ابوایوب انصاری در تراجم و رجال: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله'
جز (جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله') |
|||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
*در این میان مردی از [[خوارج]] بیرون آمد و با حمله به [[لشکریان]] [[امام]] کشتن سه نفر از [[یاران]] [[حضرت]]، [[جنگ]] را آغاز نمود و هنگام حمله چنین [[رجز]] میخواند: آنها را میکشم و [[علی]] را نمیبینم و اگر خود [[علی]] هم [[آشکار]] شود، به او نیزه خواهم زد. | *در این میان مردی از [[خوارج]] بیرون آمد و با حمله به [[لشکریان]] [[امام]] کشتن سه نفر از [[یاران]] [[حضرت]]، [[جنگ]] را آغاز نمود و هنگام حمله چنین [[رجز]] میخواند: آنها را میکشم و [[علی]] را نمیبینم و اگر خود [[علی]] هم [[آشکار]] شود، به او نیزه خواهم زد. | ||
*[[امیرمؤمنان]] برای آنکه جواب آن [[مرد]] [[نادان]] را داده باشد، خود به مصاف او رفت و بلافاصله با ضربه شمشیری او را روی [[زمین]] انداخت. مرد نهروانی چون [[شمشیر]] [[حضرت علی]]{{ع}} را بالای سر خود دید و دانست راه [[نجات]] و فرار ندارد، به [[پندار]] [[باطل]] خود گفت: "آفرین، چه نیکوست رفتن به [[بهشت]]"<ref>{{متن حدیث|يَا حَبَّذَا اَلرَّوْحَةُ إِلَى اَلْجَنَّةِ}}!</ref>. اما [[عبدالله بن وهب راسبی]] از سران [[خوارج]] که [[شاهد]] و ناظر صحنه بود، گفت: [[سوگند]] به [[خدا]] نمیدانم که این [[مرد ]]([[یار]] ما) آیا به [[بهشت]] میرود یا به [[جهنم]]! | *[[امیرمؤمنان]] برای آنکه جواب آن [[مرد]] [[نادان]] را داده باشد، خود به مصاف او رفت و بلافاصله با ضربه شمشیری او را روی [[زمین]] انداخت. مرد نهروانی چون [[شمشیر]] [[حضرت علی]]{{ع}} را بالای سر خود دید و دانست راه [[نجات]] و فرار ندارد، به [[پندار]] [[باطل]] خود گفت: "آفرین، چه نیکوست رفتن به [[بهشت]]"<ref>{{متن حدیث|يَا حَبَّذَا اَلرَّوْحَةُ إِلَى اَلْجَنَّةِ}}!</ref>. اما [[عبدالله بن وهب راسبی]] از سران [[خوارج]] که [[شاهد]] و ناظر صحنه بود، گفت: [[سوگند]] به [[خدا]] نمیدانم که این [[مرد ]]([[یار]] ما) آیا به [[بهشت]] میرود یا به [[جهنم]]! | ||
*مردی از [[طایفه]] بنی سعد که او هم در میان [[خوارج]] بود، صدای [[عبدالله بن وهب]] را شنید و گفت: من به | *مردی از [[طایفه]] بنی سعد که او هم در میان [[خوارج]] بود، صدای [[عبدالله بن وهب]] را شنید و گفت: من به وسیله [[عبدالله بن وهب]] گول خوردم و در این [[جنگ]] شرکت کردم، حال میبینم خودش در راه و حرکت خویش تردید دارد و درباره [[دوست]] خود که به دست [[علی بن ابی طالب]] کشته شده، میگوید: نمیدانم بهشتی است یا [[جهنمی]]! لذا فوراً با گروهی از همراهانش از [[جنگ]] با [[حضرت علی]]{{ع}} کناره گرفت و از [[سپاه]] [[خوارج]] خارج شد. *اما جمعی از [[خوارج]] که برای [[نبرد]] با [[حضرت]] باقی مانده بودند، هزار نفرشان به [[میمنه]] [[سپاه]] [[حضرت]] که فرماندهاش [[ابوایوب انصاری]] بود، حمله کردند و [[سعی]] داشتند تا او را از پای درآورند. در این حال بود که [[حضرت]] مهلت دادن به [[خوارج]] را جایز ندانست و [[فرمان]] حمله را صادر کرد و برای [[اطمینان]] نیروهایش در میدان [[نبرد]] با این [[خبر غیبی]] [[بشارت]] داد و فرمود: "به آنان حمله کنید که [[سوگند]] به [[خدا]]، از شما ده تن کشته و از [[خوارج]] نیز ده تن سالم نخواهند ماند"<ref>{{متن حدیث|اِحْمِلُوا عَلَيْهِمْ فَوَ اَللَّهِ لاَ يُقْتَلُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ وَ لاَ يَسْلَمُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ}}</ref>. | ||
*پس از [[فرمان]] حمله، دلاور مردان [[سپاه امام]]{{صل}} حمله را آغاز کرده و در اندک زمانی تمام [[لشکریان]] [[خوارج]] را متلاشی نمودند و همانگونه که [[امام]]{{ع}} [[وعده]] داده بود، فقط نه تن از [[سپاهیان]] [[امام]] به [[شهادت]] رسیدند و از [[خوارج]] نیز فقط هشت یا نه نفر [[جان]] سالم به در برده و موفق به فرار شدند <ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۲.</ref>. | *پس از [[فرمان]] حمله، دلاور مردان [[سپاه امام]]{{صل}} حمله را آغاز کرده و در اندک زمانی تمام [[لشکریان]] [[خوارج]] را متلاشی نمودند و همانگونه که [[امام]]{{ع}} [[وعده]] داده بود، فقط نه تن از [[سپاهیان]] [[امام]] به [[شهادت]] رسیدند و از [[خوارج]] نیز فقط هشت یا نه نفر [[جان]] سالم به در برده و موفق به فرار شدند <ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۲.</ref>. | ||
*در این [[جنگ]] چون [[ابوایوب]] خود را مورد حمله دید و از طرفی [[فرمان]] [[حضرت علی]]{{ع}} هم برای حمله صادر شد، [[دست]] به [[شمشیر]] برد و بر آن گروه [[نادان]] حمله کرد و دلاورانه [[شمشیر]] زد و یکی از سران [[خوارج]] به نام [[زید بن حصین]] طائی را به [[هلاکت]] رساند؛ چون [[آتش]] [[جنگ]] فرو نشست به [[محضر امام]]{{ع}} آمد و عرض کرد: ای [[امیرمؤمنان]]، من [[زید بن حصین طانی]] را به [[قتل]] رساندم و چنان نیزه به سینهاش زدم که از پشت او خارج شد و به او گفتم: "ای [[دشمن خدا]]، [[بشارت]] باد بر تو [[آتش جهنم]]"<ref>{{عربی|ابشر یا عدو الله بالنار}}</ref> اما او در پاسخ گفت: به زودی (در [[قیامت]]) خواهی دانست که کدام یک از ما به [[آتش]] سزاوارتریم [[امام]]{{ع}} در راستای [[اطمینان]] [[قلب]] [[ابوایوب]] فرمود:"او به [[آتش جهنم]] سزاوارتر است"<ref>{{متن حدیث|هو أولی بها لیا}}، تاریخ طبری، ج۵، ص۸۷ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۰۶.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۷۵-۷۷.</ref> | *در این [[جنگ]] چون [[ابوایوب]] خود را مورد حمله دید و از طرفی [[فرمان]] [[حضرت علی]]{{ع}} هم برای حمله صادر شد، [[دست]] به [[شمشیر]] برد و بر آن گروه [[نادان]] حمله کرد و دلاورانه [[شمشیر]] زد و یکی از سران [[خوارج]] به نام [[زید بن حصین]] طائی را به [[هلاکت]] رساند؛ چون [[آتش]] [[جنگ]] فرو نشست به [[محضر امام]]{{ع}} آمد و عرض کرد: ای [[امیرمؤمنان]]، من [[زید بن حصین طانی]] را به [[قتل]] رساندم و چنان نیزه به سینهاش زدم که از پشت او خارج شد و به او گفتم: "ای [[دشمن خدا]]، [[بشارت]] باد بر تو [[آتش جهنم]]"<ref>{{عربی|ابشر یا عدو الله بالنار}}</ref> اما او در پاسخ گفت: به زودی (در [[قیامت]]) خواهی دانست که کدام یک از ما به [[آتش]] سزاوارتریم [[امام]]{{ع}} در راستای [[اطمینان]] [[قلب]] [[ابوایوب]] فرمود:"او به [[آتش جهنم]] سزاوارتر است"<ref>{{متن حدیث|هو أولی بها لیا}}، تاریخ طبری، ج۵، ص۸۷ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۰۶.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۷۵-۷۷.</ref> |