پرش به محتوا

ویژگی امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
*با توجه به تعریف فوق، وقتی گفته می‌شود [[امام]]، سخی‌ترین [[مردمان]] است؛ یعنی اموالی را که در [[اختیار]] دارد در مصارف [[واجب]] یا مستحسن [[مصرف]] می‌کند. از دیدگاه [[هشام بن حکم [[امام]] باید سخی باشد. وی [[استدلال]] خود را بر این مدّعا به دو بیان تقریر کرده است:
*با توجه به تعریف فوق، وقتی گفته می‌شود [[امام]]، سخی‌ترین [[مردمان]] است؛ یعنی اموالی را که در [[اختیار]] دارد در مصارف [[واجب]] یا مستحسن [[مصرف]] می‌کند. از دیدگاه [[هشام بن حکم [[امام]] باید سخی باشد. وی [[استدلال]] خود را بر این مدّعا به دو بیان تقریر کرده است:
*'''تقریر نخست:''' [[امام]]، خزانه‌دار [[مسلمانان]] است و اگر دارای [[سخاوت]] نباشد، ممکن است در [[بیت‌المال]] [[طمع]] ورزد و چیزی از آن را بردارد. در این صورت [[خیانت‌کار]] خواهد بود و [[خداوند]] [[خائن]] را [[حجت]] خویش قرار نمی‌دهد<ref>شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.
*'''تقریر نخست:''' [[امام]]، خزانه‌دار [[مسلمانان]] است و اگر دارای [[سخاوت]] نباشد، ممکن است در [[بیت‌المال]] [[طمع]] ورزد و چیزی از آن را بردارد. در این صورت [[خیانت‌کار]] خواهد بود و [[خداوند]] [[خائن]] را [[حجت]] خویش قرار نمی‌دهد<ref>شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.
*'''تقریر دوم:''' اگر [[امام]] سخی نباشد، [[صلاحیت امامت]] نخواهد داشت، زیرا [[مردم]] به عطا و [[فضل]] او و تقسیم مساوی [[بیت‌المال]] از سوی او میان آنها نیازمندند و او باید [[حق]] را در [[جایگاه]] خویش قرار دهد و [به [[عدالت]] [[رفتار]] کند و [[عدالت]] تنها با [[سخاوت]] ممکن است]، به [[دلیل]] اینکه وقتی او سخی باشد، چیزی از [[حقوق مردم]] و [[مسلمانان]] را برای خود برنمی‌دارد و سهم خویش را در تقسیم بر هیچ‌یک از رعیّتش فزونی نمی‌بخشد. [پس عدم [[سخاوت]]، مستلزم [[خروج]] از [[عدالت]] و در نتیجه [[ظلم]] است و [[ظلم]] با [[عصمت]] ناسازگار است] در حالی‌که گفتیم [[امام]]، [[معصوم]] است<ref>شیخ صدوق، علل‌الشرایع، ص۲۰۴؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۴، سخن هشام صورت دو استدلال دارد. گرچه هر دو-چنان‌که در متن آمد به یک استدلال برگشت می‌کند. عبارت وی چنین است: {{عربی| قال و اسخی الخلق؟ قال: لانه ان لم یکن سخیة لم یصلح للامامة لحاجة من این الی زعمت نواله أنه و فضله لابد ان و القسمة یکون بینهم بالسویة و لیجعل الحق فی موضعه لانه اذا کان سخیة لم تتق الناس حقوق الناس و المسلمین ولا یفضل نصیبه فی القسمة علی أحد من رعیته و قد نفسه الی اخذ شیء من قلنا انه معصوم}}.</ref>.
*'''تقریر دوم:''' اگر [[امام]] سخی نباشد، [[صلاحیت امامت]] نخواهد داشت، زیرا [[مردم]] به عطا و [[فضل]] او و تقسیم مساوی [[بیت‌المال]] از سوی او میان آنها نیازمندند و او باید [[حق]] را در [[جایگاه]] خویش قرار دهد و به [[عدالت]] [[رفتار]] کند و [[عدالت]] تنها با [[سخاوت]] ممکن است، به [[دلیل]] اینکه وقتی او سخی باشد، چیزی از [[حقوق مردم]] و [[مسلمانان]] را برای خود برنمی‌دارد و سهم خویش را در تقسیم بر هیچ‌یک از رعیّتش فزونی نمی‌بخشد. [پس عدم [[سخاوت]]، مستلزم [[خروج]] از [[عدالت]] و در نتیجه [[ظلم]] است و [[ظلم]] با [[عصمت]] ناسازگار است] در حالی‌که گفتیم [[امام]]، [[معصوم]] است<ref>شیخ صدوق، علل‌الشرایع، ص۲۰۴؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۴، سخن هشام صورت دو استدلال دارد. گرچه هر دو-چنان‌که در متن آمد به یک استدلال برگشت می‌کند. عبارت وی چنین است: {{عربی| قال و اسخی الخلق؟ قال: لانه ان لم یکن سخیة لم یصلح للامامة لحاجة من این الی زعمت نواله أنه و فضله لابد ان و القسمة یکون بینهم بالسویة و لیجعل الحق فی موضعه لانه اذا کان سخیة لم تتق الناس حقوق الناس و المسلمین ولا یفضل نصیبه فی القسمة علی أحد من رعیته و قد نفسه الی اخذ شیء من قلنا انه معصوم}}.</ref>.
*حاصل [[استدلال]] این است که [[امام]]، [[وظیفه]] تقسیم عادلانه [[بیت‌المال]] را بر عهده دارد و [[عدالت]] در این زمینه، با [[سخاوت]] ممکن است؛ پس [[امام]] باید سخی باشد. [[ارتباط]] [[سخاوت]] با رعایت [[حقوق مالی]] دیگران با توجه به تعریف [[سخاوت]] روشن است. افزون بر این، این نکته نیز [[آشکار]] است که هر دو تقریر [[هشام بن حکم، بر [[اعتقاد به عصمت]] مبتنی است<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۲۵-۲۲۶.</ref>.
*حاصل [[استدلال]] این است که [[امام]]، [[وظیفه]] تقسیم عادلانه [[بیت‌المال]] را بر عهده دارد و [[عدالت]] در این زمینه، با [[سخاوت]] ممکن است؛ پس [[امام]] باید سخی باشد. [[ارتباط]] [[سخاوت]] با رعایت [[حقوق مالی]] دیگران با توجه به تعریف [[سخاوت]] روشن است. افزون بر این، این نکته نیز [[آشکار]] است که هر دو تقریر [[هشام بن حکم]]، بر [[اعتقاد به عصمت]] مبتنی است<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۲۵-۲۲۶.</ref>.
 
====[[شجاعت]]====
====[[شجاعت]]====
*[[شجاعت]] از دیگر [[فضیلت‌های اخلاقی]] است که [[هشام بن حکم]] آن این را از [[شرایط امام]] دانسته، بلکه [[معتقد]] است [[امام]] باید [[شجاع‌ترین]] افراد باشد. او بر این مدعا چنین [[استدلال]] کرده است: [[امام]] [[قیّم]] [[مسلمانان]] است که آنان در [[جنگ]] به وی متوسّل می‌شوند. پس اگر فرار کند، به [[غضب الهی]] گرفتار می‌شود و ممکن نیست [[حجت خداوند]] بر خلقش به [[غضب]] او گرفتار آید. [[شاهد]] این مطلب که فرار کننده به [[غضب الهی]] گرفتار می‌آید، [[کلام خداوند]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۶.</ref><ref>شیخ صدوق، علل‌الشرایع، ص۲۰۴؛ شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۴ (با اندکی تفاوت در نقل).</ref>.
*[[شجاعت]] از دیگر [[فضیلت‌های اخلاقی]] است که [[هشام بن حکم]] آن این را از [[شرایط امام]] دانسته، بلکه [[معتقد]] است [[امام]] باید [[شجاع‌ترین]] افراد باشد. او بر این مدعا چنین [[استدلال]] کرده است: [[امام]] [[قیّم]] [[مسلمانان]] است که آنان در [[جنگ]] به وی متوسّل می‌شوند. پس اگر فرار کند، به [[غضب الهی]] گرفتار می‌شود و ممکن نیست [[حجت خداوند]] بر خلقش به [[غضب]] او گرفتار آید. [[شاهد]] این مطلب که فرار کننده به [[غضب الهی]] گرفتار می‌آید، [[کلام خداوند]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۶.</ref><ref>شیخ صدوق، علل‌الشرایع، ص۲۰۴؛ شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۴ (با اندکی تفاوت در نقل).</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش