پرش به محتوا

سهل بن حنیف اوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۸۸: خط ۸۸:
[[صعصعة بن صوحان]] می‌گوید: من آب [[راهب]] را موقعی که [[علی]]{{ع}} سنگ را از جای کند و [[مردم]] سیراب شدند، دیدم و گفتار او را درباره علی{{ع}} شنیدم. آن [[روز]] [[سهل بن حنیف]] ماجرای خالد با آن راهب را برایم [[نقل]] کرد<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ج۲، ص۳۶۸-۳۷۳ (با تلخیص).</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۰۰-۳۰۳.</ref>
[[صعصعة بن صوحان]] می‌گوید: من آب [[راهب]] را موقعی که [[علی]]{{ع}} سنگ را از جای کند و [[مردم]] سیراب شدند، دیدم و گفتار او را درباره علی{{ع}} شنیدم. آن [[روز]] [[سهل بن حنیف]] ماجرای خالد با آن راهب را برایم [[نقل]] کرد<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ج۲، ص۳۶۸-۳۷۳ (با تلخیص).</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۰۰-۳۰۳.</ref>


==سهل و [[جانشینی علی]]{{ع}} در مدینه==
==سهل و [[جانشینی علی]]{{ع}} در [[مدینه]]==
پس از [[بیعت مردم]] با علی{{ع}} طلحه و زبیر مدعی شدند که به [[اجبار]] بیعت کرده‌اند، پس به [[مکه]] رفتند که [[عایشه]] هم آنجا بود، و سپس همراه عایشه به [[بصره]] رفتند و شروع به [[خونخواهی عثمان]] کردند. این خبر به علی{{ع}} رسید؛ علی{{ع}} [[عمار بن یاسر]]، سهل بن حنیف و [[محمد بن ابی بکر]] را [[دعوت]] و آنها را از این خبر مطلع کرد و با آنها [[مشورت]] فرمود. آنها نیز از علی{{ع}} [[حمایت]] کردند<ref>الجمل، شیخ مفید، ص۱۲۸.</ref>.
پس از [[بیعت مردم]] با [[علی]]{{ع}} [[طلحه]] و [[زبیر]] مدعی شدند که به [[اجبار]] [[بیعت]] کرده‌اند، پس به [[مکه]] رفتند که [[عایشه]] هم آنجا بود، و سپس همراه عایشه به [[بصره]] رفتند و شروع به [[خونخواهی عثمان]] کردند. این خبر به علی{{ع}} رسید؛ علی{{ع}} [[عمار بن یاسر]]، [[سهل بن حنیف]] و [[محمد بن ابی بکر]] را [[دعوت]] و آنها را از این خبر مطلع کرد و با آنها [[مشورت]] فرمود. آنها نیز از علی{{ع}} [[حمایت]] کردند <ref>الجمل، شیخ مفید، ص۱۲۸.</ref>.
