پرش به محتوا

وصیت پیامبر خاتم به امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مقدمه== *نقل شده رسول خدا{{صل}} در یکی از روزهای پایانی عمر خود و در ایام...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[امام علی]]''' است. "'''[[امام علی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام علی در قرآن]] | [[امام علی در حدیث]] | [[امام علی در کلام اسلامی]] | [[امام علی در تاریخ اسلامی]] | [[امام علی در تراجم و رجال]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام علی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
==مقدمه==
==مقدمه==
*[[نقل]] شده [[رسول خدا]]{{صل}} در یکی از روزهای پایانی [[عمر]] خود و در ایام [[بیماری]]، پس از آنکه [[نماز]] را به جای آورد، به منزل خود رفت. ایشان به خاطر [[ناراحتی]] و خستگی بیهوش شد و در این حال با صدای [[گریه و زاری]] افراد داخل منزل، برخاست. آن [[حضرت]]{{صل}} پس از لحظاتی به هوش آمد و فرمود: "دوات و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که بعد از آن هیچ گاه، [[گمراه]] نشوید!" یکی برخاست تا دنبال دوات و کاغذ برود که [[پیامبر]]{{صل}} دوباره بیهوش شد. [[عمر]] به او گفت: "برگرد، زیرا او [[هذیان]] می‌گوید! و [[کتاب خدا]] برای ما کافی است". پس آنها [[اختلاف]] کردند و سر و صدا بالا گرفت و وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} به هوش آمدند، به آنها فرمودند: "برخیزید از نزد من بیرون روید زیرا درگیری در نزد من، سزاوار نیست"<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۱، ص۳۷؛ الطرائف، سید بن طاووس، ص۴۳۵.</ref>.
*[[نقل]] شده [[رسول خدا]]{{صل}} در یکی از روزهای پایانی [[عمر]] خود و در ایام [[بیماری]]، پس از آنکه [[نماز]] را به جای آورد، به منزل خود رفت. ایشان به خاطر [[ناراحتی]] و خستگی بیهوش شد و در این حال با صدای [[گریه و زاری]] افراد داخل منزل، برخاست. آن [[حضرت]]{{صل}} پس از لحظاتی به هوش آمد و فرمود: "دوات و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که بعد از آن هیچ گاه، [[گمراه]] نشوید!" یکی برخاست تا دنبال دوات و کاغذ برود که [[پیامبر]]{{صل}} دوباره بیهوش شد. [[عمر]] به او گفت: "برگرد، زیرا او [[هذیان]] می‌گوید! و [[کتاب خدا]] برای ما کافی است". پس آنها [[اختلاف]] کردند و سر و صدا بالا گرفت و وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} به هوش آمدند، به آنها فرمودند: "برخیزید از نزد من بیرون روید زیرا درگیری در نزد من، سزاوار نیست"<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۱، ص۳۷؛ الطرائف، سید بن طاووس، ص۴۳۵.</ref>.
خط ۵: خط ۱۴:
*فردای آن روز [[رسول خدا]]{{صل}} به هوش آمد و دید که عده‌ای در اطراف ایشان نشسته‌اند و [[علی]]{{ع}} در میان آنها نیست. پس فرمود: "[[برادر]] و همراه مرا فرا بخوانید". [[عایشه]] که آنجا بود، گفت: "منظورش، [[ابوبکر]] است او را بخوانید". [[ابوبکر]] فرا خوانده شد و به داخل اتاق رفت و بالای سر آن [[حضرت]] نشست. دوباره [[ضعف]] بر آن [[حضرت]]{{صل}} غالب شد و به همین [[دلیل]]، ایشان چشم‌های خود را بسته و ساکت بود. وقتی که [[پیامبر]]{{صل}} چشم‌هایش را باز کرد با دیدن [[ابوبکر]] صورتش را از او برگرداند. [[ابوبکر]] گفت: "اگر با من کاری داشت، حتماً میگفت". پس برخاست و از اتاق بیرون رفت.
*فردای آن روز [[رسول خدا]]{{صل}} به هوش آمد و دید که عده‌ای در اطراف ایشان نشسته‌اند و [[علی]]{{ع}} در میان آنها نیست. پس فرمود: "[[برادر]] و همراه مرا فرا بخوانید". [[عایشه]] که آنجا بود، گفت: "منظورش، [[ابوبکر]] است او را بخوانید". [[ابوبکر]] فرا خوانده شد و به داخل اتاق رفت و بالای سر آن [[حضرت]] نشست. دوباره [[ضعف]] بر آن [[حضرت]]{{صل}} غالب شد و به همین [[دلیل]]، ایشان چشم‌های خود را بسته و ساکت بود. وقتی که [[پیامبر]]{{صل}} چشم‌هایش را باز کرد با دیدن [[ابوبکر]] صورتش را از او برگرداند. [[ابوبکر]] گفت: "اگر با من کاری داشت، حتماً میگفت". پس برخاست و از اتاق بیرون رفت.
*[[پیامبر]]{{صل}} دوباره فرمود: "[[برادر]] و همراهم را فرا بخوانید". [[حفصه]] گفت: "شاید منظور ایشان [[عمر]] است. او را بخوانید". هنگامی که [[عمر]] به نزد [[پیامبر]]{{صل}} وارد شد، آن [[حضرت]] با دیدن [[عمر]]، صورتش را از او برگرداند و حرفی نزد. [[رسول خدا]]{{صل}} برای سومین مرتبه فرمود: "[[برادر]] و همراهم را بخوانید". [[ام سلمه (همسر پیامبر)|ام سلمه]] گفت: "منظورش [[علی]] است، او را بخوانید و دنبال دیگری نروید". پس [[علی]]{{ع}} را فرا خواندند. وقتی [[علی]]{{ع}} نزدیک [[پیامبر]]{{صل}} نشست، [[پیامبر]]{{صل}} به ایشان اشاره کرد. [[علی]]{{ع}} [[خم]] شد و سرش را نزدیک دهان آن [[حضرت]] برد. [[پیامبر]]{{صل}} مدتی طولانی با [[علی]]{{ع}} [[نجوا]] کرد. سپس [[علی]]{{ع}} در گوشه‌ای نشست و آن [[حضرت]]{{صل}} خوابید. دیگران از [[علی]]{{ع}} پرسیدند: "ای [[ابوالحسن]]، [[رسول خدا]] چه چیزی به تو گفت؟" [[علی]]{{ع}} پاسخ داد: "[[هزار در علم]] به روی من گشوده شد که هر دری، هزار در دیگر دارد. و مرا به چیزی [[وصیت]] کرد که به خواست [[خدا]] آن را انجام خواهم داد". سپس [[رسول خدا]]{{صل}} چشم‌هایش را گشود و به [[علی]]{{ع}} فرمود: "ای [[علی]]، سر مرا در دامنت قرار ده! همانا [[امر الهی]] فرا رسیده است. پس از [[رحلت]] من [[دست]] بر صورتم بکش و آن را بر صورت خود بکش. سپس مرا رو به [[قبله]] کن و انجام کارهای مرا به عهده بگیر و پیش از همه بر من [[نماز]] بخوان و از من جدا نشو تا مرا به [[خاک]] بسپاری؛ و از [[خدای متعال]] کمک بخواه"<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۹۶-۲۰۰.</ref>
*[[پیامبر]]{{صل}} دوباره فرمود: "[[برادر]] و همراهم را فرا بخوانید". [[حفصه]] گفت: "شاید منظور ایشان [[عمر]] است. او را بخوانید". هنگامی که [[عمر]] به نزد [[پیامبر]]{{صل}} وارد شد، آن [[حضرت]] با دیدن [[عمر]]، صورتش را از او برگرداند و حرفی نزد. [[رسول خدا]]{{صل}} برای سومین مرتبه فرمود: "[[برادر]] و همراهم را بخوانید". [[ام سلمه (همسر پیامبر)|ام سلمه]] گفت: "منظورش [[علی]] است، او را بخوانید و دنبال دیگری نروید". پس [[علی]]{{ع}} را فرا خواندند. وقتی [[علی]]{{ع}} نزدیک [[پیامبر]]{{صل}} نشست، [[پیامبر]]{{صل}} به ایشان اشاره کرد. [[علی]]{{ع}} [[خم]] شد و سرش را نزدیک دهان آن [[حضرت]] برد. [[پیامبر]]{{صل}} مدتی طولانی با [[علی]]{{ع}} [[نجوا]] کرد. سپس [[علی]]{{ع}} در گوشه‌ای نشست و آن [[حضرت]]{{صل}} خوابید. دیگران از [[علی]]{{ع}} پرسیدند: "ای [[ابوالحسن]]، [[رسول خدا]] چه چیزی به تو گفت؟" [[علی]]{{ع}} پاسخ داد: "[[هزار در علم]] به روی من گشوده شد که هر دری، هزار در دیگر دارد. و مرا به چیزی [[وصیت]] کرد که به خواست [[خدا]] آن را انجام خواهم داد". سپس [[رسول خدا]]{{صل}} چشم‌هایش را گشود و به [[علی]]{{ع}} فرمود: "ای [[علی]]، سر مرا در دامنت قرار ده! همانا [[امر الهی]] فرا رسیده است. پس از [[رحلت]] من [[دست]] بر صورتم بکش و آن را بر صورت خود بکش. سپس مرا رو به [[قبله]] کن و انجام کارهای مرا به عهده بگیر و پیش از همه بر من [[نماز]] بخوان و از من جدا نشو تا مرا به [[خاک]] بسپاری؛ و از [[خدای متعال]] کمک بخواه"<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۹۶-۲۰۰.</ref>
==منابع==
==پانویس==
{{پانویس2}}
[[رده:مدخل]]
[[رده:امام علی]]
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش