پرش به محتوا

آماده شدن معاویه برای جنگ صفین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
* [[وقعة صفین‌ (کتاب)|وقعة صفین‌]]- به [[نقل]] از زیاد بن رستم-: [[معاویة]] بن [[ابی سفیان]] برای [[عبد الله بن عمر خطاب]]، به طور ویژه، و نیز به [[سعد بن ابی وقاص]] و [[محمد بن مسلمه]]، جز نامه‌اش به [[مردم]] [[مدینه]]، نامه‌هایی فرستاد. در نامه‌اش به [[فرزند]] [[عمر]] آمده بود: اما بعد؛ پس از [[قتل عثمان]]، در میان [[قریش]]، هیچ کس را به اندازه تو برای [[خلافت]]، خوش نمی‌داشتم. سپس به یاد آوردم که تو او را تنها وا نهادی و بر یاورانش [[طعن]] زدی. پس، از تو ناخرسند شدم؛ اما [[مخالفت]] تو با [[علی]]، کار را بر من آسان کرد و بخشی از لغزش‌هایت را از نظرم محو ساخت. پس- خدایت [[رحمت]] کناد- برای پاس داشتنِ [[حق]] [[خلیفه]] [[مظلوم]]، ما را [[یاری]] کن، که من خواهان [[فرمان]] راندن بر تو نیستم؛ بلکه [[فرمانروایی]] را از آنِ تو می‌خواهم و اگر از آن سر باز زنی، کار به [[شورا]] میان [[مسلمانان]] وا نهاده خواهد شد<ref>وقعة صفین، ص ۷۱.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۱۸-۴۲۲.</ref>.
* [[وقعة صفین‌ (کتاب)|وقعة صفین‌]]- به [[نقل]] از زیاد بن رستم-: [[معاویة]] بن [[ابی سفیان]] برای [[عبد الله بن عمر خطاب]]، به طور ویژه، و نیز به [[سعد بن ابی وقاص]] و [[محمد بن مسلمه]]، جز نامه‌اش به [[مردم]] [[مدینه]]، نامه‌هایی فرستاد. در نامه‌اش به [[فرزند]] [[عمر]] آمده بود: اما بعد؛ پس از [[قتل عثمان]]، در میان [[قریش]]، هیچ کس را به اندازه تو برای [[خلافت]]، خوش نمی‌داشتم. سپس به یاد آوردم که تو او را تنها وا نهادی و بر یاورانش [[طعن]] زدی. پس، از تو ناخرسند شدم؛ اما [[مخالفت]] تو با [[علی]]، کار را بر من آسان کرد و بخشی از لغزش‌هایت را از نظرم محو ساخت. پس- خدایت [[رحمت]] کناد- برای پاس داشتنِ [[حق]] [[خلیفه]] [[مظلوم]]، ما را [[یاری]] کن، که من خواهان [[فرمان]] راندن بر تو نیستم؛ بلکه [[فرمانروایی]] را از آنِ تو می‌خواهم و اگر از آن سر باز زنی، کار به [[شورا]] میان [[مسلمانان]] وا نهاده خواهد شد<ref>وقعة صفین، ص ۷۱.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۱۸-۴۲۲.</ref>.
==اعلانِ جنگ‌==
==اعلانِ جنگ‌==
* [[وقعة صفین‌ (کتاب)|وقعة صفین‌]]- به [[نقل]] از [[محمد]] و [[صالح بن صدقه]]-: از آن پس، [[علی]]{{ع}} به [[جریر]] (پیکش به سوی [[معاویه]]) نوشت: "اما بعد؛ هر گاه این [[نامه]]، تو را رسید، [[معاویه]] را به [[[پذیرش]] حقیقتِ‌] روشن وا دار و به امر قطعی [[تسلیم]] گردان! پس او را میان [[جنگی]] که [[دشمن]] را از جایش‌ کوچ دهد یا صلحی [[سعادت‌بخش]]، مختار ساز. اگر [[جنگ]] را برگزید، به او [[اعلان]] [[جنگ]] کن و اگر به صلح‌گرایید، بیعتش را بپذیر". آن‌گاه که [[نامه]] به [[جریر]] رسید، وی نزد [[معاویه]] آمد و آن را بر وی خواند و به او گفت: ای [[معاویه]]! تنها با [[گناه]]، بر [[دل]] [[مُهر]] زده می‌شود و تنها با [[توبه]]، [قفلِ‌] سینه گشوده می‌گردد و من می‌پندارم که بر [[دل]] تو [[مُهر]] زده شده است. می‌بینم میان [[حق]] و [[باطل]] ایستاده‌ای؛ گویا در [[انتظار]] چیزی هستی که در دستانِ کسی جز توست". [[معاویه]] گفت: اگر [[خدا]] خواهد، [[سخن]] قطعی را در نخستین مجلس [پس از این‌] به تو خواهم گفت. چون [[مردم]] [[شام]] با [[معاویه]] [[بیعت]] کردند و او آنان را [به وفاداری‌] آزمود، گفت: ای [[جریر]]! به [[رئیس]] خود بپیوند. سپس‌نامه‌ای حاکی‌از [[اعلان]] [[جنگ]]، برای [[علی]]{{ع}} نوشت و در پایین آن، به سروده کعب بن جعیل استناد ورزید:(...)<ref>وقعة صفین، ص ۵۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۱۸-۴۲۲.</ref>.
* [[وقعة صفین‌ (کتاب)|وقعة صفین‌]]- به [[نقل]] از [[محمد]] و [[صالح بن صدقه]]-: از آن پس، [[علی]]{{ع}} به [[جریر]] (پیکش به سوی [[معاویه]]) نوشت: "اما بعد؛ هر گاه این [[نامه]]، تو را رسید، [[معاویه]] را به [پذیرش حقیقتِ‌] روشن وا دار و به امر قطعی [[تسلیم]] گردان! پس او را میان [[جنگی]] که [[دشمن]] را از جایش‌ کوچ دهد یا صلحی [[سعادت‌بخش]]، مختار ساز. اگر [[جنگ]] را برگزید، به او [[اعلان]] [[جنگ]] کن و اگر به صلح‌گرایید، بیعتش را بپذیر". آن‌گاه که [[نامه]] به [[جریر]] رسید، وی نزد [[معاویه]] آمد و آن را بر وی خواند و به او گفت: ای [[معاویه]]! تنها با [[گناه]]، بر [[دل]] [[مُهر]] زده می‌شود و تنها با [[توبه]]، [قفلِ‌] سینه گشوده می‌گردد و من می‌پندارم که بر [[دل]] تو [[مُهر]] زده شده است. می‌بینم میان [[حق]] و [[باطل]] ایستاده‌ای؛ گویا در [[انتظار]] چیزی هستی که در دستانِ کسی جز توست". [[معاویه]] گفت: اگر [[خدا]] خواهد، [[سخن]] قطعی را در نخستین مجلس [پس از این‌] به تو خواهم گفت. چون [[مردم]] [[شام]] با [[معاویه]] [[بیعت]] کردند و او آنان را [به وفاداری‌] آزمود، گفت: ای [[جریر]]! به [[رئیس]] خود بپیوند. سپس‌نامه‌ای حاکی‌از [[اعلان]] [[جنگ]]، برای [[علی]]{{ع}} نوشت و در پایین آن، به سروده کعب بن جعیل استناد ورزید:(...)<ref>وقعة صفین، ص ۵۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۱۸-۴۲۲.</ref>.


{{صفین}}
{{صفین}}
۵۳٬۳۷۰

ویرایش