استدلال امام علی در جنگ نهروان: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '،[[' به '، [['
جز (جایگزینی متن - 'باقی' به 'باقی') |
جز (جایگزینی متن - '،[[' به '، [[') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
*[[تاریخ بغداد (کتاب)|تاریخ بغداد]]- به [[نقل]] از [[جابر]]: همانا در روز [[نهروان]] [[شاهد]] بودم که [[علی]]{{ع}}، چون آن [[جماعت]] را دید، به یارانش گفت: "باز ایستید!". سپس ایشان را ندا داد: "کشندگان [[عبد الله بن خباب]] را به ما سپارید تا قصاصشان کنیم"- و [[عبد الله]]، [[کارگزار]] [[علی]]{{ع}} در [[نهروان]] بود-. گفتند: ما، همه، او را کشتیم!<ref>[[تاریخ بغداد (کتاب)|تاریخ بغداد]]، ج ۷، ص ۲۳۷ ش ۳۷۲۹.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۹۷-۵۰۰.</ref>. | *[[تاریخ بغداد (کتاب)|تاریخ بغداد]]- به [[نقل]] از [[جابر]]: همانا در روز [[نهروان]] [[شاهد]] بودم که [[علی]]{{ع}}، چون آن [[جماعت]] را دید، به یارانش گفت: "باز ایستید!". سپس ایشان را ندا داد: "کشندگان [[عبد الله بن خباب]] را به ما سپارید تا قصاصشان کنیم"- و [[عبد الله]]، [[کارگزار]] [[علی]]{{ع}} در [[نهروان]] بود-. گفتند: ما، همه، او را کشتیم!<ref>[[تاریخ بغداد (کتاب)|تاریخ بغداد]]، ج ۷، ص ۲۳۷ ش ۳۷۲۹.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۹۷-۵۰۰.</ref>. | ||
==[[خطابه]] [[امام]]{{ع}} در میان صف دو سپاه== | ==[[خطابه]] [[امام]]{{ع}} در میان صف دو سپاه== | ||
*[[الأخبار الموفقیات (کتاب)|الأخبار الموفقیات]]- به [[نقل]] از [[علی بن صالح]]-: چون صف دو [[سپاه]] در [[نهروان]] آرایش [[نظامی]] گرفتند،[[ امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]]، میان دو صف آمد و سپس گفت: "اما بعد؛ ای جماعتی که رسمِ ستیزه و گمراهی به شورشتان وا داشته و خواهش نَفْس و [[انحراف]]، از [[حق]] دورتان کرده است! همانا بیمتان میدهم که فردا صبحگاهان، بر کناره این نهر یا کرانه این صحرا بیجان بیفتید، بی آن که از پروردگارتان دلیلی روشن و حجتی [[آشکار]] داشته باشید. آیا من شما را از این [[داوری]] [[نهی]] نکردم و برحذر نداشتم و آگاهتان نکردم که درخواست [[داوری]] از سوی این [[مردم]] [شامی] فریبگری و نیرنگورزی است؟ پس، از [[فرمان]] من سرپیچیدید و خِردورزی را کنار نهادید و نافرمانیام کردید، چندان که به [[داوری]] تن دادم؛ و از آن دو داور، [[پیمان]] و [[میثاق]] ستاندم و فرمانشان دادم که آنچه را [[قرآن]] زنده داشته، زنده دارند و آنچه را [[قرآن]] میرانده، بمیرانند؛ [اما] از فرمانم سرْ باز زدند و به خواهش نَفْس [[رفتار]] کردند. از این رو، ما بر همان امر نخستین هستیم. پس به کجا روانید و کجا به سرگشتگی کشانده میشوید؟". خطیبِ [[خوارج]] گفت: اما بعد؛ ای [[علی]]! آنگاه که ما به [[داوری]] روی آوردیم، مرتکب [[کفر]] شدیم. پس اگر تو [نیز] همانند ما [[توبه]] کنی، ما با تو و از توایم؛ و اگر خودداری کنی، ما یکپارچه به تو اعلان [[جنگ]] میکنیم، که همانا [[خداوند]]، [[خیانتپیشگان]] را [[دوست]] نمیدارد. [[علی]]{{ع}} گفت: "تندبادی شما را فراگیرد و از شما هیچکس باقی نمانَد! آیا پس از [[ایمان]] آوردنم به [[خدا]] و جهادم در راه او و هجرتم همراه [[پیامبر خدا]]، به [[کفر]] [[اقرار]] کنم؟! اگر چنین کنم، به گمراهی در میافتم و از رهیافتگان نیستم. اما به جماعتی سبُک مغز و بیخِرَد، [[مبتلا]] شدهام، و خداست آن که از او [[یاری]] میتوان خواست"<ref>الأخبار الموفقیات، ص ۳۲۵، ح ۱۸۱.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۹۷-۵۰۰.</ref>. | *[[الأخبار الموفقیات (کتاب)|الأخبار الموفقیات]]- به [[نقل]] از [[علی بن صالح]]-: چون صف دو [[سپاه]] در [[نهروان]] آرایش [[نظامی]] گرفتند، [[ امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]]، میان دو صف آمد و سپس گفت: "اما بعد؛ ای جماعتی که رسمِ ستیزه و گمراهی به شورشتان وا داشته و خواهش نَفْس و [[انحراف]]، از [[حق]] دورتان کرده است! همانا بیمتان میدهم که فردا صبحگاهان، بر کناره این نهر یا کرانه این صحرا بیجان بیفتید، بی آن که از پروردگارتان دلیلی روشن و حجتی [[آشکار]] داشته باشید. آیا من شما را از این [[داوری]] [[نهی]] نکردم و برحذر نداشتم و آگاهتان نکردم که درخواست [[داوری]] از سوی این [[مردم]] [شامی] فریبگری و نیرنگورزی است؟ پس، از [[فرمان]] من سرپیچیدید و خِردورزی را کنار نهادید و نافرمانیام کردید، چندان که به [[داوری]] تن دادم؛ و از آن دو داور، [[پیمان]] و [[میثاق]] ستاندم و فرمانشان دادم که آنچه را [[قرآن]] زنده داشته، زنده دارند و آنچه را [[قرآن]] میرانده، بمیرانند؛ [اما] از فرمانم سرْ باز زدند و به خواهش نَفْس [[رفتار]] کردند. از این رو، ما بر همان امر نخستین هستیم. پس به کجا روانید و کجا به سرگشتگی کشانده میشوید؟". خطیبِ [[خوارج]] گفت: اما بعد؛ ای [[علی]]! آنگاه که ما به [[داوری]] روی آوردیم، مرتکب [[کفر]] شدیم. پس اگر تو [نیز] همانند ما [[توبه]] کنی، ما با تو و از توایم؛ و اگر خودداری کنی، ما یکپارچه به تو اعلان [[جنگ]] میکنیم، که همانا [[خداوند]]، [[خیانتپیشگان]] را [[دوست]] نمیدارد. [[علی]]{{ع}} گفت: "تندبادی شما را فراگیرد و از شما هیچکس باقی نمانَد! آیا پس از [[ایمان]] آوردنم به [[خدا]] و جهادم در راه او و هجرتم همراه [[پیامبر خدا]]، به [[کفر]] [[اقرار]] کنم؟! اگر چنین کنم، به گمراهی در میافتم و از رهیافتگان نیستم. اما به جماعتی سبُک مغز و بیخِرَد، [[مبتلا]] شدهام، و خداست آن که از او [[یاری]] میتوان خواست"<ref>الأخبار الموفقیات، ص ۳۲۵، ح ۱۸۱.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۹۷-۵۰۰.</ref>. | ||
==برافراشتن [[پرچم]] امان== | ==برافراشتن [[پرچم]] امان== | ||
*[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از [[ابوسلمه زهری]]-: [[علی]]{{ع}}، [[پرچم]] [[امان]] را به دست ابو ایوب برافراشت. ابو ایوب، آنان را ندا داد: هر یک از شما که دست به [[قتل]] نزده و متعرضِ کسان نشده باشد و زیر این [[پرچم]] آید، در [[امان]] است؛ و هر که از شما به [[کوفه]] یا [[مدائن]] روان شود و از این [[جماعت]] جدا گردد، [نیز] در [[امان]] است. پس از آن که به [[قاتلان]] برادرانمان از میان شما دست یابیم، ما را نیازی به ریختن [[خون]] شما نیست. [[فروة بن نوفل اشجعی]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، نمیدانم چرا با [[علی]] میجنگیم. جز این نمیاندیشم که بازگردم تا در [[جنگ]] با او یا دنبالهروی از وی، [[بصیرت]] یابم. سپس با پانصد سوار روان گشت تا در بندنیجین<ref>شهری مشهور در کنار نهروان در ناحیه جبل و از توابع بغداد است (معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۹۹).</ref> و دَسْکره فرود آمد. جماعتی دیگر هم برون آمده، پراکنده شدند و در [[کوفه]] جای گرفتند. نزدیک به یکصد تن هم به [[علی]]{{ع}} پیوستند. و اینان، در جمع، چهار هزار تن بودند. و دو هزار و هشتصد تن از [[خوارج]] با [[عبد الله]] بن وَهْب ماندند<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۸۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۹۷-۵۰۰.</ref>. | *[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از [[ابوسلمه زهری]]-: [[علی]]{{ع}}، [[پرچم]] [[امان]] را به دست ابو ایوب برافراشت. ابو ایوب، آنان را ندا داد: هر یک از شما که دست به [[قتل]] نزده و متعرضِ کسان نشده باشد و زیر این [[پرچم]] آید، در [[امان]] است؛ و هر که از شما به [[کوفه]] یا [[مدائن]] روان شود و از این [[جماعت]] جدا گردد، [نیز] در [[امان]] است. پس از آن که به [[قاتلان]] برادرانمان از میان شما دست یابیم، ما را نیازی به ریختن [[خون]] شما نیست. [[فروة بن نوفل اشجعی]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، نمیدانم چرا با [[علی]] میجنگیم. جز این نمیاندیشم که بازگردم تا در [[جنگ]] با او یا دنبالهروی از وی، [[بصیرت]] یابم. سپس با پانصد سوار روان گشت تا در بندنیجین<ref>شهری مشهور در کنار نهروان در ناحیه جبل و از توابع بغداد است (معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۹۹).</ref> و دَسْکره فرود آمد. جماعتی دیگر هم برون آمده، پراکنده شدند و در [[کوفه]] جای گرفتند. نزدیک به یکصد تن هم به [[علی]]{{ع}} پیوستند. و اینان، در جمع، چهار هزار تن بودند. و دو هزار و هشتصد تن از [[خوارج]] با [[عبد الله]] بن وَهْب ماندند<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۸۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۹۷-۵۰۰.</ref>. |