به [[نقل]] دیگر، پس از رخ دادن حوادثی بعد از [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} عمار یاسر به نزد [[ابوهیثم]]، [[ابوایوب]] و سهل بن حنیف و گروهی از [[مهاجر]] و [[انصار]] آمد و گفت: “آگاه باشید که از چند نفر خبرهایی درباره [[مخالفت]] آنها با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به ما رسیده است”. پس همگی برخاسته، نزد آن [[حضرت]] رفتند و گفتند: ای [[امیرمؤمنان]]، در کار خود بنگر و با این [[طایفه]] [[قریشیان]] به شدت برخورد کن که بیعت با تو را شکسته، و با امر تو مخالفت کرده‌اند و [[پنهانی]] ما را به رها کردن تو فرا می‌خوانند. [[خداوند]] تو را به آن چه [[خشنود]] است [[هدایت]] و به طریق بندگی‌اش [[ارشاد]] کند. این کار آنها به این جهت است که پیشوایشان را [[دوست]] ندارند و [[راه]] را نیز گم کرده‌اند و چون میان آنها و غیر [[عرب‌ها]] به [[برابری]] [[رفتار]] کرده‌ای، ناخشنود شدند و با دشمنت به [[مشورت]] نشستند و او را بزرگ شمردند و این کار آنها برای پراکنده ساختن [[جماعت]] [[مسلمانان]] و جلب [[حمایت]] آنان بوده است<ref>الجمل، ضامن بن شدغم مدنی، ص۳۳.</ref>. بالاخره [[علی]]{{ع}} از [[مدینه]] به سوی [[عراق]] حرکت کرد و [[سهل بن حنیف]] را به [[جانشینی]] خود در مدینه گماشت و سپس برای او نوشت که ابوحسن مازنی را در مدینه گماشته و خود به آن [[حضرت]] ملحق شود. پس علی{{ع}} در [[ذی قار]] فرود آمد و [[عمار بن یاسر]] و [[حسن]]{{ع}} را به [[کوفه]] فرستاد و از [[مردم]] خواست که به [[یاری]] او بشتابند و آنان آمدند و علی{{ع}} همراه ایشان به [[بصره]] رفت و با [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] و همراهان ایشان از [[اهل]] بصره و دیگر [[قبایل]] بودند، [[جنگ]] کرد و این برخورد که همان [[جنگ جمل]] است در [[جمادی]] الاخر سال سی و [[ششم هجری]] بود<ref>در جنگ جمل هنگامی که علی{{ع}} در محل ذی قار توقف کرد، عایشه نامه‌ای به این مضمون به [[حفصه]] نوشت: به تو خبر می‌دهم که علی{{ع}} در [[ذی‌قار]] فرود آمده و از [[ترس]] در آنجا توقف کرده، چون شنیده که جمعیت ما زیاد است؛ نه می‌تواند پیش بیاید و نه می‌تواند برگردد. حفصه [[کنیزان]] خود را جمع کرد و به آنها [[دستور]] داد چنگ و ساز بنوازند و تصنیف‌هایی در [[مذمت]] علی{{ع}} بخوانند؛ از جمله:
 
به [[نقل]] دیگر، پس از رُخ دادن حوادثی بعد از [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[عمار یاسر]] به نزد [[ابوهیثم]]، [[ابوایوب]] و سهل بن حنیف و گروهی از [[مهاجر]] و [[انصار]] آمد و گفت: "آگاه باشید که از چند نفر خبرهایی درباره [[مخالفت]] آنها با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به ما رسیده است". پس همگی برخاسته، نزد آن [[حضرت]] رفتند و گفتند: ای [[امیرمؤمنان]]، در کار خود بنگر و با این [[طایفه]] [[قریشیان]] به شدت برخورد کن که بیعت با تو را شکسته، و با امر تو مخالفت کرده‌اند و [[پنهانی]] ما را به رها کردن تو فرا می‌خوانند. [[خداوند]] تو را به آن چه [[خشنود]] است [[هدایت]] و به طریق بندگی‌اش [[ارشاد]] کند. این کار آنها به این جهت است که پیشوایشان را [[دوست]] ندارند و [[راه]] را نیز گم کرده‌اند و چون میان آنها و غیر [[عرب‌ها]] به [[برابری]] [[رفتار]] کرده‌ای، ناخشنود شدند و با دشمنت به مشورت نشستند و او را بزرگ شمردند و این کار آنها برای پراکنده ساختن [[جماعت]] [[مسلمانان]] و جلب حمایت آنان بوده است<ref>الجمل، ضامن بن شدغم مدنی، ص۳۳.</ref>. بالاخره علی{{ع}} از مدینه به سوی [[عراق]] حرکت کرد و سهل بن حنیف را به [[جانشینی]] خود در مدینه گماشت و سپس برای او نوشت که ابوحسن مازنی را در مدینه گماشته و خود به آن حضرت ملحق شود. پس علی{{ع}} در [[ذی قار]] فرود آمد و [[عمار بن یاسر]] و [[حسن]]{{ع}} را به [[کوفه]] فرستاد و از [[مردم]] خواست که به [[یاری]] او بشتابند و آنان آمدند و [[علی]]{{ع}} همراه ایشان به [[بصره]] رفت و با [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] و همراهان ایشان از [[اهل]] بصره و دیگر [[قبایل]] بودند، [[جنگ]] کرد و این برخورد که همان [[جنگ جمل]] است در [[جمادی]] الاخر سال سی و [[ششم هجری]] بود<ref>در جنگ جمل هنگامی که علی{{ع}} در محل [[ذی قار]] توقف کرد، عایشه نامه‌ای به این مضمون به [[حفصه]] نوشت: به تو خبر می‌دهم که علی{{ع}} در [[ذی‌قار]] فرود آمده و از [[ترس]] در آنجا توقف کرده، چون شنیده که جمعیت ما زیاد است؛ نه می‌تواند پیش بیاید و نه می‌تواند برگردد. حفصه [[کنیزان]] خود را جمع کرد و به آنها [[دستور]] داد چنگ و ساز بنوازند و تصنیف‌هایی در [[مذمت]] علی{{ع}} بخوانند؛ از جمله:
{{عربی|ما الخبر ماالخبر *** علی فی [[سفر]] کالفرس [[الاشقر]]
{{عربی|ما الخبر ماالخبر *** علی فی [[سفر]] کالفرس [[الاشقر]]
ان تقدم [[عقر]] و ان تأخر نحر}}:
ان تقدم [[عقر]] و ان تأخر نحر}}:
چه خبر؟ چه خبر؟ علی در سفر مانند اسب ابلق است که اگر جلو برود گزیده و اگر عقب برگردد کشته می‌شود. [[دختران]] [[اهل مکه]] که [[آزادشدگان]] [[پیامبر]]{{صل}} بودند به نزد حفصه می‌رفتند و این تصنیف را گوش می‌دادند. [[ام کلثوم]] (مقصود [[زینب]] است) دختر علی{{ع}} از داستان با خبر شد. [[لباس]] پوشیده در میان عده‌ای از [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] به طور ناشناس وارد آن مجلس شد و پس از لحظه‌ای نقاب از صورت برگرفت. [[حفصه]] خجالت‌زده [[آیه استرجاع]] {{متن قرآن|انالله و انا الیه راجعون}} را به [[زبان]] راند. ام کلثوم فرمود: هم‌دستی شما علیه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تازگی ندارد؛ تو و [[عایشه]] همان کسانی هستید که علیه برادرش [[رسول خدا]]{{صل}} هم‌دستی و علیه او [[قیام]] کردید، تا آنکه [[خدای متعال]] آیه‌ای درباره شما نازل فرمود. حفصه گفت: [[خدا]] تو را [[رحمت]] کند، بس است! از [[بدگویی]] من دست بردار که من [[توبه]] کردم و شروع به [[استغفار]] کرد و [[دستور]] داد [[نامه]] عایشه را پاره کردند (الکافئه، [[شیخ مفید]]، ج۱۷، ص۱۶؛ الجمل، شیخ مفید، ص۱۴۹-۱۵۰؛ [[شرح نهج البلاغه]]، [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۴، ص۱۳).
چه خبر؟ چه خبر؟ علی در سفر مانند اسب ابلق است که اگر جلو برود گزیده و اگر عقب برگردد کشته می‌شود. [[دختران]] [[اهل مکه]] که [[آزادشدگان]] [[پیامبر]]{{صل}} بودند به نزد حفصه می‌رفتند و این تصنیف را گوش می‌دادند. [[ام کلثوم]] (مقصود [[زینب]] است) دختر علی{{ع}} از داستان با خبر شد. [[لباس]] پوشیده در میان عده‌ای از [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] به طور ناشناس وارد آن مجلس شد و پس از لحظه‌ای نقاب از صورت برگرفت. حفصه خجالت‌زده [[آیه استرجاع]] {{متن قرآن|انالله و انا الیه راجعون}} را به [[زبان]] راند. ام کلثوم فرمود: هم‌دستی شما علیه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تازگی ندارد؛ تو و عایشه همان کسانی هستید که علیه برادرش [[رسول خدا]]{{صل}} هم‌دستی و علیه او [[قیام]] کردید، تا آنکه [[خدای متعال]] آیه‌ای درباره شما نازل فرمود. حفصه گفت: [[خدا]] تو را [[رحمت]] کند، بس است! از [[بدگویی]] من دست بردار که من [[توبه]] کردم و شروع به [[استغفار]] کرد و دستور داد [[نامه]] [[عایشه]] را پاره کردند (الکافئه، [[شیخ مفید]]، ج۱۷، ص۱۶؛ الجمل، شیخ مفید، ص۱۴۹-۱۵۰؛ [[شرح نهج البلاغه]]، [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۴، ص۱۳).
[[سهل بن حنیف]] در این اشعارش به نامه عایشه اشاره می‌کند:
[[سهل بن حنیف]] در این اشعارش به نامه عایشه اشاره می‌کند:
۱- {{عربی|عذرنا الرجال بحرب الرجال *** فما للنساء و ما للسباب}}
۱- {{عربی|عذرنا الرجال بحرب الرجال *** فما للنساء و ما للسباب}}
خط ۹۹: خط ۱۰۰:
۳- {{عربی|و مخرجها الیوم من بیتها *** یعرفها الذنب نبح الکلاب}}
۳- {{عربی|و مخرجها الیوم من بیتها *** یعرفها الذنب نبح الکلاب}}
۴- {{عربی|الی ان اتانا کتاب لها *** مشوم فیا قبح ذاک الکتاب}}
۴- {{عربی|الی ان اتانا کتاب لها *** مشوم فیا قبح ذاک الکتاب}}
۱- گیرم که مردان را در [[جنگ]] با مردها بتوان معذور داشت؛ زنان را چه مناسبت با کوه‌ها و دره‌ها!
۱- گیرم که مردان را در [[جنگ]] با مردها بتوان معذور داشت؛ [[زنان]] را چه مناسبت با کوه‌ها و دره‌ها!
۲- آنچه که خود بدان [[مبتلا]] شدیم برای ما کافی نیست؟ خدا به تو خیر دهد با این هتک [[حجاب]] [[پیامبر]]{{صل}}.
۲- آنچه که خود بدان [[مبتلا]] شدیم برای ما کافی نیست؟ [[خدا]] به تو خیر دهد با این هتک [[حجاب]] [[پیامبر]]{{صل}}.
٣- و از بیرون آمدن او از منزلش که گناهش را زوزه سگ‌های [[حوأب]] به او فهمانید.
٣- و از بیرون آمدن او از منزلش که گناهش را زوزه سگ‌های [[حوأب]] به او فهمانید.
۴- تا آنکه از او برای ما نامه‌ای آمد، خدا رویش را سیاه کند که چه نامه [[زشتی]] بود! (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۴؛ الدر النظیم، [[ابن ابی حاتم]]، ص۳۴۴، به [[نقل]] از: الجمل، [[ابی مخنف]]).</ref>. علی{{ع}} بر آنان [[پیروز]] شد و [[طلحه]] و [[زبیر]] کشته شدند و شمار کشته‌شدگان به سیزده هزار تن رسید و [[علی]]{{ع}} پانزده [[شب]] در [[بصره]] ماند و آن‌گاه به [[کوفه]] رفت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۲۳.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۴۳-۲۴۴.</ref>
۴- تا آنکه از او برای ما نامه‌ای آمد، خدا رویش را سیاه کند که چه نامه [[زشتی]] بود! (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۴؛ الدر النظیم، [[ابن ابی حاتم]]، ص۳۴۴، به [[نقل]] از: الجمل، [[ابی مخنف]]).</ref>. [[علی]]{{ع}} بر آنان [[پیروز]] شد و [[طلحه]] و [[زبیر]] کشته شدند و شمار کشته‌شدگان به سیزده هزار تن رسید و علی{{ع}} پانزده [[شب]] در [[بصره]] ماند و آن‌گاه به [[کوفه]] رفت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۲۳.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سهل بن حنیف اوسی (مقاله)|مقاله «سهل بن حنیف اوسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۰۵-۳۰۷.</ref>


==سهل و [[ولایت]] [[فارس]]==
==سهل و [[ولایت]] [[فارس]]==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش