، بلکه ولایی است. مانند اینکه رئیسجمهور در زمان ما، در حضور [[نمایندگان]] [[مردم]] [[سوگند]] یاد میکند تا [[تعهد]] خود را به [[محبت]] و [[یاری]] [[مردم]] رسماً اعلام نماید. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
*با [[تأمل]] در معانی گوناگون مولا، میتوان گفت: لفظ [[مولی]] مشترک [[معنوی]] است؛ بدینگونه که مولا برای معنای "اولی"، وضع شده و معانی دیگر، مصداق آن به شمار میآیند. مولا، بهمعنای مالک، [[عید]]، آزادکننده، آزادشده، [[دوست]]، [[فامیل]]، [[همسایه]]، همپیمان، پسر، عمو، میهمان، شریک، خواهرزاده، ولی، کمککننده، [[پروردگار]]، نعمتدهنده، [[نعمت]] دادهشده، علاقمند، پیرو و داماد آمده است. با دقّت در هر کدام، به رابطه ([[قرب]] ویژه) میان این معانی دست مییابیم که به واسطه آن، چگونگی [[اولویت]] در آنها یافت میشود. مانند اینکه ربّ به مربوب خود [[اولویت]] دارد. میهمان اولویتی به میزبان خود دارد که غیر او ندارد، یا [[دوست]] نسبت به [[دوست]] خود، با آنکس که [[دوست]] نیست، تفاوت دارد و رابطه [[ولایت]] و [[اولویت]] خاصی میان آن دو برقرار است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۲-۱۳۳.</ref>. | *با [[تأمل]] در معانی گوناگون مولا، میتوان گفت: لفظ [[مولی]] مشترک [[معنوی]] است؛ بدینگونه که مولا برای معنای "اولی"، وضع شده و معانی دیگر، مصداق آن به شمار میآیند. مولا، بهمعنای مالک، [[عید]]، آزادکننده، آزادشده، [[دوست]]، [[فامیل]]، [[همسایه]]، همپیمان، پسر، عمو، میهمان، شریک، خواهرزاده، ولی، کمککننده، [[پروردگار]]، نعمتدهنده، [[نعمت]] دادهشده، علاقمند، پیرو و داماد آمده است. با دقّت در هر کدام، به رابطه ([[قرب]] ویژه) میان این معانی دست مییابیم که به واسطه آن، چگونگی [[اولویت]] در آنها یافت میشود. مانند اینکه ربّ به مربوب خود [[اولویت]] دارد. میهمان اولویتی به میزبان خود دارد که غیر او ندارد، یا [[دوست]] نسبت به [[دوست]] خود، با آنکس که [[دوست]] نیست، تفاوت دارد و رابطه [[ولایت]] و [[اولویت]] خاصی میان آن دو برقرار است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۲-۱۳۳.</ref>. | ||
*[[علامه امینی]] معتقدند که کلمه مولا مشترک لفظی نیست؛ زیرا بسیار دور است که واضع لغت، ۲۷ بار این واژه را، جداگانه وضع نموده باشد، بهویژه هنگامیکه میبینیم میان همه این معانی [[قدر]] جامع است. | *[[علامه امینی]] معتقدند که کلمه مولا مشترک لفظی نیست؛ زیرا بسیار دور است که واضع لغت، ۲۷ بار این واژه را، جداگانه وضع نموده باشد، بهویژه هنگامیکه میبینیم میان همه این معانی [[قدر]] جامع است. | ||
*'''نتیجه:''' [[مولی]] به معنای اولی و معانی دیگر به قرینه [[نیاز]] دارد. چنانکه در | *'''نتیجه:''' [[مولی]] به معنای اولی و معانی دیگر به قرینه [[نیاز]] دارد. چنانکه در حدیث غدیر همینگونه است. | ||
*اگر اینقدر جامع را بپذیریم، پاسخ روشن است و اگر احتمال دهیم که [[مولی]] مشترک [[معنوی]] یا لفظی است، حمل بر مشترک [[معنوی]]، [[اولویت]] دارد؛ زیرا دیگر به ابطال معانی دیگر نیازی نداریم، بلکه هرگاه این لفظ، بیقرینه گفته شود باید آن را به معنای "اولی" بدانیم. | *اگر اینقدر جامع را بپذیریم، پاسخ روشن است و اگر احتمال دهیم که [[مولی]] مشترک [[معنوی]] یا لفظی است، حمل بر مشترک [[معنوی]]، [[اولویت]] دارد؛ زیرا دیگر به ابطال معانی دیگر نیازی نداریم، بلکه هرگاه این لفظ، بیقرینه گفته شود باید آن را به معنای "اولی" بدانیم. | ||
*[[علامه امینی]] میگوید: پیش از ما، احتمال اشتراک [[معنوی]] را دو [[شخصیت]] دیگر مطرح نمودهاند: ابن بطریق در کتاب العمده و [[ابن جوزی]] [[حنفی]] در کتاب تذکرة الخواص<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۳.</ref>. | *[[علامه امینی]] میگوید: پیش از ما، احتمال اشتراک [[معنوی]] را دو [[شخصیت]] دیگر مطرح نمودهاند: ابن بطریق در کتاب العمده و [[ابن جوزی]] [[حنفی]] در کتاب تذکرة الخواص<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۳.</ref>. | ||
====[[دلالت حدیث]] [[غدیر]]، به [[وسیله]] قرائن حالیه==== | ====[[دلالت حدیث]] [[غدیر]]، به [[وسیله]] قرائن حالیه==== | ||
*با [[چشمپوشی]] از الفاظ [[روایت]]، عرفِ آن زمان نیز، از | *با [[چشمپوشی]] از الفاظ [[روایت]]، عرفِ آن زمان نیز، از حدیث غدیر، [[امامت]] و [[ولایت]] را فهمیدهاند، به [[دلیل]] اشعار و سخنانی، که از آنها پیرامون [[ولایت]] و [[امامت]] در [[غدیر]] است<ref>ر.ک: الغدیر، ج۲، ص۱۷۴.</ref>. | ||
*اشعار [[حسان بن ثابت انصاری]]، [[غیث بن عباده]]، [[کمیت بن زید]]، [[عبدی کوفی]]، [[ابو تمام]] و... شخصیتهای دیگری که در این زمینه [[شعر]] گفتهاند، از این دستهاند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۴.</ref>. | *اشعار [[حسان بن ثابت انصاری]]، [[غیث بن عباده]]، [[کمیت بن زید]]، [[عبدی کوفی]]، [[ابو تمام]] و... شخصیتهای دیگری که در این زمینه [[شعر]] گفتهاند، از این دستهاند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۴.</ref>. | ||
====دلالت | ====دلالت حدیث غدیر بر [[امامت]] با توجه به قرائن مقالیه==== | ||
*'''قرینه یکم: صدر | *'''قرینه یکم: صدر حدیث غدیر:''' [[پیامبر]]{{صل}} در صدر [[خطبه غدیر]] فرمود: {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} و سپس به دنبال آن جمله معروف {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را [[بیان]] کرد. با توجّه به اینکه واژه "[[مولی]]" به دنبال کلمه "اولی" قرار گرفته، دانسته میشود، [[ولایت]]، [[اولویت]] است و عبارت {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} در صحیح ابنماجه و "صحیح نسائی" آمده است. ۶۲ نفر از بزرگان [[اهل سنت]]، علاوه بر همه [[عالمان شیعه]]، آن را [[روایت]] نمودهاند. | ||
*'''قرینه دوم: ادامه | *'''قرینه دوم: ادامه حدیث غدیر:''' گفتار [[رسول خدا]]{{صل}} در ادامه حدیث غدیر چنین است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}، این گفتار را از سه رو میتوان بر [[امامت]]، قرینه دانست: | ||
#تأکید فراوان [[رسول خدا]]{{صل}}: اگر [[ولایت]] در [[حدیث]] [[غدیر]]، به معنای [[محبت]] با [[نصرت]] ایمانی باشد، نه ولایی، که در همه [[مؤمنان]] است، به این [[دعاها]] و نفرینهای شدید و غلیظ [[نیاز]] نبود؛ زیرا [[امام علی]]{{ع}} طبق این فرض، یکی از [[مؤمنان]] عادیاند و هیچ [[حق]] افزونتری بر [[مؤمنان]] ندارند. پس چه نیازی به این همه تأکید است؟! | #تأکید فراوان [[رسول خدا]]{{صل}}: اگر [[ولایت]] در [[حدیث]] [[غدیر]]، به معنای [[محبت]] با [[نصرت]] ایمانی باشد، نه ولایی، که در همه [[مؤمنان]] است، به این [[دعاها]] و نفرینهای شدید و غلیظ [[نیاز]] نبود؛ زیرا [[امام علی]]{{ع}} طبق این فرض، یکی از [[مؤمنان]] عادیاند و هیچ [[حق]] افزونتری بر [[مؤمنان]] ندارند. پس چه نیازی به این همه تأکید است؟! | ||
#از این [[دعا]] استفاده میشود که [[حضرت علی]]{{ع}} [[معصوم]] است؛ زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} [[دوستان]] او را مطلق [[دعا]] و [[دشمنان]] او را [[نفرین]] کردند. (در همه زمانها و مکانها، بیهیچ قید و شرطی) پس معلوم میشود، [[حضرت علی]]{{ع}} محور [[حق]] است و هیچگاه دچار [[معصیت]] نمیشود. حال که او [[معصوم]] است، باید [[امام]] هم باشد؛ زیرا با بودن [[معصوم]]، هیچ شخص دیگری [[شایستگی]] [[امامت]] را ندارد. | #از این [[دعا]] استفاده میشود که [[حضرت علی]]{{ع}} [[معصوم]] است؛ زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} [[دوستان]] او را مطلق [[دعا]] و [[دشمنان]] او را [[نفرین]] کردند. (در همه زمانها و مکانها، بیهیچ قید و شرطی) پس معلوم میشود، [[حضرت علی]]{{ع}} محور [[حق]] است و هیچگاه دچار [[معصیت]] نمیشود. حال که او [[معصوم]] است، باید [[امام]] هم باشد؛ زیرا با بودن [[معصوم]]، هیچ شخص دیگری [[شایستگی]] [[امامت]] را ندارد. | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
*[[پیامبر اسلام]]{{صل}} در واپسین ماههای [[عمر]] خود، در محل [[غدیر خم]]، ضمن پافشاری بر [[امامت]] نخستین [[پیشوای مسلمانان]]، درباره [[آخرین پیشوا]] چنین فرمود: " ای مردمان! همانا به درستی که من پیامبرم و [[امام علی|علی]] [[جانشین]] من است. [[آگاه]] باشید! ختمکننده [[پیشوایان]] از ما است. او [[قائم]] [[مهدی]] است. [[آگاه]] باشید! همو است که [[دین]] را [[برتری]] خواهد بخشید و [[انتقام]] گیرنده از [[ستمگران]] است<ref> محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۱۳</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۶۵ - ۱۶۶.</ref>. | *[[پیامبر اسلام]]{{صل}} در واپسین ماههای [[عمر]] خود، در محل [[غدیر خم]]، ضمن پافشاری بر [[امامت]] نخستین [[پیشوای مسلمانان]]، درباره [[آخرین پیشوا]] چنین فرمود: " ای مردمان! همانا به درستی که من پیامبرم و [[امام علی|علی]] [[جانشین]] من است. [[آگاه]] باشید! ختمکننده [[پیشوایان]] از ما است. او [[قائم]] [[مهدی]] است. [[آگاه]] باشید! همو است که [[دین]] را [[برتری]] خواهد بخشید و [[انتقام]] گیرنده از [[ستمگران]] است<ref> محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۱۳</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۶۵ - ۱۶۶.</ref>. | ||
== | ==حدیث غدیر در [[معارف]] و [[عقاید]] ۵== | ||
===اهمیت | ===اهمیت حدیث غدیر=== | ||
یکی از مهمترین نصوصی که بر [[امامت]] و [[خلافت]] [[بلا]] فصل امیرالمؤمنین علی{{ع}} دلالت دارد [[خطابه]] سرنوشتسازی است که [[نبی اکرم]]{{صل}} در پایان مراسم [[حجه الوداع]] در [[غدیر خم]] ایراد فرمودند. اهمیت این [[سخنرانی]] با توجه به [[جهان]] شمولی [[اسلام]] و اختتام [[رسالت]] با [[وفات]] [[نبی اکرم]]{{صل}} آشکارتر میگردد؛ زیرا برای استمرار [[هدایت الهی]]، [[ختم رسالت]] باید همراه با شروع [[امامت]] باشد. بر همین اساس [[خداوند]] در سال آخر [[عمر]] [[پیامبر]]{{صل}} وی را مامور [[ابلاغ]] برنامه مهم برای استمرار [[رهبری الهی]] در [[اسلام]] میکند. | یکی از مهمترین نصوصی که بر [[امامت]] و [[خلافت]] [[بلا]] فصل امیرالمؤمنین علی{{ع}} دلالت دارد [[خطابه]] سرنوشتسازی است که [[نبی اکرم]]{{صل}} در پایان مراسم [[حجه الوداع]] در [[غدیر خم]] ایراد فرمودند. اهمیت این [[سخنرانی]] با توجه به [[جهان]] شمولی [[اسلام]] و اختتام [[رسالت]] با [[وفات]] [[نبی اکرم]]{{صل}} آشکارتر میگردد؛ زیرا برای استمرار [[هدایت الهی]]، [[ختم رسالت]] باید همراه با شروع [[امامت]] باشد. بر همین اساس [[خداوند]] در سال آخر [[عمر]] [[پیامبر]]{{صل}} وی را مامور [[ابلاغ]] برنامه مهم برای استمرار [[رهبری الهی]] در [[اسلام]] میکند. | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
در [[سال دهم هجری]] [[نبی اکرم]]{{صل}} بارها به مناسبتهای گوناگون نزدیک بودن [[وفات]] خود را اعلام میفرمودند. تا اینکه در ماه [[ذی القعده]] اعلام [[حجهالوداع]] فرموده و خود به سوی [[مکه]] رهسپار شدند. [[مسلمانان]] نیز از اقصا نقاط برای [[درک]] [[فیض]] [[حج]] در معیت [[رسول الله]] به سوی [[مکه]] و [[مسجدالحرام]] شتافتند. این [[مناسک]] در [[تاریخ]] با نامهایی مانند [[حجهالوداع]]، حجهالاسلام، حجهالبلاغ، حجهالکمال و حجهالتمام خوانده شده است. بعد از انجام [[حج]] قبل از آنکه هر یک از کاروانها به سوی دیار خود رهسپار شده و از دیگران جدا شود [[رسول خدا]]{{صل}} در منطقه [[جحفه]] محلی به نام [[غدیر خم]] که در بین راه [[مکه]] و [[مدینه]] قرار دارد<ref>فاصله آن از شمال مکه حدود ۱۶۰ کیلومتر و تا جنوب مدینه ۴۵۰ کیلومتر است.</ref> رحل اقامت افکنده [[دستور]] دادند همه جمع شوند حتی افرادی که زودتر رفته بودند بازگردند و [[منتظر]] ماندند تا عقب ماندهها برسند. بعد از انجام [[فریضه]] ظهر در میان انبوه [[حاجیان]] که تعداد آنان را بیش از صد هزار نفر هم گفتهاند در آن گرمای سوزان بالای منبری که از [[جهاز شتران]] فراهم شده بود قرارگرفته و [[خطابه]] مهم و سرنوشتسازی را ایراد فرمودند<ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۸ و الغدیر، ج ۱، ص۲۹؛ مفاهیم القرآن، ج ۷، ص ۵۰۷ و سایر منابع مانند: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۴۰۱ و الدر المثور، ج ۲، ص ۲۹۸.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>. | در [[سال دهم هجری]] [[نبی اکرم]]{{صل}} بارها به مناسبتهای گوناگون نزدیک بودن [[وفات]] خود را اعلام میفرمودند. تا اینکه در ماه [[ذی القعده]] اعلام [[حجهالوداع]] فرموده و خود به سوی [[مکه]] رهسپار شدند. [[مسلمانان]] نیز از اقصا نقاط برای [[درک]] [[فیض]] [[حج]] در معیت [[رسول الله]] به سوی [[مکه]] و [[مسجدالحرام]] شتافتند. این [[مناسک]] در [[تاریخ]] با نامهایی مانند [[حجهالوداع]]، حجهالاسلام، حجهالبلاغ، حجهالکمال و حجهالتمام خوانده شده است. بعد از انجام [[حج]] قبل از آنکه هر یک از کاروانها به سوی دیار خود رهسپار شده و از دیگران جدا شود [[رسول خدا]]{{صل}} در منطقه [[جحفه]] محلی به نام [[غدیر خم]] که در بین راه [[مکه]] و [[مدینه]] قرار دارد<ref>فاصله آن از شمال مکه حدود ۱۶۰ کیلومتر و تا جنوب مدینه ۴۵۰ کیلومتر است.</ref> رحل اقامت افکنده [[دستور]] دادند همه جمع شوند حتی افرادی که زودتر رفته بودند بازگردند و [[منتظر]] ماندند تا عقب ماندهها برسند. بعد از انجام [[فریضه]] ظهر در میان انبوه [[حاجیان]] که تعداد آنان را بیش از صد هزار نفر هم گفتهاند در آن گرمای سوزان بالای منبری که از [[جهاز شتران]] فراهم شده بود قرارگرفته و [[خطابه]] مهم و سرنوشتسازی را ایراد فرمودند<ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۸ و الغدیر، ج ۱، ص۲۹؛ مفاهیم القرآن، ج ۷، ص ۵۰۷ و سایر منابع مانند: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۴۰۱ و الدر المثور، ج ۲، ص ۲۹۸.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>. | ||
===ویژگیهای [[خطابه]] [[غدیر]]=== | ===ویژگیهای [[خطابه]] [[غدیر]]=== | ||
برای | برای حدیث غدیر نسبت به سایر [[نصوص امامت]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} ویژگیها و امتیازاتی است: | ||
اول: [[احادیث]] دیگر در حضور [[نمایندگان]] همه طوائف [[مسلمین]] نبود و این [[حدیث]] در جائی صادر گشت که از هر طائفه گروهی به [[حج]] آمده بودند و [[حضرت]] [[پیغمبر]]{{صل}} آن را به گوش همه رسانید و آن دلالت روشن دارد بر [[عنایت خدا]] و [[رسول]]{{صل}} به امری بسیار مهم و [[عظیم]]. | اول: [[احادیث]] دیگر در حضور [[نمایندگان]] همه طوائف [[مسلمین]] نبود و این [[حدیث]] در جائی صادر گشت که از هر طائفه گروهی به [[حج]] آمده بودند و [[حضرت]] [[پیغمبر]]{{صل}} آن را به گوش همه رسانید و آن دلالت روشن دارد بر [[عنایت خدا]] و [[رسول]]{{صل}} به امری بسیار مهم و [[عظیم]]. | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
سوم: [[مردم]] عادت دارند از هر کس آخرین [[وصیت]] او را فرا گیرند و آنکه در [[طول عمر]] خود برای بعضی [[دوستان]] گفته باشد اما هنگام [[مرگ]] چیزی نگفت چندان در نظر آنان مؤکد نیست و گاه در آن [[شک]] میکنند [[مردم]] گویند رأیش برگشته یا آرزوئی بوده است و قصد جدی نداشت اما اگر هنگام [[مرگ]] سفارش کند مسجدی بسازید، بیشبهه باید ساخت. | سوم: [[مردم]] عادت دارند از هر کس آخرین [[وصیت]] او را فرا گیرند و آنکه در [[طول عمر]] خود برای بعضی [[دوستان]] گفته باشد اما هنگام [[مرگ]] چیزی نگفت چندان در نظر آنان مؤکد نیست و گاه در آن [[شک]] میکنند [[مردم]] گویند رأیش برگشته یا آرزوئی بوده است و قصد جدی نداشت اما اگر هنگام [[مرگ]] سفارش کند مسجدی بسازید، بیشبهه باید ساخت. | ||
چهارم: مراد [[پیغمبر]]{{صل}} در | چهارم: مراد [[پیغمبر]]{{صل}} در حدیث غدیر روشن و صریح است چون فرمود آیا من به شما اولی نیستم از خودتان یعنی آن که میخواهم بگویم شما باید بپذیرید هرچند رغبت شما چیز دیگر باشد آنها گفتند تو اولی هستی فرمود {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذَا عَلِىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلُ مَنْ خَذَلَهُ}} یعنی هرکس من اولی به او هستم [[علی]] هم به او اولی است و مولای [[بنده]] کسی است که به [[تصرف]] و [[تدبیر امور]] او اولی است. | ||
پنجم: از این جهت نیز ترجیح داد که سایر [[روایات]] و [[احادیث]] از جهت [[سند]] چنان نیست که [[تواتر]] آن را همه [[مردم]] از عوام و [[خواص]] بدانند<ref>شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ص ۵۱۷. </ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>. | پنجم: از این جهت نیز ترجیح داد که سایر [[روایات]] و [[احادیث]] از جهت [[سند]] چنان نیست که [[تواتر]] آن را همه [[مردم]] از عوام و [[خواص]] بدانند<ref>شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ص ۵۱۷. </ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>. | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ أَوْلَى النَّاسِ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} ای [[مردم]] چه کسی نسبت به [[مسلمانان]] از خود آنها سزاوارتر است؟ گفتند: [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} داناترند، [[پیامبر]]{{صل}} گفت: [[خدا]]، [[مولی]] و [[رهبر]] من است و من [[مولی]] و [[رهبر]] مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم و [[اراده]] من بر [[اراده]] آنها مقدم است. سپس فرمود: {{متن حدیث|فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ}} هرکس من مولا و [[رهبر]] او هستم، [[علی]]، مولا و [[رهبر]] اوست. و این سخن را چند بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوی [[آسمان]] برداشت و عرض کرد: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ! وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ}} خداوندا! [[دوستان]] او را [[دوست]] بدار و [[دشمنان]] او را [[دشمن]] بدار، [[محبوب]] بدار آن کس که او را [[محبوب]] دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را [[یاری]] کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از [[یاری]] خویش [[محروم]] ساز، و [[حق]] را همراه او بدار و او را از [[حق]] جدا مکن، سپس فرمود: {{متن حدیث|أَلَا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ}} [[آگاه]] باشید، همه حاضران [[وظیفه]] دارند این خبر را به غائبان برسانند<ref>ر.ک: الغدیر، ج ۱، ص ۳۵.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>. | {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ أَوْلَى النَّاسِ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} ای [[مردم]] چه کسی نسبت به [[مسلمانان]] از خود آنها سزاوارتر است؟ گفتند: [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} داناترند، [[پیامبر]]{{صل}} گفت: [[خدا]]، [[مولی]] و [[رهبر]] من است و من [[مولی]] و [[رهبر]] مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم و [[اراده]] من بر [[اراده]] آنها مقدم است. سپس فرمود: {{متن حدیث|فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ}} هرکس من مولا و [[رهبر]] او هستم، [[علی]]، مولا و [[رهبر]] اوست. و این سخن را چند بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوی [[آسمان]] برداشت و عرض کرد: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ! وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ}} خداوندا! [[دوستان]] او را [[دوست]] بدار و [[دشمنان]] او را [[دشمن]] بدار، [[محبوب]] بدار آن کس که او را [[محبوب]] دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را [[یاری]] کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از [[یاری]] خویش [[محروم]] ساز، و [[حق]] را همراه او بدار و او را از [[حق]] جدا مکن، سپس فرمود: {{متن حدیث|أَلَا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ}} [[آگاه]] باشید، همه حاضران [[وظیفه]] دارند این خبر را به غائبان برسانند<ref>ر.ک: الغدیر، ج ۱، ص ۳۵.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>. | ||
===اعتبار ([[تواتر]] و صحت نزد [[فریقین]])=== | ===اعتبار ([[تواتر]] و صحت نزد [[فریقین]])=== | ||
[[دانشمندان]] [[فریقین]] به [[تواتر]] و اعتبار | [[دانشمندان]] [[فریقین]] به [[تواتر]] و اعتبار حدیث غدیر تصریح کردهاند. در میان [[امامیه]] بزرگانی مانند [[سید مرتضی]] ویژگی مهم حدیث غدیر را توافق [[فریقین]] در همه اعصار بر آن میداند<ref>الشافی فی الإمامة، ج ۲، ص ۲۶۱. </ref>. و این [[تواتر]] را مختص [[شیعه]] نمیدانند بلکه [[نقل]] حدیث غدیر را بین همه [[مسلمانان]] [[متواتر]] میدانند<ref>علامه حلی (م ۷۲۶) در توضیح سخن محقق طوسی (م۶۷۲): و لحدیث الغدیر المتواتر، میگوید: {{عربی|و قد نقل المسلمون کافة هذا الحدیث نقلاً متواتراً}}. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات ص۱۹۱. </ref>. | ||
[[محمد]] [[جعفر]] کتانی (م۱۳۴۵) در کتاب [[نظم]] المتناثر من الحدیث المتواتر در شماره ۲۳۲ مینویسد: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} آنگاه ۲۵ نفر از [[اصحاب]] که این [[حدیث]] را [[روایت]] کردهاند نام میبرد و [[اسامی]] تصریح کنندگان به [[تواتر]] را نیز ذکر میکند<ref>نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص۱۹۴. </ref>. | [[محمد]] [[جعفر]] کتانی (م۱۳۴۵) در کتاب [[نظم]] المتناثر من الحدیث المتواتر در شماره ۲۳۲ مینویسد: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} آنگاه ۲۵ نفر از [[اصحاب]] که این [[حدیث]] را [[روایت]] کردهاند نام میبرد و [[اسامی]] تصریح کنندگان به [[تواتر]] را نیز ذکر میکند<ref>نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص۱۹۴. </ref>. | ||
[[ابن حجر عسقلانی]] (م۸۵۲) از [[حدیث]] شناسان [[اهل سنت]] نیز به کثرت و صحت اسناد | [[ابن حجر عسقلانی]] (م۸۵۲) از [[حدیث]] شناسان [[اهل سنت]] نیز به کثرت و صحت اسناد حدیث غدیر تصریح میکند<ref>فتح الباری، ج ۷، ص۶۱.</ref>. | ||
علاوه بر ادعای [[تواتر]] در منابع [[شیعه]] و [[سنی]]<ref>ر.ک: دلائل الصدق، ج ۴، ص ۳۲۳{{عربی|واعترف الحافظ السیوطی. کما نقل عنه بتواتره وکیف لا یکون متواترا، و قد زادت طرقه علی مائة عندهم، ورواه سبعون صحابیا أو أکثر؟! نقل جماعة عن الطبری، صاحب التاریخ المشهور، أنه أخرج هذا الحدیث من خمسة و سبعین طریقا، و أفرد له کتابا سماه "الولایة". و نقلوا عن ابن عقدة أنه اخرجه من مائة و خمسة طرق، و أفرد له کتابا سماه "الموالاة". وأشار إلی الکتابین ابن حجر العسقلانی فی "تهذیب التهذیب" بترجمة أمیر المؤمنین{{ع}}، قال: "صح حدیث الموالاة"، و أعتنی بجمع طرقه أبوالعباس ابن عقدة فاخرجه من حدیث سبعین صحابیا أو أکثر، و قد جمعه ابن جریر الطبری فی مؤلّف}}.</ref>، دانشمندانی نظیر [[علامه امینی]] [[تواتر]] | علاوه بر ادعای [[تواتر]] در منابع [[شیعه]] و [[سنی]]<ref>ر.ک: دلائل الصدق، ج ۴، ص ۳۲۳{{عربی|واعترف الحافظ السیوطی. کما نقل عنه بتواتره وکیف لا یکون متواترا، و قد زادت طرقه علی مائة عندهم، ورواه سبعون صحابیا أو أکثر؟! نقل جماعة عن الطبری، صاحب التاریخ المشهور، أنه أخرج هذا الحدیث من خمسة و سبعین طریقا، و أفرد له کتابا سماه "الولایة". و نقلوا عن ابن عقدة أنه اخرجه من مائة و خمسة طرق، و أفرد له کتابا سماه "الموالاة". وأشار إلی الکتابین ابن حجر العسقلانی فی "تهذیب التهذیب" بترجمة أمیر المؤمنین{{ع}}، قال: "صح حدیث الموالاة"، و أعتنی بجمع طرقه أبوالعباس ابن عقدة فاخرجه من حدیث سبعین صحابیا أو أکثر، و قد جمعه ابن جریر الطبری فی مؤلّف}}.</ref>، دانشمندانی نظیر [[علامه امینی]] [[تواتر]] حدیث غدیر را به اثبات رسانده و [[تبیین]] کرده است. | ||
صحت [[ماجرای غدیر]] [[خم]] و [[خطابه]] [[رسول خدا]]{{صل}} در منابع [[کلامی]] [[اهل سنت]] هم جلوه خاصی دارد<ref>ر.ک: الإمامة فی اهم کتب الکلامیة، ص ۹۷. </ref> حتی [[ابن حجر هیثمی]] (م ۹۷۴) که از هواداران جریان [[اموی]] و از مدافعان سرسخت [[معاویه]] است در کتاب صواعق به علو مرتبه | صحت [[ماجرای غدیر]] [[خم]] و [[خطابه]] [[رسول خدا]]{{صل}} در منابع [[کلامی]] [[اهل سنت]] هم جلوه خاصی دارد<ref>ر.ک: الإمامة فی اهم کتب الکلامیة، ص ۹۷. </ref> حتی [[ابن حجر هیثمی]] (م ۹۷۴) که از هواداران جریان [[اموی]] و از مدافعان سرسخت [[معاویه]] است در کتاب صواعق به علو مرتبه حدیث غدیر از جهت صحت و اعتبار اعتراف نموده و برخی از [[شبهات]] را از آن دفع کرده است<ref>الصواعق المحرقه علی اهلی الرفض و الزندقه، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. | ||
البانی [[حدیث]] شناس [[سلفی]] در عصر حاضر در یک بحث طولانی در [[بیان]] طرق گونگون | البانی [[حدیث]] شناس [[سلفی]] در عصر حاضر در یک بحث طولانی در [[بیان]] طرق گونگون حدیث غدیر و تصحیح آنها، تشکیک ابنتیمیه نسبت به ذیل حدیث غدیر را ناشی از [[داوری]] شتاب زده و عدم دقت نظر میداند<ref>البانی سلسله الصحیحه ج۵ ص۳۳۰ {{عربی|فقد کان الدافع لتحریر الکلام علی الحدیث و بیان صته اننی رایت شیخ الإسلام بن تیمیة، قد ضعف الشطر الأول من الحدیث، و اما الشاطر الاخر، فزعم انه کذب! و هذا من مبالغته الناتجه فی تقدیری من تسرعه فی تضعیف الأحادیث قبل أن یجمع طرقها ویدقق النظر فیهاو والله المستعان}}..</ref>. | ||
عدم [[نقل]] [[بخاری]] و [[مسلم]] برخی از [[اهل سنت]] مانند قوشجی عدم [[نقل]] [[بخاری]] و [[مسلم]] و واقدی را موجب [[ضعف]] | عدم [[نقل]] [[بخاری]] و [[مسلم]] برخی از [[اهل سنت]] مانند قوشجی عدم [[نقل]] [[بخاری]] و [[مسلم]] و واقدی را موجب [[ضعف]] حدیث غدیر پنداشتهاند<ref>قوشجی در شرح تجرید، ص ۳۶۹ طبع قدیم میگوید: {{عربی|و لم ینقله المحققون منهم کالبخاری و مسلم و والواقدی}}.</ref>. | ||
پاسخ: اوّلاً با وجود [[نقل]] [[حدیث]] در سایر [[صحاح]] [[اهل سنت]] و [[نقل]] [[حاکم]] نیشابوری در المستدرک [[علی]] الصحیحین و تصریح [[حدیث]] شناسان [[اهل سنت]] مانند [[ذهبی]] و [[ابن حجر عسقلانی]] و [[ابن حجر هیثمی]] به [[تواتر]] و یا صحت [[حدیث]]، عدم [[نقل]] در چند کتاب نمیتواند در اعتبار [[حدیث]] ایجاد تردید نماید. آن هم [[حدیثی]] که ۱۱۰ [[صحابی]] و ۸۴ نفر از [[تابعین]] آن را از [[نبی]] مکرم{{صل}} [[نقل]] نموده و بیش از ۱۵ نفر از اعلام [[اهل سنت]] ادعای [[تواتر]] و بیش از ۲۵ نفر ادعای صحت نمودهاند و نزدیک به ۴۰۰ نفر از [[دانشمندان]] [[معروف]] [[اهل سنت]] در کتابهای خود آن را ذکر کردهاند. علاوه بر این که [[تواتر]] این [[حدیث]] در همه اعصار با روش [[علمی]] و قابل قبول به [[ثبات]] رسیده است<ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ج۵، ص ۷ و عبقات الانوار، مجلدات ج۱ تا ۶ بحثهای سندی و ۶ تا ۱۰ بحثهای دلالی و کتاب الغدیر علامه امینی.</ref>. | پاسخ: اوّلاً با وجود [[نقل]] [[حدیث]] در سایر [[صحاح]] [[اهل سنت]] و [[نقل]] [[حاکم]] نیشابوری در المستدرک [[علی]] الصحیحین و تصریح [[حدیث]] شناسان [[اهل سنت]] مانند [[ذهبی]] و [[ابن حجر عسقلانی]] و [[ابن حجر هیثمی]] به [[تواتر]] و یا صحت [[حدیث]]، عدم [[نقل]] در چند کتاب نمیتواند در اعتبار [[حدیث]] ایجاد تردید نماید. آن هم [[حدیثی]] که ۱۱۰ [[صحابی]] و ۸۴ نفر از [[تابعین]] آن را از [[نبی]] مکرم{{صل}} [[نقل]] نموده و بیش از ۱۵ نفر از اعلام [[اهل سنت]] ادعای [[تواتر]] و بیش از ۲۵ نفر ادعای صحت نمودهاند و نزدیک به ۴۰۰ نفر از [[دانشمندان]] [[معروف]] [[اهل سنت]] در کتابهای خود آن را ذکر کردهاند. علاوه بر این که [[تواتر]] این [[حدیث]] در همه اعصار با روش [[علمی]] و قابل قبول به [[ثبات]] رسیده است<ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ج۵، ص ۷ و عبقات الانوار، مجلدات ج۱ تا ۶ بحثهای سندی و ۶ تا ۱۰ بحثهای دلالی و کتاب الغدیر علامه امینی.</ref>. |