سهل بن حنیف اوسی: تفاوت میان نسخهها
←سهل و داستان حُبابه والبیّه
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
==سهل و داستان حُبابه والبیّه== | ==سهل و داستان حُبابه والبیّه== | ||
از [[رشید هجری]] [[نقل]] شده که گفت: روزی در [[مدینه]] من، [[سلمان]]، [[ابوعبدالرحمن]] بن [[قیس]] بن ورقاء، [[ابوالقاسم]] [[مالک بن تیهان]] و [[سهل بن حنیف]] در حضور [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نشسته بودیم که ناگاه [[حبابه]] والبیّه به نزد آن [[حضرت]] آمد، در حالی که تسبیحی از ریگ در دستش بود. او [[سلام]] کرد و با حالت [[گریه]] شدید گفت: | از [[رشید هجری]] [[نقل]] شده که گفت: روزی در [[مدینه]] من، [[سلمان]]، [[ابوعبدالرحمن]] بن [[قیس]] بن ورقاء، [[ابوالقاسم]] [[مالک بن تیهان]] و [[سهل بن حنیف]] در حضور [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نشسته بودیم که ناگاه [[حبابه]] والبیّه به نزد آن [[حضرت]] آمد، در حالی که تسبیحی از ریگ در دستش بود. او [[سلام]] کرد و با حالت [[گریه]] شدید گفت: "ای امیرالمؤمنین، آه از آن وقتی که از دست ما بروی و زمانی که در میان ما نباشی". حضرت دست راستش را به سوی او دراز کرد و ریگها را از او گرفت؛ ریگهای سفیدی که میدرخشید. پس انگشترش را از دست بیرون آورد و ریگها را مهر کرد و به او فرمود: "ای حبابه! خواسته تو این بود؟" حبابه گفت: "آری به [[خدا]] ای امیرالمؤمنین، همین را [[اراده]] کرده بودم. چون که شنیدم بعد از تو شیعیانت [[اختلاف]] کرده، و پراکنده میشوند، من میخواستم اگر قرار است پس از شما زنده باشم این [[برهان]] همراه من باشد. ای کاش بستگان و [[اهل]] من [[قربانی]] تو شوند! هنگامی که [[شیعیان]] تو درباره [[جانشین]] شما [[شک]] کنند، من این ریگها را میآورم و اگر او هم توانست [[انگشتر]] را در ریگها فرو برد، آنچنان که شما مهر کردید، خواهم دانست که او جانشین شماست. امیدوارم در این باره درنگی نکنم". حضرت به او فرمود: "به خدا [[سوگند]] ای حبابه، تو با این ریگها فرزندانم [[حسن]]، [[حسین]]، [[علی بن حسین]]، [[محمد بن علی]]، [[جعفر بن محمد]]، [[موسی بن جعفر]] و [[علی بن موسی]] را [[ملاقات]] میکنی و پیش هر یک از آنان که بروی، آنها ریگها را از تو میخواهند و با همین انگشتر آنها را مهر میکنند. سپس در پیش علی بن موسی برهانی بزرگ از امامتش میبینی و سپس میمیری و او متولی [[دفن]] تو میشود و بر فراز قبرت میایستد و بر تو [[نماز]] میگزارد". | ||
حبابه | |||
حبابه نقل میکند: ماجرا همانگونه شد که [[علی]]{{ع}} فرموده بود. چون [[پیری]] بر من چیره شد، در آن حال به مولایم [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} گفتم: مرا فراموش نکنید و بر جنازه من حاضر شوید و بر من [[نماز]] بخوانید، آنچنان که جدتان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به من [[وعده]] فرمود. [[حضرت]] به من فرمود: "همراه ما باش که تو با مائی". پس از [[مرگ]] او [[امام رضا]]{{ع}} بر او نماز و تلقین خواند و بعد هم بر فراز [[قبر]] او ایستاد و [[گریه]] کرد و به او فرمود: "ای [[حبابه]]، از من به پدرانم [[سلام]] برسان"<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ج۲، ص۲۸۸-۲۹۰.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سهل بن حنیف اوسی (مقاله)|مقاله «سهل بن حنیف اوسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۰۹-۳۱۰.</ref> | |||
==سهل و [[جنگ صفین]]== | ==سهل و [[جنگ صفین]]== |