پرش به محتوا

پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۰۹۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ ژوئن ۲۰۲۰
خط ۸۴: خط ۸۴:


==[[انحرافات]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}}==
==[[انحرافات]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}}==
الف: موضع‌گیری‌های غیرمسئولانه بعضی [[اصحاب]]
===موضع‌گیری‌های غیر مسئولانه بعضی [[اصحاب]]===
پرسشی که همواره در طول [[تاریخ]] [[خودنمایی]] کرده این بوده است که با وجود اعلام [[جانشینی علی]]{{ع}} از سوی [[پیامبر]] و تأکید بر امر [[زعامت]] او در موقعیت‌های متعدّد، چه شد که پس از [[رحلت رسول اکرم]]، بعضی [[اصحاب]] [[فرمان الهی]] را نادیده گرفته، [[دست]] از [[علی]]{{ع}} برداشتند و از اطاعتش سرباز زدند و دیگری را به عنوان [[سرپرست]] [[امّت اسلامی]] [[انتخاب]] کردند؟ پاسخ این [[پرسش]] را میتوان از مراجعه به [[تاریخ اسلام]] و دقّت و نگرش در رویدادهای عصر [[نبی اکرم]]{{صل}} به روشنی در یافت. میان [[اصحاب]] افرادی بودند که هرگاه [[دستورات]] آن [[حضرت]] با [[خواسته‌ها]] و تمایلاتشان موافق نبود، در مقابل [[پیامبر]]{{صل}} میایستادند و [[حضرت]] برای انصراف از آن [[دستور]] زیر فشار قرار میدادند تا او را از اجرای برنامه‌های خود باز دارند و اگر موفق نمی‌شدند، [[زبان]] به [[اعتراض]] میگشودند. [[قرآن]] به آنان هشدار داده، میفرماید: {{متن قرآن|فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.</ref>. علاوه بر آنچه باید بررسی دقیقی از اوضاع [[اجتماعی]] بعد از [[پیامبر]] به عمل آید تا مشخّص شود چرا [[مسلمانان]] دچار [[انحراف]] شدند و و مسئله [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} به آن وضع بسیار رقّت‌آور و غیرقابل [[باور]] در آمد؟
*پرسشی که همواره در طول [[تاریخ]] [[خودنمایی]] کرده این بوده است که با وجود اعلام [[جانشینی علی]]{{ع}} از سوی [[پیامبر]] و تأکید بر امر [[زعامت]] او در موقعیت‌های متعدّد، چه شد که پس از [[رحلت رسول اکرم]]، بعضی [[اصحاب]] [[فرمان الهی]] را نادیده گرفته، [[دست]] از [[علی]]{{ع}} برداشتند و از اطاعتش سرباز زدند و دیگری را به عنوان [[سرپرست]] [[امّت اسلامی]] [[انتخاب]] کردند؟
 
*پاسخ این [[پرسش]] را می‌توان از مراجعه به [[تاریخ اسلام]] و دقّت و نگرش در رویدادهای عصر [[نبی اکرم]]{{صل}} به روشنی دریافت. میان [[اصحاب]] افرادی بودند که هرگاه [[دستورات]] آن [[حضرت]] با [[خواسته‌ها]] و تمایلاتشان موافق نبود، در مقابل [[پیامبر]]{{صل}} می‌ایستادند و [[حضرت]] برای انصراف از آن [[دستور]] زیر فشار قرار می‌دادند تا او را از اجرای برنامه‌های خود باز دارند و اگر موفق نمی‌شدند، [[زبان]] به [[اعتراض]] می‌گشودند. [[قرآن]] به آنان هشدار داده، می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.</ref>. علاوه بر آنچه باید بررسی دقیقی از اوضاع [[اجتماعی]] بعد از [[پیامبر]] به عمل آید تا مشخّص شود چرا [[مسلمانان]] دچار [[انحراف]] شدند و مسئله [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} به آن وضع بسیار رقّت‌آور و غیر قابل [[باور]] در آمد؟<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۲۰-۱۲۱.</ref>.
ب: اوضاع [[اجتماعی]]
===اوضاع [[اجتماعی]]===
بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} [[جهان اسلام]] دچار [[انحرافات]] فراوان از جمله [[دیکتاتوری]] مطلق و [[استبداد]] شد. این جریان از آنجا شروع شد که اساس اتّخاذ [[تصمیم]] در دستگاه [[خلافت]] به جای “حقیقت” بر مبنای “مصلحت” واقع شد و تا مدّتی [[مقام]] [[مصلحت اسلام]] و [[مسلمانان]] محور تصمیم‌گیری‌ها بود، ولی در اواخر “مصلحت [[مقام]] خلافت” جایگزین “مصالح [[اسلام]] و مسلمانان” شد. [[خلافت]] بین “عثمان” و “علی{{ع}}مردد شد. “عبدالرّحمن بن عوف” که [[رأی]] [[تعیین]] کننده را در [[اختیار]] داشت دست [[علی]] را دراز کرد و گفت: با تو [[بیعت]] میکنم مشروط بر این که با ما به [[سیرت]] [[خلیفه]] اوّل و دوّم [[رفتار]] کنی، [[علی]]{{ع}} فرمود: “فقط به روش [[رسول الله]] [[رفتار]] میکنم” پس عبدالرحمن قبول نکرد و....
*بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} [[جهان اسلام]] دچار [[انحرافات]] فراوان از جمله [[دیکتاتوری]] مطلق و [[استبداد]] شد. این جریان از آنجا شروع شد که اساس اتّخاذ [[تصمیم]] در دستگاه [[خلافت]] به جای "حقیقت" بر مبنای "مصلحت" واقع شد و تا مدّتی [[مقام]] [[مصلحت اسلام]] و [[مسلمانان]] محور تصمیم‌گیری‌ها بود، ولی در اواخر "مصلحت [[مقام]] خلافت" جایگزین "مصالح [[اسلام]] و مسلمانان" شد. [[خلافت]] بین "عثمان" و "علی{{ع}}" مردد شد. [[عبدالرّحمن بن عوف]] که [[رأی]] [[تعیین]] کننده را در [[اختیار]] داشت دست [[علی]] را دراز کرد و گفت: با تو [[بیعت]] می‌کنم مشروط بر این که با ما به [[سیرت]] [[خلیفه]] اوّل و دوّم [[رفتار]] کنی، [[علی]]{{ع}} فرمود: "فقط به روش [[رسول الله]] [[رفتار]] می‌کنم" پس [[عبدالرّحمن بن عوف]] قبول نکرد و....
واضح است که تفاوت میان روش [[رسول الله]]{{صل}} و روش [[شیخین]] از این جهت بود که آنان با [[اجتهاد]] و نظر خود و بر حسب [[صلاح]] وقت، در [[اجرای احکام]] [[خدا]] و [[سیرت]] [[رسول الله]] دخل و تصرّفاتی داشتند و این تصرّفات تنها منحصر به [[سیره عملی]] و طرز [[اداره امور]] مملکتی [[نبیّ]] اکرم نبود، بلکه به متن [[احکام]] و [[قوانین]] [[دینی]] نیز سرایت کرده بود. اکنون به عنوان نمونه به مواردی از میان صدها مورد اشاره می‌شود:
*واضح است که تفاوت میان روش [[رسول الله]]{{صل}} و روش [[شیخین]] از این جهت بود که آنان با [[اجتهاد]] و نظر خود و بر حسب [[صلاح]] وقت، در [[اجرای احکام]] [[خدا]] و [[سیرت]] [[رسول الله]] دخل و تصرّفاتی داشتند و این تصرّفات تنها منحصر به [[سیره عملی]] و طرز [[اداره امور]] مملکتی [[نبیّ]] اکرم نبود، بلکه به متن [[احکام]] و [[قوانین]] [[دینی]] نیز سرایت کرده بود. اکنون به عنوان نمونه به مواردی از میان صدها مورد اشاره می‌شود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۲۱-۱۲۲.</ref>.
ج: [[تخلف]] از [[دستورات]] [[پیامبر]]{{صل}}
===[[تخلف]] از [[دستورات]] [[پیامبر]]{{صل}}===
نادیده گرفتن امر [[پیامبر]]{{صل}} و ایستادن در مقابل نظرات [[حضرت]] از دوران حیاتش شروع شده بود. [[تاریخ]] موارد متعدّدی را در این زمینه [[ثبت]] کرده است؛ از جمله، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در روزهای آخر [[عمر]] سپاهی را به [[فرماندهی]] [[اسامة بن زید]] [[تجهیز]] کرده بود تا برای جبران [[جنگ موته]] به سر حد [[روم]] عزیمت کنند و به بعضی [[اصحاب]] از جمله [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] [[دستور]] داد در [[سپاه]] باشند؛ ولی آنان با [[فرمان]] صریح [[پیامبر]] [[مخالفت]] ورزیده، به [[مدینه]] بازگشتند<ref>سیرة ابن هشام، ج۴، ص۳۳۸.</ref>. [[پیامبر]] از زمزمه‌های [[مخالفت]] با [[نصب]] [[اسامه]] ناراحت شد و در خطابی به [[مردم]] فرمود: “ای [[مردم]]! چه سخنانی است که از شما درباره [[فرماندهی]] پدرش ([[زید بن حارث]]) [[اعتراض]] کردید...<ref>طبقات ابن سعد، ج۴، ص۲۴۹.</ref>. بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نیز [[عمر]] نزد [[ابوبکر]] آمد و خواستار برکناری [[اسامه]] شد؛ ولیکن در اینجا مراد بعد از [[رحلت]] [[حضرت]] است:
*نادیده گرفتن امر [[پیامبر]]{{صل}} و ایستادن در مقابل نظرات [[حضرت]] از دوران حیاتش شروع شده بود. [[تاریخ]] موارد متعدّدی را در این زمینه [[ثبت]] کرده است؛ از جمله، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در روزهای آخر [[عمر]] سپاهی را به [[فرماندهی]] [[اسامة بن زید]] [[تجهیز]] کرده بود تا برای جبران [[جنگ موته]] به سر حد [[روم]] عزیمت کنند و به بعضی [[اصحاب]] از جمله [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] [[دستور]] داد در [[سپاه]] باشند؛ ولی آنان با [[فرمان]] صریح [[پیامبر]] [[مخالفت]] ورزیده، به [[مدینه]] بازگشتند<ref>سیرة ابن هشام، ج۴، ص۳۳۸.</ref>. [[پیامبر]] از زمزمه‌های [[مخالفت]] با [[نصب]] [[اسامه]] ناراحت شد و در خطابی به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! چه سخنانی است که از شما درباره [[فرماندهی]] پدرش ([[زید بن حارث]]) [[اعتراض]] کردید..."<ref>طبقات ابن سعد، ج۴، ص۲۴۹.</ref>. بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نیز [[عمر]] نزد [[ابوبکر]] آمد و خواستار برکناری [[اسامه]] شد؛ ولیکن در اینجا مراد بعد از [[رحلت]] [[حضرت]] است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۲۲.</ref>.
د: عدم [[اجرای حدود الهی]]
===عدم [[اجرای حدود الهی]]===
[[خلیفه]] اوّل، [[خالد بن ولید]] [[صحابی]] را با عده‌ای به [[جنگ]] “مالک بن نویره” اعزام کرد. وی پس از رسیدن به محل اقامت او از راه [[حیله]] مالک را غافلگیر کرد و گردنش را زد و سپس هتک [[ناموس]] وی نمود! [[خلیفه]] پس از اطلاع از این جریان شوم آور، خالد را هیچ‌گونه مجازاتی نکرد، نه [[رجم]] کرد و نه [[قصاص]]. پس از اصراری که [[عمر]] در [[تنبیه]] خالد نشان داد، گفت: “من نمی‌توانم شمشیری از شمشیر‌های کشیده شده [[خدا]] را در نیام کنم”.
*[[خلیفه]] اوّل، [[خالد بن ولید]] [[صحابی]] را با عده‌ای به [[جنگ]] [[مالک بن نویره]] اعزام کرد. وی پس از رسیدن به محل اقامت او از راه [[حیله]] مالک را غافلگیر کرد و گردنش را زد و سپس هتک [[ناموس]] وی نمود! [[خلیفه]] پس از اطلاع از این جریان شوم‌آور، [[خالد بن ولید]] را هیچ‌گونه مجازاتی نکرد، نه [[رجم]] کرد و نه [[قصاص]]. پس از اصراری که [[عمر]] در [[تنبیه]] [[خالد بن ولید]] نشان داد، گفت: "من نمی‌توانم شمشیری از شمشیر‌های کشیده شده [[خدا]] را در نیام کنم"<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۲۲.</ref>.
ه‍: [[تغییر]] [[متعه]] و مجلس [[طلاق]]
===[[تغییر]] [[متعه]] و مجلس [[طلاق]]===
[[خلیفه]] دوّم بعضی از احکامی را که در زمان [[پیامبر]] [[حلال]] بود [[تحریم]] کرد؛ از جمله [[نکاح]] موقّت و [[عمره]] تمتّع. [[خلیفه]] دوّم میگوید: “هرگز مردی را که با زنی [[نکاح موقت]] کرده باشد، نمی‌آورند، مگر آنکه او را سنگ‌سار می‌کنم”<ref>طبقات ابن سعد، ج۴، ص۳۷۳.</ref>.
*[[خلیفه]] دوّم بعضی از احکامی را که در زمان [[پیامبر]] [[حلال]] بود [[تحریم]] کرد؛ از جمله [[نکاح]] موقّت و [[عمره]] تمتّع. [[خلیفه]] دوّم می‌گوید: "هرگز مردی را که با زنی [[نکاح موقت]] کرده باشد، نمی‌آورند، مگر آنکه او را سنگ‌سار می‌کنم"<ref>طبقات ابن سعد، ج۴، ص۳۷۳.</ref>.
[[خلیفه]] خود اعتراف می‌کند: “سه چیز در زمان [[پیامبر]]{{صل}} [[حلال]] بود و من از آنها جلوگیری کرده، آنها را مجازات میکنم: [[متعه]] [[زنان]]، [[متعه حج]] و [[حی]] [[علی]] خیر العمل”<ref>الغدیر، ج۶، ص۲۳.</ref>.
*[[خلیفه]] خود اعتراف می‌کند: "سه چیز در زمان [[پیامبر]]{{صل}} [[حلال]] بود و من از آنها جلوگیری کرده، آنها را مجازات می‌کنم: [[متعه]] [[زنان]]، [[متعه حج]] و [[حی]] [[علی]] خیر العمل"<ref>الغدیر، ج۶، ص۲۳.</ref>.
در [[عهد]] [[رسول الله]] و در دوران [[خلافت ابوبکر]] و سه سال بعد از [[خلافت عمر]]، اگر کسی در یک مجلس [[همسر]] خود را سه بار [[طلاق]] میداد، یک [[طلاق]] محسوب میشد؛ امّا [[عمر]] گفت: اگر چنین طلاقی صورت گیرد، من آن را سه [[طلاق]] به حساب میآورم”<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۳-۱۸۴.</ref>.
*در [[عهد]] [[رسول الله]] و در دوران [[خلافت ابوبکر]] و سه سال بعد از [[خلافت عمر]]، اگر کسی در یک مجلس [[همسر]] خود را سه بار [[طلاق]] می‌داد، یک [[طلاق]] محسوب می‌شد؛ امّا [[عمر]] گفت: اگر چنین طلاقی صورت گیرد، من آن را سه [[طلاق]] به حساب می‌آورم"<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۳-۱۸۴.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۲۳.</ref>.
و: ایجاد [[اختلاف طبقاتی]]
===ایجاد [[اختلاف طبقاتی]]===
[[خلیفه]] دوّم، در [[میزان]] سهمیه [[مسلمانان]] تفاوت قائل شد و [[سابقین در اسلام]] را بر غیر [[سابقین]] و [[قریش]] را بر غیر [[قریش]]، [[مهاجرین]] را بر [[انصار]] و [[عرب]] را بر [[عجم]] و [[مولی]] را بر زیردست، [[برتری]] بشخید<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۱.</ref>. وی در اواخر [[عمر]] خود به پیامد منفی عملکرد خویش پی برد و گفت: “اگر امسال زنده بمانم، [[مساوات]] را در [[جامعه اسلامی]] برقرار می‌کنم و [[تبعیض]] را از میان [[مردم]] میبرم و همانند [[رسول خدا]] و [[ابوبکر]] عمل خواهم کرد”<ref>تاریخ یعقوبی و....</ref>.
*[[خلیفه]] دوّم، در [[میزان]] سهمیه [[مسلمانان]] تفاوت قائل شد و [[سابقین در اسلام]] را بر غیر [[سابقین]] و [[قریش]] را بر غیر [[قریش]]، [[مهاجرین]] را بر [[انصار]] و [[عرب]] را بر [[عجم]] و [[مولی]] را بر زیردست، [[برتری]] بشخید<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۱.</ref>. وی در اواخر [[عمر]] خود به پیامد منفی عملکرد خویش پی برد و گفت: "اگر امسال زنده بمانم، [[مساوات]] را در [[جامعه اسلامی]] برقرار می‌کنم و [[تبعیض]] را از میان [[مردم]] می‌برم و همانند [[رسول خدا]] و [[ابوبکر]] عمل خواهم کرد"<ref>تاریخ یعقوبی و....</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۲۳.</ref>.
===عدم اجرای [[قصاص]]===
ز: عدم اجرای [[قصاص]]
*وقتی [[غلام]] [[مغیرة بن شعبه]] - که [[ایرانی]] بود- [[خلیفه]] دوّم را به [[قتل]] رسانید، پسر [[خلیفه]]، هرمزان را- که یک شاهزاده تازه [[مسلمان]] [[ایرانی]] بود - به اتّهام تحریک کشتن پدرش به [[قتل]] رسانید، [[خلیفه]] سوّم از [[قصاص]] [[قاتل]] سرباز زد و در [[مقام]] اعتذار گفت: "دیروز پدرش را کشته‌اند، نمی‌توانم امروز خودش را بکشم"<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۲۴.</ref>.
وقتی [[غلام]] “مغیرة بن شعبه” - که [[ایرانی]] بود- [[خلیفه]] دوّم را به [[قتل]] رسانید، پسر [[خلیفه]]، هرمزان را- که یک شاهزاده تازه [[مسلمان]] [[ایرانی]] بود - به اتّهام تحریک کشتن پدرش به [[قتل]] رسانید، [[خلیفه]] سوّم از [[قصاص]] [[قاتل]] سرباز زد و در [[مقام]] اعتذار گفت: “دیروز پدرش را کشته‌اند، نمی‌توانم امروز خودش را بکشم”.
===تکمیل مصونیّت و خودمختاری [[خلفا]]===
ح: تکمیل مصونیّت و خودمختاری [[خلفا]]
*[[مقام خلافت]] آن روز هم صلاحیّت وضع و [[تغییر]] بعضی از اصول [[قانون]] اساسی و صلاحیّت وضع [[قوانین]] فرعی و هم صلاحیّت اجرای آنها را دارا بود. تنها کمبود، عدم مصونیّت اولیای امور بود؛ یعنی [[مقام خلافت]] و عمال او که همه [[صحابی]] بودند یک [[حکم]] غیر قابل [[انکار]] [[دینی]] لازم بود تا اولیای امور به واسطه آن یک نوع مصونیّت [[دینی]] داشته باشند و [[مردم]] [[حقّ]] هیچ‌گونه اعتراضی به [[اعمال]] و اقوال آنها را نداشته باشند.
[[مقام خلافت]] آن روز هم صلاحیّت وضع و [[تغییر]] بعضی از اصول [[قانون]] اساسی و صلاحیّت وضع [[قوانین]] فرعی و هم صلاحیّت اجرای آنها را دارا بود. تنها کمبود، عدم مصونیّت اولیای امور بود؛ یعنی [[مقام خلافت]] و عمال او که همه [[صحابی]] بودند یک [[حکم]] غیر قابل [[انکار]] [[دینی]] لازم بود تا اولیای امور به واسطه آن یک نوع مصونیّت [[دینی]] داشته باشند و [[مردم]] [[حقّ]] هیچ‌گونه اعتراضی به [[اعمال]] و اقوال آنها را نداشته باشند.
*این کمبود به واسطه روایتی که از [[پیامبر]] [[نقل]] کردند مرتفع شد و مضمون آن چنین بود: [[صحابه رسول الله]]{{صل}} "مجتهد" هستند و در نظر خود اگر مطابق واقع باشد، مأمورند و اگر [[خطا]] کنند نیز مأجور و معذورند و [[روایات]] دیگری نیز در [[فضایل]] [[صحابه]] [[نقل]] کردند که طبق آن [[صحابه پیامبر]]{{صل}} مغفور و معاف بودند و [[خدا]] از ایشان [[راضی]] بود و هر کار خوب و بد و [[طاعت]] و [[معصیت]] که به جا می‌آوردند هیچ گونه [[مؤاخذه]] [[الهی]] در کار نبود. این [[روایات]] [[سند]] رسمی معافیّت را به دست [[صحابه]] سپرد و [[آزادی]] نظر و عمل بی‌قید و شرط [[اصحاب]] را [[صد]] در [[صد]] تأمین کرد. نتیجه مستقیم خودمختاری و مصونیّت [[دینی]] که [[مقام خلافت]] به دست آورد این شد که امور [[دین]] و دنیای [[جامعه اسلامی]] به دست [[مقام خلافت]] سپرده شد و....<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۲۴.</ref>.
این کمبود به واسطه روایتی که از [[پیامبر]] [[نقل]] کردند مرتفع شد و مضمون آن چنین بود: [[صحابه رسول الله]]{{صل}} “مجتهد” هستند و در نظر خود اگر مطابق واقع باشد، مأمورند و اگر [[خطا]] کنند نیز مأجور و معذورند و [[روایات]] دیگری نیز در [[فضایل]] [[صحابه]] [[نقل]] کردند که طبق آن [[صحابه پیامبر]]{{صل}} مغفور و معاف بودند و [[خدا]] از ایشان [[راضی]] بود و هر کار خوب و بد و [[طاعت]] و [[معصیت]] که به جا میآوردند هیچ گونه [[مؤاخذه]] [[الهی]] در کار نبود. این [[روایات]] [[سند]] رسمی معافیّت را به دست [[صحابه]] سپرد و [[آزادی]] نظر و عمل بی‌قید و شرط [[اصحاب]] را [[صد]] در [[صد]] تأمین کرد. نتیجه مستقیم خودمختاری و مصونیّت [[دینی]] که [[مقام خلافت]] به دست آورد این شد که امور [[دین]] و دنیای [[جامعه اسلامی]] به دست [[مقام خلافت]] سپرده شد و....


== عصر پیامبر خاتم==
== عصر پیامبر خاتم==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش