پرش به محتوا

انسان در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نیاز' به 'نیاز'
جز (جایگزینی متن - 'مستحق' به 'مستحق')
جز (جایگزینی متن - 'نیاز' به 'نیاز')
خط ۵۳: خط ۵۳:
*محور [[خلافت]] اصطلاحی، [[علم]] به اسمای [[الهی]] است و [[علم]] اسمای حسنای [[الهی]] نیز [[حقیقت]] مشکک است؛ مثلاً در [[انسان کامل]]، همه اسمای حسنا، به نحو کامل یافت می‌شود و در [[انسان]] متوسط و ضعیف به طور متوسط یا ضعیف [[ظهور]] می‌کند. حال اگر انسانی نتوانست یا نخواست اسمای [[الهی]] را در حدّ متوسط یا ضعیف به فعلیت برساند [[خلافت]] وی در حدّ [[قوّت]] است نه فعلیت، و خود او نیز [[خلیفه]] بالقوه است، نه بالفعل. پس [[خلافت الهی]] از سنخ [[کمال وجودی]] و مقول به تشکیک است و مراحل [[عالی]] آن در [[انسان]] های کامل نظیر [[حضرت آدم]]{{ع}} و [[انبیا]] و اولیای دیگر یافت می‌شود و مراحل مادون آن در انسان‌های [[وارسته]]، [[متدین]] و [[متعهد]] [[ظهور]] می‌کند<ref>تسنیم، ج۳، ص ۵۵ و ۵۶.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*محور [[خلافت]] اصطلاحی، [[علم]] به اسمای [[الهی]] است و [[علم]] اسمای حسنای [[الهی]] نیز [[حقیقت]] مشکک است؛ مثلاً در [[انسان کامل]]، همه اسمای حسنا، به نحو کامل یافت می‌شود و در [[انسان]] متوسط و ضعیف به طور متوسط یا ضعیف [[ظهور]] می‌کند. حال اگر انسانی نتوانست یا نخواست اسمای [[الهی]] را در حدّ متوسط یا ضعیف به فعلیت برساند [[خلافت]] وی در حدّ [[قوّت]] است نه فعلیت، و خود او نیز [[خلیفه]] بالقوه است، نه بالفعل. پس [[خلافت الهی]] از سنخ [[کمال وجودی]] و مقول به تشکیک است و مراحل [[عالی]] آن در [[انسان]] های کامل نظیر [[حضرت آدم]]{{ع}} و [[انبیا]] و اولیای دیگر یافت می‌شود و مراحل مادون آن در انسان‌های [[وارسته]]، [[متدین]] و [[متعهد]] [[ظهور]] می‌کند<ref>تسنیم، ج۳، ص ۵۵ و ۵۶.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*[[حکیم]] متألّه [[ملاصدرا]] درباره [[عمومیت]] [[خلافت الهی]] برای همه [[انسان‌ها]]، می‌نویسد: هر یک از افراد [[بشر]] اعم از این که کامل باشد یا ناقص، به حسب برخورداری از حظ و سهم [[انسانیت]]، نصیبی از [[خلافت الهی]] دارند، چنان که [[خدای متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الأَرْضِ فَمَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَلا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتًا وَلا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلاَّ خَسَارًا }}<ref> اوست که شما را در زمین، جانشین (امّت‌های پیشین) کرد پس هر کس کافر شود، کفرش به زیان (خود) اوست و کفر کافران نزد پروردگارشان جز بیزاری نمی‌افزاید و کفر کافران جز بر زیانشان نمی‌افزاید؛ سوره فاطر، آیه:۳۹.</ref> اهل [[فضل]] از [[انسان‌ها]] در آینه [[اخلاق]] ربانی خود [[صفات جمال]] [[الهی]] را نمایش می‌دهند. و [[خداوند سبحان]] با ذات و جمیع صفاتش در آینه [[قلوب]] [[انسان‌های کامل]] تجلّی و [[ظهور]] می‌کند. و انسان‌های ناقص [[جمال]] صنع و کمال مخلوقات او را در آینه صنعت‌ها و حرفه‌هایشان نشان می‌دهند <ref>اسرار الآیات، ص ۱۰۸.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*[[حکیم]] متألّه [[ملاصدرا]] درباره [[عمومیت]] [[خلافت الهی]] برای همه [[انسان‌ها]]، می‌نویسد: هر یک از افراد [[بشر]] اعم از این که کامل باشد یا ناقص، به حسب برخورداری از حظ و سهم [[انسانیت]]، نصیبی از [[خلافت الهی]] دارند، چنان که [[خدای متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الأَرْضِ فَمَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَلا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتًا وَلا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلاَّ خَسَارًا }}<ref> اوست که شما را در زمین، جانشین (امّت‌های پیشین) کرد پس هر کس کافر شود، کفرش به زیان (خود) اوست و کفر کافران نزد پروردگارشان جز بیزاری نمی‌افزاید و کفر کافران جز بر زیانشان نمی‌افزاید؛ سوره فاطر، آیه:۳۹.</ref> اهل [[فضل]] از [[انسان‌ها]] در آینه [[اخلاق]] ربانی خود [[صفات جمال]] [[الهی]] را نمایش می‌دهند. و [[خداوند سبحان]] با ذات و جمیع صفاتش در آینه [[قلوب]] [[انسان‌های کامل]] تجلّی و [[ظهور]] می‌کند. و انسان‌های ناقص [[جمال]] صنع و کمال مخلوقات او را در آینه صنعت‌ها و حرفه‌هایشان نشان می‌دهند <ref>اسرار الآیات، ص ۱۰۸.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*نکته دیگر در [[باب ]] [[خلافت]] این است که مستخلفٌ عنه کیست؟ و [[انسان]] [[جانشین]] چه کسی است؟ در این مورد نیز اقوال، مختلف است: برخی جنّیان و برخی نیز [[ملائکه]] های زمینی را مستخلفٌ عنه دانسته‌اند،<ref>مجمع البیان، ص ۷۳.</ref>. لکن نظر دقیق آن است که این [[خلافت]] از آن خداست. چرا که اوّلاً سیاق [[آیه خلافت]] و [[آیه]] بعدی این است که [[خداوند]] در [[مقام]] اعطای [[کرامت]] و کمال به [[انسان]] است، کرامتی که [[نیاز]] به زمینه مناسبی چون [[علم به اسماء]] دارد و [[ملائکه]] مکرّم از زمینه فوق محرومند. چنین کمال و کرامتی در صورتی تصوّر دارد که [[انسان]] [[خلیفه]] [[خدا]] باشد نه [[خلیفه]] دیگری. ثانیاً: نسل‌های فراوانی یکی پس از دیگری آمده‌اند و هر کدام [[جانشین]] دیگری بوده است و [[آفریدگار]] همه آنها [[خدای سبحان]] بوده است، ولی هنگام آفریدن هیچ یک، [[فرشتگان]] را در جریان [[آفرینش]] [[نسل]] [[جدید]] قرار نداد و از آن به عنوان [[خلیفه]] یاد نکرد<ref>تسنیم، ج۳، ص ۶۱.</ref>. مضافاً بر این از تعجب [[فرشتگان]] استفاده می‌شود که چنین خلافتی در نظر آنان که [[بندگان]] مکرّم و [[معصوم]] [[خدا]] بوده‌اند مقامی‌بس بزرگ و [[عظیم]] بوده است، حال اگر [[خلافت]] [[آدم]] از جانب اشخاص دیگر که قهراً در رتبه پایینی قرار داشتند می‌شد، برای [[فرشتگان]] مایه اعجاب و موجب سؤال نبود. بنابراین سؤال و تعجب [[فرشتگان]] تنها در [[خلافت]] از [[خدا]] برای [[آدم]] معنی پیدا می‌کند<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*نکته دیگر در [[باب ]] [[خلافت]] این است که مستخلفٌ عنه کیست؟ و [[انسان]] [[جانشین]] چه کسی است؟ در این مورد نیز اقوال، مختلف است: برخی جنّیان و برخی نیز [[ملائکه]] های زمینی را مستخلفٌ عنه دانسته‌اند،<ref>مجمع البیان، ص ۷۳.</ref>. لکن نظر دقیق آن است که این [[خلافت]] از آن خداست. چرا که اوّلاً سیاق [[آیه خلافت]] و [[آیه]] بعدی این است که [[خداوند]] در [[مقام]] اعطای [[کرامت]] و کمال به [[انسان]] است، کرامتی که نیاز به زمینه مناسبی چون [[علم به اسماء]] دارد و [[ملائکه]] مکرّم از زمینه فوق محرومند. چنین کمال و کرامتی در صورتی تصوّر دارد که [[انسان]] [[خلیفه]] [[خدا]] باشد نه [[خلیفه]] دیگری. ثانیاً: نسل‌های فراوانی یکی پس از دیگری آمده‌اند و هر کدام [[جانشین]] دیگری بوده است و [[آفریدگار]] همه آنها [[خدای سبحان]] بوده است، ولی هنگام آفریدن هیچ یک، [[فرشتگان]] را در جریان [[آفرینش]] [[نسل]] [[جدید]] قرار نداد و از آن به عنوان [[خلیفه]] یاد نکرد<ref>تسنیم، ج۳، ص ۶۱.</ref>. مضافاً بر این از تعجب [[فرشتگان]] استفاده می‌شود که چنین خلافتی در نظر آنان که [[بندگان]] مکرّم و [[معصوم]] [[خدا]] بوده‌اند مقامی‌بس بزرگ و [[عظیم]] بوده است، حال اگر [[خلافت]] [[آدم]] از جانب اشخاص دیگر که قهراً در رتبه پایینی قرار داشتند می‌شد، برای [[فرشتگان]] مایه اعجاب و موجب سؤال نبود. بنابراین سؤال و تعجب [[فرشتگان]] تنها در [[خلافت]] از [[خدا]] برای [[آدم]] معنی پیدا می‌کند<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*نکته پایانی در بحث [[خلافت]] [[انسان]]، این است که قلمرو [[خلافت]] [[انسان]] کجاست؟ هر چند ممکن است از ظاهر [[آیه]] برداشت شود که این [[خلافت]] مربوط به [[زمین]] است، لکن قلمرو [[خلافت]] [[انسان]] اختصاص به [[زمین]] ندارد، بلکه همه [[آسمان]] ها و [[زمین]] را شامل می‌شود. چرا که [[زمین]] مسکن و مقرّ وجود مادّی و جسمانی اوست و کلمه {{متن قرآن|فِي الأَرْضِ}} در [[آیه]]، بدین معناست که در قوس صعـود، مبدأ حرکت تکاملی [[انسان]]، [[زمین]] است. بنابراین کلمه {{متن قرآن|فِي الأَرْضِ}} قید [[جعل]] است، نه قید [[خلافت]]. به ویژه با توجه به این که [[خلیفه]]، کسی است که [[فرشتگان]] [[آسمان]] در برابر او ساجدند و اگر او تنها [[خلیفه]] [[خدا]] در [[زمین]] باشد [[فرشتگان]] [[خلیفه]] [[خدا]] در آسمانها خواهند بود و [[سجده]] آنها برای [[انسان کامل]] معنا ندارد<ref>تسنیم، ج۳، ص ۱۱۶.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*نکته پایانی در بحث [[خلافت]] [[انسان]]، این است که قلمرو [[خلافت]] [[انسان]] کجاست؟ هر چند ممکن است از ظاهر [[آیه]] برداشت شود که این [[خلافت]] مربوط به [[زمین]] است، لکن قلمرو [[خلافت]] [[انسان]] اختصاص به [[زمین]] ندارد، بلکه همه [[آسمان]] ها و [[زمین]] را شامل می‌شود. چرا که [[زمین]] مسکن و مقرّ وجود مادّی و جسمانی اوست و کلمه {{متن قرآن|فِي الأَرْضِ}} در [[آیه]]، بدین معناست که در قوس صعـود، مبدأ حرکت تکاملی [[انسان]]، [[زمین]] است. بنابراین کلمه {{متن قرآن|فِي الأَرْضِ}} قید [[جعل]] است، نه قید [[خلافت]]. به ویژه با توجه به این که [[خلیفه]]، کسی است که [[فرشتگان]] [[آسمان]] در برابر او ساجدند و اگر او تنها [[خلیفه]] [[خدا]] در [[زمین]] باشد [[فرشتگان]] [[خلیفه]] [[خدا]] در آسمانها خواهند بود و [[سجده]] آنها برای [[انسان کامل]] معنا ندارد<ref>تسنیم، ج۳، ص ۱۱۶.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
'''۲. [[مقام کرامت]] و [[مقام افضلیت|افضلیت انسان]]:''' [[خداوند]] درباره [[کرامت]] و [[افضلیت]] [[انسان]] بر [[سایر]] موجودات در سوره [[اسراء]] [[آیه]] هفتادم، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً}}<ref> و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم؛ سوره اسراء، آیه:۷۰.</ref>. [[آیه شریفه]] در مورد اثبات [[کرامت]] و [[برتری]] [[انسان]] بر [[سایر]] مخلوقات است، پیرامون [[کرامت]] و افضیلت [[انسان]]، چند مسئله باید مورد بحث قرار گیرد: آیا [[انسان]] به طور مطلق بر همه مخلوقات حتی [[فرشتگان]] به طور مطلق [[برتری]] دارد؟ یا [[برتری]] [[انسان]] بر [[سایر]] مخلوقات مطلق نبوده و تحت شرایط خاصی است؟ مضافاً بر این معیار [[کرامت]] و [[برتری]] در [[انسان]] چیست؟<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
'''۲. [[مقام کرامت]] و [[مقام افضلیت|افضلیت انسان]]:''' [[خداوند]] درباره [[کرامت]] و [[افضلیت]] [[انسان]] بر [[سایر]] موجودات در سوره [[اسراء]] [[آیه]] هفتادم، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً}}<ref> و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم؛ سوره اسراء، آیه:۷۰.</ref>. [[آیه شریفه]] در مورد اثبات [[کرامت]] و [[برتری]] [[انسان]] بر [[سایر]] مخلوقات است، پیرامون [[کرامت]] و افضیلت [[انسان]]، چند مسئله باید مورد بحث قرار گیرد: آیا [[انسان]] به طور مطلق بر همه مخلوقات حتی [[فرشتگان]] به طور مطلق [[برتری]] دارد؟ یا [[برتری]] [[انسان]] بر [[سایر]] مخلوقات مطلق نبوده و تحت شرایط خاصی است؟ مضافاً بر این معیار [[کرامت]] و [[برتری]] در [[انسان]] چیست؟<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
خط ۶۱: خط ۶۱:
*معروف در نزد [[شیعه]] آن است که افراد [[مؤمن]] از [[بشر]]، نزد [[خدا]] گرامی‌تر از ملائکه‌اند<ref>المیزان، ج۱۳، ص ۱۷۰.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*معروف در نزد [[شیعه]] آن است که افراد [[مؤمن]] از [[بشر]]، نزد [[خدا]] گرامی‌تر از ملائکه‌اند<ref>المیزان، ج۱۳، ص ۱۷۰.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*جمهور [[اهل سنت]] معتقدند که رُسُل بنی [[آدم]] از رُسل [[ملائکه]] برترند و رُسُل [[ملائکه]] از اولیای بنی [[آدم]] افضلند و اولیای بنی [[آدم]] از اولیای [[ملائکه]] برترند و [[صالحین]] از اهل [[ایمان]] [[برتر]] از عوام [[ملائکه]] هستند و عوام [[ملائکه]] [[برتر]] از [[فاسقان]] اهل [[ایمان]] هستند<ref>مواهب علیه، ج۲، ص ۴۳۶؛ منهج الصادقین، ج۵، ص ۲۹۸.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*جمهور [[اهل سنت]] معتقدند که رُسُل بنی [[آدم]] از رُسل [[ملائکه]] برترند و رُسُل [[ملائکه]] از اولیای بنی [[آدم]] افضلند و اولیای بنی [[آدم]] از اولیای [[ملائکه]] برترند و [[صالحین]] از اهل [[ایمان]] [[برتر]] از عوام [[ملائکه]] هستند و عوام [[ملائکه]] [[برتر]] از [[فاسقان]] اهل [[ایمان]] هستند<ref>مواهب علیه، ج۲، ص ۴۳۶؛ منهج الصادقین، ج۵، ص ۲۹۸.</ref><ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*آنچه در اینجا [[نیاز]] به بررسی دارد صورت دوم مسئله "[[برتری]] بین [[ملائکه]] و [[انسان]]" است، چرا که تفاضل بین [[انبیا]] و [[ملائکه]] ذیل مدخل مربوط [[انبیاء]] مطرح خواهد شد<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*آنچه در اینجا نیاز به بررسی دارد صورت دوم مسئله "[[برتری]] بین [[ملائکه]] و [[انسان]]" است، چرا که تفاضل بین [[انبیا]] و [[ملائکه]] ذیل مدخل مربوط [[انبیاء]] مطرح خواهد شد<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.


==ادلّه [[برتری]] [[ملائکه]] بر [[انسان]]==
==ادلّه [[برتری]] [[ملائکه]] بر [[انسان]]==
خط ۸۷: خط ۸۷:
*'''اصل سوم:''' [[انسان]] هر چند به حسب صورت بشری نوع واحدی است، لکن به لحاظ قابلیت نفسانی که به سبب صورت [[باطنی]] [[اخروی]] شکل می‌گیرد، ممکن است دارای انواع مختلف و متباین باشد که بعضی از آنها از جنس [[ملک]] و برخی دیگر از جنس [[شیطان]] و برخی دیگر از جنس درندگان یا حیوانات و یا پایین تر از حیوان باشد<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*'''اصل سوم:''' [[انسان]] هر چند به حسب صورت بشری نوع واحدی است، لکن به لحاظ قابلیت نفسانی که به سبب صورت [[باطنی]] [[اخروی]] شکل می‌گیرد، ممکن است دارای انواع مختلف و متباین باشد که بعضی از آنها از جنس [[ملک]] و برخی دیگر از جنس [[شیطان]] و برخی دیگر از جنس درندگان یا حیوانات و یا پایین تر از حیوان باشد<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*'''اصل چهارم:''' همچنان که موجودات در [[قوس نزول]] "به لحاظ ایجادی و صدوری" از اعلی شروع و به ادنی که مادّه جسمانی است، ختم می‌شود. در قوس [[صعود]] اعدادی بالعکس از ادنی شروع شده و به سلسله اعلی به راه خود ادامه می‌دهد. بنابراین در سلسله ابداع و [[افاضه]] هر موجودی که به لحاظ وجودی مقدم است همان اشرف و [[افضل]] خواهد بود. و در سلسله [[تکوین]] و [[صعود]] برای غایات هر موجودی به آخرین منزل قدم نهد، اشرف و [[افضل]] خواهد بود<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*'''اصل چهارم:''' همچنان که موجودات در [[قوس نزول]] "به لحاظ ایجادی و صدوری" از اعلی شروع و به ادنی که مادّه جسمانی است، ختم می‌شود. در قوس [[صعود]] اعدادی بالعکس از ادنی شروع شده و به سلسله اعلی به راه خود ادامه می‌دهد. بنابراین در سلسله ابداع و [[افاضه]] هر موجودی که به لحاظ وجودی مقدم است همان اشرف و [[افضل]] خواهد بود. و در سلسله [[تکوین]] و [[صعود]] برای غایات هر موجودی به آخرین منزل قدم نهد، اشرف و [[افضل]] خواهد بود<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*'''اصل پنجم:''' [[انسان]] در بین موجودات بایستی حرکت تکاملی خودش از پایین‌ترین و ضعیف‌ترین مرحله وجود شروع بکند فلذا مسیر او تا نهایت کمال طولانی‌ترین و سخت ترین مسیر است، به [[دلیل]] این که صورت نوعیه [[انسان]] از بین انواع حیوانات، ضعیف ترین صورت بوده و به لحاظ ابزارهای حسی و حرکتی در حدّ پایین قرار دارد. و [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمْ وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفًا}}<ref> خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریده‌اند؛ سوره نساء، آیه:۲۸.</ref> نیز به همین مطلب اشاره دارد. و البته این [[ضعف]] وقوّه هست که در [[انسان]] منشأ حرکت به سوی کمال و تعالی است. در حالی که [[سایر]] حیوانات معمولاً در همان کمال حیوانی ابتدایی خود متوقف می‌شوند. از سوی دیگر [[فرشتگان]] [[نیاز]] به حرکت به سوی کمال را ندارند چرا که آنها [[تقرّب]] و وصولشان دایمی‌ است. با توجه به این اصل جای تعجب است که برخی همچون صابئان برخورداری [[انسان]] از قوّه و استعداد را مایه [[برتری]] [[فرشتگان]] بر او دانسته‌اند، در حالی که این خصیصه دقیقاً مایه تعالی [[انسان]] بر ملائک است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*'''اصل پنجم:''' [[انسان]] در بین موجودات بایستی حرکت تکاملی خودش از پایین‌ترین و ضعیف‌ترین مرحله وجود شروع بکند فلذا مسیر او تا نهایت کمال طولانی‌ترین و سخت ترین مسیر است، به [[دلیل]] این که صورت نوعیه [[انسان]] از بین انواع حیوانات، ضعیف ترین صورت بوده و به لحاظ ابزارهای حسی و حرکتی در حدّ پایین قرار دارد. و [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمْ وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفًا}}<ref> خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریده‌اند؛ سوره نساء، آیه:۲۸.</ref> نیز به همین مطلب اشاره دارد. و البته این [[ضعف]] وقوّه هست که در [[انسان]] منشأ حرکت به سوی کمال و تعالی است. در حالی که [[سایر]] حیوانات معمولاً در همان کمال حیوانی ابتدایی خود متوقف می‌شوند. از سوی دیگر [[فرشتگان]] نیاز به حرکت به سوی کمال را ندارند چرا که آنها [[تقرّب]] و وصولشان دایمی‌ است. با توجه به این اصل جای تعجب است که برخی همچون صابئان برخورداری [[انسان]] از قوّه و استعداد را مایه [[برتری]] [[فرشتگان]] بر او دانسته‌اند، در حالی که این خصیصه دقیقاً مایه تعالی [[انسان]] بر ملائک است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*'''اصل ششم:''' برخی از [[نفوس]] انسانی گاهی در مسیر [[تکامل]] به رتبه اعلا از [[عقول]] رسیده و [[عقل]] بالفعل می‌شود که بالاترین [[مقام]] [[عقلی]] و [[شریف]] ترین قوّه قدسی است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*'''اصل ششم:''' برخی از [[نفوس]] انسانی گاهی در مسیر [[تکامل]] به رتبه اعلا از [[عقول]] رسیده و [[عقل]] بالفعل می‌شود که بالاترین [[مقام]] [[عقلی]] و [[شریف]] ترین قوّه قدسی است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*با توجه به مقدمات فوق، ممکن است که [[انسان]] در مسیر تکاملش به مقامی‌برسد که اشرف از [[ملائکه]] باشد، لکن همچنان که طبقات [[ملائکه]] به لحاظ وجود نزولی متفاوت است، طبقات [[انسان]] نیز به لحاظ [[صعود]] به سوی [[پروردگار]] متفاوت خواهد بود که بالاترین مرتبه آن، درجه و [[مقام]] [[انبیا]] خواهد بود، بنابراین تفاضل بین [[ملائکه]] و [[انسان]] بایستی ناظر به مرتبه وجودی هر ملکی در [[قوس نزول]] با مرتبه وجودی آدمی‌در قوس [[صعود]] باشد. چرا که [[ملائکه]] دارای طوایف و مراتب است، برخی [[ملائکه]] [[علم]] و برخی [[ملائکه]] اعمال‌اند که برخی از آنان مأموران [[الهی]] در [[بهشت]] و برخی [[مأمور]] در [[دوزخ]] هستند، و اصناف [[بشر]] نیز متفاوت است، حال در بحث از تفاضل بین [[ملائکه]] [[اعمال]] و [[اصحاب]] [[اعمال]] از [[بشر]]، [[برتری]] با [[فرشتگان]] است، چرا که [[قدرت]] آنها بر [[اطاعت]] بیشتر است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
*با توجه به مقدمات فوق، ممکن است که [[انسان]] در مسیر تکاملش به مقامی‌برسد که اشرف از [[ملائکه]] باشد، لکن همچنان که طبقات [[ملائکه]] به لحاظ وجود نزولی متفاوت است، طبقات [[انسان]] نیز به لحاظ [[صعود]] به سوی [[پروردگار]] متفاوت خواهد بود که بالاترین مرتبه آن، درجه و [[مقام]] [[انبیا]] خواهد بود، بنابراین تفاضل بین [[ملائکه]] و [[انسان]] بایستی ناظر به مرتبه وجودی هر ملکی در [[قوس نزول]] با مرتبه وجودی آدمی‌در قوس [[صعود]] باشد. چرا که [[ملائکه]] دارای طوایف و مراتب است، برخی [[ملائکه]] [[علم]] و برخی [[ملائکه]] اعمال‌اند که برخی از آنان مأموران [[الهی]] در [[بهشت]] و برخی [[مأمور]] در [[دوزخ]] هستند، و اصناف [[بشر]] نیز متفاوت است، حال در بحث از تفاضل بین [[ملائکه]] [[اعمال]] و [[اصحاب]] [[اعمال]] از [[بشر]]، [[برتری]] با [[فرشتگان]] است، چرا که [[قدرت]] آنها بر [[اطاعت]] بیشتر است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۰.</ref>.
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش