پرش به محتوا

مقاومت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۹۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۰
خط ۷۱: خط ۷۱:
==عوامل مقاومت بخش==
==عوامل مقاومت بخش==
==موانع مقاومت==
==موانع مقاومت==
==گونه‌های مقاومت==
==گونه‌های مقاومت==
گونه‌های مختلف مقاومت را که در مقابل پدیده‌های منفی و بازدارنده تحقق می‌یابد، می‌توان در این موارد و عناوین خلاصه کرد:
گونه‌های مختلف مقاومت را که در مقابل پدیده‌های منفی و بازدارنده تحقق می‌یابد، می‌توان در این موارد و عناوین خلاصه کرد:
خط ۸۲: خط ۸۳:
#'''اشغالگران''': تفاوت مقاومت در برابر [[تجاوزگر]] با مقاومت در برابر اشغالگر آشکار است. در حالت نخست، مقاومت‌کنندگان در [[سرزمین]] خویش [[زندگی]] می‌کنند و در برابر هر تجاوزی، مقاومت می‌نمایند، ولی در حالت دوم، کسانی بر اثر [[ستم]] و [[بیداد]] طغیانن‌گرایان از دیار خویش بیرون رانده شده‌اند و سرزمینشان اشغال شده است، سپس جهت باز پس گرفتن آن [[سرزمین]] با اشغال‌گران به [[پیکار]] برمی‌خیزند و در برابرشان مقاومت می‌نمایند. نمونه بارز پدیده اشغال و مقاومت، [[اقدام]] [[رژیم]] [[صهیونیستی]] و مقاومت [[مردم]] ستمدیده [[فلسطین]] است.[[خداوند]] در [[قرآن]]، [[بی‌تفاوتی]] [[قوم بنی‌اسرائیل]] را در عدم مقاومت در برابر اشغال‌گران، [[نکوهش]] می‌کند، آنجا که [[قرآن]] از زبان ایشان می‌گوید: {{متن قرآن|قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا}}<ref>«گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان مانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۲۴۶.</ref>. در جای دیگر، [[خداوند]] کسانی را که از دیارشان بیرون [[رانده شده]] و در [[راه خدا]] [[عذاب]] کشیده و مقاومت کرده و در این [[راه]] کشته شده‌اند، مورد [[رحمت]] فراگیر خود قرار می‌دهد: {{متن قرآن|فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>. در [[آیه]] دیگر، [[خداوند متعال]] به کسانی که به ناحق از دیارشان بیرون رانده شده‌اند [[اذن]] مقاومت و [[پیکار]] و نوید [[یاری]] و [[پشتیبانی]] می‌دهد: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست * همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است.».. سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.
#'''اشغالگران''': تفاوت مقاومت در برابر [[تجاوزگر]] با مقاومت در برابر اشغالگر آشکار است. در حالت نخست، مقاومت‌کنندگان در [[سرزمین]] خویش [[زندگی]] می‌کنند و در برابر هر تجاوزی، مقاومت می‌نمایند، ولی در حالت دوم، کسانی بر اثر [[ستم]] و [[بیداد]] طغیانن‌گرایان از دیار خویش بیرون رانده شده‌اند و سرزمینشان اشغال شده است، سپس جهت باز پس گرفتن آن [[سرزمین]] با اشغال‌گران به [[پیکار]] برمی‌خیزند و در برابرشان مقاومت می‌نمایند. نمونه بارز پدیده اشغال و مقاومت، [[اقدام]] [[رژیم]] [[صهیونیستی]] و مقاومت [[مردم]] ستمدیده [[فلسطین]] است.[[خداوند]] در [[قرآن]]، [[بی‌تفاوتی]] [[قوم بنی‌اسرائیل]] را در عدم مقاومت در برابر اشغال‌گران، [[نکوهش]] می‌کند، آنجا که [[قرآن]] از زبان ایشان می‌گوید: {{متن قرآن|قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا}}<ref>«گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان مانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۲۴۶.</ref>. در جای دیگر، [[خداوند]] کسانی را که از دیارشان بیرون [[رانده شده]] و در [[راه خدا]] [[عذاب]] کشیده و مقاومت کرده و در این [[راه]] کشته شده‌اند، مورد [[رحمت]] فراگیر خود قرار می‌دهد: {{متن قرآن|فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>. در [[آیه]] دیگر، [[خداوند متعال]] به کسانی که به ناحق از دیارشان بیرون رانده شده‌اند [[اذن]] مقاومت و [[پیکار]] و نوید [[یاری]] و [[پشتیبانی]] می‌دهد: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست * همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است.».. سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.
#'''[[خرافه‌ها]]''': خرافه‌ها یکی از امور [[ناپسند]] است که [[قرآن کریم]] مقاومت در برابر آن را لازم می‌داند، [[قرآن]] به خرافه‌های فراوان اشاره می‌نماید و با توجه به تنوع و تطوّر آن، شیوه‌های مقاومت [[پیامبران الهی]] و [[بندگان]] [[صالح]] [[خداوند]] را متناسب با آن مطرح می‌کند. در این جا نخست به یک‌یک مورد جزئی [[خرافات]]، اشاره و یک جریان کلی از آن بررسی می‌شود‌. یکی از موارد جزئی خرافه‌پرستی در [[قرآن]]، داستان [[گوساله سامری]] است که در [[آیات]] ۸۵ تا ۹۸ [[سوره طه]]، بازگو شده است. پس از این که [[خداوند]] در این [[سوره]] به تلاش [[فرعون]] در [[گمراهی]] [[قوم]] خود و فرجام آن، اشاره می‌نماید، به [[بنی‌اسرائیل]] گوشزد می‌کند که ما به شما نعمت‌های زیادی دادیم تا از آنها استفاده کنید و سپاسگزار باشید، سپس خطاب به [[موسی]]{{ع}} می‌گوید: چه چیز موجب شد تو جلوتر از قومت به وعده‌گاه بشتابی؟ [[موسی]]{{ع}} فرمود: اینک آنان پشت سر من هستند و من به حضورت شتافتم تا [[خشنود]] شوی. [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>. بعد از آن [[حضرت موسی]]{{ع}} [[خشمگین]] و اندوهناک به سوی [[قوم]] خود بازگشت و گفت: ای [[قوم]] من آیا پروردگارتان به شما [[وعده]] [[نیکو]] نداده بود؟ آیا مدت درنگ من در کوه طور بر شما طولانی شد؟ آیا خواستید خشمی از پروردگارتان بر شما فرود آید که به [[وعده]] من [[وفا]] نکردید؟ گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ}}<ref>«گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند» سوره طه، آیه ۸۷.</ref>. سپس برای آنان، پیکر گوساله‌ای ساخت که صدای گاو داشت، پس او و پیروانش گفتند: خدای شما و خدای [[موسی]] همین است. [[هارون]] [[برادر]] [[حضرت موسی]] از این کار آنان سخت نگران شد و گفت: که شما در [[حقیقت]] با این گوساله مورد [[امتحان]] قرار گرفته‌اید و [[پروردگار]] [[حقیقی]] شما همان خدای یکتاست. گفتند: ما همچنان بر [[پرستش]] آن خواهیم ماند تا [[موسی]] برگردد. آن گاه که [[حضرت موسی]]{{ع}} باز گشت و قومش را بر آن حال دید، بر آشفت و نسبت به [[برادر]] خود نیز [[خشم]] گرفت. گفت: ای [[سامری]] این چه کاری بود که انجام دادی؟ [[سامری]] گفت: من چیزی دیدم که آنان ندیدند، پس مشتی از ردّ پای آن فرستاده ([[جبرئیل]]) برداشتم و آن را در [[آتش]] انداختم و نفس من این گونه برایم بیاراست. [[حضرت]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا}}<ref>«(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمی‌ورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را می‌سوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو می‌پاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.</ref>. در پایان این داستان، در [[آیه]] ۹۸ همین [[سوره]] به [[یگانگی]] [[پروردگار]] و [[علم]] [[واسع]] و فراگیر او اشاره شده است. در پایان از حکایت این خرافه‌پرستی، این نتیجه حاصل می‌شود که مقاومت [[حضرت موسی]]{{ع}} و بردارش [[حضرت هارون]]{{ع}} متناسب با نوع پدیده منفی است. آنان به طور نرم و با [[حکمت]] و [[استوار]] با آن پدیده روبه‌رو شدند و مرحله به مرحله آن را از میان بردند تا [[بندگان خدا]] از آن آسیب نپذیرند. پدیده خرافه‌پرستی عام‌تر از جریان سابق، [[بت‌پرستی]] است. در [[قرآن کریم]] در پنج [[آیه]]، کلمه “اصنام” به شکل جمع به کار رفته، بی‌آن‌که، ذکری از مفرد آن به میان آید و [[خداوند]] در پنج [[سوره]] به طور رسمی از [[بت‌ها]] و پدیده [[بت‌پرستی]] [[سخن]] گفته است. در این [[سوره‌ها]] از یک‌سو پدیده [[بت‌پرستی]] با گونه‌های مختلف آن ترسیم شده و از دیگر سو، مقاومت [[انبیای الهی]] به ویژه [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را که متناسب با آن پدیده می‌باشد، به نمایش گذاشته شده است.
#'''[[خرافه‌ها]]''': خرافه‌ها یکی از امور [[ناپسند]] است که [[قرآن کریم]] مقاومت در برابر آن را لازم می‌داند، [[قرآن]] به خرافه‌های فراوان اشاره می‌نماید و با توجه به تنوع و تطوّر آن، شیوه‌های مقاومت [[پیامبران الهی]] و [[بندگان]] [[صالح]] [[خداوند]] را متناسب با آن مطرح می‌کند. در این جا نخست به یک‌یک مورد جزئی [[خرافات]]، اشاره و یک جریان کلی از آن بررسی می‌شود‌. یکی از موارد جزئی خرافه‌پرستی در [[قرآن]]، داستان [[گوساله سامری]] است که در [[آیات]] ۸۵ تا ۹۸ [[سوره طه]]، بازگو شده است. پس از این که [[خداوند]] در این [[سوره]] به تلاش [[فرعون]] در [[گمراهی]] [[قوم]] خود و فرجام آن، اشاره می‌نماید، به [[بنی‌اسرائیل]] گوشزد می‌کند که ما به شما نعمت‌های زیادی دادیم تا از آنها استفاده کنید و سپاسگزار باشید، سپس خطاب به [[موسی]]{{ع}} می‌گوید: چه چیز موجب شد تو جلوتر از قومت به وعده‌گاه بشتابی؟ [[موسی]]{{ع}} فرمود: اینک آنان پشت سر من هستند و من به حضورت شتافتم تا [[خشنود]] شوی. [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>. بعد از آن [[حضرت موسی]]{{ع}} [[خشمگین]] و اندوهناک به سوی [[قوم]] خود بازگشت و گفت: ای [[قوم]] من آیا پروردگارتان به شما [[وعده]] [[نیکو]] نداده بود؟ آیا مدت درنگ من در کوه طور بر شما طولانی شد؟ آیا خواستید خشمی از پروردگارتان بر شما فرود آید که به [[وعده]] من [[وفا]] نکردید؟ گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ}}<ref>«گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند» سوره طه، آیه ۸۷.</ref>. سپس برای آنان، پیکر گوساله‌ای ساخت که صدای گاو داشت، پس او و پیروانش گفتند: خدای شما و خدای [[موسی]] همین است. [[هارون]] [[برادر]] [[حضرت موسی]] از این کار آنان سخت نگران شد و گفت: که شما در [[حقیقت]] با این گوساله مورد [[امتحان]] قرار گرفته‌اید و [[پروردگار]] [[حقیقی]] شما همان خدای یکتاست. گفتند: ما همچنان بر [[پرستش]] آن خواهیم ماند تا [[موسی]] برگردد. آن گاه که [[حضرت موسی]]{{ع}} باز گشت و قومش را بر آن حال دید، بر آشفت و نسبت به [[برادر]] خود نیز [[خشم]] گرفت. گفت: ای [[سامری]] این چه کاری بود که انجام دادی؟ [[سامری]] گفت: من چیزی دیدم که آنان ندیدند، پس مشتی از ردّ پای آن فرستاده ([[جبرئیل]]) برداشتم و آن را در [[آتش]] انداختم و نفس من این گونه برایم بیاراست. [[حضرت]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا}}<ref>«(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمی‌ورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را می‌سوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو می‌پاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.</ref>. در پایان این داستان، در [[آیه]] ۹۸ همین [[سوره]] به [[یگانگی]] [[پروردگار]] و [[علم]] [[واسع]] و فراگیر او اشاره شده است. در پایان از حکایت این خرافه‌پرستی، این نتیجه حاصل می‌شود که مقاومت [[حضرت موسی]]{{ع}} و بردارش [[حضرت هارون]]{{ع}} متناسب با نوع پدیده منفی است. آنان به طور نرم و با [[حکمت]] و [[استوار]] با آن پدیده روبه‌رو شدند و مرحله به مرحله آن را از میان بردند تا [[بندگان خدا]] از آن آسیب نپذیرند. پدیده خرافه‌پرستی عام‌تر از جریان سابق، [[بت‌پرستی]] است. در [[قرآن کریم]] در پنج [[آیه]]، کلمه “اصنام” به شکل جمع به کار رفته، بی‌آن‌که، ذکری از مفرد آن به میان آید و [[خداوند]] در پنج [[سوره]] به طور رسمی از [[بت‌ها]] و پدیده [[بت‌پرستی]] [[سخن]] گفته است. در این [[سوره‌ها]] از یک‌سو پدیده [[بت‌پرستی]] با گونه‌های مختلف آن ترسیم شده و از دیگر سو، مقاومت [[انبیای الهی]] به ویژه [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را که متناسب با آن پدیده می‌باشد، به نمایش گذاشته شده است.
[[خداوند]] [[بنی‌اسرائیل]] را از دریا می‌گذراند آنان به قومی می‌رسند که [[بت‌پرست]] هستند [[قوم]] [[موسی]] به آن [[حضرت]] می‌گویند: {{متن قرآن|...يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>. گویا که این سخن [[قوم]] [[موسی]]{{ع}} آغاز دوباره پدیده [[بت‌پرستی]] در میان آن [[قوم]] و پاسخ آن [[حضرت]] شروع مقاومت در برابر آن پدیده است. مقاومت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در چهار [[سوره]] از [[قرآن]] بر اساس مراتب مقاومت ایشان مطرح شود. در [[سوره]] شعرا، حکایت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[آزر]] این‌گونه آغاز می‌گردد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ * قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ}}<ref>«هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه می‌پرستید؟ * گفتند: بت‌هایی را می‌پرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم» سوره شعراء، آیه ۷۰-۷۱.</ref> [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با شنیدن این پاسخ‌، مقاومت خویش را با [[استدلال‌های عقلی]] که مربوط به به بی‌اثر بودن [[بت‌ها]] در [[زندگی]] است، به پیش می‌برد تا این [[یگانه‌پرستی]] را به عنوان [[آیین حق]] به آنان ارائه می‌نماید. در [[سوره]] [[مبارکه]] انعام، مرحله‌ای دیگر از رویارویی آن [[حضرت]] با پدیده [[بت‌پرستی]] حکایت می‌شود. [[حضرت]] إبراهیم{{ع}} پرسشی متفاوت با [[پرسش]] گذشته، از [[آزر]] می‌پرسد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>. به دنبال این [[آیه]]، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای [[اثبات وجود]] [[خداوند]] [[یکتا]]، [[استدلال‌های عقلی]] عرضه می‌کند. در [[سوره ابراهیم]]، آن [[حضرت]] از [[خداوند]] می‌خواهد که برایش سرزمینی [[امن]] قرار دهد و او و فرزندانش را از [[پرستش]] [[بت‌ها]] دور کند<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>. اوج مقاومت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با پدیده [[بت‌پرستی]] در [[سوره انبیاء]]، آمده است. برنامه [[بت‌شکنی]] این [[پیامبر الهی]] از [[آیه]] ۵۲ شروع می‌شود که به [[آزر]] و قومش می‌گوید: این مجسمه‌ها چیست که همواره می‌پرستید؟ و آنان پاسخ می‌‌دهند: پدرانمان این گونه [[عبادت]] می‌کردند. آن [[حضرت]] در جواب می‌فرماید: شما و پدرانتان در [[گمراهی]] اشکار هستید. آنان گفتند: مطلبی [[حق]] برای ما آورده‌ای یا [[شوخی]] می‌کنی؟ [[حضرت]] فرمود: خدای یکتاست و من بر یکتایی او [[گواهی]] می‌دهم: به دنبال این سخن، [[سوگند]] یاد کرد که برای نابودی [[بت‌ها]]، طرحی درافکند: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. دنباله داستان روشن است، آن [[حضرت]] پس از [[اعتراض]] [[بت‌پرستان]] نسبت به [[بت‌شکنی]] او، استدلالی روشن و ساده می‌آورد. پس از این که [[تقصیر]] را به گردن [[بت]] بزرگ می‌اندازد، آنان در [[اعتراض]] می‌گویند: [[بت]] بزرگ اراده‌ای ندارد، [[حضرت]] از اعتراف آنها به [[بی‌ارادگی]] [[بت‌ها]]، برای [[نفی]] مطلق آنها بهره می‌برد. گلستان شدن [[آتش]] بر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پایان باشکوه و نتیجه شگفت‌انگیز و معجزه‌آسای این جریان است که مقاومت‌های گونه‌گون [[خلیل]] [[الرحمان]]{{ع}} آن را به بار می‌آورد.
[[خداوند]] [[بنی‌اسرائیل]] را از دریا می‌گذراند آنان به قومی می‌رسند که [[بت‌پرست]] هستند [[قوم]] [[موسی]] به آن [[حضرت]] می‌گویند: {{متن قرآن|...يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>. گویا که این سخن [[قوم]] [[موسی]]{{ع}} آغاز دوباره پدیده [[بت‌پرستی]] در میان آن [[قوم]] و پاسخ آن [[حضرت]] شروع مقاومت در برابر آن پدیده است. مقاومت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در چهار [[سوره]] از [[قرآن]] بر اساس مراتب مقاومت ایشان مطرح شود. در [[سوره]] شعرا، حکایت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[آزر]] این‌گونه آغاز می‌گردد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ * قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ}}<ref>«هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه می‌پرستید؟ * گفتند: بت‌هایی را می‌پرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم» سوره شعراء، آیه ۷۰-۷۱.</ref> [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با شنیدن این پاسخ‌، مقاومت خویش را با [[استدلال‌های عقلی]] که مربوط به به بی‌اثر بودن [[بت‌ها]] در [[زندگی]] است، به پیش می‌برد تا این [[یگانه‌پرستی]] را به عنوان [[آیین حق]] به آنان ارائه می‌نماید. در [[سوره]] [[مبارکه]] انعام، مرحله‌ای دیگر از رویارویی آن [[حضرت]] با پدیده [[بت‌پرستی]] حکایت می‌شود. [[حضرت]] إبراهیم{{ع}} پرسشی متفاوت با [[پرسش]] گذشته، از [[آزر]] می‌پرسد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>. به دنبال این [[آیه]]، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای [[اثبات وجود]] [[خداوند]] [[یکتا]]، [[استدلال‌های عقلی]] عرضه می‌کند. در [[سوره ابراهیم]]، آن [[حضرت]] از [[خداوند]] می‌خواهد که برایش سرزمینی [[امن]] قرار دهد و او و فرزندانش را از [[پرستش]] [[بت‌ها]] دور کند<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>. اوج مقاومت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با پدیده [[بت‌پرستی]] در [[سوره انبیاء]]، آمده است. برنامه [[بت‌شکنی]] این [[پیامبر الهی]] از [[آیه]] ۵۲ شروع می‌شود که به [[آزر]] و قومش می‌گوید: این مجسمه‌ها چیست که همواره می‌پرستید؟ و آنان پاسخ می‌‌دهند: پدرانمان این گونه [[عبادت]] می‌کردند. آن [[حضرت]] در جواب می‌فرماید: شما و پدرانتان در [[گمراهی]] اشکار هستید. آنان گفتند: مطلبی [[حق]] برای ما آورده‌ای یا [[شوخی]] می‌کنی؟ [[حضرت]] فرمود: خدای یکتاست و من بر یکتایی او [[گواهی]] می‌دهم: به دنبال این سخن، [[سوگند]] یاد کرد که برای نابودی [[بت‌ها]]، طرحی درافکند: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. دنباله داستان روشن است، آن [[حضرت]] پس از [[اعتراض]] [[بت‌پرستان]] نسبت به [[بت‌شکنی]] او، استدلالی روشن و ساده می‌آورد. پس از این که [[تقصیر]] را به گردن [[بت]] بزرگ می‌اندازد، آنان در [[اعتراض]] می‌گویند: [[بت]] بزرگ اراده‌ای ندارد، [[حضرت]] از اعتراف آنها به [[بی‌ارادگی]] [[بت‌ها]]، برای [[نفی]] مطلق آنها بهره می‌برد. گلستان شدن [[آتش]] بر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پایان باشکوه و نتیجه شگفت‌انگیز و معجزه‌آسای این جریان است که مقاومت‌های گونه‌گون [[خلیل]] [[الرحمان]]{{ع}} آن را به بار می‌آورد<ref>[[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>.
 
==زیان های ترک مقاومت (سازش)==
==زیان های ترک مقاومت (سازش)==


۱۹٬۴۱۸

ویرایش