ولایت در لغت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «==مقدمه== *اصل و ریشه کلمه ولایت از "ولی" است؛ لذا معنای آن را بررسی میکنیم،...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*اصل و ریشه کلمه ولایت از "[[ولی]]" است؛ لذا معنای آن را بررسی میکنیم، "ولْی" به سکون لام بر وزن "رمْی"، مصدر است و به مفهموم [[قرب]] آمده؛ گفته میشود: {{عربی|داره ولی داري}}؛ [[خانه]] او نزدیک [[خانه]] من است. بنابر گفته برخی [[اهل]] لغت: "کلمه "وَلْی"، هنگام [[اراده]] اسم مصدر از آن، "وَلِی" مثل: نَعْی و نَعِی میشود"<ref>تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.</ref>. با ملاحظه کتابهای لغت به نظر میرسد کلمه "[[ولی]]"، به معنای مطلق [[قرب]] باشد که اعم از [[قرب]] [[حسی]] و غیر [[حسی]] است؛ چنان که گفتهاند: {{عربی|ولْی، اصل يدل علی قرب}}<ref>مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۴۱.</ref>، {{عربی|الولْی، القرب و الدنوّ}}<ref>تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۴۴۷؛ تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰؛ القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ مجمل اللغة، ج۴، ص۹۳۶؛ محیط المحیط، ۹۸۵.</ref>، بدون این که [[قرب]] را به [[قرب]] [[حسی]] یا غیر [[حسی]] [[مقید]] کنند، و این نبودن قید، نشانه آن است که "ولْی"، به مفهوم [[قرب]] مطلق و [[حقیقت]] در همان [[قرب]] مطلق است. اما درباره کلمه "ولی" اسم مصدر و مشتقات آن، معانی گوناگونی در کتابهای لغت ذکر گردیده، بهگونهای که در بعضی از آنها نوشته شده است: برای کلمه ولی، معانی کثیری است و بعد حدود ٢۱ معنا برای آن بیان میکنند و شواهدش را نیز میآورند<ref>تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.</ref>؛ معانیای همانندِ [[محب]]، [[صدیق]]، مالک، [[ناصر]]، صهر، [[عبد]]، ابن عم، معتَق، معتِق، حلیف، [[عقید]]، [[امارت]]، خطّه، [[سلطان]]، تابع، [[منعم علیه]] و....<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۳.</ref>. | *اصل و ریشه کلمه [[ولایت]] از "[[ولی]]" است؛ لذا معنای آن را بررسی میکنیم، "ولْی" به سکون لام بر وزن "رمْی"، مصدر است و به مفهموم [[قرب]] آمده؛ گفته میشود: {{عربی|داره ولی داري}}؛ [[خانه]] او نزدیک [[خانه]] من است. بنابر گفته برخی [[اهل]] لغت: "کلمه "وَلْی"، هنگام [[اراده]] اسم مصدر از آن، "وَلِی" مثل: نَعْی و نَعِی میشود"<ref>تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.</ref>. با ملاحظه کتابهای لغت به نظر میرسد کلمه "[[ولی]]"، به معنای مطلق [[قرب]] باشد که اعم از [[قرب]] [[حسی]] و غیر [[حسی]] است؛ چنان که گفتهاند: {{عربی|ولْی، اصل يدل علی قرب}}<ref>مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۴۱.</ref>، {{عربی|الولْی، القرب و الدنوّ}}<ref>تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۴۴۷؛ تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰؛ القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ مجمل اللغة، ج۴، ص۹۳۶؛ محیط المحیط، ۹۸۵.</ref>، بدون این که [[قرب]] را به [[قرب]] [[حسی]] یا غیر [[حسی]] [[مقید]] کنند، و این نبودن قید، نشانه آن است که "ولْی"، به مفهوم [[قرب]] مطلق و [[حقیقت]] در همان [[قرب]] مطلق است. اما درباره کلمه "ولی" اسم مصدر و مشتقات آن، معانی گوناگونی در کتابهای لغت ذکر گردیده، بهگونهای که در بعضی از آنها نوشته شده است: برای کلمه ولی، معانی کثیری است و بعد حدود ٢۱ معنا برای آن بیان میکنند و شواهدش را نیز میآورند<ref>تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.</ref>؛ معانیای همانندِ [[محب]]، [[صدیق]]، مالک، [[ناصر]]، صهر، [[عبد]]، ابن عم، معتَق، معتِق، حلیف، [[عقید]]، [[امارت]]، خطّه، [[سلطان]]، تابع، [[منعم علیه]] و....<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۳.</ref>. | ||
*برای کلمه "ولایت" نیز معانی گوناگونی همچون: صاحب [[اختیار]]، [[سرپرست]]، [[سلطان]]، [[سلطنت]] و [[امارت]]، مَحبت و [[دوستی]]، [[نصرت]]، [[قرب]] و [[قرابت]] و بلاد [[سلطان]] به کار برده شده است. در این که کدام یک، معنای [[حقیقی]] کلمه "ولایت" به [[فتح]] یا کسر واو میباشد، [[اختلاف]] است و از آثار [[اهل]] لغت به دست میآید که لغویان در این باره دو دستهاند: عدهای هر دو کلمه را به یک معنا گرفتهاند و برخی بین آن دو تفاوت قائل شدهاند. | *برای کلمه "ولایت" نیز معانی گوناگونی همچون: صاحب [[اختیار]]، [[سرپرست]]، [[سلطان]]، [[سلطنت]] و [[امارت]]، مَحبت و [[دوستی]]، [[نصرت]]، [[قرب]] و [[قرابت]] و بلاد [[سلطان]] به کار برده شده است. در این که کدام یک، معنای [[حقیقی]] کلمه "ولایت" به [[فتح]] یا کسر واو میباشد، [[اختلاف]] است و از آثار [[اهل]] لغت به دست میآید که لغویان در این باره دو دستهاند: عدهای هر دو کلمه را به یک معنا گرفتهاند و برخی بین آن دو تفاوت قائل شدهاند. | ||
*دسته اول، سه بیان دارند: | *دسته اول، سه بیان دارند: | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
#ولایت به [[فتح]] واو به معنای [[نصرت]] و به کسر واو به معنای [[امارت]] و [[تولی]] امر است<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۳۱۲ و مفردات راغب، کلمه ولی.</ref>؛ | #ولایت به [[فتح]] واو به معنای [[نصرت]] و به کسر واو به معنای [[امارت]] و [[تولی]] امر است<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۳۱۲ و مفردات راغب، کلمه ولی.</ref>؛ | ||
#ولایت به کسر واو و [[فتح]] آن به معنای [[نصرت]] و به کسر واو فقط به معنای [[امارت]] و [[سلطه]] است<ref>ما اتفق لفظه و اختلف معناه، ص۴۷۱؛ مجمل اللغة، ج۴، ص۹۳۷.</ref>؛ | #ولایت به کسر واو و [[فتح]] آن به معنای [[نصرت]] و به کسر واو فقط به معنای [[امارت]] و [[سلطه]] است<ref>ما اتفق لفظه و اختلف معناه، ص۴۷۱؛ مجمل اللغة، ج۴، ص۹۳۷.</ref>؛ | ||
#برخی لغتنویسان گفتهاند: در نحوه حرکت "واو" چند قول است و بعد از ذکر اقوال، مینویسند: "عمده مطلب این که ولایت با [[فتح]] واو، مصدر است و با کسر، اسم مصدر، در مصدر به معنای [[نصرت]] و [[یاری]] کردن است و در اسم مصدر مثل خِیاطة است، چون [[حکومت]] کردن و متولی امور شدن، خودش یک نوع از صناعت و حرفه است"<ref>تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.</ref>. | #برخی لغتنویسان گفتهاند: در نحوه حرکت "واو" چند قول است و بعد از ذکر اقوال، مینویسند: "عمده مطلب این که [[ولایت]] با [[فتح]] واو، مصدر است و با کسر، اسم مصدر، در مصدر به معنای [[نصرت]] و [[یاری]] کردن است و در اسم مصدر مثل خِیاطة است، چون [[حکومت]] کردن و متولی امور شدن، خودش یک نوع از صناعت و حرفه است"<ref>تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.</ref>. | ||
*از معانی ولایت، دو معنای آن؛ | *از معانی ولایت، دو معنای آن؛ | ||
# [[سلطنت]] و [[امارت]]؛ | # [[سلطنت]] و [[امارت]]؛ | ||
# [[قرابت]] و نزدیکی؛ مورد توجه [[اهل]] لغت واقع شده و برخی هر یک از آن دو را معنای [[حقیقی]] ولایت میدانند. | # [[قرابت]] و نزدیکی؛ مورد توجه [[اهل]] لغت واقع شده و برخی هر یک از آن دو را معنای [[حقیقی]] [[ولایت]] میدانند. | ||
*کسانی که قائلند معنای [[حقیقی]] ولایت، [[سلطنت]] و [[امارت]] است، دو [[دلیل]] میآورند: | *کسانی که قائلند معنای [[حقیقی]] ولایت، [[سلطنت]] و [[امارت]] است، دو [[دلیل]] میآورند: | ||
# [[نقل]] [[اهل]] لغت، چنان که بعضی تصریح کردهاند که [[حقیقت]] ولایت، همان [[تولی]] امر و [[سلطنت]] است؛ | # [[نقل]] [[اهل]] لغت، چنان که بعضی تصریح کردهاند که [[حقیقت]] ولایت، همان [[تولی]] امر و [[سلطنت]] است؛ | ||
#تبادر<ref>الجوامع و الفوارق، ۱۲۶؛ دلیل بر تبادر به معنای سلطنت و حکومت، مراجعه به متون کتابهای اصیل عربی، همانندِ تاریخ طبری یا الکامل فیالتاریخ، و تتبع کاربردهای عرفی این واژه، گویای این حقیقت است که از میان معانی مختلف ولایت، شایعترین کاربرد آن، همین سلطنت و فرمانروایی است به طوری که میتوان گفت: واژه ولایت به طور طبیعی به امارت و زمامداری، منصرف است، مگر این که قرینهای در میان باشد.</ref>، یعنی آنچه از کلمه ولایت به [[ذهن]] متبادر میشود و [[ذهن]] [[انسان]] آن را مییابد و میفهمد، همان معنای [[امارت]] و [[سلطنت]] است نَه غیر آن. | #تبادر<ref>الجوامع و الفوارق، ۱۲۶؛ دلیل بر تبادر به معنای سلطنت و حکومت، مراجعه به متون کتابهای اصیل عربی، همانندِ تاریخ طبری یا الکامل فیالتاریخ، و تتبع کاربردهای عرفی این واژه، گویای این حقیقت است که از میان معانی مختلف ولایت، شایعترین کاربرد آن، همین سلطنت و فرمانروایی است به طوری که میتوان گفت: واژه [[ولایت]] به طور طبیعی به امارت و زمامداری، منصرف است، مگر این که قرینهای در میان باشد.</ref>، یعنی آنچه از کلمه [[ولایت]] به [[ذهن]] متبادر میشود و [[ذهن]] [[انسان]] آن را مییابد و میفهمد، همان معنای [[امارت]] و [[سلطنت]] است نَه غیر آن. | ||
*کسانی که معتقدند معنای [[حقیقی]] ولایت، [[قرابت]] است، نیز دو [[دلیل]] دارند: | *کسانی که معتقدند معنای [[حقیقی]] ولایت، [[قرابت]] است، نیز دو [[دلیل]] دارند: | ||
#از باب {{عربی|ترد الاشياء إلی أصولها}}، باید دید ریشه ولایت به چه معناست، ریشه اصلی ولایت، ولْی به معنای [[قرب]] است، چنان که [[اهل]] لغت چنین نوشتهاند: {{عربی|و أصله القرب و الدنو}}<ref>مجمعالبحرین، ج۱، ص۴۶۲ و تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۱.</ref>؛ | #از باب {{عربی|ترد الاشياء إلی أصولها}}، باید دید ریشه [[ولایت]] به چه معناست، ریشه اصلی ولایت، ولْی به معنای [[قرب]] است، چنان که [[اهل]] لغت چنین نوشتهاند: {{عربی|و أصله القرب و الدنو}}<ref>مجمعالبحرین، ج۱، ص۴۶۲ و تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۱.</ref>؛ | ||
#در تمام مشتقات کلمه ولی، معنای [[قرب]] وجود داشته و سایر معانی ولایت نیز به این معنا برمیگردد، چنان که بعضی نوشتهاند: {{عربی|و الباب كلّه راجع الی القرب}}<ref>مقاییساللغة، ج۶، ص۱۴۲.</ref>. | #در تمام مشتقات کلمه ولی، معنای [[قرب]] وجود داشته و سایر معانی [[ولایت]] نیز به این معنا برمیگردد، چنان که بعضی نوشتهاند: {{عربی|و الباب كلّه راجع الی القرب}}<ref>مقاییساللغة، ج۶، ص۱۴۲.</ref>. | ||
*اما آنچه درباره معنای [[حقیقی]] ولایت به [[سلطنت]] و [[امارت]]، استناد به [[نقل]] برخی [[اهل]] لغت شده، نمیتواند [[دلیل]] بر معنای [[حقیقی]] باشد؛ زیرا برخی دیگر [[اهل]] لغت با آن [[نظریه]] [[مخالفت]] کردهاند، و [[دلیل]] تبادر نیز، قابل مناقشه است که تبادری، حاکی از معنای [[حقیقی]] است که عام باشد، در حالی که تبادر مذکور خاص و در بعضی موارد، همانند [[تاریخنگاری]] وجود دارد؛ افزون بر آن، در معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]]، یا [[سرپرست]]، مآل جامعی نیست که موارد دیگر را شامل شود، ولی در ولایت به معنای [[قرب]] امکانش است. | *اما آنچه درباره معنای [[حقیقی]] [[ولایت]] به [[سلطنت]] و [[امارت]]، استناد به [[نقل]] برخی [[اهل]] لغت شده، نمیتواند [[دلیل]] بر معنای [[حقیقی]] باشد؛ زیرا برخی دیگر [[اهل]] لغت با آن [[نظریه]] [[مخالفت]] کردهاند، و [[دلیل]] تبادر نیز، قابل مناقشه است که تبادری، حاکی از معنای [[حقیقی]] است که عام باشد، در حالی که تبادر مذکور خاص و در بعضی موارد، همانند [[تاریخنگاری]] وجود دارد؛ افزون بر آن، در معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]]، یا [[سرپرست]]، مآل جامعی نیست که موارد دیگر را شامل شود، ولی در [[ولایت]] به معنای [[قرب]] امکانش است. | ||
*بنابراین، با توجه به مطالب فوق، معنای [[حقیقی]] ولایت، همان [[قرب]] است، و در موردی که قرینه خاصی برای [[اراده]] یکی از این معانی نبود، باید همان معنای کلی [[قرب]] را در نظر بگیریم، مثلاً اگر گفته شد: ولایت از آنِ خداست، باید گفت مراد، [[معیت]] [[خداوند]] با همه موجودات است. بنابراین، معلوم میشود [[مالکیت]] در [[تدبیر]] و تکفل امور و عهدهدار شدن [[احکام]] و مسائل مُوَلی علیه، لازمه و نتیجه حاصل از ولایت است نَه اصل [[حقیقت]] و معنای مطابقی آن و هر جا ولایت را به مفهوم [[حکومت]]، [[امارت]] و [[سلطنت]] [[تفسیر]] میکنند، [[تفسیر]] به لوازم معنا کردهاند نه بیان معنای [[حقیقی]] آن؛ زیرا [[قرب]] به دو قسم [[حسی]] و غیر [[حسی]] تقسیم میشود و [[امارت]]، تکفل امور و [[تدبیر]] مسائل مُوَلی علیه، از لوازم قِسم دوم است. به عبارت دیگر: آن امور بعد از تحقق [[قرب]] [[حسی]] یا غیر [[حسی]] است و [[امارت]] و [[سلطنت]] از لوازم و نتیجه معنای [[قرابت]] غیر [[حسی]] و ولایت است نَه معنای اصلی ولایت.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴-۳۶.</ref> | *بنابراین، با توجه به مطالب فوق، معنای [[حقیقی]] ولایت، همان [[قرب]] است، و در موردی که قرینه خاصی برای [[اراده]] یکی از این معانی نبود، باید همان معنای کلی [[قرب]] را در نظر بگیریم، مثلاً اگر گفته شد: [[ولایت]] از آنِ خداست، باید گفت مراد، [[معیت]] [[خداوند]] با همه موجودات است. بنابراین، معلوم میشود [[مالکیت]] در [[تدبیر]] و تکفل امور و عهدهدار شدن [[احکام]] و مسائل مُوَلی علیه، لازمه و نتیجه حاصل از [[ولایت]] است نَه اصل [[حقیقت]] و معنای مطابقی آن و هر جا [[ولایت]] را به مفهوم [[حکومت]]، [[امارت]] و [[سلطنت]] [[تفسیر]] میکنند، [[تفسیر]] به لوازم معنا کردهاند نه بیان معنای [[حقیقی]] آن؛ زیرا [[قرب]] به دو قسم [[حسی]] و غیر [[حسی]] تقسیم میشود و [[امارت]]، تکفل امور و [[تدبیر]] مسائل مُوَلی علیه، از لوازم قِسم دوم است. به عبارت دیگر: آن امور بعد از تحقق [[قرب]] [[حسی]] یا غیر [[حسی]] است و [[امارت]] و [[سلطنت]] از لوازم و نتیجه معنای [[قرابت]] غیر [[حسی]] و [[ولایت]] است نَه معنای اصلی ولایت.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴-۳۶.</ref> | ||
*ولی، [[مولی]]، [[ولاء]]، ولایت و نظایر آن همگی از ریشه "وَلی" به معنای نزدیکی است. این واژه یکی از پراستعمالترین واژههای [[قرآن کریم]] است که به صورتهای گوناگونی به کار رفته است. معنای اصلی واژه ولی و ولایت، قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است، به گونهای که فاصلهای میانشان نباشد. بر این اساس، اگر دو چیز آنچنان به هم نزدیک و متصل گردند که چیز دیگری میان آنها نباشد و هیچ فاصلهای با هم نداشته باشند، اینگونه اتصال و [[ارتباط]] را [[تولّی]]، و نزدیکی به این صورت را "ولایت" گویند، چه نزدیکی مکانی و مادی باشد و چه غیر مادی و [[معنوی]]. به همین [[دلیل]]، ولایت به معنای لغوی، هر نوع [[قرب]] و اتصال بیواسطه مادی و [[معنوی]] اشیاء و موجودات را شامل میشود<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، واژه «ولی».</ref>. | *ولی، [[مولی]]، [[ولاء]]، [[ولایت]] و نظایر آن همگی از ریشه "وَلی" به معنای نزدیکی است. این واژه یکی از پراستعمالترین واژههای [[قرآن کریم]] است که به صورتهای گوناگونی به کار رفته است. معنای اصلی واژه ولی و ولایت، قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است، به گونهای که فاصلهای میانشان نباشد. بر این اساس، اگر دو چیز آنچنان به هم نزدیک و متصل گردند که چیز دیگری میان آنها نباشد و هیچ فاصلهای با هم نداشته باشند، اینگونه اتصال و [[ارتباط]] را [[تولّی]]، و نزدیکی به این صورت را "ولایت" گویند، چه نزدیکی مکانی و مادی باشد و چه غیر مادی و [[معنوی]]. به همین [[دلیل]]، [[ولایت]] به معنای لغوی، هر نوع [[قرب]] و اتصال بیواسطه مادی و [[معنوی]] اشیاء و موجودات را شامل میشود<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، واژه «ولی».</ref>. | ||
*افزون بر معنای ذکر شده، معانی دیگری نیز برای ولایت ذکر کردهاند. از قبیل: تسلّط، [[قدرت]]، [[فرمانروایی]]، [[محبّت]] و [[دوستی]]، کمک و [[یاری]]، عهدهدار شدن کاری با [[مسئولیت]] و سمتی، [[حکم]]، [[سلطنت]]، [[پشتیبانی]]، [[زمامداری]]، [[سرپرستی]] و تصرّف در اشیا و امور [[انسانها]]<ref>اقرب الموارد، ج۵، (ل - ی)، ص۸۳۲-۸۳۳، ماده «ولی»، فرهنگ نوین، ص۸۱۵، ماده «ولی»؛ مجمع البحرین، ج۲، النهایة، ج۵، ماده «ولی»؛ المختار من صحاح اللغة، ص۵۸۴، مادّه «ولی».</ref>. | *افزون بر معنای ذکر شده، معانی دیگری نیز برای [[ولایت]] ذکر کردهاند. از قبیل: تسلّط، [[قدرت]]، [[فرمانروایی]]، [[محبّت]] و [[دوستی]]، کمک و [[یاری]]، عهدهدار شدن کاری با [[مسئولیت]] و سمتی، [[حکم]]، [[سلطنت]]، [[پشتیبانی]]، [[زمامداری]]، [[سرپرستی]] و تصرّف در اشیا و امور [[انسانها]]<ref>اقرب الموارد، ج۵، (ل - ی)، ص۸۳۲-۸۳۳، ماده «ولی»، فرهنگ نوین، ص۸۱۵، ماده «ولی»؛ مجمع البحرین، ج۲، النهایة، ج۵، ماده «ولی»؛ المختار من صحاح اللغة، ص۵۸۴، مادّه «ولی».</ref>. | ||
*اگر در معانی ذکر شده دقت شود، همگی نوع خاصی از نزدیکی هستند که با تأثیر و تأثر و [[سرپرستی]] و تصرّف در امور همراه میباشند. این معنای از ولایت همان معنای مورد نظر [[قرآن]] و [[اسلام]] است؛ چون [[ولایت قرآنی]] را نیز [[قرب]] و نزدیکی خاصی اعلام داشتهاند که با نوع یا انواعی از تأثیر و تأثّر، [[تصرف]]، تملک، [[تدبیر]]، [[سرپرستی]] و مانند آن همراه است<ref>ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج۵، ص۳۶۸- ۳۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۶۵.</ref>. | *اگر در معانی ذکر شده دقت شود، همگی نوع خاصی از نزدیکی هستند که با تأثیر و تأثر و [[سرپرستی]] و تصرّف در امور همراه میباشند. این معنای از [[ولایت]] همان معنای مورد نظر [[قرآن]] و [[اسلام]] است؛ چون [[ولایت قرآنی]] را نیز [[قرب]] و نزدیکی خاصی اعلام داشتهاند که با نوع یا انواعی از تأثیر و تأثّر، [[تصرف]]، تملک، [[تدبیر]]، [[سرپرستی]] و مانند آن همراه است<ref>ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج۵، ص۳۶۸- ۳۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۶۵.</ref>. |