|
|
خط ۳۹: |
خط ۳۹: |
| *[[دلیل عقلی]] این است که [[انسان]] به [[تنهایی]] توان آن را ندارد که همه نیازهای یک [[زندگی]] نسبتاً راحت را برای خود فراهم سازد؛ در نتیجه، تَن به [[زندگی اجتماعی]] میدهد تا با [[تعاون]] و تقسیم کار، بهتر بتواند [[زندگی]] کند. حریص بودن [[انسان]] او را وامیدارد هر چه بیشتر از دیگران بهره گرفته، و تا آنجا که میتواند از [[خدمت]] به دیگران دوری کند؛ لذا [[زندگی اجتماعی]]، میدان [[ستمگری]] و [[تجاوز]] [[انسانها]] به [[حقوق]] همنوعان شده، چیزی که [[انسان]] از آن [[انتظار]] [[آرامش]] و سود دارد، عامل [[آزار]] و [[رنج]] بیشتر [[مردم]] میگردد. به همین [[دلیل]]، [[جامعه]] برای تنظیم روابط بین افراد خود، به [[قانون]] نیاز پیدا میکند؛ و از جهتی، نباید [[قانون]] را در [[اختیار انسان]] واگذارند، زیرا هر یک از افراد یا گروهی از آنان، تنها سود خود را برابر با [[عدالت]] دانسته و زیانش را [[ظلم]] قلمداد میکند. پس باید [[قانونگذاری]]، بیرون از حوزه طبیعی [[بشر]] وجود داشته باشد؛ و آن عامل بیرونی و مصون از [[خودمحوری]] و [[خودخواهی]]، همان فرستادگان بشری از سوی [[خدای حکیم]] است. خدایی که نیازهای بسیار جزئی [[انسان]] را نادیده نگرفته، همانند روییدن مو در ابرو، یا فرو رفتگی در [[کف]] پاها، آن عامل مهم و مؤثر در [[زندگی]] [[انسان]] را که موجب [[آرامش]] و [[راهنمایی]] به سوی [[سعادت]] باشد، از او دریغ نخواهد کرد<ref>الهیات من کتاب الشفاء، ص۴۸۷-۴۸۸؛ النجاة، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۶۹.</ref> | | *[[دلیل عقلی]] این است که [[انسان]] به [[تنهایی]] توان آن را ندارد که همه نیازهای یک [[زندگی]] نسبتاً راحت را برای خود فراهم سازد؛ در نتیجه، تَن به [[زندگی اجتماعی]] میدهد تا با [[تعاون]] و تقسیم کار، بهتر بتواند [[زندگی]] کند. حریص بودن [[انسان]] او را وامیدارد هر چه بیشتر از دیگران بهره گرفته، و تا آنجا که میتواند از [[خدمت]] به دیگران دوری کند؛ لذا [[زندگی اجتماعی]]، میدان [[ستمگری]] و [[تجاوز]] [[انسانها]] به [[حقوق]] همنوعان شده، چیزی که [[انسان]] از آن [[انتظار]] [[آرامش]] و سود دارد، عامل [[آزار]] و [[رنج]] بیشتر [[مردم]] میگردد. به همین [[دلیل]]، [[جامعه]] برای تنظیم روابط بین افراد خود، به [[قانون]] نیاز پیدا میکند؛ و از جهتی، نباید [[قانون]] را در [[اختیار انسان]] واگذارند، زیرا هر یک از افراد یا گروهی از آنان، تنها سود خود را برابر با [[عدالت]] دانسته و زیانش را [[ظلم]] قلمداد میکند. پس باید [[قانونگذاری]]، بیرون از حوزه طبیعی [[بشر]] وجود داشته باشد؛ و آن عامل بیرونی و مصون از [[خودمحوری]] و [[خودخواهی]]، همان فرستادگان بشری از سوی [[خدای حکیم]] است. خدایی که نیازهای بسیار جزئی [[انسان]] را نادیده نگرفته، همانند روییدن مو در ابرو، یا فرو رفتگی در [[کف]] پاها، آن عامل مهم و مؤثر در [[زندگی]] [[انسان]] را که موجب [[آرامش]] و [[راهنمایی]] به سوی [[سعادت]] باشد، از او دریغ نخواهد کرد<ref>الهیات من کتاب الشفاء، ص۴۸۷-۴۸۸؛ النجاة، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۶۹.</ref> |
|
| |
|
| ==[[آیات قرآن]] [[ضرورت]] [[خلافت الهی]]== | | ==[[ضرورت خلافت الهی در قرآن|آیات قرآن ضرورت خلافت الهی]]== |
| *[[زندگی]] طبیعی در [[زمین]] برای [[انسان]] که موجودی [[عاقل]] و مختار است، بدون راهنمای [[الهی]] ناقص است و هرگز [[جامعه بشری]] از [[هدایت تشریعی]] و [[تکوینی]] بینیاز نیست، چون چنین [[راهنمایی]] نشانه [[رحمت]] خدای ارحمالراحمین است که آن را بر خود لازم کرده است: {{متن قرآن|كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ}}<ref>«پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است» سوره انعام، آیه ۵۴.</ref>
