تفسیر قرآن پس از پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'نیاز' به 'نیاز'
جز (جایگزینی متن - 'نفس انسانی' به 'نفس انسانی') |
جز (جایگزینی متن - 'نیاز' به 'نیاز') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
*برای روشنتر شدن مطلب، این موضوع با بیان دیگری به شرح زیر ارائه میگردد: [[دین مبین اسلام]] و [[تعالیم]] [[کتاب آسمانی]] [[قرآن]]، در یک نگاه کلّی، به [[احکام]] و [[اخلاقیات]] و [[عقائد]] تقسیم میشود. پس اوّلاً، در [[قرآن]] همه نیازمندیهای [[بشر]] در این سه بخش ذکر شده و [[قرآن]]، کتابی کامل و [[قیّم]] بر سایر [[کتب آسمانی]] و به طریق اولی، [[قیّم]] بر [[علوم]] بشری است. امّا در این میان، باید افرادی در میان [[بشر]] باشند که بتوانند این [[معارف]] را از [[قرآن]] استخراج نمایند و با زبان بشریّت به [[جامعه انسانی]] عرضه کنند. در اینجا [[نیازمندی]] به مفسّر [[قرآن]] در هریک از این سه بخش را اجمالاً مورد بحث قرار میدهیم<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۳۳۰-۳۳۱.</ref>: | *برای روشنتر شدن مطلب، این موضوع با بیان دیگری به شرح زیر ارائه میگردد: [[دین مبین اسلام]] و [[تعالیم]] [[کتاب آسمانی]] [[قرآن]]، در یک نگاه کلّی، به [[احکام]] و [[اخلاقیات]] و [[عقائد]] تقسیم میشود. پس اوّلاً، در [[قرآن]] همه نیازمندیهای [[بشر]] در این سه بخش ذکر شده و [[قرآن]]، کتابی کامل و [[قیّم]] بر سایر [[کتب آسمانی]] و به طریق اولی، [[قیّم]] بر [[علوم]] بشری است. امّا در این میان، باید افرادی در میان [[بشر]] باشند که بتوانند این [[معارف]] را از [[قرآن]] استخراج نمایند و با زبان بشریّت به [[جامعه انسانی]] عرضه کنند. در اینجا [[نیازمندی]] به مفسّر [[قرآن]] در هریک از این سه بخش را اجمالاً مورد بحث قرار میدهیم<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۳۳۰-۳۳۱.</ref>: | ||
===[[تعالیم قرآن در بخش احکام]]=== | ===[[تعالیم قرآن در بخش احکام]]=== | ||
*مسلّم است که [[خداوند]] همه [[احکام]] و نیازمندیهای [[بشر]] در [[امور عبادی]]، معاملات، عقود، ایقاعات، [[احکام]] حدود و [[قصاص]] و [[مواریث]] را در [[قرآن]] بیان فرموده و [[امّت اسلام]] نیز موظف به اجرای آنها هستند. [[امّت]] از یک طرف، موظّف به اجرای این [[احکام]] هستند. ایشان [[یقین]] به امر [[شارع]] در این امور دارند؛ لذا باید [[یقین]] کنند که به طور کامل [[تکلیف الهی]] را [[امتثال]] نمودهاند؛ و الا دائماً در حال [[خوف]] و نگرانیاند که مورد بازخواست [[خداوند]] قرار گیرند؛ که چرا [[وظیفه]] [[بندگی]] در اجرای [[فرامین الهی]] را انجام ندادهاند. از سوی دیگر، بنا بر [[قاعده لطف]]، [[خداوند]] باید راه [[فهم]] کامل [[تکلیف]] و [[اوامر]] خود را برای [[بندگان]] روشن نماید تا عذری برای آنها در عدم [[امتثال]] [[تکلیف]] [[مولی]] باقی نماند. در عین حال، بیانات [[الهی]] در [[قرآن]] پیرامون [[احکام]]، به صورتی کلّی است و | *مسلّم است که [[خداوند]] همه [[احکام]] و نیازمندیهای [[بشر]] در [[امور عبادی]]، معاملات، عقود، ایقاعات، [[احکام]] حدود و [[قصاص]] و [[مواریث]] را در [[قرآن]] بیان فرموده و [[امّت اسلام]] نیز موظف به اجرای آنها هستند. [[امّت]] از یک طرف، موظّف به اجرای این [[احکام]] هستند. ایشان [[یقین]] به امر [[شارع]] در این امور دارند؛ لذا باید [[یقین]] کنند که به طور کامل [[تکلیف الهی]] را [[امتثال]] نمودهاند؛ و الا دائماً در حال [[خوف]] و نگرانیاند که مورد بازخواست [[خداوند]] قرار گیرند؛ که چرا [[وظیفه]] [[بندگی]] در اجرای [[فرامین الهی]] را انجام ندادهاند. از سوی دیگر، بنا بر [[قاعده لطف]]، [[خداوند]] باید راه [[فهم]] کامل [[تکلیف]] و [[اوامر]] خود را برای [[بندگان]] روشن نماید تا عذری برای آنها در عدم [[امتثال]] [[تکلیف]] [[مولی]] باقی نماند. در عین حال، بیانات [[الهی]] در [[قرآن]] پیرامون [[احکام]]، به صورتی کلّی است و نیاز به توضیح و [[تبیین]] دارد؛ مثلاً درباره [[نماز]] و [[حقوق]] [[مالی]]، با همه تأکیدی که بر آنها شده، [[خداوند]] به کلّی فرموده است: {{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ}}<ref>«و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref>. | ||
*این در حالی است که از [[واجبات]] و تعداد رکعات و کمّ و کیف [[نماز]] سخنی نفرموده. به همین ترتیب، درباره [[وجوب]] [[روزه]] فرموده است: {{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ}}<ref>«(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بو» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>. | *این در حالی است که از [[واجبات]] و تعداد رکعات و کمّ و کیف [[نماز]] سخنی نفرموده. به همین ترتیب، درباره [[وجوب]] [[روزه]] فرموده است: {{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ}}<ref>«(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بو» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>. | ||
*در [[احکام اجتماعی]] از قبیل حدود و دیات نیز، با همه تفاصیلی که در [[اجرا]] به آن | *در [[احکام اجتماعی]] از قبیل حدود و دیات نیز، با همه تفاصیلی که در [[اجرا]] به آن نیاز است، صرفاً اشاراتی کلّی بیان شده؛ مثلاً درباره [[حکم]] دزدی فرموده است: {{متن قرآن|وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref>. | ||
*در این [[آیه شریفه]]، مشخص نشده که [[حکم]] مذکور برای سارق چه [[مالی]] و چه گونه سرقتی و در چه مواردی باید [[اعمال]] شود و به فرض ثابت شدن، مراد از "ید" در [[آیه]]، چه مقدار از دست است. حال اگر گفته شود که در این موارد به [[علم]] لغت مراجعه میکنیم، پاسخ آن است که صاحبان لغت خود به عرف مراجعه میکنند و در میان آنها نیز [[اختلاف]] نظر وجود دارد؛ چنانکه درباره "ید"، برخی تنها انگشتان را ید مینامند و برخی دیگر تا مچ دست و یا تا آرنج و حتی برخی همه دست تا کتف را مصداق بد میدانند. | *در این [[آیه شریفه]]، مشخص نشده که [[حکم]] مذکور برای سارق چه [[مالی]] و چه گونه سرقتی و در چه مواردی باید [[اعمال]] شود و به فرض ثابت شدن، مراد از "ید" در [[آیه]]، چه مقدار از دست است. حال اگر گفته شود که در این موارد به [[علم]] لغت مراجعه میکنیم، پاسخ آن است که صاحبان لغت خود به عرف مراجعه میکنند و در میان آنها نیز [[اختلاف]] نظر وجود دارد؛ چنانکه درباره "ید"، برخی تنها انگشتان را ید مینامند و برخی دیگر تا مچ دست و یا تا آرنج و حتی برخی همه دست تا کتف را مصداق بد میدانند. | ||
*ممکن است گفته شود: [[رسول خدا]]{{صل}} مبیّن [[قرآن]] است. هرچند این سخن در زمان حیات [[مبارک]] حضرتش صحیح است، ولی اوّلاً، ایشان همه [[احکام]] را نفرمود و ثانیاً، بسیاری از بیانات [[رسول خدا]]{{صل}} به مرور ایّام از دست رفت و یا دچار [[تحریف]] شد؛ خصوصاً آنکه تا نزدیک به یکصد سال بعد از [[رحلت]] آن [[حضرت]]، نشر و بیان [[کلمات پیامبر]]{{صل}} از طرف خلفای ثلاثه و بعد از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تا پایان [[حکومت امویان]] [[ممنوع]] بود<ref>از زمان رحلت رسول خدا{{صل}} در سال دهم هجرت تا حکومت عمر بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ هجری، بیان احادیث ایشان ممنوع بود.</ref>. مضافاً بر آنکه، همان اشکالی که در [[فهم]] [[ظاهر قرآن]] و [[آیات]] [[متشابه]] وجود دارد، درباره بیانات [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز هست. علاوه بر آنکه با [[تحریفها]] و تدسیسهای فراوانی که در بیانات [[رسول خدا]]{{صل}} صورت گرفت، اگر [[قرآن]] قطعی الصّدور است، [[سنّت نبوی]] ظنّی الصدور میباشد. | *ممکن است گفته شود: [[رسول خدا]]{{صل}} مبیّن [[قرآن]] است. هرچند این سخن در زمان حیات [[مبارک]] حضرتش صحیح است، ولی اوّلاً، ایشان همه [[احکام]] را نفرمود و ثانیاً، بسیاری از بیانات [[رسول خدا]]{{صل}} به مرور ایّام از دست رفت و یا دچار [[تحریف]] شد؛ خصوصاً آنکه تا نزدیک به یکصد سال بعد از [[رحلت]] آن [[حضرت]]، نشر و بیان [[کلمات پیامبر]]{{صل}} از طرف خلفای ثلاثه و بعد از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تا پایان [[حکومت امویان]] [[ممنوع]] بود<ref>از زمان رحلت رسول خدا{{صل}} در سال دهم هجرت تا حکومت عمر بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ هجری، بیان احادیث ایشان ممنوع بود.</ref>. مضافاً بر آنکه، همان اشکالی که در [[فهم]] [[ظاهر قرآن]] و [[آیات]] [[متشابه]] وجود دارد، درباره بیانات [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز هست. علاوه بر آنکه با [[تحریفها]] و تدسیسهای فراوانی که در بیانات [[رسول خدا]]{{صل}} صورت گرفت، اگر [[قرآن]] قطعی الصّدور است، [[سنّت نبوی]] ظنّی الصدور میباشد. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
*نتیجه آنکه: [[خداوند]] [[معرفت دینی]] را [[فلسفه خلقت]] [[انسان]] میداند و عقلاً و نقلاً توصیه فراوان به [[دانشاندوزی]] شدهایم. همچنین میدانیم که [[ارزش]] [[انسانها]] در نزد [[پروردگار]]، به [[میزان]] [[درک]] [[دینی]] و [[معرفت]] آنها است؛ تا به آنجا که [[عبادت]]، بسته به [[میزان]] [[معرفت]] [[عابد]]، در نزد [[خداوند]] [[ارزش]] دارد<ref>روایات در این باره فراوان است که برای نمونه به یک مورد اشاره میکنیم: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ صفِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِينَ وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِيعُ الْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ وَ الْعُقَلَاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}}} ([[الکافی]] (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق) ج۱، ص۱۲، ح۱۱).</ref>. | *نتیجه آنکه: [[خداوند]] [[معرفت دینی]] را [[فلسفه خلقت]] [[انسان]] میداند و عقلاً و نقلاً توصیه فراوان به [[دانشاندوزی]] شدهایم. همچنین میدانیم که [[ارزش]] [[انسانها]] در نزد [[پروردگار]]، به [[میزان]] [[درک]] [[دینی]] و [[معرفت]] آنها است؛ تا به آنجا که [[عبادت]]، بسته به [[میزان]] [[معرفت]] [[عابد]]، در نزد [[خداوند]] [[ارزش]] دارد<ref>روایات در این باره فراوان است که برای نمونه به یک مورد اشاره میکنیم: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ صفِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِينَ وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِيعُ الْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ وَ الْعُقَلَاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}}} ([[الکافی]] (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق) ج۱، ص۱۲، ح۱۱).</ref>. | ||
*در [[فرهنگ قرآن]] نیز، آنچه به نزد [[پروردگار]] عرضه میشود، [[معرفت]] و [[اعتقاد صحیح]] است و [[اعمال صالح]] تنها بالابرنده آن و عرضه کننده [[اعمال]] به محضر [[خدای متعال]] هستند: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا میرود و کردار نیکو آن را فرا میبرد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>. | *در [[فرهنگ قرآن]] نیز، آنچه به نزد [[پروردگار]] عرضه میشود، [[معرفت]] و [[اعتقاد صحیح]] است و [[اعمال صالح]] تنها بالابرنده آن و عرضه کننده [[اعمال]] به محضر [[خدای متعال]] هستند: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا میرود و کردار نیکو آن را فرا میبرد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>. | ||
*بنابراین، ناتمام گذاشتن [[معرفت]]، به واسطه نبود راهنمایان بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} و همچنین وجود تحریف کنندگان و غالین در میان [[امّت]]، علاوه بر آنکه با [[حکمت الهی]] سازگار نیست، با [[برهان لطف]] نیز ناسازگار است. لذا وجود ائمّهای [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] و صاحب [[علوم]] لدنّی و متّصل به [[عالم ملکوت]] مانند [[رسول خدا]]{{صل}} در میان [[امّت]] لازم است؛ تا سطح [[دانش]] و [[معرفت]] [[توحیدی]] [[امّت]] را با گذر زمان و [[پیشرفتهای علمی]] [[جامعه]] بالا ببرند و پاسخگوی | *بنابراین، ناتمام گذاشتن [[معرفت]]، به واسطه نبود راهنمایان بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} و همچنین وجود تحریف کنندگان و غالین در میان [[امّت]]، علاوه بر آنکه با [[حکمت الهی]] سازگار نیست، با [[برهان لطف]] نیز ناسازگار است. لذا وجود ائمّهای [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] و صاحب [[علوم]] لدنّی و متّصل به [[عالم ملکوت]] مانند [[رسول خدا]]{{صل}} در میان [[امّت]] لازم است؛ تا سطح [[دانش]] و [[معرفت]] [[توحیدی]] [[امّت]] را با گذر زمان و [[پیشرفتهای علمی]] [[جامعه]] بالا ببرند و پاسخگوی نیاز افراد مستعد و انسانهای طالب [[معارف]] بلندتر باشند. | ||
*شیخالرئیس [[بوعلی سینا]] در الهیّات [[شفا]]، بعد از بیانی مبسوط پیرامون [[ارزش]] [[توحید]] و اهمیت آن در [[جهانبینی]] و [[اعتقادات]] [[انسانی]]، و تحیّر [[عقول]] افراد عادّی در [[شناخت]] ظرائف این [[معارف]] عمیق و پیچیده، و نیز [[اختلاف]] علمای [[امّت]]، که تحیّری مضاعف برای توده [[مردم]] به بار میآورد، چنین میگوید: "پس بنابر [[حکمت]] و [[رحمت الهی]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که همیشه انسانهایی خاص و [[مؤیّد]] به [[علوم]] [[الهی]] را در میان [[خلق]] قراردهد تا باب این [[معارف]] و کمک به [[عقل]] در [[فهم]] مطالب پیچیده [[توحیدی]] و [[معرفتی]] بسته نشود و هرکس به اندازه ظرفیّت و تلاشی که میکند، از آبشخور [[معرفت]] [[توحیدی]] بهرهمند شود"<ref>تفصیل بیان شیخ الرئیس به این ترتیب است: {{عربی|يكون الاصل الاول فيما يسنه تعريفه اياهم ان لهم صانعا قادرا و انه عالم بالسر و العلانية و ان من حقه ان يطاع امره فانّه يجب أن يكون الأمر لمن له الخلق، و أنه قد أعدّ لمن أطاعه المعاد المسعد و لمن عصاه المعاد المشقي حتّى يتلقى الجمهور رسمه المنزل على لسانه من الاله و الملائكة بالسمع و الطاعة و لا ينبغي له أن يشغلهم بشيء من معرفة اللّه فوق معرفة أنّه واحد حق لا شبيه له. فأمّا ان يعدي بهم إلى أن يكلفهم أن يصدّقوا بوجوده و هو غير مشار إليه في مكان و لا منقسم بالقول و لا خارج العالم و لا داخله و لا شيء من هذا الجنس، فقد عظم عليهم الشغل و شوش فيما بين أيديهم الدّين و أوقعهم فيما لا تخلص عنه إلّا لمن كان المعان الموفق الذي يشذ وجوده و يندر كونه، فانّه لا يمكنهم أن يتصوروا هذه الأحوال على وجهها إلّا بكدّ و إنّما يمكن القليل منهم أن يتصوروا حقيقة هذا التوحيد و التنزيه فلا يلبثوا أن يكذبوا بمثل هذا الموجود و يقعوا في تنازع و ينصرفوا إلى المباحثات و المقايسات بمثل الّتي تصدّهم عن أعمالهم المدنية، و ربما أوقعهم في آراء مخالفة لصلاح المدينة و منافية لواجب الحق و كثرت فيهم الشكوك و الشبه و صعب الأمر على السانّ في ضبطهم فما كل بميسّر له في الحكمة الالهيّة و لا السانّ يصلح له أن يظهر أن عنده حقيقة يكتمها عن العامّة بل يجب أن لا يرخص في تعرض شيء من ذلك. بل يجب أن يعرفهم جلال اللّه تعالى و عظمته برموز و أمثلة من الأشياء الّتي هي عندهم جليلة و عظيمة و يلقى إليهم مع هذا هذا القدر أعني انّه لا نظير له و لا شريك له و لا شبيه له. و كذلك يجب أن يقرر عندهم أمر المعاد على وجه يتصورون كيفيته و يسكن إليه نفوسهم و يضرب للسعادة و الشقاوة أمثالا ممّا يفهمونه و يتصورونه}}.(الشفاء (الإلیهات) (ط. مکتبه آیةالله المرعشی،۱۴۰۴ ه.ق.)، النص، ص۴۴۳).</ref><ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۳۳۴-۳۳۶.</ref>. | *شیخالرئیس [[بوعلی سینا]] در الهیّات [[شفا]]، بعد از بیانی مبسوط پیرامون [[ارزش]] [[توحید]] و اهمیت آن در [[جهانبینی]] و [[اعتقادات]] [[انسانی]]، و تحیّر [[عقول]] افراد عادّی در [[شناخت]] ظرائف این [[معارف]] عمیق و پیچیده، و نیز [[اختلاف]] علمای [[امّت]]، که تحیّری مضاعف برای توده [[مردم]] به بار میآورد، چنین میگوید: "پس بنابر [[حکمت]] و [[رحمت الهی]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که همیشه انسانهایی خاص و [[مؤیّد]] به [[علوم]] [[الهی]] را در میان [[خلق]] قراردهد تا باب این [[معارف]] و کمک به [[عقل]] در [[فهم]] مطالب پیچیده [[توحیدی]] و [[معرفتی]] بسته نشود و هرکس به اندازه ظرفیّت و تلاشی که میکند، از آبشخور [[معرفت]] [[توحیدی]] بهرهمند شود"<ref>تفصیل بیان شیخ الرئیس به این ترتیب است: {{عربی|يكون الاصل الاول فيما يسنه تعريفه اياهم ان لهم صانعا قادرا و انه عالم بالسر و العلانية و ان من حقه ان يطاع امره فانّه يجب أن يكون الأمر لمن له الخلق، و أنه قد أعدّ لمن أطاعه المعاد المسعد و لمن عصاه المعاد المشقي حتّى يتلقى الجمهور رسمه المنزل على لسانه من الاله و الملائكة بالسمع و الطاعة و لا ينبغي له أن يشغلهم بشيء من معرفة اللّه فوق معرفة أنّه واحد حق لا شبيه له. فأمّا ان يعدي بهم إلى أن يكلفهم أن يصدّقوا بوجوده و هو غير مشار إليه في مكان و لا منقسم بالقول و لا خارج العالم و لا داخله و لا شيء من هذا الجنس، فقد عظم عليهم الشغل و شوش فيما بين أيديهم الدّين و أوقعهم فيما لا تخلص عنه إلّا لمن كان المعان الموفق الذي يشذ وجوده و يندر كونه، فانّه لا يمكنهم أن يتصوروا هذه الأحوال على وجهها إلّا بكدّ و إنّما يمكن القليل منهم أن يتصوروا حقيقة هذا التوحيد و التنزيه فلا يلبثوا أن يكذبوا بمثل هذا الموجود و يقعوا في تنازع و ينصرفوا إلى المباحثات و المقايسات بمثل الّتي تصدّهم عن أعمالهم المدنية، و ربما أوقعهم في آراء مخالفة لصلاح المدينة و منافية لواجب الحق و كثرت فيهم الشكوك و الشبه و صعب الأمر على السانّ في ضبطهم فما كل بميسّر له في الحكمة الالهيّة و لا السانّ يصلح له أن يظهر أن عنده حقيقة يكتمها عن العامّة بل يجب أن لا يرخص في تعرض شيء من ذلك. بل يجب أن يعرفهم جلال اللّه تعالى و عظمته برموز و أمثلة من الأشياء الّتي هي عندهم جليلة و عظيمة و يلقى إليهم مع هذا هذا القدر أعني انّه لا نظير له و لا شريك له و لا شبيه له. و كذلك يجب أن يقرر عندهم أمر المعاد على وجه يتصورون كيفيته و يسكن إليه نفوسهم و يضرب للسعادة و الشقاوة أمثالا ممّا يفهمونه و يتصورونه}}.(الشفاء (الإلیهات) (ط. مکتبه آیةالله المرعشی،۱۴۰۴ ه.ق.)، النص، ص۴۴۳).</ref><ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۳۳۴-۳۳۶.</ref>. | ||