پرش به محتوا

علم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'نداری' به 'نداری'
جز (جایگزینی متن - 'بری' به 'بری')
جز (جایگزینی متن - 'نداری' به 'نداری')
خط ۸۴: خط ۸۴:
# [[خداوند]] خطاب به [[رسول]] گرامیش می‌فرماید ای [[پیامبر]]! هنگامی که [[زنان]] را [[طلاق]] می‌دهید، پس آنان را با عده در زمانی - که [[پاک]] شده‌اند - [[طلاق]] دهید {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ}} و عدّه را شمارش کنید؛ {{متن قرآن|وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ}} آنها را از خانه‌هایشان بیرون نرانید و آنان نیز در زمان عدّه بیرون نروند، مگر آن‌که کار [[زشت]] آشکاری به بار آورند؛ {{متن قرآن|لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ}} و اینها مرزهای [[قوانین]] خداست و هرکس از مرزهای [[خدا]] تعدّی کند، پس یقیناً، به خودش [[ستم]] کرده است {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}} و در پایان [[آیه]] ضمن اشاره به [[فلسفه]] عده، و عدم [[خروج]] [[زنان]] از [[خانه]] و اقامتگاه اصلی، می‌فرماید: تو نمی‌دانی {{متن قرآن|لَا تَدْرِي}} شاید [[خداوند]] بعد از این ماجرا وضع تازه و [[وسیله]] اصلاحی فراهم سازد {{متن قرآن|لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا}} با گذشتن زمان، [[طوفان]] [[خشم]] و [[غضب]] که غالباً موجب تصمیم‌های ناگهانی در امر [[طلاق]] و جدایی می‌شود فرو می‌نشیند، و حضور دائمی [[زن]] در [[خانه]] در کنار مرد در مدت عده، و [[یادآوری]] عواقب شوم [[طلاق]]، مخصوصاً در آنجا که پای فرزندانی در کار است، و اظهار [[محبت]] هر یک نسبت به دیگری، [[زمینه‌ساز]] [[رجوع]] می‌گردد، و ابرهای تیره و تار [[دشمنی]] و کدورت را غالباً از [[آسمان]] [[زندگی]] آنها دور می‌سازد؛
# [[خداوند]] خطاب به [[رسول]] گرامیش می‌فرماید ای [[پیامبر]]! هنگامی که [[زنان]] را [[طلاق]] می‌دهید، پس آنان را با عده در زمانی - که [[پاک]] شده‌اند - [[طلاق]] دهید {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ}} و عدّه را شمارش کنید؛ {{متن قرآن|وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ}} آنها را از خانه‌هایشان بیرون نرانید و آنان نیز در زمان عدّه بیرون نروند، مگر آن‌که کار [[زشت]] آشکاری به بار آورند؛ {{متن قرآن|لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ}} و اینها مرزهای [[قوانین]] خداست و هرکس از مرزهای [[خدا]] تعدّی کند، پس یقیناً، به خودش [[ستم]] کرده است {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}} و در پایان [[آیه]] ضمن اشاره به [[فلسفه]] عده، و عدم [[خروج]] [[زنان]] از [[خانه]] و اقامتگاه اصلی، می‌فرماید: تو نمی‌دانی {{متن قرآن|لَا تَدْرِي}} شاید [[خداوند]] بعد از این ماجرا وضع تازه و [[وسیله]] اصلاحی فراهم سازد {{متن قرآن|لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا}} با گذشتن زمان، [[طوفان]] [[خشم]] و [[غضب]] که غالباً موجب تصمیم‌های ناگهانی در امر [[طلاق]] و جدایی می‌شود فرو می‌نشیند، و حضور دائمی [[زن]] در [[خانه]] در کنار مرد در مدت عده، و [[یادآوری]] عواقب شوم [[طلاق]]، مخصوصاً در آنجا که پای فرزندانی در کار است، و اظهار [[محبت]] هر یک نسبت به دیگری، [[زمینه‌ساز]] [[رجوع]] می‌گردد، و ابرهای تیره و تار [[دشمنی]] و کدورت را غالباً از [[آسمان]] [[زندگی]] آنها دور می‌سازد؛
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] در مقابل [[مخالفان]] [[دعوت]] که از او [[گواهی]] بر [[رسالت]] میخواستند میگوید: بگو همین بس که [[خدا]] میان من و شما [[گواه]] است {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا}} [[بدیهی]] است درمقابل [[علم محدود]] [[مردم]] و [[پیامبر]] هر [[قدر]] [[آگاهی]] [[شاهد]] و [[گواه]] بیشتر باشد [[ارزش]] [[شهادت]] او بیشتر است، لذا بر علم نامحدود [[خداوند]] تأکید می‌کند: خدایی [[گواه]] من است که تمام آن‌چه را در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است می‌داند بدون اینکه چیزی از او پوشیده باشد، و همین [[شهادت]] او، در دلالت بر [[صدق]] دعوی من کافی است. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}؛
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] در مقابل [[مخالفان]] [[دعوت]] که از او [[گواهی]] بر [[رسالت]] میخواستند میگوید: بگو همین بس که [[خدا]] میان من و شما [[گواه]] است {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا}} [[بدیهی]] است درمقابل [[علم محدود]] [[مردم]] و [[پیامبر]] هر [[قدر]] [[آگاهی]] [[شاهد]] و [[گواه]] بیشتر باشد [[ارزش]] [[شهادت]] او بیشتر است، لذا بر علم نامحدود [[خداوند]] تأکید می‌کند: خدایی [[گواه]] من است که تمام آن‌چه را در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است می‌داند بدون اینکه چیزی از او پوشیده باشد، و همین [[شهادت]] او، در دلالت بر [[صدق]] دعوی من کافی است. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}؛
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] در [[حقیقت]] [[مردم]] را هم مورد خطاب قرارداده و می‌گوید از آن‌چه که هیچ [[علمی]] بدان [[نداری]]، [[پیروی]] مکن {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ}} چرا که گوش و چشم و [[دل]] همگی آنها از آن پرسیده می‌شوند {{متن قرآن|إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}} و در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] - [[اعتقادات]]، [[سخن گفتن]]، [[گواهی]] دادن، [[داوری]] کردن - فقط از [[یقین]] و علم [[تبعیت]] کنید نه حدس‌ها و شایعات و توهمات و [[شک]] و [[گمان]] خود. [[علامه طباطبایی]] مینویسد: این [[آیه]] از [[پیروی]] و متابعت هر چیزی که بدان علم و [[یقین]] نداریم [[نهی]] می‌کند، و چون مطلق و بدون قید و شرط است [[پیروی]] [[اعتقاد]] غیر [[علمی]] و همچنین عمل غیر [[علمی]] را شامل گشته و معنایش چنین می‌شود: به چیزی که علم به صحت آن [[نداری]] [[معتقد]] مشو، و چیزی را که نمی‌دانی مگو، و کاری را که علم بدان [[نداری]] مکن، زیرا همه اینها [[پیروی]] از غیر علم است، [[پیروی]] نکردن از چیزی که بدان علم نداریم و همچنین [[پیروی]] از علم در [[حقیقت]] حکمی است که [[فطرت]] خود [[بشر]] آن را امضاء می‌کند. آری [[انسان]] فطرتاً در مسیر زندگی‌اش - در [[اعتقاد]] و عملش - جز رسیدن به واقع و متن خارج، هدفی ندارد، او می‌خواهد [[اعتقاد]] و [[علمی]] داشته باشد که بتواند قاطعانه بگوید واقع و [[حقیقت]] همین است و بس، و این تنها با [[پیروی]] از علم محقق می‌شود، [[گمان]] و [[شک]] و [[وهم]] چنین خاصیتی ندارد، به مظنون و مشکوک و موهوم نمی‌توان گفت که عین واقع است. [[انسانی]] که [[سلامت]] [[فطرت]] را از دست نداده و در [[اعتقاد]] خود پیرو آن چیزی است که آن را [[حق]] و واقع در خارج می‌یابد، و در عملش هم آن عملی را می‌کند که خود را در تشخیص آن محق و مصیب می‌بیند، چیزی که هست در آن‌چه که خودش [[قادر]] بر [[تحصیل علم]] هست علم خود را [[پیروی]] می‌کند، و در آن‌چه که خود [[قادر]] نیست مانند پاره‌ای از [[فروع]] [[اعتقادی]] نسبت به بعضی از [[مردم]] و غالب مسائل عملی نسبت به غالب [[مردم]] از [[اهل خبره]] آن مسائل [[تقلید]] می‌کند، آری همان [[فطرت سالم]] او را به [[تقلید]] از علم عالم و متخصص آن فن، وا می‌دارد و علم آن عالم را علم خود می‌داند، و [[پیروی]] از او را در [[حقیقت]] [[پیروی]] از علم خود می‌شمارد، [[شاهد]] این مدعا همان [[اعمال]] [[فطری]] و ارتکازی [[مردم]] است، می‌بینیم که شخصی که راهی را بلد نیست به قول [[راهنما]] [[اعتماد]] نموده و به راه می‌افتد، مریضی که درد و درمان خود را نمی‌شناسد [[کورکورانه]] به [[دستور]] طبیب عمل می‌کند، و ارباب [[حاجت]] به [[اهل]] فن [[صنعت]] مورد احتیاج خود، [[اعتماد]] نموده و به ایشان مراجعه می‌کنند، البته این در صورتی است که به علم و [[معرفت]] آن [[راهنما]] و آن طبیب و آن مهندس و مکانیسین [[اعتماد]] داشته باشد<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۲۶.</ref>.
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] در [[حقیقت]] [[مردم]] را هم مورد خطاب قرارداده و می‌گوید از آن‌چه که هیچ [[علمی]] بدان نداری، [[پیروی]] مکن {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ}} چرا که گوش و چشم و [[دل]] همگی آنها از آن پرسیده می‌شوند {{متن قرآن|إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}} و در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] - [[اعتقادات]]، [[سخن گفتن]]، [[گواهی]] دادن، [[داوری]] کردن - فقط از [[یقین]] و علم [[تبعیت]] کنید نه حدس‌ها و شایعات و توهمات و [[شک]] و [[گمان]] خود. [[علامه طباطبایی]] مینویسد: این [[آیه]] از [[پیروی]] و متابعت هر چیزی که بدان علم و [[یقین]] نداریم [[نهی]] می‌کند، و چون مطلق و بدون قید و شرط است [[پیروی]] [[اعتقاد]] غیر [[علمی]] و همچنین عمل غیر [[علمی]] را شامل گشته و معنایش چنین می‌شود: به چیزی که علم به صحت آن نداری [[معتقد]] مشو، و چیزی را که نمی‌دانی مگو، و کاری را که علم بدان نداری مکن، زیرا همه اینها [[پیروی]] از غیر علم است، [[پیروی]] نکردن از چیزی که بدان علم نداریم و همچنین [[پیروی]] از علم در [[حقیقت]] حکمی است که [[فطرت]] خود [[بشر]] آن را امضاء می‌کند. آری [[انسان]] فطرتاً در مسیر زندگی‌اش - در [[اعتقاد]] و عملش - جز رسیدن به واقع و متن خارج، هدفی ندارد، او می‌خواهد [[اعتقاد]] و [[علمی]] داشته باشد که بتواند قاطعانه بگوید واقع و [[حقیقت]] همین است و بس، و این تنها با [[پیروی]] از علم محقق می‌شود، [[گمان]] و [[شک]] و [[وهم]] چنین خاصیتی ندارد، به مظنون و مشکوک و موهوم نمی‌توان گفت که عین واقع است. [[انسانی]] که [[سلامت]] [[فطرت]] را از دست نداده و در [[اعتقاد]] خود پیرو آن چیزی است که آن را [[حق]] و واقع در خارج می‌یابد، و در عملش هم آن عملی را می‌کند که خود را در تشخیص آن محق و مصیب می‌بیند، چیزی که هست در آن‌چه که خودش [[قادر]] بر [[تحصیل علم]] هست علم خود را [[پیروی]] می‌کند، و در آن‌چه که خود [[قادر]] نیست مانند پاره‌ای از [[فروع]] [[اعتقادی]] نسبت به بعضی از [[مردم]] و غالب مسائل عملی نسبت به غالب [[مردم]] از [[اهل خبره]] آن مسائل [[تقلید]] می‌کند، آری همان [[فطرت سالم]] او را به [[تقلید]] از علم عالم و متخصص آن فن، وا می‌دارد و علم آن عالم را علم خود می‌داند، و [[پیروی]] از او را در [[حقیقت]] [[پیروی]] از علم خود می‌شمارد، [[شاهد]] این مدعا همان [[اعمال]] [[فطری]] و ارتکازی [[مردم]] است، می‌بینیم که شخصی که راهی را بلد نیست به قول [[راهنما]] [[اعتماد]] نموده و به راه می‌افتد، مریضی که درد و درمان خود را نمی‌شناسد [[کورکورانه]] به [[دستور]] طبیب عمل می‌کند، و ارباب [[حاجت]] به [[اهل]] فن [[صنعت]] مورد احتیاج خود، [[اعتماد]] نموده و به ایشان مراجعه می‌کنند، البته این در صورتی است که به علم و [[معرفت]] آن [[راهنما]] و آن طبیب و آن مهندس و مکانیسین [[اعتماد]] داشته باشد<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۲۶.</ref>.


==دانستنی‌های [[پیامبر]] از سوی [[خدا]]==
==دانستنی‌های [[پیامبر]] از سوی [[خدا]]==
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش