پرش به محتوا

جاهلیت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۶٬۹۱۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ اکتبر ۲۰۲۰
خط ۱۷۴: خط ۱۷۴:


==[[مرگ جاهلی]]==
==[[مرگ جاهلی]]==
==مقدمه==
«[[جاهلیت]]» با تعبیرهای {{متن قرآن|ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref>، {{متن قرآن|حُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>سوره مائده، آیه ۵۰.</ref>، {{متن قرآن|حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> و {{متن قرآن|تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> مورد [[نهی]] و [[نکوهش]] [[قرآن]] قرار گرفته است<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>.
==معنای «[[جهل]]» و کاربرد آن در [[قرآن]]==
* [[جاهلیت]]، "مصدر صناعی" و از ریشه «[[جهل]]» است. [[جهل]] دارای معنای روشنی است و نیاز چندانی به تعریف ندارد: {{عربی{الجهل نقیض العلم}}<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۲، ص۴۰۲. </ref>. راغب اصفهانی نیز همین معنا را معنای اصلی [[جهل]] شمرده و آن را تهی بودن نفس از [[دانش]] می‌داند. او به دو کاربرد دیگر [[جهل]] در [[قرآن]] اشاره می‌کند: ۱. پنداشتن چیزی بر خلاف آنچه که هست؛ ۲. انجام دادن کاری بر خلاف آنچه که باید انجام شود<ref>راغب اصفهانی، مفردات، ص۳۰۹.</ref>. بررسی [[آیات]] مربوط به [[جهل]] نشان می‌دهد واژه‌های «تجهلون»، «یجهلون» و «جاهلون»، بیشتر در معنای اخیر به کار رفته‌اند؛ یعنی درباره انجام دادن کاری بر خلاف آنچه که باید انجام شود. [[قرآن کریم]] در آیاتی متعدد، [[جهل]] را درباره رفتارهای غلط به کار برده است؛ مثلاً از [[آیه]] زیر به خوبی می‌توان دریافت که «[[تمسخر]]» یکی از مصادیق است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان می‌دهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌جویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.</ref>. در آیاتی دیگر نیز برخی از «رفتارها» قلمداد شده است؛ برای نمونه، [[قوم لوط]] را در حالی «[[قوم]] [[جاهل]]» معرفی کرده که آنها از [[طهارت]] و [[پاکی]] [[خاندان]] [[لوط]] [[آگاهی]] کامل داشتند، ولی می‌خواستند آنها را به [[جرم]] «[[طاهر]] بودن»! از [[شهر]] بیرون کنند<ref>سوره نمل، آیه ۵۵ ـ ۵۶؛ سوره اعراف، آیه ۸۲.</ref>. همچنین گمراهانی [[آگاه]] و [[مستبصر]]! را [[جاهل]] تلقی کرده است<ref>سوره عنکبوت، آیه ۳۸.</ref>. آیه‌ای دیگر نیز قومی را [[جاهل]] معرفی کرده که [[معجزه]] روشن [[حضرت موسی]]{{ع}} را دیدند و به [[سلامت]] از دریا گذشتند، با این حال [[تصمیم]] به بازگشت به [[بت‌پرستی]] گرفتند<ref>سوره اعراف، آیه ۱۳۸. </ref>. آیاتی دیگر نیز قومی را [[جاهل]] نامیده که اطرافیان [[حضرت هود]]{{ع}} را مورد [[تحقیر]] و [[اهانت]] قرار دادند<ref>سوره هود، آیه ۲۷ ـ ۲۹. </ref>.
*در [[قرآن]] برخی از مرادف‌های [[جهل]] نیز مانند «فقدان [[علم]] و [[عقل]] و [[شعور]]»، نه درباره بی‌سوادان بلکه درباره "رفتارهای غلط" آمده است؛ رفتارهایی مانند: [[نفاق]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۳. </ref>، [[قوم‌گرایی]]<ref>سوره نساء، آیه ۴۶؛ سوره اعراف، آیه ۱۳۸. </ref>، [[تمسخر]] [[نماز]]<ref>سوره مائده، آیه ۵۸.</ref>، [[دروغ‌گویی]]، [[حسد]] و [[کینه‌ورزی]]<ref>سوره یوسف، آیه ۱۶.</ref> و [[لجاجت]] و عناد<ref>سوره انعام، آیه ۱۱۱.</ref>.
*مادّه [[جهل]] با این معنا در دو بخش از [[آیات]] آمده است: بخش اول آیاتی که درباره رویارویی [[جاهلان]] با [[رسالت]] [[انبیا]] و [[مؤمنان]] است و بخش دوم آیاتی که این ماده را با عنوان «[[جاهلیت]]» ذکر کرده و درباره مواضع خاصی بحث می‌کند<ref>شمس‌الدین، محمد مهدی، بین الجاهلیة و الاسلام، ص ۲۳۸.</ref>. بنابراین مباحث مربوط به [[جاهلیت]] در [[قرآن]] به هیچ روی منحصر در [[آیات]] چهارگانه‌ای نیست که در آنها به «[[جاهلیت]]» تصریح شده است<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>.
===کاربرد واژه «[[جاهلیت]]» در [[قرآن]]===
*با توجه به [[قرآنی]] بودن واژه «[[جاهلیت]]»، معنای اصطلاحی آن را باید در کاربردهای [[قرآن]] جستجو کرد. این واژه در ۴ موضع [[قرآن]] به حالت مضاف الیه و با مضاف‌هایی چون «[[ظنّ]]»، «[[حکم]]»، «حمیّه» و «[[تبرج]]»، در [[آیات]] زیر آمده است:
#{{متن قرآن|ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>«آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند»؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref>. منظور از [[ظنّ]] [[جاهلی]]، گمان‌های غلطی بود که پس از [[جنگ احد]] در [[ذهن]] برخی افراد شکل گرفت. این گروه پس از [[شکست]] [[لشکر اسلام]]، نسبت به [[حقانیت]] [[دین]] دچار تردید شده و گفتند: اگر ما بر [[حق]] بودیم، پس چرا [[شکست]] خوردیم؟ گمانشان این بود که [[خداوند]] باید به صورت قهری و جبری، [[سپاه]] پیامبرش را ـ که [[سپاه حق]] است ـ [[پیروز]] گرداند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۴، ص ۴۶.</ref> یا [[گمان]] می‌کردند شکستشان جبری و از سوی [[خدا]] مقدر شده است و آنان در این میان هیچ کاره بوده‌اند. چنین برداشت‌های جبرگرایانه، متأثر از آن [[پندار]] [[جاهلی]] بود که [[خدایان]] را پشتیبانان شکست‌ناپذیری می‌دانستند<ref>ابن‌هشام،، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۷. </ref> و به تعبیر [[قرآن]]، از [[خدایان]] [[امید]] [[نصرت]] قطعی داشتند و همین [[امید]]، آنان را به [[پرستش]] [[خدایان]] آن‌چنانی کشانیده بود<ref>سوره یس، آیه ۷۴.</ref>.
#{{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.</ref>. این [[آیه]] برای [[نکوهش]] کردن [[یهود]] است، به این [[دلیل]] که آنها با آنکه [[اهل کتاب]] بودند، از [[احکام]] هواپرستانه [[جاهلیت]] [[پیروی]] می‌کردند؛ احکامی که از [[کتاب آسمانی]] و منبع [[وحی]] سرچشمه نگرفته بود<ref>طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۳۵.</ref> و با تأثیر از [[جامعه جاهلی]]، [[احکام]] [[تبعیض]] آمیز را بر [[احکام]] عادلانه ترجیح می‌دادند. مخاطبان این [[آیه]] تنها [[یهودیان]] [[مدینه]] نیستند، بلکه هر کس [[حکم]] غیر [[خدا]] را [[طلب]] کند، از [[حکم خدا]] خارج شده و [[حکم جاهلیت]] را [[برگزیده]] است؛ چه در [[عصر جاهلیت]] باشد و چه بعد از آن<ref>کلینی، کافی، ج۷، ص۴۰۷؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۴۹؛ مغنیه، التفسیر الکاشف، ج۳، ص۱۷۰.</ref>.
#{{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند  و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref>. این [[آیه]] حاکی از [[حمیت جاهلی]] [[دشمنان]] [[رسول]] خداست که پس از انعقاد [[پیمان]] [[صلح حدیبیه]] بین [[مکه]] و [[مدینه]] نازل شد<ref>واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۲۰۱.</ref>؛ آن هنگام که شراره‌های [[تعصب]] از [[دل]] [[مشرکان]] سر برآورد تا [[مسلمانان]] را که قبلا مردان [[قبیله]] آنها را کشته بودند، به [[شهر]] خود [[راه]] ندهند و از [[نوشتن]] [[نام خدا]] و رسولش جلوگیری کنند.
#{{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی  مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>
==«[[جاهلیت]]» گسترده‌تر از «ندانستن» و فراتر از یک دوره زمانی==
*از بررسی ۴ آیه‌ای که به [[جاهلیت]] در آنها تصریح شده است، می‌توان دریافت [[جاهلیت]] عرصه‌های گسترده‌ای را در بر می‌گیرد؛ مثلاً «[[حکم]] [[جاهلی]]» نشانگر [[نهی]] [[قرآن]] از [[جاهلیت]] [[سیاسی]] است و «[[ظن]] [[جاهلی]]» از [[جاهلیت]] [[اعتقادی]] حکایت می‌کند. «[[حمیت جاهلی]]» نیز به ابعاد [[فرهنگی]] آن نظر دارد و در نهایت «[[تبرج]] [[جاهلی]]» به جنبه [[اخلاقی]] [[جاهلیت]] اشاره کرده است.
*در [[آیه]] مربوط به «[[تبرّج]]» که واژه «أولی» به عنوان صفت زمانی آمده است، شاید نگرش [[تاریخی]] را بر [[جاهلیت]] [[تأیید]] کند، ولی [[نهی]] [[قرآن]] از [[اعمال]] شبیه دوره «[[جاهلیت اولی]]»، خود [[بهترین]] [[گواه]] بر آن است که این رفتارها قابل تکرار در زمان‌ها و [[جوامع]] دیگر حتی [[جوامع اسلامی]] هستند و به همین جهت، برخی [[مفسران]] در [[تعیین]] مصداق زمانی [[جاهلیت]] «ثانیه» یا [[جاهلیت]] «اخری» بحث کرده و نظرات گوناگونی داده‌اند<ref>فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۴۱۶؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۲۱۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>. بنابراین همه این [[آیات]]، [[جاهلیت]] را فراتر از یک پدیده [[تاریخی]] مطرح کرده‌اند. گرچه [[اسلام]] [[تاریخ]] را به دو قسمت می‌کند، [[زندگی]] هر شخص را نیز به دو قسمت [[اسلامی]] و [[جاهلی]] تقسیم می‌کند. بنابراین [[جاهلیت]] یک صفت شخصی نیز می‌تواند باشد، نه یک دوره [[تاریخی]] و به معنای «پیش از [[اسلامی]]»<ref>ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص۲۵۸.</ref>.
*همچنین از ۴ [[آیه]] معروفی که واژه صریح «[[جاهلیت]]» در آنها ذکر شده است؛ فهمیده می‌شود [[جاهلیت]] در مقابل [[علم]] و [[دانایی]] قرار نگرفته است؛ مثلاً در [[آیه]] ۱۵۴ سورة [[آل عمران]]، به جای آنکه از [[علم]] و [[دانش]] در برابر «[[ظنّ]] [[جاهلیت]]» [[سخن]] به میان آید، از [[ایمان به خداوند]] [[سخن]] رفته است.
*همچنین در [[آیه]] دوم ([[مائده]] / ۵۰) ملاحظه شد که «[[حکم]] [[جاهلی]]» در برابر [[احکام]] «[[علمی]]» قرار نگرفته، بلکه با «[[حکم الهی]]» رودررو شده است؛ به ویژه با توجه به اینکه [[نزول]] [[آیه]] درباره [[قوم یهود]] و کسانی است که در [[شناخت پیامبر]] هیچ مشکل [[علمی]] نداشتند.
*همین گونه در [[آیه]] سوم ([[فتح]] / ۲) آنچه در برابر «[[حمیت جاهلی]]» قرار دارد، «سکینه [[الهی]]» است، نه [[آرامش]] و [[وقار]] «[[علمی]]». در چهارمین [[آیه]] ([[احزاب]] / ۱۳۰) نیز در نقطة مقابل «[[تبرج]] [[جاهلی]]» (که یک [[رفتار ناشایست]] است)، [[علم]] مصطلح قرار نگرفته است، بلکه بحث [[اطاعت الهی]] و [[نماز]] و [[پوشش]] قرار دارد<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>.
==[[جاهلیت]] عالمانه==
* [[جاهلیت]] عالمانه، واژه‌ای ابداعی نیست؛ زیرا همان گونه که روشن شد، [[آیات قرآن]] به وجود [[علم]] در بخش مهمی از [[جاهلیت]] اشاره کرده و برخی از [[مفسران]] تصریح کرده‌اند گروهی از [[منکران]] در حالی که به [[حقانیت]] و [[نبوت]] [[رسول خدا]] [[آگاه]] بودند، ولی آن را [[انکار]] می‌کردند<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص۲۲.</ref> شاید در کاربرد اصطلاح «[[جاهلیت]] عالمانه»، میان صفت و موصوف تضادی ظاهری [[احساس]] شود، ولی توجه به دو نکته زیر، عدم [[تعارض]] را [[اثبات]] می‌کند:
#با نظر به آنچه گذشت، [[جاهلیت]] نقیض [[علم]] نیست، از این‌رو با [[علم]] قابل جمع است؛ [[علمی]] که نقیض [[جاهلیت]] نیست، بلکه نقیض [[جهل]] لغوی است. در [[حقیقت]] در این اصطلاح، معنای اصطلاحی ([[قرآنی]]) [[جاهلیت]]، با معنای لغوی [[علم]] جمع شده است.
#صفت و موصوف در یک حیطه نیستند و با نظر به اینکه در [[آیات]] پیش‌گفته، مفهوم «[[جهل]]» درباره رفتارها و روحیه‌ها نیز آمده است، می‌توان گفت که [[جاهلیت]] در حیطه «[[احساس]]» و «[[گرایش]]»‌های [[آدمی]] قابل بررسی است. ولی «[[علم]]» در حیطه «[[ادراک]]» و «[[دانش]]» [[انسان]] قرار دارد. در واقع [[جهل]] عملی است که می‌تواند با [[علم]] (که یک امر نظری است) جمع شود. بنابراین پیرو [[جاهلیت]] عالمانه، از آن جهت که [[باطل]] بودن خود را می‌داند، «عالم» است و از آن جهت که [[مخالفت]] با [[حق]] در نهایت به زبان اوست - و او این امر مهم را نمی‌فهمد - «[[جاهل]]» محسوب می‌شود؛ همانند کسی که [[دستورات]] پزشک معالج خود را انجام ندهد و به [[دروغ]] به پزشک بگوید که انجام داده است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص۱۳۹.</ref>.<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>
==[[جاهلیت]] عوامانه==
* [[جاهلیت]] عوامانه، [[جهالت]] قبل از [[تبیین]] است و پس از [[تبیین]] ادامه پیدا نمی‌کند و با [[روشنگری]] صحیح از بین می‌رود؛ همانند [[انکار]] [[حیات]] بازپسین که در اثر [[فراموشی]] [[خلقت]]، برای برخی از [[جاهلان]] پیش آمده و [[قرآن کریم]] آن را با تعبیر: {{متن قرآن|وَنَسِيَ خَلْقَهُ}}<ref>«و آفرینش خود را به فراموشی سپرد» سوره یس، آیه ۷۸.</ref> نشان می‌دهد. [[انکار]] چنین منکرانی از روی فراموش‌کاری و بی‌دقتی است و با اندکی [[تأمل]] زایل می‌شود و نگاهی به [[جهان هستی]] آن [[شبهه]] را پایان می‌بخشد<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج ۲، ص۱۹۸.</ref>.
* [[جهالت]] مردمی که به تماشای [[سوزاندن]] [[ابراهیم]]{{ع}} رفته بودند با [[جهالت]] [[نمرود]] متفاوت بود. نیز [[جهالت]] مردمی که برای دیدن مسابقه [[جادوگران]] و [[موسی]]{{ع}} گرد آمده بودند، جاهلیتی بود که پس از [[مشاهده]] [[حقیقت]]، به [[خدا]] [[ایمان]] آوردند؛ [[جهالت]] تماشاگرانی که نخست در برابر [[موسی]]{{ع}} صف کشیده بودند و به او [[ایمان]] نداشتند، با [[جهالت]] [[فرعون]] و ملأ او متفاوت بود. [[فرعون]] با اینکه خود را خدای [[برتر]] [[مردم]] می‌شمرد، ولی او و خواصش به [[حقانیت]] [[آیین]] [[موسی]] [[یقین]] داشتند. آنجا هم که [[فرعون]] می‌خواست برجی بسازد و برای دیدن خدای [[موسی]]{{ع}} به [[آسمان]] [[صعود]] کند، قصدی جز [[فریب]] [[مردم]] نداشت<ref>جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم (معرفت‌شناسی در قرآن)، ص ۲۴۸.</ref>.
*گمراهانی که به [[راه]] غلط خود [[اعتقاد]] داشتند و به جای [[خدا]] به موجودات دیگری «[[مؤمن]]» بودند، در زمره [[جاهلان]] [[عوام]] هستند. فرشته‌پرستان و جن‌پرستان و مشرکانی از این دست نیز چون از روی [[عقیده]] عمل می‌کردند، انحرافشان محصول مشکل [[معرفتی]] بود. [[قرآن کریم]] [[گواهی]] میدهد که بسیاری از آنها واقعاً به جن‌ها [[ایمان]] داشتند: {{متن قرآن|بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«می‌گویند: پاکا که تویی، تو سرور مایی نه آنان بلکه (آنان) پریان را می‌پرستیدند، بیشترشان به آنان گرویده بودند» سوره سبأ، آیه ۴۱.</ref>. حتی بخش عظیمی از [[بت‌پرستی]] نیز در فضای [[جاهلیت]] عوامانه و از روی [[اعتقاد]] و [[التزام]] به [[پرستش]]، گسترش پیدا می‌کرد؛ مخصوصاً [[بت‌پرستی]] پس از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که نمایشی [[انحرافی]] از [[طواف]] [[کعبه]] در [[ادیان ابراهیمی]] بود<ref>کلبی، تاریخ پرستش عرب پیش از اسلام، ص۳-۴.</ref>. آنها [[بت‌ها]] را به [[نیابت]] از [[کعبه]] و به هنگامی که به [[کعبه]] دسترسی نداشتند، می‌پرستیدند؛ به گونه‌ای که وقتی از جوار [[حرم]] کوچ می‌کردند، سنگی از سنگ‌های [[حرم]] را با خود می‌بردند و به دور آن [[طواف]] می‌کردند. ولی به مرور زمان، [[بت‌ها]] هویتی جداگانه یافتند و در جوار [[کعبه]] نیز پرستیده شدند و نوعی [[رجعت]] به دوران [[بت‌پرستی]] اولیه (قبل از [[ابراهیم]]{{ع}} صورت گرفت<ref>کلبی، تاریخ پرستش عرب پیش از اسلام، ص۳-۴.</ref>.
* [[جاهل]] عامی آنچنان به [[عقاید]] [[جاهلی]] خود [[باور]] دارد که در [[راه]] آن، محرومیت‌ها می‌کشد و هزینه‌های گزاف می‌پردازد. [[قرآن کریم]] از کارهای جاهلانه‌ای گزارش می‌دهد که [[جاهلان]] [[عوام]]، خود را از برخی [[نعمت‌های الهی]] [[محروم]] می‌کردند و حتی [[فرزندان]] خود را در پای [[بت‌ها]] [[قربانی]] می‌کردند<ref>سوره انعام، آیه ۱۳۷.</ref>. این قربانی‌ها غیر از موؤوده‌هایی بود که در [[بنی‌تمیم]] معمول بود؛ زیرا «موؤوده» عبارت بود از دخترانی که زنده به [[گور]] می‌می شدند، حال آنکه طبق [[آیه شریفه]]، آنها «[[اولاد]]» خود را [[قربانی]] می‌کردند که شامل پسران نیز می‌باشد<ref>طباطبایی، المیزان، ج ۷، ص۳۶۱.</ref>. تفاوت این [[سفاهت]]<ref>ر.ک: سوره انعام، آیه ۱۳۷ و ۱۴۰.</ref> با [[زنده به گور کردن دختران]] این بود که [[زنده به گور کردن دختران]] دارای انگیزه‌های غیر [[عقیدتی]]، مانند [[ترس]] از [[فقر]] و [[نگرانی]] از [[ننگ]] [[اسارت]] در [[جنگ‌ها]] بود<ref>حسینی آلوسی، روح المعانی، ج ۳، ص۴۲.</ref>، ولی [[قربانی]] کردن [[فرزندان]] در پای [[بت‌ها]]، نوعی [[فداکاری]] جاهلانه بود که تنها به خاطر [[اعتقادات]] غلط [[جاهلی]] انجام می‌شد. آنها گاهی قسم می‌خوردند یا [[نذر]] می‌کردند که اگر فلان تعداد پسر داشته باشند، یکی از آنها را در پای [[بت]] [[قربانی]] کنند<ref>سید بن قطب، فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۲۱۸.</ref>.
*«[[جاهلان]] [[آگاه]]» هیچ‌گاه زیر بار چنین هزینه‌های هول‌انگیزی نمی‌رفتند و آن‌چنان وابسته به [[اولاد]] خود و دارای [[روحیه]] [[تکاثر]] و [[تفاخر]] بودند<ref>سوره تکاث، آیه ۱-۲.</ref> که شمار افراد قبیلۀ خود را به رخ یکدیگر می‌کشیدند و حتی [[مردگان]] و [[قبور]] [[طایفه]] خود را می‌شمردند و نسبت به [[کثرت]] و پرشمار بودن آنها به یکدیگر [[تفاخر]] می‌کردند<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳۰، ص۱۸۳.</ref>.<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>
==شاخصه‌های [[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن]]==
*با توجه به اینکه معنای اصلی و متبادر «[[جهالت]]»، با [[علم]] و [[آگاهی]] منافات دارد، [[اثبات وجود]] «[[جاهلیت]] آگاهانه» در [[قرآن]]، دلایلی جداگانه می‌طلبد. در اینجا به دسته‌هایی از [[آیات قرآن]] اشاره می‌شود که ضمن [[اثبات]] ادعای یاد شده، هر دسته به گونه‌ای بیانگر یکی از شاخصه‌های [[جاهلیت]] عالمانه است. این [[آیات]] به انگیزه‌هایی نیز اشاره می‌کند که موجب شده است گروه‌هایی از [[منکران]] پیش از آنکه پای محتوای [[پیام]] به میان آید، با انگیزه‌های [[نفسانی]] و عوامل غیر [[معرفتی]]، در برابر [[پیامبران]] موضع منفی بگیرند<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>.
===[[رفتار]] عالمانه خلاف [[حق]]===
*از نگاه [[قرآن]]، آنچه برخی از [[منکران]] [[انکار]] می‌کنند، دقیقاً همان چیزی است که به آن [[علم]] دارند. بسیاری از رویارویی‌ها و رویگردانی‌های [[جاهلی]]، بعد از «[[تبیین]] [[هدایت]]» و روشن شدن «[[حق]]» بوده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}}<ref>«به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد ناسازگاری کردند» سوره محمد، آیه ۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامی‌نهیم و وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref>.
در هر یک از [[آیات]] مزبور، مصداق «[[هدایت]]» و «[[حق]]» به [[شأن نزول]] آنها بستگی دارد. برخی [[مفسران]] به مصداق {{متن قرآن|مَا تَبَيَّنَ}} اشاره کرده‌اند که دقیقاً همان چیزی است که [[کافران]] به [[انکار]] آن می‌پردازند و برخلاف آن [[حقیقت]]، [[رفتار]] می‌کنند. اگر این [[آیات]] درباره [[کفار]] [[مکه]] باشد، منظور از {{متن قرآن|مَا تَبَيَّنَ}}، همان [[صدق رسول خدا]] و یا [[معجزات]] آن [[حضرت]] است که آن را [[شاهد]] بوده‌اند و اگر [[نزول]] [[آیات]] در [[شأن]] [[یهود]] باشد، مراد همان طریق [[اسلام]] است که در [[تورات]] خوانده و آن را از [[معجزات]] [[بینه]] و [[آیات ظاهره]] دانسته بودند<ref>حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج۱۲، ص۱۳۱.</ref>. آیاتی دیگر نیز به طور صریح، عالم بودن [[مخالفان]] ([[اهل کتاب]]) را گوشزد می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>
===انکارعالمانه واقعیت===
* [[قرآن کریم]] در مواضعی از ‌روش منکرانی سخن می‌گوید که دقیقاً همان چیزی را که به آن [[معرفت]] دارند، [[انکار]] می‌کنند: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ}}<ref>«پس آیا در این گفتار نیندیشیده‌اند یا آنچه به نیاکانشان نرسیده بود به آنان رسیده است؟ یا آنکه پیامبر خود را نشناخته‌اند از این روی او را منکرند؟» سوره مؤمنون، آیه ۶۸ ـ ۶۹</ref>.
* [[قرآن]] بیشتر منکرانِ «پس از [[معرفت]]» را «[[کافر]]» می‌داند: {{متن قرآن|يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«نعمت خداوند را می‌شناسند سپس آن را انکار می‌کنند و بیشتر آنان ناسپاسند» سوره نحل، آیه ۸۳.</ref>؛ زیرا آنها [[شناخت]] تفصیلی و دقیقی از [[پیامبر خدا]] داشتند: {{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ}}<ref>«کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را  می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.</ref>. [[ضمیر]] در «یَعْرِفُونَهُ» به [[رسول خدا]]{{صل}} برمی‌گردد، نه «الْکِتَابَ» که دیدگاه دقیقی نیست؛ زیرا [[معرفت]] آنها، به [[معرفت]] [[فرزندان]] [[تشبیه]] شده است و این [[تشبیه]] در [[انسان‌ها]] درست است، نه اینکه کتاب را [[تشبیه]] به [[انسان]] کنند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۳۳۷.</ref>.
*این شاخصه در آیاتی که حاوی مشتقات مادّه «جحد» هستند، روشن‌تر نمود پیدا می‌کند. مفهوم «جحد» ـ که همان «[[انکار]] عالمانه» [[حق]] است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۴، ص۶۲۵.</ref> ـ، در این [[آیات]]، از کسانی سخن می‌گوید که در عین [[تسلیم]] [[عقلی]] و نظری، به خاطر ملاحظه [[منافع]] احساسی خود و به علت [[خاضع]] نشدن [[قلب]]، دانسته‌های خود را [[انکار]] می‌کنند و این همان [[جحود]] است<ref>موسوی خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۱۳.</ref>. این واژه درباره منکرانی است که [[آیات الهی]] را از آن جهت که [[آیات الهی]] هستند [[انکار]] می‌کنند<ref>سید بن قطب، فی ظلال القرآن، ج۵، ص۲۶۳۰.</ref>.
* [[قرآن]] مخالفت‌های «جاحدانه» (عالمانه) را محصول روحیه‌های «ظالمانه» معرفی می‌کند: {{متن قرآن|وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ}}<ref>«بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند» سوره انعام، آیه ۳۳.</ref>. همچنین برخی [[آیات]] اساساً «[[ظلم]]» را عامل انحصاری انکارهای عالمانه معرفی می‌کند: {{متن قرآن|وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی‌کنند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> یا {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref> و انکارشان نه از روی [[شبهه]] و تردید که بلکه از روی [[روحیه]] [[ستمگری]] و [[برتری‌طلبی]] است. «حالیه» بودن «واو» در [[آیه]]<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل.</ref>، حاکی از آن است که «جحد» و «استیقان» در یک حال بوده و «[[انکار]]» و «[[آگاهی]]» توأم با هم هستند<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>.
===[[رفتار]] عالمانه بدون [[منطق]] ([[هوای نفس]])===
* [[انسان]] خود به [[نیکی]] می‌داند که گاهی خواهش‌ها و گرایش‌های خود را بر [[دانش‌ها]] و بینش‌هایش ترجیح می‌دهد: {{متن قرآن|بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ}}<ref>«آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست هر چند بهانه‌هایش را پیش آورد» سوره قیامه، آیه ۱۴ ـ ۱۵</ref>. او بی‌آنکه نظر خود را اعلام کند، «[[اعمال]]» نظر می‌کند و [[دلایل]] اعلامی آن با [[دلایل]] اعمالی‌اش متفاوت است و این خصیصه فقط اختصاص به [[منافقان]] ندارد بلکه همه هواپرستان توجیه‌گر را در بر می‌گیرد.
* [[قرآن کریم]] [[رفتار]] هواپرستانه [[قوم لوط]] را نشان‌گر «[[جهالت]] عالمانه» می‌شمارد: {{متن قرآن|أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«آیا با شهوت به جای زنان به مردان رو می‌آورید؟ بلکه شما قومی هستید که نادانی می‌ورزید» سوره نمل، آیه ۵۵.</ref>؛ زیرا آنان بر [[حسن]] [[طهارت]] [[آگاهی]] و [[اذعان]] داشتند: {{متن قرآن|فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ}}<ref>«اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: خاندان لوط را از شهر خود بیرون کنید زیرا آنان مردمی هستند که خود را پاک می‌نمایانند» سوره نمل، آیه ۵۶.</ref>. روشن است که [[وصف]] «[[نادانی]]» آنان، با [[آگاهی]] همراه است. آنها به [[پاکی]] [[خانواده]] [[حضرت لوط]] [[اذعان]] دارند.
* [[قرآن]] همچنین [[قوم عاد]] را [[جاهل]] می‌خواند<ref>سوره احقاف، آیه ۲۱ ـ ۲۳.</ref>. از سوی دیگر به [[مستبصر]] بودن آنها اشاره دارد<ref>سوره عنکبوت، آیه ۳۸.</ref> و در جای دیگر می‌گوید: {{متن قرآن|أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ}}<ref>«پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی» سوره بقره، آیه ۸۷.</ref>.
* [[قرآن]] پاره‌ای از انکارها را نیز برخاسته از انگیزه‌هایی چون [[اراده]] [[فجور]]، قصد [[ستم‌پیشگی]]، برتری‌جویی، [[بغی]] و... معرفی کرده و نقش عملی آنها را این‌گونه گوشزد می‌کند که [[انسان]] چون می‌خواهد [[آزاد]] باشد و بدون [[ترس]] از [[دادگاه]] [[قیامت]] در تمام [[عمر]] [[گناه]] کند، از این‌رو می‌پرسد که [[قیامت]] کی خواهد بود؟<ref>سوره قیامت، آیه ۵-۶.</ref>. گاهی هم غوطه‌ور شدن در [[گناه]] را موجب [[تاریکی]] [[دل]] و [[تکذیب]] و استهزای [[آیات الهی]] معرفی کرده است<ref>سوره روم، آیه ۱۰.</ref>.
از این‌رو به خوبی می‌توان دریافت که این گونه رفتارها از «ندانستن» سرچشمه نمی‌می‌گیرد، بلکه [[دانش]] و [[منطق]] [[منکران]] نیز تحت تأثیر [[هواهای نفسانی]] آنان قرار می‌گیرد<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>.
===حقیقت‌پوشی عالمانه===
معمولاً واژه «[[کتمان]]» و [[پنهان‌کاری]] و سرپوش‌گذاری، درباره یک «[[حقیقت]]» به کار می‌رود. مشتقات این مادّه که بیش از ۲۰ بار در [[قرآن]] آمده است، ۳ بار در مورد «[[حقّ]]» و ۳ بار هم درباره [[شهادت]] استعمال شده است. در سایر موارد هم به صورت کلی درباره موضوعاتی است که از مصادیق [[حقیقت]] است. [[عمل]]«[[کتمان]]» بیشتر به صورت آگاهانه انجام می‌شود. با این حال [[قرآن کریم]] قیدهایی چون [[حقیقت]] {{متن قرآن|وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>سوره بقره، آیه ۲۲.</ref> و {{متن قرآن|وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>سوره بقره، آیه ۷۵.</ref> را نیز در خطاب به پنهان‌کنندگان [[حقیقت]] آورده است: {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق  را با باطل  میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را  می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ و به راستی دسته‌ای از آنان حق را دانسته پنهان می‌دارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.</ref> و همین امر بر جحد و [[انکار]] آگاهانه آنها تأکید می‌کند<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۹۱.</ref>.
همچنین اصطلاح قرآنیِ «تلبیس [[حق]] به [[باطل]]»<ref>سوره آل عمران، آیه۷۱.</ref>، مصداق روشنی از «حقیقت‌پوشی عالمانه» از سوی علماست. اگرچه [[نزول]] این دسته از [[آیات]]، در [[شأن]] علمای [[یهود]] و نصاراست، همه کسانی را که به نوعی {{متن قرآن|مَا أَنْزَلَ اللَّهُ}} را [[کتمان]] می‌کنند، در بر می‌گیرد<ref>قرشی بنابی، قاموس قرآن، ج۶، ص۹۰.</ref>. این نکته حاکی است کسانی که در [[جایگاه]] «[[علم]]» و «گفتار» هستند، می‌توانند سخن[[حق]] را با سخن [[باطل]] بپوشانند وگرنه هیچ‌گاه کسی در حال بی‌خبری، [[قادر]] به [[کتمان]] و تلبیس نخواهد بود: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند و لعنت‌کنندگان، کسانی را لعنت می‌کنند که برهان‌ها و رهنمودی را که فرو فرستادیم، پس از آنکه در کتاب (تورات) برای مردم روشن کردیم، پنهان می‌دارند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.</ref>، {{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref>.
[[قرآن]] در ۸ مورد اعلام کرده است که [[خدا]] بر حقیقت‌پوشی آنان [[آگاهی]] دارد؛ از جمله: {{متن قرآن|أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ}}<ref>«آیا نمی‌دانند که خداوند از آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌دارند آگاه است؟» سوره بقره، آیه ۷۷.</ref>. تحریف‌کنندگان [[آیات الهی]] نیز در زمره [[جاهلان]] آگاه‌اند و اساساً «[[تحریف]]» بدون [[آگاهی]] معنا نمی‌یابد. تحریفگر، [[سخن]] را از موضع و منظور اصلی و راستینش برمی‌گرداند.
«مقتسمین» نیز از کسانی هستند که به گونه‌ای دیگر، بخشی از [[آیات قرآن]] را با برخوردی دوگانه و تبعیض‌آمیز، «آگاهانه» از صحنه حذف می‌کنند: {{متن قرآن|كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ}}<ref>«همچنان که (عذاب را) بر بخش‌کنندگان  فرو فرستادیم آنان که قرآن را چند پاره کردند» سوره حجر، آیه ۹۰ ـ ۹۱</ref>.  مقتسمان همان [[یهود]] و [[نصاری]] هستند که [[قرآن]] برای آنان هم آمده است، ولی آنها [[قرآن]] را تقسیم به اجزا می‌کنند و به جزئی از آن [[ایمان]] می‌آورند و به جزئی دیگر [[ایمان]] نمی‌آورند<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۹، ص۱۱۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱۳، ص۲۱۶.</ref>.<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>
===[[برتری‌طلبی]] عالمانه بدون پشتوانه===
*یکی دیگر از شاخصه‌های [[جاهلیت]] عالمانه، [[برتری‌طلبی]] (استعلاء) است. این خصیصه با تعابیری چون بزرگی‌طلبی ([[استکبار]]) نیز همراه است. واژه «[[استکبار]]» در [[قرآن]] به جز ۴ مورد ـ که درباره [[ابلیس]] است ـ در سایر موارد به [[برتری‌طلبی]] [[انسان]] مربوط می‌شود که مفاهیمی چون [[اصرار]]، ادبار، اباء، استنکاف، استعلاء و عتو را به همراه دارد.
*«[[استکبار]] به غیر [[حق]]» از نظر [[قرآن]]، اولین [[انحراف]] آگاهانه از [[مسیر حق]] محسوب می‌شود. [[استنکاف از عبادت]] و [[مسئولیت]] بر دو گونه است: ۱. اشفاقی که عدم [[پذیرش فرمان]] از روی [[ترس]] و [[ناتوانی]] است؛ ۲. استکباری که [[امتناع]] از روی [[گردن‌کشی]] و [[خودبزرگ‌بینی]] است<ref>جوادی، تسنیم، ج۳، ص۲۸۰.</ref>. [[سرپیچی]] مستکبرانه در برابر [[دعوت الهی]]، پیش از [[استدلال]] است و موجود [[مستکبر]] به [[دلیل]] [[خودبزرگ‌بینی]] و «حقارت‌خواهی» برای دیگران، به خود اجازه شنیدن [[دلیل]] نمی‌دهد؛ زیرا عدم [[خضوع]] از شاخصه‌ها و معانی انکارهای عالمانه است<ref>موسوی خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۱۳.</ref>. عنصر اساسی انکارهای عالمانه، «عدم [[خضوع]]» و [[سرکشی]] است که از بارزترین معیارهای [[جاهلی]] است. [[ابلیس]] هم که خود در اثر چنین روحیه‌ای در برابر [[فرمان خدا]] [[مقاومت]] کرد. برای توجیه [[سرپیچی]] خود به [[استدلال]] مبادرت کرد، ولی به [[گواهی]] [[قرآن]]،‌ [[دلیل]] [[ابلیس]] یک [[دلیل]] پسینی و در [[حقیقت]] «دلیل‌تراشی» و توجیه بود؛ زیرا [[کفر]] [[ابلیس]] یک [[کفر]] [[پنهان]] بود و پیش از آنکه این صحنه برای او پیش بیاید، او [[کافر]] بوده است و [[قرآن]] نمی‌گوید که او [[استکبار]] کرد و سپس [[کافر]] شد<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۲۲.</ref>، بلکه می‌گوید که او از [[کافران]] بود<ref>سوره بقره، آبه ۳۴.</ref> و از سجده‌کنندگان نبود<ref>سوره اعراف، آیه ۱۱.</ref>.
* [[برتری‌طلبی]]،‌ عالمانه بودن [[جهالت]] [[قوم نوح]] را نیز [[تأیید]] می‌کند: {{متن قرآن|وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}}<ref>«اما من شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌ورزید» سوره هود، آیه ۲۹.</ref>، به همین جهت،‌ [[نصیحت]] و آگاهی‌بخشی در آنها بی‌تأثیر بود: {{متن قرآن|وَلَا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ}}<ref>«خیرخواهی من به شما سودی نخواهد رساند؛ او پروردگار شماست و شما به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره هود، آیه ۳۴.</ref>. آنها در اثر همین [[روحیه]] نه تنها [[برتری]] [[پیامبر خدا]] ([[نوح]]) ‌را برنمی‌تافتند، بلکه [[پیروان]] او را به شدت [[تحقیر]] می‌نمودند: {{متن قرآن|وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ}}<ref>«ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده  از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.</ref>.
*قران به خاطر ویژه‌خواهی و [[برتری‌طلبی]] قومی [[بنی‌اسرائیل]]، آنها را نیز متصف به [[جاهلیت]] عالمانه کرده است؛ ‌آنجا که [[حقانیت]] [[موسی]] را با [[معجزات]] روشن به چشم خود دیدند، ولی پس از شکافته شدن نیل و [[نجات]] یافتنشان از تعقیب [[فرعونیان]] نه تنها [[ایمان]] نیاوردند، ‌بلکه از  [[موسی]] خواستند که برای قومشان نیز بت‌‌های مخصوصی قرار دهد: {{متن قرآن|قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند ، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>. قرآم [[کریم]] [[برتری‌طلبی]] [[قوم]] [[هود]] را نیز شاخصه می‌داند: {{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}}<ref>«گفتند: آیا نزد ما آمده‌ای تا ما را از خدایانمان باز داری؟ اگر از راستگویانی آنچه به ما وعده می‌دهی بر سر ما بیاور! گفت: این را تنها خداوند می‌داند  و من آنچه را که بدان فرستاده شده‌ام به شما می‌رسانم اما شما را قومی نادان می‌بینم» سوره احقاف، آیه ۲۲ ـ ۲۳</ref>.<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>
===اظهار عالمانه [[ایمان]]، بدون [[اعتقاد]]===
*«[[جاهلیت]] آگاهانه» گسترده‌تر از [[جاهلیت]] منافقانه است و «[[کفار]]» را نیز دربرمی‌گیرد. [[کفار]] انگیزه‌های خود را [[پنهان]] می‌کنند، ولی [[منافقان]] علاوه بر [[انگیزه]]، اندیشه‌های خود را نیز [[پنهان]] می‌کنند. آیاتی که بیانگر این شاخصه‌اند، از بزرگ‌ترین گروه [[آیات]] قرآن‌اند و [[منافقان]] از بارزترین [[جاهلان]] آگاه‌اند. به آنچه می‌گویند [[ایمان]] ندارند و از آنچه [[باور]] دارند، سخنی نمی‌گویند.آنها ‌به [[گواهی]] [[خداوند]] [[دروغ‌گو]] هستند و سخنان درست را هم «به [[دروغ]]» بر زبان جاری می‌کنند: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>. آنها خود را فهیم و [[مؤمنان]] را سفیه می‌دانند و [[قرآن کریم]] اینان را سفیهان واقعی قلمداد می‌کند: {{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۱۳.</ref>. آنها به [[گمان]] خود بر [[خدا]] و رسولش [[نیرنگ]] می‌زنند، ولی خود را [[نیرنگ]] می‌زنند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ}}<ref>«بی‌گمان منافقان، با خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند.» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref>.
*البته عالمانه بودن [[جهالت]] [[منافقان]] در [[حقیقت]] نوعی «خود عالم‌پنداری» است وگرنه همین که [[خدا]] جلوی [[نیرنگ]] آنان را نگرفته، خود خدعه‌ای است از [[خدای تعالی]] و [[خدعه]] [[منافقان]] عیناً همان [[خدعه]] [[خدای تعالی]] به ایشان است»<ref>طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۱۷.</ref>.
*ملاحظه شد که [[منافقان]] که به [[گمان]] خود زرنگی می‌کنند و [[اهل]] [[ایمان]] را [[فریب]] می‌دهند، نسبت به ارزشیابی نهایی [[کردار]] خودشان [[جهل]] دارند و نمی‌دانند که این عمل در نهایت به زبان خودشان است. [[قرآن کریم]] همین «[[جهل]]» را با جمله {{متن قرآن|وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«آگاه باشید! آنانند که  تبهکارند امّا در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۱۲.</ref> بیان کرده است<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>.
===[[مقاومت]] آگاهانه در برابر [[هدایت الهی]]===
*[[انتظار]] طبیعی از یک [[جاهل]] [[ناآگاه]] این است که در آرزوی [[کشف]] [[حقیقت]] باشد و پس از [[اثبات حق]] به آن گردن نهد. ولی [[قرآن]] از جاهلانی حکایت دارد که نه تنها آرزوی روشن شدن [[حق]] را ندارند، بلکه [[آرزو]] می‌کنند که در صورت روشن شدن [[حق]]، ای کاش نباشند و چنین حقی را نبینند. آنها چشم دیدن [[حق]] را ندارند: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.</ref>.
*چنین گمراهانی مشکل [[معرفتی]] ندارند، بلکه [[تصمیم]] گرفته‌اند [[ایمان]] نیاورند. [[خداوند]] در دو [[آیه]] از [[قرآن]]، «[[انذار]]» [[پیامبر]] را برای آنان بی‌تأثیر خوانده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بی‌گمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی‌آورند» سوره بقره، آیه ۶.</ref>، وَ{{متن قرآن|سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بی‌گمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی‌آورند» سوره بقره، آیه ۶.</ref>.
*این گونه [[آیات]]، [[نشانه]] [[مقاومت]] عمدی و آگاهانه در برابر [[هدایت]] دلسوزانه [[پیامبران الهی]] است و عوامل احساسی و [[تعصب]]، مانع [[حق‌پذیری]] آنان می‌شود. [[قرآن کریم]] آنان را بدان جهت مورد [[نکوهش]] قرار می‌دهد که خود می‌دانند «[[حقیقت]]» را دگرگون جلوه می‌دهند؛ حقیقتی که قبلاً آن را [[تعقل]] کرده‌اند. [[قرآن]] نسبت به [[ایمان آوردن]] آنها امیدی ندارد: {{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>. این [[آیه]] ناظر به سخنان گروهی از [[یهودیان]] است که گروه دیگری از خودشان را [[توبیخ]] می‌کردند که چرا از گزارش دادن بشارت‌آمیز [[تورات]] جلوگیری می‌کنند و از اعلام اوصاف [[پیامبر اسلام]] که در [[تورات]] آمده، ممانعت می‌کنند<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۱۵۶؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۲۸۷ و ۴۸۸.</ref>.
*بازشناسی خصیصه‌های یاد شده، ما را به [[شناخت]] [[اصحاب]] [[جاهلیت]] عالمانه و [[دشواری]] [[هدایت]] آنان رهنمون می‌شود؛ زیرا [[امید]] [[هدایت]] و [[توبه]] درباره کسانی معقول است که [[جهل]] آنان ناآگاهانه باشد: {{متن قرآن|إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ}}<ref>«(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام می‌دهند سپس زود توبه می‌کنند» سوره نساء، آیه ۱۷.</ref> و از نوع [[شبهه]] در مفهوم و [[اشتباه]] در مصداق باشد. حال آنکه صاحبان این خصلت‌ها، کمترین [[شبهه]] و تردید [[علمی]] درباره [[حقانیت]] [[اسلام]] نداشته‌اند<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>.
==نتیجه‌گیری==
#[[جاهلیت]] در دو بخش از [[آیات قرآن]] مطرح شده است. بخش اول ۴ آیه‌ای است که در آنها به واژه [[جاهلیت]] تصریح شده است که بخشی بسیار محدود است. بخش دوم دامنه وسیعی دارد و دربرگیرنده همه آیاتی است که به نوعی از رویارویی با [[اسلام]] حکایت می‌کنند.
#گرچه ریشه [[جاهلیت]] «[[جهل]]» است، ولی دسته‌های مختلفی از [[آیات قرآن]] بر وجود [[علم]] در [[جاهلیت]] تأکید دارند. از این‌رو [[اصحاب]] [[جاهلیت]]، در یک ردیف و [[درجه]] نیستند؛ از نادان‌های بی‌خبر ([[عوام]]) که مشکل [[معرفتی]] دارند گرفته تا کسانی که به غلط بودن مسیر [[خود آگاهی]] دارند، ولی با انگیزه‌های [[نفسانی]] و غیر [[معرفتی]] در برابر پیام‌های [[الهی]] می‌ایستند. بررسی [[آیات]] یادشده نشان داد که در [[قرآن]] دو نوع [[جاهلیت]] مطرح شده است. [[جاهلیت]] عوامانه و عالمانه.
#[[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن]]، محدود به حوزه [[مشرکان]] و [[بت‌پرستان]] نیست، بلکه شامل [[جامعه]] [[اهل کتاب]] و حتی [[جامعه]] [[مسلمانان]] نیز می‌شود. در میان [[اهل کتاب]] ([[احبار]] و [[رهبان]]) و در [[جوامع اسلامی]]، گروه‌هایی نظیر «[[منافقان]]» و انواع «هواپرستان» از مصادیق [[جاهلیت]] عالمانه‌اند.
#[[آیات]] مربوط به [[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن کریم]]، سهم و وزن بیشتری نسبت به [[جاهلیت]] عوامانه دارند و برای [[جامعه]] زیان‌بارتر و خطرناک‌ترند. به همین جهت [[شایسته]] است که به ابعاد مختلف این بخش توجه و [[همت]] بیشتری مبذول شود.
#با تلاش [[علمی]] و [[آموزشی]] تنها می‌توان با [[جاهلیت]] عوامانه مقابله کرد. ولی [[جاهلیت]] عالمانه، [[بیماری]] پیچیده، صعب‌العلاج و «خود خواسته» است که با داروی «[[دانش‌افزایی]]» درمان نمی‌شود و [[راه]] [[رهایی]] از آن، [[تهذیب نفس]] و [[تکامل]] [[روحی]] است. برخورد متفاوت [[قرآن]] با این دو [[بیماری]] متفاوت، چشم‌اندازی از یک شیوه‌شناسی [[تربیتی]] را ترسیم می‌کند<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقی‌زاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصه‌های آن در قرآن کریم.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۱۱۷٬۲۲۵

ویرایش