پرش به محتوا

شیطان در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ اکتبر ۲۰۲۰
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
*بنابراین، [[وسوسه]] [[شیطان]]، بدون نتیجه نخواهد بود و کم‌ترین اثر آن، تضییع اوقات گران‌بهای افراد است، و علت شدت و [[ضعف]] [[وسوسه]] [[شیطان]] بستگی به [[قوه]] خیالبافی افراد دارد، هر اندازه به‌کارگیری آن [[قوه]] در افراد بیش‌تر باشد، [[وسوسه]] [[شیطان]] زیاد و بیش‌ترین تأثیر را خواهد داشت. و تنها [[راه]] [[نجات]] از وسوسه‌های درونی و [[شیطانی]]، عاقلانه [[زندگی]] کردن و [[انجام وظیفه]] و داشتن [[روحیه]] [[بندگی]]، [[زهد]] و تقوای صحیح [[دینی]] و دوری از خیالبافی‌های [[بیهوده]] است.
*بنابراین، [[وسوسه]] [[شیطان]]، بدون نتیجه نخواهد بود و کم‌ترین اثر آن، تضییع اوقات گران‌بهای افراد است، و علت شدت و [[ضعف]] [[وسوسه]] [[شیطان]] بستگی به [[قوه]] خیالبافی افراد دارد، هر اندازه به‌کارگیری آن [[قوه]] در افراد بیش‌تر باشد، [[وسوسه]] [[شیطان]] زیاد و بیش‌ترین تأثیر را خواهد داشت. و تنها [[راه]] [[نجات]] از وسوسه‌های درونی و [[شیطانی]]، عاقلانه [[زندگی]] کردن و [[انجام وظیفه]] و داشتن [[روحیه]] [[بندگی]]، [[زهد]] و تقوای صحیح [[دینی]] و دوری از خیالبافی‌های [[بیهوده]] است.
*[[فلسفه]] [[وسوسه]] [[شیطان]] از جهت این است که [[انسان]] از لحاظ‍ [[فطرت]] درونی، طالب [[سعادت]] و [[راه]] سعادتمندی است و آن [[فطرت]] به هیچ وجه از بین نمی‌رود، اما هنگام [[تطبیق]] بر مصداق [[سعادت]] و [[راه]] آن، [[شیطان]] [[نفوذ]] می‌کند و با [[وسوسه]] و القائات غلط‍ به جای [[تطبیق]] آن خواسته اصیل درونی با [[سعادت]] واقعی، آن را بر [[شقاوت]] واقعی با [[ظاهرسازی]] و ایجاد تخیل در [[افکار]] [[انسان]]، منطبق می‌کند و اکثر افراد نیز به [[دلیل]] [[جهل]] یا عدم [[باور]] به وجود شریری همچون [[شیطان]] و القائات او، [[گمان]] می‌کنند و چه بسا برخی [[یقین]] کنند که آن تصمیمات ناشی از [[درک]] و [[فهم]] خودشان است و واقعاً دارای [[سعادت]] [[حقیقی]] و در مسیر آن هستند {{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}} <ref>«دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>.
*[[فلسفه]] [[وسوسه]] [[شیطان]] از جهت این است که [[انسان]] از لحاظ‍ [[فطرت]] درونی، طالب [[سعادت]] و [[راه]] سعادتمندی است و آن [[فطرت]] به هیچ وجه از بین نمی‌رود، اما هنگام [[تطبیق]] بر مصداق [[سعادت]] و [[راه]] آن، [[شیطان]] [[نفوذ]] می‌کند و با [[وسوسه]] و القائات غلط‍ به جای [[تطبیق]] آن خواسته اصیل درونی با [[سعادت]] واقعی، آن را بر [[شقاوت]] واقعی با [[ظاهرسازی]] و ایجاد تخیل در [[افکار]] [[انسان]]، منطبق می‌کند و اکثر افراد نیز به [[دلیل]] [[جهل]] یا عدم [[باور]] به وجود شریری همچون [[شیطان]] و القائات او، [[گمان]] می‌کنند و چه بسا برخی [[یقین]] کنند که آن تصمیمات ناشی از [[درک]] و [[فهم]] خودشان است و واقعاً دارای [[سعادت]] [[حقیقی]] و در مسیر آن هستند {{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}} <ref>«دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>.
*لذا مفسری می‌نویسد: "البته القائات [[[شیطانی]]] طوری نیستند که [[انسان]] آن را [[احساس]] کند و بین آنها و [[افکار]] خودش فرق بگذارد و آن را مُستند به کسی غیر از خود بداند، بلکه بی‌تردید آن را نیز [[افکار]] خود می‌داند و عیناً مانندِ دو دوتا مساوی با چهارتا و سایر [[احکام]] قطعی دیگر، از خود و رشحات [[فکری]] خویش می‌داند و هیچ منافاتی ندارد که [[افکار]] [[باطل]] ما، نیز مُستند به خود ما باشد و هم بگوییم: [[شیطان]] آن را در ما [[القا]] کرد، همچنان که بسیاری از [[افکار]] و تصمیمات ما است که در اثر خبر یا امر دیگری در ما ایجاد شده، و ما در عین حال، آن را از خود [[نفی]] نکرده و [[استقلال]] و [[اختیار]] خود را در آن، [[انکار]] نمی‌کنیم، و اگر آن [[تصمیم]] را بر اثر آن خبر گرفتیم و عملی کردیم، و سرزنشی بر آن مترتب شد، [[تقصیر]] را به گردن کسی که آن خبر را داده، نمی‌اندازیم"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۹.</ref>.
*لذا مفسری می‌نویسد: "البته القائات [[شیطانی]] طوری نیستند که [[انسان]] آن را [[احساس]] کند و بین آنها و [[افکار]] خودش فرق بگذارد و آن را مُستند به کسی غیر از خود بداند، بلکه بی‌تردید آن را نیز [[افکار]] خود می‌داند و عیناً مانندِ دو دوتا مساوی با چهارتا و سایر [[احکام]] قطعی دیگر، از خود و رشحات [[فکری]] خویش می‌داند و هیچ منافاتی ندارد که [[افکار]] [[باطل]] ما، نیز مُستند به خود ما باشد و هم بگوییم: [[شیطان]] آن را در ما [[القا]] کرد، همچنان که بسیاری از [[افکار]] و تصمیمات ما است که در اثر خبر یا امر دیگری در ما ایجاد شده، و ما در عین حال، آن را از خود [[نفی]] نکرده و [[استقلال]] و [[اختیار]] خود را در آن، [[انکار]] نمی‌کنیم، و اگر آن [[تصمیم]] را بر اثر آن خبر گرفتیم و عملی کردیم، و سرزنشی بر آن مترتب شد، [[تقصیر]] را به گردن کسی که آن خبر را داده، نمی‌اندازیم"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۹.</ref>.
*سپس به [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ}}<ref>«پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref> استناد می‌کند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۳-۳۴۶.</ref>
*سپس به [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ}}<ref>«پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref> استناد می‌کند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۳-۳۴۶.</ref>
===لغزاندن===
===لغزاندن===
*{{متن قرآن|فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ}}<ref>«شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند» سوره بقره، آیه ۳۶.</ref>.
*{{متن قرآن|فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ}}<ref>«شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند» سوره بقره، آیه ۳۶.</ref>.
*کلمه "زلّ‌"، از زلل به معنای لغزید، سقوط‍ کرد، و از [[حق]] برکنار شد؛ است: {{عربی|زَلَّتْ قَدَمُهُ}} یعنی "قدمش لغزید" و {{عربی|زَلَّ في مَقالته}} در گفتار خود دچار [[لغزش]] شد و {{عربی|أَزَلَّهُ الشيطانُ}} یعنی [[شیطان]] او را از [[حق]] یا [[اطاعت]] [[اوامر الهی]] لغزاند و دور کرد.
*کلمه {{متن قرآن|زَلَّ‌}}، از زلل به معنای لغزید، سقوط‍ کرد، و از [[حق]] برکنار شد؛ است: {{عربی|زَلَّتْ قَدَمُهُ}} یعنی "قدمش لغزید" و {{عربی|زَلَّ في مَقالته}} در گفتار خود دچار [[لغزش]] شد و {{عربی|أَزَلَّهُ الشيطانُ}} یعنی [[شیطان]] او را از [[حق]] یا [[اطاعت]] [[اوامر الهی]] لغزاند و دور کرد.
*محققی درباره مفهوم اصلی آن، می‌نویسد:"زلّ عبارت از [[لغزش]] ظریف در [[رأی]] یا گفتار یا عمل یا قدم است... و کاربرد آن در موردی است که [[لغزش]] و [[انحراف]] بعد از حالت [[ثبات]] باشد، و فرقی در [[لغزش]] عملی یا گفتاری یا [[فکری]] نیست"<ref>التحقیق، ج۴، ص۳۴۰ و ۳۴۱، کلمه زلّ‌.</ref>.
*محققی درباره مفهوم اصلی آن، می‌نویسد:"زلّ عبارت از [[لغزش]] ظریف در [[رأی]] یا گفتار یا عمل یا قدم است... و کاربرد آن در موردی است که [[لغزش]] و [[انحراف]] بعد از حالت [[ثبات]] باشد، و فرقی در [[لغزش]] عملی یا گفتاری یا [[فکری]] نیست"<ref>التحقیق، ج۴، ص۳۴۰ و ۳۴۱، کلمه زلّ‌.</ref>.
*بنابراین، یکی از ویژگی‌های ولایتمداری [[شیطان]]، ایجاد [[لغزش]] ظریف و تدریجی بعد از داشتن حالت ثَبات است و [[هدف]] او از آن [[لغزش]]، شکستن حالت [[پایداری]] است. بنابر مستفاد از [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ}} <ref>«بی‌گمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه  (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد و البته خداوند از آنان در گذشت؛ به راستی خداوند آمرزنده‌ای بردبار است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.</ref>، اخلال [[شیطان]] دارای مراحل مختلف ابتدایی و بدون سابقه [[گناه]] یا بعد از ارتکاب بعضی [[گناهان]] عملی یا گفتاری یا [[عقیدتی]] است که [[شیطان]] از آن [[سوء]] استفاده کرده و افراد را از [[موقعیت]] عالی [[معنوی]] و [[ایمانی]] می‌لغزاند و آنان را از حالت [[استقامت]] [[معنوی]] و [[روحی]] خارج می‌سازد. و از جهات مختلفی می‌لغزاند، برای افراد [[معنوی]] از جهت [[معنوی]] و برای افراد [[مادّی]] از جهت [[مادّی]].<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۶.</ref>
*بنابراین، یکی از ویژگی‌های ولایتمداری [[شیطان]]، ایجاد [[لغزش]] ظریف و تدریجی بعد از داشتن حالت ثَبات است و [[هدف]] او از آن [[لغزش]]، شکستن حالت [[پایداری]] است. بنابر مستفاد از [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ}} <ref>«بی‌گمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه  (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد و البته خداوند از آنان در گذشت؛ به راستی خداوند آمرزنده‌ای بردبار است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.</ref>، اخلال [[شیطان]] دارای مراحل مختلف ابتدایی و بدون سابقه [[گناه]] یا بعد از ارتکاب بعضی [[گناهان]] عملی یا گفتاری یا [[عقیدتی]] است که [[شیطان]] از آن [[سوء]] استفاده کرده و افراد را از [[موقعیت]] عالی [[معنوی]] و [[ایمانی]] می‌لغزاند و آنان را از حالت [[استقامت]] [[معنوی]] و [[روحی]] خارج می‌سازد. و از جهات مختلفی می‌لغزاند، برای افراد [[معنوی]] از جهت [[معنوی]] و برای افراد [[مادّی]] از جهت [[مادّی]].<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۶.</ref>
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
===ایجاد [[تغییر]] در [[آفرینش]]===
===ایجاد [[تغییر]] در [[آفرینش]]===
*{{متن قرآن|وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ}}<ref>«و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه می‌سازند» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>.
*{{متن قرآن|وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ}}<ref>«و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه می‌سازند» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>.
*در اینکه منظور [[شیطان]] از [[تغییر]] [[خلقت]] [[خدای متعال]] چیست‌؟! عده‌ای از [[مفسرین]]<ref>التبیان، ج۳، ص۳۳۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۳؛ کنز الدقائق، ج۳، ص۵۴۳.</ref> بر یک [[تفسیر]] اتفاق کرده‌اند که به عنوان نمونه به [[نقل]] یک مورد اکتفا می‌شود: "بعید نیست مراد از [[تغییر]] خَلق [[الهی]]، خارج شدن از [[حکم]] [[فطرت]] [[[انسانی]]] و ترک [[دین]] [[ناب]] [[[اسلامی]]] باشد".
*در اینکه منظور [[شیطان]] از [[تغییر]] [[خلقت]] [[خدای متعال]] چیست‌؟! عده‌ای از [[مفسرین]]<ref>التبیان، ج۳، ص۳۳۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۳؛ کنز الدقائق، ج۳، ص۵۴۳.</ref> بر یک [[تفسیر]] اتفاق کرده‌اند که به عنوان نمونه به [[نقل]] یک مورد اکتفا می‌شود: "بعید نیست مراد از [[تغییر]] خَلق [[الهی]]، خارج شدن از [[حکم]] [[فطرت]] [[انسانی]] و ترک [[دین]] [[ناب]] [[اسلامی]] باشد".
*و [[خدای سبحان]] در [[قرآن]] فرموده: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد» سوره روم، آیه ۳۰.</ref><ref>المیزان، ج۵، ص۸۵.</ref>.
*و [[خدای سبحان]] در [[قرآن]] فرموده: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد» سوره روم، آیه ۳۰.</ref><ref>المیزان، ج۵، ص۸۵.</ref>.
*به عبارت دیگر: [[هدف]] از خَلق [[انس]] و [[جن]]، [[تسلیم محض]] و [[بندگی]] [[خدای سبحان]] است: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>؛ [[شیطان]] در مقدمات وصول به آن [[هدف غایی خلقت]]، با القائات مرموزش، تلاش گسترده می‌کند که آنها را مختل کند و مقدمه اصلی وصول به آن [[هدف]] عالی، [[دینداری]] است؛ لذا [[شیطان]] برای رسیدن به مقصدش که مانعیت برای [[معرفت]] و [[بندگی]] [[خدای سبحان]] است، با انواع وسوسه‌های گوناگون، در [[دین]] خلل و [[تغییر]] ایجاد می‌کند تا [[مانع]] از وصول به [[کمال انسانی]] که همان [[بندگی]] است، شود و برای [[تغییر]] و ایجاد [[نقص]] در [[دین]]، به سوی موارد اساسی [[دین]] می‌رود و با تلاش گسترده، عده کثیری را نسبت به آن موارد، [[سلب]] [[اعتقاد]] [[عقیدتی]] و عملی می‌کند. امروزه شاهدیم عده‌ای بی‌شمار از [[مسلمانان]] را از رکن اصلی و کمالی [[دین]] که [[امامت]] ولی [[حق]] باشد، به [[انحراف]] سوق داده و آن را از مسیر اصلی و مصادیق [[حقیقی]] [[تغییر]] داده و متوجه عده فاقد [[صلاحیت امامت]] و [[ولایت]] [[حق]]، کرده است یا عده کثیری از [[معتقدان]] به [[امامت]] ولی [[حق]] را نسبت به موارد اساسی [[دین]]، همچون: داشتن تقوای صحیح، با القای [[امید]] [[بخشش]] و [[شفاعت]] برای مَحبت به [[اهل بیت]]{{عم}}، به سوی بی‌تقوایی و لاابالی‌گری [[منحرف]] ساخته است.
*به عبارت دیگر: [[هدف]] از خَلق [[انس]] و [[جن]]، [[تسلیم محض]] و [[بندگی]] [[خدای سبحان]] است: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>؛ [[شیطان]] در مقدمات وصول به آن [[هدف غایی خلقت]]، با القائات مرموزش، تلاش گسترده می‌کند که آنها را مختل کند و مقدمه اصلی وصول به آن [[هدف]] عالی، [[دینداری]] است؛ لذا [[شیطان]] برای رسیدن به مقصدش که مانعیت برای [[معرفت]] و [[بندگی]] [[خدای سبحان]] است، با انواع وسوسه‌های گوناگون، در [[دین]] خلل و [[تغییر]] ایجاد می‌کند تا [[مانع]] از وصول به [[کمال انسانی]] که همان [[بندگی]] است، شود و برای [[تغییر]] و ایجاد [[نقص]] در [[دین]]، به سوی موارد اساسی [[دین]] می‌رود و با تلاش گسترده، عده کثیری را نسبت به آن موارد، [[سلب]] [[اعتقاد]] [[عقیدتی]] و عملی می‌کند. امروزه شاهدیم عده‌ای بی‌شمار از [[مسلمانان]] را از رکن اصلی و کمالی [[دین]] که [[امامت]] ولی [[حق]] باشد، به [[انحراف]] سوق داده و آن را از مسیر اصلی و مصادیق [[حقیقی]] [[تغییر]] داده و متوجه عده فاقد [[صلاحیت امامت]] و [[ولایت]] [[حق]]، کرده است یا عده کثیری از [[معتقدان]] به [[امامت]] ولی [[حق]] را نسبت به موارد اساسی [[دین]]، همچون: داشتن تقوای صحیح، با القای [[امید]] [[بخشش]] و [[شفاعت]] برای مَحبت به [[اهل بیت]]{{عم}}، به سوی بی‌تقوایی و لاابالی‌گری [[منحرف]] ساخته است.
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
*کلمه {{متن قرآن|فَأَنْسَاهُمْ}} از مادّه "نسی"، از باب [[افعال]] و متعدّی، به معنای ایجاد [[فراموشی]] است، "و نیز به مفهوم [[اهمال]] و [[بی‌اعتنایی]] است"<ref>قاموس قرآن، ج۷، ص۶۲، کلمه نسی.</ref>. بنابراین، [[نسیان]] مشترک است میان دو معنا، یکی ترک از روی [[غفلت]] و دیگری ترک از روی عمدی. و "هر نسیانی که [[خداوند]] ذَم کرده، نسیانی است که اصل آن از روی تعمد بوده است"<ref>مفردات راغب، ص۸۰۳، کلمه نسی.</ref>.
*کلمه {{متن قرآن|فَأَنْسَاهُمْ}} از مادّه "نسی"، از باب [[افعال]] و متعدّی، به معنای ایجاد [[فراموشی]] است، "و نیز به مفهوم [[اهمال]] و [[بی‌اعتنایی]] است"<ref>قاموس قرآن، ج۷، ص۶۲، کلمه نسی.</ref>. بنابراین، [[نسیان]] مشترک است میان دو معنا، یکی ترک از روی [[غفلت]] و دیگری ترک از روی عمدی. و "هر نسیانی که [[خداوند]] ذَم کرده، نسیانی است که اصل آن از روی تعمد بوده است"<ref>مفردات راغب، ص۸۰۳، کلمه نسی.</ref>.
*برخی دیگر درباره فرق آن با [[غفلت]] و [[سهو]] می‌نویسند: "غفلت عبارت از عدم توجه به چیزی و [[تصور]] نمودن آن، خواه صورت آن در [[ذهن]] باشد یا نباشد و اعم از [[نسیان]] است، چون [[نسیان]]، عبارت است از [[غفلت]] کردن از آنچه در گذشته به‌یاد داشت، چنان که [[سهو]]، [[غفلت]] است از آنچه متذکر آن نبود"<ref>التحقیق، ج۱۲، ص۱۱۴، کلمه نسی.</ref>.
*برخی دیگر درباره فرق آن با [[غفلت]] و [[سهو]] می‌نویسند: "غفلت عبارت از عدم توجه به چیزی و [[تصور]] نمودن آن، خواه صورت آن در [[ذهن]] باشد یا نباشد و اعم از [[نسیان]] است، چون [[نسیان]]، عبارت است از [[غفلت]] کردن از آنچه در گذشته به‌یاد داشت، چنان که [[سهو]]، [[غفلت]] است از آنچه متذکر آن نبود"<ref>التحقیق، ج۱۲، ص۱۱۴، کلمه نسی.</ref>.
*"نسیان اعمّ است از آن‌که در [[امور مادّی]] صورت بگیرد یا در جهت [[روحانی]]، و بالاترین [[نسیان]] از جهت شدت، فراموش کردن [[پروردگار]] [[متعال]] است که روشن‌ترین و نیرومندترین وجود و آفریننده [[زمین]] و [[آسمان]] باشد و چون تمام [[سعادت]] و کمال [[انسان]] در ارتباط‍ و [[قرب به خداوند]] [[متعال]] است، نتیجه این [[نسیان]]، [[غفلت]] از خود و فراموش کردن [[خوشبختی]] خویش خواهد بود، و این معنا آخرین مرتبه [[بدبختی]] [[انسان]] است:
*"نسیان اعمّ است از آن‌که در [[امور مادّی]] صورت بگیرد یا در جهت [[روحانی]]، و بالاترین [[نسیان]] از جهت شدت، فراموش کردن [[پروردگار]] [[متعال]] است که روشن‌ترین و نیرومندترین وجود و آفریننده [[زمین]] و [[آسمان]] باشد و چون تمام [[سعادت]] و کمال [[انسان]] در ارتباط‍ و [[قرب به خداوند]] [[متعال]] است، نتیجه این [[نسیان]]، [[غفلت]] از خود و فراموش کردن [[خوشبختی]] خویش خواهد بود، و این معنا آخرین مرتبه [[بدبختی]] [[انسان]] است:{{متن قرآن|وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref>"<ref>تفسیر روشن، ج۱، ص۲۳۳.</ref>.
{{متن قرآن|وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref>"<ref>تفسیر روشن، ج۱، ص۲۳۳.</ref>.
*بنابراین، [[شیطان]] برای [[محروم]] شدن افراد از کسب [[کمالات انسانی]] و [[سعادتمند]] شدن، به سراغ محور اصلی و اساسی [[تکامل]] آنان می‌رود که [[غفلت]] از یاد [[خدای متعال]] است. و [[فراموشی]] از [[یاد خدا]]، موجب [[خودفراموشی]] و به‌تبع [[غفلت]] از [[کمال‌طلبی]] و سعادت‌خواهی و [[سلب]] توفیقات [[الهی]] می‌شود. پس [[نسیان]] [[الهی]] عبارت از [[سلب]] توفیقات و [[رحمت]] خاصّه خواهد بود، نَه اینکه بر آنان [[احاطه علمی]] نداشته باشد.
*بنابراین، [[شیطان]] برای [[محروم]] شدن افراد از کسب [[کمالات انسانی]] و [[سعادتمند]] شدن، به سراغ محور اصلی و اساسی [[تکامل]] آنان می‌رود که [[غفلت]] از یاد [[خدای متعال]] است. و [[فراموشی]] از [[یاد خدا]]، موجب [[خودفراموشی]] و به‌تبع [[غفلت]] از [[کمال‌طلبی]] و سعادت‌خواهی و [[سلب]] توفیقات [[الهی]] می‌شود. پس [[نسیان]] [[الهی]] عبارت از [[سلب]] توفیقات و [[رحمت]] خاصّه خواهد بود، نَه اینکه بر آنان [[احاطه علمی]] نداشته باشد.
*اما اینکه در [[قرآن مجید]] مطرح شده که: [[اعراض از ذکر خدا]]، در [[آخرت]] [[ظهور]] می‌کند و [[فرد]] فراموشکار در آن عالَم، [[کور]] وارد [[محشر]] می‌شود! {{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى}}<ref> «و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی  تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت * می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی در حالی که من بینا بودم؟ * فرمود: بدین‌گونه بود که نشانه‌های  ما به تو رسید و تو آنها را فراموش کردی و همان‌گونه امروز تو فراموش می‌گردی» سوره طه، آیه ۱۲۴-۱۲۶.</ref>.
*اما اینکه در [[قرآن مجید]] مطرح شده که: [[اعراض از ذکر خدا]]، در [[آخرت]] [[ظهور]] می‌کند و [[فرد]] فراموشکار در آن عالَم، [[کور]] وارد [[محشر]] می‌شود! {{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى}}<ref> «و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی  تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت * می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی در حالی که من بینا بودم؟ * فرمود: بدین‌گونه بود که نشانه‌های  ما به تو رسید و تو آنها را فراموش کردی و همان‌گونه امروز تو فراموش می‌گردی» سوره طه، آیه ۱۲۴-۱۲۶.</ref>.
خط ۱۶۷: خط ۱۶۶:
===[[هدایت]] به سوی [[بدی]]===
===[[هدایت]] به سوی [[بدی]]===
*{{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>.
*{{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>.
*کلمه {{متن قرآن|لَأُغْوِيَنَّهُمْ}} از مادهّ "غوی" و معنای اصلی آن "دلالت و [[راهنمایی]] به سوی [[شر]] و [[فساد]] است که در مقابل آن [[رشد]] به معنای [[هدایت]] به سوی خیر و [[صلاح]] است"<ref>التحقیق، ج۷، ص۲۸۹، کلمه غوی.</ref>. *بنابراین، ترجمه و [[تفسیر]] آن به معنای [[گمراه کردن]] صحیح نیست<ref>کشف الاسرار، ج۵، ص۳۰۸؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۲، ص۴۲۹؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۶۷۱ و تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۷۲.</ref> و فرق [[اضلال]]، [[اغوا]] و تزیین، اینکه [[اضلال]] اعم از [[اغوا]] و شامل مواردی که [[حق]] هستند، می‌شود که [[شیطان]] در آن موارد [[حق]]، [[انحراف]] ایجاد می‌کند و به سوی تفریط‍ یا افراط‍ یا برداشت غلط‍ از آن سوق می‌دهد؛ اما [[اغوا]] فقط‍ در موارد [[شر]] و [[فساد]] است بر خلاف [[اضلال]] که مخلوطی از [[حق و باطل]] و ممزوجی از [[صلاح]] و [[فساد]] است. به عبارت دیگر: در [[اضلال]] [[هدف]] و مقصد به صورت [[باطل]] وجود دارد، اما در [[اغوا]]، پوچگرایی است به طوری که حتّی [[هدف]] [[باطل]] نیز وجود ندارد و تزیین، شامل [[اضلال]] و [[اغوا]] است که به عنوان وسیله آن دو، برای سوق دادن به موارد آن دو، مورد استفاده [[شیطان]] قرار می‌گیرد.
*کلمه {{متن قرآن|لَأُغْوِيَنَّهُمْ}} از مادهّ "غوی" و معنای اصلی آن "دلالت و [[راهنمایی]] به سوی [[شر]] و [[فساد]] است که در مقابل آن [[رشد]] به معنای [[هدایت]] به سوی خیر و [[صلاح]] است"<ref>التحقیق، ج۷، ص۲۸۹، کلمه غوی.</ref>.  
*بنابراین، ترجمه و [[تفسیر]] آن به معنای [[گمراه کردن]] صحیح نیست<ref>کشف الاسرار، ج۵، ص۳۰۸؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۲، ص۴۲۹؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۶۷۱ و تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۷۲.</ref> و فرق [[اضلال]]، [[اغوا]] و تزیین، اینکه [[اضلال]] اعم از [[اغوا]] و شامل مواردی که [[حق]] هستند، می‌شود که [[شیطان]] در آن موارد [[حق]]، [[انحراف]] ایجاد می‌کند و به سوی تفریط‍ یا افراط‍ یا برداشت غلط‍ از آن سوق می‌دهد؛ اما [[اغوا]] فقط‍ در موارد [[شر]] و [[فساد]] است بر خلاف [[اضلال]] که مخلوطی از [[حق و باطل]] و ممزوجی از [[صلاح]] و [[فساد]] است. به عبارت دیگر: در [[اضلال]] [[هدف]] و مقصد به صورت [[باطل]] وجود دارد، اما در [[اغوا]]، پوچگرایی است به طوری که حتّی [[هدف]] [[باطل]] نیز وجود ندارد و تزیین، شامل [[اضلال]] و [[اغوا]] است که به عنوان وسیله آن دو، برای سوق دادن به موارد آن دو، مورد استفاده [[شیطان]] قرار می‌گیرد.
*بنابراین، در [[آیه]] [[سوره حجر]] که در عنوان قبلی مطرح شد، [[اغوا]] بعد از تزیین آمده است که حاکی از اینکه [[هدف]] اصلی از تزیین، همان [[اغوا]] و دلالت به [[شر]] و [[فساد]] از طریق [[معتقدات]] [[باطل]] و [[اعمال]] [[ناپسند]] است. یعنی علاوه بر [[زینت]] دادن به امور [[باطل]]، در آنها ایجاد کشش و جذابیت قرار داده، آن‌سان که به سوی آن امور بیایند و مرتکب آن امور شوند و بر آنها [[عادت]] کرده و به صورت [[مَلَکه]] و صفتی غیر قابل زوال درآمده و با آن صفات و [[اعتقادات]] [[زشت]]، وارد عاَلمِ [[آخرت]] گردند و دچار [[عذاب]] و گرفتار وبال کارهای [[زشت]] خود، شوند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۵۷-۳۵۸.</ref> 
*بنابراین، در [[آیه]] [[سوره حجر]] که در عنوان قبلی مطرح شد، [[اغوا]] بعد از تزیین آمده است که حاکی از اینکه [[هدف]] اصلی از تزیین، همان [[اغوا]] و دلالت به [[شر]] و [[فساد]] از طریق [[معتقدات]] [[باطل]] و [[اعمال]] [[ناپسند]] است. یعنی علاوه بر [[زینت]] دادن به امور [[باطل]]، در آنها ایجاد کشش و جذابیت قرار داده، آن‌سان که به سوی آن امور بیایند و مرتکب آن امور شوند و بر آنها [[عادت]] کرده و به صورت [[مَلَکه]] و صفتی غیر قابل زوال درآمده و با آن صفات و [[اعتقادات]] [[زشت]]، وارد عاَلمِ [[آخرت]] گردند و دچار [[عذاب]] و گرفتار وبال کارهای [[زشت]] خود، شوند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۵۷-۳۵۸.</ref> 
===جلوگیری از [[راه]] راست===
===جلوگیری از [[راه]] راست===
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:
*بنابراین، طبق برداشت کلی از آن کلمه و موارد استعمالش، اینکه [[شیطان]]: با [[نفوذ]] در [[افکار]] و اذهان [[انسان‌ها]] و [[وسوسه]] در آنها، آنان را مضطرب [[فکری]] و [[روانی]] می‌کند و به [[شک و تردید]] می‌اندازد و سپس با وسایل به ظاهر [[فریبنده]]، همچون: نوشتارها و گفتارهای عوام‌پسند یا صداها و ترانه‌های [[لهو و لعب]] به سوی لاابالی‌گری، [[عقاید]] [[باطل]] و [[معاصی]] سوق می‌دهد، لذا گفته‌ها و نوشته‌های [[منحرف]] کننده یا صداها و موسیقی‌های غیر مُجاز [[شرعی]]، از مصادیق صوت [[شیطان]] هستند که توسط‍ حلقوم دیگران ظاهر می‌شوند.
*بنابراین، طبق برداشت کلی از آن کلمه و موارد استعمالش، اینکه [[شیطان]]: با [[نفوذ]] در [[افکار]] و اذهان [[انسان‌ها]] و [[وسوسه]] در آنها، آنان را مضطرب [[فکری]] و [[روانی]] می‌کند و به [[شک و تردید]] می‌اندازد و سپس با وسایل به ظاهر [[فریبنده]]، همچون: نوشتارها و گفتارهای عوام‌پسند یا صداها و ترانه‌های [[لهو و لعب]] به سوی لاابالی‌گری، [[عقاید]] [[باطل]] و [[معاصی]] سوق می‌دهد، لذا گفته‌ها و نوشته‌های [[منحرف]] کننده یا صداها و موسیقی‌های غیر مُجاز [[شرعی]]، از مصادیق صوت [[شیطان]] هستند که توسط‍ حلقوم دیگران ظاهر می‌شوند.
*کلمه {{متن قرآن|أَجْلِبْ}} از ماّده "جلب"، با توجه به متعلقات آن {{عربی|"علیهم بخیلک و رجلک"}}، به معنای راندن با [[صیحه]]، [[قهر]] و [[تندی]] است و از آن مادّه، فقط‍ دو بار در [[قرآن مجید]] استعمال شده است، یکی: درباره عمل اغوایی [[شیطان]] و دیگری: درباره [[حجاب]] [[زنان]]{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref> «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو چادرهایشان را بر خویش نیک بپوشند؛ این (کار) برای اینکه (به پاکدامنی) شناخته شوند و آزار نبینند نزدیک‌تر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۹.</ref>. و محقق لغت‌شناسی با [[نقل]] قولی می‌نویسد: "مقاییس اللغة برای کلمه جلب دو معنا لحاظ‍ کرده، یکی به معنای کشاندن چیزی از موضعی به موضع دیگر است و دومی به معنای چیزی که چیز دیگری را بپوشاند، مانندِ جلباب که جمع آن جَلابیب است... اما معنای اصلی آن، عبارت از سوق دادن از جانبی به جانب دیگر و آوردن چیزی از محلی به محلّ دیگر است"<ref>التحقیق، ج۲، ص۹۷، کلمه جلب.</ref>.
*کلمه {{متن قرآن|أَجْلِبْ}} از ماّده "جلب"، با توجه به متعلقات آن {{عربی|"علیهم بخیلک و رجلک"}}، به معنای راندن با [[صیحه]]، [[قهر]] و [[تندی]] است و از آن مادّه، فقط‍ دو بار در [[قرآن مجید]] استعمال شده است، یکی: درباره عمل اغوایی [[شیطان]] و دیگری: درباره [[حجاب]] [[زنان]]{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref> «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو چادرهایشان را بر خویش نیک بپوشند؛ این (کار) برای اینکه (به پاکدامنی) شناخته شوند و آزار نبینند نزدیک‌تر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۹.</ref>. و محقق لغت‌شناسی با [[نقل]] قولی می‌نویسد: "مقاییس اللغة برای کلمه جلب دو معنا لحاظ‍ کرده، یکی به معنای کشاندن چیزی از موضعی به موضع دیگر است و دومی به معنای چیزی که چیز دیگری را بپوشاند، مانندِ جلباب که جمع آن جَلابیب است... اما معنای اصلی آن، عبارت از سوق دادن از جانبی به جانب دیگر و آوردن چیزی از محلی به محلّ دیگر است"<ref>التحقیق، ج۲، ص۹۷، کلمه جلب.</ref>.
*مفسری درباره آن می‌نویسد: "معنای [[[آیه شریفه]]] این است که برای راه‌انداختن آنان به سوی [[معصیت]] به لشکریانت اعم از سواره‌نظام و [[پیاده‌نظام]] [[دستور]] بده تا پیوسته بر سر آنان بزنند. و آن اشاره است به اینکه بعضی [[لشکریان شیطان]]، تندکار و بعضی کندکارند، چنان که وضع هر لشکری همین‌گونه است، بعضی سواره و بعضی پیاده‌اند، پیاده‌ها را به کاری می‌گمارند که [[حاجت]] به سرعت عمل نداشته باشد"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۴۷.</ref>.
*مفسری درباره آن می‌نویسد: "معنای [[آیه شریفه]] این است که برای راه‌انداختن آنان به سوی [[معصیت]] به لشکریانت اعم از سواره‌نظام و [[پیاده‌نظام]] [[دستور]] بده تا پیوسته بر سر آنان بزنند. و آن اشاره است به اینکه بعضی [[لشکریان شیطان]]، تندکار و بعضی کندکارند، چنان که وضع هر لشکری همین‌گونه است، بعضی سواره و بعضی پیاده‌اند، پیاده‌ها را به کاری می‌گمارند که [[حاجت]] به سرعت عمل نداشته باشد"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۴۷.</ref>.
*بنابراین، معنای [[آیه شریفه]]، کنایه از این است که [[شیطان]] به وسیله لشکریانش، عده‌ای را به سرعت از [[حق]] به سوی [[انحراف]] سوق می‌دهد و آنان را از محیط‍ [[معنوی]] [[روحی]] و ملکوتی به محیط‍ [[جمود]] [[فکری]] و توجه به مادّیات، [[منحرف]] و منتقل می‌کند و عده‌ای دیگر را با تدریج و کندی، کشان کشان از صفای [[روحی]] و [[باطنی]] به [[گرفتاری]] و [[آشفتگی]] [[روانی]] می‌کشاند.
*بنابراین، معنای [[آیه شریفه]]، کنایه از این است که [[شیطان]] به وسیله لشکریانش، عده‌ای را به سرعت از [[حق]] به سوی [[انحراف]] سوق می‌دهد و آنان را از محیط‍ [[معنوی]] [[روحی]] و ملکوتی به محیط‍ [[جمود]] [[فکری]] و توجه به مادّیات، [[منحرف]] و منتقل می‌کند و عده‌ای دیگر را با تدریج و کندی، کشان کشان از صفای [[روحی]] و [[باطنی]] به [[گرفتاری]] و [[آشفتگی]] [[روانی]] می‌کشاند.
*بعد از آن تسلط‍ و [[استیلا]] بر افراد، نوبت به [[مشارکت]] او با آنان در [[اموال]] و اولادشان می‌رسد: {{متن قرآن|وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ}}؛ کلمه {{متن قرآن|شَارِكْهُمْ}} از مادّه "شرک" و معنای آن عبارت است از تقارن دو [[فرد]] یا افرادی در عمل یا امری، به نحوی که برای هر یک [[نصیبی]] یا تأثیری در آن باشد.
*بعد از آن تسلط‍ و [[استیلا]] بر افراد، نوبت به [[مشارکت]] او با آنان در [[اموال]] و اولادشان می‌رسد: {{متن قرآن|وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ}}؛ کلمه {{متن قرآن|شَارِكْهُمْ}} از مادّه "شرک" و معنای آن عبارت است از تقارن دو [[فرد]] یا افرادی در عمل یا امری، به نحوی که برای هر یک [[نصیبی]] یا تأثیری در آن باشد.
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
*اگر در مرحله نخست موفق نشد، وارد مرحله دوم شده و آن [[وسوسه]] [[خودنمایی]]، ریاکاری و منّت گذاشتن در [[انفاق]] است و [[خدای متعال]] آنها را موجب بطلان [[پاداش]] [[انفاق]] قرار داده و علاوه بر آن، برای آنها مجازاتی همچون: [[سلب]] [[توفیق]] [[هدایت]] نیز قرار داده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بی‌رویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام می‌دهند هیچ (بهره) نمی‌توانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref>.
*اگر در مرحله نخست موفق نشد، وارد مرحله دوم شده و آن [[وسوسه]] [[خودنمایی]]، ریاکاری و منّت گذاشتن در [[انفاق]] است و [[خدای متعال]] آنها را موجب بطلان [[پاداش]] [[انفاق]] قرار داده و علاوه بر آن، برای آنها مجازاتی همچون: [[سلب]] [[توفیق]] [[هدایت]] نیز قرار داده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بی‌رویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام می‌دهند هیچ (بهره) نمی‌توانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref>.
*[[انفاق]] در [[دین مقدس اسلام]] به دو صورت است: [[انفاق]] [[واجب]]، مثل [[خُمس]]، [[زکات]] و تأمین [[نفقه]] زوجه و افراد تحت تکفّل از [[اولاد]] و [[پدر]] و [[مادر]]؛ [[انفاق مستحب]] همچون کمک به [[فقرا]] و تأسیس مکان‌های [[عبادی]] و [[علمی]] و....
*[[انفاق]] در [[دین مقدس اسلام]] به دو صورت است: [[انفاق]] [[واجب]]، مثل [[خُمس]]، [[زکات]] و تأمین [[نفقه]] زوجه و افراد تحت تکفّل از [[اولاد]] و [[پدر]] و [[مادر]]؛ [[انفاق مستحب]] همچون کمک به [[فقرا]] و تأسیس مکان‌های [[عبادی]] و [[علمی]] و....
*بنابراین، جهت عمده مانعیت [[شیطان]] طبق مستفاد از [[آیه شریفه]]، [[وعده]] [[فقر]] در صورت [[انفاق]] است و در حالی که [[فلسفه]] [[تشریع]] [[انفاق]] در [[اسلام]] طبق نوشته محققی، عبارت از: "ضعیف کردن [[تعلق به دنیا]] و شکستن [[[بت]]] مَحبت [[مال]] است و توجه به خدمت‌کردن به [[بندگان]] [[فقیر]] [[خدای سبحان]] و [[نجات]] دادن [[فقرا]] از [[سختی]] [[زندگی]]، و [[اصلاح]] [[اجتماع]] است و آن از بزرگ‌ترین [[عبادات]] برای [[اغنیا]] و [[ثروتمندان]] است"<ref>التحقیق، ج۹، ص۱۲۱، کلمه فقر.</ref>.
*بنابراین، جهت عمده مانعیت [[شیطان]] طبق مستفاد از [[آیه شریفه]]، [[وعده]] [[فقر]] در صورت [[انفاق]] است و در حالی که [[فلسفه]] [[تشریع]] [[انفاق]] در [[اسلام]] طبق نوشته محققی، عبارت از: "ضعیف کردن [[تعلق به دنیا]] و شکستن [[بت]] مَحبت [[مال]] است و توجه به خدمت‌کردن به [[بندگان]] [[فقیر]] [[خدای سبحان]] و [[نجات]] دادن [[فقرا]] از [[سختی]] [[زندگی]]، و [[اصلاح]] [[اجتماع]] است و آن از بزرگ‌ترین [[عبادات]] برای [[اغنیا]] و [[ثروتمندان]] است"<ref>التحقیق، ج۹، ص۱۲۱، کلمه فقر.</ref>.
*و [[شیطان]] با [[وسوسه]] [[وعده]] [[فقر]]، [[مانع]] از آن [[عبادت]] بزرگ می‌شود و [[فلسفه]] دیگر، [[آزمایش]] افراد است، وگرنه خدای [[قادر]] توانا به [[راحتی]] می‌تواند، [[فقر]] افراد را برطرف کرده و دیگر اینکه با توجه به مجهول بودن زمان [[مرگ]] و [[سختی]] جان‌دادن و [[دل]] کندن از [[دنیا]]، [[انفاق]] موجب [[راحتی]] در [[جان]] دادن هنگام مردن می‌شود، آن در صورتی است که [[تعلق به دنیا]] [[ضعیف]] شده باشد و [[انفاق]] یکی از عوامل ایجاد آن [[ضعف]] است.
*و [[شیطان]] با [[وسوسه]] [[وعده]] [[فقر]]، [[مانع]] از آن [[عبادت]] بزرگ می‌شود و [[فلسفه]] دیگر، [[آزمایش]] افراد است، وگرنه خدای [[قادر]] توانا به [[راحتی]] می‌تواند، [[فقر]] افراد را برطرف کرده و دیگر اینکه با توجه به مجهول بودن زمان [[مرگ]] و [[سختی]] جان‌دادن و [[دل]] کندن از [[دنیا]]، [[انفاق]] موجب [[راحتی]] در [[جان]] دادن هنگام مردن می‌شود، آن در صورتی است که [[تعلق به دنیا]] [[ضعیف]] شده باشد و [[انفاق]] یکی از عوامل ایجاد آن [[ضعف]] است.
*نکته آخر، مراد از [[فقر]] در [[آیه شریفه]]، [[فقر]] [[مالی]] است نَه [[فقر]] در جهات دیگر مانند [[فقر علمی]] یا [[اخلاقی]]، بله، مگر اینکه با واسطه [[ترس]] از [[فقر]] [[مالی]]، بذل [[علمی]] نشود، چرا؟! زیرا اگر دیگری عالِم به حرفه و فنی که او می‌داند، شود، موجب عدم رونق درآمد و کم شدن مشتری‌هایش می‌شود، اگر عدم بذل [[علمی]] به [[دلیل]] از [[دست]] دادن درآمد بیش‌تر است، آن نیز یکی از وسوسه‌های [[شیطان]] خواهد بود!
*نکته آخر، مراد از [[فقر]] در [[آیه شریفه]]، [[فقر]] [[مالی]] است نَه [[فقر]] در جهات دیگر مانند [[فقر علمی]] یا [[اخلاقی]]، بله، مگر اینکه با واسطه [[ترس]] از [[فقر]] [[مالی]]، بذل [[علمی]] نشود، چرا؟! زیرا اگر دیگری عالِم به حرفه و فنی که او می‌داند، شود، موجب عدم رونق درآمد و کم شدن مشتری‌هایش می‌شود، اگر عدم بذل [[علمی]] به [[دلیل]] از [[دست]] دادن درآمد بیش‌تر است، آن نیز یکی از وسوسه‌های [[شیطان]] خواهد بود!
خط ۲۶۸: خط ۲۶۸:
*بعضی [[مفسرین]] در [[تفسیر]] "ضعف [[کید]] شیطان" می‌نویسند: "ظاهر است که [[ضعف]] [[کید شیطان]] در مقابل [[سبیل]] خداست و منافاتی ندارد که در برابر افراد [[مطیع]] هوای [[نَفْس]] ([[نامشروع]])، توانا باشد"<ref>المیزان، ج۴، ص۴۲۱.</ref>؛ "و امّا [[کید شیطان]] و [[اتباع]] و اولیایش اگر چه بسا بسیار بزرگ است، در [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا}}<ref>«و نیرنگی بزرگ باختند» سوره نوح، آیه ۲۲.</ref>، و نیز: {{متن قرآن|وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ}}<ref>«و بی‌گمان نیرنگ خود را به کار بردند و نیرنگشان نزد خداوند (آشکار) است و نه آنست  نیرنگشان که بدان کوه‌ها از میان برود» سوره ابراهیم، آیه ۴۶.</ref>، ولی در مقابل [[مشیت]] [[حق]] بسیار [[ضعیف]] و ناچیز است. باید [[پناه]] برد به‌خدا و از او [[نصرت]]‌طلبید و با اینها [[مقاتله]] کرد؛ به‌علاوه چون [[مکر]] و [[کید]] اینها بر [[باطل]] است و [[باطل]] ثَبات و بقا ندارد، بی‌مغز و پوک است، [[ضعیف]] است"<ref>أطیب البیان، ج۴، ص۱۳۹.</ref>؛
*بعضی [[مفسرین]] در [[تفسیر]] "ضعف [[کید]] شیطان" می‌نویسند: "ظاهر است که [[ضعف]] [[کید شیطان]] در مقابل [[سبیل]] خداست و منافاتی ندارد که در برابر افراد [[مطیع]] هوای [[نَفْس]] ([[نامشروع]])، توانا باشد"<ref>المیزان، ج۴، ص۴۲۱.</ref>؛ "و امّا [[کید شیطان]] و [[اتباع]] و اولیایش اگر چه بسا بسیار بزرگ است، در [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا}}<ref>«و نیرنگی بزرگ باختند» سوره نوح، آیه ۲۲.</ref>، و نیز: {{متن قرآن|وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ}}<ref>«و بی‌گمان نیرنگ خود را به کار بردند و نیرنگشان نزد خداوند (آشکار) است و نه آنست  نیرنگشان که بدان کوه‌ها از میان برود» سوره ابراهیم، آیه ۴۶.</ref>، ولی در مقابل [[مشیت]] [[حق]] بسیار [[ضعیف]] و ناچیز است. باید [[پناه]] برد به‌خدا و از او [[نصرت]]‌طلبید و با اینها [[مقاتله]] کرد؛ به‌علاوه چون [[مکر]] و [[کید]] اینها بر [[باطل]] است و [[باطل]] ثَبات و بقا ندارد، بی‌مغز و پوک است، [[ضعیف]] است"<ref>أطیب البیان، ج۴، ص۱۳۹.</ref>؛
*{{عربی|انما وصف‌ ‌تعالي‌ كيد الشيطان‌. بالضعف‌ لامرين‌: أحدهما: لضعف‌ نصرته‌، لأوليائه‌ بالاضافة ‌إلي‌ نصرة اللّه‌ المؤمنين‌-‌ ذكره‌ الجبائي‌-‌ و ‌قال‌ الحسن‌: أخبرهم‌ أنهم‌ سيظهرون‌ ‌عليهم‌، فلذلك‌ ‌کان‌ ضعيفاً؛ الثاني: لضعف‌ دواعي‌ أوليائه‌ ‌إلي‌ القتال‌ بأنها ‌من‌ جهة الباطل‌ إذ ‌لا‌ نصير ‌لهم‌. و انما يقاتلون‌ ‌بما‌ تدعو إليه‌ الشبهة. و المؤمنون‌ يقاتلون‌ ‌بما‌ تدعو إليه‌ الحجة}}<ref>التبیان، ج۳، ص۲۶۱.</ref>.
*{{عربی|انما وصف‌ ‌تعالي‌ كيد الشيطان‌. بالضعف‌ لامرين‌: أحدهما: لضعف‌ نصرته‌، لأوليائه‌ بالاضافة ‌إلي‌ نصرة اللّه‌ المؤمنين‌-‌ ذكره‌ الجبائي‌-‌ و ‌قال‌ الحسن‌: أخبرهم‌ أنهم‌ سيظهرون‌ ‌عليهم‌، فلذلك‌ ‌کان‌ ضعيفاً؛ الثاني: لضعف‌ دواعي‌ أوليائه‌ ‌إلي‌ القتال‌ بأنها ‌من‌ جهة الباطل‌ إذ ‌لا‌ نصير ‌لهم‌. و انما يقاتلون‌ ‌بما‌ تدعو إليه‌ الشبهة. و المؤمنون‌ يقاتلون‌ ‌بما‌ تدعو إليه‌ الحجة}}<ref>التبیان، ج۳، ص۲۶۱.</ref>.
*اما جای [[شبهه]] و [[انکار]] نیست که عده‌ای دارای [[ایمان قوی]] و [[همت]] عالی هستند و به [[راحتی]] در برابر [[دشمن]] [[قوی]]، [[ایستادگی]] کرده و می‌جنگند و در [[فدا]] ساختن جانشان در [[راه خدا]] ترسی ندارند، در مقابل [[دشمن]] درونیشان نیز [[قوی]] هستند و حیله‌ها و وسوسه‌های [[شیطان]] برای آنان، [[سست]] و [[ضعیف]] است؛ زیرا با داشتن تقوای [[حقیقی]]، [[خدای متعال]] پشتوان‌شان بوده و مسیر پیمودن [[تکامل]] را برای‌شان آسان و موانع را در مقابل آنها هرچند وساوس گوناگون [[شیطانی]] باشد، ناچیز و [[سست]] می‌کند:{{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا}}<ref>«و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید می‌آورد» سوره طلاق، آیه ۴؛ {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى}}<ref>«امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد * و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد * زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۵-۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۷۷-۳۷۸.</ref> 
*اما جای [[شبهه]] و [[انکار]] نیست که عده‌ای دارای [[ایمان قوی]] و [[همت]] عالی هستند و به [[راحتی]] در برابر [[دشمن]] [[قوی]]، [[ایستادگی]] کرده و می‌جنگند و در [[فدا]] ساختن جانشان در [[راه خدا]] ترسی ندارند، در مقابل [[دشمن]] درونیشان نیز [[قوی]] هستند و حیله‌ها و وسوسه‌های [[شیطان]] برای آنان، [[سست]] و [[ضعیف]] است؛ زیرا با داشتن تقوای [[حقیقی]]، [[خدای متعال]] پشتوان‌شان بوده و مسیر پیمودن [[تکامل]] را برای‌شان آسان و موانع را در مقابل آنها هرچند وساوس گوناگون [[شیطانی]] باشد، ناچیز و [[سست]] می‌کند:{{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا}}<ref>«و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید می‌آورد» سوره طلاق، آیه ۴</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى}}<ref>«امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد * و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد * زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۵-۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۷۷-۳۷۸.</ref> 


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش