بحث:پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خودداری' به 'خودداری'
جز (جایگزینی متن - ')| ' به ')|')
جز (جایگزینی متن - 'خودداری' به 'خودداری')
خط ۷: خط ۷:
==نگاهی به شخصیت [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]]{{صل}}==
==نگاهی به شخصیت [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]]{{صل}}==
*بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز ۱۷ [[ربیع الاول]] برابر ۲۵ آوریل ۵۷۰ میلادی؛ [[کودکی]] [[مکه]] چشم به [[جهان]] گشود. پدرش [[عبدالله]] در بازگشت از [[شام]] در [[شهر]] یثرب چشم از [[جهان]] فروبست و به [[دیدار]] کودکش [[پیامبر|محمد]]{{صل}} نائل نشد. [[زن]] [[عبدالله]]، [[مادر]] [[پیامبر|محمد]]{{صل}}، [[آمنه]] دختر [[وهب بن عبدمناف]] بود. برابر رسم خانواده‌های بزرگ [[مکه]] [[آمنه]] پسر عزیزش، [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را به دایه‌ای به نام [[حلیمه]] سپرد تا در بیابان گسترده و [[پاک]] و دور از آلودگی‌ها پرورش یابد. [[حلیمه]] بر اثر علاقه و [[اصرار]] مادرش، [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را که به سن پنج سالگی رسیده بود به [[مکه]] بازگردانید. دو سال بعد [[آمنه]] نیز [[جان]] به جان‌ آفرین [[تسلیم]] کرد، و [[پیامبر|محمد]]{{صل}} در دامان پدربزرگش [[عبدالمطلب]] پرورش یافت. دو سال بعد بر اثر درگذشت [[عبدالمطلب]]، به‌ ناچار [[پیامبر|محمد]]{{صل}} در سن هشت سالگی به [[خانه]] عموی خویش [[ابوطالب]] رفت و تحت [[سرپرستی]] وی قرار گرفت<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>.
*بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز ۱۷ [[ربیع الاول]] برابر ۲۵ آوریل ۵۷۰ میلادی؛ [[کودکی]] [[مکه]] چشم به [[جهان]] گشود. پدرش [[عبدالله]] در بازگشت از [[شام]] در [[شهر]] یثرب چشم از [[جهان]] فروبست و به [[دیدار]] کودکش [[پیامبر|محمد]]{{صل}} نائل نشد. [[زن]] [[عبدالله]]، [[مادر]] [[پیامبر|محمد]]{{صل}}، [[آمنه]] دختر [[وهب بن عبدمناف]] بود. برابر رسم خانواده‌های بزرگ [[مکه]] [[آمنه]] پسر عزیزش، [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را به دایه‌ای به نام [[حلیمه]] سپرد تا در بیابان گسترده و [[پاک]] و دور از آلودگی‌ها پرورش یابد. [[حلیمه]] بر اثر علاقه و [[اصرار]] مادرش، [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را که به سن پنج سالگی رسیده بود به [[مکه]] بازگردانید. دو سال بعد [[آمنه]] نیز [[جان]] به جان‌ آفرین [[تسلیم]] کرد، و [[پیامبر|محمد]]{{صل}} در دامان پدربزرگش [[عبدالمطلب]] پرورش یافت. دو سال بعد بر اثر درگذشت [[عبدالمطلب]]، به‌ ناچار [[پیامبر|محمد]]{{صل}} در سن هشت سالگی به [[خانه]] عموی خویش [[ابوطالب]] رفت و تحت [[سرپرستی]] وی قرار گرفت<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>.
*[[محمد]]{{صل}} دوران [[نوجوانی]] و [[جوانی]] را همراه با [[پاکی]]، [[راستی]]، [[تفکر]]، [[وقار]]، شرافتمندی و [[امانت‌داری]] بی‌مانند سپری کرد، تا اندازه‌ای که موجب شگفتی همگان شده بود و بین همگان به [[محمد امین]] مشهور گردید. وی در سن بیست سالگی به [[پیمان]] "حلف الفضول"<ref>حلف الفضول" پیمانی بود که پایه آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بیچارگان بود و پایه‌گذاران آن کسانی بودند که اسمشان فضل یا از ریشه فضل بود. یکی از محورهای این پیمان، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان خارجی.</ref>پیوست، اما از پیش‌تر، وی به اشخاص [[فقیر]] و بینوا و [[کودکان]] [[یتیم]] و زنانی که شوهرانشان را در [[جنگ‌ها]] از دست داده بودند، [[محبت]] بسیار می‌کرد هر چه می‌توانست از [[کمک]] نسبت به محرومان [[خودداری]] نمی‌نمود. پیوستن به این [[پیمان]] نیز بخشی از برنامه ایشان در دستگیری بینوایان و رفع [[ستم]] از [[مظلومان]] بود<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>.
*[[محمد]]{{صل}} دوران [[نوجوانی]] و [[جوانی]] را همراه با [[پاکی]]، [[راستی]]، [[تفکر]]، [[وقار]]، شرافتمندی و [[امانت‌داری]] بی‌مانند سپری کرد، تا اندازه‌ای که موجب شگفتی همگان شده بود و بین همگان به [[محمد امین]] مشهور گردید. وی در سن بیست سالگی به [[پیمان]] "حلف الفضول"<ref>حلف الفضول" پیمانی بود که پایه آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بیچارگان بود و پایه‌گذاران آن کسانی بودند که اسمشان فضل یا از ریشه فضل بود. یکی از محورهای این پیمان، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان خارجی.</ref>پیوست، اما از پیش‌تر، وی به اشخاص [[فقیر]] و بینوا و [[کودکان]] [[یتیم]] و زنانی که شوهرانشان را در [[جنگ‌ها]] از دست داده بودند، [[محبت]] بسیار می‌کرد هر چه می‌توانست از [[کمک]] نسبت به محرومان خودداری نمی‌نمود. پیوستن به این [[پیمان]] نیز بخشی از برنامه ایشان در دستگیری بینوایان و رفع [[ستم]] از [[مظلومان]] بود<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>.
*وقتی [[امانت]] و درستی [[پیامبر|محمد]]{{صل}} زبانزد همگان شد، [[زن]] [[ثروتمندی]] از [[مردم]] [[مکه]] به نام [[خدیجه]] دختر خویلد که ثروتی زیاد و [[عفت]] و تقوایی بی‌نظیر داشت، خواست که [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را برای [[تجارت]] به [[شام]] بفرستد و از سود بازرگانی سهمی به ایشان بدهد. [[پیامبر|محمد]]{{صل}} این پیشنهاد را پذیرفت. [[خدیجه]] شیفته [[امانت]] و [[صداقت]] [[پیامبر|محمد]]{{صل}} شد و چندی بعد خواستار [[ازدواج]] با او گردید. در این موقع [[خدیجه]] [[چهل]] ساله بود و [[پیامبر|محمد]]{{صل}} بیست و پنج سال داشت. [[پیامبر|محمد]]{{صل}} [[امین]] با آنکه [[ثروت]] فراوان [[خدیجه]] را در [[اختیار]] داشت، ولی جز در [[کار خیر]] و [[کمک]] به بینوایان قدمی برنمی‌داشت و بیشتر اوقات فراغت را به خارج [[مکه]] می‌رفت و مدت‌ها در دامنه کوه‌ها و میان [[غار حرا]] می‌نشست و در آثار صنع [[خدا]] و شگفتی‌های [[جهان]] [[خلقت]] به [[تفکر]] می‌پرداخت و با خدای [[جهان]] به [[راز و نیاز]] سرگرم می‌شد<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>.
*وقتی [[امانت]] و درستی [[پیامبر|محمد]]{{صل}} زبانزد همگان شد، [[زن]] [[ثروتمندی]] از [[مردم]] [[مکه]] به نام [[خدیجه]] دختر خویلد که ثروتی زیاد و [[عفت]] و تقوایی بی‌نظیر داشت، خواست که [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را برای [[تجارت]] به [[شام]] بفرستد و از سود بازرگانی سهمی به ایشان بدهد. [[پیامبر|محمد]]{{صل}} این پیشنهاد را پذیرفت. [[خدیجه]] شیفته [[امانت]] و [[صداقت]] [[پیامبر|محمد]]{{صل}} شد و چندی بعد خواستار [[ازدواج]] با او گردید. در این موقع [[خدیجه]] [[چهل]] ساله بود و [[پیامبر|محمد]]{{صل}} بیست و پنج سال داشت. [[پیامبر|محمد]]{{صل}} [[امین]] با آنکه [[ثروت]] فراوان [[خدیجه]] را در [[اختیار]] داشت، ولی جز در [[کار خیر]] و [[کمک]] به بینوایان قدمی برنمی‌داشت و بیشتر اوقات فراغت را به خارج [[مکه]] می‌رفت و مدت‌ها در دامنه کوه‌ها و میان [[غار حرا]] می‌نشست و در آثار صنع [[خدا]] و شگفتی‌های [[جهان]] [[خلقت]] به [[تفکر]] می‌پرداخت و با خدای [[جهان]] به [[راز و نیاز]] سرگرم می‌شد<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>.
*سال‌ها بدین منوال [[گذشت]] تا آن‌که در ۲۷ [[رجب]] سال ۴۰ [[عام الفیل]] برابر با ۶۱۰ میلادی در حالی که [[پیامبر|محمد امین]]{{صل}} در [[غار حرا]] به [[عبادت]] [[خدا]] و [[راز و نیاز]] با آفریننده [[جهان]] مشغول بود، [[جبرئیل]] [[فرشته وحی]] [[مأمور]] شد آیاتی از [[قرآن]] را بر [[پیامبر|محمد]]{{صل}} بخواند و او را به [[مقام]] [[پیامبری]] مفتخر سازد. سن ایشان در این هنگام [[چهل]] سال بود<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>.
*سال‌ها بدین منوال [[گذشت]] تا آن‌که در ۲۷ [[رجب]] سال ۴۰ [[عام الفیل]] برابر با ۶۱۰ میلادی در حالی که [[پیامبر|محمد امین]]{{صل}} در [[غار حرا]] به [[عبادت]] [[خدا]] و [[راز و نیاز]] با آفریننده [[جهان]] مشغول بود، [[جبرئیل]] [[فرشته وحی]] [[مأمور]] شد آیاتی از [[قرآن]] را بر [[پیامبر|محمد]]{{صل}} بخواند و او را به [[مقام]] [[پیامبری]] مفتخر سازد. سن ایشان در این هنگام [[چهل]] سال بود<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش