جاهلیت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←علم و دانش در عصر جاهلیت
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
===دوم: [[فرهنگ جاهلی|فرهنگ]] و [[جامعه جاهلی]]=== | ===دوم: [[فرهنگ جاهلی|فرهنگ]] و [[جامعه جاهلی]]=== | ||
====[[علم]] و [[دانش]] در [[عصر جاهلیت]]==== | ====[[علم]] و [[دانش]] در [[عصر جاهلیت]]==== | ||
*اغلب انسانهای دوره کهن، سواد [[خواندن و نوشتن]] نداشتند. در شبه [[جزیره عربستان]] که عمده ساکنان آن کوچ نشین بودند، سطح سواد نسبت به دیگر مناطق پایینتر بود؛ اما شمار افراد باسواد هر [[شهر]]، [[طایفه]] یا [[قبیله]] قابل توجه بود. | |||
*در [[مدینه]] افرادی که [[لقب]] کامل داشتند، سواد میدانستند. [[سعدبن عباده]]، حضیر و پسرش اسید، [[سوید بن صامت]]، [[اوس بن خولی]]، [[عبدالله بن ابی]] و [[رافع بن مالک]] از این دسته بودند؛ همچنین [[سعد بن زراره]]، [[منذر بن عمرو]]، [[ابی بن کعب]]، [[زید بن ثابت]]، [[رافع بن مالک]]، [[معن بن عدی علوی]]، [[سعد بن ربیع]]، [[عبدالرحمن بن جبر]]، [[زید بن ثابت]]، [[بشیر بن سعید]]، [[اوس بن خولی]]، [[منذربن عمرو]]، [[ابوجبیرة بن ضحاک]]، [[قیس بن نشبه]] و... [[خواندن و نوشتن]] میدانستند. | |||
*در [[مکه]] گروهی به نام احناف که از [[پرستش]] [[بت]] سر باز زده بودند، [[خواندن و نوشتن]] میدانستند؛ همچنین [[حرب بن امیه]] و پسرش [[ابوسفیان]]، [[عمرو بن عمرو]]، [[عبدالمطلب]]، [[علی بن ابی طالب]]، [[بغیض بن عامر]]، [[ابوالروم بن عبد شرحبیل]]، [[ولید بن ولید]]، [[حاطب بن ابی بلتعه]]، [[حکم بن ابی احیحه]]، [[امیة بن ابی الصلت]] و افراد فراوان دیگری را جزو باسوادهای [[مکه]] شمرده اند<ref>المفصل، ج ۸، ص ۱۱۲ - ۱۴۳؛ مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۱۰۰ - ۱۰۱.</ref>. از کاربردهای فراوان واژههای اشتقاق یافته از مصدر "کتب" در [[قرآن]] نیز میتوان دریافت که [[عرب پیش از اسلام]] با [[کتابت]] و [[ضرورت]] و اهمیت آن آشنا بوده است. | |||
*[[عرب پیش از اسلام]] به برخی [[دانشها]] اهمیت بیشتری میداد. نسبشناسی از این [[دانشها]] بود که به عالم آن نسابه میگفتند. [[عقیل بن ابی طالب]]، [[جبیر بن مطعم]]، [[ابوجهم بن حذیفه]]<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۲، ج ۳، ص ۱۰۷۸؛ ج ۴، ص ۱۶۲۳.</ref>، [[مخرمة بن نوفل]] و [[حویطب بن عبدالعزی]] در میان [[قریش]] و [[دغفل بن حنظله شیبانی]]، [[صحار عبدی]] و [[صعصعة بن صوحان عبدی]] جزو [[نسب]] شناسان معروف بودند<ref>البیان والتبیین، ج ۱، ص ۲۵۹ - ۲۶۳.</ref>. | |||
*برخی از [[مردمان]] [[جاهلی]] چون [[قس بن ساعده]] و [[اکثم بن صیفی]]، [[حکیم]] خوانده شده اند<ref>الاغانی، ج ۱۵، ص ۱۶۲؛ العقد الفرید، ج ۱، ص ۸۷، ۱۸۹.</ref>. [[حکیم]] به فرد با تجربهای گفته میشد که با سخنان، عبارات، داستانها و ضرب المثلهای خود راه درست را به دیگران میآموخت و آنان را از [[خطا]] میرهانید. | |||
*در [[تاریخ]] [[جاهلی]] شخصیتهای برجسته چون [[لقمان]] بودند که از [[حکما]] دانسته میشدند {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. برخی از [[انصار]] [[صحیفه]] [[لقمان]] را در [[اختیار]] داشتند<ref>الروض الانف، ج ۴، ص ۴۱.</ref>. [[سلیمان]] [[حکیم]] نیز از شخصیتهای معروف به [[حکمت]] در دوره [[جاهلی]] است. گفته شده که وی ۳۰۰۰ ضرب المثل ارائه کرده و ۱۰۰۵ سرود سروده است<ref>کتاب مقدس، پادشاه اول، ۴: ۳۲؛ دوم تواریخ ۹: ۵ - ۶.</ref>. | |||
*درباره پزشکان [[عرب]] در دوره [[جاهلی]] اطلاعات فراوانی در [[اختیار]] نیست. [[حارث بن کَلَدَه ثقفی]]<ref> المغازی، ج ۳، ص ۱۱۱۶؛ الاوائل، ابوهلال، ص ۲۲۱؛ العقد الفرید، ج ۸، ص ۸۴.</ref>، [[ابن ابی رِمثَه تمیمی]]<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۳۲۸؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۲۹۰.</ref>، [[ضماد ازدی]]<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۵۱؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۴۱.</ref> و فردی [[انصاری]]<ref>انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۴۲۴؛ الطبقات، ج ۳، ص ۲۶۳؛ تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۴۱۴.</ref> را از پزشکان [[عصر جاهلی]] دانستهاند. [[حارث بن کلده ثقفی]] در منابع کهن به طبیب [[عرب]] [[شهرت]] یافته<ref>المغازی، ج ۳، ص ۱۱۱۶؛ الاوائل، ابوهلال، ص ۲۲۱؛ العقد الفرید، ج ۸، ص ۸۴.</ref> و سخنان فراوانی به او نسبت داده شده است؛ از جمله اینکه در [[ملاقات]] خود با انوشیروان از [[دانش]] خود سخن گفته یا [[دانش]] خود را از [[فارس]] فراگرفته<ref>الطبقات، ج ۶، ص ۴۷؛ المعارف، ص ۲۸۸؛ العقد الفرید، ج ۸، ص ۸۴.</ref> که قابل [[اعتماد]] نیست. حِذیَم از [[تیم]] الرباب را نیز از اطبای برجسته [[عصر جاهلی]] و [[برتر]] از [[حارث بن کلده ثقفی]] دانسته اند<ref>مجمع الامثال، ج ۱، ص ۴۵۶؛ خزانة الادب، ج ۴، ص ۳۴۱.</ref>. زنانی چون حمنه دختر جحش (دختر عمه [[پیامبر]])، [[رفیده انصاری]]<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۳۸؛ المغازی، ج ۱، ص ۲۴۹؛ الطبقات، ج ۸، ص ۱۹۱.</ref>، [[ام عطیه انصاری]]<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۴۷؛ الطبقات، ج ۸، ص ۳۳۳.</ref> و لیلا از [[قبیله]] [[غفار]]<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۱۰؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۵۴۳.</ref> در نبردهای [[پیامبر]] به مداوای زخمیان میپرداختند. | |||
*[[مردمان]] [[جاهلی]] به جابه جایی و [[صعود]] و فرود سیارات ([[نجوم]]) اهمیت میدادند. در تقویم [[جاهلی]] هر سال به ۲۸ نوء تقسیم میشد و هر نوء که ۱۳ روز بود به نام کوکب خاصی نامگذاری شده بود و در نتیجه [[گرما]]، سرما، باد، رطوبت، خشکی و بارندگی به کوکب زمان آن نسبت داده میشد و موجب رواج [[باور]] به تأثیر کواکب و انواء شده بود<ref>غریب الحدیث، ابن سلام، ج ۱، ص ۳۲۰؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۱۷۵ - ۱۷۶، «نوأ».</ref> که [[دین اسلام]] به رویارویی با آن برخاست. آنان همچنین [[آسمان]] را به برجهایی متعدد قسمت کرده بودند که در [[قرآن]] نیز بدان اشاره شده است: {{متن قرآن|وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ}}<ref>«سوگند به آسمان که باروها دارد،» سوره بروج، آیه ۱.</ref> [[عرب]] به [[محاسبه]] ایام بر اساس حرکت ماه توجه داشت: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برجها نهاد تا شمار سالها و «حساب» را بدانید؛ خداوند آن را جز به حق نیافرید؛ او آیات را برای گروهی که دانشورند روشن بیان میکند» سوره یونس، آیه ۵.</ref> آنان ۲۸ منزل در مسیر حرکت ماه تعریف کرده بودند: {{متن قرآن|وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ}}<ref>«و برای ماه منزلگاههایی برآورد کردیم (که در آنها سیر میکند) تا مانند شاخه کهنه خوشه خرما (به هلالوارگی) بازگردد» سوره یس، آیه ۳۹.</ref>، با این حال سفرهای بازرگانی [[قریش]] در زمستان و تابستان: {{متن قرآن|إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ}}<ref>«پیوستگی آنان در سفر زمستانی و تابستانی» سوره قریش، آیه ۲.</ref> و کوچهای [[قبایل]] بیابان نشین، با تقویم شمسی سازگارتر بود و در منابع رومی نیز اشاره شده که تقویم [[عرب]] تقویم ثابتی (شمسی) بود<ref>رک: المفصل، ج ۸، ص ۵۱۱.</ref>. | |||
*مبنای [[تاریخی]] و سال شماری در میان [[قبایل]] ساکن شبه جزیره متفاوت بود؛ ولی معمولاً اتفاقهای مهم از جمله [[قحطی]] و [[خشکسالی]] شدید، [[مرگ]] و میرهای فراگیر ناشی از بیماریهای ناعلاج چون وبا، جنگهای بزرگ، بارندگی زیاد و امثال این رخدادها که در [[زندگی]] [[عرب]] بیابان نشین اثر فراوانی بر جای میگذارد، مبدأ شمارش [[تاریخ]] میشد.<ref>الآثار الباقیه، ص ۴۱؛ الازمنة والامکنه، ص ۴۶۵؛ صبح الاعشی، ص ۶، ۲۲۶ - ۲۲۷.</ref> در [[مکه]] تأسیس سلسله [[خزاعیان]] به [[رهبری]] [[عمرو بن لُحَیّ]]<ref>الاثار الباقیه، ص ۴۰.</ref>، [[مرگ]] [[کعب بن لؤی]] جد اعلای [[اسماعیل]] تباران ساکن [[مکه]]<ref>تاریخ خلیفه، ص ۱۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۹۱؛ التنبیه والاشراف، ص ۱۷۸.</ref>، [[عام الفیل]]<ref>المنمق، ص ۲۷۲؛ انساب الاشراف، ابن سعد، ج ۱، ص ۴۷.</ref>، جنگِ [[فجار]]<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۸۷؛ الطبقات، ج ۳، ص ۲۰۴؛ المحبّر، ص ۳۶۰.</ref>، [[مرگ]] [[هشام بن مغیره]] [[پدر]] [[ابوجهل]]<ref>تاریخ دمشق، ج ۱، ص ۳۳.</ref>، [[وفات]] [[عبدالمطلب]]<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۷؛ سبل الهدی، ج ۱، ص ۲۷۸.</ref>، [[حلف الفضول]]<ref>التنبیه والاشراف، ص ۱۷۹.</ref> و بازسازی [[کعبه]] پس از سیل [[مکه]]<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۱۳؛ تاریخ خلیفه، ص ۱۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۵.</ref> مدتی مبنای سال شماری قرار گرفت تا اینکه به تقویم [[هجری]] مبدل گردید<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۹۲؛ الآثار الباقیه، ص ۴۱ - ۴۲.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. | |||
====[[اخلاق جاهلی]]==== | ====[[اخلاق جاهلی]]==== | ||
*[[جامعه]] [[پیش از بعثت]] به دو بخش یکجانشین و کوچ نشین طبقهبندی شده بود. ساکنان [[شهرها]] و روستاهای شبه جزیره را اهل مَدَر میگفتند و بیابان نشینان را اهل وَبَر، زیرا خیمههای کوچ نشینان<ref>المفصل، ج ۴، ص ۲۷۱.</ref> از پشم شتر (وَبَر)<ref>العین، ج ۸، ص ۳۸؛ لسان العرب، ج ۵، ص ۲۷۱، «وبر».</ref> تهیه میشد و [[خانه]] اهالی روستا و [[شهر]] از مَدَر (خشت و [[گِل]])<ref>لسان العرب، ج ۵، ص ۱۶۲، «مدر».</ref>. | *[[جامعه]] [[پیش از بعثت]] به دو بخش یکجانشین و کوچ نشین طبقهبندی شده بود. ساکنان [[شهرها]] و روستاهای شبه جزیره را اهل مَدَر میگفتند و بیابان نشینان را اهل وَبَر، زیرا خیمههای کوچ نشینان<ref>المفصل، ج ۴، ص ۲۷۱.</ref> از پشم شتر (وَبَر)<ref>العین، ج ۸، ص ۳۸؛ لسان العرب، ج ۵، ص ۲۷۱، «وبر».</ref> تهیه میشد و [[خانه]] اهالی روستا و [[شهر]] از مَدَر (خشت و [[گِل]])<ref>لسان العرب، ج ۵، ص ۱۶۲، «مدر».</ref>. |