پرش به محتوا

مرجعیت علمی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۱ اکتبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
==مقدمه==
==مقدمه==
*مراجعۀ هم‌زمان به [[عقل]] و [[نقل]]، بیانگر آن است که [[هدف از آفرینش]] [[انسان]]، [[تکامل]] و [[سعادت]] او به [[وسیله]] [[عبادت]] [[خداوند]] بوده است.<ref>{{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ}} (ذاریات، 56).</ref> ازهمین‌رو همه [[پیامبران]] [[قوم]] خود را به [[عبادت]] [[خداوند متعال]] فراخوانده‌اند.<ref>برای نمونه، ر.ک: اعراف (۷)، ۶۵؛ هود (۱۱)، ۵۰.</ref> ابزارهای [[معرفتی]] [[انسان]] - یعنی [[عقل]] و [[حس]]- برای [[شناخت]] راه [[عبادت]] کارایی لازم را نشان نمی‌دهند؛ از‌این‌رو بر [[خداوند]] لازم است تا [[راه تکامل]] را به وسيله پیامبرانش برای [[مردم]] بیان کند؛ زیرا در غیر این صورت، [[بندگان]] در برابر [[خداوند]] معذورند. [[قرآن کریم]] نیز [[دلیل]] [[فرستادن پیامبران]] را اتمام [[حجت]] بر [[بندگان]] بیان فرموده است.<ref>نساء (۴)، ۱۶۵.</ref> [[قرآن کریم]]، درباره [[هدف]] از [[بعثت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} آشکارا می‌فرماید: {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ}}.<ref>«همچنان که پیامبری از خود شما را بر شما فرستادیم تا آیات ما را برایتان بخواند و شما را پاکیزه گرداند و کتاب و حکمت آموزد و آنچه را نمی‌دانستید، به شما یاد دهد» (بقره، ۱۵۱).</ref> بر اساس این [[آیه]]، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} [[وظیفه]] دارد [[آیات الهی]] را بر [[مردم]] [[تلاوت]] نماید؛ آنها را [[تزکیه]] کند و کتاب و [[حکمت]] و آنچه را نمی‌دانستند، به آنها بیاموزد. بنابراین [[پیامبران]] فرستاده می‌شوند تا راه رسیدن به [[سعادت]] و کمال را به [[مردم]] بیاموزند. بی‌گمان نمی‌توان گفت که [[سعادت]] [[اخروی]] [[مردم]] تنها [[هدف]] و [[غایت]] [[خداوند]] از [[آفرینش انسان]] بوده است، بلکه [[هدف]] [[راستین]] [[آفرینش انسان]]، کمال و [[سعادت]] [[ابدی]] اوست که در [[آخرت]] تأمین می‌شود و [[زندگی دنیوی]] او مقدمه‌ای برای رسیدن به [[سعادت اخروی]] است. اما به هر روی، [[سعادت دنیوی]] نیز بالعرض مورد توجه بوده است. [[شاهد]] این مدعا آن است که [[اسلام]] [[دستورها]] و رهنمودهای [[اجتماعی]] و [[دنیوی]] فراوانی اعم از معاملات و سیاسات دارد. آیا دانستن [[علوم]] غیردینی تأثیری در [[سعادت دنیوی]] [[انسان]] دارد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، بر [[پیامبران]] و [[جانشینان]] آنها لازم است از جانب [[خداوند]] [[علوم]] غیردینی را نیز به [[مردم]] بیاموزند تا به [[سعادت دنیوی]] [[دست]] یابند.
*مراجعۀ هم‌زمان به [[عقل]] و [[نقل]]، بیانگر آن است که [[هدف از آفرینش]] [[انسان]]، [[تکامل]] و [[سعادت]] او به [[وسیله]] [[عبادت]] [[خداوند]] بوده است.<ref>{{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ}} (ذاریات، 56).</ref> ازهمین‌رو همه [[پیامبران]] [[قوم]] خود را به [[عبادت]] [[خداوند متعال]] فراخوانده‌اند.<ref>برای نمونه، ر.ک: اعراف (۷)، ۶۵؛ هود (۱۱)، ۵۰.</ref> ابزارهای [[معرفتی]] [[انسان]] - یعنی [[عقل]] و [[حس]]- برای [[شناخت]] راه [[عبادت]] کارایی لازم را نشان نمی‌دهند؛ از‌این‌رو بر [[خداوند]] لازم است تا [[راه تکامل]] را به وسيله پیامبرانش برای [[مردم]] بیان کند؛ زیرا در غیر این صورت، [[بندگان]] در برابر [[خداوند]] معذورند. [[قرآن کریم]] نیز [[دلیل]] [[فرستادن پیامبران]] را اتمام [[حجت]] بر [[بندگان]] بیان فرموده است.<ref>نساء (۴)، ۱۶۵.</ref> [[قرآن کریم]]، درباره [[هدف]] از [[بعثت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} آشکارا می‌فرماید: {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ}}.<ref>«همچنان که پیامبری از خود شما را بر شما فرستادیم تا آیات ما را برایتان بخواند و شما را پاکیزه گرداند و کتاب و حکمت آموزد و آنچه را نمی‌دانستید، به شما یاد دهد» (بقره، ۱۵۱).</ref> بر اساس این [[آیه]]، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} [[وظیفه]] دارد [[آیات الهی]] را بر [[مردم]] [[تلاوت]] نماید؛ آنها را [[تزکیه]] کند و کتاب و [[حکمت]] و آنچه را نمی‌دانستند، به آنها بیاموزد. بنابراین [[پیامبران]] فرستاده می‌شوند تا راه رسیدن به [[سعادت]] و کمال را به [[مردم]] بیاموزند. بی‌گمان نمی‌توان گفت که [[سعادت]] [[اخروی]] [[مردم]] تنها [[هدف]] و [[غایت]] [[خداوند]] از [[آفرینش انسان]] بوده است، بلکه [[هدف]] [[راستین]] [[آفرینش انسان]]، کمال و [[سعادت]] [[ابدی]] اوست که در [[آخرت]] تأمین می‌شود و [[زندگی دنیوی]] او مقدمه‌ای برای رسیدن به [[سعادت اخروی]] است. اما به هر روی، [[سعادت دنیوی]] نیز بالعرض مورد توجه بوده است. [[شاهد]] این مدعا آن است که [[اسلام]] [[دستورها]] و رهنمودهای [[اجتماعی]] و [[دنیوی]] فراوانی اعم از معاملات و سیاسات دارد. آیا دانستن [[علوم]] غیردینی تأثیری در [[سعادت دنیوی]] [[انسان]] دارد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، بر [[پیامبران]] و [[جانشینان]] آنها لازم است از جانب [[خداوند]] [[علوم]] غیردینی را نیز به [[مردم]] بیاموزند تا به [[سعادت دنیوی]] [[دست]] یابند.
از [[احادیث]] استفاده می‌شود که برخی [[علوم]] غیرنافع‌اند. چنین علومی تأثیری در [[سعادت انسان]] ندارند. [[امام علی]]{{ع}} در نامۀ معروف خود به [[امام حسن]] مجتبی{{ع}} تأكيد می‌کند که در [[علم]] غیرسودمند، خیری نیست.<ref>{{عربي|اندازه=155%|"وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا يَحِقُّ تَعَلُّمُهُ"}} (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه ۳۱)؛ ایشان در بیانی دیگر نیز فرمودند: {{عربي|اندازه=155%|"لَا خَيْرَ فِي... عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ"}} (عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم، ص۷۹۳).</ref> از [[قرآن کریم]] نیز می‌توان دریافت که [[آموختن]] [[علم]] [[سحر]] سودی ندارد، اما برای دفع [[سحر]] ساحران لازم است.<ref>ر.ک: بقره (۲)، ۱۰۲.</ref> در [[دعاها]] نیز از [[خداوند]] خواسته می‌شود تا ما را از [[علم]] غیرسودمند [[حفظ]] کند.<ref>{{عربي|اندازه=155%|"اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ... مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ"}} (محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ج۱، ص ۷۵؛ نیز ر.ک: ابراهيم بن على عاملی کفعمی، البلد الامین، ص۲۰).</ref> همچنین [[نقل]] شده روزی [[پیامبر خاتم|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} وارد [[مسجد]] شد درحالی‌که [[مردم]] دور مردی جمع شده بودند. [[حضرت]] پرسید: این مرد کیست؟ گفتند: او [[علامه]] است. فرمود: [[علامه]] چیست؟ گفتند: او [[داناترین]] [[مردم]] به نسب‌های [[عرب]] و وقایع گذشته و [[تاریخ]] [[جاهلیت]] و اشعار است. [[حضرت]] فرمود: «این [[علمی]] است که [[جاهل]] به آن، زیانی نمی‌بیند و سودی هم به حال عالم به آن ندارد».<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی، الامالی، ص۲۹۷.</ref> برخی [[علوم]] غیردینی دیگر نیز سودمندند و حتی [[خداوند]] آنها را به برخی [[پیامبران]] یا غیر [[پیامبران]] آموخته است.<ref>{{متن قرآن|وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ}} (انبيا، ۸۰).</ref> به طور طبیعی می‌توان گفت دانستن [[علوم]] مربوط به [[سلامتی بدن]]، [[انسان]] را وامی‌دارد که از بدنش بهتر [[مراقبت]] کند، در نتیجه بتواند [[عبادت]] بهتری انجام دهد و این امر می‌تواند تا حدی او را در [[رسیدن به کمال]] [[یاری]] رساند. از‌این‌رو [[پیشوایان معصوم]] سخنان فراوانی درباره [[سلامتی بدن]] و راهکارهای آن بیان فرموده‌اند. اما آیا می‌توان گفت همه [[علوم]] سودمند در [[سعادت انسان]] تأثیرگذارند؟ به نظر می‌رسد پاسخ این [[پرسش]] دشوار باشد، اما می‌توان برخی [[علوم]] را در [[خوشبختی]] [[انسان]] تأثیرگذار دانست.
از [[احادیث]] استفاده می‌شود که برخی [[علوم]] غیرنافع‌اند. چنین علومی تأثیری در [[سعادت انسان]] ندارند. [[امام علی]]{{ع}} در نامۀ معروف خود به [[امام حسن]] مجتبی{{ع}} تأكيد می‌کند که در [[علم]] غیرسودمند، خیری نیست.<ref>{{عربی|"وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا يَحِقُّ تَعَلُّمُهُ"}} (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه ۳۱)؛ ایشان در بیانی دیگر نیز فرمودند: {{عربی|"لَا خَيْرَ فِي... عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ"}} (عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم، ص۷۹۳).</ref> از [[قرآن کریم]] نیز می‌توان دریافت که [[آموختن]] [[علم]] [[سحر]] سودی ندارد، اما برای دفع [[سحر]] ساحران لازم است.<ref>ر.ک: بقره (۲)، ۱۰۲.</ref> در [[دعاها]] نیز از [[خداوند]] خواسته می‌شود تا ما را از [[علم]] غیرسودمند [[حفظ]] کند.<ref>{{عربی|"اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ... مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ"}} (محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ج۱، ص ۷۵؛ نیز ر.ک: ابراهيم بن على عاملی کفعمی، البلد الامین، ص۲۰).</ref> همچنین [[نقل]] شده روزی [[پیامبر خاتم|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} وارد [[مسجد]] شد درحالی‌که [[مردم]] دور مردی جمع شده بودند. [[حضرت]] پرسید: این مرد کیست؟ گفتند: او [[علامه]] است. فرمود: [[علامه]] چیست؟ گفتند: او [[داناترین]] [[مردم]] به نسب‌های [[عرب]] و وقایع گذشته و [[تاریخ]] [[جاهلیت]] و اشعار است. [[حضرت]] فرمود: «این [[علمی]] است که [[جاهل]] به آن، زیانی نمی‌بیند و سودی هم به حال عالم به آن ندارد».<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی، الامالی، ص۲۹۷.</ref> برخی [[علوم]] غیردینی دیگر نیز سودمندند و حتی [[خداوند]] آنها را به برخی [[پیامبران]] یا غیر [[پیامبران]] آموخته است.<ref>{{متن قرآن|وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ}} (انبيا، ۸۰).</ref> به طور طبیعی می‌توان گفت دانستن [[علوم]] مربوط به [[سلامتی بدن]]، [[انسان]] را وامی‌دارد که از بدنش بهتر [[مراقبت]] کند، در نتیجه بتواند [[عبادت]] بهتری انجام دهد و این امر می‌تواند تا حدی او را در [[رسیدن به کمال]] [[یاری]] رساند. از‌این‌رو [[پیشوایان معصوم]] سخنان فراوانی درباره [[سلامتی بدن]] و راهکارهای آن بیان فرموده‌اند. اما آیا می‌توان گفت همه [[علوم]] سودمند در [[سعادت انسان]] تأثیرگذارند؟ به نظر می‌رسد پاسخ این [[پرسش]] دشوار باشد، اما می‌توان برخی [[علوم]] را در [[خوشبختی]] [[انسان]] تأثیرگذار دانست.
با توجه به مطالب بیان‌شده می‌توان گفت [[فراگیری علوم]] [[دینی]] امری [[واجب]] است؛ چراکه تأثیری مستقیم در [[سعادت انسان]] دارد. به‌همین‌سان، [[فراگیری علوم]] غیردینی که در [[سعادت]] [[انسان‌ها]] تأثیر دارند، برای [[انسان‌ها]] لازم است. بنابراین وقتی [[فراگیری علم]] بر [[مسلمانان]] [[واجب]] می‌شود،<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۲.</ref> می‌توان گستره آن را فراتر از [[علوم دینی]] دانست. حال باید گفت اولاً وظيفه [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} بیان مسائلی است که در [[خوشبختی]]### [[313]]### و [[آخرت]] [[انسان]] مؤثرند؛ ثانیاً علومی غیردینی هست که سودمند است و در [[سعادت]] [[انسان‌ها]] تأثیر دارند. بنابراین بیان [[علوم]] غیردینی یادشده نیز از [[وظایف]] [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} است.
با توجه به مطالب بیان‌شده می‌توان گفت [[فراگیری علوم]] [[دینی]] امری [[واجب]] است؛ چراکه تأثیری مستقیم در [[سعادت انسان]] دارد. به‌همین‌سان، [[فراگیری علوم]] غیردینی که در [[سعادت]] [[انسان‌ها]] تأثیر دارند، برای [[انسان‌ها]] لازم است. بنابراین وقتی [[فراگیری علم]] بر [[مسلمانان]] [[واجب]] می‌شود،<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۲.</ref> می‌توان گستره آن را فراتر از [[علوم دینی]] دانست. حال باید گفت اولاً وظيفه [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} بیان مسائلی است که در [[خوشبختی]]### [[313]]### و [[آخرت]] [[انسان]] مؤثرند؛ ثانیاً علومی غیردینی هست که سودمند است و در [[سعادت]] [[انسان‌ها]] تأثیر دارند. بنابراین بیان [[علوم]] غیردینی یادشده نیز از [[وظایف]] [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} است.


خط ۲۴: خط ۲۴:
بی‌گمان [[تعیین]] گستره [[علم امام]]{{ع}} بر اساس [[آیات]] و [[روایات]]، خود پژوهشی مستقل می‌طلبد؛ اما با مشاهدۀ مجموع [[روایات]] می‌توان آنها را به دو دستۀ کلی تقسیم کرد:
بی‌گمان [[تعیین]] گستره [[علم امام]]{{ع}} بر اساس [[آیات]] و [[روایات]]، خود پژوهشی مستقل می‌طلبد؛ اما با مشاهدۀ مجموع [[روایات]] می‌توان آنها را به دو دستۀ کلی تقسیم کرد:
# [[علم مطلق]] [[امام]]{{ع}}: بی‌گمان [[امامان]]{{عم}} گاه از [[باطن]] افراد خبر داده‌اند، گاه نیز درباره [[علوم]] غیردینی سخن گفته‌اند، اما آیا آنها به تمام [[علوم]] [[علم]] داشته‌اند؟ به دیگر بیان، نمی‌توان به اینکه ایشان درباره برخی [[علوم]] [[آگاهی]] داشته‌اند، تردیدی کرد، اما آیا می‌توان گفت ایشان از تمام [[علوم]] [[آگاه]] بوده‌اند؟ دسته‌ای از [[روایات]]، به‌گونه‌ای است که بر اساس آنها می‌توان [[امام]] را عالم به همه چیز دانست. به دو دسته از صریح‌ترین این [[روایات]] اشاره می‌کنیم:
# [[علم مطلق]] [[امام]]{{ع}}: بی‌گمان [[امامان]]{{عم}} گاه از [[باطن]] افراد خبر داده‌اند، گاه نیز درباره [[علوم]] غیردینی سخن گفته‌اند، اما آیا آنها به تمام [[علوم]] [[علم]] داشته‌اند؟ به دیگر بیان، نمی‌توان به اینکه ایشان درباره برخی [[علوم]] [[آگاهی]] داشته‌اند، تردیدی کرد، اما آیا می‌توان گفت ایشان از تمام [[علوم]] [[آگاه]] بوده‌اند؟ دسته‌ای از [[روایات]]، به‌گونه‌ای است که بر اساس آنها می‌توان [[امام]] را عالم به همه چیز دانست. به دو دسته از صریح‌ترین این [[روایات]] اشاره می‌کنیم:
##نخست: برخی [[روایات]]، [[امام]] را عالم به همه چیز تا [[روز قیامت]] معرفی می‌کند؛ برای نمونه، در روایتی صحيحه، [[امام صادق]]{{ع}} خود را عالم‌تر از [[خضر]] و [[موسی]]{{عم}} معرفی کردند؛ بدین [[دلیل]] که [[خداوند متعال]] [[علم]] گذشته و حال و [[آینده]] تا [[روز قیامت]] را به ایشان داده، اما به آن دو نداده است.<ref>{{عربي|اندازه=155%|"أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ{{ع}} أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وِرَاثَةً"}} (همان، ج۱، ص۲6۱). گفتنی است مضمون این روایت، در روایات بسیاری آمده است (ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۷-۱۲۹).</ref>
##نخست: برخی [[روایات]]، [[امام]] را عالم به همه چیز تا [[روز قیامت]] معرفی می‌کند؛ برای نمونه، در روایتی صحيحه، [[امام صادق]]{{ع}} خود را عالم‌تر از [[خضر]] و [[موسی]]{{عم}} معرفی کردند؛ بدین [[دلیل]] که [[خداوند متعال]] [[علم]] گذشته و حال و [[آینده]] تا [[روز قیامت]] را به ایشان داده، اما به آن دو نداده است.<ref>{{عربی|"أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ{{ع}} أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وِرَاثَةً"}} (همان، ج۱، ص۲6۱). گفتنی است مضمون این روایت، در روایات بسیاری آمده است (ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۷-۱۲۹).</ref>
##دوم: برخی [[روایات]]، [[امام]] را [[حجت خدا]] می‌داند و تأکید می‌کند که [[خداوند]] کسی را [[حجت]] خود قرار نمی‌دهد، مگر آنکه [[علم]] به تمام [[علوم]] را به او می‌دهد.<ref>{{عربي|اندازه=155%|"يَا هِشَامُ مَنْ شَكَّ أَنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ عَلَى خَلْقِهِ بِحُجَّةٍ لَا يَكُونُ عِنْدَهُ كُلُّ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ"}} (همان، ص ۱۲۳؛ محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲6۲).</ref>
##دوم: برخی [[روایات]]، [[امام]] را [[حجت خدا]] می‌داند و تأکید می‌کند که [[خداوند]] کسی را [[حجت]] خود قرار نمی‌دهد، مگر آنکه [[علم]] به تمام [[علوم]] را به او می‌دهد.<ref>{{عربی|"يَا هِشَامُ مَنْ شَكَّ أَنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ عَلَى خَلْقِهِ بِحُجَّةٍ لَا يَكُونُ عِنْدَهُ كُلُّ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ"}} (همان، ص ۱۲۳؛ محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲6۲).</ref>
# [[علم محدود]] [[امام]]{{ع}}: در‌این‌باره نیز روایاتی وجود دارد که صریح‌ترین آنها را می‌توان در چهار دسته قرار داد:
# [[علم محدود]] [[امام]]{{ع}}: در‌این‌باره نیز روایاتی وجود دارد که صریح‌ترین آنها را می‌توان در چهار دسته قرار داد:
##نخست: روایاتی که از افزایش [[علوم]] [[امامان]]{{عم}} در زمان‌هایی خاص خبر می‌دهد. برای نمونه، در برخی [[روایات]] آمده که [[آیا علم معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)|علم ایشان در شب‌های جمعه افزایش می‌یابد]].<ref>{{عربي|اندازه=155%|"عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: مَا مِنْ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ إِلَّا وَ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ فِيهَا سُرُورٌ قُلْتُ كَيْفَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ الْعَرْشَ وَ وَافَيْتُ مَعَهُمْ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا"}} (محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۳۱). در‌این‌باره چندین روایت وجود دارد. ر.ک: همان، ص ۱۳۱-۱۳۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص۲۵۳-۲۵۵.</ref> بر اساس این دسته از [[روایات]]، [[امام]] پیش از [[شب جمعه]]، برخی [[علوم]] را ندارد و سپس واجد آن می‌شود.
##نخست: روایاتی که از افزایش [[علوم]] [[امامان]]{{عم}} در زمان‌هایی خاص خبر می‌دهد. برای نمونه، در برخی [[روایات]] آمده که [[آیا علم معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)|علم ایشان در شب‌های جمعه افزایش می‌یابد]].<ref>{{عربی|"عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: مَا مِنْ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ إِلَّا وَ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ فِيهَا سُرُورٌ قُلْتُ كَيْفَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ الْعَرْشَ وَ وَافَيْتُ مَعَهُمْ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا"}} (محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۳۱). در‌این‌باره چندین روایت وجود دارد. ر.ک: همان، ص ۱۳۱-۱۳۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص۲۵۳-۲۵۵.</ref> بر اساس این دسته از [[روایات]]، [[امام]] پیش از [[شب جمعه]]، برخی [[علوم]] را ندارد و سپس واجد آن می‌شود.
##دوم: روایاتی که خبر می‌دهد که [[خداوند]] [[علمی]] دارد که هیچ‌کس از آن [[آگاه]] نمی‌شود.<ref>امام باقر{{ع}} در روایتی صحيحه فرمود: {{عربي|اندازه=155%|"إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ{{عم}} فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵6). برای آگاهی بیشتر در‌این‌باره، ر.ک: همان، ص۲۵۵-۲۵6؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص ۱۱۱.</ref> بر اساس این دسته از [[روایات]]، [[امام]]{{ع}} تمام [[علوم]] را ندارد.
##دوم: روایاتی که خبر می‌دهد که [[خداوند]] [[علمی]] دارد که هیچ‌کس از آن [[آگاه]] نمی‌شود.<ref>امام باقر{{ع}} در روایتی صحيحه فرمود: {{عربی|"إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ{{عم}} فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵6). برای آگاهی بیشتر در‌این‌باره، ر.ک: همان، ص۲۵۵-۲۵6؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص ۱۱۱.</ref> بر اساس این دسته از [[روایات]]، [[امام]]{{ع}} تمام [[علوم]] را ندارد.
##سوم: روایاتی که بیان می‌کند [[امام]] [[عالم به غیب]] نیست، اما اگر بخواهد، [[خداوند]] او را [[آگاه]] می‌سازد.<ref>عمار ساباطی در روایتی موثقه نقل می‌کند: {{عربي|اندازه=155%|"إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۵۷). سه روایت دیگر نیز به همین مضمون وجود دارد. ر.ک: همان، ص ۲۵۸.</ref>
##سوم: روایاتی که بیان می‌کند [[امام]] [[عالم به غیب]] نیست، اما اگر بخواهد، [[خداوند]] او را [[آگاه]] می‌سازد.<ref>عمار ساباطی در روایتی موثقه نقل می‌کند: {{عربی|"إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۵۷). سه روایت دیگر نیز به همین مضمون وجود دارد. ر.ک: همان، ص ۲۵۸.</ref>
##چهارم: روایاتی نیز وجود دارد که بر اساس آن، [[خداوند]] گاهی [[علم]] به [[امامان]]{{ع}} می‌بخشد، و گاه نیز به آنها [[علم]] نمی‌دهد، از‌این‌رو نمی‌دانند.<ref>مُعَمَّرِ بن خَلَّاد در روایتی صحیحه نقل می‌کند: {{عربي|اندازه=155%|"سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ{{ع}} رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَعْلَمُونَ الْغَيْبَ- فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}} يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ"}} (همان، ص۲۵6؛ محمد بن علی بن بابویه قمی، الخصال، ج۲، ص۵۲۸).</ref> [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] فرمودند: {{عربي|اندازه=155%|"كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ"}}.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۷. این روایت، صحيحه است. در خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه به جای علم مکنون، عبارت علم مخزون آمده است.</ref> بر اساس ظاهر این سخن، [[امام علی]]{{ع}} مطلبی را نمی‌دانسته و برای دانستن آن [[تلاش فراوان]] کرده، اما آن‌گاه که نتوانسته نسبت به آن [[علم]] یابد، برای ایشان روشن می‌شود که این [[علم]]، نزد [[خداوند]] مخزون است و [[خداوند]] قصد ندارد آن را به ایشان بفهماند. البته درباره اینکه آن مطلب چه بوده است، سخنانی میان [[دانشمندان]] مطرح است که مجال پرداختن به آن نیست، هرچند برخی پژوهشگران تلاش کرده‌اند این‌گونه توجیه کنند که [[خداوند]] آن مطلب را از دیگران مخفی کرده است، نه از [[امام]].<ref>حبيب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص۱۲۰.</ref> با وجود این، به نظر می‌رسد صرف‌نظر از اینکه آن امر چه بوده است، اینکه [[خداوند]] برخی [[علوم]] را به [[امام]] ندهد، مخالف دیگر [[روایات]] نیست<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.</ref>.
##چهارم: روایاتی نیز وجود دارد که بر اساس آن، [[خداوند]] گاهی [[علم]] به [[امامان]]{{ع}} می‌بخشد، و گاه نیز به آنها [[علم]] نمی‌دهد، از‌این‌رو نمی‌دانند.<ref>مُعَمَّرِ بن خَلَّاد در روایتی صحیحه نقل می‌کند: {{عربی|"سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ{{ع}} رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَعْلَمُونَ الْغَيْبَ- فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}} يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ"}} (همان، ص۲۵6؛ محمد بن علی بن بابویه قمی، الخصال، ج۲، ص۵۲۸).</ref> [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] فرمودند: {{عربی|"كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ"}}.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۷. این روایت، صحيحه است. در خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه به جای علم مکنون، عبارت علم مخزون آمده است.</ref> بر اساس ظاهر این سخن، [[امام علی]]{{ع}} مطلبی را نمی‌دانسته و برای دانستن آن [[تلاش فراوان]] کرده، اما آن‌گاه که نتوانسته نسبت به آن [[علم]] یابد، برای ایشان روشن می‌شود که این [[علم]]، نزد [[خداوند]] مخزون است و [[خداوند]] قصد ندارد آن را به ایشان بفهماند. البته درباره اینکه آن مطلب چه بوده است، سخنانی میان [[دانشمندان]] مطرح است که مجال پرداختن به آن نیست، هرچند برخی پژوهشگران تلاش کرده‌اند این‌گونه توجیه کنند که [[خداوند]] آن مطلب را از دیگران مخفی کرده است، نه از [[امام]].<ref>حبيب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص۱۲۰.</ref> با وجود این، به نظر می‌رسد صرف‌نظر از اینکه آن امر چه بوده است، اینکه [[خداوند]] برخی [[علوم]] را به [[امام]] ندهد، مخالف دیگر [[روایات]] نیست<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.</ref>.


==مرجعیت علمی یکی از حکمت‌های [[امامت]]==
==مرجعیت علمی یکی از حکمت‌های [[امامت]]==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش