ویژگیهای امام مهدی: تفاوت میان نسخهها
←ویژگیهای امام مهدی{{ع}} در حدیث معراج
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
*[[حکومت]] او بر اساس [[عدل و قسط]] است و [[جهان]] را پر از [[عدل و داد]] خواهد کرد. [[مردم]] را [[تربیت]] میکند و [[تعلیم]] خواهد داد طوری که همگی [[مردم]] [[علم]] و [[حکمت]] بیاموزند، حتّی [[زنان]] در [[خانه]] بر اساس [[کتاب خدا]] و [[سنّت پیامبر]] [[قضاوت]] میکنند<ref>بحار الانوار، ج۳۵۲؛ به نقل از: حیات فکری، ص۶۰۰.</ref> و سرانجام [[مهدی]]{{ع}} همه ویرانیها را [[آبادان]] خواهد کرد تا جایی که در [[جهان]] کژی، [[کاستی]] و ویرانی باقی نماند<ref>المهدی الموعود، ج۲، ص۱۱ و ج۱، ص۲۶۴ به بعد.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۵۵-۱۵۷.</ref>. | *[[حکومت]] او بر اساس [[عدل و قسط]] است و [[جهان]] را پر از [[عدل و داد]] خواهد کرد. [[مردم]] را [[تربیت]] میکند و [[تعلیم]] خواهد داد طوری که همگی [[مردم]] [[علم]] و [[حکمت]] بیاموزند، حتّی [[زنان]] در [[خانه]] بر اساس [[کتاب خدا]] و [[سنّت پیامبر]] [[قضاوت]] میکنند<ref>بحار الانوار، ج۳۵۲؛ به نقل از: حیات فکری، ص۶۰۰.</ref> و سرانجام [[مهدی]]{{ع}} همه ویرانیها را [[آبادان]] خواهد کرد تا جایی که در [[جهان]] کژی، [[کاستی]] و ویرانی باقی نماند<ref>المهدی الموعود، ج۲، ص۱۱ و ج۱، ص۲۶۴ به بعد.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۵۵-۱۵۷.</ref>. | ||
==[[ | ==ویژگیهای [[امام مهدی]]{{ع}} در [[حدیث معراج]]== | ||
*در [[معراج]] آنجا که [[خدای تبارک و تعالی]] با بندهاش بیواسطه سخن میگفت و [[اسرار]] [[آینده]] را برای پیامبرش بیان میکرد، [[خداوند]] درباره [[جانشینان پیامبر]] و [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[سخن]] گفت و [[وعده]] [[پیروزی]] [[اراده الهی]] به دست [[مهدی]]{{ع}} را به [[محمد]]{{صل}} داد. [[پیامبر اعظم]]{{صل}} فرمود: | *در [[معراج]] آنجا که [[خدای تبارک و تعالی]] با بندهاش بیواسطه سخن میگفت و [[اسرار]] [[آینده]] را برای پیامبرش بیان میکرد، [[خداوند]] درباره [[جانشینان پیامبر]] و [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[سخن]] گفت و [[وعده]] [[پیروزی]] [[اراده الهی]] به دست [[مهدی]]{{ع}} را به [[محمد]]{{صل}} داد. [[پیامبر اعظم]]{{صل}} فرمود: چون به [[معراج]] رفتم، از [[آسمان]] هفتم سدرةالمنتهی [[عروج]] کردم و از سدرةالمنتهی به پرده و حجابی از [[نور]]. پس [[خدای تعالی]] مرا خواند و فرمود: ای [[محمد]]! با [[قائم]] از شما، زمینم را به [[تسبیح]] و [[تهلیل]] و [[تقدیس]] و [[تکبیر]] و تمجیدم زنده میکنم و [[زمین]] را از دشمنانم [[پاک]] کنم و اولیای خودم را [[وارث]] آن میگردانم و به [[وسیله]] [[مهدی]]{{ع}} به [[علم]] خود [[زمین]] و بندگانم را زنده میکنم و ذخایر [[زمین]] را به [[مشیت]] خود بر او [[آشکار]] میکنم و او را بر [[اسرار]] و ضمایر به ارادهام مطلع میکنم و با ملایکهام به یاریش میشتابم تا به واسطه او دینم را [[اعلان]] و امرم را تنفیذ کنم. پس [[مهدی]]{{ع}} به [[حق]]، [[ولیّ]] من و به [[حق]]، [[بنده]] من است<ref>شیخ صدوق، امالی، بیروت، اعلمی، بیتا، مجلس ۹۲، ح۴، ص۵۰۴؛ بحارالانوار، ج۱۸، باب ۳ ص۳۴۱، ح۴۹.</ref>. | ||
چون به [[معراج]] رفتم، از [[آسمان]] هفتم سدرةالمنتهی [[عروج]] کردم و از سدرةالمنتهی به پرده و حجابی از [[نور]]. پس [[خدای تعالی]] مرا خواند و فرمود: ای [[محمد]]! با [[قائم]] از شما، زمینم را به [[تسبیح]] و [[تهلیل]] و [[تقدیس]] و [[تکبیر]] و تمجیدم زنده میکنم و [[زمین]] را از دشمنانم [[پاک]] کنم و اولیای خودم را [[وارث]] آن میگردانم و به [[وسیله]] [[مهدی]]{{ع}} به [[علم]] خود [[زمین]] و بندگانم را زنده میکنم و ذخایر [[زمین]] را به [[مشیت]] خود بر او [[آشکار]] میکنم و او را بر [[اسرار]] و ضمایر به ارادهام مطلع میکنم و با ملایکهام به یاریش میشتابم تا به واسطه او دینم را [[اعلان]] و امرم را تنفیذ کنم. پس [[مهدی]]{{ع}} به [[حق]]، [[ولیّ]] من و به [[حق]]، [[بنده]] من است<ref>شیخ صدوق، امالی، بیروت، اعلمی، بیتا، مجلس ۹۲، ح۴، ص۵۰۴؛ بحارالانوار، ج۱۸، باب ۳ ص۳۴۱، ح۴۹.</ref>. | |||
*در [[نقلی]] دیگر آمده است: " ای [[محمد]]! تو [[بنده]] من و من [[پروردگار]] تواَم. پس مرا [[عبادت]] کن و بر من [[توکل]] کن که همانا تو [[نور]] من در میان بندگانم و فرستاده من بر خلقم هستی. [[بهشت]] را برای [[پیروان]] تو آفریدم و برای [[مخالفان]] تو [[دوزخ]] را فراهم کردم و کرامتم را بر [[جانشینان]] تو لازم گرداندم و ثوابم را برای [[شیعیان]] تو مقرر ساختم. پس گفتم: [[جانشینان]] من که هستند؟ خطاب رسید، نام [[جانشینان]] تو بر ساق [[عرش]] نوشته شده است. به ساق [[عرش]] نگریستم و [[دوازده]] [[نور]] دیدم. هر نوری در سطری سبز که اولشان [[علی بن ابیطالب]] و آخرشان [[مهدی]]{{ع}} امتم بود. پس خطاب رسید: ای [[محمد]]! اینان [[اولیا]] و [[دوستان]] و برگزیدگان من و حجتم بر خلقم بعد از تواند. | *در [[نقلی]] دیگر آمده است: " ای [[محمد]]! تو [[بنده]] من و من [[پروردگار]] تواَم. پس مرا [[عبادت]] کن و بر من [[توکل]] کن که همانا تو [[نور]] من در میان بندگانم و فرستاده من بر خلقم هستی. [[بهشت]] را برای [[پیروان]] تو آفریدم و برای [[مخالفان]] تو [[دوزخ]] را فراهم کردم و کرامتم را بر [[جانشینان]] تو لازم گرداندم و ثوابم را برای [[شیعیان]] تو مقرر ساختم. پس گفتم: [[جانشینان]] من که هستند؟ خطاب رسید، نام [[جانشینان]] تو بر ساق [[عرش]] نوشته شده است. به ساق [[عرش]] نگریستم و [[دوازده]] [[نور]] دیدم. هر نوری در سطری سبز که اولشان [[علی بن ابیطالب]] و آخرشان [[مهدی]]{{ع}} امتم بود. پس خطاب رسید: ای [[محمد]]! اینان [[اولیا]] و [[دوستان]] و برگزیدگان من و حجتم بر خلقم بعد از تواند. | ||
*به [[عزت]] و جلالم [[سوگند]]، به واسطه ایشان، دینم را چیره و کلمهام را بلند میکنم و به [[وسیله]] [[آخرین وصی]] تو، [[زمین]] را از دشمنانم [[پاک]] میگردانم و [[مشرق]] و [[مغرب زمین]] را به تملیک او درمیآورم و باد را مسخر او میکنم و گردنکشان سرسخت را رام او میسازم و او را بر نردبان [[ترقی]] بالا میبرم و با [[لشکریان]] خود یاریاش میکنم و با فرشتگانم به او مدد میرسانم تا آنکه دعوتم را [[آشکار]] کند و [[مردمان]] را بر توحیدم گرد آورد. سپس ملکش را تداوم بخشم و تا [[روز قیامت]]، آن را در [[سلطه]] اولیای خود قرار دهم<ref>شیخ صدوق، کمالالدین، ترجمه: منصور پهلوان، قم، انتشارات مسجد جمکران، ۱۳۸۴، چ ۳، ج۱، ص۴۸۱.</ref>. | *به [[عزت]] و جلالم [[سوگند]]، به واسطه ایشان، دینم را چیره و کلمهام را بلند میکنم و به [[وسیله]] [[آخرین وصی]] تو، [[زمین]] را از دشمنانم [[پاک]] میگردانم و [[مشرق]] و [[مغرب زمین]] را به تملیک او درمیآورم و باد را مسخر او میکنم و گردنکشان سرسخت را رام او میسازم و او را بر نردبان [[ترقی]] بالا میبرم و با [[لشکریان]] خود یاریاش میکنم و با فرشتگانم به او مدد میرسانم تا آنکه دعوتم را [[آشکار]] کند و [[مردمان]] را بر توحیدم گرد آورد. سپس ملکش را تداوم بخشم و تا [[روز قیامت]]، آن را در [[سلطه]] اولیای خود قرار دهم<ref>شیخ صدوق، کمالالدین، ترجمه: منصور پهلوان، قم، انتشارات مسجد جمکران، ۱۳۸۴، چ ۳، ج۱، ص۴۸۱.</ref>. |