پرش به محتوا

اصلاحات علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[آگاه]] باشید که [[خداوند]]، از فراز [[آسمان]] و [[عرش]]، [[آگاه]] است که [[حکومت]] بر [[امت]] [[محمد]]{{صل}} را خوش نمی‌داشتم تا اینکه [[رأی]] شما بر این امر، متفق شد؛ چرا که از [[پیامبر خدا]] شنیدم که می‌فرمود:" هر [[زمامداری]] که حکومتِ پس از مرا بر عهده گیرد، او را بر [[صراط]]، نگه دارند.
[[آگاه]] باشید که [[خداوند]]، از فراز [[آسمان]] و [[عرش]]، [[آگاه]] است که [[حکومت]] بر [[امت]] [[محمد]]{{صل}} را خوش نمی‌داشتم تا اینکه [[رأی]] شما بر این امر، متفق شد؛ چرا که از [[پیامبر خدا]] شنیدم که می‌فرمود:" هر [[زمامداری]] که حکومتِ پس از مرا بر عهده گیرد، او را بر [[صراط]]، نگه دارند.
[[فرشتگان]]، پرونده‌اش را بگشایند. اگر عدالت‌پیشه بود، [[خداوند]] او را بر پایه عدلش [[نجات]] دهد، و اگر [[ستمگر]] باشد، [[صراط]]، او را چنان بلرزاند که مفصل‌هایش از هم بگسلد. سپس سرنگون به [[آتش]] افکنده شود. و صورتش داغ شود". اما اینک که [[رأی]] شما بر حکومتِ من متعلق شد، مجالی برای [[کناره‌گیری]] نیست".
[[فرشتگان]]، پرونده‌اش را بگشایند. اگر عدالت‌پیشه بود، [[خداوند]] او را بر پایه عدلش [[نجات]] دهد، و اگر [[ستمگر]] باشد، [[صراط]]، او را چنان بلرزاند که مفصل‌هایش از هم بگسلد. سپس سرنگون به [[آتش]] افکنده شود. و صورتش داغ شود". اما اینک که [[رأی]] شما بر حکومتِ من متعلق شد، مجالی برای [[کناره‌گیری]] نیست".
آن‌گاه، به راست و چپ، رو گردانْد و گفت: "[[آگاه]] باشید! مبادا فردا مردانی از شما که در لذت‌های [[دنیا]] غرقه گشتند، بُستان‌ها برگرفتند، نهرها جاری ساختند، بر اسبان چالاک سوار شدند و کنیزکان [[زیبا]] روی بر گرفتند- که بر آنان، ننگ و عار شد- وقتی که آنان را از آنچه در آن غوطه‌ور شدند، باز داشتم و به [[حقوقی]] که می‌شناسند، بازشان گرداندم، از من خُرده گیرند و مپسندند و بگویند: پسر [[ابوطالب]]، ما را از [[حقوق]] خویش، [[محروم]] ساخت. [[آگاه]] باشید! هریک از [[مهاجران]] و [[انصار]] از [[صحابیان]] [[پیامبر خدا]] که به [[دلیل]] [[همراهی]] [[پیامبر خدا]]، برای خویش به [[فضیلت]] و [[برتری]] [[باور]] دارد، [بداند] که [[فضیلت]] روشن فردا نزد خداست و [[پاداش]] و [[اجر]] او بر [[خداوند]] است، و هرکس [[دعوت]] [[خداوند]] و پیامبرش را پاسخ گوید و [[آیین]] ما را [[تصدیق]] کند و در [[دین]] ما داخل گردد و به [[قبله]] ما روی آورد، از [[حقوق]] و حدود [[اسلام]]، برخوردار می‌شود. شما [[بندگان]] خداوندید و [[ثروت]]، از آنِ خداست و میان شما به [[مساوات]] تقسیم گردد. هیچ‌کس را بر دیگری [[برتری]] نیست، و [[پارسایان]] را فردا نزد [[خداوند]]، [[نیکوترین]] [[پاداش]] و [[برترین]] [[ثواب]] است. [[خداوند]]، [[دنیا]] را [[پاداش]] و ثوابِ [[پارسایان]]، قرار نداده است، و آنچه نزد [[خداوند]] است، برای [[نیکان]]، بهتر باشد. فردا، به خواست [[خداوند]]، پگاهان نزد ما آیید تا ثروتی را که نزد ماست، میان شما تقسیم کنم. هیچ [[مسلمان]] [[آزادی]]، از حضورْ خودداری نورزد، تازی و غیر تازی، ثروتمند یا مستمند. این بود سخنِ من. از [[خداوند]]، برای خود و شما طلب [[آمرزش]] می‌کنم". سپس از [[منبر]] فرود آمد. ###[[313]]### گوید: استاد ما [[ابوجعفر]] گفت: این، نخستین سخنی بود که برخی را خوش نیامد و [[کینه]] به [[دل]] گرفتند و تقسیم برابرِ [[ثروت‌ها]] را نپسندیدند. چون فردا شد، [[علی]]{{ع}} آمد و [[مردم]] نیز برای گرفتن سهم، حضور یافتند. آن‌گاه به دیواندار خود، عبید [[الله]] بن ابی رافع فرمود: "از [[مهاجران]]، شروع کن و آنها را فراخوان و به هریک، سه [[دینار]] واگذار. آن‌گاه [[انصار]] را فراخوان و چنین کن و سپس، تمام حاضران، از [[عرب]] و [[عجم]] را [[دعوت]] کن و سهمشان را عطا نما".
آن‌گاه، به راست و چپ، رو گردانْد و گفت: "[[آگاه]] باشید! مبادا فردا مردانی از شما که در لذت‌های [[دنیا]] غرقه گشتند، بُستان‌ها برگرفتند، نهرها جاری ساختند، بر اسبان چالاک سوار شدند و کنیزکان [[زیبا]] روی بر گرفتند- که بر آنان، ننگ و عار شد- وقتی که آنان را از آنچه در آن غوطه‌ور شدند، باز داشتم و به [[حقوقی]] که می‌شناسند، بازشان گرداندم، از من خُرده گیرند و مپسندند و بگویند: پسر [[ابوطالب]]، ما را از [[حقوق]] خویش، [[محروم]] ساخت. [[آگاه]] باشید! هریک از [[مهاجران]] و [[انصار]] از [[صحابیان]] [[پیامبر خدا]] که به [[دلیل]] [[همراهی]] [[پیامبر خدا]]، برای خویش به [[فضیلت]] و [[برتری]] [[باور]] دارد، [بداند] که [[فضیلت]] روشن فردا نزد خداست و [[پاداش]] و [[اجر]] او بر [[خداوند]] است، و هرکس [[دعوت]] [[خداوند]] و پیامبرش را پاسخ گوید و [[آیین]] ما را [[تصدیق]] کند و در [[دین]] ما داخل گردد و به [[قبله]] ما روی آورد، از [[حقوق]] و حدود [[اسلام]]، برخوردار می‌شود. شما [[بندگان]] خداوندید و [[ثروت]]، از آنِ خداست و میان شما به [[مساوات]] تقسیم گردد. هیچ‌کس را بر دیگری [[برتری]] نیست، و [[پارسایان]] را فردا نزد [[خداوند]]، [[نیکوترین]] [[پاداش]] و [[برترین]] [[ثواب]] است. [[خداوند]]، [[دنیا]] را [[پاداش]] و ثوابِ [[پارسایان]]، قرار نداده است، و آنچه نزد [[خداوند]] است، برای [[نیکان]]، بهتر باشد. فردا، به خواست [[خداوند]]، پگاهان نزد ما آیید تا ثروتی را که نزد ماست، میان شما تقسیم کنم. هیچ [[مسلمان]] [[آزادی]]، از حضورْ خودداری نورزد، تازی و غیر تازی، ثروتمند یا مستمند. این بود سخنِ من. از [[خداوند]]، برای خود و شما طلب [[آمرزش]] می‌کنم". سپس از [[منبر]] فرود آمد. [[ابن ابی الحدید]] گوید: استاد ما [[ابوجعفر]] گفت: این، نخستین سخنی بود که برخی را خوش نیامد و [[کینه]] به [[دل]] گرفتند و تقسیم برابرِ [[ثروت‌ها]] را نپسندیدند. چون فردا شد، [[علی]]{{ع}} آمد و [[مردم]] نیز برای گرفتن سهم، حضور یافتند. آن‌گاه به دیواندار خود، عبید [[الله]] بن ابی رافع فرمود: "از [[مهاجران]]، شروع کن و آنها را فراخوان و به هریک، سه [[دینار]] واگذار. آن‌گاه [[انصار]] را فراخوان و چنین کن و سپس، تمام حاضران، از [[عرب]] و [[عجم]] را [[دعوت]] کن و سهمشان را عطا نما".
[[سهل بن حنیف]] گفت: ای [[امیرمؤمنان]]! این مرد، دیروزْ [[بنده]] من بود و امروز او را [[آزاد]] کردم. فرمود: "به او نیز مانند تو سهم می‌دهیم" و به هریک، سه [[دینار]] واگذارْد و هیچ‌کس را بر دیگری [[برتری]] نداد. از [پذیرش‌] چنین تقسیمی ### [[313]]###، [[زبیر]]، [[عبد الله بن عمر]]، [[سعید بن عاص]]، [[مروان بن حکم]] و مردانی از [[قریش]] و دیگر قبیله‌ها خودداری ورزیدند. [[ابوجعفر]] گوید: [[عبید الله بن ابی رافع]]، از [[عبدالله بن زبیر]] شنید که به پدرش و [[طلحه]] و [[مروان]] و سعید می‌گفت: مقصود [[علی]] از سخنان دیروزش بر ما [[پنهان]] نمانْد. [[سعید بن عاص]]، در حالی که به [[زید]] بن ثابت رو کرده بود، گفت: به در می‌گویم تا دیوار بشنود! آن‌گاه عبید [[الله]] بن ابی رافع، به سعید و [[عبدالله بن زبیر]] گفت: [[خداوند]]، در کتابش فرمود: "لیکن، بیشترِ شما [[حقیقت]] را خوش نداشتید"<ref>زخرف، آیه ۷۸.</ref>. آن‌گاه، [[عبید الله بن ابی رافع]]، جریان را به [[علی]]{{ع}} خبر داد. فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر زنده و سالم باشم، آنان را بر راه روشن وا دارم. [[خداوند]]، [[فرزند]] عاص را بکشد! او از سخنان دیروز من دانست که مقصودم او و [[یاران]] اوست؛ کسانی که در زمره هلاک‌شدگان جای گرفته‌اند"<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۷، ص ۳۶.</ref>.
[[سهل بن حنیف]] گفت: ای [[امیرمؤمنان]]! این مرد، دیروزْ [[بنده]] من بود و امروز او را [[آزاد]] کردم. فرمود: "به او نیز مانند تو سهم می‌دهیم" و به هریک، سه [[دینار]] واگذارْد و هیچ‌کس را بر دیگری [[برتری]] نداد. از [پذیرش‌] چنین تقسیمی [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبد الله بن عمر]]، [[سعید بن عاص]]، [[مروان بن حکم]] و مردانی از [[قریش]] و دیگر قبیله‌ها خودداری ورزیدند. [[ابوجعفر]] گوید: [[عبید الله بن ابی رافع]]، از [[عبدالله بن زبیر]] شنید که به پدرش و [[طلحه]] و [[مروان]] و سعید می‌گفت: مقصود [[علی]] از سخنان دیروزش بر ما [[پنهان]] نمانْد. [[سعید بن عاص]]، در حالی که به [[زید]] بن ثابت رو کرده بود، گفت: به در می‌گویم تا دیوار بشنود! آن‌گاه عبید [[الله]] بن ابی رافع، به سعید و [[عبدالله بن زبیر]] گفت: [[خداوند]]، در کتابش فرمود: "لیکن، بیشترِ شما [[حقیقت]] را خوش نداشتید"<ref>زخرف، آیه ۷۸.</ref>. آن‌گاه، [[عبید الله بن ابی رافع]]، جریان را به [[علی]]{{ع}} خبر داد. فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر زنده و سالم باشم، آنان را بر راه روشن وا دارم. [[خداوند]]، [[فرزند]] عاص را بکشد! او از سخنان دیروز من دانست که مقصودم او و [[یاران]] اوست؛ کسانی که در زمره هلاک‌شدگان جای گرفته‌اند"<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۷، ص ۳۶.</ref>.


==کنار نهادن [[کارگزاران]] عثمان‌==
==کنار نهادن [[کارگزاران]] عثمان‌==
۵۳٬۳۷۰

ویرایش