پرش به محتوا

سهل بن حنیف اوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۲: خط ۵۲:


==سهل و [[همراهی]] [[پیامبر]]{{صل}} در مهمانی==
==سهل و [[همراهی]] [[پیامبر]]{{صل}} در مهمانی==
[[علی]]{{ع}} می‌فرماید: “یهود نزد زنی [[یهودی]] به نام [[عبده]] آمدند و گفتند: تو می‌دانی که [[محمد]] پشت [[بنی اسرائیل]] را شکسته و [[یهود]] را نابود کرده است. سپس [[زهری]] به او نشان دادند و گفتند: همل اشراف یهود این زهر را با نرخ گرانی آماده کردند و مزد زیادی به تو می‌دهند که گوشت این گوسفند را با آن زهرآلود کنی و به او بخورانی. عبده آن گوسفند را بریان کرد و همه رؤسای بنی اسرائیل را به [[خانه]] خود [[دعوت]] کرد و نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: یا محمد، همه رؤسای یهود به [[منزل]] من آمده‌اند، تو هم با یارانت به مهمانی من بیایید. رسول خدا همراه علی{{ع}}، [[ابودجانه]]، [[ابوایوب]]، [[سهل بن حنیف]] و جمعی از [[مهاجران]] به منزل او آمدند. گوسفند بریان را آوردند چون گوسفند بریان را به حضور رسول خدا{{صل}} آوردند، شانه [[مسموم]] آن به سخن آمد و گفت: دست نگهدار ای محمد، مرا مخور! من مسموم هستم. پیامبر{{صل}} عبده را خواست و به او فرمود: چرا این کار را کردی؟ او گفت: با خود گفتم، اگر پیامبرست، به او زیانی نمی‌رسد و اگر [[دروغگو]] و یا جادوگرست، [[قوم]] خود را از دست او راحت کرده‌ام”<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۲۲۴-۲۲۵.</ref>.<ref>حبیب عباسی|عباسی، حبیب، سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۴۳-۲۴۴.</ref>
[[علی]]{{ع}} می‌فرماید: "یهود نزد زنی [[یهودی]] به نام [[عبده]] آمدند و گفتند: تو می‌دانی که [[محمد]] پشت [[بنی اسرائیل]] را شکسته و [[یهود]] را نابود کرده است. سپس [[زهری]] به او نشان دادند و گفتند: همه اشراف یهود این زهر را با نرخ گرانی آماده کردند و مزد زیادی به تو می‌دهند که گوشت این گوسفند را با آن زهرآلود کنی و به او بخورانی. عبده آن گوسفند را بریان کرد و همه رؤسای بنی اسرائیل را به [[خانه]] خود [[دعوت]] کرد و نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: "یا محمد، همه رؤسای یهود به [[منزل]] من آمده‌اند، تو هم با یارانت به مهمانی من بیایید. رسول خدا همراه علی{{ع}}، [[ابودجانه]]، [[ابوایوب]]، [[سهل بن حنیف]] و جمعی از [[مهاجران]] به منزل او آمدند. گوسفند بریان را آوردند چون گوسفند بریان را به حضور رسول خدا{{صل}} آوردند، شانه [[مسموم]] آن به سخن آمد و گفت: "دست نگهدار ای محمد، مرا مخور! من مسموم هستم. پیامبر{{صل}} عبده را خواست و به او فرمود: "چرا این کار را کردی؟" او گفت: "با خود گفتم، اگر پیامبرست، به او زیانی نمی‌رسد و اگر [[دروغگو]] و یا جادوگرست، [[قوم]] خود را از دست او راحت کرده‌ام"<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۲۲۴-۲۲۵.</ref>.<ref>حبیب عباسی|عباسی، حبیب، سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۹۸.</ref>


==سهل در [[زمان]] [[خلفاء]]==
==سهل در [[زمان]] [[خلفاء]]==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش