پرش به محتوا

ولایت در عرفان اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۳: خط ۱۳:
*"[[هجویری]]" در [[کتاب]] [[کشف المحجوب]] درباره اهمیت [[ولایت]] در [[عرفان]] گفته است: "بدان که قاعده و اساس [[طریقت]] تصوف و [[معرفت]]، جمله بر [[ولایت]] و [[اثبات]] آن است که جمله [[مشایخ]] اندر [[حکم]] [[اثبات]] آن موافقند، اما هر کسی به عبارتی دگرگون بیان این ظاهر کرده‌اند"<ref>جلابی هجویری، کشف المحجوب، ص۲۶۵.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی| اکبری ملک‌آبادی، هادی]] و [[رقیه یوسفی سوته| یوسفی سوته، رقیه]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۶-۳۲.</ref>.
*"[[هجویری]]" در [[کتاب]] [[کشف المحجوب]] درباره اهمیت [[ولایت]] در [[عرفان]] گفته است: "بدان که قاعده و اساس [[طریقت]] تصوف و [[معرفت]]، جمله بر [[ولایت]] و [[اثبات]] آن است که جمله [[مشایخ]] اندر [[حکم]] [[اثبات]] آن موافقند، اما هر کسی به عبارتی دگرگون بیان این ظاهر کرده‌اند"<ref>جلابی هجویری، کشف المحجوب، ص۲۶۵.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی| اکبری ملک‌آبادی، هادی]] و [[رقیه یوسفی سوته| یوسفی سوته، رقیه]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۶-۳۲.</ref>.


==تعریف ولایت در [[عرفان]]==
==تعریف [[ولایت]] در [[عرفان]]==
*یکی از [[اسماءالله]]، اسم [[مبارک]] ولی است که فرمود: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا...}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است.».. سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>. در حوزه [[عرفان]]، ولایت کمالی است [[ازلی]] و [[ابدی]] که سرآغاز همه [[کمالات]] است. ولایت یعنی "[[تصرف]] در خَلق به [[وسیله]] [[حق]] بنابر آنچه به آن امر شده‌اند، از حیث [[باطن]] و [[الهام]] به غیر [[وحی]]". [[اولیا]] در خَلق به [[وسیله]] [[حق تصرف]] می‌‌کنند نه با نفس خودشان، چون فنا در [[حق]] شده‌اند و به [[وسیله]] [[حق]] باقی مانده‌اند؛ یعنی از حیث هوهو، [[حق]] شده‌اند و از حیثِ تعیّن و تشخّص غیر او هستند. جناب [[سید حیدر]] در تعریف ولایت می‌نویسد: ولایت عبارت است از [[قیام]] [[عبد]] برای [[خدا]] و تبدیل اخلاقش به [[اخلاق الهی]] و محقّق شدن اوصافش به اوصاف [[باری تعالی]]<ref>سید حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص۳۸۲.</ref>.
*یکی از [[اسماءالله]]، اسم [[مبارک]] ولی است که فرمود: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا...}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است»... سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>. در حوزه [[عرفان]]، [[ولایت]] کمالی است [[ازلی]] و [[ابدی]] که سرآغاز همه [[کمالات]] است. [[ولایت]] یعنی "[[تصرف]] در خَلق به [[وسیله]] [[حق]] بنابر آنچه به آن امر شده‌اند، از حیث [[باطن]] و [[الهام]] به غیر [[وحی]]". [[اولیا]] در خَلق به [[وسیله]] [[حق تصرف]] می‌‌کنند نه با نفس خودشان، چون فنا در [[حق]] شده‌اند و به [[وسیله]] [[حق]] باقی مانده‌اند؛ یعنی از حیث هوهو، [[حق]] شده‌اند و از حیثِ تعیّن و تشخّص غیر او هستند. جناب [[سید حیدر]] در تعریف [[ولایت]] می‌نویسد: [[ولایت]] عبارت است از [[قیام]] [[عبد]] برای [[خدا]] و تبدیل اخلاقش به [[اخلاق الهی]] و محقّق شدن اوصافش به اوصاف [[باری تعالی]]<ref>سید حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص۳۸۲.</ref>.
*وی برای توضیح بیشتر، به [[روایات]] گوناگونی استناد می‌‌کند، از جمله در روایتی است که [[رسول خدا]]{{صل}}فرمود: "بر [[خُلق و خوی]] [[الهی]] متخلّق شوید"<ref>قال{{صل}}: {{متن حدیث|تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ}}. بحار الأنوار، ج۵۸، ص۱۲۹.</ref>. طبق این [[حدیث]]، [[ولیّ]] [[الله]] به درجه‌ای می‌رسد که علمش [[علم]] [[خدا]] و قدرتش [[قدرت خدا]] و عملش عمل خدایی می‌گردد. همان‌طور که در [[حدیث قدسی]] آمده است: "هرگز [[بنده]] به [[وسیله]] [[نوافل]] به من نزدیک نمی‌‌شود مگر آن‌که دوستش دارم. پس هنگامی‌ که دوستش داشتم، گوش و چشم و زبان و دست و پایش می‌شوم. به‌طوری که به [[وسیله]] من می‌شنود، می‌بیند، [[سخن]] می‌گوید و راه می‌‌رود"<ref>الحدیث القدسی: {{متن حدیث|لَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، ِّ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ لِسَانَهُ وَ يَدَهُ وَ رِجْلَهُ، فَبی يَسمَعُ وَ بِى يَبصرُ وَ بِى يَنطِقُ وَ بِى يَبطِشُ}}: اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.</ref>.
*وی برای توضیح بیشتر، به [[روایات]] گوناگونی استناد می‌‌کند، از جمله در روایتی است که [[رسول خدا]]{{صل}}فرمود: "بر [[خُلق و خوی]] [[الهی]] متخلّق شوید"<ref>قال{{صل}}: {{متن حدیث|تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ}}. بحار الأنوار، ج۵۸، ص۱۲۹.</ref>. طبق این [[حدیث]]، [[ولیّ]] [[الله]] به درجه‌ای می‌رسد که علمش [[علم]] [[خدا]] و قدرتش [[قدرت خدا]] و عملش عمل خدایی می‌گردد. همان‌طور که در [[حدیث قدسی]] آمده است: "هرگز [[بنده]] به [[وسیله]] [[نوافل]] به من نزدیک نمی‌‌شود مگر آن‌که دوستش دارم. پس هنگامی‌ که دوستش داشتم، گوش و چشم و زبان و دست و پایش می‌شوم. به‌طوری که به [[وسیله]] من می‌شنود، می‌بیند، سخن می‌گوید و راه می‌‌رود"<ref>الحدیث القدسی: {{متن حدیث|لَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، ِّ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ لِسَانَهُ وَ يَدَهُ وَ رِجْلَهُ، فَبی يَسمَعُ وَ بِى يَبصرُ وَ بِى يَنطِقُ وَ بِى يَبطِشُ}}: اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.</ref>.
*همچنین وارد شده است: "کسی که به سوی من یک وجب قدم بردارد، به اندازه یک ذراع به او نزدیک می‌شوم و کسی که به سوی من یک ذراع بیاید، به اندازه فاصله دو دست به او نزدیک می‌شوم و کسی که به اندازه فاصله دو دست به من نزدیک شود، من به سوی او شتاب می‌گیرم"<ref>{{متن حدیث|من تقرب الی شبرا تقربت إلیه ذرعا و من تقرب إلی ذرعا تقربت إلیه باعا و من تقرب إلی باعا مشیت إلیه هرولة}}. سید حیدر آملی، جامع الاسرار، ص۳۸۲.</ref>.
*همچنین وارد شده است: "کسی که به سوی من یک وجب قدم بردارد، به اندازه یک ذراع به او نزدیک می‌شوم و کسی که به سوی من یک ذراع بیاید، به اندازه فاصله دو دست به او نزدیک می‌شوم و کسی که به اندازه فاصله دو دست به من نزدیک شود، من به سوی او شتاب می‌گیرم"<ref>{{متن حدیث|من تقرب الی شبرا تقربت إلیه ذرعا و من تقرب إلی ذرعا تقربت إلیه باعا و من تقرب إلی باعا مشیت إلیه هرولة}}. سید حیدر آملی، جامع الاسرار، ص۳۸۲.</ref>.
*از نظر [[قیصری]]، شارح فصوص الحکم نیز، "ولایت" از "[[ولیّ]]" گرفته شده و به معنای [[قرب]] و نزدیکی است. *[[قرب]] دو قسم دارد:
*از نظر [[قیصری]]، شارح فصوص الحکم نیز، "[[ولایت]]" از "[[ولیّ]]" گرفته شده و به معنای [[قرب]] و نزدیکی است. * [[قرب]] دو قسم دارد:
#نزدیکی و [[قرب]] [[هویت]] الهیه به اشیا...؛
#نزدیکی و [[قرب]] [[هویت]] الهیه به اشیا...؛
#[[قرب]] و نزدیکی [[بنده]] به [[حق تعالی]] در [[کمالات]] و [[اخلاق]].
# [[قرب]] و نزدیکی [[بنده]] به [[حق تعالی]] در [[کمالات]] و [[اخلاق]].
*[[قرب]] در قسم اوّل، عام بوده و اختصاص به شیء ویژه‌ای ندارد، اما در معنای دوم مختصِّ [[بندگان]] [[مؤمن]] [[خداوند]] است؛ بندگانی که قلوبشان با [[انوار]] و تجلیات رحمانی و شعاع‌های [[الهی]] منوّر گشته است و این همان معنای "ولایت" است<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ص۹- ۱۰.</ref>.
* [[قرب]] در قسم اوّل، عام بوده و اختصاص به شیء ویژه‌ای ندارد، اما در معنای دوم مختصِّ [[بندگان]] [[مؤمن]] [[خداوند]] است؛ بندگانی که قلوبشان با [[انوار]] و تجلیات رحمانی و شعاع‌های [[الهی]] منوّر گشته است و این همان معنای "[[ولایت]]" است<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ص۹- ۱۰.</ref>.
*با توجه به تعاریف ارائه شده، معلوم می‌‌شود ولایت در [[عرفان]]، نوعی دخل و [[تصرف]] [[عارف]] در امور [[جهان]] است که به [[مقام]] فنای در [[حق]] رسیده و به [[وسیله]] [[حق]] در [[خلق]] [[تصرف]] می‌‌کند. البته این [[تصرف]] نوعی [[تصرف]] و [[هدایت باطنی]] است. همان‌طور که [[خداوند]] بر مخلوقاتش [[ولایت تکوینی]] دارد و همه فطرتاً شامل [[هدایت الهی]] می‌شوند، "[[ولیّ]]" نیز با [[ولایتی]] که یافته است می‌تواند به [[اذن الهی]] و به [[وسیله]] یَدِ باسطه [[الهی]] به رتق و فتق مولّی علیه بپردازد و وی را از بعضی امور باز دارد و به پاره‌ای امور وادارد، تا به [[کمال نهایی]] و [[سعادت]] مطلوب خود برسد<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی| اکبری ملک‌آبادی، هادی]] و [[رقیه یوسفی سوته| یوسفی سوته، رقیه]] ، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۳۲-۳۴.</ref>.
*با توجه به تعاریف ارائه شده، معلوم می‌‌شود [[ولایت]] در [[عرفان]]، نوعی دخل و [[تصرف]] [[عارف]] در امور [[جهان]] است که به [[مقام]] فنای در [[حق]] رسیده و به [[وسیله]] [[حق]] در [[خلق]] [[تصرف]] می‌‌کند. البته این [[تصرف]] نوعی [[تصرف]] و [[هدایت باطنی]] است. همان‌طور که [[خداوند]] بر مخلوقاتش [[ولایت تکوینی]] دارد و همه فطرتاً شامل [[هدایت الهی]] می‌شوند، "[[ولیّ]]" نیز با [[ولایتی]] که یافته است می‌تواند به [[اذن الهی]] و به [[وسیله]] یَدِ باسطه [[الهی]] به رتق و فتق مولّی علیه بپردازد و وی را از بعضی امور باز دارد و به پاره‌ای امور وادارد، تا به [[کمال نهایی]] و [[سعادت]] مطلوب خود برسد<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی| اکبری ملک‌آبادی، هادی]] و [[رقیه یوسفی سوته| یوسفی سوته، رقیه]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۳۲-۳۴.</ref>.


==اقسام ولایت در [[عرفان]]==
==اقسام ولایت در [[عرفان]]==
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش