پرش به محتوا

وظیفه مسلمانان نسبت به امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سبیل الله' به 'سبیل الله'
جز (جایگزینی متن - 'بعنوان' به 'به‌عنوان')
جز (جایگزینی متن - 'سبیل الله' به 'سبیل الله')
خط ۴۴۲: خط ۴۴۲:
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[احمد زمانی]]'''، در کتاب  ''«[[اندیشه انتظار (کتاب)|اندیشه انتظار]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[احمد زمانی]]'''، در کتاب  ''«[[اندیشه انتظار (کتاب)|اندیشه انتظار]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::#« '''[[شناخت امام عصر]]{{ع}}:''' [[شناخت]] ما نسبت به هر موجودی باعث [[تقرب]] و یا دور شدن از آن موجود می‌شود و تکالیفی را بر دوش ما می‌گذارد که به صورت طبیعی انجام آن [[وظایف]]، موجب [[آرامش]] و سکینۀ [[روح]] و [[قلب]] می‌گردد. [[عثمان بن سعید عمری]] که خود [[وکیل]] [[امام هادی]]، [[عسکری]] و [[قائم آل محمد]]{{عم}} بوده است، می‌گوید در محضر [[امام حسن عسکری]]{{ع}} بودم. از آن [[حضرت]] نسبت به [[روایت]] معروفِ [[نقل]] شده از پدرانش سؤال کردند: آیا صحیح است که آنان فرموده‌اند: "همانا [[زمین]] از [[حجت الهی]] تا [[روز قیامت]] خالی نخواهد بود و او در میان [[مردم]] است و هر کسی که بمیرد و [[امام]] زمانش را نشناسد به [[مرگ جاهلیت]] از [[دنیا]] رفته است؟ "<ref>{{متن حدیث|"أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}.</ref>. [[امام عسکری]]{{ع}} پاسخ داد: این مطلب [[حق]] است و همانند روزِ روشن، [[حق]] است و نمی‌توان آن را [[انکار]] کرد. آن‌گاه پرسیدند: یابن [[رسول الله]]! [[حجت]] و [[امام زمان]] پس از شما چه کسی است؟ فرمود:  [[امام زمان]] پس از من پسرم، [[محمد]] است. او [[امام]] و [[حجت]] بعد از من است. هر کس بمیرد و او را نشناسد به [[مرگ جاهلیت]]<ref>{{متن حدیث|ابْنِي مُحَمَّدٌ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة}}؛ مرگ جاهلیت به فرمایش امام صادق{{ع}} همان مرگ در گمراهی است و بعضی آن را مردن به آیین یهود و انصارای منسوخ دانسته‌اند که نتیجه یکی است.</ref> مرده است. سپس فرمود: [[آگاه]] باشید برای آن [[حجت الهی]] [[غیبت]] شگفت‌انگیزی است که در آن دوران، انسان‌های [[ناآگاه]] در سرگردانی و [[اضطراب]] شدیدی به سر می‌برند و آنانی که راه [[باطل]] را پیموده‌اند عَلَم [[مخالفت]] را در دست دارند و یا [[همراهی]] می‌کنند نابود می‌گردند و عده‌ای که برای [[فریب]] [[مردم]]، زمان خاصی را معین می‌کنند، [[دروغ]] می‌گویند. سپس از پردۀ [[غیبت]] خارج خواهد شد و [[ظهور]] می‌کند. آن‌گاه فرمود: پس گویا از هم اکنون [[پرچم‌ها]] و علائمی را می‌بینم که بر بالای سرش حرکت می‌کنند<ref>{{متن حدیث|أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخْرُجُ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْأَعْلَامِ وَ رَايَاتٍ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ}}؛ طبرسی، اعلام الوری، ص ۴۴۳؛ اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۲۸؛ القمی، کفایة الأثر، ص ۲۹۶ و شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۲، ص ۴۰۹. اختلاف مختصری در بعضی نسخه‌ها است که رؤیت پرچم‌ها در نجف و کوفه مطرح شده و در آدرس اول به صورت مطلق ذکر شده است.</ref>. [[شناخت امام عصر]]{{ع}} آن‌قدر مهم و پراهمیت است که از ده‌ها و صدها سال قبل، [[پیشوایان معصوم]]، [[مردم]] را بدان ترغیب می‌کردند و ادامه [[زندگی معنوی]] و استمرار [[هدایت]] را مربوط به آن می‌دانستند. [[زراره]] از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: چنان‌چه در [[عصر غیبت]] واقع شدم و دسترسی به [[امام عصر]]{{ع}} نداشتم، [[بهترین]] کار جهت تلاش برای رسیدن به او چیست؟ [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[خواندن]] دعای ذیل که در بردارندۀ [[شناخت]] و نقش [[معرفت امام زمان]]{{ع}} است]: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي }}<ref>بارخدایا! خودت را به من بشناسان، چنان‌چه "[[توفیق]] [[شناخت]] تو را پیدا نکنم و" خودت را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم [[شناخت]]. بارخدایا! پیامبرت را به من بشناسان، چنان‌چه [[توفیق]] [[شناخت]] پیامبرت را به من [[عنایت]] نکنی [[حجت]] تو را نخواهم [[شناخت]]. بارخدایا! [[حجت]] و ولیت را به من بشناسان، چنان‌چه ولیت را به من نشناسانی از [[دین]] و فطرتم "که به من [[عنایت]] کرده‌ای" [[منحرف]] گشته و [[گمراه]] خواهم شد؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۷، باب فی الغیبة، ح ۵؛ کتاب الغیبة، نعمانی، ص ۱۶۷ و شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص ۸۸۵ (ملحقات).</ref>.  
:::::#« '''[[شناخت امام عصر]]{{ع}}:''' [[شناخت]] ما نسبت به هر موجودی باعث [[تقرب]] و یا دور شدن از آن موجود می‌شود و تکالیفی را بر دوش ما می‌گذارد که به صورت طبیعی انجام آن [[وظایف]]، موجب [[آرامش]] و سکینۀ [[روح]] و [[قلب]] می‌گردد. [[عثمان بن سعید عمری]] که خود [[وکیل]] [[امام هادی]]، [[عسکری]] و [[قائم آل محمد]]{{عم}} بوده است، می‌گوید در محضر [[امام حسن عسکری]]{{ع}} بودم. از آن [[حضرت]] نسبت به [[روایت]] معروفِ [[نقل]] شده از پدرانش سؤال کردند: آیا صحیح است که آنان فرموده‌اند: "همانا [[زمین]] از [[حجت الهی]] تا [[روز قیامت]] خالی نخواهد بود و او در میان [[مردم]] است و هر کسی که بمیرد و [[امام]] زمانش را نشناسد به [[مرگ جاهلیت]] از [[دنیا]] رفته است؟ "<ref>{{متن حدیث|"أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}.</ref>. [[امام عسکری]]{{ع}} پاسخ داد: این مطلب [[حق]] است و همانند روزِ روشن، [[حق]] است و نمی‌توان آن را [[انکار]] کرد. آن‌گاه پرسیدند: یابن [[رسول الله]]! [[حجت]] و [[امام زمان]] پس از شما چه کسی است؟ فرمود:  [[امام زمان]] پس از من پسرم، [[محمد]] است. او [[امام]] و [[حجت]] بعد از من است. هر کس بمیرد و او را نشناسد به [[مرگ جاهلیت]]<ref>{{متن حدیث|ابْنِي مُحَمَّدٌ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة}}؛ مرگ جاهلیت به فرمایش امام صادق{{ع}} همان مرگ در گمراهی است و بعضی آن را مردن به آیین یهود و انصارای منسوخ دانسته‌اند که نتیجه یکی است.</ref> مرده است. سپس فرمود: [[آگاه]] باشید برای آن [[حجت الهی]] [[غیبت]] شگفت‌انگیزی است که در آن دوران، انسان‌های [[ناآگاه]] در سرگردانی و [[اضطراب]] شدیدی به سر می‌برند و آنانی که راه [[باطل]] را پیموده‌اند عَلَم [[مخالفت]] را در دست دارند و یا [[همراهی]] می‌کنند نابود می‌گردند و عده‌ای که برای [[فریب]] [[مردم]]، زمان خاصی را معین می‌کنند، [[دروغ]] می‌گویند. سپس از پردۀ [[غیبت]] خارج خواهد شد و [[ظهور]] می‌کند. آن‌گاه فرمود: پس گویا از هم اکنون [[پرچم‌ها]] و علائمی را می‌بینم که بر بالای سرش حرکت می‌کنند<ref>{{متن حدیث|أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخْرُجُ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْأَعْلَامِ وَ رَايَاتٍ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ}}؛ طبرسی، اعلام الوری، ص ۴۴۳؛ اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۲۸؛ القمی، کفایة الأثر، ص ۲۹۶ و شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۲، ص ۴۰۹. اختلاف مختصری در بعضی نسخه‌ها است که رؤیت پرچم‌ها در نجف و کوفه مطرح شده و در آدرس اول به صورت مطلق ذکر شده است.</ref>. [[شناخت امام عصر]]{{ع}} آن‌قدر مهم و پراهمیت است که از ده‌ها و صدها سال قبل، [[پیشوایان معصوم]]، [[مردم]] را بدان ترغیب می‌کردند و ادامه [[زندگی معنوی]] و استمرار [[هدایت]] را مربوط به آن می‌دانستند. [[زراره]] از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: چنان‌چه در [[عصر غیبت]] واقع شدم و دسترسی به [[امام عصر]]{{ع}} نداشتم، [[بهترین]] کار جهت تلاش برای رسیدن به او چیست؟ [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[خواندن]] دعای ذیل که در بردارندۀ [[شناخت]] و نقش [[معرفت امام زمان]]{{ع}} است]: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي }}<ref>بارخدایا! خودت را به من بشناسان، چنان‌چه "[[توفیق]] [[شناخت]] تو را پیدا نکنم و" خودت را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم [[شناخت]]. بارخدایا! پیامبرت را به من بشناسان، چنان‌چه [[توفیق]] [[شناخت]] پیامبرت را به من [[عنایت]] نکنی [[حجت]] تو را نخواهم [[شناخت]]. بارخدایا! [[حجت]] و ولیت را به من بشناسان، چنان‌چه ولیت را به من نشناسانی از [[دین]] و فطرتم "که به من [[عنایت]] کرده‌ای" [[منحرف]] گشته و [[گمراه]] خواهم شد؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۷، باب فی الغیبة، ح ۵؛ کتاب الغیبة، نعمانی، ص ۱۶۷ و شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص ۸۸۵ (ملحقات).</ref>.  
:::::#'''[[انتظار فرج]]:''' [[انتظار فرج]]، چشم داشتن به حاکمیتی است که به وسیله آن ناپاکان، ستم‌پیشگان، متظاهران بی‌اعتقاد و معتقدان بی‌کردار به [[شمشیر]] [[عدالت]] و [[دیانت]] سپرده شوند و [[دین]] از [[بدعت‌ها]]، کجی‌ها و ناروایی‌های بشری پیراسته گردد. از سوی دیگر توسط [[پاک‌ترین]] [[انسان‌ها]] که [[اسوه]] زیبایی‌ها و [[صفات جمال]] [[حق]] است [[عدالت]]، [[راستی]]، [[حقیقت]]، [[دانایی]]، [[صفا]] و [[صمیمیت]] و مجموعه [[فضائل]]، [[حاکم]] گردد<ref>جمعی از نویسندگان، چشم به راه مهدی{{ع}}، ص ۲۲۲.</ref>. [[انتظار فرج]] بدون بازتاب عملی و بدون آشنایی با الفبای [[مبارزه]] و [[جهاد]] و باطل‌ستیزی، مفهوم و معنا ندارد. پس آنانی را که به صرف ذکر و [[دعا]]، [[دل]] خویشتن را خوش می‌دارند و گاهی هم مجلس جشن و دعایی برگزار می‌کنند ولکن از [[زندگی]] [[مجاهدان]] فی [[سبیل]] [[الله]] و آوارگی و دربه‌دری آنان و محرومیت‌ها و زندان‌های آنان بی‌خبرند، نمی‌توان [[منتظر]] نامید، زیرا [[منتظران]]، همیشه با [[آگاهی]] و [[آمادگی]] خاصی به سر می‌برند و از ترفندها و شگردهای مختلف [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] و [[نظامی]] [[دشمنان دین]] و [[بشریت]] نه تنها بی‌خبر نیستند بلکه درباره عکس العمل‌های سریع و مناسب آن می‌اندیشند و در جای خود وارد عمل می‌گردند و خسارت‌های جبران‌ناپذیری را بر [[دشمنان اسلام]] و [[انسانیت]] وارد می‌سازند. [[پیامبر گرامی اسلام]] و [[امامان معصوم]]، [[انتظار فرج]] را در [[زمان غیبت کبری]] یک امر عبادی دانسته‌اند و تلاش کرده‌اند [[یاران]] خویش را در چنین حالتی نگه دارند و از آنانی که مثل بعضی از [[یاران]] [[موسی بن عمران]]{{ع}} که گفتند: {{متن قرآن|فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ}} <ref>پس تو و پروردگارت بروید و با [[دشمنان]] بجنگید، ما در این جا نشسته‌ایم؛ سوره مائده، آیه ۲۴.</ref>. حرف می‌زدند، اظهار تنفر و انزجار داشته‌اند. حال بر برخی از [[احادیث]] [[انتظار فرج]] مروری می‌کنیم:
:::::#'''[[انتظار فرج]]:''' [[انتظار فرج]]، چشم داشتن به حاکمیتی است که به وسیله آن ناپاکان، ستم‌پیشگان، متظاهران بی‌اعتقاد و معتقدان بی‌کردار به [[شمشیر]] [[عدالت]] و [[دیانت]] سپرده شوند و [[دین]] از [[بدعت‌ها]]، کجی‌ها و ناروایی‌های بشری پیراسته گردد. از سوی دیگر توسط [[پاک‌ترین]] [[انسان‌ها]] که [[اسوه]] زیبایی‌ها و [[صفات جمال]] [[حق]] است [[عدالت]]، [[راستی]]، [[حقیقت]]، [[دانایی]]، [[صفا]] و [[صمیمیت]] و مجموعه [[فضائل]]، [[حاکم]] گردد<ref>جمعی از نویسندگان، چشم به راه مهدی{{ع}}، ص ۲۲۲.</ref>. [[انتظار فرج]] بدون بازتاب عملی و بدون آشنایی با الفبای [[مبارزه]] و [[جهاد]] و باطل‌ستیزی، مفهوم و معنا ندارد. پس آنانی را که به صرف ذکر و [[دعا]]، [[دل]] خویشتن را خوش می‌دارند و گاهی هم مجلس جشن و دعایی برگزار می‌کنند ولکن از [[زندگی]] [[مجاهدان]] فی [[سبیل الله]] و آوارگی و دربه‌دری آنان و محرومیت‌ها و زندان‌های آنان بی‌خبرند، نمی‌توان [[منتظر]] نامید، زیرا [[منتظران]]، همیشه با [[آگاهی]] و [[آمادگی]] خاصی به سر می‌برند و از ترفندها و شگردهای مختلف [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] و [[نظامی]] [[دشمنان دین]] و [[بشریت]] نه تنها بی‌خبر نیستند بلکه درباره عکس العمل‌های سریع و مناسب آن می‌اندیشند و در جای خود وارد عمل می‌گردند و خسارت‌های جبران‌ناپذیری را بر [[دشمنان اسلام]] و [[انسانیت]] وارد می‌سازند. [[پیامبر گرامی اسلام]] و [[امامان معصوم]]، [[انتظار فرج]] را در [[زمان غیبت کبری]] یک امر عبادی دانسته‌اند و تلاش کرده‌اند [[یاران]] خویش را در چنین حالتی نگه دارند و از آنانی که مثل بعضی از [[یاران]] [[موسی بن عمران]]{{ع}} که گفتند: {{متن قرآن|فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ}} <ref>پس تو و پروردگارت بروید و با [[دشمنان]] بجنگید، ما در این جا نشسته‌ایم؛ سوره مائده، آیه ۲۴.</ref>. حرف می‌زدند، اظهار تنفر و انزجار داشته‌اند. حال بر برخی از [[احادیث]] [[انتظار فرج]] مروری می‌کنیم:
:::::##قال [[رسول الله]]{{صل}}: [[برترین]] [[اعمال امت]] من [[انتظار فرج]] است<ref>{{متن حدیث|"أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَج" ‏}}؛ صدوق، کمال‌الدین، ج ۲، ص ۶۴۴.</ref>.
:::::##قال [[رسول الله]]{{صل}}: [[برترین]] [[اعمال امت]] من [[انتظار فرج]] است<ref>{{متن حدیث|"أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَج" ‏}}؛ صدوق، کمال‌الدین، ج ۲، ص ۶۴۴.</ref>.
:::::##[[امیرمؤمنان]]، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} فرمود: [[بهترین]] [[عبادت]] [[انسان]] [[مؤمن]]، [[انتظار فرج]] از سوی [[خداوند]] است<ref>{{متن حدیث|"أَفْضَلُ عِبَادَةِ الْمُؤْمِنِ انْتِظَارُ فَرَجِ اللَّهِ"}}؛ البرقی، المحاسن، ج ۱، ص ۲۹۱.</ref>.  
:::::##[[امیرمؤمنان]]، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} فرمود: [[بهترین]] [[عبادت]] [[انسان]] [[مؤمن]]، [[انتظار فرج]] از سوی [[خداوند]] است<ref>{{متن حدیث|"أَفْضَلُ عِبَادَةِ الْمُؤْمِنِ انْتِظَارُ فَرَجِ اللَّهِ"}}؛ البرقی، المحاسن، ج ۱، ص ۲۹۱.</ref>.  
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش