جاهلیت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←وضع اخلاقی و نظام اجتماعی
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
*در [[قرآن]] به مناسبت به ویژگیهای خلقی [[ناپسند]] آنان اشاره شده است. در بعضی [[آیات]] از [[سخن گفتن]] با صدای بلند [[نهی]] یا به صدای الاغ [[تشبیه]] شده است {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.</ref>. [[آیات]] مشیر به [[خوش خلقی]] [[پیامبر]]، واکنش دیگری در برابر [[اخلاق]] تند بیابانگردان بود {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. به میزانی که [[عرب]] بیابان نشین به یکجانشینی و [[زندگی]] شهری نزدیک میشد [[روحیه]] و [[خلق]] و خویش دگرگون میشد. این فرایند با استقرار [[قبایل]] در حاشیه [[شهرها]] و آبادیها آغاز میشد و میتوانست بر اثر [[مهاجرت]] به سکونت در [[شهرها]] بینجامد. در این فرایند به مرور با [[فرهنگ]]، [[زبان]] و [[دین]] آشنا میشدند و تحت تأثیر آنان قرار میگرفتند. معمولاً مناطق حاصلخیزی چون [[یمن]]، عمان، یثرب، [[شام]] و [[بین النهرین]] و مناطق روستایی نشین [[حجاز]] جزو عمده مناطق سکونت عربهای یکجانشین بوده است که در حواشی شبه جزیره قرار دارند. شهرهایی چون [[مکه]] نیز بر اثر بازرگانی و اهمیت مذهبی پدید آمده بود؛ ولی در عین حال [[نظام]] قبیلهای و هنجارهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آن به رغم فاصله گرفتن از بیابان نشینی همچنان در آن [[حفظ]] شده بود؛ امری که [[ابن خلدون]] در [[قرن هفتم]] [[هجری]] از آن سخن گفت و آن را عَصَبیّت خواند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>. | *در [[قرآن]] به مناسبت به ویژگیهای خلقی [[ناپسند]] آنان اشاره شده است. در بعضی [[آیات]] از [[سخن گفتن]] با صدای بلند [[نهی]] یا به صدای الاغ [[تشبیه]] شده است {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.</ref>. [[آیات]] مشیر به [[خوش خلقی]] [[پیامبر]]، واکنش دیگری در برابر [[اخلاق]] تند بیابانگردان بود {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. به میزانی که [[عرب]] بیابان نشین به یکجانشینی و [[زندگی]] شهری نزدیک میشد [[روحیه]] و [[خلق]] و خویش دگرگون میشد. این فرایند با استقرار [[قبایل]] در حاشیه [[شهرها]] و آبادیها آغاز میشد و میتوانست بر اثر [[مهاجرت]] به سکونت در [[شهرها]] بینجامد. در این فرایند به مرور با [[فرهنگ]]، [[زبان]] و [[دین]] آشنا میشدند و تحت تأثیر آنان قرار میگرفتند. معمولاً مناطق حاصلخیزی چون [[یمن]]، عمان، یثرب، [[شام]] و [[بین النهرین]] و مناطق روستایی نشین [[حجاز]] جزو عمده مناطق سکونت عربهای یکجانشین بوده است که در حواشی شبه جزیره قرار دارند. شهرهایی چون [[مکه]] نیز بر اثر بازرگانی و اهمیت مذهبی پدید آمده بود؛ ولی در عین حال [[نظام]] قبیلهای و هنجارهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آن به رغم فاصله گرفتن از بیابان نشینی همچنان در آن [[حفظ]] شده بود؛ امری که [[ابن خلدون]] در [[قرن هفتم]] [[هجری]] از آن سخن گفت و آن را عَصَبیّت خواند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>. | ||
*[[عصبیت]] قبیلهای همواره تنشهایی را میان [[قبایل]] [[رقیب]] یا همجوار پدید میآورد. در [[سال هشتم هجری]] که تقریبا عمده [[قبایل]] [[حجاز]] [[اسلام]] را پذیرفته بودند، همچنان [[تصفیه]] حسابهای [[قبیله]] ای وجود داشت. به نظر میرسد در گزارشهایی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}}، ایشان از آن با عنوان "امر الجاهلیه" یاد کردهاند؛ بر اساس گزارشی ایشان پس از [[قتل]] ناروای افرادی از [[بنی جذیمه]] به دست [[خالد بن ولید]] که به بهانه [[اسلام]] نیاوردن آنان صورت گرفته بود، [[حضرت علی]] را [[مأمور]] کرد با پرداخت دیه و خسارت، [[رضایت]] آنان را جلب کند. در این [[روایت]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[امام علی]]{{ع}} خواسته "امر [[جاهلیت]]" را زیر پا نهد. به نظر میرسد در این کاربرد، تعبیر امر [[جاهلیت]] ناظر به هواداریهایی است که مبنای آن [[قبیله]]، تیره و مجموعه ای با نسبت مشترک بود<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۰ - ۴۳۱؛ شرح الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۹ - ۳۱۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. | *[[عصبیت]] قبیلهای همواره تنشهایی را میان [[قبایل]] [[رقیب]] یا همجوار پدید میآورد. در [[سال هشتم هجری]] که تقریبا عمده [[قبایل]] [[حجاز]] [[اسلام]] را پذیرفته بودند، همچنان [[تصفیه]] حسابهای [[قبیله]] ای وجود داشت. به نظر میرسد در گزارشهایی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}}، ایشان از آن با عنوان "امر الجاهلیه" یاد کردهاند؛ بر اساس گزارشی ایشان پس از [[قتل]] ناروای افرادی از [[بنی جذیمه]] به دست [[خالد بن ولید]] که به بهانه [[اسلام]] نیاوردن آنان صورت گرفته بود، [[حضرت علی]] را [[مأمور]] کرد با پرداخت دیه و خسارت، [[رضایت]] آنان را جلب کند. در این [[روایت]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[امام علی]]{{ع}} خواسته "امر [[جاهلیت]]" را زیر پا نهد. به نظر میرسد در این کاربرد، تعبیر امر [[جاهلیت]] ناظر به هواداریهایی است که مبنای آن [[قبیله]]، تیره و مجموعه ای با نسبت مشترک بود<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۰ - ۴۳۱؛ شرح الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۹ - ۳۱۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. | ||
==[[قرآن]] و مقابله با [[جاهلیت]] عصر [[نزول]]== | |||
===عادات و [[آداب]] [[اجتماعی]]=== | |||
*به [[گواهی]] [[تاریخ]]، [[مردم]] [[عربستان]] با داشتن پارهای خصوصیات، از سایر ملتهای مترقی آن روزگار، همچون [[ایران]] و [[روم]] در سطح پایینی قرار داشته است. [[خشونت]] و ناآرامی، آنان را مدام در میدانهای [[جنگ]] و [[غارت]] نگه میداشت و هر از گاهی با [[شبیخون]] زدن به قبیلهای، در پی یغما بردن دارائی آن [[قبیله]] بر میآمدند. زنده به [[گور]] کردن [[دختران]]، [[بتپرستی]]، [[پرستش]] [[قبیله]] نشان از عدم موفقیت آنها در خداگرایی داشت و مردار [[خواری]]، توجه به شراب و قمار، نشان علاقهمندی آنها به [[لذائذ]] حیوانی بود. به موازات آن برخی از رفتارها و عادات [[اجتماعی]] آنان که در ادامه به آنها اشاره خواهیم نمود، وجود ریشههای [[جاهلیت]] در آنها به [[اثبات]] میرسد<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>. | |||
====عدم شرکت [[قریش]] در [[عرفات]]==== | |||
*یکی از روشن ترین موضع گیریهای [[اسلام]] در رابطه با [[برتری]] [[انسانها]]، این است که ملاک را در [[تقوا]] و [[خداترسی]] و [[خلوص نیت]] قرار داده است، نه در [[نسب]] و [[مال]] و [[اولاد]] و اینکه [[قریش]] خود را از سایرین [[برتر]] میپنداشتند، و نسبت به سایر [[قبایل]] امتیازی برای خود قائل بودند، نمیتوانست پایه [[شرعی]] داشته باشد. بنابراین ادعای آنها به صرف [[قریشی بودن]] نباید در [[مراسم]] [[حج]]، به [[عرفات]] روند و از [[حرم]] خارج شوند، لطمهای بر صحت [[حج ابراهیمی]] بود چرا که وقوف در [[عرفات]]، از موارد [[حج ابراهیمی]] به شمار میرود و همگان موظف به رعایت آن هستند و [[مردم]] در [[امت اسلامی]] همچون دندانههای شانه برابراند و امتیازی در بین نیست و [[قرآن کریم]] با ذکر این مسأله از آنها میخواهد که [[عصبیت]] [[جاهلی]] را به کناری نهاده و به رنگ [[اسلام]] درآیند<ref>تفسیر عیاشی، ص۱۱۵و۱۱۶؛ تفسیر البرهان، ص۲۰۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۳۵۳.</ref>. اینجاست که [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید و از خداوند آمرزش بخواهید، به راستی خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۹.</ref>.<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref> | |||
====[[تفاخر]] و برتریطلبی==== | |||
*برتریطلبی و بزرگ بینی، از خصلتهای آشکار [[عرب]] بود، بهطوریکه بسیاری از [[جدال]] و کشمکشها به واسطۀ همین [[خوی]] و [[عادت]] به وقوع میپیوست. آنان برخی عادات را که در زمان [[جاهلیت]] بدان متصف بودند، بعد از [[اسلام]] فراموش نکرده بودند و بعد فراغت از [[مراسم]] [[حج]]، در مکانی گرد میآمدند و از [[مفاخر]] آباء و اجداد خویش سخن به میان میآوردند و قصه جنگهایی که در گذشته در آن خود یا پدرانشان شرکت داشتند را با آب و تاب تعریف میکردند و بالطبع ابن امر در مذاق برخی خوش نمیآمد و باعث بروز فتنههایی میشد. [[قرآن کریم]] به آنها یادآور میشود که چه خوب است این کار [[نادرست]] و [[جاهلی]] را فراموش کرده و به جای آن به یاد [[نعمتهای فراوان]] و [[ارزشمند]] [[الهی]] باشید و [[دست]] از تفاخرهای بی [[ارزش]] و بی نتیجه بردارید و نسبت به آن [[مباهات]] نکنید، [[یاد خدا]] را جایگزین آن کنید که این برنامه بسی به حال آنها سودمند است. [[قرآن کریم]] در [[آیه]] ۲۰۰ بقره به این مسأله پرداخته و میفرماید: {{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا}}<ref>«پس چون آیینهای ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر» سوره بقره، آیه ۲۰۰.</ref> و در ادامه [[آیه]] به این مسأله اشاره دارد که این [[اعمال]] شما صرفاً [[دنیوی]] است و نتیجهای برای [[آخرت]] شما ندارد و [[یادآوری]] [[خداوند]] و نعمتهایش علاوه بر ثمرات [[دنیوی]]، نتیجه [[اخروی]] را نیز در پی دارد که همان رسیدن به [[حسنات]] در [[دنیا]] و محافظت از [[آتش جهنم]] در [[آخرت]] است<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>. | |||
===[[وضع اخلاقی]]=== | |||
====[[اجبار]] به خودفروشی [[زنان]]==== | |||
* [[اجبار]] به خودفروشی [[زنان]] و کسب درآمد از این [[راه]]، جزء سنتهای [[مردم]] آن دوره به شمار میآمد و آنان گاه گاهی پرچمی در بازار [[نصب]] میکردند و با دادن نشانی [[مردم]] را [[دعوت]] به این کار میکردند<ref>عسکری، سید مرتضی، القرآن کریم و روایات المدرسین، ص۳۶۰.</ref>. [[قرآن کریم]] با توجه به آثار نامطلوب این عمل، و [[ناپسند]] بودن آن، به این ماجرا اشاره کرده و ضمن [[آیه]] ۳۳ [[نور]] آن را مردود اعلام میکند و میفرماید: {{متن قرآن|وَ لَا تُكْرِهُواْ فَتَيَاتِكُمْ عَلىَ الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تحََصُّنًا لِّتَبْتَغُواْ عَرَضَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref>«و كنيزان خود را كه خواستار پاكدامنى هستند براى به دست آوردن كالاى ناپايدار زندگانى اين جهان به زنا وانداريد و اگر كسى آنان را وادار كند (بداند كه) پس از واداشتنشان خداوند آمرزندهاى بخشاينده است»، سوره نور، آیه۳۳.</ref> و در [[صحیح مسلم]] در خصوص این [[آیه]] آمده است: "[[عبدالله بن ابی]] سلول، کنیزانی داشت که یکی نامش مسیکنه و دیگری امیمه بود و آن دو را به [[زنا]] وادار میساخت و آن دو به [[پیامبر]] اکرم{{صل}} [[شکایت]] نمودند و [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل فرمود»<ref> ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ص۳۶۸.</ref>. [[علی]] ابن [[ابراهیم]] [[قمی]] نیز در [[تفسیر]] خود [[روایت]] دیگری در این زمینه آورده است: «[[عرب]] و [[قریش]] رسمشان این بود کنیزانی را میخریدند و از ایشان ضریب سنگینی (نوعی [[مالیات]]) میگرفتند، بعد میگفتند بروید [[زنا]] کنید و برای ما [[پول]] بیاورید که [[خدای متعال]] در این [[آیه]] ایشان را از این کار منع کرد»<ref>تفسیر القمی، ص۱۰۲؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ص۲۳۰.</ref>. زدودن آثار [[جاهلی]] از [[افکار]] کسانی که تعمدی در براندازی [[اسلام]] و نابودی آن داشتند، در صورتی که [[قرآن کریم]] با پردهدری از برخی [[اسرار]] به کمک [[پیامبر گرامی]] نمیآمد، کار بسیار دشوار و لاینحلی بود اما [[آیات]] روشنگر [[الهی]] که نقشههای [[شیطانی]] برخی از [[منافقین]] و [[دشمنان]] سرسخت را آشکار میکرد باعث شد [[اسلام]] گامهای بلندتری در [[نسخ]] [[افکار]] غیر [[انسانی]] بردارد و [[شهر مدینه]] و اطراف آن را از [[منافقین]] و [[یهودیان]] پالایش کند<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>. | |||
====قمار==== | |||
* [[عادت]] [[زشت]] دیگری که در [[دوران جاهلیت]] و حتی بعد از [[اسلام]] جزء [[سنت]] [[اعراب]] به شمار میرفت، قمار بود. قمارباز، بدون [[تحمل]] [[رنج]]، [[ثروت]] دیگران را به چنگ میآورد که این عمل خطراتی برای آن شخص و اجتماعش به بار میآورد. [[عربها]] معمولاً نوعی خاص از قمار را استعمال میکردند که آن عبارت بود از انداختن چوبه تیر که نام آن "ازلام" بود. آنها با ازلام که همان چوبههای تیر است، در همه کارهای خود قرعه میزدند و برای آنها [[سفر]]، حضر، [[ازدواج]] و... پیش نمیآمد، مگر آنکه به قداح (چوبهای تیر) [[رجوع]] میکردند. مثلاً شتری را خریده و نحر میکردند و آن را به دو قسمت تقسیم میکردند و ده چوبه تیر را میآوردند و هر دسته با فراخور حال و [[دارایی]] خود تیری میگرفت. دسته اول "فذ" را میگرفت که دارای یک سهم از ده سهم بود که اگر برای او یک سهم بیرون میآمد، یک قسمت از شتر را میبرد و اگر نام او بیرون نمیآمد، بهای یک قسمت شتر را میپرداخت. دسته دوم "توأم" بود که دو سهم از شتر را میبرد و اگر نمیبرد، دو سهم را میپرداخت و سایر تیرها نیز چنین ترتیبی داشت<ref>تاریخ یعقوبی، ص۳۳۸.</ref>. این عمل جزء افتخارات عمل به شمار میرفت و آن را از [[جوانمردی]] و بزرگ واری خود میشمردند و اشعاری نیز بدین مضمون میسرودند. اما آنان به مضرات این کار توجهی نداشتند و با آثار شوم آن آشنا نبودند. لکن در حال حاضر پی به نتایج أسف بار قمار بردهاند، حکایت از آن دارد که چقدر [[قرآن کریم]] حکیمانه و مدبرانه این [[عمل]] [[شیطانی]] را در برههای از [[تاریخ]] که [[جهل]] و بی دانشی همه جا را فرا گرفته بود، مردود اعلام کرده است<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>. | |||
===وضع [[دینی]] و [[اعتقادی]]=== | |||
*بهطور فشرده میتوان [[اعتقادات]] [[مردم]] را در عصر [[نزول]] به چند بخش تقسیم کرد که هر [[طایفه]] و [[قبیله]] بنا به مقتضیات موجود، نوعی [[دل]] بستگی به [[معبود]] انتخابی خود داشته و آن را میپرستیده است. [[قرآن کریم]] از برخی [[اعتقادات]] آنها نام برده و آیاتی را به آن اختصاص داده است. بجز [[نصرانیان]] و [[یهودیان]] که به طور عمده در [[مکه]] و [[مدینه]] یافت میشد، [[حنفاء]]، [[بتپرستان]] و... که [[اعتقاد]] گوناگونی داشتند نیز قابل ذکر در این مقاله است<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>. | |||
====[[حنفاء]]==== | |||
*در [[مکه]] کسانی بودند معروف به «[[حنفاء]]» که برخی، ایشان را روشن فکرانی میدانند که [[خضوع]] بر [[بتها]] را روا نمیدانستند و خواستار گذر از این مرحله بودند و به دنبال یافتن عقایدی بهتر از آن بودند زیرا در خلال آمیزش با [[یهودیان]] و [[مسیحیان]]، دانسته بودند که [[بت پرستی]] از [[حقیقت]] بدور است. [[حسن]] ابرهیم [[حسن]] مینویسد: «بعضی از اینان کسانی را به [[توحید]] و ترک [[بت پرستی]] و عادات [[جاهلیت]] [[دعوت]] میکردند و [[عقیده]] داشتند که خدای یگانهای هست که در روز حساب [[مردم]] را [[پاداش]] میدهد... [[امیه]] بن [[ابوالصلت]] شاعر معروف [[عرب]] از جمله این کسان بود و... [[ورقة بن نوفل]] و [[قیس]] بن ساعده از [[حنفیان]] بودند». [[قرآن کریم]] نیز به این مسأله اشاره دارد و در [[مقام]] پاسخ به [[محاجه]] [[یهود]] و [[نصاری]] که هر یک [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را منتسب به [[پیامبر]] خود میدانستند، میفرماید: {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>. [[هدف]] [[قرآن]] آن است که بفرماید: ابرهیم نه [[یهودی]]، نه [[مسیحی]] و نه [[مشرک]] بوده است، بلکه [[حنیف]] و [[مسلمان]] بوده و از این [[آیه]] میتوان فهمید [[مسلمان]] بودن [[حضرت ابراهیم]] به معنای لغوی [[اسلام]] بر میگردد که همان [[تسلیم]] [[خدا]] شدن در [[مقام]] ربوبیش [[خاضع]] گشتن است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ص۳۹۸. </ref>. <ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref> | |||
====[[بتپرستی]] و [[شرک]]==== | |||
*گویا وجه غالب [[اعتقادی]] در [[مکه]] و حوالی آن را [[شرک]] تشکیل میدهد. گستردگی [[آیات]] [[شرک]]، به روشنی نمایان میکند که چنین حقیقتی وجود داشته است و متون کهن نیز به آن اشاره دارد. نگاهی گذرا به [[کتاب]]«الاصنام» کلبی، نشان میدهد که تا چه حد [[بت پرستی]] گسترش داشته و اگر [[انسان]] شگفتزده شود، چنان دور از [[انتظار]] نیست. وی مینویسد: «هرگاه مردی به [[مسافرت]] میرفت و در منزلی اتراق میکرد، چهار سنگ را بر میداشت و سه تای آن را سه پایه میساخت (برای گرم کردن خود و غذایش) و چهارمی که از آن سه زیباتر بود، بعنوان [[خدا]] [[انتخاب]] میکرد و هرگاه از آن [[منزل]] کوچ میکرد، آن چهارسنگ را ترک میکرد و با رسیدن به [[منزل]] دیگر، همان کار قبل را تکرار میکرد»<ref>دروزه، محمد عزه، عصرالنبی، ص۵۳۱ ـ ۵۳۲۳.</ref>. گسترش چنین عقیدهای، در سرزمینی که [[یهودیان]] و [[نصاری]] [[زندگی]] میکردند، مسألهای بس عجیب و شگفت انگیز است و اینکه چرا این [[مردم]] به [[پیروی]] از [[ادیان آسمانی]] [[گرایش]] نداشتهاند، باعث انگیزش سوال در [[ذهن]] میشود. اینک به آیاتی در این زمینه توجه میکنیم: {{متن قرآن|قُلْ أَ رَءَيْتُمْ شُرَكاَءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونىِ مَا ذَا خَلَقُواْ مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لهَُمْ شِرْكٌ فىِ السَّمَاوَاتِ أَمْ ءَاتَيْنَاهُمْ كِتَابًا فَهُمْ عَلىَ بَيِّنَتٍ مِّنْهُ بَلْ إِن يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«بگو آيا شريكهايتان را كه به جاى خداوند (به پرستش) مىخوانيد ديدهايد؟ به من بنماييد كه از زمين چه چيزى را آفريدهاند؟ يا در (آفرينش) آسمانها آيا شركتى داشتهاند؟ يا به آنان كتابى دادهايم كه آنان از آن بر برهانى (استوار) اند؟ (خير)، بلكه ستمكاران به يكديگر جز فريب وعدهاى نمىدهند»، سوره فاطر، آیه۴۰.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«خداوند همان است که شما را آفرید سپس به شما روزی داد آنگاه شما را میمیراند پس از آن زنده میگرداند؛ آیا از شریکهایی که (برای خداوند) قائلید کسی هست که چیزی از این کارها را انجام دهد؟ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه برای وی شریک میآورند» سوره روم، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ}}<ref>«یا آنکه شریکهایی دارند، پس اگر راست میگویند شریکهای خود را (که برای خداوند میپندارند) بیاورند» سوره قلم، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ}}<ref>«و به جای خداوند چیزی را که (خداوند) برهانی بر آن فرو نفرستاده است و (نیز) چیزی را که دانشی درباره آن ندارند میپرستند و ستمگران را هیچ یاوری نیست» سوره حج، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ مَوْبِقًا}}<ref>«و روزی که میفرماید: شریکهایی را که برای من میپنداشتید فرا خوانید؛ آنان را فرا میخوانند اما پاسخی بدیشان نمیدهند و میان آنان نابودگاهی نهادهایم» سوره کهف، آیه ۵۲.</ref> و {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ}}<ref>«و روزی که همه آنان را گرد آوریم آنگاه به مشرکان بگوییم: آن شریکهایتان که (برای خداوند) میپنداشتید، کجایند؟» سوره انعام، آیه ۲۲.</ref>. | |||
برخی میگویند [[روز قیامت]] [[مشرکین]] میبینند [[خداوند]] از [[گناه]] [[اهل]] [[توحید]] میگذرد، به یک دیگر میگویند: هرگاه از شما سوال کردند بگویید ما یکتاپرست بودهایم، هنگامی که [[خداوند]] آنها را جمع میکند به آنها میگوید: شرکاء شما کجا هستند؟ تا بدانند که [[خداوند]] [[علم]] دارد که آنها [[مشرک]] بودهاند و [[کتمان]] کردن برای آنها سودی ندارد. بیشتر [[مفسران]] میگویند: [[مشرکین]] [[گمان]] میکنند که [[بتها]] پیش [[خداوند]] آنها را [[شفاعت]] خواهند کرد. [[روز قیامت]] به آنها گفته میشود کجایند آنان که [[شریک]] [[خدا]] میپنداشتند و [[گمان]] میکردید که شفیع شما خواهند بود؟ بدین ترتیب آنها را [[توبیخ]] کرده و [[سرزنش]] میکنند<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۴۱.</ref>.<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref> | |||
====[[پرستش]] [[ملائکه]]==== | |||
*آنان [[فرشتگان مقرب]] و [[معصوم]] [[الهی]] را در قالب بتهایی میپرستیدند، از قبیل [[لات]]، [[عزی]] و [[منات]] میپرستیدند و این سه پیکری را که به [[دست]] خود ساخته بودند، تمثال [[ملائکه]] [[الهی]] میدانستند و بر این [[اعتقاد]] خود سخت پایبند بودند. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَى تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را؟ آیا برای شما پسر و برای او دختر است؟ آنگاه این بخش کردنی ستمگرانه است آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است.» سوره نجم، آیه ۱۹ ـ ۲۳</ref>. | |||
*در [[تفسیر منهج الصادقین]] آمده است: "این [[بتها]] که آنها را [[دختران]] [[خداوند]] میدانید، بدون [[تحقیق]] این معانی در اینان یا اینکه شما اطلاق اسم [[لات]] و [[عزی]] و [[منات]] بر ایشان میکنید به اعتبار آنکه [[لات]] مستحق آن است که نزد او مقیم شوید برای [[عبادت]] و [[عزی]] مستحق آنکه او را گرامی دارید و [[منات]] سزاوار اینکه نزد آن [[خونریزی]] نمایید و [[قربانی]] کنید، همه اینها [[اسامی]] محض و بدون [[حقیقت]] هستند و [[خداوند]] این معانی را نفرستاده است و هیچ حجتی از جانب [[خداوند]] ندارید و این تسمیه هوا و آرزوی شماست"<ref>تفسیر خلاصه منهج الصادقین، ص۸۲.</ref>. [[قرآن کریم]] اینجاست که میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و او را نسزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگاران (خود) گیرید، آیا شما را پس از مسلمانیتان به کفر فرمان میدهد؟» سوره آل عمران، آیه ۸۰.</ref> میتوان نتیجه گرفت این جمله از یک سو پاسخی است به [[مشرکان]] [[عرب]] که [[فرشتگان]] را [[دختران]] [[خدا]] میپنداشتند و نوعی [[ربوبیت]] برای آنها قائل بودند و با این حال خود را پیرو آئین [[ابراهیم]] معرفی میکردند<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |