ظلمستیزی در معارف و سیره سجادی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
* مواجهه سلبی | * مواجهه سلبی | ||
** [[انتقاد از مردم کوفه]] | ** [[انتقاد از مردم کوفه]] | ||
** [[انتقاد از حاکم کوفه]] ([[عبیدالله بن زیاد]]): [[اهل بیت]] [[حسینی]]{{عم}} اگر چه [[اسیر]] شدند، اما هیچگاه [[ذلیل]] نشدند. آنان با [[عزت]] [[ایمانی]] و [[شهامت]] [[علوی]]، از [[خون]] [[شهیدان]] به خوبی [[پاسداری]] کردند و به رغم [[خفقان]] [[حاکم]] بر [[جامعه]]، دفاعیه [[الهی]] و دشمنشکن خود را، حتی در درون کاخهای [[ستمگران]]، قرائت نمودند. زمانی که [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} وارد [[کوفه]] شد، خطبهای [[بلیغ]] ایراد کرد، به گونهای که [[پشیمانی]] سراپای وجود [[کوفیان]] را فراگرفت<ref>طبرسی، احتجاج، ص۱۵۷؛ نقل از بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۳.</ref>. آنگاه که در کاخ، عبیدالله زیاد، رویاروی او قرار گرفت با [[منطق]] رسا بطلان سخنان او را آشکار ساخت. عبیدالله در آغاز نام [[امام]] را پرسید. گفته شد که او "[[علی بن الحسین]]" است. عبیدالله گفت: مگر [[خدا]] [[علی بن الحسین]] را نکشت؟ برخلاف [[انتظار]] و توقع او [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} فرمود: او [[برادر]] من بود که [[مردم]] او را کشتند. پس از اینکه عبیدالله گفت: بلکه [[خدا]] او را کشت، [[حضرت]] این [[آیه]] را قرائت کرد: {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا}}<ref>«خداوند، جانها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن میگیرد» سوره زمر، آیه ۴۲.</ref>. به این موضوع اشاره کرد که همه امور از [[قدرت الهی]] سرچشمه میگیرد. اما تو و [[سپاهیان]] [[یزید]] به [[گناه]] و [[ظلم]] او را به [[شهادت]] رساندید. عبیدالله با شنیدن این جواب [[خشمگین]] شد و [[تصمیم]] به کشتن [[امام]] گرفت؛ [[حضرت زینب]]{{س}} به [[دفاع]] برخاست. و آنگاه که [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} از عمهاش خواست تا آرام بگیرد، رو به عبیدالله زیاد کرد و فرمود: مرا به کشتن [[تهدید]] میکنی، {{متن حدیث|أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةٌ وَ كَرَامَتَنَا الشَّهَادَةُ}}، مگر نمیدانی کشته شدن در [[راه خدا]] [[سیره]] و [[شعار]] ما و [[شهادت]] مایه [[کرامت]] و ارجمندی ما است؟<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۸.</ref><ref>[[عباس کوثری|کوثری، عباس]]، [[پرتوی از مبارزات امام سجاد ( | ** [[انتقاد از حاکم کوفه]] ([[عبیدالله بن زیاد]]): [[اهل بیت]] [[حسینی]]{{عم}} اگر چه [[اسیر]] شدند، اما هیچگاه [[ذلیل]] نشدند. آنان با [[عزت]] [[ایمانی]] و [[شهامت]] [[علوی]]، از [[خون]] [[شهیدان]] به خوبی [[پاسداری]] کردند و به رغم [[خفقان]] [[حاکم]] بر [[جامعه]]، دفاعیه [[الهی]] و دشمنشکن خود را، حتی در درون کاخهای [[ستمگران]]، قرائت نمودند. زمانی که [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} وارد [[کوفه]] شد، خطبهای [[بلیغ]] ایراد کرد، به گونهای که [[پشیمانی]] سراپای وجود [[کوفیان]] را فراگرفت<ref>طبرسی، احتجاج، ص۱۵۷؛ نقل از بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۳.</ref>. آنگاه که در کاخ، عبیدالله زیاد، رویاروی او قرار گرفت با [[منطق]] رسا بطلان سخنان او را آشکار ساخت. عبیدالله در آغاز نام [[امام]] را پرسید. گفته شد که او "[[علی بن الحسین]]" است. عبیدالله گفت: مگر [[خدا]] [[علی بن الحسین]] را نکشت؟ برخلاف [[انتظار]] و توقع او [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} فرمود: او [[برادر]] من بود که [[مردم]] او را کشتند. پس از اینکه عبیدالله گفت: بلکه [[خدا]] او را کشت، [[حضرت]] این [[آیه]] را قرائت کرد: {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا}}<ref>«خداوند، جانها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن میگیرد» سوره زمر، آیه ۴۲.</ref>. به این موضوع اشاره کرد که همه امور از [[قدرت الهی]] سرچشمه میگیرد. اما تو و [[سپاهیان]] [[یزید]] به [[گناه]] و [[ظلم]] او را به [[شهادت]] رساندید. عبیدالله با شنیدن این جواب [[خشمگین]] شد و [[تصمیم]] به کشتن [[امام]] گرفت؛ [[حضرت زینب]]{{س}} به [[دفاع]] برخاست. و آنگاه که [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} از عمهاش خواست تا آرام بگیرد، رو به عبیدالله زیاد کرد و فرمود: مرا به کشتن [[تهدید]] میکنی، {{متن حدیث|أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةٌ وَ كَرَامَتَنَا الشَّهَادَةُ}}، مگر نمیدانی کشته شدن در [[راه خدا]] [[سیره]] و [[شعار]] ما و [[شهادت]] مایه [[کرامت]] و ارجمندی ما است؟<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۸.</ref><ref>[[عباس کوثری|کوثری، عباس]]، [[پرتوی از مبارزات امام سجاد (مقاله)|پرتوی از مبارزات امام سجاد]]</ref>. | ||
** [[انتقاد از مردم]] [[شام]] | ** [[انتقاد از مردم]] [[شام]] | ||
** [[انتقاد از حاکم]] [[شام]] و [[خلیفه]] وقت ([[یزید بن معاویه]]) | ** [[انتقاد از حاکم]] [[شام]] و [[خلیفه]] وقت ([[یزید بن معاویه]]) | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
* [[غفلتزدایی]] | * [[غفلتزدایی]] | ||
* [[پناه بردن به خدا]] | * [[پناه بردن به خدا]] | ||
* [[یاریطلبیدن از خدا]]: "خدایا! بر [[محمد و آل او]][[ درود]] فرست و در مقابل کسی که بر من [[ستم]] روا دارد، دستی (برای جلوگیری از [[ستم]]) و در مقابل کسی که با من [[ستیزه]] جوید، زبانی (برای روشن ساختن [[حق]]) و بر آنکه با من [[دشمنی]] کند،[[ پیروزی]] [[عنایت]] فرما و در مقابل آنکه درباره من [[حیله]] پیشه کند، [[راه]] چاره و در برابر آنکه بر من [[آزار]] رساند، [[توانایی]] عطا کن و بر آنکه به من [[ناسزا]] گوید یا از من [[عیبجویی]] کند، [[قدرت]] [[تکذیب]] و در برابر آن کس که مرا [[تهدید]] کند،[[ امنیت]] [[عنایت]] فرما"<ref>صحیفه سجادیه، دعای ۲۰ (مکارم الاخلاق).</ref><ref>[[عباس کوثری|کوثری، عباس]]، [[پرتوی از مبارزات امام سجاد ( | * [[یاریطلبیدن از خدا]]: "خدایا! بر [[محمد و آل او]][[ درود]] فرست و در مقابل کسی که بر من [[ستم]] روا دارد، دستی (برای جلوگیری از [[ستم]]) و در مقابل کسی که با من [[ستیزه]] جوید، زبانی (برای روشن ساختن [[حق]]) و بر آنکه با من [[دشمنی]] کند،[[ پیروزی]] [[عنایت]] فرما و در مقابل آنکه درباره من [[حیله]] پیشه کند، [[راه]] چاره و در برابر آنکه بر من [[آزار]] رساند، [[توانایی]] عطا کن و بر آنکه به من [[ناسزا]] گوید یا از من [[عیبجویی]] کند، [[قدرت]] [[تکذیب]] و در برابر آن کس که مرا [[تهدید]] کند،[[ امنیت]] [[عنایت]] فرما"<ref>صحیفه سجادیه، دعای ۲۰ (مکارم الاخلاق).</ref><ref>[[عباس کوثری|کوثری، عباس]]، [[پرتوی از مبارزات امام سجاد (مقاله)|پرتوی از مبارزات امام سجاد]]</ref>. | ||
* [[اندیشهورزی]] | * [[اندیشهورزی]] | ||
* [[توکل]] | * [[توکل]] | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
===مؤلفههای [[اجتماعی]] در [[ظلمستیزی]]=== | ===مؤلفههای [[اجتماعی]] در [[ظلمستیزی]]=== | ||
# [[نکوهش ستم]]: "خدایا! از تو پوزش میخواهم اگر پیش روی من به کسی [[ستم]] شود و من او را [[یاری]] نکنم، یا نعمتی به من ارزانی شود و [[سپاس]] آن را به جا نیاورم، یا گناهکاری از من عذر خواهد و عذر او را نپذیرم، یا [[نیازمندی]] چیزی بطلبد و او را بر خود مقدم ندارم، یا [[حق]] مرد با [[ایمانی]] بر گردنم آید و آن را بزرگ نشمارم"<ref>صحیفه سجادیه، دعای ۳۸.</ref><ref>[[عباس کوثری|کوثری، عباس]]، [[پرتوی از مبارزات امام سجاد ( | # [[نکوهش ستم]]: "خدایا! از تو پوزش میخواهم اگر پیش روی من به کسی [[ستم]] شود و من او را [[یاری]] نکنم، یا نعمتی به من ارزانی شود و [[سپاس]] آن را به جا نیاورم، یا گناهکاری از من عذر خواهد و عذر او را نپذیرم، یا [[نیازمندی]] چیزی بطلبد و او را بر خود مقدم ندارم، یا [[حق]] مرد با [[ایمانی]] بر گردنم آید و آن را بزرگ نشمارم"<ref>صحیفه سجادیه، دعای ۳۸.</ref><ref>[[عباس کوثری|کوثری، عباس]]، [[پرتوی از مبارزات امام سجاد (مقاله)|پرتوی از مبارزات امام سجاد]]</ref>. | ||
# [[محکومیت توجیهگران مظالم]] | # [[محکومیت توجیهگران مظالم]] | ||
# [[عدم پیروی از ستمگران]] | # [[عدم پیروی از ستمگران]] | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
# [[امر به معروف و نهی از منکر]] | # [[امر به معروف و نهی از منکر]] | ||
# [[سنن خداوندی]] و [[سرنوشت تجاوزپیشهگان]] | # [[سنن خداوندی]] و [[سرنوشت تجاوزپیشهگان]] | ||
# [[تربیت شاگردان مجاهد]]: پس از این که [[امام حسین]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید، [[خفقان]] شدیدی بر [[جامعه]] [[حاکم]] گشت. به گونهای که "[[مسعودی]]" مینویسد: "[[علی بن الحسین]]{{ع}}،[[ امامت]] را به صورت مخفی و با [[تقیه]] شدید و در زمانی دشوار عهدهدار گردید"<ref>اثبات الوصیه، ص۱۶۷.</ref>. به این جهت [[امام]]{{ع}} به [[تربیت]] انسانهایی [[همت]] گمارد که بتوانند با [[روشنگری]] و توضیح [[معارف الهی]] مسیر [[اسلام راستین]] و [[تشیع]] سرخ [[علوی]] را استمرار بخشند. یکی از این [[شاگردان]] "[[یحیی]] بن ام طویل" است که در [[مسجد پیامبر]]{{صل}}، در [[مدینه]]، برای [[مردم]] سخن میگفت و طرفداران [[ستمگران]] را این چنین مخاطب قرار میداد: "ما [[مخالف]] شما و منکر [[راه]] و روش شما هستیم. میان ما و شما [[دشمنی]] آشکار و همیشگی است. هر کس به [[امام علی]]{{ع}}[[ دشنام]] دهد، [[لعنت خدا]] بر او باد و ما از [[آل مروان]] و آنچه غیر [[خدا]] میپرستید، بیزاریم<ref>کلینی، کافی، ج۲، باب مجالسة اهل المعاصی، ص۳۷۹-۳۸۰.</ref>. به همین جهت "[[حجاج]] بن [[یوسف]]" دستها و پاهای او را [[قطع]] کرد و این [[شاگرد]] [[مکتب]] [[عشق]] با [[شهادت]]، که [[هنر]] مردان [[خدا]] است،[[ دنیا]] را [[وداع]] کرد"<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۱۲۳.</ref>. اصولاً [[شخصیت امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} به عنوان نمونهای متعالی از [[مبارزه]] علیه [[حکومت اموی]] مطرح بود [[مردم]] او را با همین جهتگیری میشناختند. در همین راستا نام و یاد آنان از نظر [[خلفای بنی امیه]][[ جرم]] محسوب میشد و کسانی که آن [[حضرت]] از آنان [[ستایش]] و یا تعریف میکرد، به زندان افکند از "[[بیت المال]]" [[محروم]] میساختند. چنانکه [[فرزدق]] شاعر همین [[عاقبت]] و فرجام را یافت و او که فقط شعری در [[مدح]] [[علی بن الحسین]]{{ع}} خواند به زندان افتاد و نامش از [[دیوان]] [[مالی]] حذف شد. بدینخاطر بود که [[دشمنان]] نتوانستند [[حضرت سجاد]]{{ع}} را [[تحمل]] کنند و در سال ۹۵ [[هجری قمری]]، در سن پنجاه و هفت سالگی، به [[دست]] هشام بن [[عبدالملک]] و به [[نقلی]] [[ولید]] بن [[عبدالملک]] به [[شهادت]] رسید و با غروب غمگینانه خویش [[جهان تشیع]] را [[عزادار]] ساخت<ref>وفات حضرت را در دوازدهم، هجدهم یا بیست و پنجم محرم سال ۹۵ یا ۹۴ هجری نقل کردهاند.</ref><ref>[[عباس کوثری|کوثری، عباس]]، [[پرتوی از مبارزات امام سجاد ( | # [[تربیت شاگردان مجاهد]]: پس از این که [[امام حسین]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید، [[خفقان]] شدیدی بر [[جامعه]] [[حاکم]] گشت. به گونهای که "[[مسعودی]]" مینویسد: "[[علی بن الحسین]]{{ع}}،[[ امامت]] را به صورت مخفی و با [[تقیه]] شدید و در زمانی دشوار عهدهدار گردید"<ref>اثبات الوصیه، ص۱۶۷.</ref>. به این جهت [[امام]]{{ع}} به [[تربیت]] انسانهایی [[همت]] گمارد که بتوانند با [[روشنگری]] و توضیح [[معارف الهی]] مسیر [[اسلام راستین]] و [[تشیع]] سرخ [[علوی]] را استمرار بخشند. یکی از این [[شاگردان]] "[[یحیی]] بن ام طویل" است که در [[مسجد پیامبر]]{{صل}}، در [[مدینه]]، برای [[مردم]] سخن میگفت و طرفداران [[ستمگران]] را این چنین مخاطب قرار میداد: "ما [[مخالف]] شما و منکر [[راه]] و روش شما هستیم. میان ما و شما [[دشمنی]] آشکار و همیشگی است. هر کس به [[امام علی]]{{ع}}[[ دشنام]] دهد، [[لعنت خدا]] بر او باد و ما از [[آل مروان]] و آنچه غیر [[خدا]] میپرستید، بیزاریم<ref>کلینی، کافی، ج۲، باب مجالسة اهل المعاصی، ص۳۷۹-۳۸۰.</ref>. به همین جهت "[[حجاج]] بن [[یوسف]]" دستها و پاهای او را [[قطع]] کرد و این [[شاگرد]] [[مکتب]] [[عشق]] با [[شهادت]]، که [[هنر]] مردان [[خدا]] است،[[ دنیا]] را [[وداع]] کرد"<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۱۲۳.</ref>. اصولاً [[شخصیت امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} به عنوان نمونهای متعالی از [[مبارزه]] علیه [[حکومت اموی]] مطرح بود [[مردم]] او را با همین جهتگیری میشناختند. در همین راستا نام و یاد آنان از نظر [[خلفای بنی امیه]][[ جرم]] محسوب میشد و کسانی که آن [[حضرت]] از آنان [[ستایش]] و یا تعریف میکرد، به زندان افکند از "[[بیت المال]]" [[محروم]] میساختند. چنانکه [[فرزدق]] شاعر همین [[عاقبت]] و فرجام را یافت و او که فقط شعری در [[مدح]] [[علی بن الحسین]]{{ع}} خواند به زندان افتاد و نامش از [[دیوان]] [[مالی]] حذف شد. بدینخاطر بود که [[دشمنان]] نتوانستند [[حضرت سجاد]]{{ع}} را [[تحمل]] کنند و در سال ۹۵ [[هجری قمری]]، در سن پنجاه و هفت سالگی، به [[دست]] هشام بن [[عبدالملک]] و به [[نقلی]] [[ولید]] بن [[عبدالملک]] به [[شهادت]] رسید و با غروب غمگینانه خویش [[جهان تشیع]] را [[عزادار]] ساخت<ref>وفات حضرت را در دوازدهم، هجدهم یا بیست و پنجم محرم سال ۹۵ یا ۹۴ هجری نقل کردهاند.</ref><ref>[[عباس کوثری|کوثری، عباس]]، [[پرتوی از مبارزات امام سجاد (مقاله)|پرتوی از مبارزات امام سجاد]]</ref>. | ||
# [[مبارزه با عامان درباری]]: "[[محمد بن مسلم زهری]]" که از [[دانشمندان]] [[دینی]] آن عصر به شمار میآمد، در زمان [[حکومت]] "[[عبدالملک مروان]]" جذب دربار شد و تا آخر [[عمر]] با دربار [[بنی امیه]] [[همکاری]] نزدیک داشت. [[امام سجاد]]{{ع}} در نامهای او را [[توبیخ]] و [[سرزنش]] کرد. به فرازهایی از آن [[پیام]] توجه کنید: | # [[مبارزه با عامان درباری]]: "[[محمد بن مسلم زهری]]" که از [[دانشمندان]] [[دینی]] آن عصر به شمار میآمد، در زمان [[حکومت]] "[[عبدالملک مروان]]" جذب دربار شد و تا آخر [[عمر]] با دربار [[بنی امیه]] [[همکاری]] نزدیک داشت. [[امام سجاد]]{{ع}} در نامهای او را [[توبیخ]] و [[سرزنش]] کرد. به فرازهایی از آن [[پیام]] توجه کنید: | ||
#در آغاز [[نامه]] خطاب به او مینویسد: تو در حالتی قرار گرفتهای که هر کس از این وضع تو اطلاع یابد سزاوار است به حال تو ترحم کند. | #در آغاز [[نامه]] خطاب به او مینویسد: تو در حالتی قرار گرفتهای که هر کس از این وضع تو اطلاع یابد سزاوار است به حال تو ترحم کند. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
# آنگاه که چیزهایی به تو دادند که [[حق]] تو نبود، گرفتی و به فردی نزدیک شدی که هیچ حقی را به کسی باز نگردانده است و هنگامی که تو را به خود نزدیک ساخت، هیچ باطلی را برطرف نکردی و کسی را که [[دشمن]] خداست، به [[دوستی]] خویش گزیدی. | # آنگاه که چیزهایی به تو دادند که [[حق]] تو نبود، گرفتی و به فردی نزدیک شدی که هیچ حقی را به کسی باز نگردانده است و هنگامی که تو را به خود نزدیک ساخت، هیچ باطلی را برطرف نکردی و کسی را که [[دشمن]] خداست، به [[دوستی]] خویش گزیدی. | ||
# اینک از تمام منصبهای خویش [[کنارهگیری]] کن تا به [[پاکان]] و [[صالحان]] پیشین ملحق شوی. | # اینک از تمام منصبهای خویش [[کنارهگیری]] کن تا به [[پاکان]] و [[صالحان]] پیشین ملحق شوی. | ||
# نزدیکترین [[وزیران]] و قویترین یارانشان به قدری که تو [[فساد]] آنها را در چشم [[مردم]] [[صلاح]] جلوه دادی، نتوانستهاند به آنان کمک کنند<ref>تحف العقول، «سخنان امام زین العابدین{{ع}}».</ref><ref>[[عباس کوثری|کوثری، عباس]]، [[پرتوی از مبارزات امام سجاد ( | # نزدیکترین [[وزیران]] و قویترین یارانشان به قدری که تو [[فساد]] آنها را در چشم [[مردم]] [[صلاح]] جلوه دادی، نتوانستهاند به آنان کمک کنند<ref>تحف العقول، «سخنان امام زین العابدین{{ع}}».</ref><ref>[[عباس کوثری|کوثری، عباس]]، [[پرتوی از مبارزات امام سجاد (مقاله)|پرتوی از مبارزات امام سجاد]]</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |