پرش به محتوا

توحید ذاتی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بت پرستی' به 'بت‌پرستی'
جز (جایگزینی متن - ']]{{متن قرآن' به ']]: {{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - 'بت پرستی' به 'بت‌پرستی')
خط ۲۰: خط ۲۰:
* تردیدی نیست که [[قرآن کریم]] با بیان‌های گوناگون [[انسان‌ها]] را به واحدیت و یگانه بودن [[خدا]] فراخوانده است و نیز همه کسانی که به این [[دعوت]] پاسخ مثبت داده‌اند به آن معترف‌اند؛ ولی محققان متعمّق در [[معارف]]، معتقدند [[درک]] و [[تصور]] [[حقیقت توحید]] از مشکل‌ترین مسائل است و افق آن از سطح [[فهم]] افراد عامی و مسائل متعارف بسیار [[برتر]] است و بی‌شک عقل‌هایی که خود از نظر حدّت و کندی و [[استقامت]] و [[انحراف]] متفاوت‌اند در [[فهم]] چنین مسئله‌ای دچار [[اختلاف]] می‌گردند. برخی که [[فهم]] آنها معمولی است، واحد بودن [[خداوند]] را در حد [[وحدت]] عددی "در مقابل [[کثرت]] عددی" تلقّی می‌کنند و به اقتضای آن [[اعتقاد]] به تعدّد [[خدایان]] را [[نفی]] کرده و فقط به یک [[خدا]] می‌گروند. این برداشت گرچه در مقایسه با [[گرایش]] به [[خدایان]] متعدّد [[دفاع]] پذیر است؛ ولی [[وحدت]] عددی که بدون فرض [[محدودیت]] تصوّر نمی‌پذیرد، مقبول [[قرآن]] نیست، زیرا از دید این [[کتاب خداوند]] "واحد قهّار" و از هرگونه [[محدودیت]] پیراسته و منزّه است، عدم به هیچ وجه به او راه ندارد، حقّی است که بطلان بر او عروض نمی‌یابد، زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد، [[دانایی]] است که [[جهل]] به او رخنه نمی‌کند و قادری است که عجز بر او غالب نمی‌آید. بنابراین، [[خدا]] از هر کمالی محض و [[خالص]] آن را داراست و برای [[تصور]] بهتر این [[حقیقت]]، لازم است امری متناهی را با امری نامتناهی مقایسه کنیم و در این صورت خواهیم دید امر نامتناهی بر امر متناهی محیط است؛ به گونه‌ای که امر متناهی نمی‌تواند آن را از [[کمالات]] مفروض باز دارد، بلکه غیر متناهی است که بر متناهی [[غلبه]] دارد و مقوّم آن است. این گونه [[شناخت]] از عموم [[آیات]] مربوط به [[صفات]] [[خداوند]] که مفید معنای [[حصر]] است برمی‌آید؛ مانند{{متن قرآن|اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى }}<ref> خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نام‌های نیکوتر از آن اوست؛ سوره طه، آیه: ۸.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ}}<ref> در آن روز، خداوند جزای راستین آنان را بی‌کم و کاست می‌دهد و خواهند دانست که خداوند همان حقّ آشکار است؛ سوره نور، آیه: ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ }}<ref> خداوند همان است که شما را ناتوان آفرید آنگاه از پس ناتوانی (در شما) توانی پدید آورد و آنگاه از پس توانمندی ناتوانی و پیری پدیدار کرد؛ هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست؛ سوره روم، آیه: ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ }}<ref> و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بت‌ها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) می‌نگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است و اینکه خداوند سخت‌کیفر است؛ سوره بقره، آیه: ۱۶۵.</ref>، {{متن قرآن|يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی می‌ستاید؛ فرمانفرمایی از آن اوست و سپاس، او راست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره تغابن، آیه: ۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref> گفتار آنان تو را اندوهگین نگرداند که عزّت یکسره از آن خداوند است، او شنوای داناست؛ سوره یونس، آیه: ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref> حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۷.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref> ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است؛ سوره فاطر، آیه: ۱۵.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
* تردیدی نیست که [[قرآن کریم]] با بیان‌های گوناگون [[انسان‌ها]] را به واحدیت و یگانه بودن [[خدا]] فراخوانده است و نیز همه کسانی که به این [[دعوت]] پاسخ مثبت داده‌اند به آن معترف‌اند؛ ولی محققان متعمّق در [[معارف]]، معتقدند [[درک]] و [[تصور]] [[حقیقت توحید]] از مشکل‌ترین مسائل است و افق آن از سطح [[فهم]] افراد عامی و مسائل متعارف بسیار [[برتر]] است و بی‌شک عقل‌هایی که خود از نظر حدّت و کندی و [[استقامت]] و [[انحراف]] متفاوت‌اند در [[فهم]] چنین مسئله‌ای دچار [[اختلاف]] می‌گردند. برخی که [[فهم]] آنها معمولی است، واحد بودن [[خداوند]] را در حد [[وحدت]] عددی "در مقابل [[کثرت]] عددی" تلقّی می‌کنند و به اقتضای آن [[اعتقاد]] به تعدّد [[خدایان]] را [[نفی]] کرده و فقط به یک [[خدا]] می‌گروند. این برداشت گرچه در مقایسه با [[گرایش]] به [[خدایان]] متعدّد [[دفاع]] پذیر است؛ ولی [[وحدت]] عددی که بدون فرض [[محدودیت]] تصوّر نمی‌پذیرد، مقبول [[قرآن]] نیست، زیرا از دید این [[کتاب خداوند]] "واحد قهّار" و از هرگونه [[محدودیت]] پیراسته و منزّه است، عدم به هیچ وجه به او راه ندارد، حقّی است که بطلان بر او عروض نمی‌یابد، زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد، [[دانایی]] است که [[جهل]] به او رخنه نمی‌کند و قادری است که عجز بر او غالب نمی‌آید. بنابراین، [[خدا]] از هر کمالی محض و [[خالص]] آن را داراست و برای [[تصور]] بهتر این [[حقیقت]]، لازم است امری متناهی را با امری نامتناهی مقایسه کنیم و در این صورت خواهیم دید امر نامتناهی بر امر متناهی محیط است؛ به گونه‌ای که امر متناهی نمی‌تواند آن را از [[کمالات]] مفروض باز دارد، بلکه غیر متناهی است که بر متناهی [[غلبه]] دارد و مقوّم آن است. این گونه [[شناخت]] از عموم [[آیات]] مربوط به [[صفات]] [[خداوند]] که مفید معنای [[حصر]] است برمی‌آید؛ مانند{{متن قرآن|اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى }}<ref> خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نام‌های نیکوتر از آن اوست؛ سوره طه، آیه: ۸.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ}}<ref> در آن روز، خداوند جزای راستین آنان را بی‌کم و کاست می‌دهد و خواهند دانست که خداوند همان حقّ آشکار است؛ سوره نور، آیه: ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ }}<ref> خداوند همان است که شما را ناتوان آفرید آنگاه از پس ناتوانی (در شما) توانی پدید آورد و آنگاه از پس توانمندی ناتوانی و پیری پدیدار کرد؛ هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست؛ سوره روم، آیه: ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ }}<ref> و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بت‌ها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) می‌نگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است و اینکه خداوند سخت‌کیفر است؛ سوره بقره، آیه: ۱۶۵.</ref>، {{متن قرآن|يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی می‌ستاید؛ فرمانفرمایی از آن اوست و سپاس، او راست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره تغابن، آیه: ۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref> گفتار آنان تو را اندوهگین نگرداند که عزّت یکسره از آن خداوند است، او شنوای داناست؛ سوره یونس، آیه: ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref> حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۷.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref> ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است؛ سوره فاطر، آیه: ۱۵.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
*بنابر [[آیات]] مذکور، هر کمالی بالاصالة از آن خداست و دیگران را در آن [[نصیبی]] نیست، مگر آنکه وی آن را بدون انعزال و جدایی به آنها بخشیده باشد، براین اساس هر چیز که در مقابل [[خدا]] فرض شود تا در کمالی شریک او باشد، خود و کمالش هر دو بدو باز می‌گردند و فقط خداست که مالک همه چیز است و غیر او [[باطل]] است و حتی مالک خویش نیست: {{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لّا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَلا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلا حَيَاةً وَلا نُشُورًا}}<ref> و به جای او خدایانی را برگزیدند که چیزی نمی‌آفرینند و خود آفریده می‌شوند و اختیار هیچ سود و زیانی برای خویش و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختنی را ندارند؛ سوره فرقان، آیه: ۳.</ref> این همان معنایی از [[وحدت]] است که [[وحدت]] عددی را از [[خداوند]] [[نفی]] می‌کند، زیرا اگر او مانند دیگر موجوادت واحد به [[وحدت]] عددی و محدود و منعزل الذات از اغیار بود و بر آنها احاطه وجودی نداشت، [[عقل]] می‌توانست نظیرش را فرض کند؛ خواه تحققش در خارج جایز باشد یا نباشد. پس [[خدا]] واحدی است که به هیچ حدّی محدود نمی‌گردد تا ورای آن برایش مصداق دیگری فرض شود و این معنا نیز از [[آیات]] [[سوره]] [[اخلاص]] استفاده می‌گردد{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref> بگو او  خداوند یگانه است.خداوند صمد  است.نه زاده است و نه او را زاده‌اند.و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۱ - ۴.</ref> در این [[سوره]] کلمه {{متن قرآن|أَحَدٌ }} امکان فرض عدد را از [[خدا]] [[نفی]] می‌کند و {{متن قرآن|الصَّمَدُ}} که به معنای حقیقتی توپر است، هر گونه فقدان، خلوّ و نقصان را از او دور می‌‌سازد، چنان که عبارت‌های {{متن قرآن|لَمْ يَلِدْ }}، {{متن قرآن|لَمْ يُولَدْ }} و {{متن قرآن|لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}} اوصافی را رد می‌کنند که به گونه‌ای مستلزم [[محدودیت]] و انعزال‌اند و سرّ منزّه بودن [[خدا]] از [[وصف]] کردن انسان‌های عادی: {{متن قرآن|سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref> پاکا که خداوند است از وصفی که می‌کنند.مگر (از وصف) بندگان ناب خداوند؛ سوره صافات، آیه: ۱۵۹- ۱۶۰.</ref> به همین سبب است که چنین وصفی مستلزم [[محدودیت]]<ref>المیزان، ج ۶، ص ۹۰ - ۹۱.</ref> و تقید است، در حالی که او از هر گونه [[محدودیت]] و تقید مبرّاست، از این رو وحدتی که [[نصارا]] بدان قائل‌اند و بر اساس آن [[خدا]] را سومین اُقنوم "ذات، شخص، اصل" از اقانیم سه گانه "اقانیم سه گانه" می‌دانند، [[باطل]] است و کسانی که درباره [[خداوند]] چنین [[اعتقادی]] داشته باشند کافرند و در صورتی که از آن بازنایستند از [[عذاب]] دردناک [[الهی]] در [[امان]] نیستند{{متن قرآن|لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه: ۷۳.</ref>، از این رو [[قرآن]] به آنها توصیه می‌کند از این [[عقیده]] بازایستند که این به نفعشان است: {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}<ref> ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید  که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.</ref>، بنابراین [[راز]] بطلان [[اعتقاد]] به [[تثلیث]] آن است که طبق این [[عقیده]] باید [[وحدت]] [[خداوند]] را [[وحدت]] عددی و او را به عنوان سومین فرد دانست که از دو فرد دیگر منعزل وجداست، در حالی که [[وحدت]] [[خدا]] [[وحدت]] [[حقیقی]] است نه عددی و با چنین وحدتی جایی برای غیر نمی‌ماند و هرچه به عنوان غیر فرض شود، به او باز می‌گردد، از این رو برخی آیاتی که [[خدا]] را به صفت [[وحدت]] ### [[313]]### می‌کنند، پس از آن او را به صفت قهّاریت می‌ستایند: {{متن قرآن|وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ }}<ref> و اوست که یگانه دادفرماست؛ سوره رعد، آیه: ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ}}<ref> روزی که آنان آشکارند و هیچ چیز از ایشان بر خداوند پوشیده نیست؛ فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه دادفرما؛ سوره غافر، آیه: ۱۶.</ref> تا نشان دهند [[وحدت]] [[خدا]] مجالی برای "فرض" شخص دوم نمی‌گذارد که مثل او باشد، چه رسد به اینکه آن شخص "ثبوت" داشته باشد<ref>المیزان، ج ۶، ص ۹۰.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
*بنابر [[آیات]] مذکور، هر کمالی بالاصالة از آن خداست و دیگران را در آن [[نصیبی]] نیست، مگر آنکه وی آن را بدون انعزال و جدایی به آنها بخشیده باشد، براین اساس هر چیز که در مقابل [[خدا]] فرض شود تا در کمالی شریک او باشد، خود و کمالش هر دو بدو باز می‌گردند و فقط خداست که مالک همه چیز است و غیر او [[باطل]] است و حتی مالک خویش نیست: {{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لّا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَلا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلا حَيَاةً وَلا نُشُورًا}}<ref> و به جای او خدایانی را برگزیدند که چیزی نمی‌آفرینند و خود آفریده می‌شوند و اختیار هیچ سود و زیانی برای خویش و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختنی را ندارند؛ سوره فرقان، آیه: ۳.</ref> این همان معنایی از [[وحدت]] است که [[وحدت]] عددی را از [[خداوند]] [[نفی]] می‌کند، زیرا اگر او مانند دیگر موجوادت واحد به [[وحدت]] عددی و محدود و منعزل الذات از اغیار بود و بر آنها احاطه وجودی نداشت، [[عقل]] می‌توانست نظیرش را فرض کند؛ خواه تحققش در خارج جایز باشد یا نباشد. پس [[خدا]] واحدی است که به هیچ حدّی محدود نمی‌گردد تا ورای آن برایش مصداق دیگری فرض شود و این معنا نیز از [[آیات]] [[سوره]] [[اخلاص]] استفاده می‌گردد{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref> بگو او  خداوند یگانه است.خداوند صمد  است.نه زاده است و نه او را زاده‌اند.و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۱ - ۴.</ref> در این [[سوره]] کلمه {{متن قرآن|أَحَدٌ }} امکان فرض عدد را از [[خدا]] [[نفی]] می‌کند و {{متن قرآن|الصَّمَدُ}} که به معنای حقیقتی توپر است، هر گونه فقدان، خلوّ و نقصان را از او دور می‌‌سازد، چنان که عبارت‌های {{متن قرآن|لَمْ يَلِدْ }}، {{متن قرآن|لَمْ يُولَدْ }} و {{متن قرآن|لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}} اوصافی را رد می‌کنند که به گونه‌ای مستلزم [[محدودیت]] و انعزال‌اند و سرّ منزّه بودن [[خدا]] از [[وصف]] کردن انسان‌های عادی: {{متن قرآن|سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref> پاکا که خداوند است از وصفی که می‌کنند.مگر (از وصف) بندگان ناب خداوند؛ سوره صافات، آیه: ۱۵۹- ۱۶۰.</ref> به همین سبب است که چنین وصفی مستلزم [[محدودیت]]<ref>المیزان، ج ۶، ص ۹۰ - ۹۱.</ref> و تقید است، در حالی که او از هر گونه [[محدودیت]] و تقید مبرّاست، از این رو وحدتی که [[نصارا]] بدان قائل‌اند و بر اساس آن [[خدا]] را سومین اُقنوم "ذات، شخص، اصل" از اقانیم سه گانه "اقانیم سه گانه" می‌دانند، [[باطل]] است و کسانی که درباره [[خداوند]] چنین [[اعتقادی]] داشته باشند کافرند و در صورتی که از آن بازنایستند از [[عذاب]] دردناک [[الهی]] در [[امان]] نیستند{{متن قرآن|لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه: ۷۳.</ref>، از این رو [[قرآن]] به آنها توصیه می‌کند از این [[عقیده]] بازایستند که این به نفعشان است: {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}<ref> ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید  که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.</ref>، بنابراین [[راز]] بطلان [[اعتقاد]] به [[تثلیث]] آن است که طبق این [[عقیده]] باید [[وحدت]] [[خداوند]] را [[وحدت]] عددی و او را به عنوان سومین فرد دانست که از دو فرد دیگر منعزل وجداست، در حالی که [[وحدت]] [[خدا]] [[وحدت]] [[حقیقی]] است نه عددی و با چنین وحدتی جایی برای غیر نمی‌ماند و هرچه به عنوان غیر فرض شود، به او باز می‌گردد، از این رو برخی آیاتی که [[خدا]] را به صفت [[وحدت]] ### [[313]]### می‌کنند، پس از آن او را به صفت قهّاریت می‌ستایند: {{متن قرآن|وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ }}<ref> و اوست که یگانه دادفرماست؛ سوره رعد، آیه: ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ}}<ref> روزی که آنان آشکارند و هیچ چیز از ایشان بر خداوند پوشیده نیست؛ فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه دادفرما؛ سوره غافر، آیه: ۱۶.</ref> تا نشان دهند [[وحدت]] [[خدا]] مجالی برای "فرض" شخص دوم نمی‌گذارد که مثل او باشد، چه رسد به اینکه آن شخص "ثبوت" داشته باشد<ref>المیزان، ج ۶، ص ۹۰.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
* [[قرآن کریم]] [[وحدت]] [[خداوند]] را به گونه‌ای بیان کرده است که خود به خود [[وحدت]] عددی [[نفی]] و [[وحدت]] [[حقیقی]] صمدی ثابت می‌گردد؛ ولی از آنجا که این کتاب در فضای [[شرک]] و [[بت پرستی]] نازل شده و [[یگانه پرستی]] را [[ترویج]] می‌کند، [[گمان]] شده است که مراد از [[یگانه پرستی]] [[قرآنی]]، [[اعتقاد]] به [[وحدت]] عددی [[خداوند]] است و [[توحید]] [[قرآنی]]، که همان [[توحید]] [[فطری]] و [[اعتقاد]] به خدای واحد غیر محدود و محیط بر همه کثرات است، در [[حجاب]] [[غفلت]] مانده و به دست [[فراموشی]] سپرده شده است، تا این پایه که حکیمانی چون [[بوعلی سینا]] و همچنین عموم [[متکلمان]] که عمده احتجاجاتشان برگرفته از [[قرآن]] است، از آن فاصله گرفته و بر [[توحید]] عددی پای فشرده‌اند، در حالی که [[قرآن]] در [[تبیین]] و [[تعلیم]] [[توحید]] صمدی گام نخست را برداشته و مفسّران و متکفّلان [[علوم قرآنی]] بوده‌اند که در این بحث مهم اهمال کرده و آن را پی‌نگرفته‌اند<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
* [[قرآن کریم]] [[وحدت]] [[خداوند]] را به گونه‌ای بیان کرده است که خود به خود [[وحدت]] عددی [[نفی]] و [[وحدت]] [[حقیقی]] صمدی ثابت می‌گردد؛ ولی از آنجا که این کتاب در فضای [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] نازل شده و [[یگانه پرستی]] را [[ترویج]] می‌کند، [[گمان]] شده است که مراد از [[یگانه پرستی]] [[قرآنی]]، [[اعتقاد]] به [[وحدت]] عددی [[خداوند]] است و [[توحید]] [[قرآنی]]، که همان [[توحید]] [[فطری]] و [[اعتقاد]] به خدای واحد غیر محدود و محیط بر همه کثرات است، در [[حجاب]] [[غفلت]] مانده و به دست [[فراموشی]] سپرده شده است، تا این پایه که حکیمانی چون [[بوعلی سینا]] و همچنین عموم [[متکلمان]] که عمده احتجاجاتشان برگرفته از [[قرآن]] است، از آن فاصله گرفته و بر [[توحید]] عددی پای فشرده‌اند، در حالی که [[قرآن]] در [[تبیین]] و [[تعلیم]] [[توحید]] صمدی گام نخست را برداشته و مفسّران و متکفّلان [[علوم قرآنی]] بوده‌اند که در این بحث مهم اهمال کرده و آن را پی‌نگرفته‌اند<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
*البته در سخنان [[امام علی]]{{ع}} مطالبی مطرح شده که راه [[تأمل]] در این موضوع را باز کرده و حجاب‌ها را کنار زده و ### [[313]]### [[مسلمان]] در [[فهم]] و بیان [[توحید]] یاد شده از آن بهره گرفته‌اند، چنان که می‌فرماید: [[شناخت]] [[خدا]] در [[حقیقت]] [[اقرار]] به [[وحدانیت]] اوست و [[حقیقت]] [[اقرار]] به [[وحدانیت]]، ممتاز دانستن وی از مخلوقات است و [[حکم]] این امتیاز آن است که [[صفات خدا]] را از [[صفات]] [[خلق]] جدا بدانیم؛ نه آنکه او را از آنها منعزل و بریده فرض کنیم<ref>الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۵۳.</ref>. این سخن در پی بیان این نکته است که [[وحدت]] [[خداوند]] عددی نیست، زیرا آن [[حضرت]] تصریح می‌فرماید: [[معرفت]] او عین [[توحید]] است؛ یعنی [[اثبات وجود خدا]] عین [[اثبات]] [[وحدت]] اوست و اگر [[وحدت]] او عددی بود، می‌بایست زاید بر ذات بوده و ذات به خودی خود وافی به [[وحدت]] نباشد. تأکید [[امام علی]]{{ع}} بر اینکه [[توحید]] نباید به منعزل دانستن [[خدا]] از مخلوقات بینجامد، به گونه صریح [[نفی]] [[توحید]] عددی و [[اثبات]] [[توحید]] [[حقیقی]]، [[قرآنی]] و صمدی است. همان [[امام]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کرده است که [[توحید]] آن است که ظاهر [[خدا]] را در باطنش و [[باطن]] او را در ظاهرش بجوییم. ظاهر [[خدا]] موصوفی است که با چشم دیده نمی‌شود و [[باطن]] او موجودی است که پوشیده نیست، بلکه او را در هر مکانی می‌توان جست و هیچ جایی حتّی برای لحظه‌ای از او خالی نیست. [[خدا]] حاضری است که محدود نیست و غایبی است که مفقود نیست<ref> بحارالانوار، ج۴، ص ۲۶۴.</ref>. این گفتار نیز درصدد [[نفی]] [[وحدت]] عددی [[خداوند]] است، زیرا [[وحدت]] او مبتنی بر عدم [[محدودیت]] و عدم [[محدودیت]] موجب عدم بریدگی ظاهر از [[باطن]] و [[باطن]] از ظاهر است، چنان که تفاوت ظاهر و [[باطن]] در بریدگی و جدایی آنها از یکدیگر با فرض [[محدودیت]] است و چون [[محدودیت]] از میان برود، ظاهر و [[باطن]] با هم می‌آمیزند و متّحد می‌گردند.
*البته در سخنان [[امام علی]]{{ع}} مطالبی مطرح شده که راه [[تأمل]] در این موضوع را باز کرده و حجاب‌ها را کنار زده و ### [[313]]### [[مسلمان]] در [[فهم]] و بیان [[توحید]] یاد شده از آن بهره گرفته‌اند، چنان که می‌فرماید: [[شناخت]] [[خدا]] در [[حقیقت]] [[اقرار]] به [[وحدانیت]] اوست و [[حقیقت]] [[اقرار]] به [[وحدانیت]]، ممتاز دانستن وی از مخلوقات است و [[حکم]] این امتیاز آن است که [[صفات خدا]] را از [[صفات]] [[خلق]] جدا بدانیم؛ نه آنکه او را از آنها منعزل و بریده فرض کنیم<ref>الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۵۳.</ref>. این سخن در پی بیان این نکته است که [[وحدت]] [[خداوند]] عددی نیست، زیرا آن [[حضرت]] تصریح می‌فرماید: [[معرفت]] او عین [[توحید]] است؛ یعنی [[اثبات وجود خدا]] عین [[اثبات]] [[وحدت]] اوست و اگر [[وحدت]] او عددی بود، می‌بایست زاید بر ذات بوده و ذات به خودی خود وافی به [[وحدت]] نباشد. تأکید [[امام علی]]{{ع}} بر اینکه [[توحید]] نباید به منعزل دانستن [[خدا]] از مخلوقات بینجامد، به گونه صریح [[نفی]] [[توحید]] عددی و [[اثبات]] [[توحید]] [[حقیقی]]، [[قرآنی]] و صمدی است. همان [[امام]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کرده است که [[توحید]] آن است که ظاهر [[خدا]] را در باطنش و [[باطن]] او را در ظاهرش بجوییم. ظاهر [[خدا]] موصوفی است که با چشم دیده نمی‌شود و [[باطن]] او موجودی است که پوشیده نیست، بلکه او را در هر مکانی می‌توان جست و هیچ جایی حتّی برای لحظه‌ای از او خالی نیست. [[خدا]] حاضری است که محدود نیست و غایبی است که مفقود نیست<ref> بحارالانوار، ج۴، ص ۲۶۴.</ref>. این گفتار نیز درصدد [[نفی]] [[وحدت]] عددی [[خداوند]] است، زیرا [[وحدت]] او مبتنی بر عدم [[محدودیت]] و عدم [[محدودیت]] موجب عدم بریدگی ظاهر از [[باطن]] و [[باطن]] از ظاهر است، چنان که تفاوت ظاهر و [[باطن]] در بریدگی و جدایی آنها از یکدیگر با فرض [[محدودیت]] است و چون [[محدودیت]] از میان برود، ظاهر و [[باطن]] با هم می‌آمیزند و متّحد می‌گردند.
*بنابر روایتی، روز [[جنگ جمل]] مردی از [[امام علی|امیرمؤمنان]] پرسید؟ آیا [[خدا]] واحد است؟ [[حضرت]] فرمود: این سخن که [[خدا]] واحد است، بر ۴ وجه است که دو وجه آن جایز نیست و دو وجه دیگر ثابت است؛ اما آن دو وجه که جایز نیست، یکی آن است که بگوییم [[خدا]] به همان معنا که در اعداد مطرح است، واحد است، زیرا کسی که دوم ندارد، در باب اعداد داخل نیست. دوم آنکه گفته شود [[خدا]] یکی از جنس [[مردم]] است. این نیز از آن رو که مستلزم [[تشبیه]] [[خدا]] به مخلوقات است جایز نیست؛ اما آن دو وجه که ثابت است، اول آنکه [[خدا]] بی نظیر است و دوم آنکه بسیط است و به هیچ روی تجزیه برنمی دارد<ref>التوحید، صدوق، ص ۸۳.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
*بنابر روایتی، روز [[جنگ جمل]] مردی از [[امام علی|امیرمؤمنان]] پرسید؟ آیا [[خدا]] واحد است؟ [[حضرت]] فرمود: این سخن که [[خدا]] واحد است، بر ۴ وجه است که دو وجه آن جایز نیست و دو وجه دیگر ثابت است؛ اما آن دو وجه که جایز نیست، یکی آن است که بگوییم [[خدا]] به همان معنا که در اعداد مطرح است، واحد است، زیرا کسی که دوم ندارد، در باب اعداد داخل نیست. دوم آنکه گفته شود [[خدا]] یکی از جنس [[مردم]] است. این نیز از آن رو که مستلزم [[تشبیه]] [[خدا]] به مخلوقات است جایز نیست؛ اما آن دو وجه که ثابت است، اول آنکه [[خدا]] بی نظیر است و دوم آنکه بسیط است و به هیچ روی تجزیه برنمی دارد<ref>التوحید، صدوق، ص ۸۳.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
۲۱۸٬۰۵۴

ویرایش