پرش به محتوا

ابان بن سعید بن العاص: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابیطالب' به 'ابی‌طالب'
جز (جایگزینی متن - 'ابیطالب' به 'ابی‌طالب')
خط ۳۹: خط ۳۹:


اَبان به [[عثمان]] گفت: {{عربی|أقبل و أدبر و لا تخف أحدا بنو سعيد أعزة الحرم‏}}؛ بیا و برو و از کسی نترس که [[فرزندان]] سعید (اَبان و...) پلنگ‌های حامی [[حرم]] هستند و در [[امان]] خواهی بود<ref>اعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۱۰۰.</ref>.
اَبان به [[عثمان]] گفت: {{عربی|أقبل و أدبر و لا تخف أحدا بنو سعيد أعزة الحرم‏}}؛ بیا و برو و از کسی نترس که [[فرزندان]] سعید (اَبان و...) پلنگ‌های حامی [[حرم]] هستند و در [[امان]] خواهی بود<ref>اعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۱۰۰.</ref>.
هنگامی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از [[حدیبیه]] بازگشت، اَبان [[خدمت]] [[حضرت]] رسید و [[اسلام]] آورد و [[اسلام آوردن]] ابان بین [[صلح حدیبیه]] و [[جنگ خیبر]] بود<ref>اعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۱۰۰.</ref>، چرا که [[صلح حدیبیه]] در ذی‌القعده [[سال ششم هجری]] و [[جنگ خیبر]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] اتفاق افتاد. او [[مسلمانی]] [[مقاوم]] بود به حدی که چندین بار [[پیامبر]]{{صل}} او را به [[سرپرستی]] لشکری [[مأمور]] [[تبلیغ]] و [[دعوت به اسلام]] نمود و او با اقوامی که [[اسلام]] را نمی‌پذیرفتند جنگید و [[غنایم]] فراوانی به دست آورد. از جمله، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قبل از آن‌که [[جنگ خیبر]] برپا شود، ابان را به طرف نجد فرستاد و پس از [[فتح خیبر]]، ابان با [[غنیمت]] فراوان بازگشت و در [[خیبر]] به [[حضرت]] ملحق شد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۶.</ref>. پس از [[فتح خیبر]]، مسلمانانی که همراه [[جعفر بن ابیطالب]] از پیش [[نجاشی]] حرکت کرده بودند، به [[مدینه]] رسیدند؛ وقتی [[پیامبر]]{{صل}} [[جعفر]] را دیدند، فرمودند: “نمی‌دانم از [[فتح خیبر]] خوشحال‌تر باشم یا از آمدن جعفر”. سپس او را در آغوش گرفتند و میان دو چشمش را بوسیدند. هم‌چنین گروهی از [[مردم]] دَوس ([[بحرین]]) همراه [[ابوهریره]] و [[طفیل بن عمرو]] و تنی چند از [[قبیله]] [[اشجع]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمدند. [[پیامبر]]{{صل}} با [[اصحاب]] خود [[مشورت]] فرمود تا ایشان را در [[غنایم]] [[شریک]] فرماید، [[ابوهریره]] گفت: “ای [[رسول خدا]]! [[ابان بن سعید]] [[قاتل]] ابن قوقل است”.
هنگامی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از [[حدیبیه]] بازگشت، اَبان [[خدمت]] [[حضرت]] رسید و [[اسلام]] آورد و [[اسلام آوردن]] ابان بین [[صلح حدیبیه]] و [[جنگ خیبر]] بود<ref>اعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۱۰۰.</ref>، چرا که [[صلح حدیبیه]] در ذی‌القعده [[سال ششم هجری]] و [[جنگ خیبر]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] اتفاق افتاد. او [[مسلمانی]] [[مقاوم]] بود به حدی که چندین بار [[پیامبر]]{{صل}} او را به [[سرپرستی]] لشکری [[مأمور]] [[تبلیغ]] و [[دعوت به اسلام]] نمود و او با اقوامی که [[اسلام]] را نمی‌پذیرفتند جنگید و [[غنایم]] فراوانی به دست آورد. از جمله، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قبل از آن‌که [[جنگ خیبر]] برپا شود، ابان را به طرف نجد فرستاد و پس از [[فتح خیبر]]، ابان با [[غنیمت]] فراوان بازگشت و در [[خیبر]] به [[حضرت]] ملحق شد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۶.</ref>. پس از [[فتح خیبر]]، مسلمانانی که همراه [[جعفر بن ابی‌طالب]] از پیش [[نجاشی]] حرکت کرده بودند، به [[مدینه]] رسیدند؛ وقتی [[پیامبر]]{{صل}} [[جعفر]] را دیدند، فرمودند: “نمی‌دانم از [[فتح خیبر]] خوشحال‌تر باشم یا از آمدن جعفر”. سپس او را در آغوش گرفتند و میان دو چشمش را بوسیدند. هم‌چنین گروهی از [[مردم]] دَوس ([[بحرین]]) همراه [[ابوهریره]] و [[طفیل بن عمرو]] و تنی چند از [[قبیله]] [[اشجع]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمدند. [[پیامبر]]{{صل}} با [[اصحاب]] خود [[مشورت]] فرمود تا ایشان را در [[غنایم]] [[شریک]] فرماید، [[ابوهریره]] گفت: “ای [[رسول خدا]]! [[ابان بن سعید]] [[قاتل]] ابن قوقل است”.
ابان گفت: “بسیار عجیب است که این موش صحرایی از دروازه دَوس آمده و [[قتل]] [[مرد]] [[مسلمانی]] را به من نسبت می‌دهد که من در حال [[کفر]] او را کشته‌ام. [[خداوند]] او را به دست من به [[درجه]] [[شهادت]] رسانده و گرامی داشته و مرا به وسیله او [[خوار]] نکرده است”<ref>المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۵۲۳.</ref>.
ابان گفت: “بسیار عجیب است که این موش صحرایی از دروازه دَوس آمده و [[قتل]] [[مرد]] [[مسلمانی]] را به من نسبت می‌دهد که من در حال [[کفر]] او را کشته‌ام. [[خداوند]] او را به دست من به [[درجه]] [[شهادت]] رسانده و گرامی داشته و مرا به وسیله او [[خوار]] نکرده است”<ref>المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۵۲۳.</ref>.


۲۱۷٬۶۰۶

ویرایش