موضع پیامبر در برابر آینده رسالت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:اتمام لینک داخلی' به '') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{امامت}} | {{امامت}} | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[امام علی]]{{ع}} است. "'''امام علی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[امام علی]]{{ع}} است. "'''[[امام علی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام علی در قرآن]] | [[امام علی در حدیث]] | [[امام علی در کلام اسلامی]]</div> | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام علی در قرآن]] | [[امام علی در حدیث]] | [[امام علی در کلام اسلامی]]</div> | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[پیامبر]]{{صل}} [[ابلاغ]] کننده [[دینی]] است که رنگ [[ابدیت]] دارد و زمان، طومار حیات آن را در هم نمیپیچد. از سوی دیگر، [[قانون]] [[خلقت]]، چنین است که [[پیامبر خدا]] چونان دیگر [[انسانها]]، حیات ظاهری محدودی دارد و به صراحت [[قرآن]]، او نیز به کام [[مرگ]] خواهدرفت<ref>زمر، آیه ۳۰.</ref>. همچنین آن [[حضرت]] [[رسالت]] "[[ابلاغ]] آموزههای [[دین]]" را برعهده دارد، همانگونه که "[[رهبری]] و [[زعامت]] [[جامعه]]" را. به دیگر سخن، [[پیامبر خدا]]، هم [[مرجع]] [[فکری]] [[مردم]] است و هم زعیم و پیشوای [[سیاسی]] آنان. بر این اساس، پرسش جدی و مهمی که هرگز نمیتوان به سادگی از آن گذشت این است که این زعیم بزرگ [[الهی]] و [[مرجع]] بِشْکوهِ خدایی که [[آیین]] خود را "زمانْشمول" اعلام کرده و خود، روزی به سوی رفیق اعلی اوج میگیرد، برای [[آینده]] [[آیین]] ومکتبش چه اندیشیده است؟ آیا آیندهای مشخص را رقم زده است، یا کار را به [[مردم]] وا نهاده است؟ | [[پیامبر]]{{صل}} [[ابلاغ]] کننده [[دینی]] است که رنگ [[ابدیت]] دارد و زمان، طومار [[حیات]] آن را در هم نمیپیچد. از سوی دیگر، [[قانون]] [[خلقت]]، چنین است که [[پیامبر خدا]] چونان دیگر [[انسانها]]، [[حیات]] ظاهری محدودی دارد و به صراحت [[قرآن]]، او نیز به کام [[مرگ]] خواهدرفت<ref>زمر، آیه ۳۰.</ref>. همچنین آن [[حضرت]] [[رسالت]] "[[ابلاغ]] آموزههای [[دین]]" را برعهده دارد، همانگونه که "[[رهبری]] و [[زعامت]] [[جامعه]]" را. به دیگر سخن، [[پیامبر خدا]]، هم [[مرجع]] [[فکری]] [[مردم]] است و هم زعیم و پیشوای [[سیاسی]] آنان. بر این اساس، [[پرسش]] جدی و مهمی که هرگز نمیتوان به [[سادگی]] از آن [[گذشت]] این است که این زعیم بزرگ [[الهی]] و [[مرجع]] بِشْکوهِ خدایی که [[آیین]] خود را "زمانْشمول" اعلام کرده و خود، روزی به سوی رفیق اعلی اوج میگیرد، برای [[آینده]] [[آیین]] ومکتبش چه اندیشیده است؟ آیا آیندهای مشخص را رقم زده است، یا کار را به [[مردم]] وا نهاده است؟ | ||
نگریستن دقیق به موضوع و بررسی همه جانبه زندگانی [[پیامبر خدا]] نشان میدهد که موضع ایشان در برابر [[آینده]] [[رسالت]]، از سه حال، خارج نیست: | نگریستن دقیق به موضوع و بررسی همه جانبه زندگانی [[پیامبر خدا]] نشان میدهد که موضع ایشان در برابر [[آینده]] [[رسالت]]، از سه حال، خارج نیست: | ||
#[[پیامبر]]{{صل}} مسئله را یکسر "مسکوت" گذاشته و درباره آن، هیچ سخنی با [[امت]] نگفته است. | # [[پیامبر]]{{صل}} مسئله را یکسر "مسکوت" گذاشته و درباره آن، هیچ سخنی با [[امت]] نگفته است. | ||
#[[پیامبر]]{{صل}} آن را "به [[امت]]، وا نهاده" و به [[تدبیر]] آنان [[اعتماد]] کرده و [[صحابه]] را به تعیین [[سرنوشت]] [[آینده]] [[رسالت]]، [[مأمور]] نموده است. | # [[پیامبر]]{{صل}} آن را "به [[امت]]، وا نهاده" و به [[تدبیر]] آنان [[اعتماد]] کرده و [[صحابه]] را به [[تعیین]] [[سرنوشت]] [[آینده]] [[رسالت]]، [[مأمور]] نموده است. | ||
#[[پیامبر]]{{صل}} با نصی (تصریحی) روشن، "آیندهرا رقمزده" و شخصی را که میباید پس از او [[مسئولیت]] [[هدایت]] [[امت]] و [[اداره جامعه اسلامی]] را به دوش گیرد، معرفی کرده است. | # [[پیامبر]]{{صل}} با نصی (تصریحی) روشن، "آیندهرا رقمزده" و شخصی را که میباید پس از او [[مسئولیت]] [[هدایت]] [[امت]] و [[اداره جامعه اسلامی]] را به دوش گیرد، معرفی کرده است. | ||
اکنون به این فرضها مینگریم و چگونگی آنها را بررسی میکنیم<ref>بررسیهای خردمندانه و تحلیلهای درخشانی که در پی میآید، از کتاب ارزشمند نشأة التشیع والشیعة (ص ۲۳- ۵۶)، اثر اندیشمند شهید، آیة الله سید محمد باقر صدر است که توضیحاتی بر آن افزوده و منقولات آن را مستند ساختهایم.</ref>. | اکنون به این فرضها مینگریم و چگونگی آنها را بررسی میکنیم<ref>بررسیهای خردمندانه و تحلیلهای درخشانی که در پی میآید، از کتاب ارزشمند نشأة التشیع والشیعة (ص ۲۳- ۵۶)، اثر اندیشمند شهید، آیة الله سید محمد باقر صدر است که توضیحاتی بر آن افزوده و منقولات آن را مستند ساختهایم.</ref>. | ||
*'''فرض نخست. [[سکوت]] در قبال آینده''': چرا [[پیامبر]]{{صل}} طرحی برای [[آینده]] نیفکنده و [[آینده]] [[امت]] را مسکوت گذاشته است؟ چنین موضعی ممکن است از چگونه اندیشهای سرچشمه گرفته باشد؟ این بیاعتنایی و مسکوت گذاشتن را میتوان بر دو پیشفرض، بنا نهاد. اکنون باید بنگریم که آیا این دو پیشفرض، معقولاند: | *'''فرض نخست. [[سکوت]] در قبال آینده''': چرا [[پیامبر]]{{صل}} طرحی برای [[آینده]] نیفکنده و [[آینده]] [[امت]] را مسکوت گذاشته است؟ چنین موضعی ممکن است از چگونه اندیشهای سرچشمه گرفته باشد؟ این [[بیاعتنایی]] و مسکوت گذاشتن را میتوان بر دو پیشفرض، بنا نهاد. اکنون باید بنگریم که آیا این دو پیشفرض، معقولاند: | ||
'''پیشفرض اول: احساس [[امنیت]] و نفی هر گونه خطر''': این سخن، بدین معناست که [[پیامبر]]{{صل}} میدانسته که هیچگونه خطری [[امت]] را تهدید نمیکند و هیچ جریان درهم شکنندهای [[آینده]] [[مردم]] را متزلزل نمیسازد و امتی که به زودی، "[[رسالت]] [[اسلامی]]" را به [[ارث]] خواهد برد، در ایجاد طرحی برای | '''پیشفرض اول: [[احساس]] [[امنیت]] و [[نفی]] هر گونه خطر''': این سخن، بدین معناست که [[پیامبر]]{{صل}} میدانسته که هیچگونه خطری [[امت]] را [[تهدید]] نمیکند و هیچ جریان درهم شکنندهای [[آینده]] [[مردم]] را [[متزلزل]] نمیسازد و امتی که به زودی، "[[رسالت]] [[اسلامی]]" را به [[ارث]] خواهد برد، در ایجاد طرحی برای اداره [[جامعه]]، موفق خواهند بود. وحال آنکه خطرهایی [[جامعه]] نوپای [[اسلامی]] را [[تهدید]] میکرد. این [[خطرها]] عبارتاند از: | ||
#خلأ رهبری | #خلأ رهبری | ||
#رشد نایافتگی [[جامعه]] | # [[رشد]] نایافتگی [[جامعه]] | ||
#[[منافقان]] و جریانهای ویرانگر از درون | # [[منافقان]] و جریانهای ویرانگر از درون | ||
#[[یهود]]، قدرتهای دیگر و خطرهایی از برون | # [[یهود]]، قدرتهای دیگر و خطرهایی از برون | ||
آیا میتوان تصور کرد که [[پیامبر]]{{صل}} [[جامعه]] نو بنیاد [[اسلامی]] را رها کرده و [[سرنوشت]] آن را به خود [[جامعه]] سپرده باشد و در عین حال، از [[آینده]]، آسوده خاطر بوده باشد؟! و آیا معقول است که [[پیامبر]]{{صل}} زمام امور را به جامعهای بسپرد که [[وارثان]] آن [[رسالت]] تحولآفرین، از چنان [[جایگاه]] [[فکری]] و [[سیاسی]] والایی برخوردار نبودند که بتوانند با [[آرامش]] و [[آیندهنگری]]، فردایشان را رقم بزنند؟ چه اینکه آنان، [[درک]] [[استواری]] از [[جایگاه]] والای [[نبوت]] و [[پیامبر خدا]] نداشتند و از این رو بود که گاه، او را چنان فردی میانگاشتند که "از سرِ [[خشم]] و [[خشنودی]]"<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۱۸۷، ح ۳۵۹.</ref> سخن میگوید و دیگر گاه، او را به [[عدالت]]، توصیه مینمودند و گاه، به سبب گران آمدن تصمیمهای او بر آنان، در اصل [[رسالت]]، [[شک]] میکردند. وآیا میتوان تصور کرد که [[یهودیان]] [[منافقان]] آرام گرفته بودند و دیگر با [[اسلام]]، کاری نداشتند؟! آیا برای سیاستمداری هوشمند و [[آگاه]]، معقول است که این همه را نادیده انگارد و بدون داشتن هیچ طرح و برنامهای برای حرکت نوپایش، بگذارد و بگذرد؟! آیا میتوان [[پیامبر خدا]] را [[پیشوایی]] تصور کرد که پس از آن همه | آیا میتوان [[تصور]] کرد که [[پیامبر]]{{صل}} [[جامعه]] نو بنیاد [[اسلامی]] را رها کرده و [[سرنوشت]] آن را به خود [[جامعه]] سپرده باشد و در عین حال، از [[آینده]]، آسوده خاطر بوده باشد؟! و آیا معقول است که [[پیامبر]]{{صل}} زمام امور را به جامعهای بسپرد که [[وارثان]] آن [[رسالت]] تحولآفرین، از چنان [[جایگاه]] [[فکری]] و [[سیاسی]] والایی برخوردار نبودند که بتوانند با [[آرامش]] و [[آیندهنگری]]، فردایشان را رقم بزنند؟ چه اینکه آنان، [[درک]] [[استواری]] از [[جایگاه]] والای [[نبوت]] و [[پیامبر خدا]] نداشتند و از این رو بود که گاه، او را چنان فردی میانگاشتند که "از سرِ [[خشم]] و [[خشنودی]]"<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۱۸۷، ح ۳۵۹.</ref>[[سخن]] میگوید و دیگر گاه، او را به [[عدالت]]، توصیه مینمودند و گاه، به سبب گران آمدن تصمیمهای او بر آنان، در اصل [[رسالت]]، [[شک]] میکردند. وآیا میتوان [[تصور]] کرد که [[یهودیان]] [[منافقان]] آرام گرفته بودند و دیگر با [[اسلام]]، کاری نداشتند؟! آیا برای سیاستمداری هوشمند و [[آگاه]]، معقول است که این همه را نادیده انگارد و بدون داشتن هیچ طرح و برنامهای برای حرکت نوپایش، بگذارد و بگذرد؟! آیا میتوان [[پیامبر خدا]] را [[پیشوایی]] [[تصور]] کرد که پس از آن همه [[درگیریها]]، بر این [[باور]] بوده است که امتش چنان صلابتی یافتهاند که دیگر نباید نسبت به آنها هراسی داشت و چنان سربهراه شدهاند که دیگر خطری بر سرِ راه نخواهند داشت؟! | ||
'''پیشفرض دوم: بیاعتنایی نسبت به آینده''': این سخن، بدین معناست که [[باور]] داشته باشیم که [[پیامبر خدا]]، خطر را احساس میکرد وموقعیت [[آینده]] را به خوبی درمییافت؛ اما [[مسئولیت]] و رسالتش را با فرجام زندگیاش تمام شده تلقی میکرد و از آنجا که خود در میان [[مردم]] نبود و خطری شخص او را تهدید نمیکرد و نیز از | '''پیشفرض دوم: [[بیاعتنایی]] نسبت به آینده''': این سخن، بدین معناست که [[باور]] داشته باشیم که [[پیامبر خدا]]، خطر را [[احساس]] میکرد وموقعیت [[آینده]] را به خوبی درمییافت؛ اما [[مسئولیت]] و رسالتش را با فرجام زندگیاش تمام شده تلقی میکرد و از آنجا که خود در میان [[مردم]] نبود و خطری شخص او را [[تهدید]] نمیکرد و نیز از آنجا که آنچه احتمالًا به وقوع میپیوست، با [[منافع]] شخصی وی- العیاذ بالله- در تضاد نبود، [[مردم]] را به خود وا نهاد و هیچگونه طرحی را برای [[آینده]] نیفکند و...! | ||
آیا میتوان چنین تصوری را برای سیاستمداری واقعنگر، انسانی هوشمند و تلاشگری آن سان، در ذهن پروراند؟! | آیا میتوان چنین [[تصوری]] را برای سیاستمداری واقعنگر، [[انسانی]] هوشمند و تلاشگری آن سان، در [[ذهن]] پروراند؟! | ||
در پرتو این همه، نمیتوان فرض "[[سکوت]]" را به هیچ وجه درست دانست. | در پرتو این همه، نمیتوان فرض "[[سکوت]]" را به هیچ وجه درست دانست. | ||
*'''فرض دوم: وا گذاردن [[آینده]] [[جامعه]] به [[تدبیر]] امت''': طبق این فرض، باید بر این [[باور]] باشیم که پیشوای [[آینده]] [[امت]]، در زمان [[پیامبر]]{{صل}} تعیین نگردید و این امر به عهده [[امت]] نهاده شد؛ اینکه آگاهان از [[مهاجر]] و [[انصار]]، با [[شورا]] و [[رایزنی]]، [[آینده]] [[امت]] را رقم زنند. آیا میتوان چنین باوری را پذیرفت و آن را با [[حقیقت]]، منطبق دانست؟ نکات مربوط به این فرض تأملبرانگیز را بدینسان میتوان برشمرد: | *'''فرض دوم: وا گذاردن [[آینده]] [[جامعه]] به [[تدبیر]] امت''': طبق این فرض، باید بر این [[باور]] باشیم که پیشوای [[آینده]] [[امت]]، در زمان [[پیامبر]]{{صل}} [[تعیین]] نگردید و این امر به عهده [[امت]] نهاده شد؛ اینکه آگاهان از [[مهاجر]] و [[انصار]]، با [[شورا]] و [[رایزنی]]، [[آینده]] [[امت]] را رقم زنند. آیا میتوان چنین باوری را پذیرفت و آن را با [[حقیقت]]، منطبق دانست؟ نکات مربوط به این فرض تأملبرانگیز را بدینسان میتوان برشمرد: | ||
#اگر چنین فرضی را بپذیریم، [[پیامبر خدا]] میبایست [[امت]] را با [[نظام]] شورایی و چند و چونی آن آشنا میکرد و حدود، [[وظایف]] و [[قوانین]] [[شورا]] را مشخص میساخت؛ آنچه این [[پندار]] را یکسره تباه میسازد، این است که داعیهداران و مَسندنشینان [[خلافت]]، هرگز بر چنین پیش بینیای از سوی [[پیامبر خدا]] استناد نکردهاند: [[ابو بکر]]، به "[[نصب]]" روی آورد و [[عمر]]، تصریح کرد که چون کسی را نمییابد، به "[[شورا]]" تن میدهد<ref>الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۳۴۳.</ref>. | #اگر چنین فرضی را بپذیریم، [[پیامبر خدا]] میبایست [[امت]] را با [[نظام]] شورایی و چند و چونی آن آشنا میکرد و حدود، [[وظایف]] و [[قوانین]] [[شورا]] را مشخص میساخت؛ آنچه این [[پندار]] را یکسره تباه میسازد، این است که داعیهداران و مَسندنشینان [[خلافت]]، هرگز بر چنین پیش بینیای از سوی [[پیامبر خدا]] استناد نکردهاند: [[ابو بکر]]، به "[[نصب]]" روی آورد و [[عمر]]، تصریح کرد که چون کسی را نمییابد، به "[[شورا]]" تن میدهد<ref>الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۳۴۳.</ref>. | ||
#نکته مهم دیگر، اینکه اگر [[پیامبر خدا]] چنین آهنگی داشت و در [[اندیشه]] آن بود که [[مرجعیت]] [[فکری]] و [[سیاسی]] را به [[صحابه]] وا نهد، میبایست در جهت [[آمادهسازی]] آنان بسی میکوشید. بدینسان، نباید | #نکته مهم دیگر، اینکه اگر [[پیامبر خدا]] چنین آهنگی داشت و در [[اندیشه]] آن بود که [[مرجعیت]] [[فکری]] و [[سیاسی]] را به [[صحابه]] وا نهد، میبایست در جهت [[آمادهسازی]] آنان بسی میکوشید. بدینسان، نباید تردید کرد که "وا نهادن امور به [[امت]] و یا [[نخبگان]] (!) آنان" و "[[مرجع]] قرار دادن [[صحابه]]"، عنوانی است که در گذرگاه [[تاریخ]]، برای توجیه رویدادهای تلخِ روی داده پس از [[پیامبر خدا]] ساخته شده است؛ عنوانی که ریشه در هیچ یک از متون رسیده از [[پیامبر خدا]] ندارد. بدین ترتیب، این فرض نیز بیاعتبار میشود. | ||
*'''فرض سوم: تعیین [[سرنوشت]] و تصریح بر [[خلافت]] و ولایت''': در این فرض، بر این باوریم که [[پیامبر خدا]] با حساسیت تمام، [[آینده]] [[امت]] را روشن ساخته و پیشوای پس از خود را تعیین نموده است و نیز بر این باوریم که [[غدیر]]، ماجرا و متن [[خطبه]] شکوهمند آن، تصریح و تأکیدی است بر آنچه [[پیامبر]]{{صل}} آن را بارها اعلام داشت: [[ولایت]] و [[امامت علی]]{{ع}}؛ همان کسی که از آغازین روزهای زندگیاش، به خواست [[پیامبر]]{{صل}}، همبر او بود و [[شرک]]، [[جان]] پاکش را هرگز نیالود. تصریح [[پیامبر خدا]] بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} بدان گونه گسترده و روشن است که هیچ تردیدی را بر نمیتابد. آن بزرگوار، نه یک بار و نه دو بار، بلکه دهها بار به اشارت و صراحت، "[[حق]] [[خلافت]]" و "[[خلافت]] [[حق]]" را فریاد کرد و طرحی روشن و مشخص برای [[آینده]] [[امت]] در انداخت و این همه، در برابر چشم [[مردم]] صورت پذیرفت. این حقنمایی و حقگستری، تمام دوران [[رسالت]] آن بزرگوار را فرا گرفت و در واقعه "[[غدیر]]" به اوج خود رسید و [[حق]] بر ستیغ قرار گرفت. | *'''فرض سوم: [[تعیین]] [[سرنوشت]] و تصریح بر [[خلافت]] و ولایت''': در این فرض، بر این باوریم که [[پیامبر خدا]] با حساسیت تمام، [[آینده]] [[امت]] را روشن ساخته و پیشوای پس از خود را [[تعیین]] نموده است و نیز بر این باوریم که [[غدیر]]، ماجرا و متن [[خطبه]] شکوهمند آن، تصریح و تأکیدی است بر آنچه [[پیامبر]]{{صل}} آن را بارها اعلام داشت: [[ولایت]] و [[امامت علی]]{{ع}}؛ همان کسی که از آغازین روزهای زندگیاش، به خواست [[پیامبر]]{{صل}}، همبر او بود و [[شرک]]، [[جان]] پاکش را هرگز نیالود. تصریح [[پیامبر خدا]] بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} بدان گونه گسترده و روشن است که هیچ تردیدی را بر نمیتابد. آن بزرگوار، نه یک بار و نه دو بار، بلکه دهها بار به اشارت و صراحت، "[[حق]] [[خلافت]]" و "[[خلافت]] [[حق]]" را فریاد کرد و طرحی روشن و مشخص برای [[آینده]] [[امت]] در انداخت و این همه، در برابر چشم [[مردم]] صورت پذیرفت. این حقنمایی و حقگستری، تمام دوران [[رسالت]] آن بزرگوار را فرا گرفت و در واقعه "[[غدیر]]" به اوج خود رسید و [[حق]] بر ستیغ قرار گرفت. | ||
در نگریستن به همه این موارد- که تنها بخشی از آنها در این فصل، گزارش خواهند شد- تردیدی باقی نمیگذارد که بزرگترین دلمشغولی [[پیامبر خدا]]، مسئله "[[امامت]] و [[رهبری]] [[آینده]]" بوده است. از این روی، [[پیامبر]]{{صل}} برای روشن کردن این [[حقیقت]] و [[ابلاغ]] این [[مأموریت الهی]]، هیچ مناسبت و [[موقعیت]] شایستهای را از دست، نهشته است. | در نگریستن به همه این موارد- که تنها بخشی از آنها در این فصل، گزارش خواهند شد- تردیدی باقی نمیگذارد که بزرگترین دلمشغولی [[پیامبر خدا]]، مسئله "[[امامت]] و [[رهبری]] [[آینده]]" بوده است. از این روی، [[پیامبر]]{{صل}} برای روشن کردن این [[حقیقت]] و [[ابلاغ]] این [[مأموریت الهی]]، هیچ مناسبت و [[موقعیت]] شایستهای را از دست، نهشته است. | ||
در این فصل، بر پایه اسناد و مدارک و با استناد به متون [[حدیثی]]، [[تاریخی]] و تفسیری [[فریقین]]، گزارشی ارائه کرده، تحلیل بحث را از نخستین روزهای [[رسالت پیامبر]]{{صل}} آغاز میکنیم و اوج آن را در [[غدیر]]، نشان خواهیم داد. سپس [[واقعه غدیر]] را با شرح بیشتر باز میگوییم و چگونگی آن را در پرتو [[روایت]] و [[درایت]]، بررسی خواهیم نمود<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۹۹-۱۰۳.</ref>. | در این فصل، بر پایه اسناد و مدارک و با استناد به متون [[حدیثی]]، [[تاریخی]] و تفسیری [[فریقین]]، گزارشی ارائه کرده، تحلیل بحث را از نخستین روزهای [[رسالت پیامبر]]{{صل}} آغاز میکنیم و اوج آن را در [[غدیر]]، نشان خواهیم داد. سپس [[واقعه غدیر]] را با شرح بیشتر باز میگوییم و چگونگی آن را در پرتو [[روایت]] و [[درایت]]، بررسی خواهیم نمود<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۹۹-۱۰۳.</ref>. |