پرش به محتوا

صفات ثبوتی امام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} {{نبوت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
==مقدمه==
==مقدمه==
*[[فلسفه]] ذکر صفات ثبوتی مختص، برای متوجه ساختن بر [[عظمت]] [[خلیفه]] [[خدای متعال]]، و ایجاد [[شوق]] و علاقه برای کسب رضای او که تجلیگاه [[رضای الهی]] است، می‌باشد؛ و همچنین برای ایجاد [[انگیزه]] در جهت تلاش برای [[زمینه‌سازی ظهور]] فردی در مرحله نخست و در نهایت: [[زمینه‌سازی]] [[جامعه]]، برای [[ظهور]]، تا [[هنگام ظهور]] آن [[حضرت]]، افراد حاضر، با [[شناختی]] که بر اثر مطالعه به دست آورده‌اند، نهایت [[احترام]] و [[تسلیم محض]] در برابر [[اوامر و نواهی]] حضرتش داشته باشند و در هیچ امری در حضور آن بزرگوار، اظهار نظر نکنند و گفتارهایش را با کمال میل [[قلبی]]، پذیرا باشند<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۹۴.</ref>.
*[[فلسفه]] ذکر صفات ثبوتی مختص، برای متوجه ساختن بر [[عظمت]] [[خلیفه]] [[خدای متعال]]، و ایجاد [[شوق]] و علاقه برای کسب رضای او که تجلیگاه [[رضای الهی]] است، می‌باشد؛ و همچنین برای ایجاد [[انگیزه]] در جهت تلاش برای [[زمینه‌سازی ظهور]] فردی در مرحله نخست و در نهایت: [[زمینه‌سازی]] [[جامعه]]، برای [[ظهور]]، تا [[هنگام ظهور]] آن [[حضرت]]، افراد حاضر، با [[شناختی]] که بر اثر مطالعه به دست آورده‌اند، نهایت [[احترام]] و [[تسلیم محض]] در برابر [[اوامر و نواهی]] حضرتش داشته باشند و در هیچ امری در حضور آن بزرگوار، اظهار نظر نکنند و گفتارهایش را با کمال میل [[قلبی]]، پذیرا باشند<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۹۴.</ref>.
===[[هدایت یافته]] از همه جهات===
==[[هدایت یافته]] از همه جهات==
*{{متن قرآن|فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸</ref>؛ آیات دیگر: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان  کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى}}<ref>«فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه می‌گردد و نه در رنج می‌افتد» سوره طه، آیه ۱۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«از کسانی که پاداشی از شما نمی‌خواهند و خود رهیافته‌اند پیروی کنید» سوره یس، آیه ۲۱.</ref>.
*{{متن قرآن|فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸</ref>؛ آیات دیگر: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان  کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى}}<ref>«فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه می‌گردد و نه در رنج می‌افتد» سوره طه، آیه ۱۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«از کسانی که پاداشی از شما نمی‌خواهند و خود رهیافته‌اند پیروی کنید» سوره یس، آیه ۲۱.</ref>.
*کلمه {{متن قرآن|هُدًى}}<ref>در تفسیر کلمه هُدی، دو احتمال مطرح است: در تفسیر تبیان می‌نویسد: {{عربی|يحتمل امرين: احدهما البيان و الدلالة و الاخر الانبياء و الرسل}}؛ التبیان، ج۱، ص۱۷۴؛ با توجه به تطبیق آن در روایات بر امیرالمؤمنین{{ع}} و ائمه{{عم}} در کتاب‌های تفسیر روایی، در این کتاب احتمال دوم انتخاب شده است؛ تفسیر فرات، ص۵۸، ح۱۷؛ تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۰۰؛ تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۴۲، ح۲۹؛ البرهان، ج۳، ص۲۳۷، ش۵۴۹۲-۷ و ص۷۸۴، ش۷۰۶۴-۱؛ کنزالدقائق، ج۱، ص۳۹۲إ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۲۹، ح۷۸؛ افزون بر آن، خوف و حزن در صورتی به طور مطلق نفی می‌شود که هدایت توسط‍ خلفای الهی تبیین شود.</ref> اگر چه دارای معنای عامی است که شامل هر چیزی که قابلیت [[هدایت]] را دارد، می‌شود؛ [[خلفای الهی]] از مصادیق بارز آن هستند؛ زیرا کم‌ترین [[خوف]]، [[حزن]]، [[ضلالت]] و شقاوتی در [[تبعیت]] از آنان وجود ندارد، بر خلاف [[پیروی]] از [[کتاب آسمانی]] که احتمال وجود [[اشتباه]] در [[درک]] آن است. بنابراین، [[جانشین]] [[خدای سبحان]]، [[انسانی]] است که تمام استعدادهای نهفته در او، با [[عنایت]] خداوندی به فعلیت رسیده، و او را [[مظهر]] [[هدایت]] همه‌جانبه خود قرار داده است، که در همه [[شؤون]] فردی و [[اجتماعی]] [[هدایتگر]] و در همه جهات [[انسانی]] به [[تکامل]] رسیده است. و از آنجاکه [[هدایت]] و [[تکامل]] [[جامعه]]، وابسته به اوست؛ لذا باید در تمام زمینه‌ها [[هدایت یافته]] باشد تا بتواند [[جامعه]] را از همه جهات فردی و [[اجتماعی]] [[هدایت]] کند<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۹۴-۹۵.</ref>
*کلمه {{متن قرآن|هُدًى}}<ref>در تفسیر کلمه هُدی، دو احتمال مطرح است: در تفسیر تبیان می‌نویسد: {{عربی|يحتمل امرين: احدهما البيان و الدلالة و الاخر الانبياء و الرسل}}؛ التبیان، ج۱، ص۱۷۴؛ با توجه به تطبیق آن در روایات بر امیرالمؤمنین{{ع}} و ائمه{{عم}} در کتاب‌های تفسیر روایی، در این کتاب احتمال دوم انتخاب شده است؛ تفسیر فرات، ص۵۸، ح۱۷؛ تفسیر مقاتل، ج۱، ص۱۰۰؛ تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۴۲، ح۲۹؛ البرهان، ج۳، ص۲۳۷، ش۵۴۹۲-۷ و ص۷۸۴، ش۷۰۶۴-۱؛ کنزالدقائق، ج۱، ص۳۹۲إ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۲۹، ح۷۸؛ افزون بر آن، خوف و حزن در صورتی به طور مطلق نفی می‌شود که هدایت توسط‍ خلفای الهی تبیین شود.</ref> اگر چه دارای معنای عامی است که شامل هر چیزی که قابلیت [[هدایت]] را دارد، می‌شود؛ [[خلفای الهی]] از مصادیق بارز آن هستند؛ زیرا کم‌ترین [[خوف]]، [[حزن]]، [[ضلالت]] و شقاوتی در [[تبعیت]] از آنان وجود ندارد، بر خلاف [[پیروی]] از [[کتاب آسمانی]] که احتمال وجود [[اشتباه]] در [[درک]] آن است. بنابراین، [[جانشین]] [[خدای سبحان]]، [[انسانی]] است که تمام استعدادهای نهفته در او، با [[عنایت]] خداوندی به فعلیت رسیده، و او را [[مظهر]] [[هدایت]] همه‌جانبه خود قرار داده است، که در همه [[شؤون]] فردی و [[اجتماعی]] [[هدایتگر]] و در همه جهات [[انسانی]] به [[تکامل]] رسیده است. و از آنجاکه [[هدایت]] و [[تکامل]] [[جامعه]]، وابسته به اوست؛ لذا باید در تمام زمینه‌ها [[هدایت یافته]] باشد تا بتواند [[جامعه]] را از همه جهات فردی و [[اجتماعی]] [[هدایت]] کند<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۹۴-۹۵.</ref>
===برخوردار از [[علم گسترده]]===
==برخوردار از [[علم گسترده]]==
*یکی از لوازم [[هدایت یافته]] بودن از همه جهات، داشتن [[علم کامل]] و همه‌جانبه است؛ لذا اولین [[خلیفه الهی]] مورد [[تعلیم]] همه اسماء قرار می‌گیرد: {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا}}<ref>«و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref>.
*یکی از لوازم [[هدایت یافته]] بودن از همه جهات، داشتن [[علم کامل]] و همه‌جانبه است؛ لذا اولین [[خلیفه الهی]] مورد [[تعلیم]] همه اسماء قرار می‌گیرد: {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا}}<ref>«و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref>.
*[[خدای متعال]] همه اسما را به [[آدم]]{{ع}} [[تعلیم]] داد؛ یعنی آنچه در مخازن [[غیب]] خداست، به جانشینش نشان داد، پس ریشه هر چه در [[جهان]] [[طبیعت]] یافت می‌شود، در مخزن [[غیب]] [[الهی]] است [[خلیفه خدا]] از آن باخبر است. یکی از صفات مختصّ [[خدای متعال]] این است که او به همه چیز علیم است بالاصالة: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>. و [[جانشین]] او نیز بالتَّبَع و با [[اذن الهی]] به همه چیز عالم است.
*[[خدای متعال]] همه اسما را به [[آدم]]{{ع}} [[تعلیم]] داد؛ یعنی آنچه در مخازن [[غیب]] خداست، به جانشینش نشان داد، پس ریشه هر چه در [[جهان]] [[طبیعت]] یافت می‌شود، در مخزن [[غیب]] [[الهی]] است [[خلیفه خدا]] از آن باخبر است. یکی از صفات مختصّ [[خدای متعال]] این است که او به همه چیز علیم است بالاصالة: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>. و [[جانشین]] او نیز بالتَّبَع و با [[اذن الهی]] به همه چیز عالم است.
خط ۲۱: خط ۲۱:
*[[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.</ref>. سپس، علّت نگفتن را بیان می‌فرمایند: "ولی می‌ترسم با شنیدن [[اخبار غیبی]]، [[کفر]] بورزید و بگویید: [[مقام]] [[علی]]{{ع}} از [[رسول‌الله]]{{صل}} بالاتر است؛ زیرا آن [[حضرت]]، [[اسرار]] [[غیبی]] را نفرمود، اما [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از آنها خبر داد"<ref>{{متن حدیث|وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ الله{{صل}}}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.</ref>.
*[[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.</ref>. سپس، علّت نگفتن را بیان می‌فرمایند: "ولی می‌ترسم با شنیدن [[اخبار غیبی]]، [[کفر]] بورزید و بگویید: [[مقام]] [[علی]]{{ع}} از [[رسول‌الله]]{{صل}} بالاتر است؛ زیرا آن [[حضرت]]، [[اسرار]] [[غیبی]] را نفرمود، اما [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از آنها خبر داد"<ref>{{متن حدیث|وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ الله{{صل}}}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.</ref>.
*اگر در برخی تعبیرهای [[روایی]] از قول [[ائمه]] [[دین]]{{عم}} آمده است که: ما بعضی چیزها را نمی‌دانیم: "به معنای این است که اولاً و بالذات و بالاستقلال نمی‌دانیم، یا اینکه [[مأمور]] به اظهار نیستند، یا به لحاظ‍ بعضی از مراحل نازله وجودشان، از آن جهت که در [[جهان]] [[طبیعت]]، یا عالَم مثال یا عالَم [[نفْس]] و [[عقل]] هستیم، به آنها عالم نیستیم"<ref>تفسیر موضوعی، ج۶، ص۱۹۸.</ref>؛ یا اینکه [[فرد]] [[سائل]]، [[تحمل]] آن را نداشته یا اینکه با توجه [[فرهنگ]] [[حاکم]] نمی‌توانستند اظهار کنند، لذا [[تقیه]] می‌کردند یا در حالت خاصی بوده‌اند که گفتن مطالب [[غیبی]] نوعی توجه از [[وحدت]] به [[کثرت]] بوده است یا اینکه بر اثر توجه کامل و فنای کامل، در آن حالت، خودی در برابر [[خدای متعال]] [[احساس]] نمی‌کردند....<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۹۴-۹۶.</ref>
*اگر در برخی تعبیرهای [[روایی]] از قول [[ائمه]] [[دین]]{{عم}} آمده است که: ما بعضی چیزها را نمی‌دانیم: "به معنای این است که اولاً و بالذات و بالاستقلال نمی‌دانیم، یا اینکه [[مأمور]] به اظهار نیستند، یا به لحاظ‍ بعضی از مراحل نازله وجودشان، از آن جهت که در [[جهان]] [[طبیعت]]، یا عالَم مثال یا عالَم [[نفْس]] و [[عقل]] هستیم، به آنها عالم نیستیم"<ref>تفسیر موضوعی، ج۶، ص۱۹۸.</ref>؛ یا اینکه [[فرد]] [[سائل]]، [[تحمل]] آن را نداشته یا اینکه با توجه [[فرهنگ]] [[حاکم]] نمی‌توانستند اظهار کنند، لذا [[تقیه]] می‌کردند یا در حالت خاصی بوده‌اند که گفتن مطالب [[غیبی]] نوعی توجه از [[وحدت]] به [[کثرت]] بوده است یا اینکه بر اثر توجه کامل و فنای کامل، در آن حالت، خودی در برابر [[خدای متعال]] [[احساس]] نمی‌کردند....<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۹۴-۹۶.</ref>
===[[عصمت]] داشتن===
==[[عصمت]] داشتن==
*[[عصمت]]، از ریشه "عصم" به معنای منع، امساک، حفظ‍ و نگهداری{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref> «ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.</ref> است و در اصطلاح عبارت است از: داشتن [[مَلَکه]] و [[قوه]] [[نفسانی]] برخاسته از [[علم ویژه]] و [[موهبت]] خاصّ خداوندی که با داشتن [[قدرت]] بر انجام [[معصیت]] و ترک [[طاعت]]، موجب [[مصونیت]] دائم صاحب آن از [[خطا]] و [[ارتکاب گناه]] می‌گردد<ref>المیزان، ج۸، ص۱؛ مع الشیعة الامامیة فی عقائدهم، ص۵۷.</ref>.
*[[عصمت]]، از ریشه "عصم" به معنای منع، امساک، حفظ‍ و نگهداری{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref> «ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.</ref> است و در اصطلاح عبارت است از: داشتن [[مَلَکه]] و [[قوه]] [[نفسانی]] برخاسته از [[علم ویژه]] و [[موهبت]] خاصّ خداوندی که با داشتن [[قدرت]] بر انجام [[معصیت]] و ترک [[طاعت]]، موجب [[مصونیت]] دائم صاحب آن از [[خطا]] و [[ارتکاب گناه]] می‌گردد<ref>المیزان، ج۸، ص۱؛ مع الشیعة الامامیة فی عقائدهم، ص۵۷.</ref>.
*[[مصونیت از خطا]] و [[گمراهی]]، یکی دیگر از لوازم [[هدایت یافته]] بودن همه‌جانبه است؛ چون با احتمال [[خطا]]، از مصداقیت [[هدایت]] مطلق خارج شده و دیگر موجب [[اطمینان]] و [[سلب]] [[خوف]] و [[حزن]] از [[تابعین]] نخواهد بود و از جهت رتبه، بعد از [[علم کامل]] قرار دارد و دارای مراتب و ابعادی به شرح زیر است:
*[[مصونیت از خطا]] و [[گمراهی]]، یکی دیگر از لوازم [[هدایت یافته]] بودن همه‌جانبه است؛ چون با احتمال [[خطا]]، از مصداقیت [[هدایت]] مطلق خارج شده و دیگر موجب [[اطمینان]] و [[سلب]] [[خوف]] و [[حزن]] از [[تابعین]] نخواهد بود و از جهت رتبه، بعد از [[علم کامل]] قرار دارد و دارای مراتب و ابعادی به شرح زیر است:
خط ۴۷: خط ۴۷:
*یا آیه‌ای [[حضرت یوسف]]{{ع}} را از [[بندگان]] [[مخلَص]] برمی‌شمارد: {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۹۷-۱۰۰.</ref>
*یا آیه‌ای [[حضرت یوسف]]{{ع}} را از [[بندگان]] [[مخلَص]] برمی‌شمارد: {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۹۷-۱۰۰.</ref>


===[[ایمان]] و [[یقین]] کامل داشتن===
==[[ایمان]] و [[یقین]] کامل داشتن==
*{{متن قرآن|إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان آن دو از بندگان مؤمن ما بودند» سوره صافات، آیه ۱۲۲.</ref>؛  
*{{متن قرآن|إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان آن دو از بندگان مؤمن ما بودند» سوره صافات، آیه ۱۲۲.</ref>؛  
*صفت [[ایمان]] عبارت از [[اقرار]] و [[تصدیق]] به زبان همراه با [[اعتقاد قلبی]] و [[روحی]] و عمل با جوارح و اعضا است و خلفای [[خدای سبحان]] از هر سه جهت، ایمانشان کامل بوده و بر اثر آن، دارای [[اطمینان]] و [[آرامش]] خاصی بودند و در برابر حوادث روزگارشان به هیچ وجه اضطرابی از خود بروز نمی‌دادند و با [[قلبی]] مطمئن به [[انجام وظیفه]] [[الهی]] خود مشغول بودند. [[خدای متعال]] عده‌ای از [[پیامبران]]{{عم}} را در [[آیات قرآن کریم]] متّصف به [[ایمان]] کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ}} «بی‌گمان او از [[بندگان]] [[مؤمن]] ما بود» [[سوره صافات]]، [[آیه]] ۸۱، ۱۱۱ و ۱۳۲؛ {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلَا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}} «بگو: ای [[مردم]]! اگر در [[دین]] من [[شک]] دارید پس (بدانید که) من کسانی را که به جای [[خداوند]] می‌پرستید نمی‌پرستم ولی خداوندی را می‌پرستم که [[جان]] شما را می‌ستاند و [[فرمان]] یافته‌ام که از [[مؤمنان]] باشم» [[سوره یونس]]، [[آیه]] ۱۰۴.</ref>.
*صفت [[ایمان]] عبارت از [[اقرار]] و [[تصدیق]] به زبان همراه با [[اعتقاد قلبی]] و [[روحی]] و عمل با جوارح و اعضا است و خلفای [[خدای سبحان]] از هر سه جهت، ایمانشان کامل بوده و بر اثر آن، دارای [[اطمینان]] و [[آرامش]] خاصی بودند و در برابر حوادث روزگارشان به هیچ وجه اضطرابی از خود بروز نمی‌دادند و با [[قلبی]] مطمئن به [[انجام وظیفه]] [[الهی]] خود مشغول بودند. [[خدای متعال]] عده‌ای از [[پیامبران]]{{عم}} را در [[آیات قرآن کریم]] متّصف به [[ایمان]] کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ}} «بی‌گمان او از [[بندگان]] [[مؤمن]] ما بود» [[سوره صافات]]، [[آیه]] ۸۱، ۱۱۱ و ۱۳۲؛ {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلَا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}} «بگو: ای [[مردم]]! اگر در [[دین]] من [[شک]] دارید پس (بدانید که) من کسانی را که به جای [[خداوند]] می‌پرستید نمی‌پرستم ولی خداوندی را می‌پرستم که [[جان]] شما را می‌ستاند و [[فرمان]] یافته‌ام که از [[مؤمنان]] باشم» [[سوره یونس]]، [[آیه]] ۱۰۴.</ref>.
خط ۵۷: خط ۵۷:
*[[یقین]] دارای مراتبی است و آنان به اعلا مراتب آن نایل آمده بودند و نیز به صورت مُجمل و مُفصّل است و در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}}<ref>«و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ  تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.</ref> [[یقین]]، به این است که پروردگارت را [[عبادت]] کن تا در هر عبادتی بتوانی به یکی از اسما و صفات ما برسی و آن را [[شهود]] کنی<ref>و حدیثی که از أمیرالمؤمنین{{ع}} نقل شده: {{متن حدیث|آهِ مِنْ بُعْدِ الطَّرِيقِ وَ قِلَّةِ الزَّادِ}}، به معنای سیر و سفر از اسمی و صفتی از خدای سبحان به صفت و اسم دیگر اوست؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۵۰، ح۵۲۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۰-۱۰۱.</ref>
*[[یقین]] دارای مراتبی است و آنان به اعلا مراتب آن نایل آمده بودند و نیز به صورت مُجمل و مُفصّل است و در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}}<ref>«و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ  تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.</ref> [[یقین]]، به این است که پروردگارت را [[عبادت]] کن تا در هر عبادتی بتوانی به یکی از اسما و صفات ما برسی و آن را [[شهود]] کنی<ref>و حدیثی که از أمیرالمؤمنین{{ع}} نقل شده: {{متن حدیث|آهِ مِنْ بُعْدِ الطَّرِيقِ وَ قِلَّةِ الزَّادِ}}، به معنای سیر و سفر از اسمی و صفتی از خدای سبحان به صفت و اسم دیگر اوست؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۵۰، ح۵۲۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۰-۱۰۱.</ref>


===[[تسلیم محض]] در پیشگاه [[خدای حکیم]]===
==[[تسلیم محض]] در پیشگاه [[خدای حکیم]]==
*{{متن قرآن|قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم * و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۱-۱۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) می‌خوراند و به او نمی‌خورانند؟ بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}} <ref>«و اگر رو بگردانید (می‌دانید که) من از شما پاداشی نخواسته‌ام، پاداش من جز با خداوند نیست و فرمان یافته‌ام که از گردن نهادگان (به خداوند) باشم» سوره یونس، آیه ۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> «جز این نیست که فرمان یافته‌ام تا پروردگار این شهر را که خداوند آن را محترم داشته است بپرستم و همه چیز از آن اوست و فرمان یافته‌ام که از فرمانبرداران باشم» سوره نمل، آیه ۹۱.</ref>؛ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} فرمود: من در برابر [[پروردگار]] عالمیان [[تسلیم محض]] هستم، و [[حضرت ابراهیم]] و [[یعقوب]]{{عم}} به فرزندانشان سفارش می‌کردند: [[خدای متعال]]، [[دین]] را برای شما برگزید و نمیرید مگر اینکه [[مسلمان]] باشید.
*{{متن قرآن|قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم * و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۱-۱۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) می‌خوراند و به او نمی‌خورانند؟ بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}} <ref>«و اگر رو بگردانید (می‌دانید که) من از شما پاداشی نخواسته‌ام، پاداش من جز با خداوند نیست و فرمان یافته‌ام که از گردن نهادگان (به خداوند) باشم» سوره یونس، آیه ۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> «جز این نیست که فرمان یافته‌ام تا پروردگار این شهر را که خداوند آن را محترم داشته است بپرستم و همه چیز از آن اوست و فرمان یافته‌ام که از فرمانبرداران باشم» سوره نمل، آیه ۹۱.</ref>؛ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} فرمود: من در برابر [[پروردگار]] عالمیان [[تسلیم محض]] هستم، و [[حضرت ابراهیم]] و [[یعقوب]]{{عم}} به فرزندانشان سفارش می‌کردند: [[خدای متعال]]، [[دین]] را برای شما برگزید و نمیرید مگر اینکه [[مسلمان]] باشید.
*کلمه "[[تسلیم]]" از "[[سلم]]" مشتق شده و ضدّ آن [[خصومت]] است. معنای اصلی آن: "موافقت کامل در ظاهر و [[باطن]] بدون کم‌ترین خلاف و از لوازم آن معنا، داشتن [[انقیاد]]، [[صلح]] و [[رضا]] است"<ref>التحقیق، ج۵، ص۱۸۸، کلمه سلم.</ref>.
*کلمه "[[تسلیم]]" از "[[سلم]]" مشتق شده و ضدّ آن [[خصومت]] است. معنای اصلی آن: "موافقت کامل در ظاهر و [[باطن]] بدون کم‌ترین خلاف و از لوازم آن معنا، داشتن [[انقیاد]]، [[صلح]] و [[رضا]] است"<ref>التحقیق، ج۵، ص۱۸۸، کلمه سلم.</ref>.
خط ۶۳: خط ۶۳:
*[[دین کامل]] و [[حقیقت]] [[دین]]، چیزی جز [[تسلیم محض]] در برابر [[خدای سبحان]] نیست، چنان که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>. بنابراین، [[خلفای الهی]] دارای [[دین کامل]] و به معنای [[حقیقی]] [[مسلمان]] بودند و [[اسلام]] و تسلیم‌شان کامل بود و دیگران را به سوی [[اسلام]] کامل [[دعوت]] می‌کردند<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۲-۱۰۳.</ref>.
*[[دین کامل]] و [[حقیقت]] [[دین]]، چیزی جز [[تسلیم محض]] در برابر [[خدای سبحان]] نیست، چنان که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>. بنابراین، [[خلفای الهی]] دارای [[دین کامل]] و به معنای [[حقیقی]] [[مسلمان]] بودند و [[اسلام]] و تسلیم‌شان کامل بود و دیگران را به سوی [[اسلام]] کامل [[دعوت]] می‌کردند<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۲-۱۰۳.</ref>.


===[[عبادت]] و [[بندگی]] [[خدای سبحان]]===
==[[عبادت]] و [[بندگی]] [[خدای سبحان]]==
*{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>.
*{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>.
*[[عبادت]]، عبارت است از نهایت تذلل در برابر [[خدای متعال]] همراه با [[اطاعت]] که یا [[تکوینی]] است، مانند {{متن قرآن|إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا}}<ref>«جز این نیست که هر که در آسمان‌ها و زمین است به بندگی به درگاه (خداوند) بخشنده می‌آید» سوره مریم، آیه ۹۳.</ref>؛ یا اختیاری، مانند {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن» سوره ص، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>.
*[[عبادت]]، عبارت است از نهایت تذلل در برابر [[خدای متعال]] همراه با [[اطاعت]] که یا [[تکوینی]] است، مانند {{متن قرآن|إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا}}<ref>«جز این نیست که هر که در آسمان‌ها و زمین است به بندگی به درگاه (خداوند) بخشنده می‌آید» سوره مریم، آیه ۹۳.</ref>؛ یا اختیاری، مانند {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن» سوره ص، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>.
خط ۷۲: خط ۷۲:
*واژه "قانت" را بعضی [[مفسران]]، به مفهوم [[اطاعت]]<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۳۸۱، ح۳۱۷؛ کنزالدقائق، ج۷، ص۲۸۷؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۶۰.</ref>، [[عبادت]]<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۶۸.</ref>، [[اطاعت]] همه‌جانبه و دائم<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۳.</ref> توأم با [[خضوع]] و [[خشوع]]<ref>بیان السعادة، ج۲، ص۴۲۸.</ref> [[تفسیر]] کرده‌اند.
*واژه "قانت" را بعضی [[مفسران]]، به مفهوم [[اطاعت]]<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۳۸۱، ح۳۱۷؛ کنزالدقائق، ج۷، ص۲۸۷؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۶۰.</ref>، [[عبادت]]<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۶۸.</ref>، [[اطاعت]] همه‌جانبه و دائم<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۳.</ref> توأم با [[خضوع]] و [[خشوع]]<ref>بیان السعادة، ج۲، ص۴۲۸.</ref> [[تفسیر]] کرده‌اند.
*بنابراین، [[انبیا]] و [[اوصیا]]{{عم}} همچون [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، افرادی بودند که [[خدای متعال]] را خاضعانه و مشتاقانه [[اطاعت]] و [[عبادت]] می‌کردند و آن حالت به صورت [[مَلَکه]] و صفتی همیشگی برای آنان بوده و هست: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ}}<ref>«آنان به کارهای نیک می‌شتافتند و ما را به امید و بیم می‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۳-۱۰۵.</ref>
*بنابراین، [[انبیا]] و [[اوصیا]]{{عم}} همچون [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، افرادی بودند که [[خدای متعال]] را خاضعانه و مشتاقانه [[اطاعت]] و [[عبادت]] می‌کردند و آن حالت به صورت [[مَلَکه]] و صفتی همیشگی برای آنان بوده و هست: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ}}<ref>«آنان به کارهای نیک می‌شتافتند و ما را به امید و بیم می‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۳-۱۰۵.</ref>
===[[اعتماد]] بر [[خدای متعال]]===
==[[اعتماد]] بر [[خدای متعال]]==
*یکی از صفات مشترک، [[توکل]] [[انبیا]]{{عم}} است که در [[آیه]] پیشِ رو، [[پیامبران]]{{عم}} به قومشان می‌گفتند: {{متن قرآن|قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ... * وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد)... * و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۱-۱۲.</ref>؛ ما مثل شما [[انسان]] هستیم و علت [[انتخاب]] ما برای [[رسالت]]، [[اراده]] [[خدای متعال]] بوده که به هر یک از بندگانش بخواهد، اعطا می‌کند. و در ادامه می‌گویند: چرا بر [[خدای متعال]] [[توکل]] نکنیم در حالی که ما را [[هدایت]] کرده است و ما بر آزارهای شما [[صبر]] می‌کنیم و [[اهل]] [[توکل]] باید فقط‍ بر [[خدای متعال]] [[اعتماد]] کنند. بنابراین، هم خودشان از متوکلین واقعی هستند و هم دیگران را به [[توکل]] بر [[خدای متعال]] سفارش می‌کنند.
*یکی از صفات مشترک، [[توکل]] [[انبیا]]{{عم}} است که در [[آیه]] پیشِ رو، [[پیامبران]]{{عم}} به قومشان می‌گفتند: {{متن قرآن|قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ... * وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد)... * و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۱-۱۲.</ref>؛ ما مثل شما [[انسان]] هستیم و علت [[انتخاب]] ما برای [[رسالت]]، [[اراده]] [[خدای متعال]] بوده که به هر یک از بندگانش بخواهد، اعطا می‌کند. و در ادامه می‌گویند: چرا بر [[خدای متعال]] [[توکل]] نکنیم در حالی که ما را [[هدایت]] کرده است و ما بر آزارهای شما [[صبر]] می‌کنیم و [[اهل]] [[توکل]] باید فقط‍ بر [[خدای متعال]] [[اعتماد]] کنند. بنابراین، هم خودشان از متوکلین واقعی هستند و هم دیگران را به [[توکل]] بر [[خدای متعال]] سفارش می‌کنند.
*در [[آیات]] دیگر [[قرآن کریم]]{{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن  من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان  هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}<ref>«بدین‌گونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّت‌هایی گذشته‌اند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کرده‌ایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۰.</ref>؛ یا به صورت (جمع متکلم مع الغیر)، {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما- پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بگو: او، همان (خداوند) بخشنده است که به او ایمان آوردیم و بر او توکل داریم؛ به زودی خواهید دانست که چه کسی در گمراهی آشکار است» سوره ملک، آیه ۲۹.</ref>، هر [[پیامبری]] به صورت فردی، خطاب به قومش می‌گوید: من بر پروردگارم [[توکل]] می‌کنم؛ همچنان‌که [[حضرت هود]]{{ع}} به [[قوم]] خود فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا}}<ref>«من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد» سوره هود، آیه ۵۶.</ref>.
*در [[آیات]] دیگر [[قرآن کریم]]{{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن  من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان  هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}<ref>«بدین‌گونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّت‌هایی گذشته‌اند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کرده‌ایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۰.</ref>؛ یا به صورت (جمع متکلم مع الغیر)، {{متن قرآن|قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ}}<ref>«اگر به آیین شما- پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بگو: او، همان (خداوند) بخشنده است که به او ایمان آوردیم و بر او توکل داریم؛ به زودی خواهید دانست که چه کسی در گمراهی آشکار است» سوره ملک، آیه ۲۹.</ref>، هر [[پیامبری]] به صورت فردی، خطاب به قومش می‌گوید: من بر پروردگارم [[توکل]] می‌کنم؛ همچنان‌که [[حضرت هود]]{{ع}} به [[قوم]] خود فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا}}<ref>«من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد» سوره هود، آیه ۵۶.</ref>.
خط ۷۸: خط ۷۸:
*البته اگر چه [[بشر]] است و با اسباب سر و کار دارد، سر و کارش با توجه به این است که آن اسباب اعطایی از جانب خداست؛ با آنها کارهایش را انجام می‌دهد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۵-۱۰۶.</ref>
*البته اگر چه [[بشر]] است و با اسباب سر و کار دارد، سر و کارش با توجه به این است که آن اسباب اعطایی از جانب خداست؛ با آنها کارهایش را انجام می‌دهد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۵-۱۰۶.</ref>


===[[شکرگزار|شُکرگزار]]===
==[[شکرگزار|شُکرگزار]]==
*{{متن قرآن|ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}}<ref>«(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«سپاسگزار نعمت‌های او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ}}<ref>«به نعمتی از سوی خود، این‌چنین سپاسگزار را پاداش می‌دهیم» سوره قمر، آیه ۳۵.</ref>؛
*{{متن قرآن|ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}}<ref>«(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«سپاسگزار نعمت‌های او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ}}<ref>«به نعمتی از سوی خود، این‌چنین سپاسگزار را پاداش می‌دهیم» سوره قمر، آیه ۳۵.</ref>؛
*[[قرآن کریم]] یکی از صفت‌های [[نیک]] [[حضرت نوح]]{{ع}} را [[بنده]] [[شکرگزار]] معرفی می‌کند و معنای اصلی [[شکر]] عبارت است از: "اظهار [[قدردانی]] و [[تجلیل]] در قبال [[نعمت]] ظاهری یا [[معنوی]] که از طرف مُنعِم می‌رسد و ضدّ آن [[کفران]] به معنای عدم [[قدردانی]] در قبال اعطای [[نعمت]] است"<ref>التحقیق، ج۶، ص۹۹.</ref>؛ و [[حمد]] به معنای [[ستایش]] در [[نعمت]] و بدون آن است، لذا اعم از [[شُکر]] است؛ و [[شکر]] دارای مراتبی است:
*[[قرآن کریم]] یکی از صفت‌های [[نیک]] [[حضرت نوح]]{{ع}} را [[بنده]] [[شکرگزار]] معرفی می‌کند و معنای اصلی [[شکر]] عبارت است از: "اظهار [[قدردانی]] و [[تجلیل]] در قبال [[نعمت]] ظاهری یا [[معنوی]] که از طرف مُنعِم می‌رسد و ضدّ آن [[کفران]] به معنای عدم [[قدردانی]] در قبال اعطای [[نعمت]] است"<ref>التحقیق، ج۶، ص۹۹.</ref>؛ و [[حمد]] به معنای [[ستایش]] در [[نعمت]] و بدون آن است، لذا اعم از [[شُکر]] است؛ و [[شکر]] دارای مراتبی است:
خط ۸۶: خط ۸۶:
*مفسری درباره اهمیت آن می‌نویسد: "و اما "شاکرین"، کسانی هستند که کارشان همواره [[شُکر]] [[نعمت‌های خدا]] است، یعنی به هیچ نعمتی از [[نعمت‌های پروردگار]] برنمی‌خورند، مگر اینکه شکرش را به‌جای می‌آورند؛ به این معنا که در هر نعمتی طوری [[تصرف]] کرده که قولاً و عملاً نشان می‌دهند، این [[نعمت]] از [[ناحیه]] پروردگارشان است. پُر واضح است که چنین کسانی به هیچ چیزی از [[ناحیه]] خود و دیگران بر نمی‌خورند، مگر اینکه قبل از برخوردشان به آن و در حال برخورد و بعد از برخوردشان، به [[یاد خدا]] هستند و همین به [[یاد خدا]] بودن‌شان، هر چیزی دیگری را از یادشان برده، چون [[خداوند]] در درون کسی دو [[قلب]] قرار نداده، پس اگر [[حقّ]] [[شُکر]] ادا شود، برگشت معنای آن به همان [[مخلَصین]] خواهد بود. و اگر [[ابلیس]] شاکرین و [[مخلَصین]] را از [[اغوا]] و [[اضلال]] خود استثنا کرده، [[بیهوده]] یا از راه ترحم بر آنان نبوده، و نخواسته بر آنان منّت بگذارد، بلکه به آنان دسترسی نداشته و زورش به آنان نمی‌رسیده است"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۳.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۶-۱۰۷.</ref>
*مفسری درباره اهمیت آن می‌نویسد: "و اما "شاکرین"، کسانی هستند که کارشان همواره [[شُکر]] [[نعمت‌های خدا]] است، یعنی به هیچ نعمتی از [[نعمت‌های پروردگار]] برنمی‌خورند، مگر اینکه شکرش را به‌جای می‌آورند؛ به این معنا که در هر نعمتی طوری [[تصرف]] کرده که قولاً و عملاً نشان می‌دهند، این [[نعمت]] از [[ناحیه]] پروردگارشان است. پُر واضح است که چنین کسانی به هیچ چیزی از [[ناحیه]] خود و دیگران بر نمی‌خورند، مگر اینکه قبل از برخوردشان به آن و در حال برخورد و بعد از برخوردشان، به [[یاد خدا]] هستند و همین به [[یاد خدا]] بودن‌شان، هر چیزی دیگری را از یادشان برده، چون [[خداوند]] در درون کسی دو [[قلب]] قرار نداده، پس اگر [[حقّ]] [[شُکر]] ادا شود، برگشت معنای آن به همان [[مخلَصین]] خواهد بود. و اگر [[ابلیس]] شاکرین و [[مخلَصین]] را از [[اغوا]] و [[اضلال]] خود استثنا کرده، [[بیهوده]] یا از راه ترحم بر آنان نبوده، و نخواسته بر آنان منّت بگذارد، بلکه به آنان دسترسی نداشته و زورش به آنان نمی‌رسیده است"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۳.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۶-۱۰۷.</ref>


===[[ترس از خدا]]===
==[[ترس از خدا]]==
*یکی دیگر از صفات مشترک [[خلفای الهی]] این است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>؛ [[پیامبران]] و اوصیای آنان{{عم}} در رساندن پیام‌های [[الهی]] از هیچ‌کس نمی‌ترسیدند، و آنچه برای آنان مهم بوده و هست، [[انجام وظیفه]] و [[امتثال امر]] [[خدای متعال]] بوده است. اگر چه همه چیزشان را از دست بدهند، [[مأمور]] بودند به [[تنهایی]] [[مسؤولیت]] [[رسالت]] را به‌دوش بگیرند و به [[قوم]] خود بگویند: {{متن قرآن|قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«بگو: شریکانتان را (که برای خداوند می‌تراشید) بخوانید؛ سپس درباره من چاره‌اندیشی کنید و مرا (هیچ) مهلت ندهید!» سوره اعراف، آیه ۱۹۵.</ref>؛ شما بروید تصمیمتان را بگیرید، و هر [[حیله]] و کیدی را برای مقابله با [[رسالت]]، می‌خواهید [[اجرا]] کنید، حتّی به من مهلت ندهید و مرا به [[شهادت]] برسانید. [[آیه]] می‌گوید: ما [[پیامبران]] جز [[خدا]]، از احَدی نمی‌ترسیم. وقتی [[خداوند متعال]] صفات خلفایش را [[نقل]] می‌کند، می‌فرماید: آنان در لحظه خطر به [[دشمنان]] خود گفتند: همه امکاناتی را که در [[اختیار]] دارید، برضدّ ما به‌کار گیرید، ما از شما نمی‌ترسیم و صحنه [[وظایف]] [[رسالت]] و [[خلافت]] و [[مبارزه]] و [[جهاد]] با کجی‌ها و [[انحراف‌ها]] را ترک نمی‌کنیم<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۷-۱۰۸.</ref>
*یکی دیگر از صفات مشترک [[خلفای الهی]] این است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>؛ [[پیامبران]] و اوصیای آنان{{عم}} در رساندن پیام‌های [[الهی]] از هیچ‌کس نمی‌ترسیدند، و آنچه برای آنان مهم بوده و هست، [[انجام وظیفه]] و [[امتثال امر]] [[خدای متعال]] بوده است. اگر چه همه چیزشان را از دست بدهند، [[مأمور]] بودند به [[تنهایی]] [[مسؤولیت]] [[رسالت]] را به‌دوش بگیرند و به [[قوم]] خود بگویند: {{متن قرآن|قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«بگو: شریکانتان را (که برای خداوند می‌تراشید) بخوانید؛ سپس درباره من چاره‌اندیشی کنید و مرا (هیچ) مهلت ندهید!» سوره اعراف، آیه ۱۹۵.</ref>؛ شما بروید تصمیمتان را بگیرید، و هر [[حیله]] و کیدی را برای مقابله با [[رسالت]]، می‌خواهید [[اجرا]] کنید، حتّی به من مهلت ندهید و مرا به [[شهادت]] برسانید. [[آیه]] می‌گوید: ما [[پیامبران]] جز [[خدا]]، از احَدی نمی‌ترسیم. وقتی [[خداوند متعال]] صفات خلفایش را [[نقل]] می‌کند، می‌فرماید: آنان در لحظه خطر به [[دشمنان]] خود گفتند: همه امکاناتی را که در [[اختیار]] دارید، برضدّ ما به‌کار گیرید، ما از شما نمی‌ترسیم و صحنه [[وظایف]] [[رسالت]] و [[خلافت]] و [[مبارزه]] و [[جهاد]] با کجی‌ها و [[انحراف‌ها]] را ترک نمی‌کنیم<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۷-۱۰۸.</ref>
===[[پارسایی]]===
==[[پارسایی]]==
*{{متن قرآن|وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا}}<ref>«و از نزد خویش مهر و پاکیزگی ارزانی داشتیم و او پرهیزگار بود» سوره مریم، آیه ۱۳.</ref>؛ به [[حضرت]] [[یحیی]]{{ع}} [[رحمت]]، [[محبت]] و [[پاکی]] در ظاهر و [[باطن]] از [[ناحیه]] خود بخشیدیم و او [[تقی]] و [[پرهیزکار]] بود.
*{{متن قرآن|وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا}}<ref>«و از نزد خویش مهر و پاکیزگی ارزانی داشتیم و او پرهیزگار بود» سوره مریم، آیه ۱۳.</ref>؛ به [[حضرت]] [[یحیی]]{{ع}} [[رحمت]]، [[محبت]] و [[پاکی]] در ظاهر و [[باطن]] از [[ناحیه]] خود بخشیدیم و او [[تقی]] و [[پرهیزکار]] بود.
*کلمه "[[تقی]]"، صفت مشبه از [[تقوا]] است که به معنای [[پرهیزکار]] از [[محرّمات الهی]] بوده و برخی [[مفسران]]<ref>التبیان، ج۷، ص۱۱۲؛ المیزان، ج۱۴، ص۲۰.</ref> آن را به معنای دوری از [[محرّمات]] و ارتکاب اعمالی که منجر به [[عذاب الهی]] است، [[تفسیر]] کرده‌اند.
*کلمه "[[تقی]]"، صفت مشبه از [[تقوا]] است که به معنای [[پرهیزکار]] از [[محرّمات الهی]] بوده و برخی [[مفسران]]<ref>التبیان، ج۷، ص۱۱۲؛ المیزان، ج۱۴، ص۲۰.</ref> آن را به معنای دوری از [[محرّمات]] و ارتکاب اعمالی که منجر به [[عذاب الهی]] است، [[تفسیر]] کرده‌اند.
خط ۹۴: خط ۹۴:
*[[تفسیر]] [[آیه شریفه]] محدود به آن معانی نبوده، بلکه [[پیامبران]] و اوصیای آنان دارای تقوای ظاهری که [[پرهیز]] از [[محرّمات]] و نیز تقوای [[باطنی]] - [[پرهیز]] از خطور [[ذهنی]] عمل به [[گناهان]] و [[مخالفت]] درونی با [[مشیت الهی]] - بودند، لذا مفسری می‌نویسد: "(دارای) اعلا مراتب [[تقوا]] که [[خیال]] [[معصیت]] در قلبش خطور نکند"<ref>اطیب البیان، ج۸، ص۴۲۵.</ref> البته [[خیال]] [[معصیت]]، به [[گناهان]] محدود نمی‌شود، بلکه شامل [[خیال]] [[مخالفت]] با [[مشیت الهی]] نیز می‌شود و عدم [[مخالفت]] درونی با [[مشیت الهی]] از اعلا مراتب [[تقوا]] خواهد بود. و صفت [[تقی]] مخصوص [[حضرت]] [[یحیی]]{{ع}} نیست، بلکه همه [[خلفای الهی]] متصف به آن هستند<ref>القاب بعضی از ائمه اطهار{{عم}} مانند امام حسین{{ع}}، تقی است: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ}}؛ التهذیب، ج۶، ص۱۱۳، زیارت اربعین؛ و نیز لقب امام دَهُم{{ع}} التقیّ و همچنین همه ائمه اطهار{{عم}} متقی و از متقون هستند و در زیارت جامعه، ضمن بعضی از صفات ائمه اطهار{{عم}} ذکر شده است: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ...}}.</ref>؛ زیرا یکی از مهم‌ترین [[ارشاد]] آنان، [[دعوت]] به تقواست و لازمه آن، برخورداری خودشان از تقوای کامل بوده است<ref>در ذیل عنوان ویژگی ولایت خلیفه الهی، یکی از ویژگی‌ها، دعوت به تقوا و پارسایی است.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۸-۱۰۹.</ref>
*[[تفسیر]] [[آیه شریفه]] محدود به آن معانی نبوده، بلکه [[پیامبران]] و اوصیای آنان دارای تقوای ظاهری که [[پرهیز]] از [[محرّمات]] و نیز تقوای [[باطنی]] - [[پرهیز]] از خطور [[ذهنی]] عمل به [[گناهان]] و [[مخالفت]] درونی با [[مشیت الهی]] - بودند، لذا مفسری می‌نویسد: "(دارای) اعلا مراتب [[تقوا]] که [[خیال]] [[معصیت]] در قلبش خطور نکند"<ref>اطیب البیان، ج۸، ص۴۲۵.</ref> البته [[خیال]] [[معصیت]]، به [[گناهان]] محدود نمی‌شود، بلکه شامل [[خیال]] [[مخالفت]] با [[مشیت الهی]] نیز می‌شود و عدم [[مخالفت]] درونی با [[مشیت الهی]] از اعلا مراتب [[تقوا]] خواهد بود. و صفت [[تقی]] مخصوص [[حضرت]] [[یحیی]]{{ع}} نیست، بلکه همه [[خلفای الهی]] متصف به آن هستند<ref>القاب بعضی از ائمه اطهار{{عم}} مانند امام حسین{{ع}}، تقی است: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ}}؛ التهذیب، ج۶، ص۱۱۳، زیارت اربعین؛ و نیز لقب امام دَهُم{{ع}} التقیّ و همچنین همه ائمه اطهار{{عم}} متقی و از متقون هستند و در زیارت جامعه، ضمن بعضی از صفات ائمه اطهار{{عم}} ذکر شده است: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ...}}.</ref>؛ زیرا یکی از مهم‌ترین [[ارشاد]] آنان، [[دعوت]] به تقواست و لازمه آن، برخورداری خودشان از تقوای کامل بوده است<ref>در ذیل عنوان ویژگی ولایت خلیفه الهی، یکی از ویژگی‌ها، دعوت به تقوا و پارسایی است.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۸-۱۰۹.</ref>


===[[فروتنی]] و [[تواضع]]===
==[[فروتنی]] و [[تواضع]]==
*خلفای [[خدای متعال]] طبق [[دستور]] او، دارای [[تواضع]] کامل بودند و [[خداوند]] در [[سوره قصص]] بعد از دادن دو [[معجزه]] به [[حضرت موسی]]{{ع}} (تبدیل [[عصا]] به مار و نورافشان شدن دستش) [[دستور]] می‌دهد: {{متن قرآن|وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ}}<ref>«و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر» سوره قصص، آیه ۳۲.</ref><ref>در تفسیر آیه، چند احتمال مطرح شده است، ولکن با توجه به آیه بعدی، به معنای امر به تواضع است و برخی از اهل تفسیر و لغت نیز این احتمال را انتخاب نموده‌اند؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۴؛ انوار درخشان، ج۱۲، ص۲۲۶؛ و برخی از اهل لغت می‌نویسد: {{متن قرآن|اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ}} {{عربی|أي لا ترفع يدك إذا شاهدت من نفسك هذا الأمر الخارق المعجز، و أعلن من نفسك العجز و التواضع و العبودية، بمقتضى الرهبة المستديمة الثابتة في قلبك في قبال عظمة الله المتعال و جلاله. و سبق أنّ الجناح ما به يميل الشخص الى جهة أو أمر، و من مصاديقه اليد و جناح الطائر و غيرهما، و ضمّ الجناح الى البدن هو استرساله و ضمّه الى الجنب، و هو علامة التوقّف و التذلّل و كسر القدرة و التظاهر بها}}؛ التحقیق، ج۴، ص۲۴۲، کلمه رهب.</ref>؛ یعنی هنگام رساندن [[رسالت الهی]] به [[امت]] خود و [[هدایت]] آنان، متکبرانه برخورد نکن، بلکه خاضعانه برخورد نما؛ چنان‌که [[خداوند متعال]] به [[رسول]] اعظم{{صل}} در [[قرآن]] فرمود: {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.</ref>؛ یعنی جَناح، بال و دست خود را برای پیروانت بگستران، که کنایه از [[تواضع]] داشتن همه‌جانبه جسمی و [[روحی]] است؛ جسمی، در نشست و برخاست و [[راه رفتن]] و برخورد با آنان، متکبرانه نبودن؛ و [[روحی]]، خود را از آن مرتبه عالی متواضعانه فرود آوردن و [[مؤمنین]] را [[تعلیم و تزکیه]] [[نفوس]] دادن است.
*خلفای [[خدای متعال]] طبق [[دستور]] او، دارای [[تواضع]] کامل بودند و [[خداوند]] در [[سوره قصص]] بعد از دادن دو [[معجزه]] به [[حضرت موسی]]{{ع}} (تبدیل [[عصا]] به مار و نورافشان شدن دستش) [[دستور]] می‌دهد: {{متن قرآن|وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ}}<ref>«و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر» سوره قصص، آیه ۳۲.</ref><ref>در تفسیر آیه، چند احتمال مطرح شده است، ولکن با توجه به آیه بعدی، به معنای امر به تواضع است و برخی از اهل تفسیر و لغت نیز این احتمال را انتخاب نموده‌اند؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۴؛ انوار درخشان، ج۱۲، ص۲۲۶؛ و برخی از اهل لغت می‌نویسد: {{متن قرآن|اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ}} {{عربی|أي لا ترفع يدك إذا شاهدت من نفسك هذا الأمر الخارق المعجز، و أعلن من نفسك العجز و التواضع و العبودية، بمقتضى الرهبة المستديمة الثابتة في قلبك في قبال عظمة الله المتعال و جلاله. و سبق أنّ الجناح ما به يميل الشخص الى جهة أو أمر، و من مصاديقه اليد و جناح الطائر و غيرهما، و ضمّ الجناح الى البدن هو استرساله و ضمّه الى الجنب، و هو علامة التوقّف و التذلّل و كسر القدرة و التظاهر بها}}؛ التحقیق، ج۴، ص۲۴۲، کلمه رهب.</ref>؛ یعنی هنگام رساندن [[رسالت الهی]] به [[امت]] خود و [[هدایت]] آنان، متکبرانه برخورد نکن، بلکه خاضعانه برخورد نما؛ چنان‌که [[خداوند متعال]] به [[رسول]] اعظم{{صل}} در [[قرآن]] فرمود: {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.</ref>؛ یعنی جَناح، بال و دست خود را برای پیروانت بگستران، که کنایه از [[تواضع]] داشتن همه‌جانبه جسمی و [[روحی]] است؛ جسمی، در نشست و برخاست و [[راه رفتن]] و برخورد با آنان، متکبرانه نبودن؛ و [[روحی]]، خود را از آن مرتبه عالی متواضعانه فرود آوردن و [[مؤمنین]] را [[تعلیم و تزکیه]] [[نفوس]] دادن است.
*مفسری در معنای کلمه "[[خفض]]" می‌نویسد: {{عربی|و أصله أن الطائر إذا ضم فرخه إلى نفسه بسط‍ جناحه ثم خفضه فالمعنى تواضع للمؤمنين لكی يتبعك الناس في دينك}}<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۱؛ سرّ تعبیر از آن، این است که پرندگان هنگامی که بخواهند جوجه‌هایشان را نزدِ خود پناه دهند، نخست بال‌های خود را می‌گشایند و آن‌گاه به آنها اشاره می‌کنند که در زیر پر و بال آنها آرامش یابند و پس از زیر بال گرفتن جوجه‌ها، بال‌ها را به زیر می‌افکنند و آن حالت پرنده نسبت به جوجه‌هایش، نشانه مهر و محبت، تواضع و رحمت است. پس معنای آیه این می‌شود که ای پیامبر! بال مِهر و مَحبتَ و تواضع خویش را بر ایمان آورندگان فرود آر، تا آنان [توانایی] پیروی از دین تو یابند.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۹-۱۱۰.</ref>
*مفسری در معنای کلمه "[[خفض]]" می‌نویسد: {{عربی|و أصله أن الطائر إذا ضم فرخه إلى نفسه بسط‍ جناحه ثم خفضه فالمعنى تواضع للمؤمنين لكی يتبعك الناس في دينك}}<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۱؛ سرّ تعبیر از آن، این است که پرندگان هنگامی که بخواهند جوجه‌هایشان را نزدِ خود پناه دهند، نخست بال‌های خود را می‌گشایند و آن‌گاه به آنها اشاره می‌کنند که در زیر پر و بال آنها آرامش یابند و پس از زیر بال گرفتن جوجه‌ها، بال‌ها را به زیر می‌افکنند و آن حالت پرنده نسبت به جوجه‌هایش، نشانه مهر و محبت، تواضع و رحمت است. پس معنای آیه این می‌شود که ای پیامبر! بال مِهر و مَحبتَ و تواضع خویش را بر ایمان آورندگان فرود آر، تا آنان [توانایی] پیروی از دین تو یابند.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۰۹-۱۱۰.</ref>


===[[نیکوکاری]]===
==[[نیکوکاری]]==
*{{متن قرآن|وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۵.</ref>.
*{{متن قرآن|وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۵.</ref>.
*کلمه {{متن قرآن|الصَّالِحِينَ}} از "[[صلح]]" مشتق شده که معنای اصلی آن: "چیزی است که از [[فساد]]، سالم باشد و ضدّ [[فساد]] است و اعم از [[سلامت]] در ذات، [[رأی]] ([[عقیده]]) و عمل. اگر چه بیش‌تر استعمال کلمه [[صلح]]، در [[عمل صالح]] است، همانند کلمه صحت که اکثر استعمال آن صحت در اجسام است"<ref>التحقیق، ج۶، ص۲۶۵، ماّده صلح.</ref>؛ [[صلح]] با مشتقاتش در [[قرآن کریم]]، ۱۷٠ بار استعمال شده که یکی از مشتقات آن "[[صالحین]]" است که ٢۴ بار استعمال شده که ۱۵ مورد آن، قابلیت استناد برای [[اثبات]] عنوان است{{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref> «و چه کس جز آنکه سبک مغز است  از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید می‌دهد که «کلمه‌ای از خداوند»  را راست می‌شمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و در گهواره و در میانسالی (از پیامبری خود) با مردم سخن می‌گوید و از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و به او در این جهان نیکی دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره نحل، آیه ۱۲۲</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و او را در (پناه) بخشایش خویش درآوردیم که او از شایستگان بود» سوره انبیاء، آیه ۷۵</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بی‌گمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(شعیب) گفت: می‌خواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی پس اگر ده سال را به پایان بردی خود دانی و من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷</ref>؛ {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش!» سوره صافات، آیه ۱۰۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}} <ref>«و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲</ref>؛ {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ}}<ref>«خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰</ref>؛ {{متن قرآن|فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«اما پروردگارش او را برگزید و او را از شایستگان کرد» سوره قلم، آیه ۵۰.</ref>.
*کلمه {{متن قرآن|الصَّالِحِينَ}} از "[[صلح]]" مشتق شده که معنای اصلی آن: "چیزی است که از [[فساد]]، سالم باشد و ضدّ [[فساد]] است و اعم از [[سلامت]] در ذات، [[رأی]] ([[عقیده]]) و عمل. اگر چه بیش‌تر استعمال کلمه [[صلح]]، در [[عمل صالح]] است، همانند کلمه صحت که اکثر استعمال آن صحت در اجسام است"<ref>التحقیق، ج۶، ص۲۶۵، ماّده صلح.</ref>؛ [[صلح]] با مشتقاتش در [[قرآن کریم]]، ۱۷٠ بار استعمال شده که یکی از مشتقات آن "[[صالحین]]" است که ٢۴ بار استعمال شده که ۱۵ مورد آن، قابلیت استناد برای [[اثبات]] عنوان است{{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref> «و چه کس جز آنکه سبک مغز است  از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید می‌دهد که «کلمه‌ای از خداوند»  را راست می‌شمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و در گهواره و در میانسالی (از پیامبری خود) با مردم سخن می‌گوید و از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و به او در این جهان نیکی دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره نحل، آیه ۱۲۲</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و او را در (پناه) بخشایش خویش درآوردیم که او از شایستگان بود» سوره انبیاء، آیه ۷۵</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بی‌گمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(شعیب) گفت: می‌خواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی پس اگر ده سال را به پایان بردی خود دانی و من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷</ref>؛ {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش!» سوره صافات، آیه ۱۰۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}} <ref>«و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲</ref>؛ {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ}}<ref>«خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰</ref>؛ {{متن قرآن|فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«اما پروردگارش او را برگزید و او را از شایستگان کرد» سوره قلم، آیه ۵۰.</ref>.
*با توجه به معنای اصلی آن، یکی از صفات بارز خلفای [[خدای سبحان]]، این است که [[صالح]] همه‌جانبه در ذات، [[عقیده]]، [[رأی]] و عمل هستند؛ و بین عامل [[صالح]] و [[صالح]] بودن فرق اساسی است که [[صالح]]، یعنی [[فرد]] ذاتاً [[صالح]] است و غیر از [[عمل صالح]]، چیز دیگری از او به [[ظهور]] نمی‌رسد و همه [[افکار]] و [[اعمال]] او، [[عمل صالح]] محسوب می‌شوند؛ اما کسی که عامل به [[عمل صالح]] است، شاید ذاتاً دارای طبع سالم و صالحی نباشد و هر لحظه امکان صدور عمل [[شر]] از او می‌رود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۰.</ref>.
*با توجه به معنای اصلی آن، یکی از صفات بارز خلفای [[خدای سبحان]]، این است که [[صالح]] همه‌جانبه در ذات، [[عقیده]]، [[رأی]] و عمل هستند؛ و بین عامل [[صالح]] و [[صالح]] بودن فرق اساسی است که [[صالح]]، یعنی [[فرد]] ذاتاً [[صالح]] است و غیر از [[عمل صالح]]، چیز دیگری از او به [[ظهور]] نمی‌رسد و همه [[افکار]] و [[اعمال]] او، [[عمل صالح]] محسوب می‌شوند؛ اما کسی که عامل به [[عمل صالح]] است، شاید ذاتاً دارای طبع سالم و صالحی نباشد و هر لحظه امکان صدور عمل [[شر]] از او می‌رود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۰.</ref>.
===[[سعه صدر]]===
==[[سعه صدر]]==
*{{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}<ref>«آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.</ref>؛ ای [[پیامبر]]! آیا ما تو را [[شرح صدر]] عطا نکردیم‌؟
*{{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}<ref>«آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.</ref>؛ ای [[پیامبر]]! آیا ما تو را [[شرح صدر]] عطا نکردیم‌؟
*کلمه {{متن قرآن|نَشْرَحْ}} از ماّده "شرح"، به معنای بسط‍‌، باز شدن و گسترش است؛ وقتی همراه با [[صدر]]<ref>فرق صدر با قلب: صدر مانند صندوقچه و حاوی قلب است، همچنین قلب روحانی، مرکز حیات روحانی است و صدر حاوی آن حالت روحانی است؛ التحقیق، ج۶، ص۲۳۹.</ref> بیاید، به صورت یک امر [[روحی]] [[باطنی]] در می‌آید، که عبارت از سعه [[روحی]] و [[قلبی]] برای کاری مهم همچون [[انجام وظیفه]] [[خلافت]] از [[پروردگار]] عالمیان است که از یک جهت باید [[وحی]] و [[مسؤولیت]] سنگین آن را بپذیرد و از طرفی دیگر با [[سعه صدر]] خود، موانع سر راه [[مسؤولیت]] را کنار بزند.
*کلمه {{متن قرآن|نَشْرَحْ}} از ماّده "شرح"، به معنای بسط‍‌، باز شدن و گسترش است؛ وقتی همراه با [[صدر]]<ref>فرق صدر با قلب: صدر مانند صندوقچه و حاوی قلب است، همچنین قلب روحانی، مرکز حیات روحانی است و صدر حاوی آن حالت روحانی است؛ التحقیق، ج۶، ص۲۳۹.</ref> بیاید، به صورت یک امر [[روحی]] [[باطنی]] در می‌آید، که عبارت از سعه [[روحی]] و [[قلبی]] برای کاری مهم همچون [[انجام وظیفه]] [[خلافت]] از [[پروردگار]] عالمیان است که از یک جهت باید [[وحی]] و [[مسؤولیت]] سنگین آن را بپذیرد و از طرفی دیگر با [[سعه صدر]] خود، موانع سر راه [[مسؤولیت]] را کنار بزند.
*لذا مفسری در این باره می‌نویسد: "[[گرفتاری]] [[پیامبران]] و فشار [[روحی]] و گرفتگی سینه آنها، بیش از عوامل و انفعال‌های [[نفسانی]]، ناشی از فشار [[وحی]] و سنگینی [[رسالت]] بوده، در آغاز طلوع [[وحی]] و [[فرمان]] [[رسالت]]، از یک سو [[مقهور]] و رانده فرمان‌های پی در پی [[وحی]] بودند که باید در هر وضع و شرطی [[رسالت]] خود را [[ابلاغ]] کنند. از سوی دیگر: قدرتمندان و بت‌سازان و در پی آنها توده [[مردم]]، در برابر [[انبیا]] سخت می‌ایستادند تا [[عقاید]] و وضع کنونی خود را نگه‌دارند"<ref>پرتوی از قرآن، ج۴، ص۱۵۲.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۱.</ref>
*لذا مفسری در این باره می‌نویسد: "[[گرفتاری]] [[پیامبران]] و فشار [[روحی]] و گرفتگی سینه آنها، بیش از عوامل و انفعال‌های [[نفسانی]]، ناشی از فشار [[وحی]] و سنگینی [[رسالت]] بوده، در آغاز طلوع [[وحی]] و [[فرمان]] [[رسالت]]، از یک سو [[مقهور]] و رانده فرمان‌های پی در پی [[وحی]] بودند که باید در هر وضع و شرطی [[رسالت]] خود را [[ابلاغ]] کنند. از سوی دیگر: قدرتمندان و بت‌سازان و در پی آنها توده [[مردم]]، در برابر [[انبیا]] سخت می‌ایستادند تا [[عقاید]] و وضع کنونی خود را نگه‌دارند"<ref>پرتوی از قرآن، ج۴، ص۱۵۲.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۱.</ref>


===[[تحمل]] [[مشکلات]]===
==[[تحمل]] [[مشکلات]]==
*{{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵</ref>؛ {{متن قرآن|وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ}} <ref>«و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف می‌کنید از خداوند باید یاری جست» سوره یوسف، آیه ۱۸</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}}<ref>«(یعقوب) گفت: (نه چنین است) بلکه هوای نفستان کاری را در چشمتان آراست پس (کار من) شکیبی نیکو (خواهد بود)، باشد که خداوند همه آنان  را به نزد من باز آورد، اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۸۳</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲</ref>؛ {{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴</ref>؛ {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم  شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعده‌شان داده‌اند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکرده‌اند، این، پیام‌رسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود می‌گردند؟» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>.
*{{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵</ref>؛ {{متن قرآن|وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ}} <ref>«و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف می‌کنید از خداوند باید یاری جست» سوره یوسف، آیه ۱۸</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}}<ref>«(یعقوب) گفت: (نه چنین است) بلکه هوای نفستان کاری را در چشمتان آراست پس (کار من) شکیبی نیکو (خواهد بود)، باشد که خداوند همه آنان  را به نزد من باز آورد، اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۸۳</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲</ref>؛ {{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴</ref>؛ {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم  شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعده‌شان داده‌اند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکرده‌اند، این، پیام‌رسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود می‌گردند؟» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>.
*[[قرآن کریم]] بنابر مستفاد از برخی [[آیات]]، زیربنای [[خلافت]] و [[امامت]] بسیاری از [[انبیا]]{{عم}} را مسأله [[صبر]] قرار می‌دهد: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>؛ زیرا بنابر روایتی<ref>الکافی، ج۲، ص۸۸، باب الصبر، ح۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۶۱، باب ۲۵، ح۲۰۴۵۴.</ref>: [[صبر]] به منزله سر برای [[بدن]] است و در همه مسائل [[معنوی]] و [[رشد]] [[روحی]]، همچون سر، منشأ تصمیمات عاقلانه بوده؛ و ضدّ جَزَع و [[بی‌تابی]] است: {{عربی|الصَّبْرُ: نقِيض الجَزَع؛ (قال) الجوهري: الصَّبر حَبْس النفس عند الجزَع}}<ref>لسان العرب، ج۴، ص۴۳۸.</ref>. دیگری نوشته است: {{عربی|حفظ النفس عن الاضطراب و الجزع بالسكون و الطمأنينة}}<ref>التحقیق، ج۶، ص۲۰۹، کلمه صبر.</ref>؛ [[خویشتن‌داری]] از [[اضطراب]] و [[جزع]] همراه با داشتن [[آرامش]]؛ [[صبر]] با لحاظ‍ موارد، سه قِسم می‌شود:
*[[قرآن کریم]] بنابر مستفاد از برخی [[آیات]]، زیربنای [[خلافت]] و [[امامت]] بسیاری از [[انبیا]]{{عم}} را مسأله [[صبر]] قرار می‌دهد: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>؛ زیرا بنابر روایتی<ref>الکافی، ج۲، ص۸۸، باب الصبر، ح۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۶۱، باب ۲۵، ح۲۰۴۵۴.</ref>: [[صبر]] به منزله سر برای [[بدن]] است و در همه مسائل [[معنوی]] و [[رشد]] [[روحی]]، همچون سر، منشأ تصمیمات عاقلانه بوده؛ و ضدّ جَزَع و [[بی‌تابی]] است: {{عربی|الصَّبْرُ: نقِيض الجَزَع؛ (قال) الجوهري: الصَّبر حَبْس النفس عند الجزَع}}<ref>لسان العرب، ج۴، ص۴۳۸.</ref>. دیگری نوشته است: {{عربی|حفظ النفس عن الاضطراب و الجزع بالسكون و الطمأنينة}}<ref>التحقیق، ج۶، ص۲۰۹، کلمه صبر.</ref>؛ [[خویشتن‌داری]] از [[اضطراب]] و [[جزع]] همراه با داشتن [[آرامش]]؛ [[صبر]] با لحاظ‍ موارد، سه قِسم می‌شود:
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
#[[صبر]] بر [[بندگی]] و [[انجام وظیفه]]، [[بنده]] [[مخلص]] هیچ [[انگیزه]]، هوای [[نفْس]] و نظر و قصدی ندارد مگر برای [[اطاعت]] و [[عبودیت]] [[خدای سبحان]]: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ}}<ref>«و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست» سوره نحل، آیه ۱۲۷.</ref><ref>تلخیص از: التحقیق، ج۶، ص۲۱۰.</ref>.
#[[صبر]] بر [[بندگی]] و [[انجام وظیفه]]، [[بنده]] [[مخلص]] هیچ [[انگیزه]]، هوای [[نفْس]] و نظر و قصدی ندارد مگر برای [[اطاعت]] و [[عبودیت]] [[خدای سبحان]]: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ}}<ref>«و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست» سوره نحل، آیه ۱۲۷.</ref><ref>تلخیص از: التحقیق، ج۶، ص۲۱۰.</ref>.
*[[صبر]]، مراتبی دارد و نسبت به [[ایمان]] و [[کمالات]] هر شخصی فرق می‌کند و نسبت به موضوعات و موارد نیز از جهت [[ضعف]]، شدت، [[سختی]]، [[راحتی]]، مقدار [[تحمل]] لازم، [[لزوم]] صرف [[قدرت]] و [[طاقت]] فرق می‌کند و [[صبر]] [[جانشینان]] [[خدای سبحان]]، از جهت رتبه، در مرحله عالی آن<ref>البته با اختلاف در مراتب عالی.</ref> قرار دارد<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۱-۱۱۳.</ref>.
*[[صبر]]، مراتبی دارد و نسبت به [[ایمان]] و [[کمالات]] هر شخصی فرق می‌کند و نسبت به موضوعات و موارد نیز از جهت [[ضعف]]، شدت، [[سختی]]، [[راحتی]]، مقدار [[تحمل]] لازم، [[لزوم]] صرف [[قدرت]] و [[طاقت]] فرق می‌کند و [[صبر]] [[جانشینان]] [[خدای سبحان]]، از جهت رتبه، در مرحله عالی آن<ref>البته با اختلاف در مراتب عالی.</ref> قرار دارد<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۱-۱۱۳.</ref>.
===[[کرامت نفس|کرامت نَفْس]]===
==[[کرامت نفس|کرامت نَفْس]]==
*{{متن قرآن|وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و بی‌گمان پیش از آنان قوم فرعون را آزمودیم و پیامبری ارجمند نزد آنان آمد» سوره دخان، آیه ۱۷.</ref>؛ در [[آیه شریفه]]، [[موسی]]{{ع}} متّصف به صفت [[کریم]] شده، که از صفاتی است که اگر به [[خدای سبحان]] نسبت داده شود، مراد: [[احسان]] و [[نعمت]] [[آشکار]] است و نسبت به افراد، یعنی دارای [[سخاوت]]، [[شرافت]] و [[عزت]] نَفْس‌اند. پس [[کریم]] یعنی دارای [[سخاوت]]، [[گذشت]]، [[پاکی]] از [[صفات رذیله]] و متّصف به [[اخلاق پسندیده]] و دارای [[عزت]] [[نَفْس]] بدون حالت [[کبر]] و [[غرور]] است.
*{{متن قرآن|وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و بی‌گمان پیش از آنان قوم فرعون را آزمودیم و پیامبری ارجمند نزد آنان آمد» سوره دخان، آیه ۱۷.</ref>؛ در [[آیه شریفه]]، [[موسی]]{{ع}} متّصف به صفت [[کریم]] شده، که از صفاتی است که اگر به [[خدای سبحان]] نسبت داده شود، مراد: [[احسان]] و [[نعمت]] [[آشکار]] است و نسبت به افراد، یعنی دارای [[سخاوت]]، [[شرافت]] و [[عزت]] نَفْس‌اند. پس [[کریم]] یعنی دارای [[سخاوت]]، [[گذشت]]، [[پاکی]] از [[صفات رذیله]] و متّصف به [[اخلاق پسندیده]] و دارای [[عزت]] [[نَفْس]] بدون حالت [[کبر]] و [[غرور]] است.
*پَستی در مقابل کرَم است؛ همچنان که [[عزت]] در مقابل [[ذلت]] است و کرَم شامل [[جود]] و [[بخشش]]، [[چشم‌پوشی]] [از [[تقصیر]] دیگران]، بزرگی، [[پاکی]]، مورد پسند و محترم بودن و دارای [[حُسن]] کمال که اینها از آثار و لوازم [[کرامت]] است. کرَم بنابر قول مشهور به معنای [[بخشش]] و [[سخاوت]] نیست و همه آن معانی در یک معنا جمع می‌شوند و آن [[عزت]] و بزرگ‌مَنِشی در ذات بدون علوّ‌طلبی و [[فخر]] بر دیگری است. و [[خدای سبحان]]، [[کریم]] است و کرَمش مطلق و بدون قید و نهایتی، حتّی کم‌ترین [[ضعف]] و... در آن متصور نمی‌شود<ref>التحقیق، ج۱۰، ص۴۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۳.</ref>
*پَستی در مقابل کرَم است؛ همچنان که [[عزت]] در مقابل [[ذلت]] است و کرَم شامل [[جود]] و [[بخشش]]، [[چشم‌پوشی]] [از [[تقصیر]] دیگران]، بزرگی، [[پاکی]]، مورد پسند و محترم بودن و دارای [[حُسن]] کمال که اینها از آثار و لوازم [[کرامت]] است. کرَم بنابر قول مشهور به معنای [[بخشش]] و [[سخاوت]] نیست و همه آن معانی در یک معنا جمع می‌شوند و آن [[عزت]] و بزرگ‌مَنِشی در ذات بدون علوّ‌طلبی و [[فخر]] بر دیگری است. و [[خدای سبحان]]، [[کریم]] است و کرَمش مطلق و بدون قید و نهایتی، حتّی کم‌ترین [[ضعف]] و... در آن متصور نمی‌شود<ref>التحقیق، ج۱۰، ص۴۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۳.</ref>
===نرم خو===
==نرم خو==
*{{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. [[نرمخویی]] [[پیامبران]] و اوصیای آنان یکی از مظاهر [[رحمت]] واسعه [[الهی]] است که در [[سخن گفتن]] و برخورد آنان با دیگران [[تجلی]] می‌کند. ذیل [[آیه شریفه]] نحوه [[نرمخویی]] را بیان می‌کند که [[عفو]] از حرف‌ها و [[اعمال]] اطرافیان، و [[استغفار]] برای آنان و [[مشورت]] کردن با آنها است: {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>.
*{{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. [[نرمخویی]] [[پیامبران]] و اوصیای آنان یکی از مظاهر [[رحمت]] واسعه [[الهی]] است که در [[سخن گفتن]] و برخورد آنان با دیگران [[تجلی]] می‌کند. ذیل [[آیه شریفه]] نحوه [[نرمخویی]] را بیان می‌کند که [[عفو]] از حرف‌ها و [[اعمال]] اطرافیان، و [[استغفار]] برای آنان و [[مشورت]] کردن با آنها است: {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>.
*کلمه "لین" به معنای [[نرمی]] و [[ملاطفت]] در مقابل [[سختی]] و [[خشونت]] است که هم "در مادّیات و هَم در معنویات استعمال می‌شود"<ref>التحقیق، ج۱۰، ص۲۷۹.</ref>؛ مادّیات مانندِ نرم شدن آهن برای [[حضرت داوود]]{{ع}}<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ}} «و به راستی به داوود از نزد خود بخششی ارزانی داشتیم؛ ای کوه‌ها و پرندگان با وی همنوا شوید! و آهن را برای او نرم کردیم» سوره سبأ، آیه ۱۰.</ref>، و [[معنوی]]، همان برخوردهای همراه با [[دلسوزی]] است.
*کلمه "لین" به معنای [[نرمی]] و [[ملاطفت]] در مقابل [[سختی]] و [[خشونت]] است که هم "در مادّیات و هَم در معنویات استعمال می‌شود"<ref>التحقیق، ج۱۰، ص۲۷۹.</ref>؛ مادّیات مانندِ نرم شدن آهن برای [[حضرت داوود]]{{ع}}<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ}} «و به راستی به داوود از نزد خود بخششی ارزانی داشتیم؛ ای کوه‌ها و پرندگان با وی همنوا شوید! و آهن را برای او نرم کردیم» سوره سبأ، آیه ۱۰.</ref>، و [[معنوی]]، همان برخوردهای همراه با [[دلسوزی]] است.
*[[نرمخویی]] در گفتار: {{متن قرآن|فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى}}<ref>«و با او به نرمی سخن گویید باشد که او پند گیرد  یا بهراسد» سوره طه، آیه ۴۴.</ref>؛ خدای [[مهربان]] به دو [[پیامبر]] [[موسی]] و برادرش [[هارون]]{{عم}} [[امر]] می‌فرماید: با [[فرعون]] با گفتار تند و [[خشن]] سخن نگویید، بلکه با [[نرمی]] حرف بزنید، شاید متذکر شود یا از [[خدا]] بترسد<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۳-۱۱۴.</ref>.
*[[نرمخویی]] در گفتار: {{متن قرآن|فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى}}<ref>«و با او به نرمی سخن گویید باشد که او پند گیرد  یا بهراسد» سوره طه، آیه ۴۴.</ref>؛ خدای [[مهربان]] به دو [[پیامبر]] [[موسی]] و برادرش [[هارون]]{{عم}} [[امر]] می‌فرماید: با [[فرعون]] با گفتار تند و [[خشن]] سخن نگویید، بلکه با [[نرمی]] حرف بزنید، شاید متذکر شود یا از [[خدا]] بترسد<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۳-۱۱۴.</ref>.
===بردبار===
==بردبار==
*{{متن قرآن|فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.</ref>؛ [[خدای سبحان]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را [[بشارت]] به [[فرزند]] پسر بردبار می‌دهد که نام او [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} است.
*{{متن قرآن|فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.</ref>؛ [[خدای سبحان]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را [[بشارت]] به [[فرزند]] پسر بردبار می‌دهد که نام او [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} است.
*کلمه "[[حلیم]]"، ۱۵ بار در [[قرآن کریم]] استعمال شده است که ۱۱ مورد به عنوان صفت [[خدای سبحان]] آمده که به معنای [[بردباری]] و مهلت دادن به [[گناهکاران]] و [[تعجیل]] نداشتن در [[عذاب]] آنان است و ۴ مورد به عنوان صفت برای [[خلفای الهی]] که دو بار برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref> «و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ}} <ref>«ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود» سوره هود، آیه ۷۵.</ref> و یک بار برای [[اسماعیل]]{{ع}} و یک بار نیز برای [[شعیب]]{{ع}}{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ}}<ref> «گفتند: ای شعیب! آیا دینت  تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.</ref> آمده است.
*کلمه "[[حلیم]]"، ۱۵ بار در [[قرآن کریم]] استعمال شده است که ۱۱ مورد به عنوان صفت [[خدای سبحان]] آمده که به معنای [[بردباری]] و مهلت دادن به [[گناهکاران]] و [[تعجیل]] نداشتن در [[عذاب]] آنان است و ۴ مورد به عنوان صفت برای [[خلفای الهی]] که دو بار برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref> «و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ}} <ref>«ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود» سوره هود، آیه ۷۵.</ref> و یک بار برای [[اسماعیل]]{{ع}} و یک بار نیز برای [[شعیب]]{{ع}}{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ}}<ref> «گفتند: ای شعیب! آیا دینت  تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.</ref> آمده است.
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
*در [[بردباری]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نوشته‌اند: "اگر کسی او را می‌آزرد و [[دشنام]] می‌داد، در جواب او می‌فرمود: [[خدا]] تو را [[هدایت]] کند"<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۶.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۴.</ref>
*در [[بردباری]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نوشته‌اند: "اگر کسی او را می‌آزرد و [[دشنام]] می‌داد، در جواب او می‌فرمود: [[خدا]] تو را [[هدایت]] کند"<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۶.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۴.</ref>


===[[عفو]] و [[بخشش]]===
==[[عفو]] و [[بخشش]]==
*{{متن قرآن|قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربان‌ترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref>. به دو مورد از [[عفو]] و [[بخشش]] [[خلفای الهی]]{{عم}} اشاره می‌شود که یک مورد، در [[قرآن کریم]] ذکر شده است و آن اینکه [[یوسُف]]{{ع}} به برادرانش در برابر [[ظلم]] بزرگی که بر آن [[حضرت]] انجام داده بودند و او را در [[کودکی]] به [[چاه]] انداخته و سبب دوری چند ساله از پدرش شده و بر اثر آن، باعث غلامی و [[بردگی]] و به دنبال آن، [[تحمل]] چند سال زندان رفتنش شده بودند؛ با آنکه در رأس [[قدرت]] بود و می‌توانست آنان را [[مجازات]] و حدّاقل [[توبیخ]] و [[سرزنش]] کند؛ اما با گفتن {{متن قرآن|لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ}} بر شما در این روزی که در رأس [[قدرت]] هستم، سرزنشی نیست و خدای ارحم الرّاحمین، شما را می‌بخشد، بدون [[تکلف]] و [[سختی]] از [[کارهای ناپسند]] آنان [[چشم‌پوشی]] می‌کند.
*{{متن قرآن|قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربان‌ترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref>. به دو مورد از [[عفو]] و [[بخشش]] [[خلفای الهی]]{{عم}} اشاره می‌شود که یک مورد، در [[قرآن کریم]] ذکر شده است و آن اینکه [[یوسُف]]{{ع}} به برادرانش در برابر [[ظلم]] بزرگی که بر آن [[حضرت]] انجام داده بودند و او را در [[کودکی]] به [[چاه]] انداخته و سبب دوری چند ساله از پدرش شده و بر اثر آن، باعث غلامی و [[بردگی]] و به دنبال آن، [[تحمل]] چند سال زندان رفتنش شده بودند؛ با آنکه در رأس [[قدرت]] بود و می‌توانست آنان را [[مجازات]] و حدّاقل [[توبیخ]] و [[سرزنش]] کند؛ اما با گفتن {{متن قرآن|لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ}} بر شما در این روزی که در رأس [[قدرت]] هستم، سرزنشی نیست و خدای ارحم الرّاحمین، شما را می‌بخشد، بدون [[تکلف]] و [[سختی]] از [[کارهای ناپسند]] آنان [[چشم‌پوشی]] می‌کند.
*و همان حالت توسط‍ [[پیامبر اعظم]]{{صل}} دیگربار تکرار می‌شود؛ هنگام [[فتح مکه]] عده‌ای از [[مردم]] [[مکه]] به [[حرم]] [[پناه]] برده و با توجه به آن همه [[ظلم]] بر آن [[حضرت]] و [[ترس]] از [[مجازات]]، در حالت [[ترس]] و [[اضطراب]] بودند که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} خطاب به آنان می‌فرمایند: چه توقعی از من دارید؟! [[مردم]] می‌گویند: تو [[کریم]] و [[فرزند]] کریمی هستی. آن [[حضرت]] می‌فرمایند: همان‌گونه که [[حضرت یوسف]]{{ع}} به برادرانش فرمود {{متن قرآن|لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ}} من نیز شما را [در برابر آن همه [[ظلم‌ها]] و اذیت‌ها] می‌بخشم.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۵.</ref>
*و همان حالت توسط‍ [[پیامبر اعظم]]{{صل}} دیگربار تکرار می‌شود؛ هنگام [[فتح مکه]] عده‌ای از [[مردم]] [[مکه]] به [[حرم]] [[پناه]] برده و با توجه به آن همه [[ظلم]] بر آن [[حضرت]] و [[ترس]] از [[مجازات]]، در حالت [[ترس]] و [[اضطراب]] بودند که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} خطاب به آنان می‌فرمایند: چه توقعی از من دارید؟! [[مردم]] می‌گویند: تو [[کریم]] و [[فرزند]] کریمی هستی. آن [[حضرت]] می‌فرمایند: همان‌گونه که [[حضرت یوسف]]{{ع}} به برادرانش فرمود {{متن قرآن|لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ}} من نیز شما را [در برابر آن همه [[ظلم‌ها]] و اذیت‌ها] می‌بخشم.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۵.</ref>
===[[احسان]]===
==[[احسان]]==
*{{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.</ref>؛ [[آیه شریفه]] بعد از ذکر نام پیامبرانی از [[نسل حضرت ابراهیم]]{{ع}}، و ذکر اعطای [[نعمت]] [[هدایت]] و ترفیع درجات [[معنوی]] آنان، می‌فرماید: ما چنین به [[محسنین]] [[پاداش]] می‌دهیم؛ که حاکی از داشتن صفت [[احسان]] در ذات و [[نَفْس]] [[شریف]] آنان است. [[آیات]] دیگری نیز سرّ اعطای [[حکمت]]، [[علم]] و [[ابلاغ]] [[سلام]] ویژه [[الهی]] را [[احسان]] داشتن و از [[محسنین]] بودن آنان، بیان می‌کند: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری  و دانشی بخشیدیم و بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره قصص، آیه ۱۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و بدین گونه ما یوسف را در آن سرزمین توانایی بخشیدیم تا هرجا خواهد در آن جای گیرد؛ هر کس را بخواهیم به بخشایش خویش می‌رسانیم و پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌گردانیم» سوره یوسف، آیه ۵۶</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}} <ref>«بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۵</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۱۰</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۲۱.</ref>.
*{{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.</ref>؛ [[آیه شریفه]] بعد از ذکر نام پیامبرانی از [[نسل حضرت ابراهیم]]{{ع}}، و ذکر اعطای [[نعمت]] [[هدایت]] و ترفیع درجات [[معنوی]] آنان، می‌فرماید: ما چنین به [[محسنین]] [[پاداش]] می‌دهیم؛ که حاکی از داشتن صفت [[احسان]] در ذات و [[نَفْس]] [[شریف]] آنان است. [[آیات]] دیگری نیز سرّ اعطای [[حکمت]]، [[علم]] و [[ابلاغ]] [[سلام]] ویژه [[الهی]] را [[احسان]] داشتن و از [[محسنین]] بودن آنان، بیان می‌کند: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری  و دانشی بخشیدیم و بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره قصص، آیه ۱۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و بدین گونه ما یوسف را در آن سرزمین توانایی بخشیدیم تا هرجا خواهد در آن جای گیرد؛ هر کس را بخواهیم به بخشایش خویش می‌رسانیم و پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌گردانیم» سوره یوسف، آیه ۵۶</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}} <ref>«بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۵</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۱۰</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۲۱.</ref>.
*کلمه {{متن قرآن|الْمُحْسِنِينَ}} از "[[حُسن]]" مشتق شده و به معنای [[زیبایی]] و [[نیکی]] در مقابل [[زشتی]] و [[بدی]] است "و هم در موضوعات خارجی [[مادّی]] و هَم در موضوعات [[معنوی]] استعمال می‌شود؛ [[امور معنوی]] در انجام [[اعمال نیک]] یا سخن [[نیک]] گفتن"<ref>التحقیق، ۲، ص۲۳۸.</ref>، و در برخورد با درخواست دیگران، دارای برخورد مناسب و [[نیک]] بودن.
*کلمه {{متن قرآن|الْمُحْسِنِينَ}} از "[[حُسن]]" مشتق شده و به معنای [[زیبایی]] و [[نیکی]] در مقابل [[زشتی]] و [[بدی]] است "و هم در موضوعات خارجی [[مادّی]] و هَم در موضوعات [[معنوی]] استعمال می‌شود؛ [[امور معنوی]] در انجام [[اعمال نیک]] یا سخن [[نیک]] گفتن"<ref>التحقیق، ۲، ص۲۳۸.</ref>، و در برخورد با درخواست دیگران، دارای برخورد مناسب و [[نیک]] بودن.
*و یکی از [[اعمال نیک]] که طبق [[حدیثی]]، [[حضرت یوسف]]{{ع}} انجام می‌داد: اینکه هر کس وارد مجلس می‌شد، برایش جایی برای نشستن باز می‌کرد، و به [[نیازمندان]] قرض می‌داد، و [[ضعیفان]] را کمک می‌کرد<ref>الکافی، ج۲، ص۶۳۸، ح۳؛ وسائل‌الشیعة، ج۱۲، ص۱۴، ح۱۵۵۱۶.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۵-۱۱۶.</ref>
*و یکی از [[اعمال نیک]] که طبق [[حدیثی]]، [[حضرت یوسف]]{{ع}} انجام می‌داد: اینکه هر کس وارد مجلس می‌شد، برایش جایی برای نشستن باز می‌کرد، و به [[نیازمندان]] قرض می‌داد، و [[ضعیفان]] را کمک می‌کرد<ref>الکافی، ج۲، ص۶۳۸، ح۳؛ وسائل‌الشیعة، ج۱۲، ص۱۴، ح۱۵۵۱۶.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۵-۱۱۶.</ref>
===[[نیکی]] به [[پدر]] و [[مادر]]===
==[[نیکی]] به [[پدر]] و [[مادر]]==
*{{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ}}<ref>«و با پدر و مادرش نکوکار بود» سوره مریم، آیه ۱۴.</ref>؛ [[حضرت]] [[یحیی]]{{ع}} به [[پدر]] و مادرش [[نیکی]] می‌کرد.
*{{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ}}<ref>«و با پدر و مادرش نکوکار بود» سوره مریم، آیه ۱۴.</ref>؛ [[حضرت]] [[یحیی]]{{ع}} به [[پدر]] و مادرش [[نیکی]] می‌کرد.
*یا درباره [[حضرت عیسی]]{{ع}} در [[قرآن کریم]] آمده: {{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَتِي}}<ref>«و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده است» سوره مریم، آیه ۳۲.</ref>. آن [[حضرت]] [[پدر]] نداشت و فقط‍ از [[مادر]] با [[قدرت الهی]]، متولد شده بود، لذا فقط‍ به [[مادر]] اشاره شده که طبق سفارش [[خدای متعال]] به او [[نیکوکار]] بود.
*یا درباره [[حضرت عیسی]]{{ع}} در [[قرآن کریم]] آمده: {{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَتِي}}<ref>«و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده است» سوره مریم، آیه ۳۲.</ref>. آن [[حضرت]] [[پدر]] نداشت و فقط‍ از [[مادر]] با [[قدرت الهی]]، متولد شده بود، لذا فقط‍ به [[مادر]] اشاره شده که طبق سفارش [[خدای متعال]] به او [[نیکوکار]] بود.
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
*بنابراین، [[پیامبران]] و [[اوصیا]]{{عم}} با [[پدر]] و مادرشان، در زمان [[حیات]] آنان، [[نیک]] گفتار و [[نیک کردار]] بودند و بعد از وفات‌شان به یاد آنان بوده و در حقشان [[دعا]] می‌کردند: {{متن قرآن|رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ}}<ref>«پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را بیامرز» سوره نوح، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ}}<ref>«پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا می‌شود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۴۱.</ref>؛ [[حضرت نوح]]{{ع}} از خدای [[مهربان]] برای خودش و [[پدر]] و مادرش غفران می‌طلبد<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۶-۱۱۷.</ref>.
*بنابراین، [[پیامبران]] و [[اوصیا]]{{عم}} با [[پدر]] و مادرشان، در زمان [[حیات]] آنان، [[نیک]] گفتار و [[نیک کردار]] بودند و بعد از وفات‌شان به یاد آنان بوده و در حقشان [[دعا]] می‌کردند: {{متن قرآن|رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ}}<ref>«پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را بیامرز» سوره نوح، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ}}<ref>«پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا می‌شود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۴۱.</ref>؛ [[حضرت نوح]]{{ع}} از خدای [[مهربان]] برای خودش و [[پدر]] و مادرش غفران می‌طلبد<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۶-۱۱۷.</ref>.


===مورد پسندِ [[خدا]] بودن===
==مورد پسندِ [[خدا]] بودن==
*{{متن قرآن|وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا}}<ref>«و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.</ref>؛
*{{متن قرآن|وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا}}<ref>«و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.</ref>؛
*[[راغب]] در مفردات‌اش می‌نویسد: "رضای [[عبد]] از [[خدا]]، آن است که قضایش را [[مکروه]] نداند و [[رضای خدا]] از بنده‌اش، آن است که ببیند بنده‌اش از دستورهای او [[پیروی]] و از مَنهی‌اش اجتناب می‌کند"<ref>مفردات راغب، کلمه رضی.</ref>.
*[[راغب]] در مفردات‌اش می‌نویسد: "رضای [[عبد]] از [[خدا]]، آن است که قضایش را [[مکروه]] نداند و [[رضای خدا]] از بنده‌اش، آن است که ببیند بنده‌اش از دستورهای او [[پیروی]] و از مَنهی‌اش اجتناب می‌کند"<ref>مفردات راغب، کلمه رضی.</ref>.
*مفسری<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰.</ref>، [[رضا]] و [[مرضی]] بودن، در [[آیه شریفه]] را متعلق به عمل دانسته است، که مفسری دیگر در ردّ آن می‌نویسد: "مراد از "[[مرضی]]" بودن نزد پروردگارش، این است که [[نَفْس]] او [[مرضی]] است نَه عملش، چنان که بعضی [[مفسرین]] به همین معنا تفسیرش کرده‌اند؛ زیرا لفظ‍‌ "[[مرضی]]" اطلاق دارد و با تقیید و مخصوص کردن آن با [[رضا]] به عمل نمی‌سازد"<ref>المیزان، ج۱۴، ص۶۳.</ref>.
*مفسری<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰.</ref>، [[رضا]] و [[مرضی]] بودن، در [[آیه شریفه]] را متعلق به عمل دانسته است، که مفسری دیگر در ردّ آن می‌نویسد: "مراد از "[[مرضی]]" بودن نزد پروردگارش، این است که [[نَفْس]] او [[مرضی]] است نَه عملش، چنان که بعضی [[مفسرین]] به همین معنا تفسیرش کرده‌اند؛ زیرا لفظ‍‌ "[[مرضی]]" اطلاق دارد و با تقیید و مخصوص کردن آن با [[رضا]] به عمل نمی‌سازد"<ref>المیزان، ج۱۴، ص۶۳.</ref>.
*اما [[رضا]] به معنای [[خشنودی]] است و با توجه به اطلاق [[آیه شریفه]]، [[خرسندی]] [[خدای متعال]] همه‌جانبه است که شامل تمام حالات درونی و [[اعمال]] بیرونی می‌شود و مخصوص به هر یک از [[نَفْس]] یا عمل نیست، مگر اینکه مراد [[مفسر]] اخیر از آن، نَفْسی باشد که متصف به [[صفات پسندیده]] و [[عمل صالح]] است. بنابراین، [[نَفْس]] با خصوصیات [[روحی]] و عملی، مرضیّ [[الهی]] خواهد بود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۷-۱۱۸.</ref>.
*اما [[رضا]] به معنای [[خشنودی]] است و با توجه به اطلاق [[آیه شریفه]]، [[خرسندی]] [[خدای متعال]] همه‌جانبه است که شامل تمام حالات درونی و [[اعمال]] بیرونی می‌شود و مخصوص به هر یک از [[نَفْس]] یا عمل نیست، مگر اینکه مراد [[مفسر]] اخیر از آن، نَفْسی باشد که متصف به [[صفات پسندیده]] و [[عمل صالح]] است. بنابراین، [[نَفْس]] با خصوصیات [[روحی]] و عملی، مرضیّ [[الهی]] خواهد بود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۷-۱۱۸.</ref>.
===[[مقرّب]] و [[آبرومند]] در پیشگاه [[پروردگار]]===
==[[مقرّب]] و [[آبرومند]] در پیشگاه [[پروردگار]]==
*{{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}}<ref>«آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیک‌شدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}}<ref>«آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او (سلیمان) را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۴۰؛ و از همان سوره آیه ۲۵، با همان عبارت آیه مذکور، برای حضرت داوود{{ع}} نیز قرب ویژه الهی، بیان شده است.</ref>.
*{{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}}<ref>«آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیک‌شدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}}<ref>«آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او (سلیمان) را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۴۰؛ و از همان سوره آیه ۲۵، با همان عبارت آیه مذکور، برای حضرت داوود{{ع}} نیز قرب ویژه الهی، بیان شده است.</ref>.
*[[آیه]] نخست، [[عیسی]]{{ع}} را از "مقربین" [[درگاه الهی]] معرفی می‌کند و [[آیه]] دوم [[حضرت سلیمان]] را نیز، با کلمه {{متن قرآن|زُلْفَى}}، دارای [[قرب]] ویژه در پیشگاه [[خدای سبحان]] برمی‌شمارد.
*[[آیه]] نخست، [[عیسی]]{{ع}} را از "مقربین" [[درگاه الهی]] معرفی می‌کند و [[آیه]] دوم [[حضرت سلیمان]] را نیز، با کلمه {{متن قرآن|زُلْفَى}}، دارای [[قرب]] ویژه در پیشگاه [[خدای سبحان]] برمی‌شمارد.
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
*کلمه "وجیه" به معنای ذوجاه و محترم است<ref>قاموس قرآن، ج۷، ص۱۸۷، ماده وجه.</ref> و با اطلاقی که [[آیه شریفه]] دارد، و در [[آیه]] دیگری{{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}}<ref> «آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند  و از نزدیک‌شدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref> نیز آمده است، شامل ظاهر و [[باطن]] و در [[دنیا]] و [[آخرت]] می‌شود که در هر دو عالَم، [[پیامبران]] و اوصیای آنان وجیه و دارای [[مقام]] و منزلتی ویژه و مورد [[احترام]] [[پروردگار]] [[متعال]] هستند.
*کلمه "وجیه" به معنای ذوجاه و محترم است<ref>قاموس قرآن، ج۷، ص۱۸۷، ماده وجه.</ref> و با اطلاقی که [[آیه شریفه]] دارد، و در [[آیه]] دیگری{{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}}<ref> «آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند  و از نزدیک‌شدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref> نیز آمده است، شامل ظاهر و [[باطن]] و در [[دنیا]] و [[آخرت]] می‌شود که در هر دو عالَم، [[پیامبران]] و اوصیای آنان وجیه و دارای [[مقام]] و منزلتی ویژه و مورد [[احترام]] [[پروردگار]] [[متعال]] هستند.
*در [[حدیثی]]، از [[انبیا]] و [[اوصیا]]{{عم}} تعبیر به [[وجه‌الله]] شده است که دلالت بر داشتن [[احترام]] و [[منزلت]] خاصی در پیشگاه [[خدای متعال]] می‌کند: {{متن حدیث|حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَحِمَهُ الله<ref>مورد توثیق است، در رجال ابن داوود، ص۲۹، ش۷۷، با عبارت: "ثقة"؛ از او مدح شده و در الخلاصة، ص۱۹، ش۳۷، آمده: {{عربی|كان رجلا ثقة دينا فاضلا رضى الله عنه}}.</ref> قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ<ref>در کتاب‌های رجالی توثیق شده است؛ رجال النجاشی، ص۲۶۱، ش۶۸۰؛ رجال ابن داوود، ص۲۳۷، ش۹۹۸ و الخلاصة، ص۱۰۰، ش۴۵.</ref> عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ<ref>در رجال طوسی، ص۳۵۲، ش۵۲۲۴-۳۰، در باره او می‌نویسد: "از اصحاب ابی الحسن الثانی علی بن موسی الرضا{{عم}} و شاگرد یونس بن عبدالرحمان بوده است؛ در الخلاصة، ص۵، ش۹، در باره او می‌نویسد: "اصله من الکوفة و انتقل الى قم و اصحابنا یقولون انّه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم"؛ بنابر این در باره او تعبیر به مذمت و ضعف نشده است.</ref> عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ<ref>درباره أبی الصلت عبد السلام بن صالح الهروی، در رجال کشّی با استناد به گفته دیگران، توثیق شده است: "۱۱۴۸ - حدثنی أبو بکر أحمد بن إبراهیم السنسنی رحمه الله قال حدثنی أبو أحمد محمد بن سلیمان من العامة قال حدثنی العباس الدوری قال سمعت یحیى بن نعیم یقول أبو الصلت نقی الحدیث و رأیناه یسمع و لکن کان شدید التشیع و لم یر منه الکذب؛ ۱۱۴۹ - قال أبو بکر حدثنی أبو القاسم طاهر بن علی بن أحمد ذکر أن مولده بالمدینة قال سمعت برکة بن الحسن الأسفراینی یقول سمعت أحمد بن سعید الرازی یقول إن أبا الصلت الهروی ثقة مأمون على الحدیث إلا أنه یحب آل رسول{{صل}} و کان دینه و مذهبه"، رجال‌الکشی، ص۶۱۶؛ اما در رجال طوسی او را در ذیل عنوان أصحاب أبی الحسن الثانی علی بن موسی الرضا{{عم}} قرار می‌دهد و می‌نویسد: "عبد السلام بن صالح الهروی أبو الصلت عامی"؛ رجال‌الطوسی، ص۳۶۰؛ در معجم‌رجال‌الحدیث، ج۱۰، ص۱۷، در ذیل شماره ۶۵۰۴ - عبد السلام بن صالح، می‌نویسد: "بقی هنا شیء و هو أن عبد السلام بن صالح أبا الصلت لا إشکال فی وثاقته و لعلها من المتسالم علیه بین المولف و المخالف و لم یضعفه إلا الشاذ من العامة کالجعفی و العقیلی قال ابن حجر فی تقریبه: عبد السلام بن صالح بن سلیمان أبو الصلت الهروی مولى قریش نزل نیسابور صدوق له مناکیر و کان یتشیع و أفرط‍ العقیلی، فقال: کذاب؛ إنما الإشکال فی مذهبه فالمشهور و المعروف تشیعه و هو ظاهر عبارة النجاشی لکن عرفت من الشیخ أنه عامی و الظاهر أنه سهو من قلمه الشریف فإن أبا الصلت مضافا إلى تشیعه کان مجاهرا بعقیدته أیضا و من هنا تسالم علماء العامة على أنه شیعی صرح بذلک ابن حجر و غیره".</ref> قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا{{ع}} يَا ابْنَ رَسُولِ [[الله]] مَا تَقُولُ فِي الْحَدِيثِ الَّذِي يَرْوِيهِ أَهْلُ الْحَدِيثِ أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ رَبَّهُمْ مِنْ مَنَازِلِهِمْ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ{{ع}} يَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ [[الله]] تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً{{صل}} عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ طَاعَتَهُ وَ مُتَابَعَتَهُ مُتَابَعَتَهُ وَ زِيَارَتَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ زِيَارَتَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ الله}} وَ قَالَ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ الله يَدُ الله فَوْقَ أَيْدِيهِمْ}} وَ قَالَ النَّبِيُّ{{صل}} مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ [[الله]] جَلَّ جَلَالُهُ وَ دَرَجَةُ النَّبِيِّ{{صل}} فِي الْجَنَّةِ أَرْفَعُ الدَّرَجَاتِ فَمَنْ زَارَهُ إِلَى دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زَارَ [[الله]] تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ [[الله]] فَمَا مَعْنَى الْخَبَرِ الَّذِي رَوَوْهُ أَنَّ ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا [[الله]] النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ [[الله]] فَققَالَ{{ع}} يَا أَبَا الصَّلْتِ مَنْ وَصَفَ [[الله]] بِوَجْهٍ كَالْوُجُوهِ فَقَدْ كَفَرَ وَ لَكِنَّ وَجْهَ [[الله]] أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ{{صل}} هُمُ الَّذِينَ بِهِمْ يُتَوَجَّهُ إِلَى [[الله]] وَ إِلَى دِينِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَالَ [[الله]] عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ}} وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ}} فَالنَّظَرُ إِلَى أَنْبِيَاءِ [[الله]] وَ رُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ{{عم}} فِي دَرَجَاتِهِمْ ثَوَابٌ عَظِيمٌ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>الأمالی‌للصدوق، ص۴۶۱، ح۷؛ التوحید، ص۱۱۸، ح۲۱؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۳، ح۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۸-۱۲۱.</ref>.
*در [[حدیثی]]، از [[انبیا]] و [[اوصیا]]{{عم}} تعبیر به [[وجه‌الله]] شده است که دلالت بر داشتن [[احترام]] و [[منزلت]] خاصی در پیشگاه [[خدای متعال]] می‌کند: {{متن حدیث|حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَحِمَهُ الله<ref>مورد توثیق است، در رجال ابن داوود، ص۲۹، ش۷۷، با عبارت: "ثقة"؛ از او مدح شده و در الخلاصة، ص۱۹، ش۳۷، آمده: {{عربی|كان رجلا ثقة دينا فاضلا رضى الله عنه}}.</ref> قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ<ref>در کتاب‌های رجالی توثیق شده است؛ رجال النجاشی، ص۲۶۱، ش۶۸۰؛ رجال ابن داوود، ص۲۳۷، ش۹۹۸ و الخلاصة، ص۱۰۰، ش۴۵.</ref> عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ<ref>در رجال طوسی، ص۳۵۲، ش۵۲۲۴-۳۰، در باره او می‌نویسد: "از اصحاب ابی الحسن الثانی علی بن موسی الرضا{{عم}} و شاگرد یونس بن عبدالرحمان بوده است؛ در الخلاصة، ص۵، ش۹، در باره او می‌نویسد: "اصله من الکوفة و انتقل الى قم و اصحابنا یقولون انّه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم"؛ بنابر این در باره او تعبیر به مذمت و ضعف نشده است.</ref> عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ<ref>درباره أبی الصلت عبد السلام بن صالح الهروی، در رجال کشّی با استناد به گفته دیگران، توثیق شده است: "۱۱۴۸ - حدثنی أبو بکر أحمد بن إبراهیم السنسنی رحمه الله قال حدثنی أبو أحمد محمد بن سلیمان من العامة قال حدثنی العباس الدوری قال سمعت یحیى بن نعیم یقول أبو الصلت نقی الحدیث و رأیناه یسمع و لکن کان شدید التشیع و لم یر منه الکذب؛ ۱۱۴۹ - قال أبو بکر حدثنی أبو القاسم طاهر بن علی بن أحمد ذکر أن مولده بالمدینة قال سمعت برکة بن الحسن الأسفراینی یقول سمعت أحمد بن سعید الرازی یقول إن أبا الصلت الهروی ثقة مأمون على الحدیث إلا أنه یحب آل رسول{{صل}} و کان دینه و مذهبه"، رجال‌الکشی، ص۶۱۶؛ اما در رجال طوسی او را در ذیل عنوان أصحاب أبی الحسن الثانی علی بن موسی الرضا{{عم}} قرار می‌دهد و می‌نویسد: "عبد السلام بن صالح الهروی أبو الصلت عامی"؛ رجال‌الطوسی، ص۳۶۰؛ در معجم‌رجال‌الحدیث، ج۱۰، ص۱۷، در ذیل شماره ۶۵۰۴ - عبد السلام بن صالح، می‌نویسد: "بقی هنا شیء و هو أن عبد السلام بن صالح أبا الصلت لا إشکال فی وثاقته و لعلها من المتسالم علیه بین المولف و المخالف و لم یضعفه إلا الشاذ من العامة کالجعفی و العقیلی قال ابن حجر فی تقریبه: عبد السلام بن صالح بن سلیمان أبو الصلت الهروی مولى قریش نزل نیسابور صدوق له مناکیر و کان یتشیع و أفرط‍ العقیلی، فقال: کذاب؛ إنما الإشکال فی مذهبه فالمشهور و المعروف تشیعه و هو ظاهر عبارة النجاشی لکن عرفت من الشیخ أنه عامی و الظاهر أنه سهو من قلمه الشریف فإن أبا الصلت مضافا إلى تشیعه کان مجاهرا بعقیدته أیضا و من هنا تسالم علماء العامة على أنه شیعی صرح بذلک ابن حجر و غیره".</ref> قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا{{ع}} يَا ابْنَ رَسُولِ [[الله]] مَا تَقُولُ فِي الْحَدِيثِ الَّذِي يَرْوِيهِ أَهْلُ الْحَدِيثِ أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ رَبَّهُمْ مِنْ مَنَازِلِهِمْ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ{{ع}} يَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ [[الله]] تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً{{صل}} عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ طَاعَتَهُ وَ مُتَابَعَتَهُ مُتَابَعَتَهُ وَ زِيَارَتَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ زِيَارَتَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ الله}} وَ قَالَ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ الله يَدُ الله فَوْقَ أَيْدِيهِمْ}} وَ قَالَ النَّبِيُّ{{صل}} مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ [[الله]] جَلَّ جَلَالُهُ وَ دَرَجَةُ النَّبِيِّ{{صل}} فِي الْجَنَّةِ أَرْفَعُ الدَّرَجَاتِ فَمَنْ زَارَهُ إِلَى دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زَارَ [[الله]] تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ [[الله]] فَمَا مَعْنَى الْخَبَرِ الَّذِي رَوَوْهُ أَنَّ ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا [[الله]] النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ [[الله]] فَققَالَ{{ع}} يَا أَبَا الصَّلْتِ مَنْ وَصَفَ [[الله]] بِوَجْهٍ كَالْوُجُوهِ فَقَدْ كَفَرَ وَ لَكِنَّ وَجْهَ [[الله]] أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ{{صل}} هُمُ الَّذِينَ بِهِمْ يُتَوَجَّهُ إِلَى [[الله]] وَ إِلَى دِينِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَالَ [[الله]] عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ}} وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ}} فَالنَّظَرُ إِلَى أَنْبِيَاءِ [[الله]] وَ رُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ{{عم}} فِي دَرَجَاتِهِمْ ثَوَابٌ عَظِيمٌ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>الأمالی‌للصدوق، ص۴۶۱، ح۷؛ التوحید، ص۱۱۸، ح۲۱؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۳، ح۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۱۸-۱۲۱.</ref>.
===[[صداقت]] در گفتار و [[کردار]]===
==[[صداقت]] در گفتار و [[کردار]]==
*{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>؛ {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ...}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!.».. سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا}}<ref>«و به آنان از بخشایش خویش ارزانی داشتیم و برای آنان نام و آوازه نیکوی بلندی پدید آوردیم» سوره مریم، آیه ۵۰.</ref>.
*{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>؛ {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ...}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!.».. سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا}}<ref>«و به آنان از بخشایش خویش ارزانی داشتیم و برای آنان نام و آوازه نیکوی بلندی پدید آوردیم» سوره مریم، آیه ۵۰.</ref>.
*و آیه‌ای دیگر نیز در [[وصف]] [[ائمه اطهار]]{{عم}} در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>.
*و آیه‌ای دیگر نیز در [[وصف]] [[ائمه اطهار]]{{عم}} در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>.
خط ۱۷۴: خط ۱۷۴:
*و در ادامه می‌نویسد: "در [[روایت]] آمده که [[رسول خدا]]{{صل}} به یکی از [[اصحاب]] خود [[وعده]] داد: در [[مکه]] نزد [[خانه کعبه]] منتظرش می‌ماند تا او برگردد، ولی آن مرد در پی کار خود رفته فراموش کرد برگردد. [[رسول خدا]]{{صل}} سه روز در آنجا [[منتظر]] ماند تا خبر به آن مرد رسید؛ به [[مسجد]] آمده، عذر خواهی کرد. آری، این [[مقام صدیقین]] است که هیچ سخنی نگویند مگر آن‌که بدان عمل کنند"<ref>المیزان، ج۱۴، ص۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۲۱-۱۲۳.</ref>
*و در ادامه می‌نویسد: "در [[روایت]] آمده که [[رسول خدا]]{{صل}} به یکی از [[اصحاب]] خود [[وعده]] داد: در [[مکه]] نزد [[خانه کعبه]] منتظرش می‌ماند تا او برگردد، ولی آن مرد در پی کار خود رفته فراموش کرد برگردد. [[رسول خدا]]{{صل}} سه روز در آنجا [[منتظر]] ماند تا خبر به آن مرد رسید؛ به [[مسجد]] آمده، عذر خواهی کرد. آری، این [[مقام صدیقین]] است که هیچ سخنی نگویند مگر آن‌که بدان عمل کنند"<ref>المیزان، ج۱۴، ص۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۲۱-۱۲۳.</ref>


===[[مداومت]] بر ذکر [[آخرت]]===
==[[مداومت]] بر ذکر [[آخرت]]==
*{{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>؛ ما، [[انبیا]]{{عم}} را از همه شائبه‌های غیرخدایی [[خالص]] کردیم؛ زیرا آنان همیشه به یاد دارِ (عالَم) [[آخرت]] و [[ملاقات]] با [[پروردگار]] [[متعال]] بودند.
*{{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>؛ ما، [[انبیا]]{{عم}} را از همه شائبه‌های غیرخدایی [[خالص]] کردیم؛ زیرا آنان همیشه به یاد دارِ (عالَم) [[آخرت]] و [[ملاقات]] با [[پروردگار]] [[متعال]] بودند.
*در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] احتمال دیگری مطرح است که عبارت از [[نام نیک]] از آنان در دارِ [[دنیا]] باشد؛ اما با توجه به فنای [[دنیا]] و زودگذر و بی‌ارزش بودن آن، بعید است که مراد [[آیه]]، [[نام نیک]] در [[دنیا]] باشد؛ لذا برخی [[مفسران]]<ref>التبیان، ج۸، ص۵۷۱؛ بیان السعادة، ج۳، ص۳۱۲؛ کشف الأسرار، ج۸، ص۳۵۶؛ من وحی القرآن، ج۱۹، ص۲۷۵؛ المنیر، ج۲۳، ص۲۱۴.</ref> آن را [[ضعیف]] دانسته‌اند؛ و در [[تأیید]] آن، به یک مورد اکتفا می‌شود: "برای اینکه وقتی [[انسان]] مستغرق در یاد [[آخرت]] و جوار رَبّ العالمین شد، و تمام هَمّش را متمرکز در آن کرد، قهراً معرفتش به [[خدا]] کامل گشته، نظرش در تشخیص [[عقاید]] [[حق]]، [[خطا]] نمی‌کند، و نیز در [[سلوک]] راه [[عبودیت]] [[حق]]، [[بصیرت]] پیدا می‌کند، و دیگر بر ظاهر [[حیات]] [[دنیا]] و [[زینت]] آن مانند ابنای [[دنیا]] [[جمود]] ندارد، چنان که در [[شأن]] چنین کسانی در آیه‌ای دیگر نیز فرمود: {{متن قرآن|فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ}}<ref>«پس، از آن کس که از یاد ما دل گردانده و جز زندگی این جهان را نخواسته است روی بگردان * این، نهایت دانش آنهاست» سوره نجم، آیه ۲۹-۳۰.</ref> جمله {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ}} برای تعلیل جمله {{متن قرآن|أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ}} مناسب‌تر است تا برای جمله "عبادنا"، یا جمله "و اذکر". پس [[آیه]] یعنی: اگر گفتیم اینان صاحبان [[ایدی]] و ابصارند، برای این است که ما آنان را به خصلتی [[خالص]] و غیر مشوب، [[خالص]] کردیم، خصلتی بس عظیم‌الشّأن، و آن عبارت است از یاد [[خانه]] [[آخرت]].
*در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] احتمال دیگری مطرح است که عبارت از [[نام نیک]] از آنان در دارِ [[دنیا]] باشد؛ اما با توجه به فنای [[دنیا]] و زودگذر و بی‌ارزش بودن آن، بعید است که مراد [[آیه]]، [[نام نیک]] در [[دنیا]] باشد؛ لذا برخی [[مفسران]]<ref>التبیان، ج۸، ص۵۷۱؛ بیان السعادة، ج۳، ص۳۱۲؛ کشف الأسرار، ج۸، ص۳۵۶؛ من وحی القرآن، ج۱۹، ص۲۷۵؛ المنیر، ج۲۳، ص۲۱۴.</ref> آن را [[ضعیف]] دانسته‌اند؛ و در [[تأیید]] آن، به یک مورد اکتفا می‌شود: "برای اینکه وقتی [[انسان]] مستغرق در یاد [[آخرت]] و جوار رَبّ العالمین شد، و تمام هَمّش را متمرکز در آن کرد، قهراً معرفتش به [[خدا]] کامل گشته، نظرش در تشخیص [[عقاید]] [[حق]]، [[خطا]] نمی‌کند، و نیز در [[سلوک]] راه [[عبودیت]] [[حق]]، [[بصیرت]] پیدا می‌کند، و دیگر بر ظاهر [[حیات]] [[دنیا]] و [[زینت]] آن مانند ابنای [[دنیا]] [[جمود]] ندارد، چنان که در [[شأن]] چنین کسانی در آیه‌ای دیگر نیز فرمود: {{متن قرآن|فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ}}<ref>«پس، از آن کس که از یاد ما دل گردانده و جز زندگی این جهان را نخواسته است روی بگردان * این، نهایت دانش آنهاست» سوره نجم، آیه ۲۹-۳۰.</ref> جمله {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ}} برای تعلیل جمله {{متن قرآن|أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ}} مناسب‌تر است تا برای جمله "عبادنا"، یا جمله "و اذکر". پس [[آیه]] یعنی: اگر گفتیم اینان صاحبان [[ایدی]] و ابصارند، برای این است که ما آنان را به خصلتی [[خالص]] و غیر مشوب، [[خالص]] کردیم، خصلتی بس عظیم‌الشّأن، و آن عبارت است از یاد [[خانه]] [[آخرت]].
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
*بنابراین، آنان همیشه به یادِ عالَمِ دیگر بودند، افق دیدشان در [[زندگی]] چند [[روزه]] [[دنیا]] و لذات آن محدود نمی‌شد. آنان در این [[زندگی]] زودگذر، سرای جاویدان با نعمت‌های بی‌پایانش را می‌دیدند، و همواره برای آن تلاش می‌کردند. بنابراین، مراد از "الدار"[[خانه]] که به طور مطلق ذکر شده، سرای [[آخرت]] است، گویی جز آن سرایی وجود ندارد، و هر چه غیر از آن است، گذرگاهی به سوی آن است. به هر حال، شاید افراد عادی گاهی به یاد عالَم [[آخرت]] بیفتند، مخصوصاً هنگامی که یکی از دوستانشان از [[دنیا]] می‌رود، یا در مراسم [[تشییع]] و یادبود عزیزی حاضر می‌شوند، ولی این یاد "[[خالص]]" نیست، بلکه مشوب به یاد دنیاست. اما مردان [[خدا]]، توجهی [[خالص]]، عمیق، مداوم و مستمر به سرای دیگر دارند، گویی همیشه در برابر چشمانشان حاضر است. و مستفاد از [[آیه شریفه]] این است که ذکر و [[یادآوری]] همیشگی عالَمِ [[آخرت]]، موجب [[اخلاص]] و صفای [[باطن]] از هرگونه [[شرک]] می‌شود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۲۳-۱۲۴.</ref>
*بنابراین، آنان همیشه به یادِ عالَمِ دیگر بودند، افق دیدشان در [[زندگی]] چند [[روزه]] [[دنیا]] و لذات آن محدود نمی‌شد. آنان در این [[زندگی]] زودگذر، سرای جاویدان با نعمت‌های بی‌پایانش را می‌دیدند، و همواره برای آن تلاش می‌کردند. بنابراین، مراد از "الدار"[[خانه]] که به طور مطلق ذکر شده، سرای [[آخرت]] است، گویی جز آن سرایی وجود ندارد، و هر چه غیر از آن است، گذرگاهی به سوی آن است. به هر حال، شاید افراد عادی گاهی به یاد عالَم [[آخرت]] بیفتند، مخصوصاً هنگامی که یکی از دوستانشان از [[دنیا]] می‌رود، یا در مراسم [[تشییع]] و یادبود عزیزی حاضر می‌شوند، ولی این یاد "[[خالص]]" نیست، بلکه مشوب به یاد دنیاست. اما مردان [[خدا]]، توجهی [[خالص]]، عمیق، مداوم و مستمر به سرای دیگر دارند، گویی همیشه در برابر چشمانشان حاضر است. و مستفاد از [[آیه شریفه]] این است که ذکر و [[یادآوری]] همیشگی عالَمِ [[آخرت]]، موجب [[اخلاص]] و صفای [[باطن]] از هرگونه [[شرک]] می‌شود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۲۳-۱۲۴.</ref>


===[[ترس]] از [[عذاب]] [[آخرت]]===
==[[ترس]] از [[عذاب]] [[آخرت]]==
*{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره انعام، آیه ۱۵</ref>؛ {{متن قرآن|إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره انعام، آیه ۱۵</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره زمر، آیه ۱۳.</ref>؛ [[آیه شریفه]] در [[حقیقت]] به یک مطلب مهمّ [[تربیتی]] اشاره می‌کند که هر [[رهبر الهی]] باید در انجام دستورهای [[دین]] خود، از همه افراد پیشقدم باشد، و نخستین [[مؤمن]] به [[آیین]] خویش و اولین عمل کننده، کوشاترین [[فرد]] و فداکارترین شخص برای [[مکتب]] خود باشد و به هیچ وجه با آن [[مخالفت]] [[باطنی]] و ظاهری نکند؛ لذا در [[آیه]] برای تأکید بیش‌تر روی این [[دستور الهی]] که از [[طریق وحی]] بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده، می‌فرماید: بگو من اگر از [[دستور]] پروردگارم، [[منحرف]] شَوَم و عِصیان و [[نافرمانی]] او کنم، از [[مجازات]] روز بزرگ [[قیامت]] می‌ترسم<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۲۴-۱۲۵.</ref>.
*{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره انعام، آیه ۱۵</ref>؛ {{متن قرآن|إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره انعام، آیه ۱۵</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره زمر، آیه ۱۳.</ref>؛ [[آیه شریفه]] در [[حقیقت]] به یک مطلب مهمّ [[تربیتی]] اشاره می‌کند که هر [[رهبر الهی]] باید در انجام دستورهای [[دین]] خود، از همه افراد پیشقدم باشد، و نخستین [[مؤمن]] به [[آیین]] خویش و اولین عمل کننده، کوشاترین [[فرد]] و فداکارترین شخص برای [[مکتب]] خود باشد و به هیچ وجه با آن [[مخالفت]] [[باطنی]] و ظاهری نکند؛ لذا در [[آیه]] برای تأکید بیش‌تر روی این [[دستور الهی]] که از [[طریق وحی]] بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده، می‌فرماید: بگو من اگر از [[دستور]] پروردگارم، [[منحرف]] شَوَم و عِصیان و [[نافرمانی]] او کنم، از [[مجازات]] روز بزرگ [[قیامت]] می‌ترسم<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۲۴-۱۲۵.</ref>.


===[[قدرت]] و [[بصیرت]] ملکوتی داشتن===
==[[قدرت]] و [[بصیرت]] ملکوتی داشتن==
*{{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن» سوره ص، آیه ۴۵.</ref>.
*{{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن» سوره ص، آیه ۴۵.</ref>.
*کلمات {{متن قرآن|الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ}}، جمع "ید" و "بَصَر" هستند که حاکی از [[کثرت]] [[قدرت]] و [[بصیرت]] است و چون بدون قید استعمال شده‌اند، مطلق بوده و شامل [[قدرت]] و [[درک]] مسائل [[مادّی]] و [[معنوی]] می‌شوند. و در [[آیات]] دیگر، کسی که خود را از [[درک]] مسائل [[معنوی]] [[محروم]] کند، از نابینایان محسوب می‌شود: {{متن قرآن|وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ}}<ref>«و نابینا و بینا برابر نیست» سوره فاطر، آیه ۱۹؛ سوره غافر، آیه ۵۸.</ref>؛ در [[آیه]] از افراد با داشتن [[بینایی]] ظاهری به اعمی یعنی کور تعبیرشده و در مقابل آن [[بصیر]] قرار گرفته، یعنی [[بینا]] و درک‌کننده [[امور معنوی]].
*کلمات {{متن قرآن|الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ}}، جمع "ید" و "بَصَر" هستند که حاکی از [[کثرت]] [[قدرت]] و [[بصیرت]] است و چون بدون قید استعمال شده‌اند، مطلق بوده و شامل [[قدرت]] و [[درک]] مسائل [[مادّی]] و [[معنوی]] می‌شوند. و در [[آیات]] دیگر، کسی که خود را از [[درک]] مسائل [[معنوی]] [[محروم]] کند، از نابینایان محسوب می‌شود: {{متن قرآن|وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ}}<ref>«و نابینا و بینا برابر نیست» سوره فاطر، آیه ۱۹؛ سوره غافر، آیه ۵۸.</ref>؛ در [[آیه]] از افراد با داشتن [[بینایی]] ظاهری به اعمی یعنی کور تعبیرشده و در مقابل آن [[بصیر]] قرار گرفته، یعنی [[بینا]] و درک‌کننده [[امور معنوی]].
خط ۱۹۲: خط ۱۹۲:
*در روایتی [[نقل]] شده است: [[ثعلبة بن حاطب]] که یکی از [[انصار]] بود به [[رسول خدا]]{{صل}} عرض کرد: یا [[رسول الله]]! از [[خدا]] بخواه [[مال]] [[دنیایی]] به من روزی کند. [[حضرت]] فرمود: "ای ثعلبه! [[مال]] اندکی که از عهده شکرش برآیی، بهتر است از [[مال]] فراوانی که نتوانی شکرش را به‌جای آری. مگر [[مسلمان‌ها]] که تو یکی از ایشانی، نباید به [[رسول خدا]]{{صل}} تأسّی بجویند، و مگر [[خدا]] نفرموده:{{متن قرآن|لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>، پس چرا چنین تقاضایی می‌کنی‌؟! به خدایی که جانم به‌دست قُدرت اوست، اگر بخواهم کوه‌ها برایم طلا و نقره شوند، می‌شود<ref>{{متن حدیث|وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ تَسِيرَ الْجِبَالُ مَعِي ذَهَباً وَ فِضَّةً لَسَارَتْ}}؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۰، باب ۳۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۲۵-۱۲۷.</ref>
*در روایتی [[نقل]] شده است: [[ثعلبة بن حاطب]] که یکی از [[انصار]] بود به [[رسول خدا]]{{صل}} عرض کرد: یا [[رسول الله]]! از [[خدا]] بخواه [[مال]] [[دنیایی]] به من روزی کند. [[حضرت]] فرمود: "ای ثعلبه! [[مال]] اندکی که از عهده شکرش برآیی، بهتر است از [[مال]] فراوانی که نتوانی شکرش را به‌جای آری. مگر [[مسلمان‌ها]] که تو یکی از ایشانی، نباید به [[رسول خدا]]{{صل}} تأسّی بجویند، و مگر [[خدا]] نفرموده:{{متن قرآن|لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>، پس چرا چنین تقاضایی می‌کنی‌؟! به خدایی که جانم به‌دست قُدرت اوست، اگر بخواهم کوه‌ها برایم طلا و نقره شوند، می‌شود<ref>{{متن حدیث|وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ تَسِيرَ الْجِبَالُ مَعِي ذَهَباً وَ فِضَّةً لَسَارَتْ}}؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۰، باب ۳۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۲۵-۱۲۷.</ref>


===خوردن از پاکیزه‌ها===
==خوردن از پاکیزه‌ها==
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ}}<ref>«ای پیامبران! از چیزهای پاکیزه بخورید و کاری شایسته کنید که من به آنچه می‌کنید دانایم» سوره مؤمنون، آیه ۵۱.</ref>.
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ}}<ref>«ای پیامبران! از چیزهای پاکیزه بخورید و کاری شایسته کنید که من به آنچه می‌کنید دانایم» سوره مؤمنون، آیه ۵۱.</ref>.
*مفسری در سرّ خطاب به همه [[پیامبران]]{{عم}} می‌نویسد: "[[انبیا]] که در یک عصر نبودند تا یک خطاب به همه آنها باشد، یا باید گفت: به یکایک آنها، این خطاب شده، یا بگوییم: در عالَم [[نورانیت]] که [[انوار]] [[مقدس]] آنها را خَلق فرمود، به مجموع‌شان این خطاب متوجه شد، چنان‌که همین معنا در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ}}<ref>«و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست می‌شمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref> ذکر شده است"<ref>أطیب البیان، ج۹، ص۴۱۱.</ref>.
*مفسری در سرّ خطاب به همه [[پیامبران]]{{عم}} می‌نویسد: "[[انبیا]] که در یک عصر نبودند تا یک خطاب به همه آنها باشد، یا باید گفت: به یکایک آنها، این خطاب شده، یا بگوییم: در عالَم [[نورانیت]] که [[انوار]] [[مقدس]] آنها را خَلق فرمود، به مجموع‌شان این خطاب متوجه شد، چنان‌که همین معنا در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ}}<ref>«و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست می‌شمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref> ذکر شده است"<ref>أطیب البیان، ج۹، ص۴۱۱.</ref>.
خط ۲۰۱: خط ۲۰۱:
*[[پیامبران]]{{عم}} متوجه بودند که نوع [[تغذیه]] و [[حلال و حرام]] آن، در [[روحیات]] [[انسان]] تأثیر دارد و برای داشتن صفای [[باطنی]] و ارتباط‍ با [[پروردگار]] [[متعال]]، در [[خوراک]]، مراقب بودند که اولاً: از طیبات باشد و نجس نباشد و دیگر اینکه [[حلال]] باشد؛ لذا [[آیه شریفه]] اشاره به آن می‌کند که می‌فرماید: از غذاهای [[پاکیزه]] بخورید و [[عمل صالح]] انجام دهید (تا با خوردن طیبات، [[توفیق]] انجام [[عمل صالح]] را بیابید)<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۲۷-۱۲۸.</ref>
*[[پیامبران]]{{عم}} متوجه بودند که نوع [[تغذیه]] و [[حلال و حرام]] آن، در [[روحیات]] [[انسان]] تأثیر دارد و برای داشتن صفای [[باطنی]] و ارتباط‍ با [[پروردگار]] [[متعال]]، در [[خوراک]]، مراقب بودند که اولاً: از طیبات باشد و نجس نباشد و دیگر اینکه [[حلال]] باشد؛ لذا [[آیه شریفه]] اشاره به آن می‌کند که می‌فرماید: از غذاهای [[پاکیزه]] بخورید و [[عمل صالح]] انجام دهید (تا با خوردن طیبات، [[توفیق]] انجام [[عمل صالح]] را بیابید)<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۲۷-۱۲۸.</ref>


===[[زندگی]] در متن [[جامعه]]===
==[[زندگی]] در متن [[جامعه]]==
*{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ}}<ref>«و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بی‌گمان آنان خوراک می‌خورند و در بازارها راه می‌رفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب می‌ورزید؟ و پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا}} «و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا به سوی او فرشته‌ای فرو نفرستاده‌اند تا بیم‌دهنده‌ای همراه او باشد؟» سوره فرقان، آیه ۷.</ref>؛ [[آیه شریفه]] به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: انبیای قبل از تو در میان [[مردم]] بوده، و از غذاهای متعارف می‌خوردند، و در بازارهای آنان رفت و آمد داشتند.
*{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ}}<ref>«و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بی‌گمان آنان خوراک می‌خورند و در بازارها راه می‌رفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب می‌ورزید؟ و پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا}} «و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا به سوی او فرشته‌ای فرو نفرستاده‌اند تا بیم‌دهنده‌ای همراه او باشد؟» سوره فرقان، آیه ۷.</ref>؛ [[آیه شریفه]] به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: انبیای قبل از تو در میان [[مردم]] بوده، و از غذاهای متعارف می‌خوردند، و در بازارهای آنان رفت و آمد داشتند.
*بنابراین، از [[آیه]] مذکور و [[آیات]] دیگر استفاده می‌شود که آنان در کنار [[مردم]] و از نزدیک [[شاهد]] انحراف‌های‌شان بودند و از انحراف‌های [[اعتقادی]] [[قوم]] خودشان، مثل [[بت‌پرستی]]{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref> «و یاد کن که ابراهیم به پدرش  آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref> و عملی، مانند انحراف‌های جنسی{{متن قرآن|وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ}}<ref> «و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟!» سوره اعراف، آیه ۸۰.</ref> و کم فروشی{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ}}<ref> «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر  می‌هراسم» سوره هود، آیه ۸۴.</ref> با [[تذکر]] و [[نهی]] از آن، جلوگیری می‌کردند.
*بنابراین، از [[آیه]] مذکور و [[آیات]] دیگر استفاده می‌شود که آنان در کنار [[مردم]] و از نزدیک [[شاهد]] انحراف‌های‌شان بودند و از انحراف‌های [[اعتقادی]] [[قوم]] خودشان، مثل [[بت‌پرستی]]{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref> «و یاد کن که ابراهیم به پدرش  آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref> و عملی، مانند انحراف‌های جنسی{{متن قرآن|وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ}}<ref> «و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟!» سوره اعراف، آیه ۸۰.</ref> و کم فروشی{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ}}<ref> «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر  می‌هراسم» سوره هود، آیه ۸۴.</ref> با [[تذکر]] و [[نهی]] از آن، جلوگیری می‌کردند.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش