ابوطالب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==[[نسب]]== | ==[[نسب]]== | ||
[[ابوطالب]]، [[عبدمناف عمران بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف قرشی]]، [[پدر امام علی]]{{ع}} و از بزرگان [[مکه]] بود که در سال ۵۳۵ م، یعنی ۳۵ سال پیش از [[تولد]] [[پیامبر]]{{صل}} و ۷۵ سال قبل از [[بعثت]] ایشان در [[مکه]] به [[دنیا]] آمد<ref>شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۲۱.</ref>. وی را از آن جهت که نخستین فرزندش، طالب نام داشت، [[ابوطالب]] نامیدند که به همین [[کنیه]] نیز مشهور است. پدرش [[عبدالمطلب]] نیز از بزرگان با نفوذ [[مکه]] به شمار میرفت، و مادرش [[فاطمه]]، دختر عمرو بن عائذ بن [[عمران]] بن مخزوم بود<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۵. </ref>. | |||
[[همسر]] [[ابوطالب]]، [[فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف]] است که با [[ابوطالب]] در جد خود "[[هاشم]]" مشترکاند. این بانوی بزرگوار، از نخستین زنانی بود که [[اسلام]] آورد و با [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. وی به منزله [[مادر پیامبر]]{{صل}} بود. وقتی که [[فاطمه بنت اسد]] در [[سال پنجم هجری]]<ref>خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۱۳۰.</ref> از [[دنیا]] رفت، [[پیامبر]] او را با پیراهن خود [[کفن]] کرد و هنگام [[دفن]]، او را [[مادر]] خود خواند و برایش [[دعا]] کرد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۴؛ نورالدین سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج۳، ص۸۷.</ref>. او [[مادر امام علی]]{{ع}} و اول بانوی [[هاشمی]] است که به [[ازدواج]] یک [[هاشمی]] دیگر درآمد<ref>محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۲۵.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۵.</ref>. | |||
از [[فرزندان]] مشهور [[ابوطالب]] میتوان به طالب، [[عقیل]]، [[جعفر]] و [[حضرت علی]]{{ع}} و از دختران او به [[امهانی]] اشاره کرد<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن صوفی، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref>. [[ابوطالب]] مانند بیشتر رؤسای [[قریش]]، مردی تاجر و سخاوتش بین [[اهل مکه]] معروف و مشهور بود<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۴۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۵-۸۶.</ref>. | |||
همچنین درباره [[ابوطالب]] باید گفت که او [[مقام]] بسیار والایی نزد [[اهل مکه]] داشته است؛ به گونهای که وی را در [[اختلافات]] خود [[حکم]] و [[قاضی]] قرار میدادند؛ زیرا از روی [[انصاف]] و [[عدالت]] [[حکم]] میکرد. گفتهاند [[ابوطالب]] در [[عصر جاهلیت]]، نخستین کسی بود که [[سوگند]] را برای اولیای دم بنا نهاد، و این روش بعدها جزء [[سنت]] و [[حقوق]] [[اسلامی]] شد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹-۲۲۰.</ref> و آن را با عنوان "قسامه" میشناسند. | |||
با اینکه [[ابوطالب]]، مردی تاجر بود و از سخاوتمندان [[قریش]] به شمار میرفت، در دورانی که [[خشکسالی]] همه جا را فراگرفته بود، برای تأمین [[آب]] [[زائران]] [[خانه خدا]] با مشکل روبه رو شد؛ از اینرو، برای رفع آن، دو سال پیاپی، مجموعاً ۲۴۰۰۰ درهم از برادرش، [[عباس]] قرض گرفت. [[ابوطالب]] در سال سوم و در پی [[توانایی]] در بازپرداخت بدهیاش مجبور شد سقایت [[حجاج]] را به [[عباس]] واگذار کند<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷.</ref>؛ سقایت، منصبی بود که [[عبدالمطلب]] در روزهای پایانی [[عمر]] خود برای او [[تعیین]] کرده بود<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۴۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۶.</ref>. | |||
==[[ابوطالب]] و [[پیامبر]]{{صل}}== | ==[[ابوطالب]] و [[پیامبر]]{{صل}}== | ||
درباره [[ارتباط]] [[ابوطالب]] و [[رسول الله]]{{صل}} میتوان سخن را از هنگام [[مرگ]] [[عبدالمطلب]] (م ۸ [[عامالفیل]] / ۵۷۸ م) آغاز کرد. هنگامی که [[عبدالمطلب]] در جمع [[فرزندان]]، [[وصیت]] و مناصبی را که عهدهدار بود، بین فرزندانش تقسیم میکرد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷.</ref>، کفالت [[محمد]]{{صل}} را که تا هشت سالگی، او خود به عهده گرفته بود، به عهده [[ابوطالب]] گذاشت. وی از همان زمان تا پایان [[عمر]]، [[سرپرستی]] و [[حمایت]] از [[رسول خدا]]{{صل}} را به عهده گرفت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۹.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۶.</ref>. | |||
[[ابوطالب]] با همه وجود به [[پیامبر]]{{صل}} [[محبت]] میورزید؛ او را از خود جدا نمیکرد و حتی در یکی از سفرهای تجاری [[شام]]، وی را نیز با خود همراه کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۰.</ref>. [[محبت]] [[ابوطالب]] به آن [[حضرت]] در [[ازدواج]] ایشان نیز نمایان بود. او همراه با عدهای از بزرگان [[قریش]] به خواستگاری [[خدیجه]] رفت و خود نیز ولیمة [[عروسی]] را داد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۷.</ref>. | |||
در مقابل، [[رسول خدا]]{{صل}} نیز تلاش میکرد خوبیهای عموی خود را جبران کند. او در دوران خشکسالی [[مکه]]، زمانی که [[تنگدستی]] بر [[ابوطالب]] چیره شده بود، [[امام علی]]{{ع}}، از [[فرزندان ابوطالب]] را در [[خانه]] خود پذیرفت. آن [[حضرت]] در این راه نه تنها کمکی به عموی بزرگوار خود کرد؛ بلکه به [[تربیت]] و [[تعلیم]] [[علی]]{{ع}} نیز پرداخت. در این میان، [[عباس]]، عموی دیگر [[پیامبر]]{{صل}} نیز [[جعفر]]، [[فرزند]] دیگر [[ابوطالب]] را به [[خانه]] خود برد تا او نیز از هزینههای [[ابوطالب]] بکاهد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۱۳.</ref>. | |||
وقتی [[محمد]] به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد، [[علی]]{{ع}} نیز [[اسلام]] را پذیرفت. [[ابوطالب]]، نه تنها با [[اسلام]] [[علی]]{{ع}} [[مخالفت]] نکرد، بلکه او را به [[همراهی]] [[پیامبر]] نیز [[فرمان]] داد و [[رسول خدا]]{{صل}} را از [[حمایت]] و [[پشتیبانی]] خود مطمئن ساخت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۳.</ref>. با این حال، خود، [[ایمان آوردن]] به [[حضرت]] را اظهار نکرد. علت آن را میتوان [[جایگاه]] و [[موقعیت]] [[ابوطالب]] در میان [[قریش]]، [[قبیله]] خود و [[اهل مکه]] دانست. شاید او بر این [[باور]] بوده است که [[ایمان به پیامبر]]{{صل}} و اظهار علنی، باعث از دست دادن پایگاه و جایگاهش در [[جامعه]] [[مکه]] میشود و راه آسیب زدن به وی و [[دین]] نوظهور او را هموار خواهد کرد. او خود در بیان علت اظهار نکردن ایمانش، [[سختی]] جدا شدن از [[دین]] آبا و اجدادی را مطرح میکند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۳.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۷.</ref>. | |||
[[ابوطالب]] همچنین در سفر [[مسلمانان]] به "[[حبشه]]" به [[حمایت]] از آنان پرداخت و شعری در [[مدح]] [[نجاشی]]، [[پادشاه]] آن سرزمین سرود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۳.</ref>. | |||
در همین باره باید به مفقود شدن [[پیامبر]]{{صل}} و [[تصمیم]] [[ابوطالب]] به [[انتقام]] از سران [[قریش]] اشاره کرد. در این ماجرا که [[ابوطالب]] به [[گمان]] آنکه [[قریشیان]]، [[محمد]] را از میان بردهاند، [[تصمیم]] به [[قتل]] همه سران [[قریش]] گرفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶.</ref>. | |||
از میان موارد متعدد حوادث مربوط به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ابوطالب]]، میتوان به جریان [[یوم الانذار]] اشاره کرد. در جلسهای که [[محمد]]، [[اقوام]] و [[خویشان]] خود را مهمان کرد تا آنان را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] کند، وقتی با [[مخالفت]] [[ابولهب]]، عموی خود روبهرو شد، [[ابوطالب]] به پا خواست و به [[بهترین]] شکل از [[رسول خدا]]{{صل}}[[دفاع]] کرد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۷-۲۸.</ref>. | |||
آن [[حضرت]] در طول سه سال [[دعوت]] مخفیانه، همواره از طرف [[ابوطالب]] [[پشتیبانی]] میشد و پس از آنکه [[رسالت]] خود را آشکار کرد نیز این چنین بود. زمانی که [[رسول الله]]{{صل}} [[مخالفت]] خود را با شیوه و [[آیین]] [[مشرکان]]، اظهار و [[بتها]] و [[افکار]] [[جاهلی]] آنان را [[انکار]] کرد، گروهی از سران [[مشرک]] [[مکه]] نزد [[ابوطالب]] رفتند و خواستار مقابله جدی با ایشان شدند. در این گروه که [[ابوسفیان]]، [[ابوجهل]]، [[ولید بن مغیره]]، [[عاص بن وائل]] و... حاضر بودند، [[ابوطالب]] با [[خوشرویی]] و [[ملایمت]]، آنان را آرام کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.</ref>. | |||
[[مخالفان پیامبر]]، [[ابوطالب]] را بزرگترین [[مانع]] از بین بردن وی میدانستند، تلاش آنان در [[راضی]] کردن [[ابوطالب]] به اینکه او دست از [[حمایت]] [[محمد]]{{صل}} بردارد، آشکار است. [[مخالفان]] در این باره جلسات متعددی با [[ابوطالب]] گذاشتند؛ اما او پشتوانهای محکم برای آن [[حضرت]] به شمار میرفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۳.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۸.</ref>. | |||
آنان پس از مدتی، آنگاه که نفوذ و انتشار [[اسلام]] و [[معنویت]] [[پیامبر]]{{صل}} را [[مشاهده]] کردند، بار دیگر به طور دستهجمعی و با افراد بیشتری نزد [[ابوطالب]] آمدند و [[اعتراض]] شدید خود را به وی اعلام کردند. [[مخالفان]] از اینکه [[ابوطالب]] به درخواست اولیهشان بیاعتنا بوده است و اینکه [[پیامبر]]{{صل}} هر آنچه میخواهد علیه بتان و عقایدشان میگوید سخت ناراحت بودند. [[ابوطالب]] نیز این بار قول داد که سخنان آنان را به برادرزاده خود برساند و در این باره با او [[گفتگو]] کند. او در رویارویی با [[رسول خدا]]{{صل}} وقتی جریان [[ملاقات]] خود با [[مشرکان]] را بیان و در مقابل، [[عزم]] [[راسخ]] [[حضرت]] را در ادامه [[رسالت]] [[مشاهده]] کرد، قسم خورد که تا پایان [[عمر]] در این راه از [[پیامبر]]{{صل}}[[دفاع]] کند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۵.</ref>. او حتی شبهایی [[رسول الله]]{{صل}} را بیدار میکرد و پسرش [[علی]]{{ع}} را در بستر وی میخواباند؛ تا جای [[محمد]] شناخته نشود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۸-۸۹.</ref>. | |||
[[دشمنان]] [[پیامبر]]{{صل}} [[تصور]] میکردند [[حمایت]] بیدریغ [[ابوطالب]] از آن [[حضرت]] به این سبب است که [[ابوطالب]]، [[سرپرستی]] [[محمد]]{{صل}} را به عهده داشته است؛ از اینرو، [[تصمیم]] گرفتند پسری زیبا و خوشرو را در مقابل [[رسول الله]]{{صل}} به [[ابوطالب]] بدهند. [[ابوطالب]]، وقتی از این موضوع با خبر شد، سخت برآشفت و آنان را از خود راند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. | |||
[[اسلام]] روز به روز در حال گسترش بود و [[مشرکان]] [[مکه]] که خطر را به طور جدی [[احساس]] میکردند، [[تصمیم]] به [[قتل پیامبر]]{{صل}} گرفتند. آنان وقتی با مخالفتهای شدید بزرگ هاشمیان روبهرو شدند، با خود [[پیمان]] بستند که از هرگونه [[روابط فردی]] و [[اجتماعی]] با [[بنیهاشم]] دوری کنند، و این امر سرآغاز محاصره سه ساله آنان در [[شعب ابیطالب]] شد<ref>عروة بن زبیر، مغازی رسول الله، ص۱۱۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref>. | |||
افزون بر [[حمایت]] بیدریغ [[ابوطالب]] از [[محمد]]، اشعار برجا مانده از وی، گویای [[ایمان]] او به [[خداوند]] است. این اشعار در [[مدح]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[دفاع]] از [[اسلام]] و [[تأیید]] [[مسلمانان]] و نیز برخی نکات دیگر است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۱.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۹.</ref>. | |||
سرانجام باید گفت که [[ابوطالب]]، به [[رسول اکرم]]{{صل}}[[ایمان]] داشت؛ اما اگر [[ایمان]] خود را ظاهر میکرد، همچون دیگر [[مسلمانان]] [[مکه]]، دیدگاه او درباره آن [[حضرت]] مشخص میشد، و او دیگر نمیتوانست در [[مقام]] [[سرپرست]] [[قبیله]]، [[حَکَم]] و داور [[مشرکان]] شود و از [[مقام]] شیخوخیت خود در [[حمایت]] از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[یاری دین]] او سود جوید. [[ابوطالب]]، سرانجام پس از عمری [[فداکاری]] و [[ایثار]] در راه [[اسلام]]، در ۸۷ سالگی در [[مکه]] از [[دنیا]] رفت و در قبرستانی که بعدها نام [[ابوطالب]] را به خود گرفت [[دفن]] شد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۹۵. درباره ابوطالب همچنین ر. ک. به: گلشنی، عبدالکریم؛ دائرة العمارف بزرگ اسلامی، مدخل ابوطالب، ج۵، ص۶۱۹.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۹-۹۰.</ref>. | |||
==ابوطالب در دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲== | ==ابوطالب در دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲== | ||
[[حضرت]] [[ابوطالب]]، فرزند [[عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]، عموی بزرگوار [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، یگانه حامی ایشان پس از [[عبدالمطلب]]، [[پدر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، بزرگ [[قریش]] و [[رئیس]] [[مکه]] که دارای [[وقار]] [[حکما]] و [[هیبت]] [[فرمانروایان]] بود؛ درباره نامش میان [[اسامی]] [[عمران]]، عبدمناف و ابوطالب اختلاف نظر است و مشهور و معروف میان مؤرخان این است که نام وی عبدمناف بود و عمران نیز گفته شده است <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۶.</ref>. | [[حضرت]] [[ابوطالب]]، فرزند [[عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]، عموی بزرگوار [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، یگانه حامی ایشان پس از [[عبدالمطلب]]، [[پدر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، بزرگ [[قریش]] و [[رئیس]] [[مکه]] که دارای [[وقار]] [[حکما]] و [[هیبت]] [[فرمانروایان]] بود؛ درباره نامش میان [[اسامی]] [[عمران]]، عبدمناف و ابوطالب اختلاف نظر است و مشهور و معروف میان مؤرخان این است که نام وی عبدمناف بود و عمران نیز گفته شده است <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۶.</ref>. | ||
خط ۴۶: | خط ۶۴: | ||
روایت شده که [[نور]] ابوطالب، نورهای دیگر [[مردم]] به جز پنج نور ([[محمد]] و [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}}) را خاموش کند<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۰۵.</ref> و اگر [[ایمان ابوطالب]] در کفه ترازویی و ایمان مردم در کفه دیگر گذاشته شود، ایمان ابوطالب بر ایمان آنها هر آینه [[برتری]] خواهد داشت<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۵، ص۱۱۲؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۸۰.</ref>. | روایت شده که [[نور]] ابوطالب، نورهای دیگر [[مردم]] به جز پنج نور ([[محمد]] و [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}}) را خاموش کند<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۰۵.</ref> و اگر [[ایمان ابوطالب]] در کفه ترازویی و ایمان مردم در کفه دیگر گذاشته شود، ایمان ابوطالب بر ایمان آنها هر آینه [[برتری]] خواهد داشت<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۵، ص۱۱۲؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۸۰.</ref>. | ||
ابوطالب با آنکه [[تهیدست]] بود، [[سروری]] بزرگوار و باعظمت بود. [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} درباره پدرش فرموده است: "پدرم در عین [[ناداری]] ([[تهیدستی]]) سروری کرد و پیش از او فقیری سروری نیافت"<ref>{{متن حدیث| أَبِي سَادَ فَقِيراً ، وَ مَا سَادَ فَقِيرُ قَبْلَهُ }}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | ابوطالب با آنکه [[تهیدست]] بود، [[سروری]] بزرگوار و باعظمت بود. [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} درباره پدرش فرموده است: "پدرم در عین [[ناداری]] ([[تهیدستی]]) سروری کرد و پیش از او فقیری سروری نیافت"<ref>{{متن حدیث| أَبِي سَادَ فَقِيراً ، وَ مَا سَادَ فَقِيرُ قَبْلَهُ }}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۷-۴۹.</ref> | ||
خط ۸۱: | خط ۹۹: | ||
ابوطالب گفت: "موقعی که مادرش به این پسر آبستن بود پدرش از [[دنیا]] رفت". | ابوطالب گفت: "موقعی که مادرش به این پسر آبستن بود پدرش از [[دنیا]] رفت". | ||
راهب پس از [[تصدیق]] سخنان ابوطالب، گفت: "پسر برادرت را به [[وطن]] برگردان و از او محافظت کن که اگر یهودیها به او دست یابند و آنچه را من فهمیدم آنان بفهمند او را [[دشمن]] خود خواهند دانست و درصدد کشتن وی برمیآیند و این طفل، [[آینده]] درخشانی دارد"<ref>ایمان ابوطالب، شیخ مفید، ص۳۶؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۳۷؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۶۷-۶۸؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۴۳.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | راهب پس از [[تصدیق]] سخنان ابوطالب، گفت: "پسر برادرت را به [[وطن]] برگردان و از او محافظت کن که اگر یهودیها به او دست یابند و آنچه را من فهمیدم آنان بفهمند او را [[دشمن]] خود خواهند دانست و درصدد کشتن وی برمیآیند و این طفل، [[آینده]] درخشانی دارد"<ref>ایمان ابوطالب، شیخ مفید، ص۳۶؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۳۷؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۶۷-۶۸؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۴۳.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۹-۵۱.</ref> | ||
==[[ابوطالب]] و [[سرپرستی]] [[پیامبر]]{{صل}}== | ==[[ابوطالب]] و [[سرپرستی]] [[پیامبر]]{{صل}}== | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۲۳: | ||
ابوطالب هم به خوبی از [[پیامبر بزرگوار اسلام]] [[حمایت]] کرد و در مقابل [[یهود]] که [[دشمن]] سرسخت وی بودند و در مقابل برخی از بستگانش و برخی از [[عرب]] که نسبت به [[مقام]] وی [[حسد]] میورزیدند، [[ایستادگی]] کرد و از او [[پشتیبانی]] نمود. | ابوطالب هم به خوبی از [[پیامبر بزرگوار اسلام]] [[حمایت]] کرد و در مقابل [[یهود]] که [[دشمن]] سرسخت وی بودند و در مقابل برخی از بستگانش و برخی از [[عرب]] که نسبت به [[مقام]] وی [[حسد]] میورزیدند، [[ایستادگی]] کرد و از او [[پشتیبانی]] نمود. | ||
ابوطالب درباره [[پیامبر]]{{صل}} چنان [[محبت]] میکرد که درباره هیچ یک از [[فرزندان]] خود تا آن [[درجه]] ابراز محبت نمیکرد. او کنار پیامبر{{صل}} میخوابید و هرگاه بیرون میرفت [[رسول خدا]]{{صل}} را به همراه میبرد و چنان [[دلبستگی]] شدیدی به پیامبر{{صل}} داشت که نسبت به هیچ کس چنان نبود و خوراکهای خوب را ویژه آن [[حضرت]] قرار میداد. [[خاندان]] ابوطالب هرگاه تنها یا با هم [[غذا]] میخوردند و پیامبر{{صل}} سر سفره حاضر نبود، [[احساس]] سیری نمیکردند و هرگاه همراه ایشان [[غذا]] میخوردند احساس [[راحتی]] و سیری میکردند و معمولاً هنگامی که [[خانواده]] [[ابوطالب]] میخواستند غذا بخورند، ابوطالب میگفت: خودتان میدانید که بهتر است تا آمدن پسرم ([[محمد]]{{صل}}) [[صبر]] کنید. و چون [[پیامبر]]{{صل}} میآمد و همراه ایشان غذا میخورد، چیزی از غذایشان اضافه میآمد و ابوطالب به پیامبر{{صل}} میگفت: تو [[فرخنده]] و مبارکی<ref>أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۴، ص۹۹.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | ابوطالب درباره [[پیامبر]]{{صل}} چنان [[محبت]] میکرد که درباره هیچ یک از [[فرزندان]] خود تا آن [[درجه]] ابراز محبت نمیکرد. او کنار پیامبر{{صل}} میخوابید و هرگاه بیرون میرفت [[رسول خدا]]{{صل}} را به همراه میبرد و چنان [[دلبستگی]] شدیدی به پیامبر{{صل}} داشت که نسبت به هیچ کس چنان نبود و خوراکهای خوب را ویژه آن [[حضرت]] قرار میداد. [[خاندان]] ابوطالب هرگاه تنها یا با هم [[غذا]] میخوردند و پیامبر{{صل}} سر سفره حاضر نبود، [[احساس]] سیری نمیکردند و هرگاه همراه ایشان [[غذا]] میخوردند احساس [[راحتی]] و سیری میکردند و معمولاً هنگامی که [[خانواده]] [[ابوطالب]] میخواستند غذا بخورند، ابوطالب میگفت: خودتان میدانید که بهتر است تا آمدن پسرم ([[محمد]]{{صل}}) [[صبر]] کنید. و چون [[پیامبر]]{{صل}} میآمد و همراه ایشان غذا میخورد، چیزی از غذایشان اضافه میآمد و ابوطالب به پیامبر{{صل}} میگفت: تو [[فرخنده]] و مبارکی<ref>أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۴، ص۹۹.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۱-۵۳.</ref> | ||
==ابوطالب و [[پشتیبانی]] از پیامبر{{صل}}== | ==ابوطالب و [[پشتیبانی]] از پیامبر{{صل}}== | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۳۷: | ||
سپس پرسید: فرزندم، چه کسی به تو بیاحترامی کرد؟ [[پیامبر]]{{صل}} به [[عبدالله زبعری]] اشاره کرد. [[ابوطالب]] مقداری از خونهای شتر را برداشت و به دماغ [[عبدالله زبعری]] مالید و بعد [[دستور]] داد از آن کثافات بر سر تمامی آن جمعیت ریختند، سپس فرمود: "پسر برادرم [[راضی]] شدی؟" | سپس پرسید: فرزندم، چه کسی به تو بیاحترامی کرد؟ [[پیامبر]]{{صل}} به [[عبدالله زبعری]] اشاره کرد. [[ابوطالب]] مقداری از خونهای شتر را برداشت و به دماغ [[عبدالله زبعری]] مالید و بعد [[دستور]] داد از آن کثافات بر سر تمامی آن جمعیت ریختند، سپس فرمود: "پسر برادرم [[راضی]] شدی؟" | ||
در [[روایت]] دیگری است که [[فاطمه]] [[زهرا]] کثافات را از [[لباس]] [[پدر]] پاک کرد و سپس نزد ابوطالب آمد و گفت: "عمو [[جان]] [[موقعیت]] پدرم نزد شما چگونه است؟" ابوطالب پاسخ داد: "او سرور، بزرگوار، [[عزیز]] و محترم است"، بعد پرسید: مگر چه شده است؟ [[حضرت فاطمه]] ماجرا را گفت و ابوطالب همانگونه عمل کرد و سپس نزد فاطمه برگشت و فرمود: "دخترکم، موقعیت پدر تو نزد ما این است"<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۹، باب مولد النبی{{صل}}، ح۳۰.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | در [[روایت]] دیگری است که [[فاطمه]] [[زهرا]] کثافات را از [[لباس]] [[پدر]] پاک کرد و سپس نزد ابوطالب آمد و گفت: "عمو [[جان]] [[موقعیت]] پدرم نزد شما چگونه است؟" ابوطالب پاسخ داد: "او سرور، بزرگوار، [[عزیز]] و محترم است"، بعد پرسید: مگر چه شده است؟ [[حضرت فاطمه]] ماجرا را گفت و ابوطالب همانگونه عمل کرد و سپس نزد فاطمه برگشت و فرمود: "دخترکم، موقعیت پدر تو نزد ما این است"<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۹، باب مولد النبی{{صل}}، ح۳۰.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۴-۵۵.</ref> | ||
===نمونه دوم از [[پشتیبانی]] ابوطالب=== | ===نمونه دوم از [[پشتیبانی]] ابوطالب=== | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۶۱: | ||
{{عربی|فَقُلْتُ لَهُمُ اللَّهُ رَبِّي وَ نَاصِرِي *** عَلَى كُلِّ بَاغٍ مِنْ لُؤَيِّ بْنِ غَالِبِ}}؛ ایمان ابوطالب، شیخ مفید، ص۴۸؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۱.</ref>. | {{عربی|فَقُلْتُ لَهُمُ اللَّهُ رَبِّي وَ نَاصِرِي *** عَلَى كُلِّ بَاغٍ مِنْ لُؤَيِّ بْنِ غَالِبِ}}؛ ایمان ابوطالب، شیخ مفید، ص۴۸؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۱.</ref>. | ||
در [[عظمت]] پشتیبانی او از [[پیامبر]]{{صل}} همین بس که پس از [[وفات]] [[ابوطالب]] به پیامبر{{صل}} [[الهام]] شد اکنون که یاور و [[پشتیبان]] تو از [[دنیا]] رفت، از [[مکه]] خارج شو<ref>انفال، ص۳۰؛ مستدرک سفینة البحار، علی نمازی شاهرودی، ج۶، ص۵۶۲.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | در [[عظمت]] پشتیبانی او از [[پیامبر]]{{صل}} همین بس که پس از [[وفات]] [[ابوطالب]] به پیامبر{{صل}} [[الهام]] شد اکنون که یاور و [[پشتیبان]] تو از [[دنیا]] رفت، از [[مکه]] خارج شو<ref>انفال، ص۳۰؛ مستدرک سفینة البحار، علی نمازی شاهرودی، ج۶، ص۵۶۲.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۵-۵۶.</ref> | ||
===نمونه سوم از پشتیبانی ابوطالب=== | ===نمونه سوم از پشتیبانی ابوطالب=== | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۸۰: | ||
[[مطعم بن عدی]] گفت: "با این عمل بستگانت را از بین میبردی!" | [[مطعم بن عدی]] گفت: "با این عمل بستگانت را از بین میبردی!" | ||
ابوطالب گفت: "هر چند چنین میشد"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۳؛ الاحتجاج، طبرسی، پاورقی صفحه ۳۴۱؛ العمده، ابن البطریق، ص۴۱۱.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | ابوطالب گفت: "هر چند چنین میشد"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۳؛ الاحتجاج، طبرسی، پاورقی صفحه ۳۴۱؛ العمده، ابن البطریق، ص۴۱۱.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۶-۵۸.</ref> | ||
==[[ابوطالب]] و [[دعوت به اسلام]]== | ==[[ابوطالب]] و [[دعوت به اسلام]]== | ||
[[حضرت صادق]]{{ع}} فرمود: "اولین [[نماز]] جماعتی که برپا شد نمازی بود که [[پیامبر]]{{صل}} با [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به [[جماعت]] میخواند و در این حال [[حضرت]] ابوطالب و فرزندش، [[جعفر]] از کنار ایشان عبور میکردند، پس ابوطالب به جعفر فرمود: " پهلوی پسر عمویت نماز بخوان "، چون او هم به نماز مشغول شد ابوطالب خوشحال شد<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص۵۹۸؛ الفصول المختاره، سید مرتضی، ص۱۷۱؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۸۶.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | [[حضرت صادق]]{{ع}} فرمود: "اولین [[نماز]] جماعتی که برپا شد نمازی بود که [[پیامبر]]{{صل}} با [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به [[جماعت]] میخواند و در این حال [[حضرت]] ابوطالب و فرزندش، [[جعفر]] از کنار ایشان عبور میکردند، پس ابوطالب به جعفر فرمود: " پهلوی پسر عمویت نماز بخوان "، چون او هم به نماز مشغول شد ابوطالب خوشحال شد<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص۵۹۸؛ الفصول المختاره، سید مرتضی، ص۱۷۱؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۸۶.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۸.</ref> | ||
==ابوطالب و [[دعوت]] [[نجاشی]] به [[اسلام]]== | ==ابوطالب و [[دعوت]] [[نجاشی]] به [[اسلام]]== | ||
خط ۱۹۹: | خط ۲۱۷: | ||
{{عربی|و إنكم تتلونه في كتابكم *** بصدق حديث لا حديث الترجم}} | {{عربی|و إنكم تتلونه في كتابكم *** بصدق حديث لا حديث الترجم}} | ||
{{عربی|فلا تجعلوا لله ندا و أسلموا *** فإن طريق الحق ليس بمظلم}} | {{عربی|فلا تجعلوا لله ندا و أسلموا *** فإن طريق الحق ليس بمظلم}} | ||
{{عربی|و إنك ما يأتيك منا عصابة *** لقصدك إلا أرجعوا بالتكرم}}؛ سیره ابن اسحاق، ابن اسحاق، ج۴، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | {{عربی|و إنك ما يأتيك منا عصابة *** لقصدك إلا أرجعوا بالتكرم}}؛ سیره ابن اسحاق، ابن اسحاق، ج۴، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۹-۶۰.</ref> | ||
==[[ابوطالب]] و [[ابولهب]]== | ==[[ابوطالب]] و [[ابولهب]]== | ||
خط ۲۲۴: | خط ۲۴۲: | ||
ابولهب از ماجرای [[اعتراض]] بنی مخزوم به ابوطالب [[آگاه]] شد، به میان قریش آمد و فریاد زد: "ای گروه قریش! به [[خدا]] درباره این پیرمرد گستاخی کردید چون پیوسته درباره پناهندگان به او خرده میگیرید؛ به خدا اگر از این [[رفتار]] [[دست]] برندارید، من هم برای طرفداری و [[پشتیبانی]] از او [[قیام]] خواهم کرد تا بهتر بتواند از پناهندگان خود محافظت کند". | ابولهب از ماجرای [[اعتراض]] بنی مخزوم به ابوطالب [[آگاه]] شد، به میان قریش آمد و فریاد زد: "ای گروه قریش! به [[خدا]] درباره این پیرمرد گستاخی کردید چون پیوسته درباره پناهندگان به او خرده میگیرید؛ به خدا اگر از این [[رفتار]] [[دست]] برندارید، من هم برای طرفداری و [[پشتیبانی]] از او [[قیام]] خواهم کرد تا بهتر بتواند از پناهندگان خود محافظت کند". | ||
قریش که چنان دیدند، گفتند: ما از این پس به چنین کارهایی که موجب [[ناراحتی]] تو گردد، [[اقدام]] نخواهیم کرد، و بدین وسیله ابولهب را که در [[دشمنی]] با [[رسول خدا]]{{صل}} هم [[عقیده]] آنها بود، ساکت کردند. ابوطالب که سخنان ابولهب را در [[دفاع]] از او شنید، به [[امید]] آنکه شاید او از [[مخالفت]] خویش با [[بنیهاشم]] در [[دفاع]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[دست]] بردارد، اشعاری سرود که در آنها [[ابولهب]] را به [[یاری]] خود و دفاع از [[پیامبر]]{{صل}} [[دعوت]] نمود؛ ولی این اشعار تأثیری در ابولهب نکرد و او همچنان به مخالفت خویش ادامه داد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | قریش که چنان دیدند، گفتند: ما از این پس به چنین کارهایی که موجب [[ناراحتی]] تو گردد، [[اقدام]] نخواهیم کرد، و بدین وسیله ابولهب را که در [[دشمنی]] با [[رسول خدا]]{{صل}} هم [[عقیده]] آنها بود، ساکت کردند. ابوطالب که سخنان ابولهب را در [[دفاع]] از او شنید، به [[امید]] آنکه شاید او از [[مخالفت]] خویش با [[بنیهاشم]] در [[دفاع]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[دست]] بردارد، اشعاری سرود که در آنها [[ابولهب]] را به [[یاری]] خود و دفاع از [[پیامبر]]{{صل}} [[دعوت]] نمود؛ ولی این اشعار تأثیری در ابولهب نکرد و او همچنان به مخالفت خویش ادامه داد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۰-۴۹.</ref> | ||
[[ابوطالب]] و محاصره در [[شِعب]] [[ابیطالب]] | [[ابوطالب]] و محاصره در [[شِعب]] [[ابیطالب]] | ||
خط ۳۰۶: | خط ۳۲۴: | ||
ابوطالب گفت: "نه، برای این منظور نیامدهام، اما فرزند برادرم به من خبر داد و او [[دروغ]] نمیگوید که موریانه [[نامه]] شما را از بین برده و به جز [[نام خدا]] و مهرها از آن چیزی باقی نمانده است؛ بروید ملاحظه کنید، اگر راست گفته بود از این [[ظلم]] و [[جنایت]] و [[قطع رحم]] [[دست]] بکشید و اگر چنین نبود و او دروغ گفته بود، او را به شما تسلیم خواهم کرد؛ خواستید او را بکشید و خواستید زنده نگه دارید". | ابوطالب گفت: "نه، برای این منظور نیامدهام، اما فرزند برادرم به من خبر داد و او [[دروغ]] نمیگوید که موریانه [[نامه]] شما را از بین برده و به جز [[نام خدا]] و مهرها از آن چیزی باقی نمانده است؛ بروید ملاحظه کنید، اگر راست گفته بود از این [[ظلم]] و [[جنایت]] و [[قطع رحم]] [[دست]] بکشید و اگر چنین نبود و او دروغ گفته بود، او را به شما تسلیم خواهم کرد؛ خواستید او را بکشید و خواستید زنده نگه دارید". | ||
وقتی [[قریش]] نامه را دیدند، هر کس مهر خود را [[مشاهده]] کرد اما چیز دیگری در آن ندید. ابوطالب نیز آنها را [[نصیحت]] کرد و آنها هم سرها را به زیر انداخته و متفرق شدند. سپس در این باره جلساتی تشکیل دادند اما به نتیجه و جوابی نرسیدند، تا آنکه [[ابوجهل]] گفت: "مبارزه با این امر، توأم با سیهروزی است". پس جمعیتی از قریش از این [[پیمان]] خود دست کشیدند و بنیهاشم توانستند از محاصره بیرون آیند<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۹ و به همین مضمون: الخرائج والجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | وقتی [[قریش]] نامه را دیدند، هر کس مهر خود را [[مشاهده]] کرد اما چیز دیگری در آن ندید. ابوطالب نیز آنها را [[نصیحت]] کرد و آنها هم سرها را به زیر انداخته و متفرق شدند. سپس در این باره جلساتی تشکیل دادند اما به نتیجه و جوابی نرسیدند، تا آنکه [[ابوجهل]] گفت: "مبارزه با این امر، توأم با سیهروزی است". پس جمعیتی از قریش از این [[پیمان]] خود دست کشیدند و بنیهاشم توانستند از محاصره بیرون آیند<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۹ و به همین مضمون: الخرائج والجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۲-۶۷.</ref> | ||
==[[ایمان]] [[ابوطالب]]== | ==[[ایمان]] [[ابوطالب]]== | ||
خط ۴۰۱: | خط ۴۱۹: | ||
ابن أبی الحدید مینویسد: ""[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[جبرئیل]] به من گفت: [[خداوند]] [[شفاعت]] تو را درباره شش کس میپذیرد: کسی که تو را در شکم خود جای داد و برداشت - [[آمنه بنت وهب]] - و کسی که تو را از پشت خود فرود آورد - [[عبدالله بن عبدالمطلب]] - و کسی که تو را در کنار خود [[سرپرستی]] کرد - [[ابوطالب]] - و کسی تو را در [[خانه]] خود [[پناه]] داد - [[عبدالمطلب]] - و [[برادری]] که در [[روزگار]] پیش از [[اسلام]] داشتی و... <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ إِنَّ اَللَّهَ مُشَفِّعُكَ فِي سِتَّةٍ بَطْنٍ حَمَلَتْكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ وَ صُلْبٍ أَنْزَلَكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ أَبِي طَالِبٍ وَ بَيْتٍ آوَاكَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ أَخٍ كَانَ لَكَ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا كَانَ فِعْلُهُ قَالَ كَانَ سَخِيّاً يُطْعِمُ اَلطَّعَامَ وَ يَجُودُ بِالنَّوَالِ وَ ثَدْيٍ أَرْضَعَتْكَ حَلِيمَةَ بِنْتِ أَبِي ذُؤَيْبٍ}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۷.</ref>. | ابن أبی الحدید مینویسد: ""[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[جبرئیل]] به من گفت: [[خداوند]] [[شفاعت]] تو را درباره شش کس میپذیرد: کسی که تو را در شکم خود جای داد و برداشت - [[آمنه بنت وهب]] - و کسی که تو را از پشت خود فرود آورد - [[عبدالله بن عبدالمطلب]] - و کسی که تو را در کنار خود [[سرپرستی]] کرد - [[ابوطالب]] - و کسی تو را در [[خانه]] خود [[پناه]] داد - [[عبدالمطلب]] - و [[برادری]] که در [[روزگار]] پیش از [[اسلام]] داشتی و... <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ إِنَّ اَللَّهَ مُشَفِّعُكَ فِي سِتَّةٍ بَطْنٍ حَمَلَتْكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ وَ صُلْبٍ أَنْزَلَكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ أَبِي طَالِبٍ وَ بَيْتٍ آوَاكَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ أَخٍ كَانَ لَكَ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا كَانَ فِعْلُهُ قَالَ كَانَ سَخِيّاً يُطْعِمُ اَلطَّعَامَ وَ يَجُودُ بِالنَّوَالِ وَ ثَدْيٍ أَرْضَعَتْكَ حَلِيمَةَ بِنْتِ أَبِي ذُؤَيْبٍ}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۷.</ref>. | ||
از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: "[[خدای عزوجل]] درباره چهار کس: پدرم، مادرم، عمویم و برادری که پیش از اسلام داشتم که درباره آنها به من [[وعده]] داده است. ([[نیکی]] خواهد نمود"<ref>{{متن حدیث| إن الله عز وجل وعدني في أربعة في أبي وأمي وعمي وأخ كان لي في الجاهلية}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: "[[خدای عزوجل]] درباره چهار کس: پدرم، مادرم، عمویم و برادری که پیش از اسلام داشتم که درباره آنها به من [[وعده]] داده است. ([[نیکی]] خواهد نمود"<ref>{{متن حدیث| إن الله عز وجل وعدني في أربعة في أبي وأمي وعمي وأخ كان لي في الجاهلية}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۶۷-۷۶.</ref> | ||
==آیا ابوطالب [[بیایمان]] از [[دنیا]] رفت؟== | ==آیا ابوطالب [[بیایمان]] از [[دنیا]] رفت؟== | ||
خط ۴۱۶: | خط ۴۳۴: | ||
همچنین گفته شده اگر ابوطالب [[مسلمان]] شده بود، پیامبر{{صل}} بر او [[نماز]] میگزارد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۲۰۰. </ref>. | همچنین گفته شده اگر ابوطالب [[مسلمان]] شده بود، پیامبر{{صل}} بر او [[نماز]] میگزارد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۲۰۰. </ref>. | ||
ولی این اشکال هم درست نیست، چون آن [[زمان]] هنوز نماز گزاردن بر میت [[سنت]] نشده بود؛ همانگونه که پیامبر{{صل}} بر [[حضرت خدیجه]]{{س}} نیز که سه [[روز]] بعد از ابوطالب [[رحلت]] نمود، نماز نگزارد<ref>آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۷۲۶.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | ولی این اشکال هم درست نیست، چون آن [[زمان]] هنوز نماز گزاردن بر میت [[سنت]] نشده بود؛ همانگونه که پیامبر{{صل}} بر [[حضرت خدیجه]]{{س}} نیز که سه [[روز]] بعد از ابوطالب [[رحلت]] نمود، نماز نگزارد<ref>آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۷۲۶.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۶-۷۸.</ref> | ||
==گفتار [[دانشمندان]] درباره ابوطالب== | ==گفتار [[دانشمندان]] درباره ابوطالب== | ||
خط ۴۳۸: | خط ۴۵۶: | ||
{{عربی|کما لایضر إیاب الصباح *** من ظن ضوء النهار الظلاما}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج۳، ص۳۱۷.</ref>. | {{عربی|کما لایضر إیاب الصباح *** من ظن ضوء النهار الظلاما}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج۳، ص۳۱۷.</ref>. | ||
[[ابوعثمان، عمر بن بحر جاحظ]]، که یکی از علمای [[تسنن]] است درباره ابوطالب چنین میگوید: "ابوطالب، [[پشتیبان]] و [[یاور]] [[پیامبر]] بود و او را بسیار [[دوست]] میداشت. او [[سرپرست]] و تربیتکننده پیامبر بود و او کسی بود که به [[پیامبری]] و [[رسالت]] وی اعتراف داشت و درباره [[مناقب]] و [[فضایل]] پیامبر اشعار بسیاری گفته است، و او بزرگ [[قریش]] بود"<ref>{{عربی|حامی النبی و معینه و محبه أشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوّته و المعترف برسالته و المنشد فی مناقبه أبیاتا کثیرة و شیخ قریش أبوطالب}}؛ ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۰ (باب ۵۲).</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | [[ابوعثمان، عمر بن بحر جاحظ]]، که یکی از علمای [[تسنن]] است درباره ابوطالب چنین میگوید: "ابوطالب، [[پشتیبان]] و [[یاور]] [[پیامبر]] بود و او را بسیار [[دوست]] میداشت. او [[سرپرست]] و تربیتکننده پیامبر بود و او کسی بود که به [[پیامبری]] و [[رسالت]] وی اعتراف داشت و درباره [[مناقب]] و [[فضایل]] پیامبر اشعار بسیاری گفته است، و او بزرگ [[قریش]] بود"<ref>{{عربی|حامی النبی و معینه و محبه أشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوّته و المعترف برسالته و المنشد فی مناقبه أبیاتا کثیرة و شیخ قریش أبوطالب}}؛ ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۰ (باب ۵۲).</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۸-۷۹.</ref> | ||
==[[وصیت]] ابوطالب== | ==[[وصیت]] ابوطالب== | ||
خط ۴۵۸: | خط ۴۷۶: | ||
وقتی خبر مرگ ابوطالب به [[رسول خدا]]{{صل}} رسید، سخت بیتاب شد. سپس وارد [[منزل]] او شد و بر پیشانی راست او چهار بار و بر پیشانی چپش سه بار دست کشید و سپس گفت: "ای عمو، مرا در [[کودکی]] پرورش دادی و در [[یتیمی]] [[سرپرستی]] کردی و در [[بزرگی]] [[یاری]] نمودی، [[خدا]] به تو جزای خیر دهد"<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. | وقتی خبر مرگ ابوطالب به [[رسول خدا]]{{صل}} رسید، سخت بیتاب شد. سپس وارد [[منزل]] او شد و بر پیشانی راست او چهار بار و بر پیشانی چپش سه بار دست کشید و سپس گفت: "ای عمو، مرا در [[کودکی]] پرورش دادی و در [[یتیمی]] [[سرپرستی]] کردی و در [[بزرگی]] [[یاری]] نمودی، [[خدا]] به تو جزای خیر دهد"<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. | ||
پیامبر{{صل}} [[سال]] [[رحلت ابوطالب]] و [[حضرت خدیجه]]{{س}} را که بزرگترین حامیان آن [[حضرت]] بودند، "عام الحزن" یعنی سال [[اندوه]] نامید<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰؛ الحدائق الناظره، محقق بحرانی، ج۱۷، ص۴۲۳.</ref> و فرمود: {{متن حدیث|اجتمعت علی هذه الأمة فی هذه الایام مصیبتان لاأدری بأیهما أنا أشد جزعا}}؛ "در این روزها بر این [[امت]] دو [[مصیبت]] وارد شده است که نمیدانم به کدام یک از آن دو بیتابتر باشم <ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. و نیز از آن حضرت [[نقل]] شده است که فرمود: "آنچه را که [[قریش]] از [[اذیت]] و [[رنج]] بر سرم آوردند، کمتر از مصیبت [[مرگ]] [[ابیطالب]] است، زیرا آنها بعد از مرگ وی بر [[آزار]] من افزودند"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت ـ خلیلی)، ج۷، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم | پیامبر{{صل}} [[سال]] [[رحلت ابوطالب]] و [[حضرت خدیجه]]{{س}} را که بزرگترین حامیان آن [[حضرت]] بودند، "عام الحزن" یعنی سال [[اندوه]] نامید<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰؛ الحدائق الناظره، محقق بحرانی، ج۱۷، ص۴۲۳.</ref> و فرمود: {{متن حدیث|اجتمعت علی هذه الأمة فی هذه الایام مصیبتان لاأدری بأیهما أنا أشد جزعا}}؛ "در این روزها بر این [[امت]] دو [[مصیبت]] وارد شده است که نمیدانم به کدام یک از آن دو بیتابتر باشم <ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. و نیز از آن حضرت [[نقل]] شده است که فرمود: "آنچه را که [[قریش]] از [[اذیت]] و [[رنج]] بر سرم آوردند، کمتر از مصیبت [[مرگ]] [[ابیطالب]] است، زیرا آنها بعد از مرگ وی بر [[آزار]] من افزودند"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت ـ خلیلی)، ج۷، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۹-۸۱.</ref> | ||
==ابوطالب در دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳== | ==ابوطالب در دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳== | ||
[[حضرت]] [[ابوطالب]]، [[فرزند]] [[عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]، عموی بزرگوار [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، یگانه حامی ایشان پس از [[عبد المطلب]]، [[پدر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، بزرگ [[قریش]] و [[رئیس]] [[مکه]] است که دارای [[وقار]] [[حکما]] و [[هیبت]] [[فرمانروایان]] بود. درباره نامش میان [[اسامی]] [[عمران]]، [[عبدمناف]] و [[ابوطالب]] [[اختلاف]] نظر است و مشهور و معروف میان مورخان این است که نام وی [[عبدمناف]] بود و [[عمران]] نیز گفته شده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۶. جهت توضیح بیشتر ر.ک: جلد دوم دایرة المعارف صحابه.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۱۴۶.</ref>. | [[حضرت]] [[ابوطالب]]، [[فرزند]] [[عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]، عموی بزرگوار [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، یگانه حامی ایشان پس از [[عبد المطلب]]، [[پدر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، بزرگ [[قریش]] و [[رئیس]] [[مکه]] است که دارای [[وقار]] [[حکما]] و [[هیبت]] [[فرمانروایان]] بود. درباره نامش میان [[اسامی]] [[عمران]]، [[عبدمناف]] و [[ابوطالب]] [[اختلاف]] نظر است و مشهور و معروف میان مورخان این است که نام وی [[عبدمناف]] بود و [[عمران]] نیز گفته شده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۶. جهت توضیح بیشتر ر.ک: جلد دوم دایرة المعارف صحابه.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۱۴۶.</ref>. | ||
{{مدخل امام علی}} | {{مدخل امام علی}} |