بیعت اجباری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '''']].' به '''']]') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
'''بیعت اجباری''' به نصّ [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}}، [[خلافت]] پس از او حق [[امام علی|على بن ابى طالب]]{{ع}} بود، لکن غاصبان | '''[[بیعت اجباری]]''' به [[نصّ]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}}، [[خلافت]] پس از او [[حق]] [[امام علی|على بن ابى طالب]]{{ع}} بود، لکن [[غاصبان خلافت]]، به جاى آنکه با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کنند، با [[تبلیغات]] و با [[تهدید]] و [[تطمیع]] و [[فریب]] از [[مردم]] [[بیعت]] گرفتند و [[مخالفان]] را [[تهدید]] کردند. از [[امام علی|على]]{{ع}} هم به [[اجبار]] [[بیعت]] گرفتند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۳۲.</ref>. | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*به نقل مسعودى: [[امام علی|على]]{{ع}} را به زور از خانهاش بیرون بردند و خواستند از او بیعت بگیرند، نپذیرفت. گفتند: تو را مىکشیم! فرمود: اگر مرا بکشید من بندۀ خدا و برادر پیامبرم. دست او را باز کردند، او بست و عقب کشید و نتوانستند آن را بگشانید. دست خود را به دست او که بسته بود کشیدند (و این را بیعت حساب کردند).<ref>بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۳۰۸ به نقل از اثبات الوصیّة مسعودى</ref> عدىّ بن حاتم نقل مىکند: هرگز دلم به حال کسى مثل [[امام علی|على]]{{ع}} نسوخته است که او را دست بسته آوردند و گفتند: بیعت کن، گفت: اگر بیعت نکنم؟ گفتند: تو را مىکشیم، سپس بیعت کرد، در حالى که دستش بسته بود. در نقل دیگر آمده است: [[ابوبکر]] به او گفت: بیعت کن، [[امام علی|على]]{{ع}} فرمود: اگر بیعت نکنم چه؟ گفت: گردنت را مىزنم. حضرت سرش را به طرف آسمان گرفت و گفت: خدایا گواه باش! آنگاه دستش را دراز کرد.<ref>موسوعة شهادة المعصومین، ج ۱ ص ۳۰۷، به نقل از شافى</ref> [[سید مرتضى]] نقل کرده که حضرت پس از شش ماه بیعت کرد و بر او گستاخى و جسور نشدند مگر پس از وفات [[حضرت زهرا|فاطمه]]{{عم}}.<ref>همان، ص ۳۰۶، به نقل از شافى ۳:۲۴۲</ref> نقل شده از بنى هاشم هم هیچکس بیعت نکرد، تا آنکه [[امام علی|على]]{{ع}} بیعت کرد. بیعت [[امام علی|على بن ابى طالب]]{{ع}} براى حفظ وحدت مسلمین و پیشگیرى از خونریزى بود. بارها وقتى مسألۀ بیعت مطرح شد، فرمود: من شایستهترم که با من بیعت کنید. اگر به زور از آن حضرت بیعت نمىگرفتند، هرگز دست بیعت به غاصبان حق [[امام]] و حق امّت نمىداد: {{عربی|کنّا نرى لنا فى هذا الأمر حقّا فاستبددتم به علینا}}<ref>الاسلام و الشیعه، شهابى، ج ۱ ص ۲۷۳</ref> و در نقل دیگرى است که چون [[امام علی|على]]{{ع}} را نزد [[ابوبکر]] بردند و او از حضرت خواست بیعت کند، فرمود: {{عربی|أنا أحقّ بهذا الأمر منکم، لا أبایعکم و أنتم أولى بالبیعة لى...}}<ref>همان، ص ۲۷۴ به نقل از شرح ابن ابى الحدید</ref> من به خلافت از شما شایستهترم، با شما بیعت نمىکنم، شما سزاوارترید که با من بیعت کنید... [[عمر]] گفت: تو را رها نمىکنیم تا بیعت کنى! حضرت فرمود: اى | *به [[نقل]] مسعودى: [[امام علی|على]]{{ع}} را به [[زور]] از خانهاش بیرون بردند و خواستند از او [[بیعت]] بگیرند، نپذیرفت. گفتند: تو را مىکشیم! فرمود: اگر مرا بکشید من بندۀ [[خدا]] و [[برادر]] پیامبرم. [[دست]] او را باز کردند، او بست و عقب کشید و نتوانستند آن را بگشانید. [[دست]] خود را به دست او که بسته بود کشیدند (و این را [[بیعت]] حساب کردند).<ref>بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۳۰۸ به نقل از اثبات الوصیّة مسعودى</ref> عدىّ بن حاتم [[نقل]] مىکند: هرگز دلم به حال کسى مثل [[امام علی|على]]{{ع}} نسوخته است که او را دست بسته آوردند و گفتند: [[بیعت]] کن، گفت: اگر [[بیعت]] نکنم؟ گفتند: تو را مىکشیم، سپس [[بیعت]] کرد، در حالى که دستش بسته بود. در [[نقل]] دیگر آمده است: [[ابوبکر]] به او گفت: [[بیعت]] کن، [[امام علی|على]]{{ع}} فرمود: اگر [[بیعت]] نکنم چه؟ گفت: گردنت را مىزنم. [[حضرت]] سرش را به طرف [[آسمان]] گرفت و گفت: خدایا [[گواه]] باش! آنگاه دستش را دراز کرد.<ref>موسوعة شهادة المعصومین، ج ۱ ص ۳۰۷، به نقل از شافى</ref> [[سید مرتضى]] [[نقل]] کرده که [[حضرت]] پس از شش ماه [[بیعت]] کرد و بر او گستاخى و [[جسور]] نشدند مگر پس از [[وفات]] [[حضرت زهرا|فاطمه]]{{عم}}.<ref>همان، ص ۳۰۶، به نقل از شافى ۳:۲۴۲</ref> [[نقل]] شده از بنى [[هاشم]] هم هیچکس [[بیعت]] نکرد، تا آنکه [[امام علی|على]]{{ع}} [[بیعت]] کرد. [[بیعت]] [[امام علی|على بن ابى طالب]]{{ع}} براى [[حفظ وحدت مسلمین]] و پیشگیرى از خونریزى بود. بارها وقتى مسألۀ [[بیعت]] مطرح شد، فرمود: من شایستهترم که با من [[بیعت]] کنید. اگر به [[زور]] از آن [[حضرت]] [[بیعت]] نمىگرفتند، هرگز دست [[بیعت]] به غاصبان [[حق]] [[امام]] و [[حق]] [[امّت]] نمىداد: {{عربی|کنّا نرى لنا فى هذا الأمر حقّا فاستبددتم به علینا}}<ref>الاسلام و الشیعه، شهابى، ج ۱ ص ۲۷۳</ref> و در [[نقل]] دیگرى است که چون [[امام علی|على]]{{ع}} را نزد [[ابوبکر]] بردند و او از [[حضرت]] خواست [[بیعت]] کند، فرمود: {{عربی|أنا أحقّ بهذا الأمر منکم، لا أبایعکم و أنتم أولى بالبیعة لى...}}<ref>همان، ص ۲۷۴ به نقل از شرح ابن ابى الحدید</ref> من به [[خلافت]] از شما شایستهترم، با شما [[بیعت]] نمىکنم، شما سزاوارترید که با من [[بیعت]] کنید... [[عمر]] گفت: تو را رها نمىکنیم تا [[بیعت]] کنى! [[حضرت]] فرمود: اى [[عمر]]، بدوش، که سهمى از آن [[مال]] توست، امروز امر [[خلافت]] را محکم کن تا فردا به تو بازگردد، نه به [[خدا]] قسم، حرف تو را نمىپذیرم و با او [[بیعت]] نمىکنم.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۳۲.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |