پرش به محتوا

رهبری سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله')
خط ۲۴: خط ۲۴:


==[[رهبری سیاسی]] [[امام علی]]{{ع}} در متون [[روایی]]==
==[[رهبری سیاسی]] [[امام علی]]{{ع}} در متون [[روایی]]==
روایاتی که از [[رهبری سیاسی امام]] على{{ع}} [[سخن]] به میان می‌آورند، از دیرباز مورد توجه متكلمان و محققان [[شیعه]] بوده، و ایشان این [[روایات]] را جمع‌آوری و بررسی کرده‌اند. از جمله آنها [[احادیث]] [[یوم‌الدار]]، [[منزلت]]، غدير و [[ولایت]] است. بی‌تردید این [[احادیث]]، به ویژه حديث پرشور [[غدیر]]، برگ زرینی در [[حیات]] پرافتخار [[شیعه]] و [[امام علی|اميرالمؤمنین]]{{ع}} به شمار می‌آید. [[عالمان]] [[شیعی]] درباره [[حدیث غدیر]]، چه از جهت سندی<ref>گفتنی است برخی اندیشمندان اهل سنت از جاده انصاف خارج شده، حدیث غدیر را خبر واحد دانسته‌اند (محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۹۸؛ سیف الدین آمدی، ابکار الافکار، ج۵، ص۱۸۱؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴؛ میرسیدشریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱). با وجود این، توجه به نظریات دیگر اندیشمندان اهل سنت نیز در‌این‌باره ضروری است؛ چنان‌که ذهبی پس از نقل حدیث غدیر می‌نویسد: هذا حديث حسن عال جدا ومتنه فمتواتر (محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۳۳۴). ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: فأخرجه من حديث سبعين صحابياً أو اكثر (احمد بن علی بن حجر عسقلانی، تهذيب التهذیب، ج۷، ص۲۹۷). ابن حجر هیتمی نیز می‌نویسد: انه حديث صحيح لا مرية فيه. وقد اخرجه جماعة کالترمذی والنسائی واحمد وطرقه كثيرة جداً... وكثير من اسانیدها صحاح وحسان. ولا التفات لمن قدح فی صحته ولا لمن ردّه بان علياً كان باليمن لثبوت رجوعه منها وادراكه الحج مع النبی{{صل}}... (احمد بن حجر هیتمی المکی، الصواعق المحرقه، ص۴۲ و ۱۲۲). جالب آنکه فخر رازی نیز در کتاب تفسیری خود بیان می‌کند که روایت غدیر و تهنیت عمر به على{{ع}} را بسیاری نقل کرده‌اند (محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۰۱).</ref> و چه از حیث دلالی، تلاشی سترگ، [[بلیغ]] و درخور داشته‌اند که نگارنده را از تکرار آن مباحث بازمی‌دارد.<ref>نکته‌ای که در تثبیت نظریه شیعه درباره حدیث غدیر می‌تواند کمک شایانی کند و به حسب تتبع نگارنده کمتر مورد توجه قرار گرفته است، بازخوانی تاریخی این حدیث در عصر خلفاست. بدین بیان که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و نیز اصحاب ایشان در مواضع فراوانی از این حدیث برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین{{ع}} بهره برده‌اند، که سخنان [[حضرت زهرا]]{{س}} در خطبه فدکیه یکی از آن نمونه‌هاست. با وجود این، به لحاظ تاریخی (به حسب تتبع نگارنده) هیچ‌یک از ایرادهای اهل سنت مبنی بر اینکه "مولی" به معنای محبوب است، از سوی خلفا یا دیگر صحابه گزارش نشده است، بلکه به نظر می‌رسد چنین تلاش‌های نافرجامی در ادوار بعدی برای تصحیح فعل صحابه صورت گرفته است (برای نمونه، ر.ک: عبدالجبار معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، ج۱، ص۲۱۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۹۸؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴).</ref> از دیگر [[روایات]]، [[روایت]] معروف [[نبوی]] {{عربی|"أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي"}} است که خطاب به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیان شد و می‌توان آن را [[حدیث ولایت]] نامید. این [[روایت]]، با طرق مختلف در منابع پرشمار [[شیعه]] و [[سنی]] به چشم می‌آید.<ref>برای آشنایی با منابع اهل سنت که حدیث ولایت را نقل کرده‌اند، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به حدیث ولایت، ص۱۸-۲۰.</ref> براساس برخی نقل‌ها، [[عمران بن حصین]] [[نقل]] می‌کند که روزی [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} گروهی از [[مسلمانان]] را به [[فرماندهی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به سریه‌ای فرستاد. چهار تن از [[مسلمانان]] (که گویا از چگونگی تقسیم [[غنایم]] به [[وسیله]] [[امام علی]]{{ع}} ناراحت شده بودند) با یکدیگر هم‌پیمان شدند که پس از بازگشت به [[مدینه]] نزد [[رسول الله]]{{صل}} رفته، از امیرالمؤمنين{{ع}} [[شکایت]] کنند. آن‌گاه که اینان به [[مدینه]] بازگشته، [[شکایت]] خود را به [[رسول الله]]{{صل}} اعلام کردند، ایشان غضبناک شده، [[دستور]] دادند تا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را بیاورند، آن‌گاه فرمودند: "همانا على{{ع}} از من است و من از او هستم و او [[ولیّ]] هر مؤمنی پس از من است".<ref>برای نمونه، ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۴۳۷ و ۴۳۸؛ سليمان بن داوود طیالسی، المسند، ص۳۶۰؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۲۹۶ و ۲۹۷؛ احمد بن علی تمیمی، مسند ابویعلی موصلی، ج۱، ص۲۹۳؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۵۳.</ref> براساس [[نقلی]] دیگر، [[ابن عباس]] بیان می‌کند آن‌گاه که [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} عازم [[جنگ تبوک]] شد، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] ساخت و فرمود: {{عربی|"أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي"}}.<ref>محمد بن محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۳۳ و ۱۳۴؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۵۶ و ۱۵۷؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۵۵۹؛ يوسف بن عبدالله بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۱؛ علی بن محمد بن اثیر جزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۶۰۴؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، البداية و النهاية، ج۷، ص۳۳۸؛ عبدالحميد بن هبة الله بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۷۰.</ref> این مضمون از بريدة بن صاحب نیز [[نقل]] شده است.<ref>احمد بن علی بن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۸، ص۵۲؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۸.</ref> در متون [[روایی]] [[شیعی]] نیز این [[روایت]] از طرق مختلف [[نقل]] شده است.<ref>محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۷۰، ۷۵ و ۸۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۵۱ و ۵۶۱.</ref> چنان‌که روشن است [[کثرت]] طرق [[نقل]] [[حدیث ولایت]] در منابع [[شیعی]] و [[اهل سنت]] به‌گونه‌ای است که هر محقق منصفی را از دقت‌های سندشناسانه بی‌نیاز می‌کند.<ref>جای شگفتی است که با وجود نقل این روایت در بسیاری از متون روایی اهل سنت، ابن تیمیه - که دشمنی او با شیعه انکارناشدنی است - درباره حدیث ولایت می‌نویسد: ان هذا موضوع لم يروه احد من اهل العلم بالحديث فی كتاب يعتمد عليه لا الصحاح ولا السنن ولا المساند المقبولة (منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۳۸۷). ناصرالدین البانی از دانشمندان سرشناس وهابی، درباره این اظهار نظر ابن تیمیه می‌نویسد: فمن العجيب حقاً أن يتجرأ شيخ الإسلام ابن تيمية على إنكار هذا الحديث وتكذيبه. وی پس از پذیرش تأويل ابن تیمیه درباره این روایت نیز می‌نویسد: فلا أدری بعد ذلك وجه تكذيبه للحديث إلا التسرع والمبالغة فی الرد على الشيعة (محمد ناصرالدين الباني، السلسلة الصحيحة، ج۵، ص۲۲۲).</ref> افزون بر آن، مضمون [[حدیث ولایت]]، به‌گونه‌ای دیگر نیز در متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]] به چشم می‌خورد؛ چنان‌که [[ابوسعید خدری]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} [[نقل]] کرد که فرمود: {{عربی|"مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ‏"}}.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۶۶؛ علی بن محمد بن اثیر جزری، اسد الغابة، ج۱، ص۳۶۴؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۰۶؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹.</ref> اینک لازم است اولاً، به [[حدیث ولایت]] به لحاظ معناشناختی توجه شود؛ و ثانياً، کاربرد مفهوم [[ولیّ]] بر دیگر [[امامان]] نیز واکاوی شود. پیش‌تر و به هنگام بحث از مفهوم "[[ولیّ]]" در [[قرآن کریم]]، معنای لغوی آن را بررسی کردیم و بر این [[باور]] شدیم که این واژه معانی فراوانی دارد که [[ناصر]]، [[سرپرست]] و [[دوست]] از جمله آنها هستند و [[تعیین]] یکی از آنها [[نیازمند]] قرینه است. به نظر می‌رسد (چنان‌که برخی محققان اشاره کرده‌اند<ref>سید علی حسینی میلانی، نگاهی به حدیث ولایت، ص۴۴.</ref>) آنچه می‌تواند در [[حدیث ولایت]] کانون توجه قرار گیرد و موجب ترجیح یکی از معانی بر دیگر معانی شود، واژه "بعدی" است. روشن است که به‌کارگیری این واژه نمی‌تواند بدون [[دلیل]] و [[حکمت]] باشد. دقت در واژه یادشده روشن می‌سازد که اولاً، براساس ظاهر آن، [[مقام ولایت]] در زمان [[حیات]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} از آنِ خود ایشان بوده و پس از آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} منتقل شده است؛ ثانياً، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} این [[منصب]] را (به هرگونه که [[تفسیر]] و معنا شود) در زمان [[حیات]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} نداشت و پس از ایشان، آن را دارا شد؛ ثالثاً، روشن است که نمی‌توان گفت اميرالمؤمنین{{ع}} در زمان [[حیات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} [[دوست]] و [[ناصر]] [[مؤمنان]] نبوده و تنها پس از [[وفات پیامبر]]، [[دوست]] و [[ناصر]] ایشان بوده است. افزون بر آن، [[مقام]] [[دوستی]] و [[نصرت]] [[مؤمنان]] مقامی نیست که اعطایی یا [[انتصابی]] باشد؛ بلکه هر [[انسانی]] می‌تواند [[دوست]] و [[ناصر]] دیگران باشد. بنابراین معانی [[نصرت]] و [[دوستی]] نمی‌تواند مدنظر [[پیامبر اسلام]]{{صل}} باشد. رابعاً، [[مقام]] [[سرپرستی]] [[امور جامعه]] و [[مؤمنان]] (که یکی از معانی واژه [[ولیّ]] است) قابلیت انتقال به غیر را دارد. بنابراین از میان معانی یادشده برای واژه "[[ولیّ]]" (و با [[نفی]] دیگر معانی) معنای "[[سرپرستی]]" متعین خواهد بود.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص:۲۶۷ - ۲۷۱.</ref>
روایاتی که از [[رهبری سیاسی امام]] على{{ع}} [[سخن]] به میان می‌آورند، از دیرباز مورد توجه متكلمان و محققان [[شیعه]] بوده، و ایشان این [[روایات]] را جمع‌آوری و بررسی کرده‌اند. از جمله آنها [[احادیث]] [[یوم‌الدار]]، [[منزلت]]، غدير و [[ولایت]] است. بی‌تردید این [[احادیث]]، به ویژه حديث پرشور [[غدیر]]، برگ زرینی در [[حیات]] پرافتخار [[شیعه]] و [[امام علی|اميرالمؤمنین]]{{ع}} به شمار می‌آید. [[عالمان]] [[شیعی]] درباره [[حدیث غدیر]]، چه از جهت سندی<ref>گفتنی است برخی اندیشمندان اهل سنت از جاده انصاف خارج شده، حدیث غدیر را خبر واحد دانسته‌اند (محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۹۸؛ سیف الدین آمدی، ابکار الافکار، ج۵، ص۱۸۱؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴؛ میرسیدشریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱). با وجود این، توجه به نظریات دیگر اندیشمندان اهل سنت نیز در‌این‌باره ضروری است؛ چنان‌که ذهبی پس از نقل حدیث غدیر می‌نویسد: هذا حديث حسن عال جدا ومتنه فمتواتر (محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۳۳۴). ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: فأخرجه من حديث سبعين صحابياً أو اكثر (احمد بن علی بن حجر عسقلانی، تهذيب التهذیب، ج۷، ص۲۹۷). ابن حجر هیتمی نیز می‌نویسد: انه حديث صحيح لا مرية فيه. وقد اخرجه جماعة کالترمذی والنسائی واحمد وطرقه كثيرة جداً... وكثير من اسانیدها صحاح وحسان. ولا التفات لمن قدح فی صحته ولا لمن ردّه بان علياً كان باليمن لثبوت رجوعه منها وادراكه الحج مع النبی{{صل}}... (احمد بن حجر هیتمی المکی، الصواعق المحرقه، ص۴۲ و ۱۲۲). جالب آنکه فخر رازی نیز در کتاب تفسیری خود بیان می‌کند که روایت غدیر و تهنیت عمر به على{{ع}} را بسیاری نقل کرده‌اند (محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۰۱).</ref> و چه از حیث دلالی، تلاشی سترگ، [[بلیغ]] و درخور داشته‌اند که نگارنده را از تکرار آن مباحث بازمی‌دارد.<ref>نکته‌ای که در تثبیت نظریه شیعه درباره حدیث غدیر می‌تواند کمک شایانی کند و به حسب تتبع نگارنده کمتر مورد توجه قرار گرفته است، بازخوانی تاریخی این حدیث در عصر خلفاست. بدین بیان که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و نیز اصحاب ایشان در مواضع فراوانی از این حدیث برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین{{ع}} بهره برده‌اند، که سخنان [[حضرت زهرا]]{{س}} در خطبه فدکیه یکی از آن نمونه‌هاست. با وجود این، به لحاظ تاریخی (به حسب تتبع نگارنده) هیچ‌یک از ایرادهای اهل سنت مبنی بر اینکه "مولی" به معنای محبوب است، از سوی خلفا یا دیگر صحابه گزارش نشده است، بلکه به نظر می‌رسد چنین تلاش‌های نافرجامی در ادوار بعدی برای تصحیح فعل صحابه صورت گرفته است (برای نمونه، ر.ک: عبدالجبار معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، ج۱، ص۲۱۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۹۸؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴).</ref> از دیگر [[روایات]]، [[روایت]] معروف [[نبوی]] {{عربی|"أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي"}} است که خطاب به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیان شد و می‌توان آن را [[حدیث ولایت]] نامید. این [[روایت]]، با طرق مختلف در منابع پرشمار [[شیعه]] و [[سنی]] به چشم می‌آید.<ref>برای آشنایی با منابع اهل سنت که حدیث ولایت را نقل کرده‌اند، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به حدیث ولایت، ص۱۸-۲۰.</ref> براساس برخی نقل‌ها، [[عمران بن حصین]] [[نقل]] می‌کند که روزی [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} گروهی از [[مسلمانان]] را به [[فرماندهی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به سریه‌ای فرستاد. چهار تن از [[مسلمانان]] (که گویا از چگونگی تقسیم [[غنایم]] به وسیله [[امام علی]]{{ع}} ناراحت شده بودند) با یکدیگر هم‌پیمان شدند که پس از بازگشت به [[مدینه]] نزد [[رسول الله]]{{صل}} رفته، از امیرالمؤمنين{{ع}} [[شکایت]] کنند. آن‌گاه که اینان به [[مدینه]] بازگشته، [[شکایت]] خود را به [[رسول الله]]{{صل}} اعلام کردند، ایشان غضبناک شده، [[دستور]] دادند تا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را بیاورند، آن‌گاه فرمودند: "همانا على{{ع}} از من است و من از او هستم و او [[ولیّ]] هر مؤمنی پس از من است".<ref>برای نمونه، ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۴۳۷ و ۴۳۸؛ سليمان بن داوود طیالسی، المسند، ص۳۶۰؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۲۹۶ و ۲۹۷؛ احمد بن علی تمیمی، مسند ابویعلی موصلی، ج۱، ص۲۹۳؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۵۳.</ref> براساس [[نقلی]] دیگر، [[ابن عباس]] بیان می‌کند آن‌گاه که [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} عازم [[جنگ تبوک]] شد، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] ساخت و فرمود: {{عربی|"أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي"}}.<ref>محمد بن محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۳۳ و ۱۳۴؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۵۶ و ۱۵۷؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۵۵۹؛ يوسف بن عبدالله بن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۱؛ علی بن محمد بن اثیر جزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۶۰۴؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، البداية و النهاية، ج۷، ص۳۳۸؛ عبدالحميد بن هبة الله بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۷۰.</ref> این مضمون از بريدة بن صاحب نیز [[نقل]] شده است.<ref>احمد بن علی بن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۸، ص۵۲؛ علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۸.</ref> در متون [[روایی]] [[شیعی]] نیز این [[روایت]] از طرق مختلف [[نقل]] شده است.<ref>محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۷۰، ۷۵ و ۸۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۵۱ و ۵۶۱.</ref> چنان‌که روشن است [[کثرت]] طرق [[نقل]] [[حدیث ولایت]] در منابع [[شیعی]] و [[اهل سنت]] به‌گونه‌ای است که هر محقق منصفی را از دقت‌های سندشناسانه بی‌نیاز می‌کند.<ref>جای شگفتی است که با وجود نقل این روایت در بسیاری از متون روایی اهل سنت، ابن تیمیه - که دشمنی او با شیعه انکارناشدنی است - درباره حدیث ولایت می‌نویسد: ان هذا موضوع لم يروه احد من اهل العلم بالحديث فی كتاب يعتمد عليه لا الصحاح ولا السنن ولا المساند المقبولة (منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۳۸۷). ناصرالدین البانی از دانشمندان سرشناس وهابی، درباره این اظهار نظر ابن تیمیه می‌نویسد: فمن العجيب حقاً أن يتجرأ شيخ الإسلام ابن تيمية على إنكار هذا الحديث وتكذيبه. وی پس از پذیرش تأويل ابن تیمیه درباره این روایت نیز می‌نویسد: فلا أدری بعد ذلك وجه تكذيبه للحديث إلا التسرع والمبالغة فی الرد على الشيعة (محمد ناصرالدين الباني، السلسلة الصحيحة، ج۵، ص۲۲۲).</ref> افزون بر آن، مضمون [[حدیث ولایت]]، به‌گونه‌ای دیگر نیز در متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]] به چشم می‌خورد؛ چنان‌که [[ابوسعید خدری]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} [[نقل]] کرد که فرمود: {{عربی|"مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ‏"}}.<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۶۶؛ علی بن محمد بن اثیر جزری، اسد الغابة، ج۱، ص۳۶۴؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۰۶؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹.</ref> اینک لازم است اولاً، به [[حدیث ولایت]] به لحاظ معناشناختی توجه شود؛ و ثانياً، کاربرد مفهوم [[ولیّ]] بر دیگر [[امامان]] نیز واکاوی شود. پیش‌تر و به هنگام بحث از مفهوم "[[ولیّ]]" در [[قرآن کریم]]، معنای لغوی آن را بررسی کردیم و بر این [[باور]] شدیم که این واژه معانی فراوانی دارد که [[ناصر]]، [[سرپرست]] و [[دوست]] از جمله آنها هستند و [[تعیین]] یکی از آنها [[نیازمند]] قرینه است. به نظر می‌رسد (چنان‌که برخی محققان اشاره کرده‌اند<ref>سید علی حسینی میلانی، نگاهی به حدیث ولایت، ص۴۴.</ref>) آنچه می‌تواند در [[حدیث ولایت]] کانون توجه قرار گیرد و موجب ترجیح یکی از معانی بر دیگر معانی شود، واژه "بعدی" است. روشن است که به‌کارگیری این واژه نمی‌تواند بدون [[دلیل]] و [[حکمت]] باشد. دقت در واژه یادشده روشن می‌سازد که اولاً، براساس ظاهر آن، [[مقام ولایت]] در زمان [[حیات]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} از آنِ خود ایشان بوده و پس از آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} منتقل شده است؛ ثانياً، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} این [[منصب]] را (به هرگونه که [[تفسیر]] و معنا شود) در زمان [[حیات]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} نداشت و پس از ایشان، آن را دارا شد؛ ثالثاً، روشن است که نمی‌توان گفت اميرالمؤمنین{{ع}} در زمان [[حیات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} [[دوست]] و [[ناصر]] [[مؤمنان]] نبوده و تنها پس از [[وفات پیامبر]]، [[دوست]] و [[ناصر]] ایشان بوده است. افزون بر آن، [[مقام]] [[دوستی]] و [[نصرت]] [[مؤمنان]] مقامی نیست که اعطایی یا [[انتصابی]] باشد؛ بلکه هر [[انسانی]] می‌تواند [[دوست]] و [[ناصر]] دیگران باشد. بنابراین معانی [[نصرت]] و [[دوستی]] نمی‌تواند مدنظر [[پیامبر اسلام]]{{صل}} باشد. رابعاً، [[مقام]] [[سرپرستی]] [[امور جامعه]] و [[مؤمنان]] (که یکی از معانی واژه [[ولیّ]] است) قابلیت انتقال به غیر را دارد. بنابراین از میان معانی یادشده برای واژه "[[ولیّ]]" (و با [[نفی]] دیگر معانی) معنای "[[سرپرستی]]" متعین خواهد بود.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص:۲۶۷ - ۲۷۱.</ref>


==[[رهبری سیاسی]] دیگر [[امامان]] در [[روایات]]==
==[[رهبری سیاسی]] دیگر [[امامان]] در [[روایات]]==
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش