پرش به محتوا

حفصه بنت عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص'
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص')
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[حفصه]]، چهارمین [[همسر رسول خدا]]{{صل}} و یکی از پنج [[همسر]] [[قریشی]] آن [[حضرت]] شمرده می‌شود. او که همراه همسرش از [[نخستین مسلمانان]] و [[مهاجران به حبشه]] بود پس از [[مرگ]] شوهر، در [[مدینه]] به [[افتخار]] همسری [[پیامبر]] رسید. [[حفصه]]، چه در دوران [[حیات]] [[رسول الله]]{{صل}} و چه پس از [[وفات]] آن [[حضرت]]، کارنامه درخشانی از خود به جا نگذاشت<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۲۸.</ref>.
*[[حفصه]]، چهارمین [[همسر رسول خدا]]{{صل}} و یکی از پنج [[همسر]] [[قریشی]] آن [[حضرت]] شمرده می‌شود. او که همراه همسرش از [[نخستین مسلمانان]] و [[مهاجران به حبشه]] بود پس از [[مرگ]] شوهر، در [[مدینه]] به [[افتخار]] همسری [[پیامبر]] رسید. [[حفصه]]، چه در دوران [[حیات]] [[رسول الله]]{{صل}} و چه پس از [[وفات]] آن [[حضرت]]، کارنامه درخشانی از خود به جا نگذاشت<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸.</ref>.


==[[نسب]] ایشان==
==[[نسب]] ایشان==
*[[حفصه]]، دختر [[عمر بن خطاب|عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی]] است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۸.</ref>، و مادرش [[زینب بنت مظعون]]، [[خواهر]] [[عثمان بن مظعون]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۲.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۲۸.</ref>.
*[[حفصه]]، دختر [[عمر بن خطاب|عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی]] است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۸.</ref>، و مادرش [[زینب بنت مظعون]]، [[خواهر]] [[عثمان بن مظعون]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۲.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸.</ref>.


==[[هجرت به حبشه]]==
==[[هجرت به حبشه]]==
*[[حفصه]] پنج سال پیش از [[بعثت رسول اکرم]]{{صل}} و هنگامی که [[قریش]] [[خانه]] [[کعبه]] را بازسازی می‌کردند در [[مکه]] متولد شد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۶۵.</ref>. او از جمله [[نخستین مسلمانان]] به شمار می‌آید. [[حفصه]]، همراه شوهرش [[خُنَیس بن خدافة بن قیس بن عدی سهمی]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، ابو جعفر محمد المحبر، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰۰.</ref>. آنان پس از مدتی به [[مکه]] برگشتند و به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.</ref>. گویا خنیس، پیش از [[جنگ بدر]]، [[بیمار]] شد و [[توفیق]] حضور در آن [[جنگ]] را نیافت و در بدو بازگشت [[فرستاده خدا]]{{صل}} به [[مدینه]]، بر اثر این [[بیماری]] [[وفات]] کرد<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۲۸-۳۲۹.</ref>.
*[[حفصه]] پنج سال پیش از [[بعثت رسول اکرم]]{{صل}} و هنگامی که [[قریش]] [[خانه]] [[کعبه]] را بازسازی می‌کردند در [[مکه]] متولد شد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۶۵.</ref>. او از جمله [[نخستین مسلمانان]] به شمار می‌آید. [[حفصه]]، همراه شوهرش [[خُنَیس بن خدافة بن قیس بن عدی سهمی]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، ابو جعفر محمد المحبر، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰۰.</ref>. آنان پس از مدتی به [[مکه]] برگشتند و به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.</ref>. گویا خنیس، پیش از [[جنگ بدر]]، [[بیمار]] شد و [[توفیق]] حضور در آن [[جنگ]] را نیافت و در بدو بازگشت [[فرستاده خدا]]{{صل}} به [[مدینه]]، بر اثر این [[بیماری]] [[وفات]] کرد<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>.


==[[ازدواج با پیامبر]]{{صل}}==
==[[ازدواج با پیامبر]]{{صل}}==
*[[عمر بن خطاب]] بعد از پایان یافتن عده او، وی را برای [[ازدواج]] به [[ابوبکر]] پیشنهاد کرد. [[ابوبکر]] [[سکوت]] کرد و پاسخی به او نداد. این کار [[ابوبکر]]، [[عمر]] را به شدت عصبانی کرد. [[عمر]] پس از چند روز، [[حفصه]] را به [[عثمان بن عفان]] پیشنهاد کرد. [[عثمان]] که تازه همسرش رقیه، [[دختر پیامبر]]{{صل}} را از دست داده بود گفت: "در این باره [[فکر]] می‌کنم"؛ اما پس از چند روز به بهانه اینکه فعلاً قصد [[ازدواج]] ندارم، به پیشنهاد [[عمر]] جواب رد داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵-۶۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۴۴؛ البخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۷.</ref> تا اینکه [[عمر]] او را به [[رسول الله]]{{صل}} پیشنهاد کرد. [[رسول خدا]]{{صل}} پذیرفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳.</ref> و بدین ترتیب، [[حفصه]] با عنوان چهارمین [[همسر]] آن [[حضرت]]، پس از [[عایشه]] پا به [[خانه]] ایشان نهاد. [[حضرت]] او را در [[سال سوم هجرت]] به [[عقد]] خویش در آورد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۴۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۲.</ref> و کابین او را چهارصد درهم قرار داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۲۹.</ref>.
*[[عمر بن خطاب]] بعد از پایان یافتن عده او، وی را برای [[ازدواج]] به [[ابوبکر]] پیشنهاد کرد. [[ابوبکر]] [[سکوت]] کرد و پاسخی به او نداد. این کار [[ابوبکر]]، [[عمر]] را به شدت عصبانی کرد. [[عمر]] پس از چند روز، [[حفصه]] را به [[عثمان بن عفان]] پیشنهاد کرد. [[عثمان]] که تازه همسرش رقیه، [[دختر پیامبر]]{{صل}} را از دست داده بود گفت: "در این باره [[فکر]] می‌کنم"؛ اما پس از چند روز به بهانه اینکه فعلاً قصد [[ازدواج]] ندارم، به پیشنهاد [[عمر]] جواب رد داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵-۶۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۴۴؛ البخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۷.</ref> تا اینکه [[عمر]] او را به [[رسول الله]]{{صل}} پیشنهاد کرد. [[رسول خدا]]{{صل}} پذیرفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳.</ref> و بدین ترتیب، [[حفصه]] با عنوان چهارمین [[همسر]] آن [[حضرت]]، پس از [[عایشه]] پا به [[خانه]] ایشان نهاد. [[حضرت]] او را در [[سال سوم هجرت]] به [[عقد]] خویش در آورد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۴۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۲.</ref> و کابین او را چهارصد درهم قرار داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۹.</ref>.


==اوصاف [[اخلاقی]]==
==اوصاف [[اخلاقی]]==
خط ۲۷: خط ۲۷:
*در روایتی دیگر آمده است که بین [[رسول خدا]]{{صل}} و [[حفصه]] سخنی پیش آمد. آن [[حضرت]] فرمود: "کسی را بین خود [[حکم]] قرار بدهیم؟" [[حفصه]] گفت: "بله". پس [[پیامبر]]{{صل}} نزد پدرش [[عمر بن خطاب]] فرستاد. زمانی که [[عمر]] آمد، [[حضرت]] به [[حفصه]] فرمود: "سخن بگو". [[حفصه]] گفت: "ای [[رسول خدا]]{{صل}}! تو سخن بگو و چیزی جز [[حق]] نگو". [[عمر]] یک سیلی به او زد. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "از او دست بدار". پس [[عمر]] به [[حفصه]] گفت: "ای [[دشمن خدا]]! [[پیامبر]] جز [[حق]] نمی‌گوید. قسم به خدایی که او را [[مبعوث]] کرده است اگر مجلس او نبود، [[دست]] بر نمی‌داشتم تا بمیری"<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج۲۲، ص۱۷۳-۱۷۴</ref>.
*در روایتی دیگر آمده است که بین [[رسول خدا]]{{صل}} و [[حفصه]] سخنی پیش آمد. آن [[حضرت]] فرمود: "کسی را بین خود [[حکم]] قرار بدهیم؟" [[حفصه]] گفت: "بله". پس [[پیامبر]]{{صل}} نزد پدرش [[عمر بن خطاب]] فرستاد. زمانی که [[عمر]] آمد، [[حضرت]] به [[حفصه]] فرمود: "سخن بگو". [[حفصه]] گفت: "ای [[رسول خدا]]{{صل}}! تو سخن بگو و چیزی جز [[حق]] نگو". [[عمر]] یک سیلی به او زد. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "از او دست بدار". پس [[عمر]] به [[حفصه]] گفت: "ای [[دشمن خدا]]! [[پیامبر]] جز [[حق]] نمی‌گوید. قسم به خدایی که او را [[مبعوث]] کرده است اگر مجلس او نبود، [[دست]] بر نمی‌داشتم تا بمیری"<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج۲۲، ص۱۷۳-۱۷۴</ref>.
*جالب آنکه عده‌ای از علمای [[عامه]]، برای [[حفظ]] وجهه او سعی کردند دیگر [[زنان]] [[حضرت]] را نیز به نوعی این گونه توصیف کنند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۳.</ref>. ابن‌سعد از طرق مختلف از [[عایشه]] [[نقل]] می‌کند که [[عمر]]، پس از [[دیدار]] با آن [[مرد]] [[انصاری]] نزد [[حفصه]] رفت و گفت: "شاید تو نیز مانند [[عایشه]] که پاسخ [[رسول خدا]] را می‌دهد [[رفتار]] می‌کنی؟" سپس [[عمر]] نزد [[ام‌سلمه]] رفت و گفت: "آیا شما نیز با [[پیامبر]]{{صل}} [[مجادله]] می‌کنید و پاسخ او را می‌دهید؟" [[ام‌سلمه]] گفت: "جای بسی شگفتی است! تو را چه به اینکارها که در [[روابط]] [[پیامبر]] و همسرانش مداخله می‌کنی؟ آری، ما نیز با آن [[حضرت]] بگومگو می‌کنیم و..."<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۳.</ref>.
*جالب آنکه عده‌ای از علمای [[عامه]]، برای [[حفظ]] وجهه او سعی کردند دیگر [[زنان]] [[حضرت]] را نیز به نوعی این گونه توصیف کنند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۳.</ref>. ابن‌سعد از طرق مختلف از [[عایشه]] [[نقل]] می‌کند که [[عمر]]، پس از [[دیدار]] با آن [[مرد]] [[انصاری]] نزد [[حفصه]] رفت و گفت: "شاید تو نیز مانند [[عایشه]] که پاسخ [[رسول خدا]] را می‌دهد [[رفتار]] می‌کنی؟" سپس [[عمر]] نزد [[ام‌سلمه]] رفت و گفت: "آیا شما نیز با [[پیامبر]]{{صل}} [[مجادله]] می‌کنید و پاسخ او را می‌دهید؟" [[ام‌سلمه]] گفت: "جای بسی شگفتی است! تو را چه به اینکارها که در [[روابط]] [[پیامبر]] و همسرانش مداخله می‌کنی؟ آری، ما نیز با آن [[حضرت]] بگومگو می‌کنیم و..."<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۳.</ref>.
*[[نقل]] شده است که وی گاهی با آن [[حضرت]] [[قهر]] می‌کرد و گاه تا یک روز از ایشان کناره می‌گرفت. این [[کارها]] [[اعتراض]] پدرش [[عمر]] را نیز در پی داشت؛ طوری که بارها او را به ترک [[زیاده‌خواهی]] و رد نکردن [[خواسته‌ها]] و گفته‌های [[رسول خدا]]{{صل}} توصیه می‌کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴۶-۱۵۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۲۹-۳۳۱.</ref>.
*[[نقل]] شده است که وی گاهی با آن [[حضرت]] [[قهر]] می‌کرد و گاه تا یک روز از ایشان کناره می‌گرفت. این [[کارها]] [[اعتراض]] پدرش [[عمر]] را نیز در پی داشت؛ طوری که بارها او را به ترک [[زیاده‌خواهی]] و رد نکردن [[خواسته‌ها]] و گفته‌های [[رسول خدا]]{{صل}} توصیه می‌کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴۶-۱۵۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۹-۳۳۱.</ref>.


==[[حفصه]]؛ فاش‌کننده [[راز]] [[پیامبر]]{{صل}}==
==[[حفصه]]؛ فاش‌کننده [[راز]] [[پیامبر]]{{صل}}==
*[[افشای راز]] [[رسول الله]]{{صل}} و وقایع مربوط به آن نیز از مهم‌ترین و مشهورترین رخدادهای دوران [[زندگی]] اوست. روزی که نوبت [[حفصه]] بود، او به جهت امری از [[حضرت]]، اجازه [[خروج]] از منزل گرفت. پس از رفتن او، [[پیامبر]]{{صل}} [[ماریه قبطیه]] را به سوی خود خواند. [[ماریه]] به [[خانه]] [[حفصه]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفت. [[حفصه]] برگشت؛ اما چون در بسته بود پشت در [[منتظر]] ماند. پس از مدتی که در باز شد، او [[ماریه]] را همراه آن [[حضرت]] دید. او از این امر به شدت برآشفت و سخنان [[درشتی]] را به زبان آورد. [[پیامبر]]{{صل}} برای [[رضایت]] او [[ماریه]] را بر خود [[حرام]] کرد و از [[حفصه]] خواست تا قضیه را مخفی نگه دارد؛ اما او فوراً به [[عایشه]] خبر داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰.</ref>. در این هنگام، [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد و ضمن بازداشتن [[حضرت]] از این [[تحریم]]، [[عایشه]] و [[حفصه]] را [[سرزنش]] کرد<ref>سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۱۹؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۷۴.</ref>:{{متن قرآن|إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ}}<ref>«اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند» سوره تحریم، آیه ۴.</ref>. این [[آیه]] به خوبی، بیانگر این مطلب است که [[رسول خدا]]{{صل}} چقدر از این واقعه، متأثر و آزرده‌ خاطر شد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۳۱-۳۳۲.</ref>.
*[[افشای راز]] [[رسول الله]]{{صل}} و وقایع مربوط به آن نیز از مهم‌ترین و مشهورترین رخدادهای دوران [[زندگی]] اوست. روزی که نوبت [[حفصه]] بود، او به جهت امری از [[حضرت]]، اجازه [[خروج]] از منزل گرفت. پس از رفتن او، [[پیامبر]]{{صل}} [[ماریه قبطیه]] را به سوی خود خواند. [[ماریه]] به [[خانه]] [[حفصه]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفت. [[حفصه]] برگشت؛ اما چون در بسته بود پشت در [[منتظر]] ماند. پس از مدتی که در باز شد، او [[ماریه]] را همراه آن [[حضرت]] دید. او از این امر به شدت برآشفت و سخنان [[درشتی]] را به زبان آورد. [[پیامبر]]{{صل}} برای [[رضایت]] او [[ماریه]] را بر خود [[حرام]] کرد و از [[حفصه]] خواست تا قضیه را مخفی نگه دارد؛ اما او فوراً به [[عایشه]] خبر داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰.</ref>. در این هنگام، [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد و ضمن بازداشتن [[حضرت]] از این [[تحریم]]، [[عایشه]] و [[حفصه]] را [[سرزنش]] کرد<ref>سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۱۹؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۷۴.</ref>:{{متن قرآن|إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ}}<ref>«اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند» سوره تحریم، آیه ۴.</ref>. این [[آیه]] به خوبی، بیانگر این مطلب است که [[رسول خدا]]{{صل}} چقدر از این واقعه، متأثر و آزرده‌ خاطر شد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.</ref>.


==[[حفصه]] پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}}==
==[[حفصه]] پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}}==
*پس از [[وفات]] [[پیغمبر]]{{صل}}، او همه اموالش را در [[خدمت]] [[حکومت]] خلفای ثلاث، یعنی [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] و [[حمایت]] از آنان قرار داد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۴۷۳.</ref>. او رابطه خوبی با [[علی]]{{ع}} نداشت؛ طوری که وقتی [[عایشه]] در جریان [[جنگ جمل]] از [[مدینه]] وارد [[بصره]] شد، نامه‌ای به این مضمون برای [[حفصه]] نوشت: "ما در [[بصره]] فرود آمدیم، و [[علی]]{{ع}} به [[ذی‌قار]] آمده است. [[خدا]] گردن او را مانند تخم مرغ شکسته‌ای که از بالای [[کوه صفا]] افتاده باشد قرار داده است. او در [[ذی‌قار]] به منزله شتر اشقری است<ref>شتر سرخی که به زردی می‌زند.</ref> که اگر جلو بیاید کشته خواهد شد و اگر عقب بنشیند حکومتش ابتر خواهد ماند"<ref>{{عربی| فإنا نزلنا البصره و نزل علی{{ع}} بذی‌قار والله دق عنقه کدق البیضة [[علی]] الصفا انه بذی‌قار بمنزلة الأشقر أن تقدم نحر وان تأخر عفز}}</ref>. پس چون این [[نامه]] به دست [[حفصه]] رسید، شماری از [[کودکان]] و [[نوجوانان]] [[بنی‌تیم]] و [[بنی‌عدی]] را جمع کرد و به [[کنیزان]] خود دف داد و امر به نواختن کرد. آنها می‌خواندند و می‌گفتند: {{عربی|ما الخبر ما الخبر؟ عليّ كالاشقر، إن تقدم نحر و إن تأخّر عقر}}. این خبر به [[ام‌سلمه]] رسید، [[لباس]] پوشید و او را [[شماتت]] کرد و [[آیه]] چهار [[سوره تحریم]] را بار دیگر به او [[تذکر]] داد<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۲۷۷-۲۷۶؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۳.</ref>.
*پس از [[وفات]] [[پیغمبر]]{{صل}}، او همه اموالش را در [[خدمت]] [[حکومت]] خلفای ثلاث، یعنی [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] و [[حمایت]] از آنان قرار داد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۴۷۳.</ref>. او رابطه خوبی با [[علی]]{{ع}} نداشت؛ طوری که وقتی [[عایشه]] در جریان [[جنگ جمل]] از [[مدینه]] وارد [[بصره]] شد، نامه‌ای به این مضمون برای [[حفصه]] نوشت: "ما در [[بصره]] فرود آمدیم، و [[علی]]{{ع}} به [[ذی‌قار]] آمده است. [[خدا]] گردن او را مانند تخم مرغ شکسته‌ای که از بالای [[کوه صفا]] افتاده باشد قرار داده است. او در [[ذی‌قار]] به منزله شتر اشقری است<ref>شتر سرخی که به زردی می‌زند.</ref> که اگر جلو بیاید کشته خواهد شد و اگر عقب بنشیند حکومتش ابتر خواهد ماند"<ref>{{عربی| فإنا نزلنا البصره و نزل علی{{ع}} بذی‌قار والله دق عنقه کدق البیضة [[علی]] الصفا انه بذی‌قار بمنزلة الأشقر أن تقدم نحر وان تأخر عفز}}</ref>. پس چون این [[نامه]] به دست [[حفصه]] رسید، شماری از [[کودکان]] و [[نوجوانان]] [[بنی‌تیم]] و [[بنی‌عدی]] را جمع کرد و به [[کنیزان]] خود دف داد و امر به نواختن کرد. آنها می‌خواندند و می‌گفتند: {{عربی|ما الخبر ما الخبر؟ عليّ كالاشقر، إن تقدم نحر و إن تأخّر عقر}}. این خبر به [[ام‌سلمه]] رسید، [[لباس]] پوشید و او را [[شماتت]] کرد و [[آیه]] چهار [[سوره تحریم]] را بار دیگر به او [[تذکر]] داد<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۲۷۷-۲۷۶؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۳.</ref>.
*همچنین در [[منابع تاریخی]] آمده است که او در وقایع و حوادث [[جنگ صفین]] که به [[انتخاب]] حکمین در منطقه "أذرح" انجامید، برادرش [[عبدالله بن عمر]] را برای مطالبه [[خلافت]] تحریض می‌کرد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۴۷۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۳۲-۳۳۳.</ref>.
*همچنین در [[منابع تاریخی]] آمده است که او در وقایع و حوادث [[جنگ صفین]] که به [[انتخاب]] حکمین در منطقه "أذرح" انجامید، برادرش [[عبدالله بن عمر]] را برای مطالبه [[خلافت]] تحریض می‌کرد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۴۷۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref>.


==[[شخصیت]] [[روایی]]==
==[[شخصیت]] [[روایی]]==
*او روایاتی را از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کرد و برادرش [[عبدالله بن عمر]]، [[حمزه بن عبدالله]] و همسرش [[صفیه بنت ابی‌عبید]] و عده‌ای از [[صحابه]] مانند [[حارثه بن وهب]]، [[مطلب بن ابی‌وداعه]]، [[عبدالرحمن بن حارث]] و دیگران از او [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۶.</ref>. در کتب [[صحاح]] مسلم و [[بخاری]]، سه [[حدیث]] متقن از او [[نقل]] شده است<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۳۳.</ref>.
*او روایاتی را از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کرد و برادرش [[عبدالله بن عمر]]، [[حمزه بن عبدالله]] و همسرش [[صفیه بنت ابی‌عبید]] و عده‌ای از [[صحابه]] مانند [[حارثه بن وهب]]، [[مطلب بن ابی‌وداعه]]، [[عبدالرحمن بن حارث]] و دیگران از او [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۶.</ref>. در کتب [[صحاح]] مسلم و [[بخاری]]، سه [[حدیث]] متقن از او [[نقل]] شده است<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۳.</ref>.


==[[وفات]]==
==[[وفات]]==
*در زمان [[مرگ]] او [[اختلاف]] است. بعضی از مؤرخان، [[وفات]] او را در زمان [[خلافت عثمان]] دانسته‌اند<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۵.</ref> و عده‌ای دیگر [[مرگ]] او را هم‌زمان با [[صلح امام حسن]]{{ع}} و [[معاویه]] در سال ۴۱ [[هجری]] بیان کرده‌اند<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۱۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷.</ref>.
*در زمان [[مرگ]] او [[اختلاف]] است. بعضی از مؤرخان، [[وفات]] او را در زمان [[خلافت عثمان]] دانسته‌اند<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۵.</ref> و عده‌ای دیگر [[مرگ]] او را هم‌زمان با [[صلح امام حسن]]{{ع}} و [[معاویه]] در سال ۴۱ [[هجری]] بیان کرده‌اند<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۱۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷.</ref>.
*بیشتر [[عالمان]] و مؤرخان بر این باورند که وی در سال ۴۵ [[هجری]] در زمان [[حکومت معاویه]] در سن شصت سالگی در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۸۳.</ref>. [[مروان حکم]]، [[والی مدینه]] در [[تشییع جنازه]] او شرکت کرد؛ در حالی که میان [[ابوهریره]] و [[ابوسعید خدری]]، جلوی جنازه [[حفصه]] حرکت می‌کرد. [[مروان]]، جنازه [[حفصه]] را از [[خانه]] [[آل]] [[حرم]] تا [[خانه]] [[مغیره]] حمل می‌کرد، و [[ابوهریره]] از [[خانه]] [[مغیره]] تا [[قبر]]، حامل آن بود. سپس [[مروان]] بر او [[نماز]] خواند و وی را در [[بقیع]] به [[خاک]] سپردند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۸.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۳۳-۳۳۴.</ref>.
*بیشتر [[عالمان]] و مؤرخان بر این باورند که وی در سال ۴۵ [[هجری]] در زمان [[حکومت معاویه]] در سن شصت سالگی در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۸۳.</ref>. [[مروان حکم]]، [[والی مدینه]] در [[تشییع جنازه]] او شرکت کرد؛ در حالی که میان [[ابوهریره]] و [[ابوسعید خدری]]، جلوی جنازه [[حفصه]] حرکت می‌کرد. [[مروان]]، جنازه [[حفصه]] را از [[خانه]] [[آل]] [[حرم]] تا [[خانه]] [[مغیره]] حمل می‌کرد، و [[ابوهریره]] از [[خانه]] [[مغیره]] تا [[قبر]]، حامل آن بود. سپس [[مروان]] بر او [[نماز]] خواند و وی را در [[بقیع]] به [[خاک]] سپردند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۸.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|حفصه بنت عمر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۴.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش