مقام حضرت فاطمه زهرا: تفاوت میان نسخهها
←نزول مائده بهشتی
(صفحهای تازه حاوی «==نزول مائده بهشتی== *یکی از فضائل فراوان فاطمه{{س}} که نشاندهنده عمق...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==[[نزول | ==[[نزول مائده بهشتی]]== | ||
*یکی از [[فضائل | *یکی از [[فضائل فاطمه|فضائل فراوان فاطمه]]{{س}} که نشاندهنده عمق [[قرب]] او به [[پروردگار]] عالم است، نازل شدن غذای آسمانی برای [[فاطمه]]{{س}} همانند [[نزول]] آن بر [[مریم]]{{س}} است. [[خداوند]] در [[قرآن]] درباره [[مریم]]{{س}} چنین میفرماید: {{متن قرآن|كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«و هرگاه زکریّا در محراب (عبادت) نزد وی میرفت کنار او، رزقی مییافت و میپرسید: ای مریم! این از کجا برای تو آمده است؟ و او میگفت: از نزد خداوند؛ (آری) خداوند به هر که بخواهد بیحساب (و شمار) روزی میدهد» سوره آل عمران، آیه ۳۷.</ref>. [[نزول]] غذای آسمانی برای [[فاطمه]]{{س}} چندین بار روی داد، که به ذکر سه نمونه بسنده میکنیم: | ||
*۱. [[نقل]] شده، چند روزی بود که [[رسول خدا]]{{صل}} چیزی نخورده بود. سری به اتاق همسرانش زد اما نزد آنان چیزی نیافت، پس نزد [[فاطمه]]{{س}} آمد و فرمود: "دخترم گرسنهام، آیا چیزی برای خوردن داری؟" [[فاطمه]] که چیزی در منزل نداشت، فرمود: "نه، به [[خدا]] [[سوگند]]!" [[رسول خدا]]{{صل}} از آنجا رفت. ناگاه کنیزی از [[کنیزان]] [[فاطمه]]{{س}} دو گرده نان با تکهای گوشت برای آن [[حضرت]] فرستاد. [[فاطمه]] آن را در پارچهای پیچید و با خود گفت: "[[رسول خدا]] را بر خود و دیگران مقدم میدانم"، و با اینکه آنان خود محتاج بودند، یکی از [[حسنین]] را در پی [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد تا از ایشان بخواهد که باز گردند. هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} بازگشت، [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "[[جان]] من و مادرم به فدای شما؛ [[خداوند]] چیزی فرستاده است که برایتان کنار گذاشتهام". [[رسول خدا]]{{س}} فرمود: "سفره را بیاور!" هنگامی که [[فاطمه]]{{س}} سفره را باز کرد آن را پر از نان و گوشت یافت، [[تعجب]] کرد و دریافت که آنها برکتی است که [[خداوند متعال]] نازل کرده است. پس سفره را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} پهن کرد. آن [[حضرت]] پس از [[حمد]] [[الهی]] پرسید: دخترم این [[غذا]] از کجاست؟ [[فاطمه]]{{س}} جواب داد: "[[لطف]] [[پروردگار]] است و او به هر کس که بخواهد بیاندازه روزی میدهد". [[رسول خدا]]{{صل}} نیز فرمود: "[[خدا]] را [[شکر]] که تو را همانند [[سرور]] [[زنان]] [[بنی اسرائیل]] قرار داد که هرگاه [[خداوند]] به او روزی میداد، میگفت: این، [[لطف خداوند]] است". پس [[رسول خدا]]، [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]] و دیگر خاندانش را فراخواند و همگی از آن [[غذا]] خوردند و سیر شدند؛ ولی چیزی از [[غذا]] کم نشد و [[فاطمه]]{{س}} آن را بین [[همسایگان]] تقسیم کرد<ref>الکشاف، زمخشری، ج۱، ص۳۸۷؛ انوار التنزیل، بیضاوی، ج۲، ص۳۵؛ تفسیر غرائب القرآن، زیلعی، ج۲، ص۱۵۱؛ تخریج الاحادیث و الآثار، زمخشری، ج۱، ص۱۸۴ و ج۳، ص۱۴۲.</ref>. | *۱. [[نقل]] شده، چند روزی بود که [[رسول خدا]]{{صل}} چیزی نخورده بود. سری به اتاق همسرانش زد اما نزد آنان چیزی نیافت، پس نزد [[فاطمه]]{{س}} آمد و فرمود: "دخترم گرسنهام، آیا چیزی برای خوردن داری؟" [[فاطمه]] که چیزی در منزل نداشت، فرمود: "نه، به [[خدا]] [[سوگند]]!" [[رسول خدا]]{{صل}} از آنجا رفت. ناگاه کنیزی از [[کنیزان]] [[فاطمه]]{{س}} دو گرده نان با تکهای گوشت برای آن [[حضرت]] فرستاد. [[فاطمه]] آن را در پارچهای پیچید و با خود گفت: "[[رسول خدا]] را بر خود و دیگران مقدم میدانم"، و با اینکه آنان خود محتاج بودند، یکی از [[حسنین]] را در پی [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد تا از ایشان بخواهد که باز گردند. هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} بازگشت، [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "[[جان]] من و مادرم به فدای شما؛ [[خداوند]] چیزی فرستاده است که برایتان کنار گذاشتهام". [[رسول خدا]]{{س}} فرمود: "سفره را بیاور!" هنگامی که [[فاطمه]]{{س}} سفره را باز کرد آن را پر از نان و گوشت یافت، [[تعجب]] کرد و دریافت که آنها برکتی است که [[خداوند متعال]] نازل کرده است. پس سفره را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} پهن کرد. آن [[حضرت]] پس از [[حمد]] [[الهی]] پرسید: دخترم این [[غذا]] از کجاست؟ [[فاطمه]]{{س}} جواب داد: "[[لطف]] [[پروردگار]] است و او به هر کس که بخواهد بیاندازه روزی میدهد". [[رسول خدا]]{{صل}} نیز فرمود: "[[خدا]] را [[شکر]] که تو را همانند [[سرور]] [[زنان]] [[بنی اسرائیل]] قرار داد که هرگاه [[خداوند]] به او روزی میداد، میگفت: این، [[لطف خداوند]] است". پس [[رسول خدا]]، [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]] و دیگر خاندانش را فراخواند و همگی از آن [[غذا]] خوردند و سیر شدند؛ ولی چیزی از [[غذا]] کم نشد و [[فاطمه]]{{س}} آن را بین [[همسایگان]] تقسیم کرد<ref>الکشاف، زمخشری، ج۱، ص۳۸۷؛ انوار التنزیل، بیضاوی، ج۲، ص۳۵؛ تفسیر غرائب القرآن، زیلعی، ج۲، ص۱۵۱؛ تخریج الاحادیث و الآثار، زمخشری، ج۱، ص۱۸۴ و ج۳، ص۱۴۲.</ref>. | ||
*۲. [[نقل]] شده، در صبح یکی از روزها<ref>گویا در زمان رخداد این حادثه، بنابر آنچه از قرائن فهمیده میشود، قحطی شدیدی بر جامعه اسلامی، حاکم بوده است.</ref> [[امیرمؤمنان]]{{ع}} از [[فاطمه]]{{س}} پرسید: آیا در [[خانه]] غذایی برای خوردن هست؟ [[فاطمه]]{{س}} که چیزی در منزل نداشت، گفت: "قسم به خداوندی که پدرم را به [[نبوت]] و تو را به [[وصایت]]، بزرگ داشت، از دو روز قبل چیزی در منزل نیست جز آنچه به حضور شما آورده و شما را بر خود مقدم داشتم و آنچه برای پسرانم [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] قرار میدادم". وقتی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} این سخنان را شنید، گفت: "[[فاطمه]]! چرا مرا باخبر نساختی تا چیزی برای شما تهیه کنم؟" [[فاطمه]]{{س}} جواب داد: "یا أبا الحسن! از پروردگارم [[حیا]] کردم که شما را به بیش از توانت، به زحمت اندازم". | *۲. [[نقل]] شده، در صبح یکی از روزها<ref>گویا در زمان رخداد این حادثه، بنابر آنچه از قرائن فهمیده میشود، قحطی شدیدی بر جامعه اسلامی، حاکم بوده است.</ref> [[امیرمؤمنان]]{{ع}} از [[فاطمه]]{{س}} پرسید: آیا در [[خانه]] غذایی برای خوردن هست؟ [[فاطمه]]{{س}} که چیزی در منزل نداشت، گفت: "قسم به خداوندی که پدرم را به [[نبوت]] و تو را به [[وصایت]]، بزرگ داشت، از دو روز قبل چیزی در منزل نیست جز آنچه به حضور شما آورده و شما را بر خود مقدم داشتم و آنچه برای پسرانم [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] قرار میدادم". وقتی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} این سخنان را شنید، گفت: "[[فاطمه]]! چرا مرا باخبر نساختی تا چیزی برای شما تهیه کنم؟" [[فاطمه]]{{س}} جواب داد: "یا أبا الحسن! از پروردگارم [[حیا]] کردم که شما را به بیش از توانت، به زحمت اندازم". |