| |
| *و نیز برای [[ضرورت]] ارسال فرستادگان بشری بر آنان را در [[قرآن کریم]]، چنین فرموده است: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>؛ آیه دیگر: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود میکردیم میگفتند: پروردگارا! چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref>؛یعنی اگر [[خداوند حکیم]]، [[پیامبران]] خود را برای [[بشارت]] [[مؤمنان]] و [[بیم]] دادن [[گناهکاران]] و [[تبهکاران]] نمیفرستاد، در [[قیامت]]، [[حجت خدا]] ناتمام بود، بلکه [[مردم]] بر [[خدای متعال]] [[احتجاج]] میکردند: چرا ما را توسط فرستادگانت، [[هدایت]] نکردی؟! این [[آیه]] در عین [[احترام]] به [[برهان عقلی]]، [[عقل]] را برای تأمین [[سعادت بشر]] "لازم" میداند، نه "کافی"؛ از این رو وجود [[وحی]] و [[خلافت]] و [[نبوت]] را ضروری اعلام میکند.
| |
| *برخی آیاتی که حاکی از عدم [[کفایت]] [[علم]] و [[عقل]] بشری برای تأمین [[زندگی]] سعادتمندانه [[انسانی]] است: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«آنگاه چون پیامبرانشان برهانهای روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ}}<ref>«پس، از آن کس که از یاد ما دل گردانده و جز زندگی این جهان را نخواسته است روی بگردان این، نهایت دانش آنهاست» سوره نجم، آیه ۲۹-۳۰.</ref>.
| |
| *از [[آیات]] مذکور استفاده میشود [[علم]] و [[تفکر]] [[انسانها]] برای [[بینیازی]] از [[خلفای الهی]] [[کفایت]] نمیکند و برای [[راهنمایی]] آنان در همه جهات [[زندگی]]، حتّی در [[علوم]] [[مادّی]]، نیاز به [[وحی]] از طرف [[خدای حکیم]] دارند؛ زیرا [[علم]] و [[عقل]] بشری محدود و متعلق به بعضی از [[ظواهر]] [[امور دنیوی]] است: {{متن قرآن|وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ}}<ref>«امّا بیشتر مردم نمیدانند نمایی از زندگانی این جهان را میشناسند و از جهان واپسین غافلند» سوره روم، آیه ۶-۷.</ref>.
| |
| *و نسبت به [[باطن]] و [[ملکوت]] [[امور دنیا]] [[جاهل]] هستند؛ لذا برای توجه دادن آنان به [[ملکوت]] [[دنیا]] که [[آخرت]] باشد، نیاز به شخص عالم به [[ملکوت]] دارند. [[ظواهر]] [[دنیا]]، همچون [[ظلمات]] هستند که برای [[خروج]] از آن، نیاز به نورافشان و [[راهنما]] برای نحوه [[خروج]] از آن دارند، و آن [[راهنما]]، همان [[خلیفه الهی]] است که با گرفتن [[وحی]] و [[تبیین]] آن، زمینه [[خروج]] افراد از [[ظلمات]] به سوی [[نور]] را فراهم میکند، و [[آیات شریفه]] مؤید آن است: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«(این) کتابی است که بر تو فرو فرستادهایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگیها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«و به راستی موسی را با نشانههای خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون بر» سوره ابراهیم، آیه ۵</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«اوست که بر بنده خویش آیاتی روشن فرو میفرستد تا شما را به سوی روشنایی، از تیرگیها در آورد» سوره حدید، آیه ۹</ref>؛ {{متن قرآن|رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را میخواند تا کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند به سوی روشنایی، از تیرگیها بیرون آورد» سوره طلاق، آیه ۱۱.</ref>.
| |
| *آیاتی دیگری در [[قرآن کریم]] هست که به نحوی از آنها [[ضرورت]] [[خلیفه الهی]]، استفاده میشود.
| |
| *برای رفع [[گمراهی]] افراد با [[تلاوت آیات]] [[الهی]] بر آنان و برای [[تزکیه]] و [[تعلیم کتاب و حکمت]] [[الهی]] به آنان: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref> «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>.
| |
| *برای [[انذار]] دادن از عواقب [[سوء]] [[انحراف]] و [[گمراهی]]؛ و [[بشارت]] دادن به ثمرات [[هدایت]] و پیمودن [[راه مستقیم]]: {{متن قرآن|وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«و ما پیامبران را جز نویدبخش و بیمدهنده نمیفرستیم پس کسانی که ایمان آورند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره انعام، آیه ۴۸.</ref>؛ {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا}}<ref>«و ما فرستادگان را جز نویدبخش و بیمدهنده نمیفرستیم و کافران به وسیله باطل چالش میورزند تا حق را با آن از میان بردارند؛ و آیات مرا و بیمهایی را که یافتهاند به ریشخند گرفتند» سوره کهف، آیه ۵۶.</ref>.
| |
| *تحقق و عینیت بخشیدن [[اختیار]] در [[انسانها]]، و [[تبیین]] [[حق]] و [[راه مستقیم]] در برابر [[باطل]] و راههای [[انحرافی]]، یکی از [[اهداف]] [[ارسال پیامبران]]{{ع}} است؛ {{متن قرآن|وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ}}<ref>«و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟» سوره بلد، آیه ۱۰.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}}<ref>«ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.</ref>.
| |
| *برای اینکه [[اختیار]] [[انسانها]] در [[انتخاب]] مسیر [[سعادت]] و [[شقاوت]] از روی [[آگاهی]] باشد: {{متن قرآن|لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ}}<ref>«تا هر کس که نابود میشود از روی برهانی باشد و هر کس زنده میماند (نیز) با برهانی» سوره انفال، آیه ۴۲.</ref>.
| |
| *برای رفع اختلافهای اساسی بین افراد: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.</ref>.
| |
| *اگر اشکال شود که: با توجه به [[وحدانیت]] [[خدای متعال]]، و [[لزوم]] [[ایمان]] به آن، [[ایمان]] به [[خلافت]] و [[رسالت پیامبر]]، چه لزومی دارد؟ لذا فقط به [[یگانگی]] [[خدای سبحان]] [[ایمان]] داریم نَه چیز دیگر.
| |
| *[[آیه شریفه]] در ردّ این ایراد میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است» سوره انعام، آیه ۹۱.</ref>.
| |
| *لذا منکر [[وحی]] و [[رسالت]] هستند، در صورتی که اگر [[خدای متعال]] را میشناختند "میفهمیدند که او [[مدبر]] [[جهان آفرینش]] و رَبّ [[عوالم]] هستی است. [[انسان]] را که آفرید، باید او را بپروراند، و پرورش [[انسان]]، در سایه [[دین]] و [[وحی]] است و حتماً برای پرورش [[انسان]]، وحیی نازل کرده است. پس آن کس که [[وحی]] و [[رسالت]] را نپذیرفت، [[خدا]] را نشناخت"<ref>تفسیر موضوعی، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref>.
| |
| *افزون بر آن، [[جانشین]] [[خدای متعال]] که [[انسانی]] کامل است، واسطه گرفتن [[وحی]] از اوست؛ زیرا [[قلب]] اوست که قابلیت [[تحمل]] [[وحی الهی]] را به طور مستقیم دارد و [[ادراک]] [[معارف]] آن بدون واسطه او میسور انسانهای عادی نیست؛ چون هر [[قلبی]] ظرفیت خاص به خود را دارد و هرگز نمیتواند [[معارف]] را که به تعبیر [[الهی]]: قول سنگین و وزین است: {{متن قرآن|إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا}}<ref>«ما سخنی سنگین را به زودی بر تو فرو میفرستیم» سوره مزمل، آیه ۵.</ref> [[تحمل]] کند.
| |
| *در روایتی از [[امام]] [[ابی عبد الله]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|إِنَّ قُلُوبَنَا غَيْرُ قُلُوبِ النَّاسِ إِنَّا مُصَفَّوْنَ مُصْطَفَوْنَ نَرَى مَا لَا يَرَى النَّاسُ وَ نَسْمَعُ مَا لَا يَسْمَعُونَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ تَنْزِلُ عَلَيْنَا فِي رِحَالِنَا وَ تَتَقَلَّبُ عَلَى فُرُشِنَا}}<ref>تأویلالآیات، ص۸۲۳.</ref>.
| |
| *و در [[حدیث]] دیگری از [[امام حسن عسکری]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيئَةِ الله، فَإِذَا شَاءَ الله شِئْنَا}}<ref>دلائلالامامة، ص۲۷۳.</ref>.
| |
| *محققی در فایده [[خلافت]] مینویسد: "فایده [[خلافت]] برای [[مؤمنین]] است، برای [[نورانی]] کردن قلبهایشان و واسطه شدن برای [[هدایت]] آنان در [[ظلمات]] دارِ [[دنیا]] به دارِ [[نعمت]] و [[بهشت]]، مثل فایده [[نور]] [[خورشید]] برای کسانی که دارای چشم [[بینا]] هستند. اما کسی که [[قلب]] او مختوم و سیاه باشد، مثل فایده [[نور]] [[خورشید]] به اَکمَه (کور مادرزاد) است که سبب حیران و [[گمراهی]] او میشود"<ref>مفاتیح الغیب، ص۱۶۷.</ref>؛
| |
| *آری، اگر [[مقام خلافت]] إلهی در عالم [[مادّی]] متجلی نشود، ارتباط [[جهان]] مادّه با [[عالم ملکوت]] منقطع گشته، و چون مملکتی است که در آن هیچ [[مکتب]] و مدرسهای برای [[تعلیم و تعلم]] و [[تربیت]] افراد نباشد<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۶۹-۷۳.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[روایات]] [[ضرورت]] [[خلافت الهی]]== | | ==[[ضرورت خلافت الهی در حدیث|روایات ضرورت خلافت الهی]]== |
| *افزون بر [[دلیل عقلی]] و [[آیات قرآنی]]، در آثار [[حدیثی]] معتبر [[شیعه]]، در ذیل عنوان {{عربی|بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ}}<ref>همینطور در کتاب کمال الدین، ج۱، ص۲۱۱؛ عنوان کرده: باب ۲۲؛ "باب اتصال الوصیة من لدن آدم{{ع}} و ان الارض لا تخلو من حجة للّه عزّ و جلّ علی خلقه الی یوم القیامة" و چندین روایت با سندهای مختلف برای اثبات عنوان باب نقل میکند؛ بنابر این، چنین احادیثی از روایات مشهور در آثار روایی هستند و نیازی برای بررسی اسناد روایات مذکور در متن نیست.</ref>، احادیثی [[نقل]] شده است که حاکی از [[ضرورت]] وجود [[خلیفه خدا]] در طول [[زندگی]] [[انسانها]] در کره [[زمین]] است:
| |
| *[[ابی بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] میکند که: آن [[حضرت]] فرمود: "[[خدا]] [[برتر]] و بزرگتر از آن است که [[زمین]] را بدون [[امام]] [[عادل]] به حال خود رها کند (واگذارد)"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله{{ع}} قَالَ: إِنَّ [[الله]] أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ}}اصول کافی، ج۱، ص۱۷۸، ح۶.</ref>.
| |
| *[[ابی حمزه]] میگوید: از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال کردم: آیا [[زمین]] بدون [[امام]] میماند؟ آن [[حضرت]] فرمود: "اگر [[زمین]] بدون [[امام]] باشد، فرو رود (و نظمش از هم بپاشد)".<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ الله{{ع}} أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ؟ قَالَ: لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۷۹، ح۱۰.</ref>؛
| |
| *در همان کتاب، عنوانی دیگر دارد:{{عربی|بَابُ أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا رَجُلَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ}} و در ذیل آن، چند [[حدیث]] [[نقل]] شده: "[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: اگر [[مردم]] [[زمین]] تنها دو کس باشند، یکی از آن دو [[امام]] است؛ و [در ادامه] فرمود: آخرین کسی که بمیرد، [[امام]] است تا کسی بر خدای عزّوجلّ [[احتجاج]] نکند که او را بدون [[حجت]]، [به حال خود] رها کرده است"<ref>{{متن حدیث|قَالَ أَبُو عَبْدِ الله{{ع}}: لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى الله عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَيْهِ}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۸۰، ح۳.</ref>؛
| |
| *با این [[احادیث]]، اشکال وارد شده بر اساس مستفاد از [[آیه شریفه]] رد میشود: {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ<ref> کلمه "فترت" در اصل به معنای سکون و آرامش است و به فاصله میان دو جنبش و حرکت یا دو کوشش و نهضت و انقلاب نیز گفته میشود؛ و برای مدتی که ارسال پیامبران قطع شده بود، از آن در قرآن مجید، تعبیر به {{متن قرآن|عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ}} شده است؛ همچنان که در آثار تفسیر روایی از امام صادق{{ع}} نقل شده است؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۶۴، ح۶.</ref> مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءَنَا مِن بَشِيرٍ وَلاَ نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَالله عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«ای اهل کتاب! فرستاده ما در دوره نیآمدن فرستادگان، نزد شما آمده است در حالی که (آیات الهی را) برای شما روشن میگرداند تا نگویید نویدبخش و بیمدهندهای نزد ما نیامد، پس به راستی نویدبخش و بیمدهندهای برای شما آمده است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۹.</ref>.
| |
| *در این [[آیه]]، به نحوی دلالت بر عدم [[ارسال پیامبران]] در مدت زمان حدود ۶ قرن شده، در اینجا ممکن است گفته شود، طبق [[احادیث]] مذکور، [[جامعه]] [[انسانیت]] لحظهای از [[نماینده]] [[خدا]] و فرستادگان او خالی نخواهد شد، چگونه ممکن است چنین فَترتی وجود داشته باشد؟
| |
| *پاسخ اشکال: در این مورد باید توجه داشت که [[قرآن]] میگوید: {{متن قرآن|عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ}} یعنی رسولانی در این دوران نبودند، اما هیچ مانعی ندارد که اوصیای آنان وجود داشته باشند.
| |
| *به تعبیر بهتر "[[رُسُل]]"، آنان بودند که دست به [[تبلیغاتی]] وسیع و دامنهدار میزدند، [[مردم]] را [[بشارت]] و [[انذار]] میدادند، و صدای خود را به گوش همگان میرساندند، ولی اوصیای آنان همگی چنین مأموریتی نداشتند و حتی گاهی ممکن است بهدلیل یک [[سلسله]] عوامل [[اجتماعی]] در میان [[مردم]] به طور [[پنهان]] [[زندگی]] کنند.
| |
| *در این باره [[حضرت علی]]{{ع}} میفرماید: "آری، روی [[زمین]] هرگز از کسی که [[قیام]] به [[حجت الهی]] کند، خالی نخواهد ماند؛ خواه [[آشکار]] و مشهور باشد یا [[پنهان]] و ناشناخته، برای اینکه [[احکام]]، [[دستورها]]، [[ادله]] و نشانههای [[خداوند]] از میان نرود و آنها را از [[تحریف]] و دستبرد مصون دارند... [[خداوند]] به [[وسیله]] آنان [[ادله]] و نشانههای خود را حفظ میکند، تا به افرادی همانند خود بسپارند و بذر آن را در دلهای کسانی شبیه خود بیفشانند"<ref>{{متن حدیث|اللهمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ الله وَ بَيِّنَاتُهُ... يَحْفَظُ الله بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ}}؛ نهج البلاغه، کلام کوتاه، ش۱۴۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۷۴-۷۶.</ref>
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |